سفر شمال – پاییز 1387

من خیلی خسته شده بودم و نیاز به یه مسافرت داشتم و باید برای دوییدن همیشگی در ادارات خودم رو یه شارژ مجدد می کردم . بهترین نقطه ایران برای شارژ مجدد شمال و 3 روز در شمال آرامش رو همراه با دوری از جامعه مدرن و مدرنیسم عملی کردم و خودم رو از قید کار و پول و علم آزاد کردم .

اولین مقصد گرگان بود و جنگل های نهارخوران بود که واقع خوش گذشت و خیلی گرگان پیشرفت کرده و واقعا خونه های شیکی اونجا می شازند . خیلی خوش گذشت و جای تمام دوستان رو خالی کردم . روز اول در هتلی نزدیک هتل نهارخوران اقامت داشتم و کلی عکس از اونجا گرفتم . یه جا رفتم وسط خیابون عکس از خودم گرفتم . جنگل های نهارخوران همیشه خاطرات خوب کودکیم رو برام زنده می کنه و من رفتم توی خیال گذشته ...

من وسط خیابون در جنگل های نهارخوران

یاد زمانی که با دختر خاله هام و پسر خاله هام همه با هم میرفتیم شمال و آنقدر لذت می بردیم که بعد از برگشتن همه گریه می کردیم . یاد دوست بابام عمو غلام سالکی بخیر که اون زمان ها رئیس هتل ناهار خوران بود و همه ما بهش می گفتیم عمو . یاد چرخ و فلک و آلاکلنگ های خیس و نم زده هتل نهار خوران افتادم ، یاد کودکی و آب بازی توی هوای نمناک گرگان ؛ یاد پلیس بازی و نینجا بازی توی محوطه هتل ؛ یاد زمانی که با یک کیف پلاستیکی توی محوطه هتل دختر خالم به همه ما پز می داد ؛ یاد تاکسی هیوندای شوهر خالم و یاد پیکان مدل 60 موتور انگلیسی که ماشین ما بود و باهاشون اومدیم ناهار خوران؛ یاد تمام اتفاقات ریز و درشت کودکیم ....

پایین تر از هتل ناهار خوران یه شهر بازی بود که دوباره دیدمش ، متروک شده بود و بازم رفتم توی خیال گذشته ...
یاد روزایی که شهربازی رونق داشت مردم چرخ و فلک شوار می شدن و یاد روزایی که همیشه برای رفتن به شهر بازی پایین هتل جا می موندم و نمی رفتم و آلان افسوس می خورم که چرا نرفتم و متروک شد ....

من در شمال (معلومه جایی که بودم دوبلکس بوده) !!!

مقصد بعد ساحل شهر بهشهر بود وقتی کنار رسیدیم کنار من دویدم سمت دریا روی شن ها راه می رفتم و مجذوب شده به دریا نگاه می کردم و بازم رفتم توی خیال گذشته ...
یاد ویلایی که پر از پشه بود ؛ یاد ماست پر چرب کاله ، یاد آب بازی من و خواهرم و دادشم و دختر خاله هام و پسرخاله هام در کنار دریا ؛ یاد او موقعی که همه جای لباس و بدنمون ماسه شده بود و مامانم کنار ویلا ما رو با سطل آب شست؛ یاد النگو های رنگارنگ دختر خالم ، یا اون روزی که دادشم و خالم نزدیک بود که غرق بشن ، یاد بوی نم و نم و نم ...

قارچ های جنگل های ترق

وقتی کنار ساحل بودم یه امیر بزرگ روی شن ها به افتخار خودم نوشتم (چقدر خودمو تحویل می گیرم) !!! من همیشه عاشق صدف جمع کردن هستم برای همین کلی صدف جمع کردم !!! آلو جنگلی ترش هم گرفتم و جای طرفدارای لواشک و چیزای ترش و اونجا خالی کردم . تمام طول جاده ها یه سری از مردم محلی ماهی با چوب آویزون کرده بودند و ماهی می فروختند ولی من توجهی نکردم (من که بدم از ماهی میاد). یه رستوران توی جاده بابل هست که اسمش رستوران ماهی که 12 منو غذایی فقط از ماهی های مختلف داره . این رستوران تنها جایی که می بینم منو ماهی کباب شده هم داره !!! البته زیتون پرورده داخل رب انار هم اولین بار بود توی این سفر می دیدم که خیلی خوب بود (من عاشق زیتونم) .

جنگل های ترق

برگشتنی رفتیم جنگل های ترق که خیلی جنگل های رویایی داره ، من توی عمرم مثل اونجا جایی ندیدم، مثل فیلم می مونه. جنگل ترق پر از قارچ بود که آدم رو دیونه می کرد (من عاشق قارچم) . چندتا عکس هم از قارچ ها گرفتم البته نمیدونم سمی بودند یا نه !!! روز آخرم کلی رانندگی کردیم که جمعا 900 کیلومتر می شد و کلی بدنمون خسته شد ولی بعدش خواب چسبید !!! ولی کلی شارژ شدیم جای همه دوستان و خوانندگان وبلاگ خالی بود ...

*پی نوشت : زمین بهشتی است که ما انسانها آن را جهنم می کنیم ...

سفر شمال – پاییز 1387

مطالب مشابه :

افزایش نرخ ویلا در گلستان

نکاتی در مورد اجاره سوئیت،ویلا و خانه در گرگان

نکاتی در مورد اجاره سوئیت،ویلا و خانه در گرگان

مکان دیدنی گرگان

سفر شمال – پاییز 1387

اردووو...

آپارتمان : پارکت چیست؟لمینت چیست؟

نام، آدرس و شماره تلفن و مشخصات همه هتلهای ایران (1)

آقای وزیر کشاورزی با دفاع از منابع طبیعی نام خود را در تاریخ ماندگار کنید

شهر شناسی (چالوس)