تعلیم و تربیت آدمی2


«سعدی معلمی است که تازیانه ی تحذیرش از آیات عذاب است و مایه ی تدبیرش از ام الکتاب ،کوتاه سخن که سعدی همه جا با قرآن است و قرآن همه جا با سعدی» ب- تأثیر حدیث بر سعدی بعد از قرآن کریم، احادیث و روایات نقل شده از پیامبران و ائمه معصومین، سلام الله علیهم اجمعین ، یکی از ارزشمندترین وسایل در حل مسائل و مشکلات اجتماعی، اخلاقی، و تربیتی مسلمانان می باشد. سعدی به این منبع غنی اسلامی دسترسی داشته و از آنها نیز به نحوی بهره جسته است. استفاده سعدی از حدیث گاه مستقیم و گاه غیر مستقیم است که ذیلاً نمونه هایی از آن را نقل می کنیم: 1-             در مقایسۀ عالم وعابد صاحبدلی به مدرسه آمد زخانقاه                         بشکست عهد صحبت اهل طریق را گفتم میان عالم و عابد چه فرق بود                              تا اختیار کردی از آن این فریق را گفت آن گلیم خویش بدر می برد زموج               وین جهد می کند که بگیرد غریق را در این مقایسه،  سعدی عالم را از این نظر که نفعش به دیگران می رسد بر عابد که تنها به فکر خویشتن است، ترجیح می دهد و برای او مرتبۀ بالاتری قائل است. این مطلب به نقل کافی از پیامبر نیز نقل شده که فرموده است: «فضل العالم علی العابد کفضل القمر علی سائر النجوم لیله البدر.»اصول کافی ،جلد1 یعنی: «برتری عالم بر عابد مانند برتری ماه شب چهارده است بر ستارگان دیگر.» «عالم ینتفع بعلمه افضل من سبعین الف عابد» اصول کافی ،جلد1 یعنی :«عالمی که از علمش بهره برد ،بهتر است از هفتاد هزار عابد» 2-در جواز غیبت با وجود اینکه سعدی غیبت را ناپسند و مطرود می داند درعین حال زمانی که منظور از آن اعتلای حق وافشای فساد باشد آن را روا می داند.موارد مجاز از نظر سعدی سه مورد است :اول حاکم ظالم ،دوم متجاهرون به فساد ،سوم کسانی که معیارهای اخلاقی و اجتماعی را زیرکانه وارونه نشان می دهند و ناراست و فریبکارند:     هر آنکو برد نام مردم بعار                                       تو چشم نکو گویی ازوی مدار که اندر قفای تو گوید همان                                                 که پیش تو گفت از پس مردمان کسی پیش من در جهان عاقل است                                که مشغول خود و از جهان غافل است سه کس را شنیدم که غیبت رواست                                 وزین در گذشتی چهارم خطا است یکی پادشاهی ملامت پسند                                          کزو بر دل خلق بینی گزند حلال است از و نقل کردن خبر                                      مگر خلق باشند از او برحذر دوم پرده بر بی حیائی متن                                                     که خود می درد پرده بر خویشتن ز حوضش مدار ای برادر نگاه                                        که او می در افتد به گردن به چاه سوم گژ ترازوی ناراست خوی                                        زفعل بدش هر چه دانی بگوی موارد فوق احتمالاً بر این حدیث مرسل که ابن ابی الدنیا از پیامبر نقل کرده منطبق می باشند.: «ثلاثه لا تحرم علیک اعراضهم المجاهر بالفسق و الامام الجائر و المبدّع.»محمد غزالی،شرح بوستان یعنی: «تعرض به آبرو و حیثیّت سه گروه زیر جایز است. کسی که آشکارا فسق کند. حاکمی که ستم پیشه گیرد. کسی که بدعت آورد.» 3-نقش فطرت و خانواده سعدی معتقد است که فطرت انسان همان خلقت و آفرینش پاک است و تربیت خانوادگی این فطرت را حهت می دهد. این مطلب را در حدیث زیر که در متن یکی از نوشته های اوست ،چنین می شنویم: «کل مولود یولد علی الفطره فابواه یهودانه و ینصرانه و یمجسانه...» پسر نوح با بدان بنشست                    خاندان نبوتش گم شد ج- تأثیر نهج البلاغه بر سعدی شاید بتوان گفت که بعد از قرآن نهج البلاغه به صورت کلامی نافذ و پر معنی و گنجینه ای از علم و معرفت است، که بر بزرگان و رهروان مکتب،  تاثیر بسزایی داشته و سعدی نیز از این رهگذر بی بهره نمانده است وی از کلام دلنشین علی (علیه السلام) ، در نهج البلاغه، بهره مند گردیده است. اینکه نمونه هایی از افکار تربیتی سعدی را با بعضی از نکات و کلمات علی (علیه السلام) مقایسه می کنیم تا بر میزان اقتباس و استفادۀ سعدی از نهج البلاغه به عنوان یک منبع تربیتی آگاهی یابیم. تا مرد سخن نگفته باشد                       عیب و هنرش نهفته باشد در ارتباط با این مطلب می توان به سخن والای امام علی بن ابی طالب، علیه السلام اشاره نمود که فرموده است: «تکلموا تعرفوا فان المرء مخبوء تحت لسانه» یعنی: «سخن گویید تا شناخته شوید، که مرد زیر زبانش پنهان است.» از دیدگاه سعدی خودشناسی آن است که شخص خود واقعی خویش را با کمال تواضع مورد ارزیابی قرارداده و تعریف و تمجید دیگران موجب آن نشود که انسان خود را گم کند و غرور او را فرا گیرد: «یکی را از بزرگان در محفلی اندر همی ستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه می کردند. سر برآوردو گفت:من آنم که من دانم.» اینک توجه شما را به چند جمله از کلام علی (ع)که در اوصاف اهل تقوی سخن می راند جلب می کنم و مقایسه و تشخیص تشابه کلام سعدی به سخن امام را به عهده ی شما می گذارم . علی (ع) در وصف اهل تقوی می فرمایدکه توصیف  آنان درباره ی خود چنین است: «انا اعلم بنفسی من غیری و ربی اعلم بی منی بنفسی .اللهم لا توءاخذنی بما یقولمن ،واجعلنی افضل مما یظنون،واغفرلی ما لا یعلمون.» یعنی :«من خویشتن را به از دیگری می شناسم و خدا نیز مرا به از من می شناسد. پروردگارا مرا به آنچه دیگران درباره ام می گویند مگیرو بهتراز آنچه می گویند قرار ده و گناهانم را که (تومی دانی )و آنها نمی دانند بیامرز.» از طرف دیگر سعدی معتقد است که از بدگویی و تهمت های دیگران نیز نباید برافروخت بلکه با کمال تواضع و متانت  بدان باید برخورد کرد. عیب خود راباید شناخت همانطوری که تمجید بر شخصیت نمی افزاید،بدگویی های بی مورد نیز از آن چیزی نمی کاهد: یکی را زشت خویی داد دشنام                           تحمّل کرد و گفت ای نیک فرجام بتر زانم که خواهی گفت آنی                            که دانم عیب من چون من ندانی در این مورد از امام علی علیه السلام چنین می خوانیم: «قال علیه السلام: لرجل افرط فی اثناء علیه، و کان له متّهماً: انادون ما تقول و فوق ما فی نفسک.» یعنی: «علی علیه السلام، به مردی که در ستایش وی افراط کرد، - در حالیکه آن مرد متهم به دشمنی با آن حضرت بود- فرمود: من از آنچه تو گویی فروترم، و از آنچه در دل تو است بالاترم (آگاه ترم).» از دیدگاه سعدی همان قسم که سخن بیجا، نامطلوب و مذموم است سکوت بی مورد هم ناپسند می باشد.آنچه از نظر او مطرح هست آموزش توام با اخلاق است که انجام وظیفه تلقی می شود. چو کاری بی فضول من برآید                          مرا در وی سخن گفتن نشاید وگر بینم که نابینا و چاه است                           اگر خاموش بنشینم گناه است چقدر بیان او شبیه بدین سخن مولی است که: «لا خیر فی الصمت عن الحکم کما انه لا خیر فی القول بالجهل» یعنی: «همانطوری که سخن گفتن از روی نادانی، نیکو نیست، با داشتن حکمت نیز خاموش نشستن ناپسند است.» علم مورد تایید سعدی علم مقرون به عمل است .این مطلب با عبارات گوناگون مورد توجه استاد سخن است: «هرکه علم خواند و عمل نکرد ،بدان ماند که گاو راند و تخم نیفشاند» «یکی را گفتند عالم بی عمل به چه ماند ،گفت به زنبور عسل.» رابطۀ علم و عمل ر از زبان امام علی علیه السلام چنین می خوانیم: «العلم مقرون بالعمل: فمن علم عمل، و العلم یهتف بالعمل، فان اجابه والا ارتحل عنه. » یعنی :«دانش توام با عمل و کوشش است ،دانشمند به عمل دست می زند و عملش را با عمل مقرون می سازد .علم دارنده اش را به عمل صدا می زنداگر پاسخش گفت و عمل کرد خوب ،وگرنه آن علم از عالم بگریزد.» «افضل الاعمال ما اکرهت نفسک علیه » یعنی :«بهترین کارها آن است که خویشتن را به انجام آن مجبور سازی.» «الداعی بلاعمل کالرامی بلاوتر.» یعنی:آنکه بدون عمل خدارا خواند ،چون آن کسی است که تیر بر کمان بدون زه نهد.» یادآوری این نکته را لازم می بینم که تاثیر پذیری سعدی از نهج البلاغه ژرف تراز آن است که ما به گوشه ای از آن اشاره نمودیم .در این زمینه تحقیقات گسترده تری باید دنبال گردد تا بر ابعاد و جهات این تاثیر پرتو بیشتری افکنده شود.     د- تأثیر عرفان بر سعدی سعدی با افکار عرفانی آشنایی داشته و با برخی از عرفا نیز همنشینی داشته است. خود وی نیز در این مکتب طی طریق نموده است. سراسر کلام سعدی از مفاهیمی چون شور وعشق و «دعوت به تزکیۀ نفس»، «توکل» ، «رضا»، «قناعت» و «صبر» و جز آنها که ورد زبان عرفا است، مشحون است. در طی این طریق ،زنگ دل را با ناله و ضجه در پیشگاه خدا باید زدود وبا تواضع در مقابل او دست به توبه و استغفار برآورد. خدارابه عنوان محبوب و معشوق ازآن جهت که محبوب است ونه ازآن جهت که عذاب کننده یا پاداش دهنده است ،باید عبادت کرد. به عبارت دیگرعبادت خدا به منظور محبت و علاقه بدو شایسته است و نه به منظور منافع و یا علایق سوداگرانه: «عابدان جزای طاعت خواهند و بازرگانان بهای بضاعت. من بندۀ امید آورده ام نه طاعت و به دریوزه آمده ام نه به تجارت.اصنع بی ما انت اهله.» بر در کعبه سائلی دیدم                        که همی گفت و می گرستی خوش می نگویم که طاعتم بپذیر                              قلم عفو بر گناهم کش سعدی از عرفای بزرگی همچون : عبدالقادر گیلانی، شهاب الدین سهروردی، امام غزالی، ذوالنون مصری، شبلی، ابوالفرج بن جوزی، جنید بغدادی و سنایی متأثر بوده و در بعضی موارد به نام آنان نیز تصریح کرده است. او از شیخ شهاب الدین سهروردی، که در نظامیۀ بغداد با افکار وی آشنایی پیدا کرد، اندرز گرفته و دربارۀ او سروده است که: مرا پیر دانای مرشد شهاب                    دو اندرز فرمود بر روی آب یکی آنکه در جمع بدبین مباش               دویم آنکه درنفس، خودبین مباش و از ابوالفرج بن جوزی بدین طریق یاد می کند که: «چندانکه مرا شیخ اجل ابوالفرج ابن جوزی رحمه الله علیه ترک سماع فرمودی و به خلوت وعزلت اشاره کردی، عنفوان شبابم غالب آمدی وهوی وهوس طالب ، ناچار به خلاف رأی مربی قدومی بر فتمی و از سماع و مجالست حظّی برگرفتمی ونصیحت شیخم یاد آمدی ... » این نکته نیز قابل ذکرو تاکید است که تبعیت سعدی از عرفا به دلیل کوشش آنان در تزکیه ی نفس برای وصول به حقیقت و سیراب شدن از چشمه ی معرفت است.او با تزویر و تظاهر و زهد ظاهری مخالف است و بر جنبه های عالی و مثبت عرفان از قبیل صداقت ،حمیت،خدمت به خلق ،قناعت ،توکل ،رضا و...سخت تاکید می کند: صورت حال عارفان دلق است                         این قدر بس چو روی در خلق است در عمل کوش و هرچه خواهی پوش                 تاج بر سر نه و علم بر دوش در قژاکند مرد باید بود                                   بر مخنث سلاح جنگ چه سود؟ بهرحال، صداقت، حقیقت جویی، فداکاری و ایثار، احسان، توکل، و صبر از خصلت های عرفا است و هر کس بدین صفات متصف باشد عارف و یا در اصطلاح خاص خود استاد سخن «درویش» است: «طریق درویشان ذکر است، و شکر و خدمت و طاعت وایثار، قناعت وتوحید، توکل و تسلیم وعمل، هر که بدین صفتها که گفتم موصوفست؛ به حقیقت درویش است.» ه-تاثیر منابع دیگر فرهنگی برسعدی علاوه برمنابع چهارگانۀ مهمی که درصفحات قبل بدانهااشاره کردیم،سعدی تحت تاثیرمنابع فرهنگی دیگری،که تاقبل اززمان اودرفرهنگ غنی اسلامی نشریافته بودند،نیزبوده است.ذیلابه برخی ازآنهااشاره میکنیم:              اینک توجه شمارابه شباهت بعضی ازنکات تربیتی قابوسنامه باافکارسعدی جلب می کنم تابرمیزان تاثیرپذیری سعدی ازقابوسنامه آشناشویم. عنصرالمعالی برای علم وهنرارزش قایل است ومعتقد است که گوهرشخصیتی هرفردی درحضورعلم وهنردراواست ونه دراصل ونسب ویاروابط خانوادگی: «الشرف بالعقل والادب لابالاصل والنسب که بزرگی خردودانش راست نه گوهروتخمه را،وبدانک پدرومادرنام نهندهم داستان مباش،آن نشانی بود،نام آن بودکه توبه هنربرخویشتن نهی تاازنام زیدوجعفروعم وخال به استادفاضل وفقیه وحکیم افتی،که اگرمردم راباگوهراصل،گوهرهنرنباشدصحبت هیچکس رابکارنیاید ...» و درگلستان سعدی چنین می بینیم:        چوکنعان راطبیعت بی هنربود                          پیامبرزادگی قدرش نیفزود                                                                                                                                       هنر بنما اگرداری نه گوهر                        که گل ازخارست وابراهیم ازآزر عنصرالمعالی به فرزندش،از زبان اسکندر،پند می دهد: «... که اسکندرگفت که نه من منفعت همه ازدوستان یابم،بلکه نیزازدشمنان یابم،اگردرمن فعل زشتی بود،دوستان برموجب شفقت-بپوشانندتامن ندانم ودشمن برموجب دشمنی بگویدتامرامعلوم شود،آن فعل بدازخویشتن دورکنم-.» سعدی می گوید:                زصحبت دوستی برنجم                                کاخلاق بدم حسن نماید                                                      عیبم هنروکمال ببیند                                   خارم گل ویاسمن نماید                                        کودشمن شوخ چشم ناپاک                            تاعیب مرابمن نماید به هر حال آنچه مسلم است ،سعدی کتاب تربیتی قابوسنامه را مورد مطالعه قرار داده واز آن بهره برده و حتی مستقیما اقتباس نموده است.شباهت بسیاری از مضامین تربیتی بوستان و گلستان به این کتاب ،که در بالا به نمونه هایی از آن اشاره شد گواهی بود بر این مدعا. البته مقایسه باب های هفتم گلستان و بوستان که هر دو در ارتباط با مساله تربیت هستند نیز با باب های پنجم و ششم نصیحت الملوک غزالی،که اولی «در حکمت حکیمان و ذکر حکمت »و دومی «در شرف خرد و خردمندان»هستند بی شباهت نیستند؟،این تشابه را در کتاب های دیگر غزالی –چنانکه در مقایسه ی دو کتاب کیمیای سعادت و احیاءعلوم الدین با دو کتاب گلستان و بوستان مشاهده می شود-نیز به وضوح می توان دید. ازدیدگاه سعدی مشاهده رفتار ناپسنددیگران و تقبیح آنان به وسیله اجتماع،موجب تنبه و بیداری خردمندان گشته که خود را بجای آنان بگذارندودر اصلاح رفتار خویش قدمی جلو برند.در حقیقت تنبیه دیگران تنبیه خردمندان است واین معنی خودآموزی و عبرت است: «لقمان را گفتند ادب از که آموختی ،گفت از بی ادبان،هرچه از ایشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهیز کردم.» ویا در کلام منظوم او:             پند گیر از مصائب دیگران                           تا نگیرند دیگران به تو پند   غزالی نیز این مطلب را چنین بیان می دارد: «آنکه اندرمردمان همی نگردهر عیب که از آن کسی همی بیند،خود از آن حذر کند،و به خویشتن گمان همی برد که وی نیز همچنان است . عیسی را (ع) گفتند،ترا ادب که آموخت؟گفت:هیچکس،هر چه از دیگری زشت دیدم از آن خذر کردم.»کیمیای سعادت  ،ص439-440 ناگفته نماند که این تاثیرپذیری را سعدی خود نیز قبول داشته و از غزالی با احترام و به عنوان «امام مرشد» یاد کرده است.او در ارتباط با ارزش درک مطلب از طریق طرح سوال و پرسش چنین می گوید: «خلاف راه صواب است و عکس رای اولوالالباب،دارو به گمان خوردن وراه نادیده بی کاروان رفتن .امام مرشد محمد غزالی را،رحمه الله علیه ، پرسیدند ،چگونه رسیدی بدین منزلت در علوم ؟گفت :بدانکه هر چه ندانستم ،از پرسیدن آن ننگ نداشتم .» سعدی عفو و جوانمردی و تحمل و تسامح را ارج می گذاردودر این باره چنین می سراید: یکی را زشتخوئی داد دشنام                  تحمل کرد و گفت ای نیک  فرجام بتر زانم که خواهی گفت آنی                که دانم عیب من چون من ندانی وغزالی از قول حضرت علی بن الحسین (ع) ،امام چهارم ما شیعیان ،  مطلب را بدین صورت توضیح می دهد: «علی بن الحسین زین العابدین رضی الله عنهما یک روزبه مسجد می شد یکی او را دشنام داد کسان وی قصد او کردند. علی گفت: دست از او بدارید.پس او را گفت :آنچه از ما بر تو پوشیده است بیشتر از آن است که می دانی .هیچ حاجتی هست ترا که آن به دست ما برآید؟»(نصیحت الملوک ص 42)   سعدی علاوه بر استفاده از آثار غزالی و قابوسنامه، از منابع دیگری چون: رسالۀ قشریّۀ، شاهنامۀ فردوسی، لباب الالباب عوفی، حدیقه الحقیقه سنایی، اخلاق ناصری،  و ... نیز استفاده کرده است. همین غنای فرهنگی است که او را به صورت یک انسان بزرگ در آورده، بدان سان که ارزش کار او مورد توجه دانشمندان دیگر سرزمین ها قرار گرفته، و از آن جمله امرسون دربارۀ او گفته است:«سعدی از زبان همۀ ملل و اقوام عالم سخن می گوید و گفته های او مانند هومر و شکسپیر و سروانت و مونتنی همیشه تازگی دارد.»(تصوف در نظر سعدی،ص178)             سوال دوم:هدف های تعلیم و تربیت از دیدگاه سعدی چیست؟ اهداف تعلیم و تربیت از دید گاه سعدی عبارتند از : 1-انقطاع:سعدی در نوشته هایش از خود شناسی ، ایمان ،بندگی و سپاس از خداوند به تفضیل سخن گفته و این امور را  طریق رسیدن به انقطاع الی الله دانسته و انقطاع را در بردارنده همه ارزشها ، نشان بلندای مقام آدمی و راز شکوفایی اسرار وجود شناخته است:                                                                                           دردو غمش مهمان دل، نام لطیفش جان دل                   دل زان او ، اوزان دل، گر عاشقی ورنه قدم       خلاف طریقت بود کاولیا                                          تمنا کنند ازخدا جز خدا گر از دوستان چشمت بر احسان اوست                            تو دربند خویشی نه در بند دوست نتیجه اینکه هدف نهایی تعلیم و تربیت معرفت باری تعالی و انقطاع به سوی اوست و راه رسیدن به معرفت باری تعالی ازمنظر سعدی و معرفت نفس و گسترده ساختن سیطره وجودی اوست و راه رسیدن به انقطاع که در بر دارنده همه ارزشها و فضایل علی بشری است، تحصیل صفای باطن و اخلاق حمیده و بندگی و فرمانبرداری از خداوند است. 2-پرورش روح:پرورش روح هدف اصلی تعلیم و تربیت است:           تن آدمی شریف است به جان آدمیت                 نه همین لباس زیباست نشان آدمیت           اگر این درنده خویی زطبیعتت بمیرد                 همه عمر زنده باشی به روان آدمیت           طیران مرغ دیدی تو زپای بند شهوت                بدر آی تا ببینی طیران آدمیت از منظر سعدی ، تربیت نفس و مبارزه و چیرگی برنفس اماره ، اهمیت ویژه دارد. زیرا در آدمی نیروهای متضاد موجود است. در او جنود عقل و سپاه دیو و دد در مقابل هم صف آرایی کرده اند از این رو او باید به تربیت نفس خویش همت گمارد و همه نیروهای خود را به فرمان عقل و دین در آورد و اجازه ندهد دیوان و ددان بر او چیره شوند واو را به پستی و انحطاط بکشانند، بلکه باید جان و دل را از فروغ انسانیت و معنویت روشن سازد و به اخلاص ، سعه صدر ، تواضع ، ایثار، جوانمردی ،نوع دوستی و ..... آراسته شود. تو خود را چو کودک ادب کن به چوب                  به گرز گران مغز مردان مکوب وجود تو شهری است پر نیک و بد                       تو سلطان و دستور دانا خرد رضا و ورع، نیک نامان حر                    هوا و هوس ، رهزن و کیسه بر 3-سلامت بدن:سعدی آدمی را مشتمل بر بدن جسمانی و نفس روحانی می داند و پرورش روح را مطلوب با لذات و هدف اساسی و تامین سلامت و توانایی بدن و برآورده ساختن نیازهای آن را مطلوب بالعرض و از اهداف متوسط و به منظور عبادت و خدمت به مردان و زنان داشته و پیوسته آدمیان را از تن آسایی بر حذر داشته است: خوردن برای زیستن و ذکر کردن است      تو معتقد که زیستن از تهر خوردن است سعدی ضمن اینکه خوردن و آشامیدن و تامین نیازهای بدن را مایه عیش آدمی و حظ نفس او دانسته ، درزمینه سلامت بدن به چهار نکته بنیادین اشاده کرده است: الف-اجتناب از پرخوری           چو کم خوردن طبیعت شد کسی را           چوسختی پیشش آید سهل گیرد           وگر تن پرور ست اندر فراخی                 چو تنگی بیند، از سختی بمیرد   ب- اعتدال نه چندان بخور کز دهانت برآید               نه چندان که از ضعف جانب در آید با آنکه در و جود طعامست حظ نفس         رنج آورد طعام که بیش از قدر بود گر گل شکری خوری به تکلف زیان کند    ور نان خشک دیر خوری گل شکر بود ج-حفظ کرامت           مبر حاجت به نزدیک ترش روی             که از خوی بدش فرسوده گردی           اگر گویی غم دل،باکسی گوی               که از رویش به نقد آسوده گردی د –دوری از تن پروری           مپرور تن از مرد رای و حشی                 که او را چو می پروری می کشی           خردمند مردم ،هنر پرورند                     که تن پروران از هنر لاغرند یکی از اصلی ترین تاکیدات سعدی ، سعی و اهتمام به تعلیم و تربیت بوده است.وی با استناد به آیات قرآن و روایات تبوی (ص) به انقطاع الی الله ، پرورش و رشد روح،خود سازی، تقویت اراده ، پرورش روحیه تواضع ،قناعت و احسان و عدالت و صلح تاکید فراوان ورزیده ، از این روی می توان گفت از منظر سعدی تربیت دینی بسیار اهمیت دارد و برای تحقق آن از فضایل عالی بشری سخن می گویدو نکته های حکمت آمیزی را بیان می کند. *در مورد هدفهای تعلیم و تربیت نظرات مختلف است،اما مقصود ما در اینجا آن مدل ، و یا آن نوع انسان مطلوبی است که در هر نظریه تربیتی مطرح می باشد.بنابراین در اینجا بر عمده ترین ویژگی های انسان مطلوب از نظر سعدی تکیه می کنیم . هدف تعلیم و تربیت از دیدگاه سعدی تربیت عالم متدین ،مزکّی و متواضع است. این چنین انسانی ،علاوه بر اینکه به سلاح علم و نور  ایمان  آراسته است،از درون نفس خویش را تصفیه و تطهیر می کند،دارای تواضع و سعۀ صدر است. به نوع بشر علاقمند و به آنان عشق می ورزد . از بخل و حسد دوری می جوید ، و خدمت به خلق خدا را عبادت می شمارد. با چنین توصیفی از انسان مطلوب و ایده آل، سعدی موارد زیر را پیشنهاد می کند: 1-تواضع:از دیدگاه سعدی ، تواضع از مهمترین اهداف تعلیم و تربیت است.   سعدی انسانی را که فاقد تواضع است،حتی اگر به زیور علم و هنر و ایمان نیز آراسته باشد ،مورد تأیید قرار نمی دهد. داشتن تواضع را در معنی ، پذیرفتن نقاط ضعف و کوشش در رفع و اصلاح آنها دانسته و این را شرط رسیدن به مقام انسانیت تلقی میکند. علمی که موجب کبر و خودخواهی شود از نظر سعدی فاقد  ارزش است: نشاید بنی آدم خاکزاد                          که در سر کند کبر و تندی و باد ترا باچنین گرمی و سر کشی                   نپندارم از خاکی از آتشی در خاک بیلقان رسیدم به عابدی              گفتم مرا به تربیت  از جهل پاک کن گفتا برو چو خاک تحمل کن ای فقیر        یا هر چه خواند ای همه در زیر خاک کن بهر حال بر طبق نظر سعدی ،انسان متواضع نقاط ضعف خود را می پذیرد و در طریق استکمال خویش گام برمی دارد ، در صورتی که شخص خود بین و متکبر عیب خود رانمی بیند و با انکار وجود ضعف در خویشتن ،نه تنها مسیر خود سازی و تزکیه را طی نمی کند ، بلکه هر روز برعمق این ضعف می افزاید. 2-             مبارزه با نفس امّاره:مبارزه با نفس اماره و حاکمیت بر خویشتن از دیگر اهداف تعلیم و تربیت است که سعدی بر آن تکیه می کند.او معتقد است که اطاعت از نفس اماره عنان حکومت بر آن را از انسان می گیرد، و خود بر او حاکم می شود. در تفسیر حدیث شریف نبوی که «اعدا عدوک نفسک اللّتی بین جنبیک» چنین می گوید: «بزرگی را پرسیدم در معنی این حدیث که، اعدا عدوک نفسک اللّتی بین جنبیک ، گفت: به حکم آن که هر دشمنی را که با وی احسان کنی دوست گردد، مگر نفس را که چندان که مدارا بیش کنی، مخالفت زیادت کند.» فرشته خوی شود آدمی به کم خوردن                           وگر خورد چو بهائم بیفتد چو جماد مراد هر که بر آری مطیع امر تو گشت                          خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد   بالاخره سعدی در این باره متذکر می شود که اطاعت از نفس موجب جدایی از خدا، انکار حق و صلح و سازش با باطل می گردد . طبیعت نفس دوستی منجر به جدایی ازخدا و جدال باخدا دوستان خواهد شد: نه ابلیس در حق ما طعنه زد                            کز اینان نیاید بجز کاربد فغان از بدیها که در نفس ماست                        که ترسم شود طعن ابلیس راست چو ملعون پسند آمدش قهر ما                          خدایش بینداخت از بهر ما کجا سربرآریم از این عار وننگ                         که با او بصلحیم و با حق بجنگ نظر دوست نادر کند سوی تو                             چو در روی دشمن بود روی تو گرت دوست باید کزو برخوری                           نباید که فرمان دشمن بری   3- اخلاص : سعدی از ریاکاران و آنهایی که به ظاهر آراسته و درباطن آلوده اند، خرده می گیرد و به آنان توصیه می کند که خود را اصلاح کنند. زیرا ، حتی اگر مردم هم از باطن آنان اطلاع پیدا نکنند، خدا برآنان آگاه هست. ندانی که بابای کوهی چه گفت             به مردی که ناموس شب را نخفت برو جان بابا در اخلاص پیچ           که نتوانی از خلق رستن به هیچ سعدی همه جا صداقت و یکرنگی، و ثبات شخصیت را تأکید می نهد و تلون و تزلزل شخصیت را نامطلوب معرفی می کند: ای درونت برهنه از تقوی      کزبرون جامه ی ریا داری پرده هفت رنگ درمگذار        توکه درخانه بوریا داری سعدی خطر انسان متظاهر را  از دزدان و قاطعان بیشتر می داند و دروصف آنان می گوید: نکو سیرتی بی تکلف برون               به از نیکنامی خراب اندرون به نزدیک من شبرو راهزن              به از فاسق پارسا پیرهن 4- حفظ زبان و دوری از غیبت و بدگویی: سعدی سخن چینان فتنه انگیز وغیبت کنندگان مفسده جو را به دلیل اینکه اینان موجب دو بهم زنی و ایجاد دشمنی و اختلال درروابط انسانی می گردند مورد نکوهش قرار می دهد و از آنان به هیزم شکن تعبیر می کند شعله آتش سخن چینی دامن شخص سخن چین را نیز می گیرد و او را گوشه گیر و از جامعه جدا می سازد: میان دو کس جنگ چو آتش است            سخن چین بدبخت هیزم کش است کنند این و آن خوش دگر باره دل                 وی اندرمیان کوربخت و خجل میان دو تن آتش فروختن                       نه عقلست و خود درمیان سوختن   سعدی ضمن نصیحت به سخن چین، گوینده را نیز تنبه می دهد که مبادا سخن چین او را فریب دهد، همچنین به مخاطبین تذکر می دهد که آنهایی که نزد ایشان می روند و از آنان تعریف و تمجید می کنند، هم آنها هستند که پشت سر زبان به بدگویی از آنان می گشایند و عیب آنها را نزد دیگران خواهند برد: هرکه عیب دیگران پیش تو آورد و شمرد                     بی گمان عیب تو پیش دیگران خواهد برد 5- دوری از حسادت: سعدی حسادت را یک بیماری درونی و شخصیتی می داند که افراد کوته بین و تنگ نظر بدان مبتلا هستند، حسود عامل بدبختی خود را نیکبختی دیگران می داند. سعدی هشدار می دهد که نکند بدین بیماری مبتلا شویم و دشمنی  بدین خطرناکی در درون خود بپروریم، بیماری مهلکی که از « مشقت آن جز به مرگ نتوان رست.» « حسود از نعمت حق بخیل است و بنده بی گناه را دشمن می دارد.» مردکی خشک مغزرا دیدم             رفته در پوستین صاحب جاه گفتم ای خواجه گرتوبدبختی        مردم نیکبخت را چه گناه؟ الا تا نخواهی بلا برحسود             که آن بخت برگشته خود دربلاست چه حاجب که با او کنی دشمنی          که اورا چنین دشمنی در قفا است ویا : توانم آن که نیازارم اندرون کسی             حسود را چه کنم کو زخود برنج دراست بمیر تا برهی ای حسود کین رنجیست       که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رست   6- سعه صدر: انسان مطلوب سعدی کسی است که علاوه بر ویژگی های دیگر، تحمل دیگران را نیز داشته باشد و با آرامش و وقار باآنان برخورد نماید: مریز ای حکیم آستینهای در               چو می بینی از خویشتن خواجه پر به چشم کسان درنیاید کسی           که ازخود بزرگی نماید بسی سعدی برای ارائه نمونه ای از شرح صدر، داستانی را از امام علی علیه السلام، بیان می کند که با وجود مقام والای امامت و خلافت مسلمین، درمقابل مردی که پاسخ امام رادرحل یک مسئله قبول نمی کند، اصلا برافروخته نمی شود و برعکس از جواب شخص مخالف استقبال نموده و اورا تشویق و تأیید می کند: کسی مشکلی بردپیش علی                 مگر مشکلش کند منجلی امیر عدوبند کشور گشای                    جوابش بگفت از سرعلم و رای شنیدم که شخصی درآن انجمن             بگفتا چنین نیست یا باالحسن نرنجید ازاو حیدر نامجوی                     بگفت ارتودانی به بگوی بگفت آنچه دانست و بایسته گفت           بگل چشمه خور نشاید نهفت سعه صدر موجب می شود که انسان تنگ نظری ها را کنار گذاشته و از تعصبات خشک، که موجب می شوند  پرده ای جلوی چشم حقیقت بین ایجاد شود و مانع از تشخیص گردد، بپرهیزد و حقیقت را هرچند که تلخ باشد بپذیرد. سعدی برای ایجاد چنین روحیه ای از توسل به ابزار اندیشیدن و تفکر سخن به میان می آورد و درقالب  « نزاع» مطلب زیر را بدین زیبایی بیان می کند:   یکی جهود و مسمان نزاع می کردند                       چنانکه خنده گرفت ازحدیث ایشانم بطیره گفت مسلمان گراین قباله من                      درست نیست، خدایا جهود می رانم جهود گفت به تورات می خورم سوگند                    وگر خلاف کنم همچو تو مسلمانم گراز بسیط زمین عقل منعدم گردد                        به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم 7- نوع دوستی : نوع دوستی از دیدگاه سعدی از اهداف عالی تعلیم و تربیت است. از نظر سعدی کسی که فاقد خصیصه نوع دوستی است، فاقد انسانیت است. او انسان ها را مانند اعضاء یک پیکر می داند که خلل در یک عضو تعادل تمام پیکر را درهم می ریزد . به عبارت دیگر انسان ها نسبت به هم مانند اعضاء نسبت به جسم واحدند. و احساس چنین نزدیکی به دیگر انسان ها نشانه کمال ورشد انسان و نمایانگر تعهداوست: بنی آدم اعضای یک پیکرند          که درآفرینش زیک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار             دگر عضوها را نماند قرار توکز محنت دیگران بی غمی           نشاید که نامت نهند آدمی از دیدگاه سعدی شرط انسانیت، تعهد، اعتراض به باطل، احساس همدردی، کوشش در تعمیم عدالت و دادخواهی است. این ویژگی از اهمّ اهداف تعلیم و تربیت هستند و دربالاترین مرحله آن گزینش آسایش دیگران بر آسایش خود می باشد: خنک آنکه آسایش مرد و زن         گزیند برآرایش خویشتن نکردند رغبت هنرپروران            به شادی خویش از غم دیگران   8- خدمت به خلق : خدمت صادقانه به خلق خدا از مهمترین ویژگی های انسان ایده آل سعدی است. از دیدگاه او ، نوع دوستی و احساس مسئولیت بدون فعالیت و کوشش صادقانه برای رفع گرفتاریهای مردم معنی ندارد. لازم به تذکر است که بعضی این گفته را که « عبادت بجز خدمت خلق نیست» تمسک قرار داده و شانه از زیربار دیگر تکالیف شرعی خالی می کنند، وبرخی دیگر بر این بیان شیخ خرده می گیرند. باید توجه داشت که اولا خدمت به خلق درکلام سعدی باتوجه به بعد اجتماعی انسان مورد تأکید قرار گرفته  است. ثانیا اگر به محتوای کلام و جایی که سعدی این مطالب را گفته است توجه شود ، براو ایرادی وارد نیست. دراین  زمینه نیز مرحوم مطهری چنین می گوید: « البته سعدی یک منظور دیگری دارد و منظور دیگرش هم این است که دارد به آن عده از متصوفه که کارشان تسبیح است و سجاده و دلق درویشی، وازکارهای خیرخواهانه اساسا چیزی سرشان نمی شود می گوید، سعدی با اینکه خودش یک درویش هست، خطابش به آن درویش هایی است که از خدمت به خلق چیزی نمی فهمند، منتهی با یک مثال مبالغه آمیزی می گوید: عبادت بجز خدمت خلق نیست            به تسبیح و سجاده ودلق نیست وگاهی همین مطلب را با تعبیرات دیگری بعضی دیگر می گویند که این تعبیرات نادرستی است...»مطهری،انسان کامل لازم است به این نکته اشاره شود که نقش جامعه سالم و تأثیر آن برروی کمال انسانی از دیدگاه سعدی نیز مورد غفلت قرار نگرفته است ودراین زمینه به نقش عالمان و متولیات حکومت اشاره می کند. احتمالا سعدی تحت تأثیر این روایت بوده که اگر دو گروه اصلاح شوند جامعه نیز اصلاح می شود . این دو گروه عبارتند از: متصدیان حکومت و دانشمندان، ذیلا نقش این دو قشر را، ازنظر سعدی، دررشد و تکامل انسان مورد بحث قرار می دهیم: سعدی روی بعد اجتماعی شخصیت فرد تکیه نموده و هشدار می دهد که اگر افراد ناصالح رفتار شخصی خود را تصفیه و تصحیح نکنند، این رفتار ناپسند فردی به حساب هویت و شخصیت جامعه گذاشته می شود، به همین دلیل باید برای جلوگیری از فساد اجتماعی از فساد فردی جلوگیری کرد: چواز قومی یکی بی دانشی کرد              نه که را منزلت ماند نه مه را شنیدستی که گاوی درعلف خوار             بیالاید همه گاوان ده را ودرجایی دیگر می گوید: به یک ناتراشیده درمجلسی             برنجد دل هوشمند بسی اگر برکه ای پرکنند ا زگلاب           سگی در وی افتد کند منجلاب از دیدگاه سعدی کلید اصلاح جامعه اصلاح زمامداران است ، به همین دلیل به گردانندگان کشور سفارش می کند که خود را به فساد نیالایند، زیرا این فساد دررأس به جامعه هم کشیده می شود و سرانجام موجب تباهی جامعه و خود هیأت حاکمه نیز می گردد: پادشاهی کو روا دارد ستم به زیردست                     دوستدارش روز سختی دشمن زورآور است با رعیّت صلح کن وزجنگ خصم ایمن نشین             زآنکه شاهنشاه عادل را رعیّت لشکر است   یکی از نتایج حکومت صالح، برخورد صحیح با صالحان و برخورد قاطع با افراد شرور است، « اشداء علی الکفار ورحماء بینهم »حجرات ،آیه 29 به هرحال رواج فساد درحکومت و لشکریان و قضات موجب فساد اجتماعی می گردد، که اصلاح چنان جامعه ای ممکن نخواهد بود، و سخن از حق و عدالت و دین واخلاق، درمیان چنین دولت مردانی جز گزاف و لاف بیهوده نیست. سعدی این مهم را در داستان « قاضی همدان» درگلستان به نحو گویایی بیان کرده است. درآن داستان قاضی فاسد، تنها با یک بازی لفظ، به مجازات می رسد. و آشکار است که هم متعندان و شاکیان و هم قاضی و هم حاکم درچنان جرمی شریکند. سعدی معتقد است که دانشمندان و علما نیز در اجتماع نقش الگو و اسوه را ، برای افراد جامعه ، باید داشته باشند. زیرا علم و دانش میراث پیامبران است. بنابراین دارندگان این ثروت، وارث پیامبران ، نیز باید مانند آنها انسان هایی ایده آل ، و اسوه جامعه باشد: « دو امیرزاده درمصر بودند، یکی علم آموخت و دیگری مال اندوخت عاقبت الامر یکی علامه مصر گشت و این یکی عزیز مصر شد، پس این توانگر به چشم حقارت درفقیه نظر کردی و گفتی من به سلطنت رسیدم و این همچنان درمکنت بمانده است . گفت ، ای برادر شکر نعمت باری عزاسمه همچنان افزونتر است برمن، که میراث پیامبران یافتم، یعنی علم. و تو را میراث فرعون و هامان، یعنی ملک مصر.»                   سوال سوم:روش های تعلیم و تربیت از دیدگاه سعدی کدام است؟ در فصل قبل با هدفهای تعلیم وتربیت از دیدگاه سعدی آشنا شدیم، وبه این نتیجه رسیدیم که : هدف تعلیم و تربیت از دیدگاه سعدی، پرورش انسان عالم، متدین، متواضع و مزکی است . اما دراین فصل برآنیم تا بدانیم که سعدی برای پرورش این انسان چه روش هایی را مورد بحث قرار داده و یا پیشنهاد نموده است. ذیلا پیرامون برخی از این روش ها به بحث می پردازیم و توضیحاتی درباره هریک ارائه می دهیم: 1- روش مناظره: مناظره از مهمترین روش هایی است که سعدی درتعلیم و تربیت به کار گرفته است. و از آن هم در بوستان و هم در گلستان استفاده برده است. درروش مناظره معمولا دونفر با هم برسریک موضوع به بحث و مجادله می پردازند تا درنهایت یکی از آنان به نحوی بردیگری غلبه یابد و یا احیانا به یک نقطه مشترک برسند. « جدال سعدی با مدعی در بیان توانگری ودرویشی» که درباب هفتم گلستان آمده، نمونه خوبی از این روش است.  سعدی بدین حقیقت پی برده که کسب علم و درنتیجه توفیق در مناظره بدون بحث بی فایده است ، و ممکن است معلومات بدون بحث، کم کم به فراموشی سپرده شود. سعدی دراین رابطه چنین می فرماید: « سه چیز پایدار نماند، مال بی تجارت ، و علم بی بحث و ملک بی سیاست.» سعدی روش بحث و مناظره را نه به عنوان تحمیل افکار خود بردیگران، بلکه به عنوان وسیله ای برای تصحیح خود ودیگران ویا به عبارت دیگر ،به منظور تثبیت معلومات پیشنهاد می کند. بنابراین تذکر می دهد که از ایراد و اشکال طرف مناظره استفاده کنیم و درحین بحث نقص استدلال خود را بپذیریم ودر اصلاح خود بکوشیم: « متلکم را تا کسی عیب نگیرد، سخنش صلاح نپذیرد»   مشو غرّه بر حسن گفتار خویش                      به تحسین نادان و پندار خویش   سعدی توصیه می کند که سنجیده سخن باید گفت، وتا برصحت و درستی یک سخن اعتماد نداشته باشیم ، هرگز نباید در استدلال خود بدان استناد کنیم: تا ندانی که سخن عین صواب است مگوی                  و آنچه دانی که نه نیکوش جواب است مگوی از دیدگاه سعدی انسان درهنگام مناظره ابتدا باید به سخن طرف گوش فرا دهد و پس از دقت درمحتوای سخن او آن گاه درمقام پاسخ گفتن برآید. هرگز سخن او را قطع نکند و تا پایان گرفتن کلام او د رپاسخ گویی شتاب نورزد. « یکی از حکما را شنیدم که می گفت، هرگز کسی به جهل خویش اقرار نکرده است ،مگر آن کس که چون دیگری در سخن باشد، همچنان ناتمام گفته سخن آغاز کند». سخن را سر است ای خردمند و بن          میاور سخن در میان سخن خداوند تدبیر و فرهنگ و هوش             نگوید سخن تا نبیند خموش  ازدیدگاه سعدی هدف مناظره رشد قوه عقلانی و پرورش نیروی تشخیص سره از ناسره است، به همین دلیل به سخنوران توصیه می کند که ، برای رسیدن بدین منظور، از یک سو از تجارب دیگر سخنوران مجرب استفاده کنند و ازسوی دیگر هنگام سخن گفتن با دقت بیندیشند: بشنو از ارادت سخن پیرکهن                     تا فهم کنی کارجهان را سروبن خواهی که کسی را نرسد برتو سخن            تو خود بنگر آنچه نه نیکوست مکن 2- روش داستان سرایی: نقل حکایت و داستان از عمده ترین روشهایی است که سعدی درآموزش از آن سود جسته است. گلستان و بوستان در حقیقت مجموعه ای از داستان ها هستند که عمده ترین مطالب اجتماعی، اخلاقی، وتربیتی در قالب« حکایت» بیان شده اند. روشن است که درگفتار سعدی، خود داستان ها هدف نیستند، بلکه این داستان ها وسیله بیان واقعیات و حقایق زندگی می باشند. چنین داستان هایی حتی اگر خیالی وذهنی هم باشند، مسائل و مشکلات زندگی روزمره را مطرح می کنند و انسان را به تفکر وتدبر براساس واقعیات عینی فرا می خوانند. به نمونه هایی از این داستان ها  اشاره می شود تا با روش سعدی از استفاده از داستان بهتر آشنا شویم: شنیدم که دزدی درآمد زدشت                    به دروازه ی  سیستان برگذشت بدزید بقال از او نیمدانگ                           برآورد دزد سیه کار بانگ خدایا تو  شبرو به آتش مسوز                      که ره می زند سیستانی به روز حکایت فوق ، که به صورت نظم بیان شده، روشی مطلوب درآگاهی  دادن و یا تعلیم غیرمستقیم فرد برمسائل اخلاقی و تربیتی است. این حکایت غیر از حکایات و داستان های خیالی است . چه ممکن است این داستان به صورت یک مسأله واقعی اتفاق افتاده باشد و یا به هر صورت قابل وقوع باشد. وروشن است که منظور انتقال ارزشهای اخلاقی و یا نوعی آموزش و آگاهی دادن به دیگران است. دراین داستان،  وداستان دیگری که ذیلا نقل می شود، هرگز ریزه کاری های قصه گویی منظور نظر نبوده، بلکه ابلاغ نوعی پیام و یا رسالت مدنظر بوده است و هرکجا که منظور رسانده شده داستان نیز تمام شده است. « دزدی گدایی را گفت که شرم نداری که دست از برای جوی سیم پیش هر لئیم دراز می کنی، گفت: دست دراز از پی یک حبّه سیم              به که ببرند بدانگی و نیم»   3-  روش نصیحت: سعدی از روش نصیحت کردن و پند و اندرز دادن استفاده نموده است و بطور صریح برارزشهای اجتماعی و اخلاقی تأکید می کند. او مردم را از منکرات و رفتارهای ناپسند نهی و به نیکی و فضیلت دعوت می کند: « مال از بهر آسایش عمر است نه عمر از بهر گرد کردن مال، عاقلی را پرسیدند نیکبخت کیست و بدبختی چیست؟ گفت، نیکبخت آن که خورد و کشت و بدبخت آنکه مرد و هشت. مکن نمازبرآن هیچ کس که هیچ نکرد               که عمردرسرتحصیل مال کرد و نخورد» سعدی با استفاده از همین روش، حاکمان و فرمانروایان را پند و اندرز می دهد و آنان را ضمن دعوت به حق از تکبّر و خودخواهی و طغیان برحذر می د ارد: ره این است روی از حقیقت متاب                بنه گام و کامی که داری بیاب سعدی معتقد است که نصحیت دشمن را نباید پذیرفت، زیرا دشمن قصد هدایت ندارد و درصدد نابودی طرف مقابل است، بهتر است که به سخن او گوش داد ،اما بر خلاف آن عمل کرد: « نصیحت از دشمن پذیرفتن خطا است، ولیکن شنیدن روا است، تا برخلاف آن عمل کنی که عین صواب است.» حذر کن از آن چه دشمن گوید آن کن            که برزانو زنی دست تغابن گرت راهی نماید راست چون تیر                از او برگرد و راه دست چپ گیر سعدی هدف از نصیحت و اندرز را انجام وظیفه می داندو این بدان معنی است که حتی اگر دراین کار  اثر آنی نباشد، باز از انجام این وظیفه نمی توان شانه تهی کرد، و باید بدان عمل نمود، زیرا احتمالا در دراز مدت، چه درمورد مشخص و چه به صورت پند از سرنوشت دیگران، موثر افتد: « بلغ ما علیک فان لم تقبلوا ما علیک.» یعنی :«آنچه بر عهده ی توست ابلاغ کن ،اگر نپذیرفتند بر تو حرجی نیست.» گرچه دانی که نشوند بگوی                هرچه دانی ز نیک خواهی و پند زود باشد که خیره سربینی                  بدو پای افتاده اندر بند دست بر دست می زند که دریغ           نشنیدم حدیث دانشمند علی رغم این توصیه، باز سعدی بدین نکته توجه دارد که برخی از اوقات رفتار ناپسند دیگران چنان شکل گرفته که کاری از نصیحت ساخته نیست. وزمانی نیز طرف مقابل دربرابر نصیحتگر نه تنها مقاومت می کند، بلکه از روی لجاجت ، کبر، خودخواهی و نادانی عنان هدایت را از کف خود نیز رها می سازد و خود را به هوی وهوس می سپارد: نگویند از سربازیچه حرفی                     کزان پندی نگیرد صاحب هوش وگر صدباب حکمت پیش نادان               بخوانند آیدش بازیچه درگوش 4- روش تشویق و تنبیه : سعدی علی رغم اینکه معلم را به خلق و خوی ملایم و آرامش اخلاقی دعوت می نماید، اما تنبیه و سختگیری را هم درتعلیم و تربیت موثر می داند. ذیلا اثر تشویق و تنبیه و چگونگی استفاده از هریک از آنها را از نظر سعدی مورد بررسی قرار می دهیم. از دیدگاه سعدی ، تقبیح و تنبیه رفتار نامطلوب دیگران موجب تثبیت رفتار مطلوب افراد و نیز سبب شناخت رفتار مناسب از رفتار نامناسب می گردد: « لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟ گفت : از بی ادبان ،هر چه از ایشان درنظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهیز کردم.» سعدی ضمن اینکه بدخلقی و خشونت معلم را تقبیح می کند،درعین حال هشدار می دهد که اگر معلم در رفتا رخود تابع هوی و هوس متعلمان گردد، دراین صورت کار به جایی می رسد که نوآموزان براو تسلط یابند. و این نتیجه ای جز توقف فرآیند اموزش و پرورش دربرنخواهد داشت. استاد معلم چو بود بی آزار          خرسک بازند کودکان دربازار از نظر سعدی خشم بیش از اندازه وحشتناک و لطف بی مورد خطرناک است.درشتی بیحد نامعقول و نرمی بی حصر نامطلوب است. ایده آل آن است که کژی ها و نارسائی ها و خطاها را با نرمی، وشرارت ها، شیطنت و سوء استفاده ها را با تندی اصلاح نمود. درهر صورت دوری از افراط و تفریط و تبعیّت از اعتدال و میانه روی در امر تعلیم وتربیت ضرورت دارد: « خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت هیبت ببرد. نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند.» درشتی ونرمی بهم دربهست                چو فاصد که جراح و مرهم نهست درشتی نگیرد خردمند پیش              نه سستی که ناقص کند قدر خویش نه مر خویشتن را فزونی نهد                نه یکباره تن در مذلت دهد شبانی با پدر گفت ای خردمند            مرا تعلیم ده پیرانه یک پند ب


مطالب مشابه :


فهرست كامل روستاها و آبادي‌هاي شهرستان آبـاده

زادگـاهم آبــاده - فهرست كامل روستاها و آبادي‌هاي شهرستان آبـاده - چشمه گلستان.




شهرستان آباده

گلستان گيلان آباده را قبايل گرجه‌ای و پرندی بنا كردند، اما اهميت و اعتبار آن به دوره كريم




تعلیم و تربیت آدمی2

نرگس آباده گلستان و بوستان در حقیقت مجموعه ای از داستان ها هستند که عمده ترین مطالب




با مجموعه داران: استان فارس

آباده. کد عضویت: استان گلستان-گرگان- صندوق پستی 386-49175 ===== بانك ملي ايران-شعبه گرگان-کد9201




اسامي تاييد شدگان 23 استان کشور درانتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی

آباده - اسامي تاييد شدگان 23 استان کشور درانتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی -




وبلاگ روستای خسروشيرين-شهرستان آباده- استان فارس

وبلاگ روستاهای ایران-iran village's blog - وبلاگ روستای خسروشيرين-شهرستان آباده- استان فارس - دریچه




شماره نمایندگان به تفکیک حوزه ها :

نرگس آباده گلستان گرگان و اق‌قلا عبدالحسين ناصري 09111717366 گلستان رامیان و آذرشهر مرادعلی




فروش فیلم های برنده در جشنواره فیلم ونیز

نرگس آباده - فروش فیلم های برنده در جشنواره فیلم ونیز - - نرگس آباده




حماسه(شعر ایران)

گلستان شعر - مجموعه اشعار و رباعیات و مطالب علمی و زندگینامه شاعران




برچسب :