یادداشت مصطفی پورنجاتی
دربارهي «اين دفتر را باد ورق خواهد زد»
نوشتن باد
مصطفی پورنجاتی
منبع: روزنامهي فرهيختگان ( پنجشنبه، اول مهر ۱۳۸۹)
صداي ساعت كوكي ميآيد. تيكتاك. تيكتاك. آرام ميگيريم؛ به سمت خواب. پلك بر هم ميگذاريم و انفجار.
در شعرهاي «اين دفتر را باد ورق خواهد زد»، سروده شهاب مقربين، تقريبا در هر شعر، اين حادثه تكرار ميشود: آرامشي منتهي به انفجار؛ و ما هر شعر را كه به پايان ميبريم، وقتي تكهپارههاي تصاوير منهدمشده در ذهنمان فرو مينشيند، ديگر ميدانيم كه صداي مهيب انفجار بعدي نزديك است: شعرِ صفحه بعد. گمان ميكنم اين «جا خوردن ادبي»، نماد اصلي شعرهاي اين كتاب باشد. گفتن ندارد كه هنر اعجابانگيزي در اين آثار، دستاورد شگردهايي است كه در كار مقربين بسيار بسامد دارد و من در اين نوشته كوتاه، به برخي از اين شگردها پرداختهام:
۱- رفت و آمد ميان خيال و واقعيت: ميخواستم عنوان اين شگرد را بگذارم: تاب خوردن ميان خيال و واقعيت؛ زيرا ناخودآگاه شعري شهاب مقربين، استادِ نشاندن خواننده بر وسيلهاي ساده به نام تاب است، كه البته كاركرد بزرگي دارد. بر اين تاب مينشينيم و او كه ما را تكان ميدهد، ميرويم ميان ابرها و برميگرديم به حوالي زمين و باز سر در ابرها و پا نزديك زمين و باز... : در تمام ايستگاهها/ تو ايستادهاي و/ دست تكان ميدهي/ من سراسيمه/ پياده ميشوم/ در تمام ايستگاهها/ تو رفتهاي (ص ۱۳).
اگر اين شعر را دو تكه كنيم، تكه اول تا پايان «دست تكان ميدهي»، فضاي تخيل راوي را نشان ميدهد و تكه دوم، رفتار بيروني و واقعي او را. خيلي معمولي: راوي به چيزي فكر ميكند؛ اما وقتي دست به عمل ميزند، به واقعي نبودن تخيلش پي ميبرد.
۲- تضاد بيپايان: شعرهاي مقربين، آينه برخوردهاست: تضاد. آسمان آبي/ بهار سبز/ چرا مداد من سياه مينويسد (ص۷۵). و ما در شعرهاي او همواره به صحنههايي نگاه ميكنيم كه در آنها اشخاص و عناصر و اشيا با هم ستيز ميكنند و ما لذت ميبريم. از چالش كلمهها (= آرايه مطابقه در ادب كلاسيك) گرفته تا رويارويي تصاوير و حوادث در داستانك ـ شعرها. در شعر «زن گفت...»، عشق و نفرت، مرد و زن، و دو روي سكه كه با هم نميسازند (ص۸۸)، سازندگان تضادهايند و در شعرهاي ديگر، صحنههايي ديگر از ناسازههايي ديگر. تنوع اين اجزاي ناهمساز بسيار است و ميتوان آنها را به گونههايي تقسيم كرد؛ مثل تضاد شكلي و مفهومي، تضاد ساده و تركيبي و... .
همنشيني اجزا و حقيقتهاي رويارو، شگفتآور و از رازهاي هنر شعر است.
۳- ساده مثل جادو: تصور كنيد كسي روي سن، شعبده ميكند. از كلاهي تو خالي، كبوتر سفيد بيرون ميآورد و پر ميدهد. هيچ فناوري پيچيدهاي در كار نيست، اما اين ظاهر قضيه است. شعبدهكار موفق شده ما و شما را گيج كند، با ابزارهايي بسيار دمدست: يك كلاه و يك كبوتر. و همه قدرتمندي جادو، به سادگي آن است كه خوب، دور از انتظار هم هست: در تاريكي دارم غرق ميشوم/ به تختهپاره روشنت چنگ ميزنم/ تو خود را ميپوشاني و/ من/ فرو ميروم. (ص۴۲)
ميبينيم كه در اين شعر، كلمهها چه روزمرهاند و بيآلايش. حتي تصوير را بارها در فيلمها و در ذهنمان ديدهايم. اما گرهي كه ناگهان به دو، سه بند پايان شعر افتاده، صاف بودن خط و عادي بودن حادثههاي شعر را مثل زلفي دراز كرده، كه گرهي خورده باشد و موجي گرفته باشد و مقربين چه بسا جادوها از اين دست، كه به خرج داده است.
۴- قرار در فاجعه: كار انسانهاي شگفتيساز، گاهي در آتش پريدن است، گاهي روي بند راه رفتن و گاهي از بلنداي بُرجي پريدن. شعرهاي «اين دفتر را باد ورق خواهد زد»، هر يك، انساني از اين دست است. تقريبا در هر كدام، با فاجعهاي قرار گذاشته ميشود. فاجعهها هم جاذبههايي دارند؛ مثل صفحه حوادث روزنامهها كه پرخوانندهاند. هر چند روانشناسان، مطالعه چنين صفحاتي را توصيه نميكنند.
اگر بنا باشد شعرهايي كه نيمهخالي ليوان يا نيمكره تاريك زمين را ميبينند و بعضيها به آن شعر منفي/ سياه ميگويند، قابل دفاع بدانيم، بيشك آثار مقربين شعرترينِ آنها خواهد بود؛ فرياد كردن تاريكي، كه بلندترين آواز به تمناي روشنايي و زيبايي گمشده است.
مطالب مشابه :
یک داستان زن پسند !
در حالي که سعي مي کرد نشاني فرستنده را پشتِ پاکت بخواند ، دکمه هاي مانتويش را ورق زد و
رمان«هستی» نوشته فرهاد حسن زاده
ورق به ورق بابا هم جيك نميزد، به جايش غلغل ميكرد. عينهو ديگ آبجوشي كه آبش از كنارههاي
یادداشت مصطفی پورنجاتی
شهاب مقربين - یادداشت مصطفی پورنجاتی - دربارهي «اين دفتر را باد ورق خواهد زد» نوشتن باد
یادداشتی از " لیلا کردبچه "
شهاب مقربين، متولد ۱۳۳۳، اصفهان و صاحب مجموعههاي "اندوه باد ورق خواهد زد" را
آشنايي با هنر پتينه 9
ý در روش هاي فانتزي هيچ گونه قانوني اين ورق هاي طلا رنگ اکرولیک هم می شود زد.
بزرگ ترین منبع انرژی
تلفن زد و براي روز جمعه به منزلش دعوتم كتاب را ورق مي زد و عكس هاي رنگي و زيباي سنگ
داستان زنانه
در حالي که سعي مي کرد نشاني فرستنده را پشتِ پاکت بخواند ، دکمه هاي مانتويش را ورق زد و
داستا سفید مثل برف
مشغول تصحيح ورقهاي هامو ميشنيدم و بخاري كه به محض بيرون آمدن از دهانم در هوا يخ ميزد
رمان ز مثل زندگي
كنار پنجره ي عمرت نشستي و برگ هاي زرد زندگاني ات را بيهوده ورق زد و بدون باز زد و به پلك
ورنيزني در ماشينهاي افست ورقي
مقاله چاپ - ورنيزني در ماشينهاي افست ورقي - کافی چاپ Coffee print - مقاله چاپ
برچسب :
ورق هاي زد