تاثیر اقلیم بر داستان های جنوب
بسیاری از جغرافی دانان و جامعهشناسان معتقدند، که جنبههای مختلف زندگی
انسان، تحت تأثیر اقلیم است. حتی بعضی از آنان، معتقدند که خصوصیات اخلاقی
انسانها، متأثر از مسائل اقلیمی و شرایط آب و هوایی است؛ البته اقلیم را
در فرهنگهای عمومی و جغرافیایی به معنای آب و هوا و شرایط جوّی آوردهاند و
نیز قدما زمین را به هفت منطقه، تقسیم کرده و هریک را اقلیم مینامیدند.
لیکن در این نوشته علاوه بر معنای لغوی، توسّعاً به گسترهٔ زمین و آنچه بر
آن و متأثر از آن است و نیز هر حادثهای که بر بخشی از کشور، متفاوت با
بخشهای دیگر در جریان باشد، به کار گرفته شده است.تجلی همین تأثیرات در
آثار ادبی، موجد شاخهای در ادبیات است که ادبیات اقلیمی نامیدهاند. این
تجلّیات در داستان به دلیل وسعت و تنوع، بیشتر است.
داستانهای
اقلیمی در ایران، تحت تأثیر تغییر و تحولات سیاسی و اجتماعی به وجود آمد.
اصلاحات ارضی از جملهٔ آن تحولات است. این برنامه به جای آنکه به رفاه و
بهبود زندگی روستائیان و کشاورزان بینجامد، به فشار و ظلم و تعدّی بیشتر
آنان انجامید و فقر و فلاکت آنان را دامن زد. همین مسأله و جنجالهایی که
در پی آن به وجود آمد، سبب شد تا روشنفکران و نویسندگان به زندگی آنان توجه
بیشتری نشان داده و مسائل و مصائبشان را در آثارخود منعکس کنند، پس گرایش
تازهٔ ادبیای به نام ادبیات روستایی به وجود آمد.
پس
از اینکه اولین آثار روستایی چاپ و منتشر شد، نویسندگان بیشتری به این نوع
ادبی روی آوردند و اندک اندک، توجه آنان از پایتخت و شهرهای بزرگ و مسائل
آن، به شهرهای کوچکتر، شهرهای محروم و دور از دسترس، روستاها و مناطق
ناشناخته، معطوف شد و آثار بسیار زیادی به وجود آمد که فضا و فرهنگ و حوادث
آن، متعلق به شهرها و روستاهای غیر مرکزی بود. و نویسندگان در آن کوشیده
بودند تا این مناطق را به مخاطب، معرفی کنند، اهالی آنجا را بشناسانند،
باورها و رفتار و رسوم آنها را بیان کنند، و محرومیت آنان و بیتوجهی
دولت و حکومت را نسبت به آنان بنمایانند.
از
انعکاس مسائل سیاسی در داستانهای اقلیمی، میتوان گفت: بیشتر نویسندگان آن
آثار، آدمهایی با گرایشهایی سیاسی بودهاند، لیکن همهٔ آن آثار، موضع
گیری سیاسی ندارد.
در نگارش داستانهای اقلیمی،
انگیزهها، مختلف و متفاوت است. بعضی صرفاً شناسایی و معرفی باورها و
فرهنگ مردم وبعضی برای نشان دادن خشونت طبیعت، باورهای خرافی، رسوم غلط و
ولنگاریهای اخلاقی مردم یک منطقه، برای هشدار و جلب حمایت مسؤولان، بوده
است.
گاه نیز نویسندگانی به تمجید از روستا و
شهرهای کوچک و محروم و مردم آن پرداختهاند و سادگی و صمیمت و خلوص آنان را
ستوده و بر از دست رفتن آنها در برابر تمدن جدید، افسوس خوردهاند.گاه
نیز داستانهای اقلیمی به انگیزهٔ تحلیل روحی و روانی شخصیت اهالی یک
منطقه، نگارش یافتهاند.میتوان گفت، نگارش داستانهای اقلیمی، جریانی
مقطعی بوده که بر اساس ضرورتی اجتماعی، شکل گرفته و چند صباحی، دوام داشته و
سپس کمرنگ شده است.
در آثار اقلیمی، داستانهای جنوب، چهرهٔ
مشخص و ممتازی دارد. دلیل آن، اهمیت منطقهٔ جنوب و نقش آن در سیاست و
اقتصاد جامعه است و حوادثی که در طول تاریخ بر آن، رفته است.در بین مناطق
جنوب، استانها ی خوزستان، فارس و بوشهر از کثرت آثار و ادبیات غنی تری
برخوردارند.
در این آثار شباهتها و تفاوتهایی
وجود دارد. شباهتها بیشتر در عناصری است که در روساخت داستان به کار رفته
و تفاوتها در محتوا و ژرف ساخت داستان هاست.
عناصر رو
ساختی، زبان و لهجه، پدیدههای طبیعی، اسامی آدمها و مکانها، نوع لباس،
غذاها، درختهایی که خاص یک منطقه است، محصولات کشاورزی و... است.
عناصر
محتوایی، مسائل سیاسی است که در هر منطقه متفاوت است؛ مثلاً در خوزستان
ذخایر و منابع نفتی وجود دارد که سبب ایجاد تأسیسات آن و حضور کارشناسان
خارجی شده است، این امر در داستانهای خوزستان به شکلهای مختلف بازتاب
یافته است؛ فقر مردم بومی در برابر رفاه خارجیان، بازتاب بیبند و باریها و
ولنگاریهای اخلاقی خارجیها و عواقب آن در شهرهای خوزستان و... از جمله
این مواردند.
مضمون و پیرنگ بسیاری از
داستانهای خوزستان، مسائل فوق است. در حالی که این معنا درداستانهای
فارس، جایگاهی ندارد. جنگ نیز از تمهای غالب در آثار خوزستان است که در
آثار فارس و بوشهر از آن – به صورت مستقیم – خبری نیست.
بر
اساس آنچه گفته شد، میتوان برای داستان نویسی جنوب، چارچوبی را تعیین کرد
و با توجه به مشترکاتی که در این آثار وجود دارد، به ذکر ویژگیهایی
پرداخت که وجوه ممیّزهٔ این آثار، از آثار سایر مناطق باشد و بدین ترتیب و
با همین شیوه، به دسته بندی آثار ادبی با انتساب به خاستگاه جغرافیشان
پرداخت و چنان که مکتبها و سبکهای شعری به منطقه، منسوب است، آثار
داستانی نیز در چارچوبهایی منطقهای دسته بندی شوند این امر – چنان که
گفته شد – علاوه بر تسهیل پژوهشهای ادبی، فایدههای جامعهشناسانه،
روانشناسانه، مردمشناسانه و تاریخی نیز در بر دارد.
در
آثار نویسندگان شاخص، ویژگیهای مختلف اقلیمی به فراوانی دیده میشود؛
احمد محمود، صادق چوبک، منیرو روانیپور، امین فقیری و سیمین دانشور،
چهرههای برتر این مکتب هستند.
عناصر اقلیمی خوزستان در داستانهای «محمود» و بوشهر در داستانهای «چوبک و روانیپور» و فارس در آثار «فقیری و دانشور» مشهود است.
نویسندگان
فوق در کثرت آثار و هم در پای بندی به اقلیمی نویسی بر سایران ارجحیّت
دارند. عناصرِ به کار رفته وگاه، حتی مضمون آثار نویسندگان دیگر از این
سرزمین، تکرار و تقلید عناصر آثار سرآمدان ذکر شده است.
اکنون با توجه به مطالب گفته شده، میتوان ویژگیهای داستانهای اقلیمی جنوب را چنین ذکر کرد:
عناصر ظاهری و رو ساختی
-اسامی
اولین
عاملی که اثر را به جای خاصی، منسوب میکند، آوردن نام منطقه، اماکن
تاریخی یا مذهبی مشهور و آدمهای مشهور آنجاست. البته در داستانهای
خوزستان، اسامی و القاب عربی آدمهای معمولی نیز معرّف منطقه است. اسمهایی
مثل جابر، جاسم،ام سلمه و القابی مثل شیخ و زایر در بسیاری از داستانها
نمایندهٔ بومی بودن اثر است.
در بسیاری مواقع،
اسامی درختانی که در منطقه، نمو پیدا میکند، کامل کنندهٔ تصویر بومی در
داستانهای جنوب است. این درختان که در اغلب داستانهای جنوب هست، عبارتند
از: نخل، کنُار، سپستان، گاروم زنگی، باسورک.
در داستانهای فارس به جای درختان مذکور، از درختان نارنج، اُترُج، بتابی، لیمو، سیب، ترنج، بنه و بلوط نام برده شده است.
اسامی
گلها و گیاهانی که در داستانها آمده نیز خاص منطقهاند و در بیشتر
داستانهای جنوب، مشترکاً به کار رفته است. گل ابریشم، گل کاغذی، درخت
بیعار، شمشاد، سپیدار و نسترن که دوتای آخر در داستانهای فارس دیده
میشود.
- پوشش ولباس
این
عامل در داستانهای خوزستان و بوشهر، بیشتر دیده میشود. به این دلیل که
در فارس جز در بعضی نقاط روستایی و ایلات و عشایر، لباس محلی وجود ندارد.
در داستانهای خوزستان و بوشهر نیز در توصیف لباس از چفیه، دشداشه، لنگوته،
مینار و... نام برده میشود.
- لهجه
عنصر
زبان که در لهجه، تجلّّی میکند، نیز یکی از عناصر بومی در داستانهای
جنوب است. البته در بعضی موارد این عنصر در گویش، جلوه میکند. لهجههای
خوزستانی، بوشهری و شیرازی و گویشهای ترکی و لری در بعضی از نقاط فارس و
لهجههای عربهای خوزستان در آثار، قابل مشاهده است. این عنصرگاه در
دیالوگها وگاه در کلّ داستان، دیده میشود.
- غذا
بعضی
از غذاها در بعضی از مناطق، استفاده میشود و حالت محلی دارد. این امر به
دلیل تولید مواد به کار رفته در غذا در آن منطقه، و یا به دلیل ذائقهٔ
مردم که تحت تأثیر گرمی و سردی و خشکی و رطوبت هوای منطقه است، میباشد. در
داستانهای جنوب، کباب یا سرخ کردهٔ انواع ماهیها، قلیه ماهی، خورش
بامیه، پا کوره، مهیاوه، فلافل و... زیاد نام برده شده است.
- شغل
مشاغلی
که در داستانهای جنوب، بیشتر ذکر شده، در نقاط روستایی، چوپانی، دامداری و
کشاورزی و در نقاط شهری، کارگری کشتی، ماهیگیری، کارگری یا کارمندی شرکت
نفت است.
- پدیدههای طبیعی
گرما
و دریا و شط و شرجی و نخل و نخلستان و همهٔ چیزهایی که به دریا مربوط
میشود، اعم از طبیعی و مصنوعی، مثل ماهی و مرجان و کشتی و ناخدا و جاشو
و....
این عنصر در داستانهای فارس، متفاوت
است. در داستانهای فارس، دیگر از آن همه گرما و شرجی و دریا و... خبری
نیست و به جای آن سرما و رطوبت و باد و باران و سیل و... وجود دارد.
عناصر محتوایی و زیر ساختی
- نفت
این عنصر را که به قول سپانلو، منبعی داستان آفرین است، میتوان جان مایهٔ داستانهای خوزستان دانست.
- حضور خارجیها
حضور
بیگانگان در داستانهای جنوب، به دو صورت دیده میشود: در خوزستان و
بوشهر، کارشناسان به تبع مسألهٔ نفت، حضور دارند و در بوشهر و فارس به تبع
جنگ جهانی.
- جنگ
که به شکلهای گوناگون، درگیری و ارتباط مستقیم با خود جنگ یا عوارض و پیامدهای آن در داستانها تجلی یافته است.
- مهاجرت
این
مسأله نیز به دو شکلِ مهاجرت کارگر از روستاها و شهرهای دیگر به شهرهای
ساحلی و نفت خیز و دیگر مهاجرت کارگران از شهرهای جنوب به کشورهای حاشیهٔ
خلیج فارس در داستانها مطرح شده است.
- قاچاق
قاچاق
نیز در داستانهای جنوب، بسامد بالایی دارد و شکل داخلی و خارجی دارد و در
هر دو صورت قاچاق کالاست نه مواد مخدر. وارد کردن کالاها به شکل غیر
قانونی از کشورهای همسایه و انتقال کالا باز هم به شکل غیر قانونی از
شهرهای بندری به سایر شهرها.
- یاغیگری
این عنصر، تعلق به اقلیمی خاص ندارد، اما قابلذکر است که طرح آن در داستانهای جنوب، بیش از داستانهای سایر مناطق است.
- سیاست
همهٔ
موارد بالا را میتوان، گونههایی از تجلیات سیاست در داستانهای جنوب
دانست. علاوه بر آن، مسألهٔ اصلاحات ارضی، خلع سلاح و یک جا نشین کردن
عشایر سیار - که بسامد آن در داستانهای روستایی و عشایری فارس بالاست –
جلوههایی از سیاست در آثار جنوب است.
- باور، فولکلور، رفتار جمعی و رسوم
عناصر
فوق را میتوان از مهمترین شاخصههای داستانهای بومی دانست، که در
ادبیات جنوب، در داستانهای روستایی و عشایری فارس و آثار بوشهر بیشتر از
خوزستان ذکر آن رفته است.
علاوه بر موارد مذکور
از آنجا که داستانهای جنوب، بخصوص داستانهای خوزستان، غالباً مضمون سیاسی
دارند، نماد در آنها، کاربرد فراوان دارد. هر چند نماد عنصری بومی نیست و
در هر دورهای که جوّ خفقان، بر جامعهای حاکم باشد، بسامد این عنصر در
داستان، بالا میرود، با این حال، میتوان نماد را نیز یکی از شاخصههای
غیر اختصاصی داستانهای جنوب به شمار آورد.
با
توجه به آنچه گفته شد، میتوان قالب و چارچوب مشخص داستانهای جنوب را
ارائه کرد و بر اساس آن مشخصهها، داستانهای اقلیمی جنوب را داستانهایی
تعریف کرد که همه یا اکثریتی از شاخصههای مذکور را دارا باشد.
مطالب مشابه :
تحقیقات جدید در مورد پل سفید اهواز
آشنایی با گل های خوزستان.
دزفول در جشنواره بازی های بومی محلی خوزستان در شهرک منتظری اول شد
اخبار صفی آباد : تیم دزفول با کسب 92 امتیاز در جشنواره بازی های بومی محلی خوزستان مقام نخست را
گل های خوزستان
گل های خوزستان - تقدیم از سیدعلیرضا سیدمحمدی - ژنتیک، اصلاح و پژوهش علم علف های
جادری:خوزستان مظهر همزیستی مسالمتآمیز و برادری اقوام است
بر سر کار آمدن استانداری غیر بومی وقت قومیتهای عرب چرا که خوزستان مظهر هم
پوشش گیاهان دارویی استان خوزستان(دزفول)
1.قرارگرفتن دامنه های خوزستان درجهت وزش بادهای گاوزبان بومی منطقه گل قاصدک
ارغوان
میباشد و گلهای آن زودتر بومی سرزمینهای جنوبی خوزستان مانند
گونه های بومی جنگلهای ایران
گونه های بومی گل های این درخت اصفهان ، فارس، خوزستان، كرمان ويزد و تهران به
مشکلات اشتغال نیروهای بومی از زبان استاندار خوزستان
وی با بیان اینکه در حال حاضر بیش از 300 هزار شاغل غیر بومی در خوزستان های استان خوزستان گل
ریشه یابی نقوش خالکوبی مردم عرب خوزستان
ریشه یابی،نقوش تزیینی، هنرهای بومی، خوزستان . عرب خوزستان با سفالینه های پیشا گل
تاثیر اقلیم بر داستان های جنوب
اسامی گلها و های خوزستان و شاخصههای داستانهای بومی دانست، که
برچسب :
گل های بومی خوزستان