نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس
زن هم میتواند مسأله جهاد را به عهده بگیرد، چرا که جهاد، تنها در سنگر بودن و تیراندازی کردن نیست. کمکهای تدارکاتی پشت جبهه و متن جبهه، امور مربوط به نقشه برداری، دیده بانی و ... بخشهای مهمی از جهاد به شمار میرود، که زنان میتوانند آنها را به عهده بگیرند.
زن از فیض جهاد محروم نیست. اگر کشوری در حال جنگ و دفاع است، و از طرف بیگانگان تهدید میشود، زن نیز باید دفاع کند و لازمه دفاع آموزش دیدن است. در هیچ یک از این مسائل، زن را محروم نکردهاند، بلکه در اکثر دشواریها و امانتداریها، در بسیاری مصائب و مشکلات، زن همتای مرد است.
مشارکت بانوان در دفاع مقدس، از اهمیت به سزایی برخوردار است، زیرا از جهت کمیّت، حدود نیمی از آحاد جامعه را زنان تشکیل میدهند و مشارکت زن، یعنی هماهنگی نیمی از نیروهای جامعه در راستای یک هدف .
در اینجا ما به یاری خداوند متعال تلاش داریم تا گوشه ای از فعالیت های زنان را در هشت سال دفاع مقدس به عرصه ظهور بگذاریم .
نقش زنان در جنگ هشت ساله دفاع مقدس
بحث مهم زنان در جنگ ایران در سه مقوله اصلی میگنجد:
1.فعالیت زنان در پشت جبهه
2.حضور زنان در میدان نبرد و خط مقدم
3.نقش زنان در حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس پس از پایان جنگ
1.فعالیت زنان در پشت جبهه
الف : تقویت روحیه ی رزمندگان
مساعدت زنان در پشت جبهه، طیف گستردهای از فعالیتها را در برمی گیرد. از جمله: تقویت روحیه رزمندگان برای حضوری هر چه پرشورتر در جبههها و تشویق مداوم آنان، یکی از مهمترین و بارزترین فعالیتهای زنان در ایام جنگ تحمیلی بود . حضور چشمگیر خواهران و همسران و مادران رزمندگان در هنگام بدرقه آنان، دلیلی استبر این مدعا. این ترغیب و تشویق تا جایی ادامه داشت که حتی گاهی این زنان نمونه، خود، پیشانی بندهای این مسافران را محکم کرده، کوله بار سفرشان را میبستند و آنان را مهیای اعزام به جبهه مینمودند، و گاه برای احیای این هدف متعالی، از احساسات، گذشته و آمال و آرزوهای جوانیشان را برای دفاع از آرمانهای اسلام و رسیدن به پیروزی لگدمال میکردند .
گواه این مطلب آن که هیچ مادری حاضر نمیشود جگر گوشهاش را که با خون دل و اشک دیده پرورش داده است، به سوی دشمن راهی کند، لیک این مادران غیور، خود زمینه ساز حضور فرزندانشان در جبههها بودند . گواه دیگر آن که هر زنی، طالب آن است که مرد زندگیش در کنار او باشد، تا هرگز احساس ترس و وحشت و دلهره بر او غلبه ننماید، اما در آن سالهای آتش و خون، زنانی بودند که حتی چند ماه یک بار نیز قادر به دیدن همسرانشان نبودند و تنها دلخوشیشان نامههایی بود که هر از چند گاهی به دستشان میرسید.
حال آن که گاه دیر رسیدن یا نرسیدن آن نامهها نیز، شور و غوغای دیگری در دلهایشان بر پا میکرد و هزاران فکر و تصور به ذهنشان خطور مینمود . گاه گذشت چندین ماه از تولد فرزندانشان، بهانهای بود برای یک ملاقات کوتاه و مختصر . . . اما این زنان صبور و هدفمند، حتی در شهر غربت و در آوارگــیها و جـابه جاییهای مـتوالی، لـب به شکوه نگشوده و مشتاقانه به اسـتقبال تمامی این سختیها می رفتند . حتی گاهی خود به همسرانشان اصرار مینمودند که کمتر به خانه بیایند و معتقد بودند، حضور آنان در جبههها ضروریتر و مفیدتر است; چرا که حضور در جبهه، تکلیفی الهی و مهر تاییدی بر فرمان ولایتبود .
گاه دلتنگیهای فرزندانشان را میشنیدند و دلداری شان میدادند، حال آن که در پشت پرده اشکآلود چشمانشان غربت و دلتنگی عمیقی نهفته بود که تنها به امید رسیدن به هدف، آن را مخفی مینمودند .
این کار نه کاری ساده بلکه هنری بزرگ، پیچیده و دشوار است. این کار نه باری سبک، بلکه خارج از محاسبه است که توانی برتر از توان عادی میطلبد و زنان نمایشدهندگان این هنر برتر بودند.
در این وادی به طور قطع باید گفت هر یک رزمنده که در جبهههای دفاع مقدس حضور دارد بیانگر حضور دو زن به ظاهر غایب در صحنه است. از یک طرف زنی که به عنوان مادر هویت او را شکل داده و از طرف دیگر، زنی به عنوان همسر که او را حمایت کرده و برای او آرامش خاطر آورده. به گونهای که اگر عشق و حمایت آن دو زن نبود ،حضور مردان هم امکان پذیر نبود.
«بسياري از زنان ، همسران خود را حتي به قيمت از دست دادن همه ي لذات معمولي زندگي ، راهي ميدان مبارزه مي كردند و از فكرشان ، راهشان و آرمان هايشان دفاع مي كردند» چه بسيار خانواده هايي پس از شنيدن خبر شهادت فرزندانشان ، خدا را شكر كرده كه چنين موهبتي را به آن ها عطا فرموده و با حفظ روحيه ي خود به دلجويي از ديگران مي پرداختند و به كوري چشم دشمنان ، حتي روي جنازه ي فرزندانشان عطر و گلاب مي پاشيدند. زنان در طول دفاع مقدس ثابت كردند كه يكي از عوامل تقويت كننده ي روحيه ي رزمندگان و پشتيباني فرهنگي آن ها از جبهه ها بودند.
ب ـ کمکهای نقدی و غیر نقدی
در دوران هشت سال دفاع مقدس، اگر چه بخش عظيمي از درآمد كشور در جهت تجهيز جبهه ها و رفع نيازهاي تداركاتي هزينه ميگرديد اما به لحاظ وسعت ميدان جنگ از شمالي ترين نقطه مرزهاي غربي تا جنوبي ترين نقطه آن، به علاوه تمامي پهنه آبهاي نيلگون خليج فارس، طولاني بودن مدت درگيري،محصاره اقتصادي و وضعيت نامطلوب اقتصاد داخلي، دولت نمي توانست آنچنان كه شايسته است تمام هزينه هاي پشتيباني جبهه را تحمل نمايد. بنابراين مداخله نيروهاي مردمي در امر پشتيباني جنگ بسيار ضروري و حياتي بود.
آن روزها حال و هواي خاصي در مملكت اسلامي ما حاكم بود. در ميان اين تكاپو ، نه تنها مادران تلاش مي كردند ، بلكه دانش آموزان نيز در سنگر مدرسه علاوه بر درس خواندن به تهيه و تأمين وسايل مورد نياز رزمندگان مشغول بودند.
در سال 66، شرایط خاصی در جبههها به وجود آمده بود. در دبیرستان دخترانهای که من مدیر آن بودم، جهاد مالی اعلام شد. روز اول چند تن از فرزندان شهدا، انگشترهایی که پدرانشان برایشان خریده بودند، داوطلبانه به صندوق ریختند. دانش آموزی داشتیم که برادر شهیدش برای ازدواج خود یک انگشتر برای نامزدش خریده بود. او نیز آن را به جبهه اهدا کرد. چه بسيار مدرسه هايي كه به خاطر همين فعاليتشان مورد بمباران هوايي قرار گرفتند !نمونه اي از آنها دبيرستان دخترانه ي زينبيه ی شهرستان ميانه بود ، كه به خاك و خون كشيده شد و ده ها دختر جوان به فيض شهادت و درجه ی جانبازی نايل شدند.
مرحومه فهیمه بابائیانپور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده، در نامهای به همسرش، مینویسد: «دستم را از زیر چادر بیرون آوردم و یکبار دیگر برای آخرین بار به آن نگاه کردم. از دستم بیرونش آوردم و گفتم: میخواهم برای جبهه بدهم. برادری که در دکه ایستاده بود، گفت: چیه؟ طلاست؟ و بی اختیار نوار آهنگران را پشت بلندگوی دکه گذاشت. صدای آهنگران در میدان پیچید. اما من به خاطر میآوردم لحظات خوشی را که برای خریدنش صرف کرده بودیم. از این مغازه به آن مغازه. مغازهدار وقتی آن را آورد، گفت: عقیق این انگشتر یمنی است. تو خوشحال شدی و به عنوان تنها خرید ازدواجمان آن را خریدی. میخواستم به آن برادر بگویم: آری طلا است. تنها خرید ازدواجمان است. میخواستم بگویم که خیلی دوستش دارم. میخواستم بگویم که چند روزی در دستم کردم که خاطرهاش در ذهنم بماند... برادر نوشت: انگشتر طلا با نگین دریافت گردید... . از دکه کمک به جبهه بیرون آمدم و پیش خود گفتم: یا زهرا (علیهاالسلام) قبول کن!
خواهرم! تو چگونه به دنيا مي نگريستي كه هيچ چيز دنيا برايت ارزشی نداشت؟ تو حتی سرپناه خودت را فروختی و پول آن را براي تهيه ی آمبولانس رزمندگان پرداختی و تمام دارايی ات را براي جبهه اهدا نمودی. تو نه تنها درايی ات ، بلكه وجودت را نيز وقف اين كار كرده بود.
ج ـ آشپزی و تهیه مواد غذایی
عملیات کربلای چهار و پنج بود که تعداد مجروحین زیاد بود و آنها را به نقاهتگاهی که به همین منظور در استادیوم آزادی تهران تدارک دیده بودند، آوردند. ساعت 12 شب، به بسیج خواهران محل اطلاع دادند که دویست کیلو هویج را باید آماده و آبگیری کنید. ما بلافاصله با خواهران تماس گرفتیم. آنها به مسجد آمدند و در مدت 2 ساعت، تمامی 200 کیلو هویج را آب گرفتند و در شیشه آماده کردند. وقتی برادرها برای تحویل آنها به مسجد آمدند، از سرعت عمل ما شگفت زده شدند...»
د ـ خیاطی و تهیه لباس گرم
در نخستين روزهاي جنگ ، زنان ايرانی ، خانه و كاشانه ی خود را رها كرده و به صورت داوطلبانه به صحنه های نبرد رفته و به صورت هاي مختلفی شروع به فعاليت كردند. «روزی به دوختن گونی برای سنگر ها و پاسداري از شهرها پرداختند و روزی به تهيه ی آذوقه و لباس و ملحفه براي زخمی ها و بيمارستان ها و حضور فعال در مساجد جامع شهرها و زماني به بافتن لباس گرم برای مجاهدين فی سبيل الله كه عاشقانه به ضيافت الله شتافتند ، مشغول شدند.
یکی از خواهرانی که در ستاد پشتیبانی مکتب الزهرا(علیهاالسلام) فعالیت کرده است، چنین میگوید: «آن روزها شنیدیم که بعضی کارخانهها لباسهایی را که برای برادران سپاهی و ارتشی میدوزند، دستی 45 تومان از دولت پول میگیرند. ما با مراجعه به واحد امور صنفی تقاضا کردیم که دو هزار دست لباس را میدوزیم و مجاناً در اختیار دولت میگذاریم.»
حتی در مواقع بمباران هوایی دشمن، شبانه روز پشت چرخ خیاطی مینشستیم و فقط کار میکردیم. مادر شهیدی که در فاجعه هفتمتیر پسرش شهید شده بود، اشک میریخت و شبانه روز در ستاد، لباس میدوخت...»
ه ـ اهدای خون
دکتر میلانی، مدیر عامل وقت سازمان انتقال خون ایران، خاطرهای از عملیات کربلای 5 نقل میکند: «... ساعت حدود 3 نیمه شب بود. برای سرکشی به سالن انتقال خون رفتم. دیدم گروهی از خواهران برای اهدای خون از دولت آباد تهران به سازمان آمدهاند... آن هم در آن ساعات شب».
و ـ ازدواج با رزمندگان و جانبازان
زنان ما با تمام مشكلات و دشواری ها مبارزه كردند تا اسلام و مسلمانان پيروز شوند. زنان ما همواره در طول دفاع مقدس در صحنه حضور داشتند. زنان آيينه تمام نمای ايثار و فداكاري و اسطورههاي شهادت و شهامت بودند. دختران جوان و فداكار اين كشور كه در مكتب اسوه و مقتدای خودشان حضرت زهرا پرورش يافته بودند علاوه بر اينكه در بحرانهای مهم خود را در معرض آسيب و خطر قرار دادند و به ياری انقلاب و نظام مقدس جمهوري اسلامي و رزمندگان سلحشور شتافتند با ايثار و فداكاري وصف ناپذيری حاضر شدند با جانبازان و رزمندگان ازدواج كنند در حالي كه ميدانستند با قبول اين علقه، مشقات و سختيهای فراواني را بايد تحمل كنند ولی با اشتياق فراوان به ازدواج با ايثارگران تن دادند. آنان با اين عمل ايثارگرانه هم روحيه رزمندگان اسلام را تقويت كردند و هم برگهای زرينی بر تاريخ انسانيت اين مرز و بوم افزودند. خانم دكتر كيهانی، پزشك بزرگواريست كه در بيمارستان سرپلذهاب در خدمت مجروحان است او برای روحيه بخشيدن به بچههاي جبهه حتي حاضر نشد در شهر خودش (تهران) ازدواج كند، بلكه پس از جاری كردن صيغه عقد در تهران، مراسم ازدواجش را در همان منطقه جنگي برپاساخت و سفره عقدشان از تجهيزات جنگي غنيمتی تزئين شده بود.
معصومه صالح خانی، همسر جانباز صفوی (نابینا از دو چشم و محروم دوپا)، میگوید« اوایل جنگ بود. فکر میکردم من که زن هستم، تکلیف من چیست؟ احساس کردم که باید با یک جانباز ازدواج کنم...»
ز ـ سخنرانی و نامههای پرشور در تشجیع رزمندگان
سخنرانی پرشور مادر بزرگوار شهیدان مهدی و مجید زین الدین، در تشییع پیکرشان، چنان شوری در همگان ایجاد کرد که هزاران هزار جوان برومند با تهییج مادرانشان، داوطلبانه به جبهه اعزام شدند... .
و یا سخنرانی فهیمه بابائیان پور، همسر شهید غلامرضا صادق زاده که: «ای همسر شهیدم! راهت ادامه دارد...». فهیمه پس از آن که بر جسد پاره پاره همسرش حضور یافت، به جای آن که فغان و زاری پیشه کند و سیاه بپوشد، لباس سپید عروسی اش را بر تن کرد و گل روز عروسیاش را در دست گرفت و پیشاپیش همگان در تشییع پیکر همسرش فریاد برآورد: «ای همسر شهیدم! شهادتت مبارک!» و در هنگام تدفین او، در میان انبوه جمعیت، با صدای رسا گفت: «الهی! رضاً برضائک، تسلیماً لأمرک». و در مراسم ختم او تأکید کرد که «این ختم نیست که آغاز است، آغاز راهی که همسرم آن را پیمود... »
از آن پس فهیمه یکسال لباس سپید پوشید؛ چرا که خود را عزادار نمیدانست، همان گونه که در تدفین او گفته بود: «اگر غلامرضا به مرگ طبیعی مرده بود، سیاه میپوشیدم؛ چرا که عزیزی از دست رفته بود. اما اکنون لباس سپید عروسیام را بر تن کردهام؛ چرا که میدانم او هست، ناظر است، شاهد است، من حتی از او خداحافظی هم نمیکنم...». کلامش چنان شورانگیز بود که بانویی از فهیمه 19 ساله خواسته بود تا اگر پسرش شهید شد، فهیمه در مراسم ختمش سخنرانی کند
ذ ـ تبلیغات برای ایجاد روحیه حماسی در رزمندگان
هنر، همچنانکه پیر مراد رزمندگان گفته بود: دمیدن روح تعهد در انسانهاست... و این چنین بود که شاعران و هنرمندان زن در این میان نقش آفرینی کردند. اشعار حماسی و شورانگیز مرحومه سپیده کاشانی، خانم سیمین دخت وحیدی و طاهره صفارزاده، همچون شعر خنساء در زمان پیامبر، حماسه ساز بزرگمردان بود. تهیه و نصب پلاکاردها و تراکتهای تبلیغاتی و شعارها و... نیز شیوهای دیگر بود.
«بچهها چند قوطی رنگ که در خانه داشتند، آورده بودند. نقاش ابتدا طرحها را با مداد روی تختهها پیاده کرد. قلم مو نداشتیم. نگاهی به هم انداختیم. آستینم را بالا زدم و انگشتم را در قوطی رنگ فرو بردم و شروع کردم به رنگ زدن. بقیه هم به من نگاه کردند و با خنده مرا همراهی کردند... صدای اذان صبح که بلند شد، کار طراحی ما نیز به پایان رسیده بود...»
چنین است که رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «ما در جنگ و انقلاب مشاهده کردیم که نقش خانمها اگر از مردها بیشتر نبود، کمتر هم نبود. اگر زنان حماسه جنگ را نمیسرودند و جنگ را در میان خانهها یک ارزش تلقی نمیکردند، مردها اراده و انگیزه رفتن به میدان جنگ را پیدا نمیکردند. دهها عامل دست به دست هم میدهد تا خیل عظیم بسیجی را به سمت جبهه روانه کند. یکی از مهمترین این عاملها، روحیه همسران و زنان است...»
2. حضور زنان در میدان نبرد و خط مقدم
زنان مسلمان ايرانی با الهام از تعاليم اسلامی با شجاعت و شهامت وصف ناشدنی، در صحنه های مختلفی حتی در ميدانهای رزم حضور يافتند. خواهران بسيج و سپاه خرمشهر از جمله زنانی بودند كه در منطقه عملياتی باقی ماندند و به كارهايی از جمله حفاظت از انبار مهمات و رساندن آن به رزمندگان اسلام، كندن سنگر، تهيه و طبخ غذا برای رزمندگان مشغول شدند. زنان غيور و شجاع ايراني گاه با دست خالی و يا چوبدستی مزدوران بعثی را به اسارت گرفتند. يك شيرزن سوسنگردی با چوبدستی خود چند سرباز عراقی را به اسارت گفت و قهرمان ديگری تعدادی از آنان را در يك اتاق محبوس كرد و به سربازن اسلام تحويل داد. آنان در شهرهاي مرزی دليرانه مقاومت كردند گويی ترس را از ياد برده بودند و فقط به حق مينديشيدند و بس.آنان آيينه تمام نمای ايثار و فداكاری و اسطوره های شهادت و شهامت بودند، فرار از دشمن برای ايشان مفهومي نداشت و بر اين عقيده بودند كه تا آخرين نفس نبايد پشت به دشمن كرد. شيرزنان سلحشور ايرانی خاطره مجاهدات و فداكاريهای زنان مجاهد صدر اسلام را زنده كردند آنان تا سرحد جانبازی و شهادت پيش ميرفتند و آرزوی شهادت داشتند. در حالات مرحومه فهيمه بابائيانپور، همسر شهيد غلامرضا صادقزاده، گفته اند كه وقتي امام خميني از فهيمه برای جاری ساختن صيقه عقد درخواست وكالت كردند، فهيمه با كلامی رسا به امام عرض كرد: جواب مثبت من مشروط است! اطرافيان با تعجب پرسيدند: چه شرطي؟ فهيمه به امام گفت: «به شرط دعاي شما برای شهادت هر دوی ما در اين دنيا و قبول شفاعت ما در آخرت.» همين روحيه شهادت طلبی است كه امام خمينی را به پيروزی مطمئن مي سازد و می فرمايد: «من هر وقت بانوان محترم را مي بينم كه با عزم و اراده قاطع در راه هدف ما حاضر به همه طور زحمت بلكه شهادت هستند، مطمئن ميشوم كه اين راه به پيروزی منتهی مي شود.» و نيز می فرمايد: «... بعضی از خانمها قسم ميدهند كه شما دعا كنيد كه ما شهيد بشويم من دعا ميكنم كه آنها ثواب شهادت را ببرند و پيروز بشوند.»
حضور و شرکت زنان در میدانهای نبرد علتهای مختلفی داشت که بعضی از آنها عبارتند از :
الف ـ پرستاری و امداد رسانی به مجروحین
یکی از خواهرانی که خود در حماسه مقاومت خرمشهر حضور داشته است، میگوید: «در آن روزها خواهران دو دسته بودند، عدهای برای مهمات رسانی تعیین و تعدادی هم برای امدادگری راهی بیمارستان شدند. ما به بیمارستان رفتیم. پشت سر هم مجروح میآوردند. دست و پاها و بدنهای پاره پاره، که در پتو و حصیر پیچیده شده بودند. اوائل جرأت نمیکردیم به آنها دست بزنیم؛ ولی کمکم عادت کردیم. خواهران هر کار نیاز بود، میکردند، از تخلیه مجروحین و پرستاری تا کار در آشپزخانه و نگهبانی از بیمارستان. امکانات بسیار کم و مختصر بود. مجبور بودیم سِرُمها را به میخ آویزان کنیم، روز به روز وضع بدتر میشد... آب و برق نبود و آب از شط میآوردیم و یا شستشو را کنار شط انجام میدادیم. این باعث شد که آب، عدهای از خواهران را تا وسط شط ببرد... که تعدادی از آنها غرق شدند...»
«جنگ شروع شده بود که به اتفاق چند نفر از خواهران پرستار داوطلبانه به مریوان رفتیم. یک روز خواهری را برای عمل آوردند که دستش سفید سفید شده بود. حالت غش و بیهوشی داشت و از ضعف مفرط رنج میبرد. ما بلافاصله به مداوای او مشغول شدیم. بعد که حالش بهتر شد، و از وضعش پرس و جو کردیم، فهمیدیم این خواهر اهل شمال است. چندی پیش که عملیات شروع شده، نیمه شب به منطقه رسیده و اظهار داشته که میخواهم در یک مرکز درمانی در کنار پرســتاران کـار کنم. او به مدت 72 ساعت، بی آنکه چیزی بخورد، در اتاق عمل پنسها را میشسته و دسته بندی میکرده است. از بس که دستش داخل آب بوده، خون به دستش نرسیده و دست کاملاً سفید شده بود. این خواهر شمالی پس از بهبودی، مجدداً در منطقه ماند و به صورت تجربی به پرستاری مجروحین جنگی پرداخت.»
خواهر 18 ساله ای كه خانه و كاشانه خود را رها كرده و راهی مناطق جنگی شده ، چه هدفی جز رضای خدا و حفظ اسلام می تواند داشته باشد؟ او با چه بينشی به تمامی اميال و خواسته های نفسانی خود پشت پا زده كه شب ها تا صبح به پرستاری از مجروحان می پردازد؟ او در خاطرات خود می گويد :« در آبادان و بيمارستان طالقانی به عنوان امدادگر ، بيست شب به طور مرتب نخوابيده بوديم ، شب ها مجروح بيش تری می آوردند ، اين كار را به خاطر عشق و علاقه می كرديم ، زمانی كه بچه های مجروح را در آن حالت می ديديم ، همه چيز را از ياد می برديم»
حضور زنان در نقش پرستار و پزشک در بیمارستانهای صحرایی و پشت جبهه بسیار پررنگ بود و ما در اینجا تنها به چند نمونه کوتاه اشاره کردیم.
ب ـ شرکت مستقیم در عملیاتها
خواهر جانباز، آمنه وهابزاده چنین میگوید: «روز دهم جنگ، همراه سیصد نفر از خواهران به جبهه اعزام شدیم. وقتی به ماهشهر رسیدیم، بعضی همانجا ماندند و من همراه بقیه راهی خط مقدم شدم. آن زمان خط مقدم خرمشهر و آبادان بود. این مدت همراه دکتر چمران بودیم و چون ایشان و همسر گرامیشان قبلاً به ما آموزش چریکی داده بودند، حتی قرار شده بود همراهشان به لبنان هم برویم. خرمشهر که سقوط کرد، ما تا پشت کشتارگاه عقب کشیدیم و در بیمارستان ولی عصر (عج) مستقر شدیم. چون خرمشهر خالی از سکنه شده بود، از ما نیز خواستند تا شهر را ترک کنیم. ما جزء آخرین نفراتی بودیم که از خرمشهر خارج میشدیم. بعدها در عملیات ثامن الائمه و بیت المقدس شرکت کردم. در والفجر یک شیمیایی شدم... هفت بار مجروح شدم. پای چپم ترکش خورده و تا به حال سه بار عمل شده و احتمالاً آخر هم قطع خواهد شد...»
برادر جانباز، ایران خواه، چنین میگوید: «خانم فاطمه نواب صفوی، نوه شهید نواب صفوی، به عنوان دیدهبان به طرف بهمن شیر رفته بود. او با اطلاعات مؤثر و مفیدی که از موقعیت دشمن میداد، در موفقیت عملیات نقش تعیین کنندهای را ایفا کرد. در آخرین دیدار او را در حالی دیدم که پیکر شهیدی را با خود حمل میکرد. معلوم شد که از یک عملیات موفق چریکی بازمیگردد.»
خواهر نوشین نجار نیز ادامه میدهد: « گونیها را پر از شن میکردیم و در نقاط حساس خرمشهر میچیدیم. شبها روی پشت بام مسجد جامع با اسلحه ام نگهبانی میدادیم و هر چند ساعت یکبار پست خودمان را عوض میکردیم.»
«در جریان خرمشهر تعدادی از خواهران واقعاً رشادت شان خیلی بیش از مردها بود. خواهر شهناز حاجی شاه، از نظر اخلاق، شجاعت ایثار و تقوا و طهارت الگوی ما بود. مردانه میجنگید. با وجود شدت درگیریها در این چند روز، کسی تار مویی از ایشان ندید و کلامی به جز سلام نشنید. وقتی برای استراحت به عقب برمیگشتیم، او به سرعت مشغول آماده کردن غذا میشد.
شهناز حاجی شاه، سرانجام به آرزویش رسید و جلو مقرّ همیشگیاش مکتب قرآن، زمانی که آمده بود برای سنگرها غذا ببرد، همراه یکی از دوستانش شهناز محمدی، بر اثر اصابت ترکش خمپاره دشمن، به شهادت رسید و از برادرش حسین حاجی شاه که دوّم آبان 59 به این فوز نائل شد، سبقت گرفت.»
زهره حسینی، دختری پانزده ساله بود، که در هفته اول جنگ پدر شهیدش را با دست خود دفن کرد و یازدهم مهر 59 نیز بدن قطعه قطعه شده برادرش علی را که در مدرسه به شهادت رسیده بود، دفن کرد. مادر شهیدان شهناز، حسین و محسن حاجی شاه، برای آنکه پیکر دخترش به دست مزدوران دشمن نیفتد، خود برای او قبر کند و او را دفن نمود. خانم بدیعی نوعروس پانزده ساله بود. تنها چهل روز از ازدواجش میگذشت، وقتی جنازه شوهرش را آوردند، خودش او را کفن کرد؛ با دستان خودش، با دستهایی که هر کسی آن را ندارد...
ج ـ عکاسی و خبرنگاری جنگ
خانم خدامرادی یکی از خبرنگارانی است که در طول جنگ عکسهایی به یادماندنی تهیه کرده است. وی در این مورد میگوید: «اوایل انقلاب ویزیتور روزنامه اطلاعات بودم. بعد از مدتی خبرنگار شدم. اواخر شهریور 59، وقتی عراق به زادگاهم کرمانشاه حمله هوایی کرد، جهت تهیه عکس و گزارش به سمت کرمانشاه رفتم... بمباران مدرسه پسرانهای را به خاک و خون کشیده بود....»
د ـ اسارت در جنگ
فاطمه ناهیدی آن روزها دختری بیست و چهار ساله بود که پس از فارغ التحصیلی در رشته مامایی، با سفر به مناطق محروم، میکوشید تا در این عرصه آن چه میتواند، انجام دهد. در یکی از همین سفرها، در شهر بم، خبر جنگ را شنید و عازم جبهه شد. خیلی زود نام او در سیاهه اولین کسان و اولین زنانی که به اسارت عراق درآمدند، ثبت شد.9 او و هم بندانش، معصومه آبادی 17 ساله، مریم بهرامی و حلیمه آزموده، 40 ماه در اسارت به سر بردند. در دوران اسارت 17 روز تمام اعتصاب غذا کردند تا آنان را از زندان سیاسی الرشید به اردوگاههای مخصوص اسرا ببرند. برادران اسیر هم باورشان نمیشد که آنان بتوانند تحمل کنند. سرمشق اسرا بودند؛ با حجابشان، کلامشان و استقامتشان.
3. نقش زنان در حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس پس از جنگ
زنان و به خصوص مادران، همسران، خواهران و دختران شهدا، جانبازان و اسرا، نقش به سزایی در ترویج ارزشها و فرهنگ روزهای آتش و خون دارند. انتشار نامههای خانواده رزمندگان در آن روزها، سخنرانیها، مراسم یادبود و... همگی در بزرگداشت یاد آن روزها اثرگذار میباشند. کتاب «نامههای فهیمه» که پس از فوت وی چاپ شد، یکی از هزاران نمونهای است که موجب تشجیع و آسودگی خیال مردان از ناحیه زنان میشد. در قسمتی از این نامهها میخوانیم:
«سلام مرا از این راه دور بپذیر؛ سلامی که از سینهای برمیخیزد که دوری تو آن را سخت تنگ کرده. سلامی که از قلب مصیبت دیدهام بیرون میآید و بر قلب مصیبت دیدهات مینشیند؛ ولی بدان که امام صادق (علیهالسلام) فرموده است: «اگر مؤمن پاداشی را که برای مصیبتها دارد، بداند، آرزو میکند که او را با مقارضها تکه تکه کنند...»
«غلامرضا! خیلی دلمان برایت تنگ شده، ولی چه کنیم که اسلام را بیشتر و بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که ما حسین (علیهالسلام) را بیشتر از تو دوست داریم. چه کنیم که عشق حسین (علیهالسلام) قبل از عشق تو در وجودمان نقش بسته است؛ چرا که اول چیزی که در ابتدای زندگی مان چشیدیم، تربت پاک حسین (علیهالسلام) بود... »
گذشته از این، زنان در عرصه هنر و ادبیات نیز نقش آفرین بودهاند. اشعار مرحومه سپیده کاشانی در سرودن حماسه رزم آوران معروف و بیاد ماندنی است. دیگران نیز همچون طاهره صفار زاده، سیمین دخت وحیدی، مهری حسینی و... در سرودن حماسهها نقش به سزا داشتهاند. مثنوی «کربلا در کربلا» از خانم مهری حسینی یکی از این نمونههاست که داستان زندگی سرلشگر شهید مهدی زینالدین را به تصویر میکشد:
ای خدای جاودان لم یزل!
شرح مردان جا نگیرد در غزل
جای آرام و سکون، توفان بکار
تا بگویم از عزیزی بی قرار
تا ببویم اندکی با مثنوی
عطر عشق پاکِ مردی معنوی
داده بودی همسرت را این خبر
بر نخواهی گشت هرگز از سفر
تا نپوشی جامهای از جنس نور
برنداری دست از شوق حضور
در زمینه ادبیات داستانی نیز بانوانی چون خانم راضیه تجّار، سمیرا اصلان پور، زهرا زواریان، مریم صباغ زاده، ایرانی، طاهره ایبد، مهری ماهوتی، بلقیس سلیمانی، حبیبه جعفریان و حتی زنان جوانی که در هشت سال دفاع مقدس یا به دنیا نیامده بودند و یا کودکی بیش نبودهاند، اکنون سراینده و نویسنده آن روزهایند، که خون، اثری در فرهنگ مردم میگذارد که هیچ چیزی نمیتواند جای آن را بگیرد. مؤسسه روایت فتح، یکی از مؤسساتی است که با قلم نوقلمانی چون فرزانه مردی (کتاب شهید حسن باقری)، مریم برادران (کتاب شهید همت)، فاطمه غفاری، نفیسه ثبات و دیگر نویسندگان و شاعران جوان، دری را گشوده است که هرگز بسته نخواهد شد. و این فرهنگ آرمان شهری است که تا کَسی با عشق وارد آن نشود، درکی از آن نخواهد داشت.
راهی ست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست
نتيجه گيري :
هدف از ارائه اين مقاله بررسي نقش زن در جامعه و حضور او در عرصههاي مختلف اجتماعي و بخصوص عرصههاي مختلف دفاع مقدس است كه ميتواند مشوق ديگر همنوعانش براي حضور در عرصههاي مختلف سياسي و اجتماعي مشابه باشد.
در اين مقاله، در ابتدا به موضوع شناخت زن پرداخته شده و سپس به مواردي پرداخته ميشود كه زنان جامعه اسلامي در آن نقش فعالي داشته و در نهايت به موضع زن در دفاع مقدس پرداخته شده كه جنبههاي مختلفي از حضور اين قشر عظيم جامعه را در اين دهه از عمر با بركت كشور مورد بررسي قرار گرفته و به تناسب موضوع به بررسي نقش زنان در اين برهه از زمان پرداخته ميشود.
جنگ تحميلي عراق عليه ايران، جنگ دو كشور نبود، بلكه جنگ يك اعتقاد جهاني بر عليه بينش و تفكر اسلامي بود و دفاع مقدس، تجلي استقامت و پايمردي زن و مرد اين آب و خاك است كه با تأسي به رهبر آزادگان حسين بن علي عليهالسلام در مقابل تماميت كفر و استكبار ايستادند و صحنههاي بديعي از رشادت و شهادت، ايثار و صلابت را به نمايش گذاشتند و با بهرهگيري از انوار الهي اسلام تجاوز دشمن را به دفاعي مقدس تبديل نمودند و سراسر تاريخش مملو از نيايش، مجاهده، مكاشفه، شهود، فراغت، مبارزه و رشادت و آدابي است كه با كلمه تقدس تبلور و معني پيدا ميكند.
مروري بر مؤلفههايي كه به نوعي مرتبط با دفاع مقدس هستند، نشان ميدهد كه هر كدام جذابيت، تازگي و تنوع خاص خود را دارد و در مقاطع مختلفي ميتوان روي آن موضوعات و مؤلفهها تحقيق و بررسي انجام داد و با پژوهش به زاويهاي پنهان از زواياي ناشناخته دفاع مقدس دست پيدا كرد. موضوع خانواده، زن و دفاع مقدس، موضوعي جالب و در خور توجه است كه متأسفانه طي سالهاي پس از جنگ، نقش اين قشر عظيم و انقلاب جامعه اسلامي مهجور و ناشناخته مانده است.
اين مقاله پژوهش، بررسي و تحقيق مختصري بر نقش زنان غيور، شجاع و دلباخته اسلام و انقلاب است كه در دوران دفاع مقدس به عناوين مختلف ايفاي نقش نموده و في سبيل الله قدم در عرصه مقدس جهاد نهادند. اميد آن كه بتوانم اداي دين نمايم. همه ميدانيم كه نيمي از جمعيت كشور ما را زنان تشكيل ميدهند و اگر نگوييم نقش آنان در طول دفاع مقدس بيشتر از مردان بوده كمتر نيست.
مطالب مشابه :
نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس
نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس آن روزها حال و هواي خاصي در مملكت اسلامي ما حاكم بود.
چيستان هاي نيكو با جواب
7-آن چیست که باگریستن اسمان اشک آن روان می شود 8-بالای آن جای حساب است،پایین آن بازی تاب
ياد آن آموزگار ساده پوش
ياد آن آموزگار ساده پوش. اولین روز دبستان بازگرد کودکی ها شاد و خندان باز گرد باز گرد ای
خواص قهوه
كليات گياه شناسي قهوه درختي است كه ارتفاع آن تا هشت متر ميرسد داراي ساقه اي استوانه اي شكل و
معرفی ویندوز 8 و ویژگی های آن
((((تار و پود کامپیوتر)))) - معرفی ویندوز 8 و ویژگی های آن - - ((((تار و پود کامپیوتر))))
رمان پدر آن دیگری 8
دنیای رمان - رمان پدر آن دیگری 8 - بزرگترین وبلاگ رمان در ایران , به جمع رمان خوان های ایران
برچسب :
ان هشت