روضه و شهادت حضرت ابوالفضل(ع)
شهادت حضرت ابوالفضل(ع)
السلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدِالله السلامُ عَلَیکَ یا بنَ رَسولُ الله السلامُ عَلَیکَ یا بن َامیر المومنینَ وابنَ فاطمة الزهراء
نیستم لایق, کنم مدح و ثنایت یا اباالفضل
از ازل مدح تو را گفته خدایت یا اباالفضل
ای که خورشید لقایت کرده عالم را منور
ذره کی بتوان کند وصف ثنایت یا اباالفضل
مصطفی را جان نثاری مرتضی را یادگاری
جان من جان جهان بادا فدایت یاابالفضل
روضه
ارباب مقاتل نوشته اند: أَنَّ العَباسَ لَمّا رأی وَحدَتَهُ اَتی أخاهُ وَ قالَ یا أخی هَل مِن رُخصَةِ
عباس وقتی تنها برادرش حسین را دید دیگر نتوانست تحمل کند و آمد خدمت برادرش و عرض کردای برادرم آیا به من اجازه می دهی عازم میدان شوم.
وئر اذن میدان سال یولا سقانی قارداش من نیلورم سندن صورا دنیانی قارداش
لب تشنه جان ویرسم بو گون دریا یانیندا چوخ سربلند اولّام آنام زهرا یانیندا
فَبَکی َالحُسِینُ بُکاءَ شدیداّ حضرت ابا عبدالله با شنیدن کلام برادرش دلش شکست و تنهایی خودش را احساس کرد و به شدت گریه کرد بعد با چشمانی گریان خطاب به برادرش فرمود:ثُم قالَ: یا أخی أنتَ صاحِبُ لِوائی وَ اِذا مَضَیتَ تَفَرَّقَ عسکری ای برادر تو علمدار منی و اگر بروی, لشکرم از هم پاشیده می شود.
عباس گفت: ای برادر سینه ام تنگ شده و از زندگی خسته شده ام و می خواهم از این منافقان خونخواهی نموده و انتقام بگیرم.
برادر سینۀ من تنگ گشته مرا نوبت برای جنگ گشته
ز بس که داغ دیدم آنچنانم نمی خواهم پس از اکبر بمانم
صدای گریه های اصغر آمد ز سوز تشنگی زاری نماید
سکینه از عطش بیهوش گشته ز بیهوشی دگر خاموش گشته
نقل شده است که زمان علامۀ سید بحرالعلوم, مقداری از قبر مقدس حضزت ابوالفضل خراب شده بود. به دستور سید بحرالعلوم, معماری جهت بازسازی و مرمت قیر شریف تعیین گردید. در روز مقرر وقتی معمار همراه علامه وارد سرداب شد, معمار یک نگاهی به قبر و یک نگاهی به علامه کرد و گفت: آقا اجازه می فرماییدسوالی بکنم؟ فرمود:بپرس, معمار گفت: ما تا حالا خوانده و شنیده بودیم که مولا عباس اندامی موزون و رشید و قد بلند و چهار شانه داشته, به طوریکه وقتی سوار اسب می شده زانوهایش برابر گوشهای اسب قرار می گرفته بنابراین باید قبر مقدس هم بزرگ وطولانی باشد ولی من می بینم که صورت قبر کوچک است. آیا شنیده های من دروغ است یا کوچکی قبر علت خاصی دارد؟! علامۀ بحرالعلوم به جای جواب سر به دیوار گذشت و سخت گریه کرد. گریه طولانی علامه, معمار را ناراحت و نگران کردو عرضه داشت: سیدی! چرا گریان و اندوهناک شدید و سرشک غم از دیدگان فرو می ریزید؟! مگر من چه گفتم؟ آیا از سوالی که من کردم تأثری بر شما روی آورده؟!
علامه فرمود: استاد بنّا! سوال تو دل مرا به درد آورد. زیرا که شنیده های تو درست و صحیح است اما من به یاد مصائب و دردهای وارد بر عمویم عباس(ع) اافتادم. آری عباس بن علی, اندامی رشید و قد و قامتی بلند داشت ولی به قدری ضربت شمشیر
و گرزها و نیزه ها بر بدن نازنین او وارد کردند که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشید به تکه های خونین تبدیل شد. آیا انتظار داری بدن پاره پارۀ حضرت عباس که به وسیلۀ امام سجّاد جمع آوری و دفن شد قبری بزرگتر از این داشته باشد.
محزون و غمین و خسته ام یا عباس دریاب که دل شکسته ام یا عباس
ای دست بریده ات کلید هــر قفل پــای عَلَمَت نشـسته ام یا عباس
وقتی حضرت ابوالفضل از امام حسین(ع) اذن میدان گرفت و حضرت ابا عبدالله(ع) برادرش را در رفتن به سوی شهادت مصمم دید یک نگاه حسرت به صورت عباس کرد و فرمود: فَاطلُب لِهؤلاء الاطفا لِ قَلیلاَمِنَالماءِ حالا که قصد رفتن به میدان را داری, برای این کودکان مقداری آب تهیه کن.
بــرو از عــلقمه جان برادر بـــرای کــودکان آبـی بیاور
یکی از تشنگی افتاده بر خاک نهاده سینه را بر خاک نــمناک
یکی ناخن زند بر جان مادر یکی گریان بود بر دوش خواهر
فَسَمِعَ العَباسُ یُنادونَ الاَطفالُ ألعطَشَ ألعَطََشَ صدای آه و نالۀ کودکان حرم حسینی می آمد و عباس می شنیدم که بچه های لب تشنه صدا می زدند العطش العطش.
عباس در میان العطش العطش کودکان, گریه و شیون اهل حرم و برقۀ امام حسین (ع) و خواهرانش روانۀ میدان شد. صف های چهار هزار نفری نگهبان شریعۀ فرات را شکافت تا خودش را به آب رسانیدو بنا بر نقلی هشتاد نفر را کشت. حَتی دَخَلَ الماءَ فَلَمّا أرادَ أن یَشرِبَ غُرفَةَ مِنَالماءِ تا اینکه داخل آب شد, می خواست جرعه از آب بنوشد در حالی که بسیار تشنه بود وَ ذَکَرَ عَطَشَ الحُسینِ (ع) وَأهلِ بِیتهِ فَرَمی الماءَ وَ لَم یَشرِب مِنه شَیئاَََ تشنگی برادرش حسین و اهل بیت و کودکان حسین به یادش آمد, آب را زمین ریخت و قطره ای از آن را نخورد.
برخی نوشته اند عباس آب را به فرات ریخت و با خود می گفت:
یا نَفسُ مِن بَعدِ الحسینِ هُونی وَبَعدَهُ لا کُنتِ أَن تَکونی
هـــذَا الحُسینُ وارِدُ الـمَنوُنِ وَ تَــشرَبینَ بارِدَ المَعینِ
ای نفس, پس از حسین ذلت و خواری بر تو باد, و پس از او زنده نباشی گر چه خواهان زندگی هستی. این حسین است که در آستانۀ مرگ قرار گرفته, در حالی که تو آب خنک و گوارا می نوشی؟! به خدا قسم, دین من چنین اجازه ای نمی دهد.
پس دو کف را برد او در زیر آن آب زلال تا بنوشد یادش آمد آن زمان از تشنگان
گفت ای عباس کی بودی تو بی مهر و وفا آب نوشی تشنه باشد پادشاه انس و جان
****
بـــر لـــب دریـــا رســــید و از ادب ســـاقی عـــــطشان نزَد بر آب لب
نفس را درس وفــــا تــــعلیم کـــرد خــــضر بــــر ایـــثار او تعظیم کرد
عرش را گـــریاند و خود مـسرور شد بـــا لب عـــــطشان ز دریا دور شد
زیر لـــب می گفت بــشتاب ای عـقاب سر بلندم کـــن بـــه پــیش بو تراب
****
حضرت ابوالفضل العباس, مشک را پر از آب کرد و با سرعت تمام در حالی که مشک را به پشتش انداخته بود و لشکریان ابن سعد را تار و مار می کرد به طرف خیمه ها حرکت کرد.
برخی مقاتل نوشته اند: وقتی عباس به طرف خیمه ها حرکت کرد دشمن از هر طرف به او حمله کردند تا اینکه دست راستش را قطع کردند, مشک را بر دست چپش گرفت و به نبرد ادامه داد تا اینکه دست چپش را از مچ قطع شد. عباس صدا می زد:
وَاللهِ إن قَــطَعتُمُ یَمینی اِنّی اُحامی أبدا" عَن دینی
وَ عَن إمامِ صادقِ الیَقینِ نَجلِ النَبیِّ الطاهِرِ الأمینِ
به خدا قسم, گر چه دست راست مرا قطع کردید, ولی من تا آنجا که زنده هستم از دین خود دفاع می کنم و از امام و پیشوایم که در ایمان خود صادق و فرزند پیامبر پاک و امین است
عشق یعنی تشنگی اندر فرات یاد یار و رفتنِ سوی ممات
عشق یعنی غیرتِ یک با وفا ناگهان گفتن اخا ادرک اخا
****
والله اگر دوشدی منیم صاق صولوم حـــامی دینم عوض اولماز یولوم
من دل آچـاندان دئمیشم یا حسین روح و روانـدان دئمیشم یا حسین
چون دل و جاندان دئمیشم یا حسین من گرگ ئوز عشقیمه قربان اولوم
اللــــها بیجا یـــره آند ایـــــچرم آند ایچرم, اولسادا سو, ایـــچمرم
من ئوز آقامدان قاباقا گئچمرم قوی ایکی گوزدن بولود آسا دولوم
مرحوم شیخ عباس قمی می نویسد: پس از آن که هر دو دست عباس قطعشد مشک را به دندان گرفت و تلاش کرد که آن را به خیمه ها برساندولی دشمن مجال نداده از هر طرف هجوم آورد و آن حضرت را همچون رگه های باران تیر باران کردند تا اینکه تیری به مشک اصابت کرد و آبِ آن ریخت و تیر دیگری به سینۀ آن حضرت خورد وَ اَصابَ سَهمَُ علی صَدرِهِ الشّریفِ و از بالای اسب بر زمین افتاد.
برخی نوشته اند: فَضَربَهُ مَلعُونَُ بِعَمُودٍ مِن حَدیدٍ وقتی که هر دو دست عباس قطع شد, یکی از لشکریان دشمن با عمود آهنین بر سر مبارک آن حضرت زد که حضرت با صورت از اسب بر زمین افتاد.
آن علمدار با وفا وقتی با دستهای بریده و با بدنی پُر از تیر از بالای اسب بر زمین افتاد دشمن بر سرش ریخته و با شمشیر و نیزه و تیر بدن مبارکش را پاره پاره کردند یک وقت دیدند عباس با وفا صدا زد یا اَخاه اَدرِک اَخاکَ ای برادر, به داد برادرت برس.
کنار نهر علقمه, عـدو به دور من همه اَیا عــزیز فــاطمه, حسین بیا برادرم
حسین به جان اکبرت نظر بکن برادرت که کشته شد برادرت حسین بیا برادرم
نه دست در بدن مرا, نه حالت سخن مرا نه غسل و نه کفن مرا, حسین بیا برادرم
****
هر آی حسین جان – یخیلدیم آتدان دوشوبدی شیرون – کمنده قارداش
ســـنوبدی شَهپر - کسیلدی اللـــر شکسته سـرورم - چــمنده قارداش
بـــاشیم یــارالی – سو مــشکی خالی بــــالا لاروندان – خــــجالتم مــــن
یـــخیلدی پرچم – اورکده مین غم شـــــهید راه - شــــریعتم مـــن
****
در کنار علقمه سروی ز پا افتاده است یا گلی از گلشن آل عبا افتاده است
در فـــضای رزمگاهِ نینوا با شور و آه نالۀ جانسوز ادرک یا اخا افتاده است
حضرت ابا عبدالله(ع) بلافاصله خودش را بر بالین برادر رسانید فَوَقَفَ عَلَیهِ مُنحَنیا" وَ جَلَسَ عِندَ رَأسهِ یَبکی با کمر خمیده یک نگاهی به برادرش کرد بعد نشست بر بالین برادر و اشک از چشمان مبارکش جاری شد.
دور ای دعوالر اصلانی, ابوالفضلیم علمداریم
آخان سو تک قیزیل قانی, ابوالفضلیم علمداریم
دور ای بال و پریم قارداش, آلوبدور دوره می اُباش
اوغولسوز قالمیشام قارداش, ابوالفضلیم علمداریم
****
دولا نــــور کــــنار فـــراتـــیده تـــــاپا بــــر یــارالی یارالینی
گوره قارداشـــین توکه گوز یاشی اویـــادا بـــتیر یارالی یارالـــینی
نـــقدر کــه سســلور اخـــا اخــا ایشـــیده دوبـــاره صــدا سینی
کــمک ایســــتور عــــالمِ غیبدن چـــاغرور هـــرایــه آنــا سینی
آنـــا جــان حــسینیوه اَل یــــتور گُــــــلُوین پــــوزوبلا صفاسینی
****
ای مــنیم آرخـام ائلیم صاحب عنوان قارداش
آچ گوزون غصه لی جانیم سنه قربان قارداش
غم گونی ای منیم الدن دوتانیم غمخواریم
آدی دللــرده قـــالان نــابغه پرچمداریم
دورگیدک خـــیمیه گوزلور یولوی قزلاریم
غارته گلسه قوشون یوخدی نگهبان قارداش
ای سوسوز نهره گیدوب تشنه چخان دریادن
ایلدون عـالمی حـیران بــو گوزل سِودادن
عشقیوین خلعتتینی آلدون آنام زهرادن
بیچدی اوخلار سنه بیر جامۀالوان قارداش
****
ددیم عــباسیم دور گیدک خیامه ددی سن گت قارداش گودور سکینه
ددیم گئتسم کیم گوزلریوی باغلار ددی آنـــام زهـــرا گَــــلَر یانیمه
امان ای دل, ای دل, ای دل, امان
****
دور یاتما بو قان ایچره اماندور آتام اوغلی
قارداش غمی قارداشه گراندور آتام اوغلی
گور کیم گوروب عالمده بیله حال غم افزا
سو اوسته بو حالیله سوسوز جان ویره سقا
سن گیتدون اوزون قالدی دیلیمده آدون اما
هر لحظه منه ورد زباندور آتام اوغــلی
دشمن یری وار یانسا بو احوالیمه قارداش
امّا دیمورم باخ منیم اوز حالــیمه قارداش
رحم ایت گوزی یولدا قالان اطفالیمه قارداش
جام الده تــمامی نگراندور آتــام اوغلی
****
اگر گم کرده ام راه حرم را من از دست داده ام آب آورم را
به بالینش رسیدم دیدم آنجا نــشسته دیــده گــریان مادرم را
عَلم افتاده یک سو, مَشک یک سو به خون دیدم مهِ خوش منظرم را
مــرا گــفتا مـبر نعشم به خیمه رسان ازمــن سلامی خــواهرم را
نشد ممکن که تا آرم ز مــیدان تــن پــر خــاک و خون افسرم را
دگر سودی ندارد زنده ماندن به مــیدان بــاید آرم اصـــغرم را
شیخ کاظم سِبتی که از علمای بزرگوار است می گوید:
یکی از شخصیتهای مهم علمی و مورد وثوق نزد من آمد و گفت من پیام رسان حضرت ابوالفضل هستم. آقا را در خواب دیدم فرمود چرا شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی خواند؟
گفتم زیاد شنیده ام که شیخ کاظم مرثیه جانسوز شما را می خواند.
فرمود از من به شیخ بگو این مصیبت را بخوان: اگر سواره ای بر مرکب سوار باشد, وقتی می خواهد از اسب بر زمین بیفتد معمولا" دستها را روی زمین میگذارد و سپس صورت را قرار می دهد, ولی آن سواری که که تیر ها بر بدنش فرو رفته و دست در بدن ندارد چگونه به زمین می خورد؟«إنَّ الفارِسَ إذا سَقَطَ مِن فَرَسِهِ یَتَلَقِی الأرضَ بِیَدَیهِ فَإذا کانَتِ السِهامُ فی صَدرِهِ وَیَداهُ مَقطُوعَتانِ, بِماذا یَتَلَقِی الاَرضَ؟!
من دئمیرم مشکیوی دولدور گداخ مـــن دئمیرم رقیه م آغلور گــداخ
قــولون یوخــدی تکیه ایله چینیمه دشمن باخیر یاواش یاواش دورگداخ
نوحه
ای ماه بــنی هاشم خــورشید لـــقا عباس
ای نور دل حیدر شــمع شــهدا عــباس
ای از تـــو دل اطــفال روشن به امید آب
ای ســاقی غم پرور مــیزان وفـا عباس
ای تــشنۀ آب آور ای کــــشتۀ نــام آور
ای صف شــکن لـشگر سردار صفا عباس
تـو درس وفـا دادی بــا دست جـدا دادی
بی دست شدی رهرو در راه خدا دادی
لب تشنه شدی در آب لب دوخته برگشتی
جان را به لب آوردی با عین رضا عباس
ای مــیر عــــلمداران ســـقای وفــا داران
در جمع فداکاران بودی به سزا عباس
اطـــفال حسیـــن امـا گیرند سراغ آب
بی آب چرا گشتی از جمع جدا عباس
این منتظران گویند عباس به فکر ماست
ماندی کجا عباس از بهر چرا عباس
نوحه ترکی
ای شمع حرم خانه - قربانون اولوم عباس
جانلار سنه پروانه - قربانون اولوم عباس
ایلده شب تاسوعا - سسلر آدیوی دنیا
معناده دِیَر زهرا – قربانون اولوم عباس
انسان و مَلَک سندن – ایسلله کمک سندن
ال بیزدن اتک سندن – قربانون اولوم عباس
ای معرفتین کانی - سن بیل آناوین جانی
یاز دردلره درمانی - قربانون اولوم عباس
اوج شرفه چاتدون – لب تشنه قانا باتدون
سن کوثری آغلاتدون - قربانون اولوم عباس
دگدی گوزل آننوندان – اوچ شعبه لی بیر پیکان
دوتدی گوزیوی القان - قربانون اولوم عباس
وای خیمه ده چوخ سوزلر – قیزلار یولیوی گوزلر
باخمور نیه بو گوزلر - قربانون اولوم عباس
احسن بیله ایثاره – ســـردار وفا داره
قربان کسیلن یاره - قربانون اولوم عباس
گلدیم باشیون اوسته – آچ گوزلرون آهسته
سن خسته حسین خسته - قربانون اولوم عباس
ای صالح اولان بنده – وُر یار اوزونه خنده
قیل خصمی سر افکنده - قربانون اولوم عباس
نوحۀ سنگین
هر آی حسین جان – یخیلدیم آتدان دوشوبدی شیرون – کمنده قارداش
سنوبدی شهپر- کسیلدی اللر شـکسته ســروم - چـنده قارداش
باشیم یارالی – سو مشکی خالی بالا لاروندان - خـــــجالتم مـــن
گل ای نگاریم - وفالی یاریم اســیر قیدِ - مــــــــحبتم مـــن
یخلدی پرچم - اورکده مین غم شــــهید راه - شــــریعتم من
بو غصه دلده – سپر یوخ الده دیمم وای اوخلار - گلنده قارداش
فراتین اوسته – وزیر خسته تیکوب یولا گوز – که شاهی گلسون
سنه من عاشق – سوزومده صادق نه خوشدی عشقین – گواهی گلسون
آخاندا قانیم – چخاندا جانیم بو بی پناهین – پناهی گلسون
ورولّا یاره – بو جان نثاره که یوخدی قوللار – بدنده قارداش
امیر هنگون – وزیر جنگون قلجلار آلتدا – دوشوب حصاره
گلن ورور اوخ – گیدن ویرور اوخ امان ویرن یوخ – بو زخمداره
جالاندی مشگیم – رواندی اشکیم گوزومده قان وار – باشیمده یاره
نولیدی بیر آن – اولیدی امکان دورام سن آتدان – اننده قارداش
دؤنوب زمانه – بو گلسِتانه یاخوندی بادِ – جفا اسیلسین
یوبانما مولا – گلوبدی زهرا دولان گوزومدن – بو قانی سیلسین
واریمدی حسرت – اورکده حاجت آقام گلنده – باشیم کسیلسین
سن اولماسان گر – نه سر نه افسر اضافه دور باش – بو تنده قارداش
نوحه – حضرت ابوالفضل(ع)
تو علمدار حسینی به خدا پشت پناشی
توی کربلا ابوالفضل تو ذخیرۀ باباش
حالا که رفتی حسین یاور نداره
بدون تو بخدا لشگر نداره
یا ابوالفضل, یا ابوالفضل, یا ابوالفضل,2
توی هر دو عالم آقا ثمر امّ البنینی
ثانی حضرت حیدر پسر امّ البنینی
کاش می شد تو کربلا محشر کنی
همۀ کوفیا رو بی سر کنی تو
یا ابوالفضل, یا ابوالفضل, یا ابوالفضل,2
دستای رشیدت آقا بوده بالا سر زنب
حالا که به روی خاک بی پناست معجر زینب
بی تو خیمه های ما آتیش می گیره
دیگه تا شام بلا زینب اسیره
یا ابوالفضل, یا ابوالفضل, یا ابوالفضل,2
مشک روی دوش سقّا چشم به راه تو خیمه داره
پسر رباب می میره اگه سقّا آب نیاره
بچه ها طاقت تشنگی ندارن
بدناشون روی خاکا می زارن
یا ابوالفضل, یا ابوالفضل, یا ابوالفضل,2
وای اگه طفلان ببینن که عموشون دست نداره
هیچکدوم بر این مصیبت دلشون تاب نمی آره
وای از اون قدّ رشیدت چیزی نمونده
دل زهرا را غم سقّا سوزونده
یا ابوالفضل, یا ابوالفضل, یا ابوالفضل,2
تا که سقّا به زمین خورد کوفیا هلهله کردن
وای به حال اهل خیمه که اینا خیلی نامردن
بعد عباس آقا تکیه گاه نداره
حرم آل عبا پناه نداره
یا ابوالفضل, یا ابوالفضل, یا ابوالفضل,2
مطالب مشابه :
ثواب روضه خواندن برای امام حسین(ع)وعواقب دروغ بستن:خواب ديدم گوشت تن امام حسين (ع) را به نيش و دندان
3 ا کتبر 2012 ... ثواب روضه خواندن برای امام حسین(ع)وعواقب دروغ بستن:خواب ديدم گوشت ... كه در كتب معتبره است زيرا اين خواب نتيجه دروغ بستن به آن حضرت است .
خواب های جالب و روشنگر بعضی از مردم که با بنده مطرح کردن و شنیدم
دارالاحسان حضرت فاطمه(س)خیرین گمنام - خواب های جالب و روشنگر بعضی از مردم که با بنده مطرح کردن ... ازین هدایایی که برای روضه خوانی اباعبدالله و تعبیرخواب میدهند
تعبیرخواب قاضی زاده..شماره تلفن برای تعبیرخواب قم..شرایط تعبیرخواب..معبرخواب
شماره تلفن برای تعبیرخواب قم..شرایط تعبیرخواب..معبرخواب - /واسطه ای امین ... ازین هدایایی که برای روضه خوانی اباعبدالله و تعبیرخواب میدهند برای گره گشایی از
برخی از عنایات و معجزات حضرت عباس علیه السلام
تعبیر خواب .... من در قوچان بودم، یک یهودی مرا برای روضه خواندن به خانهاش دعوت کرد! ... گفت: شما که خوابیدید، من آن قدر تضرّع و زاری کردم کردم تا به خواب رفتم.
روضه ای ترکی اربعین حسینی
دانلود مداحی ترکی و اشعاروتصاویرمذهبی - روضه ای ترکی اربعین حسینی ... حاج مهدی خادم آذریان و حاج سید جلال حسینی (روضه ای حضرت ابوالفظل(ع)) ... تعبیر خواب.
دانلود گلچین مداحی و روضه به مناسبت ایام فاطمیه (س)
حسينيه عاشقان حسین عليه السلام - دانلود گلچین مداحی و روضه به مناسبت ایام فاطمیه (س) - تاسیس سال 1380 - حسينيه عاشقان حسین عليه ... تعبیر خواب آنلاین
گلچین روضه و سینه زنی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
گلچین روضه و سینه زنی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) طی سال 83 تا 87 از مداحان اهل بیت علیهم السلام : حاج منصور ... حاج محمود کریمی - چشمای گل خواب چشم غنچه پر آبه.
هیئت روضه الحسین شهر صفی آباد
دیــــــــــــــــــــدبــــــــــان 110 - هیئت روضه الحسین شهر صفی آباد - ... ابزار و قالب وبلاگ. کاربردی. تعبیر خواب آنلاین. قالب وبلاگ · تعبیر خواب
روضه و شهادت حضرت ابوالفضل(ع)
روضه. ارباب مقاتل نوشته اند: أَنَّ العَباسَ لَمّا رأی وَحدَتَهُ اَتی أخاهُ وَ قالَ یا أخی هَل مِن .... آقا را در خواب دیدم فرمود چرا شیخ کاظم سبتی مصیبت مرا نمی خواند؟ .... تعبیر خواب.
روضه
بنفش ارغوانی - روضه - شخصی - بنفش ارغوانی. ... تعبیر خواب آنلاین. موضوعات وب ... امروز عصر خونه خواهر شوهرم روضه حضرت رقیه و علی اصغر بود. وسط روضه موبایل
برچسب :
تعبیر خواب روضه