آسيب شناسي در جامعه جديد ايران

آسيب شناسي در جامعه جديد ايران

بررسي از: دكتر محمد خالقي‌مقدم

در مقالات قبلي هم اشاره كردم كه چگونه جامعه جديد ايراني، در سالهاي اخير توسعه سريع اقتصادي يافت و اين نوع توسعه، زيربناهاي اقتصادي جامعه ايراني را به كلي دگرگون كرده است ولي هم‌رخساره و هماهنگ و همگام و متناسب با اين نوع از دگرگوني‌هاي زيربناي اقتصادي، نتوانسته، روبناهاي فرهنگي لازم و همسو را براي جامعه جديد ايران به وجود آورد و لذا در اين راستا يك نوع تضاد ميان زيربنا و روبنا و يا تاخر فرهنگي ميان زيربناها و روبناهاي اداره جامعه ايراني را به وجود آورده است كه بسياري از آسيب‌هاي جامعه جديد ايران نيز ناشي از همين تضاد ساختاري و از جمله افزايش معتادان جامعه و يا افرادي كه دچار مصرف روانگردان هستند و يا افزايش طلاق در جامعه و يا افزايش سن ازدواج و يا افزايش كودكان خياباني و دختران فراري از خانه و بي‌اعتمادي افراد جامعه نسبت به همديگر و ساير آسيب‌هاي اجتماعي از اين زمينه اجتماعي برمي‌خيزد.

همانطوري كه اشاره كردم در سالهاي گذشته، هرم سني مردم ايران جوان بود و همين امر ايجاب مي‌كرد كه دولت ايران سرمايه‌گذاريهاي وسيعي در زمينه آموزش عالي، صنعت، راه و ساختمان، مخابرات و غيره به وجود آورد و لذا همه منابع اقتصادي جامعه ايراني صرف امور مزبور مي‌شد و از سوي ديگر گراني‌ها و افزايش قيمتها، هزينه‌هاي زندگي در ايران را به شدت بالا برد و از سوي ديگر، جمعيت جوان ايراني كه نياز به مسكن و يا نياز به آموزش عالي و يا ازدواج و يا داشتن وسيله‌ نقليه و غيره داشت به خاطر همين افزايش قيمتها مواجه با آن نوع از مسائل اجتماعي شد كه مي‌بايست از بسياري از نيازمنديهاي اوليه و يا نيازمنديهاي ثانويه خود و يا ساير توقعات اجتماعي‌اش را به خاطر اين نوع از گرايش‌ها زير پا بگذارد و لذا افراد جامعه جديد ايراني در معرض تنازع دو نوع تضاد قرار گرفتند و وجود خودشان را مي‌بايست بين اين دو تضاد تقسيم اجتماعي بكنند، از يك سو داشتن نيازهاي بيولوژيكي و انساني براي نيازهاي اوليه و ثانويه خود و از سوي ديگر در پارادوكس با اين پديده كه رفع اين نوع نيازهاي زيستي‌اش صرفاً با الگوهاي فرهنگي جامعه مشروعيت داشت و اين الگوهاي فرهنگي ايجاب مي‌كرد كه براي پاسخ گفتن به نياز زيستي‌اش در مورد ازدواج بايد حتماً مسكن و شغل و وسيله‌ نقليه و شهرت مطلوب داشته باشد و از سوي ديگر براي داشتن شغل بايد حتماً درس بخواند و يا هزينه‌هاي سنگين درس خواندن خود را در آموزش عالي بپردازد تا بتواند به نيازهاي زيستي‌اش از آن كانالهاي اجتماعي نايل آيد.

آري پارامترهاي اخلاقي و پارامترهاي حقوقي و پارامترهاي تربيتي (به عنوان سه نهاد اجتماعي اخلاق، حقوق، آموزش كه در علم جامعه‌شناسي روبناهاي فرهنگي ناميده مي‌شود) ايجاب مي‌كرد تا پاسخگويي اجتماعي به نيازهاي زيستي جوانان صرفاً از طريق الگوي فرهنگي ازدواج رسمي و يا از طريق الگوي فرهنگي خريد قانوني مسكن و يا الگوي فرهنگي يافتن شغلي قانوني و آبرومند و يا از طريق الگوي فرهنگي سازش دائمي حقوقي با همسران خود و لو با توقعات اقتصادي سرسام‌آور آنان روبرو باشد.

و در چنين زمينه اجتماعي بود كه دو رشته از “نيازهاي فردي” مردم ايران، با “نيازهاي اجتماعي” مردم ايران تضاد فرهنگي يافت كه از يك طرف نيازهاي فردي‌اش او را قادر به ادامه زيست مي‌كرد و از طريق آن خواهان برآوردن نيازهاي اوليه و ثانويه خود براي ادامه زيست بود ولي از سوي ديگر نيازها و ضرورت‌هاي اجتماعي زندگي در جامعه موجود كه با انواع گراني‌ها و توقعات روبرو بود ايجاب مي‌كرد كه هر نوع برآوردن نيازهاي اجتماعي مزبور بايد از كانال ازدواج رسمي و يا كانال خريد قانوني مسكن و يا كانال گزينش قانوني ـ سياسي به يك شغل و غيره باشد كه زياد به نيازهاي فردي او توجه نمي‌كردند و صرفاً به دنبال سازماندهي مسائل جامعه جديد و حفظ سيستم‌ مالي ـ اقتصادي آن (به عنوان زير بناي اقتصادي) بودند و لذا اين دو نياز فردي و نياز اجتماعي روح و روان مردم ايران را از زندگي در جامعه جديد به دو پاره وجود تقسيم مي‌كرد كه نمي‌دانست به كدام پاره‌ وجودي خود پناه ببرد.

آري به خاطر گراني روبه رشد توسعه سريع اقتصادي جامعه ايران قشر وسيعي از مردم ايران در زير خط فقر قرار گرفت و يا بي‌كاران جامعه افزايش پيدا كرد در حالي كه همگي به عنوان نيروي انساني جامعه جديد مي‌بايست نيازهاي اوليه خودشان را در همين جامعه  (و با پارامترهاي اقتصادي همين جامعه امروزي رفع مي‌كردند، نه با پارامترهاي اقتصادي دوران قاجار و يا دوران صفويه و غيره) و از سوي ديگر مي‌بايستي به عنوان اعضاي جامعه جديد و در جامعه پذيري و به خاطر عضويت فرهنگي در همين جامعه مي‌بايست ابزارهاي برآوردن نيازهاي اوليه خود را صرفاً با الگوهاي فرهنگي رايج جامعه برآورده مي‌كردند، الگوهاي كه از نهادهاي اجتماعي اخلاقي و حقوقي و تربيتي اين جامعه نشات مي‌گرفت و شيوه‌ي از روش‌هاي برآوردن نيازهاي انساني از طريق كانالهاي فرهنگي جامعه را به افراد فرهنگ پذيري و جامعه‌پذيري مي‌كرد و در نتيجه به خاطر عدم تطابق اجتماعي و عدم هم‌رخسارگي اجتماعي اين نوع نهادهاي روبناي با زيربناي اقتصادي مردم جامعه جديد ايران دچار مشكل شدند در حالي كه در جامعه ارباب رعيتي حداقل صد سال قبل اين نوع الگوهاي فرهنگي روبناي با اقتصاد زير بناي اقتصاد كشاورزي ـ تجاري تطابق اجتماعي همسو داشت و لذا مردم‌اش راحتر از مردم جامعه جديد ايران بودند آري در اين نوع عدم تطابق نيازهاي فردي و نيازهاي اجتماعي براي يك فرد ايراني جديد و از سوي ديگر به خاطر پيروي از شيوه‌هاي نهادي فرهنگي جامعه براي برآوردن نيازهاي خود كه از سوي افراط گرايان و اصولگرايان و شعائرگرايان جامعه كه صرفا از الگوهاي فرهنگي به بخش قشري و پوسته‌ي خارجي آن توجه داشتند افراط گراياي در مورد الگوهاي فرهنگي جامعه و عدم بازسازي فرهنگي آن و منطبق كردن اجتماعي آن با مختضيات اجتماعي جامعه جديد مانع آن مي‌شد كه نيازهاي مردم ايران در صحنه‌هاي سياسي ـ اجتماعي و مطبوعاتي قابل مطرح شدن باشد و لذا در سالهاي گذشته كمتر به نيازهاي روبه رشد مردم ايران توجه اجتماعي (در صحنه برنامه‌ريزي عمليات اجتماعي شد و بيشتر از اين نيازهاي مردم ايران در صحنه حرف و سخنراني و داغ كردن بازار و رواج پوپوليسم و سو استفاده ابزاري از احساسات مردم استفاده ابزاري به عمل آمد و لذا كمتر به نيازهاي رو به رشد مردم ايران توجه شد و در اين راستا هر نوع فعاليت انساني در راستاي دست يابي به هدف‌ها در چارچوب ساختار فرهنگي جامعه با انواع محدوديتهاي اجتماعي عملي و عوام‌فريبي‌هاي پوپوليستي روبرو بود و لذا اهداف اجتماعي تعيين شده فرهنگي براي ازدواج، مسكن گزيني، تفريح گزيني، شادي گزيني، شغل گزيني، و شهرت گزيني مبتني بر نيازمنديهاي اوليه و ثانويه زيستي در چارچوب ساختارهاي هنجاري جامعه شديداً گير افتاده بود و اين ساختارها در مقابله با آرزوها و اميال آنان قرار گرفته بود و از اين رو به قول رابرت مرتن جامعه‌شناس فونكسيوناليست در جامعه جديد ايراني بين دو دسته از اهداف و ابزارها تضاد اجتماعي به وجود آمده بود تضاد در دسترسي افراد جامعه به “اهداف زندگي” در مقابله با ابزارهاي فرهنگي ـ حقوقي چارچوبي جامعه براي برآوردن شدن اين اهداف زندگي.

همانطور كه اشاره كردم انسانها براي برآوردن هر نوع نيازمندي زيستي خود، برخلاف حيوانات در جامعه از راه ابزار الگوهاي فرهنگي عمل مي‌كنند و اين نوع الگوهاي فرهنگي در سازماندهي ميان مناسبات اجتماعي خود نقش مي‌دهند ولي اگر ابزار فرهنگي موجود متناسب با نيازمندي و يا متناسب با نوع نياز و يا زمان نياز و يا چگونگي نياز نباشد يك نوع ابزار ناكارآمد فرهنگي مي‌گردد همانطوري كه انسانها براي كشت زمين مستقيماً عمل نمي‌كند و بلكه با آفريدن ابزاري به نام بيل و خيش و تراكتور عمل مي‌كند ولي استفاده غير اصولي و غير صحيح و در غير مقتضيات اجتماعي از اين ابزار ممكن است نتيجه مفيد به وي را ندهد و مثلا به جاي شخم كردن بيابانها براي كشت از آن ابزار براي شخم كردن خيابانها استفاده شود كه ويراني به بار مي‌آورد، ابزارهاي فرهنگي ـ حقوقي صرفا در مقتضيات اجتماعي همسو پاسخ‌دهي مناسب مي‌دهند. و همانطوري كه انسانها در مناسبت‌جوي خود با يكديگر نيازمند ابزار حقوقي است تا با استفاده از آن ابزار حقوقي نوع حق مالكيت و نوع معامله و مرجع رسيدگي به اختلاف حقوقي خود در ارتباط با ديگري حل گردد و بدون ابزارهاي حقوقي مناسبات ميان دو انسان نا معين است ولي استفاده غير اصولي و غيرزمانمند و نامناسب از همين ابزارهاي حقوقي نيز نظير همان ابزارهاي كشاورزي نتيجه‌اش آن مي‌شود كه به جاي بيابانها و كشت زرع در آن خيابانها شخم شوند. ولذا استفاده‌هاي ابزاري غيرسودمند و غيرمفيد از نهادهاي فرهنگي  و يا عدم بازسازي آن و متناسب كردن با شرايط جديد اجتماعي نتايج وخيمي به وجود مي‌آورد و آن پشت كردن همه مردم به هر نوع الگوهاي فرهنگي است. آري در اين نوع شكل‌گيري تضاد فرهنگي ـ اجتماعي براي مردم ايران در مقابله دو نوع زيربنا و روبناي غيرهمسو مردم ايران نيز دچار شكاف روحي و رواني و انواع تضادهاي روحيه‌اي شدند كه پناه آوردن به اعتياد و روانگردان و فرار از خانه و فرار از آشنايان و افسردگي و غيرشاد بودن و بدبيني به هر نوع نظام فرهنگي نتيجه اين نوع استفاده ابزاري غير مفيد از الگوهاي فرهنگي بود كه صرفا توسط شعارگرايان قشري به آن پرداخته مي‌شد و بدون آنكه جايگاه و پايگاه واقعي استفاده از آن الگوهاي فرهنگي بشود.

آري همانطوري كه اشاره كردم انسانها در برآورد هر نوع نياز زيستي خود صرفا از راه الگوهاي فرهنگي مناسب عمل مي‌كنند و از جمله مثلا برآوردن غريزه‌جنسي خود نظير حيوانات عمل نمي‌كنند و بلكه اين نوع رفع نياز غريزه‌اي خود را در چارچوب‌هاي الگوهاي فرهنگي خاص اجتماعي به نام ازدواج مشروعيت فرهنگي مي‌دهند ولي از سوي ديگر هم الگوهاي فرهنگي ازدواج هر جامعه وابسته به پارامترهاي اجتماعي آن جامعه در زمان خاص اجتماعي است نظير پارامترهاي شغل، مسكن، درآمد، رفاه، داشتن پايگاه اجتماعي و شهرت و غيره كه هر كدام از اينها نيز در يك زمان اجتماعي شرايط خاص خود را دارد و مثلا مسكن در دو زمان متفاوت يك جامعه به يك قيمت نيست و يا دسترسي به يك شغل نيز در دو زمان متفاوت يك جامعه يكسان نيست.

آري در نتيجه بين ابزارهاي نهاد اجتماعي برآوردن نيازهاي انساني و الگوهاي فرهنگي متناسب با آن رفع نياز گاهي ممكن است در يك جامعه توافق اجتماعي و گاهي در زمان ديگر تعارض اجتماعي وجود داشته باشد در حالي كه در همه نهادهاي فرهنگي يك جامعه اين نوع الگوهاي فرهنگي ساخت و ساز شده و به افراد آن جامعه فرهنگ پذيري مي‌شود ولي فرهنگ سازان و فرهنگ‌ پذير كنندگان جامعه بايد از اقشار آگاه جامعه باشند كه هر نوع ابزار فرهنگي را بي موقع و نامناسب و در غير جايگاه خود و در غير شرايط اجتماعي خود خرج نكنند والا مثل ابزار فرهنگي چراغ خطر خيابان مي‌شود كه پليس آن را تنظيم كرده و خود رفته است و فرد در شبها هم كه خيابانها خالي است مجبور است كه در پشت اين چراغ قرمز فرهنگي مدتها بماند و بدون آنكه فلسفه پشت چراغ قرمز ماندن خود را بداند كه ماشيني در آن سوي محور خيابان نيست.

آري در ساخت و ساز اين الگوهاي فرهنگي جامعه و در نهادهاي روبنايي ـ فرهنگي جامعه نظير نهاد اجتماعي تربيت مدرسه و يا نهاد اجتماعي تربيبت خانواده و يا تربيت فرهنگي صدا و سيما و ديگر رسانه‌ها و تبليغات فرهنگي آن نظير جامعه ما مي‌شود كه به جاي رواج تربيت فرهنگي ضد تربيت و به جاي كاركرد اجتماعي به ضد كاركرد تبديل مي‌گردد. مثلا در همين مدرسه و صدا و سيما و رسانه‌ها در سالهاي اخير موفقيت يك انسان ايراني در موفقيت از طريق دست يابي به پول و دستيابي به آموزش عالي و دستيابي به مسكن مناسب و دستيابي به شهرت مناسب و دستيابي به مسافرت مناسب و دستيابي به رفاه مناسب در طي توليد و كارگرداني انواع فيلم‌ها و آموزشها و غيره تبليغ فرهنگي مي‌شد و هر رسانه در ايران از طريق پديده‌هاي فرهنگي خود رقابت ميان اشخاص را در اين زمينه تشويق و تشديد مي‌كرد و يا از راه آموزشهاي خود انواع منزلت‌هاي اجتماعي يك جوان را در پول درآوردن و شغل داشتن و خانه آبرومندانه داشتن و رفاه داشتن ترويج فرهنگي مي‌كرد و از سوي ديگر ابزارهاي برآوردن اين نوع نيازها و يا شيوه‌هاي قانوني برآوردن نيازهاي انساني آنها را ياد نمي‌داد كه در معرض انواع گراني‌ها و بي‌كاريها و بالا رفتن قيمت‌ها و دگرگوني اولويت‌هاي اقتصادي بود و در حالي كه اين نوع تعليم و تبليغ‌هاي فرهنگي ساخت و ساز دانشگاه و رفتن هر ايراني به آن را تشويق مي‌كرد و يا داشتن هر ايراني يك موبايل را آموزش مي‌داد و يا داشتن كامپيوتر و يا لوازم صوتي تصويري در منزل را ايده‌ال آنان كرده بود و يا دسترسي مساوي همه را به شهرت علمي و شهرت ورزشي و شهرت حرفه‌اي را به همگان ياد مي‌داد ولي از سوي ديگر موقعيت پولي و يا موقعيت پايگاه اجتماعي و يا موقعيت صرف هزينه‌ها و يا موقعيت زماني و مكاني اين نوع برآورده كردن نيازها را كاملا به هم زده بود و در چنين جامعه‌اي هر ايراني از راه تبليغات فرهنگي اين نوع نهادهاي اجتماعي در آرزوي موفقيت پولي و موفقيت درسي و موفقيت شغل‌يابي و مسكن مناسب ازدواج مناسب و شهرت مناسب بود ولي ابزارها و شيوه‌هاي قانوني موجود جامعه امكان برآورده شدن اين نوع نيازمنديهاي آنان را به وجود نمي‌آورد و در نتيجه ميان ارزش‌هاي موفقيت در سطح جامعه با شيوه‌هاي قانوني دست يابي به آن موقعيت اجتماعي در جامعه يك نوع تناقض شديد شكل گرفت و از سوي ديگر جامعه ايراني نمي‌توانست فرصت‌هاي مساوي اجتماعي در اختيار همه افراد در زمينه برآورده شدن همه اين موقعيتهاي آرزو شده قرار دهد و در نتيجه احساس محرومت نسبي اجتماعي را دامن مي‌زد و يا عدم تحرك طبقاتي و عدم تحرك پايگاه افقي و پايگاه عمودي اجتماعي را به وجود مي‌آورد و يا عدم انطباق اهداف با ابزارها را از طريق الگوهاي فرهنگي موجود به وجود مي‌آورد و در نتيجه از كانال اين تضادها انواع آسيبهاي اجتماعي در جامعه جديد ايران شكل گرفت كه به آنها اشاره كردم و تاكيد شعارگونه عده‌اي هم كه صرفا به رفع مشكلات مردم نمي‌انديشيدند و صرفا شعاردهي را ابزاري براي مطرح كردن شخصي خود در جامعه در پيش گرفته بودند بستر سازي‌هاي بسياري براي توليد اين ناهنجاريهاي اجتماعي و آسيب‌هاي اجتماعي به وجود آورد تا در برابر شعاردهي‌هاي افراطي آنان كسي نتواند به دادن الگوهاي فرهنگي بازسازي شده و متناسب با شرايط جديد اجتماعي اقدام بكند و يا حرفي در اين زمينه بزند و در نتيجه اين نوع شعارگرايان قشري با عمل كردهاي خود بيشترين كاركرد را در متلاشي كردن الگوهاي اخلاقي جامعه داشتند و به عبارت ديگر بسترسازي فرهنگي براي آن كردند زيرا رعايت شيوه‌هاي تربيتي ـ فرهنگي و يا رعايت اخلاق اجتماعي و يا نحوه انطباق يابي اجتماعي افراد با الگوهاي اخلاقي و الگوهاي فرهنگي در چنين زمينه نابسامان اجتماعي به وجود مي‌آيد و در نتيجه عدم هم‌نواي با الگوهاي فرهنگي جامعه را شكل مي‌دهد و يا دستيابي به نيازهاي فردي را از راه الگوهاي فرهنگي جامعه را از بين مي‌برد و از اين رو جامعه‌پذيري الگوهاي جامعه ايران به دليل اين نوع تضادهاي اجتماعي هر نوع انطباق پذيري افراد جامعه ايراني را با اين نوع از الگوهاي فرهنگي در شرايط جديد اجتماعي با شك روبرو نمود. و يا سازگارهاي اجتماع با الگوهاي فرهنگي جامعه شكاف و چالش به وجود آورد و در نتيجه افراد جامعه ايراني در برآورد نيازهاي خود از طريق الگوهاي فرهنگي مزبور دچار يك نوع حالت متناقض شدند در آن شرايط اجتماعي اين نوع افراد ايراني از نظر نهادهاي اخلاقي ـ حقوقي ـ تربيتي (به عنوان نهادهاي روبناي فرهنگي جامعه) مجبور بودند كه براي دستيابي به اهداف زيستي خود از ابزارهاي فرهنگي غيرقانوني استفاده نكنند ولي چون به دليل گراني و بي‌كاري و رشد سريع هرم جوانان جامعه و هرم خط فقر جامعه راه حل ديگر اجتماعي براي آنان وجود نداشت نتيجتاً احساس ناكامي و سرخوردگي و احساس شكست و احساس كناره‌گيري از بقيه مردم و يا روي آوردن به روشهاي غيراخلاقي و غير قانوني و غيرتربيتي تنها امكان بقا زيستي براي آنان را مي‌داد و يا شك و بدبيني به اين نوع از الگوهاي فرهنگي را در برآوردن نيازهاي اجتماعي براي عده‌اي ديگر به وجود مي‌آيد و چون راه‌هاي بازسازي اين نوع الگوي فرهنگي هم توسط اقشار آگاه و فرهيخته و شناختمند نسبت به هر نوع استفاده از الگوهاي فرهنگي از سوي شعائرگرايان محكوم دانسته مي‌شد و از سوي ديگر بازسازي اين نوع الگوهاي سنتي فرهنگي هم با شكست اصلاح‌طلبان در دنياي سياست به كنار گذاشته شد و با تاكيد اصول‌گرايان در همان روشهاي سنتي شعارگونه قشري هر نوع جستجوي راه حل اجتماعي براي اين نوع تضاد اجتماعي و زمينه‌هاي اجتماعي و ميان ابزارهاي فرهنگي و اهدف فرهنگي در موقعيت دستيابي افراد به اين اهداف و يا دستيابي به آن اهداف از راه ابزارهاي اجتماعي فرهنگي مزبور را با مانع روبرو مي‌كرد و در نتيجه همانطور كه از قديم گفتند هدف وسيله را توجيح مي‌كند جامعه ايراني نيز مجبور شد كه براي برآوردن نيازهاي زيستي اوليه خود بسياري از ابزارهاي فرهنگي برآوردن آن نيازهاي به كنار نهد و اگر ازدواج از كانال فرهنگي رايج جامعه به دليل گراني و فقر شديد و عدم تساوي افراد در دستيابي به مشاغل امكانپذير قانوني نبود ولي دستيابي به همان ازدواج بدون رعايت الگوهاي فرهنگي قانوني براي همان فردي كه شغل و مسكن و درآمد نداشت با كنار نهادن الگوهاي اخلاقي ـ حقوقي امكانپذير مي‌شد و در نتيجه در چنين جو اجتماعي رفتارهاي غيراجتماعي در ميان جوانان و مردم ايران به شدت رواج يافت و در برابر شعارگرايان كه صرفا از شعارهاي اخلاقي به جنبه‌هاي قشري آن توجه داشتند ولي امكان عملي موقعيت اجتماعي و نحوه برآوردن عملي آن نوع شعارهاي اخلاقي را فراهم نمي‌كردند در نتيجه برآوردن شدن غير قانوني نيازمنديها تنها راحلي بود كه مردم ايران مي‌توانست به آن زمينه امكان زيست بيابد و لذا از راه كنار نهاده شدن الگوهاي فرهنگي رايج امكان برآوردن شدن نيازهاي اجتماعي فراهم مي‌شد و يا از راه الگوهاي غيرفرهنگي يك نوع برابري اقتصادي غيرقانوني و يا برابري غيرقانوني در عدم تحرك اجتماعي و دستيابي افراد به شغل و پايگاه اجتماعي و در آمد براي همگان ميسر مي‌شد و تنها قانون و اخلاق و تربيت بود كه مانع اين نوع برابريها مي‌شود و زماني كه مردم به خودي و غيرخودي در دسترسي به شغل تقسيم مي‌شدند افراد غيرخودي هم با شيوه‌هاي غيرقانوني مي‌توانستند نظير همان خودي‌ها و برابر با آنان به شيوه‌هاي رفع نيازمندي خود بپردازند منتها يكي از راه دستيابي به درآمدهاي شغلي و ديگري از راه درآمدهاي كه بدون شغل هم برايش ميسر مي‌شد آري در جامعه كه كسب درآمد و امكان كسب پايگاه اجتماعي و امكان تحصيل و امكان كسب شهرت براي افراد نامساوي مي‌شود و يكي مي‌تواند از راه همان تحصيل و شغل و شهرت به درآمدي براي رفع نيازمنديهايش برسد فرد ديگر نيز به همان رفع نيازش زيستي‌اش مي‌تواند برسد منتها از راه گرانفروشي و يا كيف قاپي و يا در ساير بزهكاريهاي اجتماعي و يا مي‌تواند نيازهاي جنسي خودش را از راه بزهكاريهاي اجتماعي و بدون داشتن شغل و مسكن و درآمد برآورده سازد.

آري در تكيه شعائرگونه به اين نوع از الگوهاي فرهنگي راه‌هاي الگوهاي غيرفرهنگي نيز مي‌توانست نياز به شغل و يا مسكن و يا در آمد و يا پايگاه اجتماعي را در مردم كاهش دهد. و در نتيجه جهت تحرك اجتماعي برابر و جهت دستيابي افراد جامعه به فرصتها و موفقيت‌هاي اجتماعي تنها راه شكسته شدن الگوهاي فرهنگي جامعه بود كه عده‌اي از راه تضاد آوردن ميان هدف ـ ابزار كاربرد اين الگوها بسترسازي براي آسيب‌هاي اجتماعي فراهم كردند در حالي كه راحل قانوني مسئله بازسازي الگوهاي فرهنگي و مهندسي اين الگوها و متناسب كردن اين الگوها با شرايط جديد اجتماعي بود تا افراد جامعه در جهت دستيابي به هر نوع هدف از راه‌هاي سختكوشي و يا از راه‌هاي بدون رعايت كردن معيارهاي اخلاقي و يا از راه‌هاي كنار نه نهادن الگوهاي فرهنگي به رفع نيازمنديهاي خود نپردازند و يا كچ‌رفتارهاي اجتماعي جامعه را به وجود نياورند و لذا ايجاد محدوديتهاي فرهنگي شعارگونه بيش از آنكه به تثبيت اجتماعي اين نوع الگوهاي فرهنگي ـ اخلاقي منجر شود بيشتر از ديگران به متلاشي شدن اين نوع الگوهاي فرهنگي اخلاقي و رواج آسيب‌هاي اجتماعي و بزهكاريهاي اجتماعي دامن زد.  


مطالب مشابه :


توسعه ی فومن

اشتغال زايي و بطور كلي رفع نيازمنديها ي مردم آبر زنجان از ي انسان در سرزمين




کلمات کلیدی

هواپیما توریست سفر انلاین افلاین کاور پوشه فولدر قطار راه اهن زنجان نيازمنديها ي •ل




منابع جغرافیایی

علمي آموزشي در زمينه ي نيازمنديها ، 1360 گنبد سلطانیه * شهر سلطانیه * استان زنجان*




دقت كنيد كه زبان كيبرد فارسي باشه

[hk اينترنت هوشمند تهران کرج ساري م مشهد تبريز زنجان kdhclkndih نيازمنديها ي تحويل سال




تاريخچه جمهوري تالش مغان

انعكاس استعدادها و توانائيهاي منطقه و نيازمنديها عمومي به استان زنجان ي نوشته شد




بدون شرح

khafan, , فروش کارت dvb, نياز منديها , نيازمنديها , روزنامه ي ورزشي , اخوند كمانداران زنجان




آسيب شناسي در جامعه جديد ايران

گرفت و شيوه‌ي از روش‌هاي غير قانوني نيازمنديها تنها راحلي بود زنجان مشکلات




جشن ازدواج دانشجويي دانشگاه آزاد تالش برگزار مي‌شود

انعكاس استعدادها و توانائيهاي منطقه و نيازمنديها عمومي استان زنجان ذ‌‌ي‌ربط در




برچسب :