حدیث سلسلة الذهب چیست و چرا به این اسم معروف شده است ?

 
:« کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» (کلمه توحید دژ محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل حصار من شود، از عذاب من در امان است.) بعد امام فرمود: بشرطها و انا من شروطها » (اما در صورتی که به شرط‌های آن عمل شود، و من یکی از آن شرط‌ها هستم

در کتاب تاریخ نیشابور آمده است:
در سفر حضرت رضا علیه السلام به خراسان، کجاوه‌ی امام وارد نیشابور شد و در حال عبور از بازار بود که دو نفر از راویان احادیث به نام‌های «ابوذرعه» و «محمد بن اسلم طوسی» جلو آمدند و به امام عرض کردند:«ای امام و فرزند امامان، ای سلاله پاک فاطمه زهرا و ای چکیده پرثمر نبوت! به حق پدران گرامیت صورت مبارک و پرنور خود را به ما بنمایان و حدیثی از جد بزرگوارت را برای ما بگو!»
امام دستور داد کجاوه را متوقف کنند. سپس سایبان را کنار زد و چشم مسلمانان به جمال نورانیش منور شد.
مردم همه روی پا ایستادند. صدای گریه از هر سو بلند شد و اشک شوق از دیده‌ها فرو ریخت. گروهی خود را به خاک می‌افکندند، عده‌ای افسار مرکبش را بوسه می‌زدند، یا گردن می کشیدند تا صورت مبارک امام را ببینند.
ازدحام و غوغا تا ظهر طول کشید و مردم همچون سیل اشک می ریختند تا سرانجام، بزرگان قوم فریاد زدند:« ای مردم! گوش فرا دهید و فرزند رسول خدا را آزار ندهید، که این کار آزار رسول خداست.»
  این حدیث شریف بعدها به «حدیث سلسلة الذهب» (سلسله‌ی طلا) معروف شد؛ چون راویان آن حدیث همه از معصومین (رسول خدا و ائمه ) و جبرئیل علیهم السلام هستند.
بوزرعه و محمد بن اسلم نیز مأمور شدند تا حدیث را برای افرادی که صدای امام را نمی‌شنیدند با صدای بلند تکرار کنند.
امام رضا علیه السلام این چنین آغاز کرد:« پدرم، موسی بن جعفر الکاظم، برای من روایت کرد از قول پدرش، جعفر بن محمد الصادق، از قول پدرش، محمد بن الباقر، از قول پدرش، علی بن الحسین زین العابدین، از قول پدرش، حسین بن علی که در سرزمین کربلا شهید شد، از قول پدرش، امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب که در کوفه شهید شد، از قول برادر و پسر عمویش، محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، از قول جبرئیل، که خداوند فرمود:« کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی»
(کلمه توحید (لا اله الا الله) دژ و حصار محکم من است. هر کس آن را بگوید، داخل حصار من شده و هر کس داخل قلعه و حصار من شود، از عذاب من در امان است.)
سپس حضرت رضا علیه السلام فرمود:« آری، خداوند راست فرمود و جبرئیل و رسول خدا و ائمه اطهار علیهم السلام همه راست گفته اند.»
در این هنگام کجاوه امام به راه افتاد.(چه بسا مامورین مأمون، کجاوه را حرکت دادند.)
ولی امام اشره کرد کجاوه را نگه دارند و ندا کرد:« بشرطها و انا من شروطها »
(اما در صورتی که به شرط‌های آن عمل شود، و من یکی از آن شرط‌ها هستم.)

توضیح: فرمایش امام به این معنی است که توحید در صورتی مقبول درگاه خداوند است که همراه با پذیرش ولایت اهل بیت باشد.

منابع:
بحارالانوار، ج 49، ص 126، ح 3. از کشف الغمه، ج 3، ص 144- 145.

بحارالانوار، ج 49، ص 123، ح 4. از عیون اخبار الرضا، ج 2، ص   135

 

 

 

 

 

 

حديث سوم

 

 

سلسله سند اين حديث چنين است:

حدثنا ابونصر احمدبن حسين بن احمدبن عبيد الضبى، ابوالقاسم محمدبن عبيدالله بن بابويه (مالويه)، ابومحمد احمدبن محمدبن ابراهيم‏بن هاشم، حسن‏بن على‏بن محمد بن على‏بن‏موسى‏بن جعفر،بن‏على‏بن محمدبن تقى، محمدبن على الرضا قال ابى عن آبائه ...

«قال الله انى اناالله لا اله الا انا فمن اقر لى بالتوحيد دخل حصنى و من دخل حصنى امن من عذابى.»

خداوند فرمود براستى و يقين، من آن خدايى هستم که جز من خدايى نيست. هر کس اقرار به يکتايى من نمايد در دژ من داخل خواهد شد و هر کس در حصن من وارد شود از عذاب من در امان خواهد بود.

 

 

شايان يادآورى است که در اين نقل، نام امام جواد(ع) آمده است با جمله «حدثنى ابى» و امام جواد(ع) آن هنگام در خراسان نبوده است. از اين رو، احتمال مى‏رود حضرت رضا(ع) اين حديث را علاوه بر نيشابور، نوبت ديگرى نيز بيان فرموده باشد.

 

 

 

 حديث چهارم

 

 

رجال اين حديث چنين نقل شده است:

محمدبن موسى متوکل، ابوالحسين محمدبن جعفر اسدى، محمدبن حسين صوفى (صومى)، يوسف بن عقيل، اسحق‏بن راهويه، عن الرضا(ع) عن آبائه عن رسول الله‏(ص) قال سمعت الله عزوجل يقول

 

 

«لا اله الا الله حصنى، فمن دخل حصنى امن من عذابى.

 

 

قال فلما مرت الراحلة نادانا بشروطها و انامن شروطها.»

کلمه توحيد «لااله الاالله» دژ من است. هر کس در آن داخل شود از عذاب من ايمن خواهد بود. پس آنگاه که مرکب حرکت کرد، حضرت ندا در دادند و ما را فرمودند با شرايط آن و من از شرط هاى آن هستم.

 

 

 

.

 


انتهای پیام

 

چنانچه برمى آيد امام(ع) مأمون را غاصب خلافت مى شناسند و شخصيتى چون امام(ع) مأمون را کسى نمى‏دانند که به سويش سفر کرده و به ولايتعهدى او دل خوش دارند!

 

 

 

 

 

 

 

 

عزيمت امام از نيشابور و حديث سلسله الذهب

پس از چند روز اقامت در نيشابور، امام على بن موسى(ع) در ميان بدرقه بى سابقه مردم، نيشابور را به مقصد «مرو» ترک کرد. در ميان بدرقه کنندگان بسيارى از علما و دانشمندان حضور داشتند. دو تن از حديث شناسان مشهور به نام  ابوزرعه رازى و محمدبن اسلم طوسى از حضرت درخواست کردند تا از نياکان خود سخنى بيادماندنى نقل کند.

 

 

على‏بن عيسى اربلى در اين باره نوشته است:

 

 

«...  دو تن از پيشوايان حفظ حديث به نام هاى ابوزرعه رازى و محمدبن اسلم طوسى - که خداى آنان را رحمت کند - به خدمت حضرت رسيده، گفتند:

اى بزرگوار! باز مانده از دودمان امامان و اى سلاله پاک پاکان و اى فرزند پيامبر(ص) به حق پدران و اجداد پاکت ونياکان نيکو مقامت، سوگند مى‏دهيم، حجاب محمل کنار زده، رخسار به ما بنمايى، و حديثى از نياکان خود براى ما بازگويى که خاطره‏اى بيادماندنى از شما داشته باشيم.

 

 

امام مرکب از حرکت بازداشت، پرده هودج کنار زد و چون آفتاب به طلوع نشست. انبوه جمعيت چون موج دريا تا ساحل نگاه امام موج مى زد. هر يک تلاش مى کردند تا شايد خود را به امام نزديک کنند و بر رکاب حضرتش بوسه زنند. در ميان ابراز احساسات وصف ناشدنى، فرياد انديشه ‏وران صاحب قلم بلند شد، مردم را به سکوت و آرامش دعوت کردند تا سخن امام را بشنوند و ثبت کنند.»  

امام(ع) در آن اجتماع عظيم مردم نيشابور به بيان حديثى از اجداد خود پرداخت که به حديث سلسلة الذهب موسوم گرديد. اين حديث از جمله احاديثى است که در کتابهاى حديثى نقل شده و از نظر سند تمام است. هر چند از نظر متن، نقل هاى مختلفى از آن در متون حديثى به چشم مى‏خورد، اما تعدد نقل ها به گونه‏اى است که از تواتر آن نمى‏کاهد.

 

شيخ صدوق؛ در کتاب بابى را به اين حديث اختصاص داده است - اين باب تحت عنوان «گفتار امام رضا(ع) در مربعه نيشابور» آمده است. آنگاه چهار حديث را که از نظر مضمون يکى هستند و تنها طريق سندى آنها مختلف است و تفاوتى اندک در متن آنها ديده مى شود، نقل کرده است.

 

حديث اول‏

 

 

از ابوسعيد محمدبن فضل بن محمدبن اسحاق نيشابورى و او از ابوعلى حسن بن على خزرجى انصارى سعدى و او از عبدالسلام‏بن صالح ابوالصلت هروى نقل مى‏کند:

 

 

هنگامى که على بن موسى (ع) از نيشابور حرکت کرد، محمدبن رافع و احمدبن حرث و يحيى بن يحيى و اسحاق‏بن راهويه و عده‏ديگرى از اهل دانش در محل «مربعه» اطراف امام را گرفته، در حالى که مهار استر امام‏(ع) بر دوش برخى کشيده مى‏شد، از امام خواستند تا حديثى از پدرانش نقل کند. در اين هنگام حضرت رضا(ع) سر از هودج بيرون آورد و در حالى که ردايى از خز بردوش داشت، فرمود:

 

 

پدرم عبد صالح موسى بن جعفر(ع) از پدرش جعفربن محمد و او از قول پدرش محمدبن على و او از پدرش على‏بن الحسين و او از قول پدرش حسين‏بن على و او از پدرش على‏بن ابى‏طالب نقل کرده‏اند که از پيامبر(ص) شنيده است و پيامبر از جبرئيل دريافت کرده که خداوند فرموده است:

« انى انا الله لااله الا انا فا عبدونى. من جاء منکم بشهادة ان لااله الاالله بالاخلاص دخل فى حصنى و من دخل فى‏ حصنى‏ امن من عذابى‏.»

من آن خداى يکتايى هستم که جز من خدايى نيست؛ پس تنها مرا پرستش کنيد. هر کس از شما به اخلاص، يکتايى مرا گواهى دهد در دژ من جاى خواهد گرفت و آن کس که در دژ من داخل شود از کيفر من ايمن خواهد بود.

 

 

 

حديث دوم

 

 

از ابوالحسن محمدبن على بن شاه فقيه مرو رودى و از ابوالقاسم عبدالله ‏بن احمد بن عامر طايى در بصره شنيد که عبدالله‏بن عامر از پدرش و او از امام رضا(ع) طبق اسناد ذهبيه حديث قبل، نقل کرده است که فرمود:

 

 

 «... قال رسول الله يقول الله عزوجل  لااله الا الله حصنى فمن دخله امن من عذابى.»

کلمه توحيد «لااله الا الله» دژ و دژ من است. پس کسى که آن را داخل شود از عذاب من ايمن خواهد بود


مطالب مشابه :


مدال و پلاک طلا (9 عکس)

جدیدترین مدل مانتو و پالتوهای شیک و زیبا - مدال و پلاک طلا (9 عکس) - بهترین های دنیای مد و




حکاکی عکس روی طلا

طلا و جواهری بهار - حکاکی اسم بر روی طلا - حکاکی تصویر بر روی طلا ( پلاک ،مدال و




پلاک طرح اسم

ساخت و فروش طلا. به در خواست دوستان تعدادی عکس از پلاک اسم میزاریم برای اطلاعات بیشتر و




حدیث سلسلة الذهب چیست و چرا به این اسم معروف شده است ?

پلاک - حدیث سلسلة الذهب چیست و چرا به این اسم معروف شده است ? - پلاک (سلسله‌ی طلا)




برچسب :