هوش هیجانی(بخش اول)
هوش هیجانیEmotional Intelligence
بیش از یکصد سال بهره هوشی یا هوشبهرIQ بعنوان معیاری برای سنجش هوش فردی محسوب می شد. آزمون بهره هوشی تنها شاخصی بود که نشان دهنده توانایی یادگیری شخص محسوب می شد، که در سال های اخیر مورد بحث و چالش محافل علمی قرار گرفت. بسیاری از افراد در آزمون های ورودی دانشگاه یا مؤسسات از نظر بهره هوشی نمره بالایی کسب می کردند، اما همین افراد در محیط کار و خانواده چندان موفق نبودند و بر عکس افرادی نمره بهره هوشی پایینی داشتند ولی در محیط کار افرادی موفق و سازگار به شمار می رفتند که علتش می تواند به سطح هوش هیجانیEI یا توانایی هدایت هیجانهای شخصی در تعاملات فردی ارتباط پیدا کند. هوش هیجانی را نمی توان در مدارس و یا دانشکده آموخت بلکه از طریق فرایند یادگیری اجتماعی آموخته می شود. تحقیقات نشان می دهد موفقیت های زندگی حرفه ای 20 درصد به بهره هوشیIQ و 80 درصد به هوش هیجانیEI بستگی دارد.
در سال 1980 برای اولین بار دو روانشناس آمریکایی به نام های دکتر پیتر سالووی از دانشگاه یل و دکتر جان مایر از دانشگاه نیوهمپشایر بحث علمی هوش هیجانی را مطرح کردند. آنها می گویند هوش هیجانی به قابلیت هایی مانند درک عواطف شخصی، همدلی با احساسات دیگران و اداره کردن عواطف خود و دیگران بستگی دارد. آنها معتقد بودند برای موفقیت و قبولی در دانشگاه نیاز مند بهره هوشی هستیم ولی برای موفقیت در زندگی فردی و شغلی به هوش هیجانی نیاز داریم.
در سال 1995 دکتر دانیل گلمن این سؤال را در پر فروش ترین کتابش به نام هوش هیجانی مطرح می کند که "هوش هیجانی چیست و چرا از بهره هوشی مهم تر است؟" در سال 1998 دانیل گلمن در دیگر کتابش تحت عنوان "کارکرد هوش هیجانی" می گوید در محیط کار هوش هیجانی نقش بارزتری در داشتن عملکرد مطلوب نسبت به سایر قابلیت ها از قبیل هوش شناختی یا مهارت های فنی ایفا می کند لذا با پرورش و رشد هوش هیجانی و قابلیت های آن هم سازمان و هم کارکنان از مزایای آن بهره مند می شوند. " تحقیقات نشان می دهد اهمیت هوش هیجانی در جهت پیشرفت جایگاه سازمان ها در حال افزایش است. با استفاده از بهره هوشی می توان پیش بینی کرد چه شغلی مناسب چه فردی است؟ در حالیکه هوش هیجانی می تواند مسیر پیشرفت، شکست یا در جا زدن کارکنان را پیش بینی کند. در سطوح رهبری و مدیریت عالی سازمان 85 درصد قابلیت ها برای کسب موفقیت به هوش هیجانی بستگی دارد تا به سایر توانایی های فنی و شناختی. به همین دلیل ایشان می گوید یک فرد فاقد هوش هیجانی حتی اگر بهترین دوره های آموزشی را در دنیا ببیند نمی تواند یک رهبر سازمانی برجسته و موفق باشد. کارگزاران با هوش هیجانی بالا که در زمینه ارائه خدمات بیمه ای (بیمه عمر، حوادث، درمانی و ...) فعالیت می کنند در مقایسه با همکاران خود که از سطح هوش هیجانی کمتری برخورداند بطور میانگین دو برابر درآمد کسب می کنند به عبارتی دو برابر مشتری جذب می کنند.
دوره های آموزشی بر مبنای هوش هیجانی در مقایسه با سایر دوره های آموزشی بر مبنای غیر هوش هیجانی تقریبا 8 برابر بازگشت دارند.
تعاریف هوش هیجانی
1- هوش هیجانی یعنی داشتن مهارت هایی تا بدانیم که هستیم، چه افکار، احساسات، عواطف و انسجام رفتاری داریم.
2- هوش هیجانی یعنی شناخت عواطف خود و دیگران، تا بتوانیم بر اساس آن رفتاری مبتنی بر اخلاق و وجدان اجتماعی داشته باشیم
- هوش هیجانی شامل توانایی هایی مانند اینکه شخص بتواند انگیزه اش را حفظ کند و در مقابل مشکلات استقامت کند، در شرایط بحرانی و تکانش ها خودش را کنترل کند و خونسردی اش را حفظ کند، کامیابی را به تاخیر بیاندازد، با دیگران همدلی کند و امیدوار باشد
4- هوش هیجانی مجموعه ای از توانایی هاست و کمک می کند در زندگی شخصی یا شغلی با دیگران رابطه ای دوستانه و مداراگرایانه برقرار کنیم
5- هوش هیجانی توانایی درک هیجان ها و عواطف به منظور دستیابی به ایجاد هیجان هایی است تا ضمن کمک به تفکر بهتر بتواند منجر به شناخت هیجانات و عواطف گردد
6- هوش هیجانی توانایی درک و شناخت صحیح هیجان ها و عواطف خود و دیگران آنگونه که هستند.
آیا هوش هیجانی را می توان رشد و پرورش داد
هوش هیجانی بوسیله بهبود مهارت های هیجانی قابل رشد و توسعه است. هوش هیجانی مفهومی قابل یادگیری است. در این مورد خبرهای خوشی وجود دارد. بر خلاف بهره هوشی که در طول زندگی سطح آن تقریبا ثابت و ایستا می باشد. هوش هیجانی را می توان رشد و توسعه داد.
مولفه های هوش هیجانی از نظر گلمن
دکتر دانیل گلمن مؤلفه های هوش هیجانی را به شرح زیر بیان می کند:
1- خودآگاهی: شناختن هیجان هایی است که آنرا احساس می کنیم و دلیلش را می دانیم. خودآگاهی به معنای آگاه بودن از حالت روانی خود و نیز تفکر ما درباره آن حالت است.
2- خودگردانی: تعادل هیجانی را خودگردانی می نامند. گاهی از خودگردانی به معنای کنترل احساسات، عواطف و تکانش ها یاد می کنند. خودگردانی یک قابلیت زیربنایی است که در کنترل رفتارهای هیجانی نقش مهمی دارد.
3- انگیزش: به معنای مولد، اثر بخش و خلاق بودن در زمینه کاریست. انگیزش توانایی انرژی دادن به دیگران و هدایت رفتار آنان علیرغم داشتن روحیه ضعیف است. در انگیزش از هیجان ها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف استفاده می کنیم.
4- همدلی: توانایی همدردی کردن با احساسات دیگران و شناخت دیدگاه آنها است. همدلی توانایی شناخت و نفوذ بر حالت هیجانی دیگران است و یا آگاهی نسبت به احساسات، نیازها و علائق دیگران است. همدلی به معنای دیگر وارد شدن به حریم احساس دیگران است.
5- مهارت های ارتباطی یا اجتماعی: توانایی شناخت و همدلی با دیگران، برقراری ارتباط مؤثر، گوش دادن عمیق، پرسیدن سؤالات مهم، تشریک مساعی، مربیگری و مذاکره کردن از اجزاء این مهارت محسوب می شود. به عبارتی آگاهی و شناخت نسبت به هیجانات و احساسات دیگران، مهارت گوش دادن به احساسات دیگران در زمانی که افراد دچار هیجان و احساسات هستند و نیاز دارند به حرف های آنان گوش دهید.
قابلیت فردی : خودآگاهی
1- آگاهی هیجانی: شناخت/ درک هیجانات خود و آثار آن
2- خود ارزیابی صحیح: شناخت/ درک نقاط قوت، ضعف و محدودیت های خود
3- خودباوری: احساس لیاقت، ارزشمندی و توانمندی
خودگردانی
1- خود کنترلی: جلوگیری از بروز اختلالات هیجانی و تکانشهای موجود
2- وظیفه شناسی: پذیرش مسئولیت در قبال عملکرد فردی
3- قابل اعتمادی: حفظ معیارهای صداقت و درستکاری
4- انطباق پذیری: انعطاف در پذیرش تغییر و کنترل آن
5- نوآوری: سازگاری رد مواجه با ایده ها، راهکارها و اطلاعات جدید و بکر
انگیزش
1- رشد گرایی: تلاش برای بهبود یا رسیدن به معیارهای برتر
2- تعهد: همسویی با اهداف گروه یا سازمان
3- ابتکار: آمادگی استفاده از فرصت ها
4- خوش بینی: جدیت در رسیدن به اهداف به جای دیدن موانع و عوامل بازدارنده
قابلیت اجتماعی
1-شناخت و درک دیگران: شناخت عواطف و دیدگاه دیگران و تأثیر آن در تصمیمات
2- بالندگی دیگران: اعتقاد به رشد دیگران و تقویت تواناییهای آنها
3- خدمت مداری: پیش بینی، شناسایی و ارضاء نیازهای مشتریان
4- هدایت تنوع: رشد فرصتها از طریق بکارگیری افراد با فرهنگ و نژادهای مختلف
5- آگاهی سیاسی: مطالعه هیجان گروه و قدرت روابط
مهارتهای اجتماعی
1-نفوذ گذاری :استفاده از فنون اثربخش برای متقاعد کردن دیگران
2- ارتباطات: گوش دادن درست و ارسال پیام های قابل قبول
3- مدیریت تضاد: گفتگو و رفع مخالفت ها
4- رهبری: تقویت روحیه و هدایت افراد گروه ها
5- تسریع تغییر: ابتکار یا مدیریت کردن تغییر
6- پیوندسازی: تقویت ابزارهای پیوندسازی و ارتباطی
7- تشریک مساعی و مشارکت: کار گروهی به منظور رسیدن به اهداف مشترک
تاریخچه هوش هیجانی
در روزگاران قدیم كه فقط انسان بود و چند وسیله ساده برای كار و امرار معاش، عدهای در پی یافتن روشهایی بودند تا از سختی كار بكاهند و بر سرعت تولید محصولات بیافزایند. و این تلاشها همگام با پیشرفت علم و تكنولوژی به ثمر نشست و ماشینها یكی از پس از دیگری و پیشرفتهتر و پیچیدهتر از گذشته آمدند تا به یاری انسان بشتابند. انسان قرن بیستم آنچنان شگفتزده مسابقه تكنولوژی شد كه به تدریج فراموش كرد هدف اولیه چه بود. نگرانیها آغاز شد، نگرانی از اینكه مبادا ماشین جایگزین انسان گردد و در واقع جایگاه وسیله و هدف جابجا گردد.
شاید اینجا بود كه انسان به خود آمد و متوجه شد جایگاه اصلی او در حال فراموشی است. به تدریج مشخص شد این انسان و نیروهای برتر ذهنی اوست كه ابزارهای شگفتانگیز را میآفریند، پس مطلوب است به كیفیات و منابع انسانی بیش از ماشین و منابع طبیعی و معدنی ارج نهاده شود. در این وادی كشورهای توسعه یافته خیلی زود به اهمیت علوم انسانی و نقش آن در توسعه جوامع پی برده و در جهت ارتقاء دانش در این حوزه و استفاده از آن، گامهای بلندبرداشتند.
بنابراین در جهت اصلاح آنچه در گذشته رخ داده و ارزشمند تلقی میشد (كمیت)، متخصصان بهتدریج نگاهی نو و متفاوت را برگزیده و به كیفیت كار و استفاده از منابع ارزشمند و اصلی آن، یعنی انسان توجه بیشتری نمودند. این توجه در دنیای مدیریت به خوبی درك و به كار گرفته شد، به گونهای كه در مفهوم پردازیهای اساسی این شاخه از علم تاثیر بسزایی گذاشت.
از آن زمان كه مفهوم مدیریت كیفیت در گستره علم مدیریت پا به عرصه وجودگذاشت، و با نگاهی به موفقیتهای فراوان سازمانها و شركتها، ناشی از به كارگیری این مفهوم، دیگر كمتر كسی اعتقاد دارد كه مدیریت یك امر ذاتی است، بلكه با ارایه انواع روشها و فنون مدیریتی به امر كاملا" اكتسابی مبدل گشته است.
در گستره مدیریت كیفیت آنچه به روشنی خودنمای میكند، كمكی است كه علم روانشناسی و یافتههای آن در اثربخشی این مفهوم و به كارگیری آن در عمل از خود به جای گذاشته است. با نگاهی به مفاهیم و روشهای به كار گرفته شده در مباحث TQM و با كمی آگاهی از مفاهیم روانشناسی، جایگاه این علم در یاریرسانی به مدیریت به خوبی روشن میگردد. گرچه منطقی به نظر میرسد كه هر كجا انسان وجود داشته باشد، علم روانشناسی نیز حضور خواهد داشت اما مباحثی چون اصول ارتباط انسانی در كار، ایجاد انگیزه، مقاومت در مقابل تغییر، شناخت دیگران (همكاران و مشتری)، تعیین اهداف، كاهش استرس، مدیریت هیجانات و غیره از جمله موضوعاتی هستند كه روانشناسان، بویژه نسبت به آن توجه بیشتری نشان دادهاند. پیچیدهگیهای عصر حاضر و سرعت و شتاب تحولات در عرصههای مختلف دنیای كار و زندگی نقش یافتههای دقیق و علمی روانشناسی را به نوبه خود حساستر نمود و در این را بویژه در مسیرتحولات صنعتی وسازمانی متخصصان روانشناسی رابرآن داشتتا درنظریهپردازیها و پژوهشهای خود نگاه ویژهای را اتخاذ كنند. این نگاه پاسخی بود به عدم كارآیی نظریهها و نگرشهای قدیمیتر در این عرصه.
نظریههای قدیمی به چالش كشیده شد و دراین میان مشخص شد توانمندیهای صرفا" عقلایی (IQ) دیگر نمیتواند پیشبینیكننده خوبی برای موفقیت در كار و زندگی باشد. در ادامه این حركت و پس از ارایه نظریه هوش چندگانه توسط هاوارد گاردنر Howard Gardner از دانشگاه یل در سال 1983 كه تلاش كردن بین ظرفیتهای عقلانی و هیجانی تمایز قائل شود، در سال 1995 رابرت اشترنبرگ مدلی را از هوش موفقیت پیشنهاد نموده است، که برای پیشرفت در دانشآموزان با توانایی بالا سودمند میباشد و برای آموزش تمام دانشآموزان قابل اجرا است. مدل وی به معلمان كمك می كند تا بر مهارتهایی تاکید ورزند که برای موفقیتهای اجتماعی و دانشگاهی لازم است. این مدل سه بعدی پیشنهاد میدارد که قابلیتهای ذهنی شامل تواناییهای تحلیلی، تواناییهای آفرینش و خلق كردن و تواناییهای عملی برای کسب موفقیتهای اجتماعی، کاری، آکادمیک و موفقیت در زندگی حائز اهمیت میباشند.
بقیه مطلب رو تو ادامه مطلب پیگیری کنید ...
ریچارد بویاتزیس Richard Boyatzis و فابیو سالا Fabio Sala مدل مخصوص به خود را از ملاکهای مربوط به چیزی که در مقایسه با برخی مولفههای توانایی یا مولفههای شخصیتی، هوش نامیده میشود، ارائه کردند. آن ها بر این باور میباشند که آن چیزی که به نام هوش طبقه بندی میشود، باید دارای ویژگیهایی باشد، از جمله:
1- مرتبط با کارکردهای عصبی- غدد درون ریز Neural endocrine Functioning بوده
2- با شبکهی عصبی و سیستم غدد درون ریزی که در ارتباط است، فرق داشته باشد
3-باپیآمدهای کار و زندگی در ارتباط باشد
4-ارزشی را به درک شخصیت و رفتار انسانی بیافزاید
درسال 1990 پیتر سالوی Peter Salovey از دانشگاه یل و جان مایر John D. Mayer. از دانشگاه همپشایر به ارایه نظریه قابل فهمی از هوش هیجانی دست زدند. سالوی و مایر، هوش هیجانی را به عنوان توانایی نظارت و نظمدهی احساسات خود و دیگران و استفاده از احساسات برای راهنمای فكر و عمل توصیف كردند.
هوش هیجانی اما طبق تعریف رون بار- اُندruven Bar (2000) عبارت است ازمجموعهای از دانشها و تواناییهای هیجانی و اجتماعی که قابلیت کلی ما را در پاسخ به نیازهای محیطی به طور مؤثری تحت تأثیر قرار می دهد. این مجموعه شامل موارد زیر است: 1) توانایی آگاه بودن از خود، درک و فهم خود و قدرت بیان خویشتن 2) توانایی آگاه بودن از دیگران، درک و فهم دیگران و قدرت بیان آنها 3) توانایی مواجهه با هیجان های شدید و کنترل تکانهها در خویشتن 4) توانایی انطباق با تغییرات و حل مسائلی با ماهیت اجتماعی و یا فردی. لازم به ذكر است كه آزمون هوش هیجانی بار-اُن در ایران ترجمه و استاندارد شده و هم اكنون از آن در پژوهشهای مربوط به این حیطه استفاده میشود.
دانیل گولمن Daniel Goleman ژورنالیست روانشناس از دانشگاه هاروارد این مفهوم را در كتابی تحت عنوان هوش هیجانی به شكلی كاربردی و ساده معرفی نمود.
تعریف گلمن (1995) از هوش هیجانی بدین صورت است كه او دو شیوه متفاوتی از آگاهی و دانستن را بیان میكند : شیوه عقلانی و شیوه هیجانی و زندگی روانی انسان را ناشی از تعامل كاركرد هر دو عامل میداند. او معتقد است به جای نادیده گرفتن هیجانات ، شخص بایستی به طور هوشمندانهای با آنها مواجه شود ؛ تنها با هوش هیجانی میتوان خود را برای پایداری در مقابله با ناكامی Frustration برانگیخت . حالات روحی و خلق خود را تنظیم كرد و ارضای نیاز را به تعویق انداخت و از غرق شدن تفكر در مسائل ناراحت كننده اجتناب كرد و با دیگران همدلی نمود .
گلمن سپس تلاش كرد تا نقش هوش هیجانی را در عرصه كار بویژه صنعت و سازمان در كتابی با نام هوش هیجانی در كار نشان دهد.
با توجه به اهمیت مفهوم هوش هیجانی در دنیای كار و به منظور تحقیق و پژوهش بیشتر در این زمینه، دانیل گولمن و همكارانش به تاسیس كنسرسیوم هوش هیجانی مبادرت ورزیدند. آنگاه با نگاهی به نقش مدیریت و رهبری سازمانی در مدیریت كیفیت به همراه ریچارد بویاتزیس و آنی مككی Annie McKeeدر كتابی بنام Primal Leadership به بررسی نقش هوش هیجانی در مدیریت و رهبری كیفی سازمان پرداختند.
1900 الی 1969 : هوش و هیجان به عنوان دو حیطه جدا از هم
1900 الی 1969 : هوش و هیجان به عنوان دو حیطه جدا از هم
تحقیقات در باب هوش : در این دوره حوزه آزمونگری روانشناختی برای هوش رشد و گسترش یافت و یك تكنولوژی صریح و ركی درباره آزمونهای هوش قدم به عرصه وجود گذاشت
تحقیقات در باب هیجان : در حوزهای جدا از هیجان بحث و گفتگو متمركز برهمان مشكل قدیمی مرغ و تخممرغ بود كه كدامیك زودتر بوجود آمدند ؛ واكنشهای فیزیولوژیكی یا هیجان . در دیگر گستره های كاری ، داروین در رابطه با انتقالپذیری و تكوین پاسخهای هیجانی سخن گفته بود اما در طول این دوره هیجان اغلب ، به عنوان یك موضوعی كه فرهنگی است تعیین شد و عمدتاً محصول آسیبشناسی و پدیدههایی با ویژگی فردی نگریسته میشد .
1970 الی 1989 : پیشتازان هوش هیجانی
طلایهداران هوش هیجانی در این دو دهه تلاش میكردند : حوزه شناخت و عاطفه ظهور یافت تا به بررسی این مطلب بپردازد كه چگونه هیجانات در رابطه با افكار میباشند . در این دوره عنوان شده بود كه افراد افسرده ممكن است نسبت به دیگران كمی بیشتر واقعگرا و دقیق باشند و از اینرو نوسانات خلقی آنها ممكن است خلاقیت آنها را ارتقاء بدهد . حوزه ارتباط غیركلامی ، مقیاسهایی را گسترش داد تا برای ادراك اطلاعات غیركلامی كه قسمتی از آنها هیجان بود در باب تظاهرات چهرهای و ژستها عمل كنند. آن افرادی كه در حوزه هوش مصنوعی كار میكردند به بررسی این مطلب پرداختند كه چگونه كامپیوترها ممكن است بفهمند و دلیل بیاورند درباره اینكه ابعاد هیجانی داستانها را دربیاورند . تئوری جدید گاردنر در باب هوش چندگانه به توصیف یك هوش درون فردی پرداخت كه این هوش دربرگیرنده قابلیت ادراك نمادسازی هیجانات میباشد . كارهای تجربی بر روی هوش اجتماعی بدین نتیجه رسید كه آن (هوش اجتماعی) به مهارتهای اجتماعی ، مهارتهای همدلانه ، نگرشهای پیش اجتماعی. Perosociealاضطراب اجتماعی و هیجانپذیری تقسیم میشود . تحقیقات در باب مغز شروع به جداسازی ارتباطات میان هیجان و شناخت كردند . (استفاده به طور معمول از واژه هوش هیجانی ظاهر شد ) .
1998 تا به حال : تحقیق و مؤسسهسازی هوش هیجانی
پالایشهایی در باب مفهوم هوش هیجانی انجام شد و همراه با معرفی مقیاسهای جدیدی در باب مفهوم و مقالات تحقیقی بازنگری شده در رابطه با موضوع انجام شده است
مولفههای هوش هیجانی
1- درون فردی: شامل خود شكوفایی، استقلال و خود آگاهی عاطفی.
2- بین فردی: همدلی و مسئولیت اجتماعی.
3- سازگاری: شامل توان حل مسایل و آگاهی به واقعیت.
4- مدیریت استرس: شامل كنترل تكانهها و تحمل فشارها.
5- خلق و خوی: شامل شادكامی و خوش بینی.
همانگونه كه از اجزاء هوش هیجانی مشخص میگردد،این مفهوم میتواند زمینه ساز پیشرفت شغلی، رضایت در روابط فردی و... باشد
در تعیین سهم عوامل مربوط به موفقیت تحصیلی تنها 20% IQ اختصاص است که این میزان برای دانشجویانی که در مقاطع بالای تحصیلی قرار داشته و رشته تحصیلی خوبی نیز دارند، حتی به مقادیر پایینتری نیز تنزل مییابد..
پژوهشهای اخیر نشان داده است که بر خلاف نظر اغلب فلاسفه و روانشناسان شناخت وعاطفه مستقل از یکدیگر نیستند. تجارب عاطفی ما به نحوی با ذخیرهسازی و بازیابی اطلاعات پیرامون ما مربوط است. حالات خلقی ما تاثیر عمیقی بر اطلاعاتی که به ذهن میسپاریم یا مورد توجه قرار میدهیم و شیوهای که به موقعیتهای اجتماعی واکنش نشان میدهیم، دارد در نتیجه به عنوان یک اصل کلی در این دیدگاه میتوان گفت
عاطفه خوب--- تفکر خوب
هنگامی که احساس خوبی داریم، دنیا را با عینک خوش بینی میبینیم و بر عکس. عملکرد عاطفی بر کارکرد عصبی- روانشناختی فرد نیز تاثیر میگذارد. وقتی خوش خلق هستیم، خاطرات خوب را به یاد میآوریم و وقتی افسرده هستیم خاطرات بد اتوماتیکوار به ذهن وارد میشوند.
هر چقدر هوش عاطفی فردی بالاتر باشد، به نقش و تاثیر عواطف بر کنشها و رفتارهایش آگاهتر است و سعی میکند متناسب با موقعیت بهترین عاطفه را در خود ایجاد کند تا بهترین نوع تفکر و حل مسئله را انجام دهد. فردی که EQ بالا دارد میداند که چگونه تاثیر منفی هیجانات را بر تفکر خود اصلاح نماید
امروزه بین یادگیری، امتحان دادن و نمره گرفتن با آنچه که لازمه زندگی مدرن و روابط پیچیده بین فردی کنونی است، تفاوت زیادی قایل شدهاند. همه ما انسانهایی را میشناسیم که در ظاهر از تحصیلات بالایی برخوردارند و نمرات درخشانی گرفتهاند ولی در عمل و صحنه اجتماع ومسئولیت، بسیار شکننده هستنداین تحقیقات نه تنها حاوی جنبه تئوریک روانشناختی است، بلکه در میدان عمل با ارتقاء آن میتوان برای بسیاری از مشکلات نهفته زندگی پاسخهای مناسبی یافت. امروزه مقالات، کتابها وگارگاههای آموزشی متعددی در رابطه با EQ تدوین میگردند که همگی تلاشی است بر نشان دادن راهکارهای نو در مقابله با مشکلات فردی و بین فردی در جوامع پیچیده .
نظریهپردازان هوش هیجانی معتقدند که IQ به ما میگوید که چه کار میتوانیم انجام دهیم در حالیکه هوش هیجانی به ما میگوید که چه کاری باید انجام دهیم . IQ شامل توانایی ما برای یادگیری ، تفکر منطقی و انتزاعی میشود ، در حالی که هوش هیجانی به ما میگوید که چگونه از IQ در جهت موفقیت در زندگی استفاده کنیم . هوش هیجانی شامل توانایی ما در جهت خودآگاهی هیجانی و اجتماعی ما میشود و مهارتهای لازم در این حوزهها را اندازه میگیرد . همچنین شامل مهارتهای ما در شناخت احساسات خود و دیگران و مهارتهای کافی در ایجاد روابط سالم با دیگران و حس مسئولیتپذیری در مقابل وظایف میباشد .
هوش عمومی و هوش هیجانی توانائیهای متفاوتی نیستند بلکه بهتر است که چنین بیان نمود که از یکدیگر متفاوت هستند . همه ما ترکیبی از هوش و هیجان داریم ، در واقع بین هوش عمومی و برخی از جنبههای هوش هیجانی همبستگی پایینی وجود دارد و باید گفت این دو قلمرو اساساً مستقلاند. براساس مطالعات دانیل گلمن در بهترین شرایط همبستگی اندکی (07/0) بین هوش عمومی و برخی از ابعاد هوش هیجانی وجود دارد بطوریکه میتوان ادعا کرد آنها عمدتاً ماهیت مستقل دارند . وقتی افراد دارای هوش عمومی بالا در زندگی تقلا میکنند و افراد دارای هوش متوسط به طور شگفتانگیزی پیشرفت میکنند ، شاید بتوان آن را به هوش هیجانی بالای آنان نسبت داد (گلمن ، 1995).
روون بار ـ آن (1999) در پی یافتن پاسخی برای این سؤال که چرا برخی از افراد نسبت به برخی دیگر در ابعاد مختلف زندگی موفقترند ، به تحقیقات بسیاری دست زده است . این سؤال لزوم مرور کامل عواملی که تصور میشود موقعیت کلی را رقم میزنند و سلامت هیجانی را موجب میشوند ، ایجاب میکند . بار ـ آن دریافت که تنها کلید موفقیت و تنها عامل پیشبینی کننده موفقیت آنها هوش کلی نیست، بلکه باید در جستجوی عوامل دیگری بود (بار ـ آن ، 1999) .
دیدگاههای هوش هیجانی
با نگاه به تعاریف متعدد هوش هیجانی میتوان دو راهبرد نظری کلی را در این زمینه مشخص نمـود :
1ـ دیدگاه اولیه از هوش هیجانی که آن را به عنوان نوعی از هوش تعریف میکند که در برگیرنده عاطفه و هیجان میباشد .
2ـ دیدگاه دوم که به دیدگاه مختلط مشهور است و هوش هیجانی را با دیگر توانمندیها و ویژگیهای شخصیتی مانند انگیزش ترکیب میکند .
دیدگاه توانمندی (پردازش اطلاعات)
اصطلاح هوش هیجانی ، برای اولین بار از سوی سالوی و مایر در سال 1990 ، به عنوان شکلی از هوش اجتماعی مطرح شد . الگوی اولیه آنها از هوش هیجانی شامل سه حیطه یا گستره از تواناییها میشد :
1ـ ارزیابی و ابراز هیجان : ارزیابی و بیان هیجان در خود توسط دو بعد کلامی و غیرکلامی همچنین ارزیابی هیجان در دیگران توسط ابعاد فرعی ادراک غیرکلامی و همدلی مشخص میشود .
2ـ تنظیم هیجان در خود و دیگران : تنظیم هیجان در خود به این معناست که فرد تجربه فراخلقی ، کنترل ، ارزیابی و عمل به خلق خویش را دارد و تنظیم هیجان در دیگران به این معناست که فرد تعامل مؤثر با سایرین (برای مثال آرام کردن هیجاناتی که در دیگران درمانده کننده هستند) میباشد.
3ـ استفاده از هیجان : استفاده از اطلاعات هیجانی در تفکر ، عمل و مسأله گشایی است (سالوی و مایر ، 1990) .
شاخه بندی هوش
مایر ، سالوی و کاروسو (1997) مدل اصلاح شدهای از هوش هیجانی را تدوین کردند که این مدل هوش هیجانی را به صورت عملیاتی در دو سیستم شناختی و هیجانی بررسی میکند . این مدل در یک الگوی کاملاً یکپارچه عمل میکند اما با این وجود مدل مورد نظر از چهار شاخه یا مؤلفه تشکیل میشود. (مایر و سالوی ، 1997) که هر یک طبقهای از توانمندیها را که براساس پیچیدگی و به صورت سلسله مراتبی ، منظم شدهاند ، نشان میدهد . این چهار شاخه عبارتند از :
1ـ ادراک هیجانی که در برگیرنده شناسایی و دروندهی اطلاعات از سیستم هیجانی است .
2ـ تسهیلسازی هیجانی از افکار
به طور کلی تسهیل هیجانی شاخه تفکری در برگیرنده استفاده هیجان برای بهبودی فرآیندهای شناختی است حال آنکه شاخه فهم هیجانی در برگیرنده پردازش شناختی هیجان است .
3ـ فهم هیجانی که در برگیرنده پردازش آتی و جلوتر اطلاعات هیجانی با نگاهی به حل مسأله .
4ـ مدیریت هیجان در رابطه با خود و دیگران
شاخه اول
اولین شاخه از هوش هیجانی با گنجایش ادراک و اظهار احساسات آغاز میشود . هوش هیجانی نمیتواند بدون اولین شاخه آغاز شود . اگر زمانی که احساس بدی در فرد ظهور پیدا کند فرد توجهاش را از آن برگرداند تقریباً هیچ چیز از احساس خودش یاد نمیگیرد . ادراک هیجان در ب
مطالب مشابه :
کاویتاسیون و کاربرد دستگاه کویتیشن (cavitation) در کاهش وزن و زیبایی
سلامتی برای همه - کاویتاسیون و کاربرد دستگاه کویتیشن (cavitation) در کاهش وزن و زیبایی - مطالبی در
آنچه در مورد آی پی ال (IPL) باید بدانید
وبلاگ دستگاه لاغری کویتیشن لیزر مو های زائد وبسایت شرکت طب
پاسخ به سئوالات بازدید کنندگان
اکستنشن مو منافع و مضرات. داشته باشید روش اولتراسوند کویتیشن بسیار موثر است و البته
اهل کدامیک هستید؟دل، قلوه،جگریاخوئک!
لاغریموضعی با دستگاهکویتیشن در این نوشتار قصد داریم شما را با فواید و مضرات انواع
ویژگیهاوخواص غذایی شیره خرما
لاغریموضعی با دستگاهکویتیشن همچنین در این پایان نامه به مضرات شکر در بستنی اشاره
شخصیت جنسی چیست ؟ و اداراک هیجانی چه تاثیری بر روابط زناشویی دارد ؟
لاغریموضعی با دستگاهکویتیشن از فواید تا مضرات. روش محاسبه تراز در آزمون
همه چیزدر باره آلوئهورا
لاغریموضعی با دستگاهکویتیشن از فواید تا مضرات. روش محاسبه تراز در آزمون
هوش هیجانی(بخش اول)
لاغریموضعی با دستگاهکویتیشن از فواید تا مضرات. روش محاسبه تراز در آزمون
نحوه برداشت پول از سایتهای کلیکی خارجی
لاغریموضعی با دستگاهکویتیشن از فواید تا مضرات. روش محاسبه تراز در آزمون
برچسب :
کویتیشن مضرات