تجربه سفر به شیراز(1)
صبح روز سه شنبه(۱۴ خرداد) با اتوبوس راهی شیراز شدیم. هتل ها اتاق خالی نداشتند و به زحمت توانستیم برای یک شب، اتاقی در هتل پارسیان شیراز رزرو کنیم. استراحت کوتاهی کردیم و زدیم بیرون. حافظیه اولین جایی بود که دوست داشتیم ببینیم. تعطیل بود. بازدیدکننده های زیادی پشت درهای بسته ایستاده بودند و از نگهبان می خواستند که در را باز کند. نگهبان بیچاره عذرخواهی می کرد و تقریبا برای تک تک آدم ها توضیح می داد که دستور از بالا است و او مامور است و معذور. چند خانم خارجی به ما، پشت درهای بسته پیوستند و خنده های معنی داری تحویلمان دادند. آقایی به انگلیسی به خانم ها گفت: سالگرد امام خمینی است و همه مراکز دیدنی شهر تعطیل است. یکی از خانم ها خندید و گفت متوجه ربط این دو بهم نمی شود. بعد هم شروع کرد به عکس گرفتن از مرقد حافظ از پشت میله های محوطه. من و محمد نگاهی بهم انداختیم و تازه متوجه شدیم در چه وضعیتی هستیم. ما مجبور بودیم دو روز کرایه هتل بپردازیم بدون اینکه امکان بازدید از جایی را داشته باشیم.<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
کلی قدم زدیم و دم دمای اذان مغرب رفتیم شاه چراغ. دوربین فیلمبرداری را تحویل دادیم و بعد از کلی معطلی یک چادر به امانت گرفتیم. شاه چراغ مملو از جمعیت بود، اکثر آنها مسافر بودند و زیر آنهمه نور و زیبایی به تنها چیزی که فکر می کردن پیدا کردن جایی برای اقامه نماز جماعت بود. من و محمد وضو گرفتیم و رفتیم داخل برای زیارت. زیارت برای من همیشه با یک حس خوب همراه است، فضای مساجد و امازاده ها با نورها، بوی عطر و گلاب، آینه کاری و کاشی کاری ها، حاوی آرامش مقدسی است که بینهایت دوستش دارم.
بیرون حرم شربت صلواتی می دادند، چه صفی؟! چه غوغایی؟! به قول محمد مفت باشه کوفت باشه. آخه یه لیوان شربت ارزش اینهمه بی احترامی را داشت، آنهم بعد از زیارت و نماز ی که مثلا به درگاه خدا به جا آورده بودند؟ کسی چه می داند؟
هتل ما در میدان کریم خان بود، از شاه چراغ تا آنجا قدم زدیم و درباره این موضوع حرف می زدیم که تعطیلات از هر جنبه ای که به آن نگاه کنیم چیز مزخرفی است مگر اینکه دانش آموز باشی و تعطیلات مساوی باشد با خلاصی از درس و مدرسه. محمد همیشه تحلیل های مکانیکی نسبت به پدیده ها دارد(اقتضای رشته تحصیلی و شغلش است)، به نظر او «دستگاهی که خراب است را نباید دور انداخت چون حتما قابل تعمیر است، کندن دندان کرم خورده متعلق به زمانی غیر حالا بوده ».
گفتم: «منظورت این است که ما هم یک روزی درست می شویم؟»
«البته ولی به شرط تخصص و مدیریت و صرف زمان».
«پس یعنی هیچوقت. چون ما نه به متخصص و مدیر اجازه اظهار نظر در سیاست ها می دهیم و نه حوصله داریم صبر کنیم و منتظر باشیم».
خندید و گفت: «راه دیگری هم هست، با عصبانیت بکوبی رو دستگاه بلکه هم راه افتاد... فشار نیروها»
طبق پیش بینی محمد روز بعد، چند تایی از پر بازدیدشونده های شیراز، یعنی تخت جمشید، مقبره های حافظ و شیراز و ارگ کریم خانی باز شد. مطمئنم ترس از فشار نیروها بوده، نه پول چون به جز پرسپولیس، بازدید از بقیه جاها مجانی بود.
صبح روز چهارشنبه تاکسی گرفتیم و رفتیم پرسپولیس. مرودشت یک ساعتی با شیراز فاصله دارد اما خوشبختانه راننده خوش صحبتی داشتیم و اصلا دوری مسافت را احساس نکردیم. راننده تیپولوژی جالبی از توریست هایی که به شیراز می آمدند داشت. او به خیل مسافرانی که گوشه و کنار خیابانها و میدانها و پارک ها چادر زده بودند به عنوان گروه اول اشاره کرد و گفت: اگر به پلاک ماشین این دسته نگاه کنید متوجه می شوید که اینها یا اصفهانی اند و یا یزدی و عده ای هم مشهدی. این گروه بیشترین تعداد مسافر ها را تشکیل می دهند و با اینحال کمترین هزینه را می کنند. همه چیز با خودشان می آورند و با کمترین خرج ممکن تعطیلات را می گذرانند. راننده می گفت این عده مورد علاقه شیرازی ها نیستند چون شهر را شلوغ می کنند، کلی زباله باقی می گذارند و فقط آب معدنی و بنزین می خرند. اما تهرانی ها خوب خرج می کنند و کلی درآمدزا هستند، آنها در هتل ها اقامت می کنند و کمتر از بقیه آشغال تولید می کنند. و اما دسته سوم کسانی هستند که عاشق ادبیات و تاریخ هستند و فقط برای خوش گذرانی نمی آیند، اینها هم به نظر راننده قابل احترام هستند چون علاوه بر برخورد خوبشان، پول هم خرج می کنند(البته نه به قدر تهرانی ها). خارجی ها هم معمولا جز گروه سوم هستند. وقتی خوب دقت می کردی به صحت گفته های راننده شیرازی پی می بردی. شاید نتیجه گیری درمورد اصلیت گروه ها کمی بی انصافی بود ولی تجربه آن مرد دروغ نمی گفت.
یادم هست سال اول دانشگاه که بودم، دکتر نراقی در تالار نیما دانشکده سخنرانی داشت، می گفت از اینکه بعضی اوقات سوار تاکسی شود و به حرف های راننده گوش کند لذت می برد. به نظر ایشان راننده ها شناخت خوبی از جامعه دارند.
رسیدیم تخت جمشید. اعتراف می کنم در مقابل آثار تاریخی و فرهنگی آدم بی جنبه ای هستم. هیجان عجیبی داشتم با اینکه این بار دومی بود که به تخت جمشید می آمدم. بار اول نوروز دوسال پیش بود که برای دیدن خانواده دایی راهی بوشهر بودیم. هوا گرم بود و خورشید با وجود عینک های آفتابی ول کن چشم و چالمان نبود،تا محمد بلیط تهیه کند دو تا کلاه آفتابی از فروشگاه مجتمع خریدم و راه افتادیم. خرابه های چند هزارساله بی نظیر بودند، پر از حس غرور ملی می شدی و پر از افسوس.
به غیر از نگهبان ها یی که داخل محوطه مراقب رفتار مردم بودند تا از طناب هایی که دور ستون ها و مجسمه ها کشیده شده بود نگذرند، دو اتاقک نگهبانی هم وجود داشت که نگهبان های داخل آن به اطراف مشرف بودند و دم به دقیقه تذکر می دادند که:
از روی دیوار ها بیایید پایین و از بین دیوارها حرکت کنید.
لطفا به حریمی که با طناب و میله مشخص شده برای عکس گرفتن و بازدید توجه کنید.
خانم بچه تان را از روی مجسمه بیاورید پایین.
....
همینطور از پشت بلندگو خواهش و تمنا می کردند و بعضی اوقات هم عصبانی می شدند و به حالت دعوا تذکر می دادند ولی مگر گوش شنوایی هم بود؟! همه دنبال نقطه کور نگهبان ها بودند تا عکس بگیرند. موزه تخت جمشید هم وضع بهتری نداشت تا سر مراقبان و راهنمایان را دور می دیدند فلاش می انداختند. دوتا پسر بچه سوار مجسمه های شیر سنگی شده بودند و با سرخوشی تمام در رویا می تاختند. طاقتم طاق شده بود گفتم «پایین میاین یا به نگهبان بگم بیاردتون پایی؟» محلم نذاشتن و آقایی که احتمالا پدرشان بود گویا به تریش قباش برخورده باشد نگاهی به من انداخت و به پسر بچه ها گفت: «بیان پایین بعضی ها نگرانن که تن کوروش و داریوش تو قبر بلرزه». محمد گفت(طوری که مرد مورد نظر هم بشنود) : متاسفم ولی بعضی ها هیچ درکی از میراث فرهنگی ندارند.
وقتی درباره قوانین کارگری، احترام به فرهنگ های دیگر، تدابیر امنیتی، شکوه و عظمت معماری و خیلی از افتخارات دولت هخمانشی صحبت می کنیم و آنها را در کنار رفتارهای گردشگران بی فکری که بر خرابه های به جا مانده از چنین تمدنی یادگاری می نویسند و از سرو کول مجسمه های شکننده آن بالا می روند که برای عمه شان عکس یادگاری ببرند دچار تناقضی عجیب می شویم. مادر من آشپز خوبی است، پلیورهای زیبایی می بافد و ترشی و مرباهایش حرف ندارد. اما من و خواهرم هیچ هنری به غیر از تنبلی نداریم. برای همین مادرم همیشه می گوید: «از آتش خاکستر به عمل می آید». نمی دانم شاید ایرانی های این دوره و زمانه هم خاکستر های به جا مانده از آتش تمدن گذشته باشند. اصلا علمی نیست ولی یه نگاهی به سیر پیشرفت کشورداری در کشورمان بیاندازید... هی... بله... سال به سال دریغ از پارسال.
آقای مسرور، راننده مهربان شیرازی دو ساعت در پارکینگ منتظرمان مانده بود و حتما متوجه تغییر ما بعد از برگشت از پرسپولیس شده بود. گفت: «دوست دارید ببرمتان نقش رستم را هم ببینید؟» محمد گفت: «به قدر کافی دیدیم. می ترسم خستگی زیاد باعث فراموشی لذتی که حالا بردیم بشه». موافق بودم. تازه در مسافرت قبلی نقش رستم و نقش رجب و پاسارگاد را دیده بودم و اصراری برای دیدن مجددشان نداشتم. البته اگر ماشین خودمان بود به دیدن دوباره و صدباره اش می ارزید. در هر صورت راه هتل را در پیش گرفتیم و خسته و خوشحال به مهماندار سلام کردیم. کلید اتاق را تحویل داد و گفت: «با عرض پوزش باید هتل را تخلیه کنید.» باورمان نمی شد.«دیروز خانمی که به ما اتاق دادند گفتند احتمال اینکه برای امشب هم اتاق داشته باشید زیاد است.» تازه ما با خوش خیالی گمان کرده بودیم که از سر بازار گرمی رزرو روزانه پیشنهاد کرده اند. کار از کار گذشته بود و فایده ای نداشت بحث کنیم. یک ساعتی استراحت کردیم و وسایلمان را تحویل بخش امانات دادیم تا بعد از پیدا کردن هتل دیگری، آنها را با خودمان ببریم. خوشبختانه بیشتر هتل های شیراز همه در همان خیابان رودکی- میدان زند هستند و لازم نبود سر ظهر، با وجود گرمای هوا و بدون ماشین شخصی در شهر سرگردان شویم. قسمت خوب قضیه همین بود و متاسفانه خیلی زود متوجه شدیم که نمی توانیم جایی پیدا کنیم. ناامید شده بودیم و چاره ای جز برگشتن نداشتیم چون مسافرخانه ها هم پر بود.
مطالب مشابه :
شرایط رزرو اینترنتی خانه های معلم
هتل با تعرفه ارائه شده در زمان ثبت رزرو اینترنتی شیراز 2271029 0711 جنب مدرسه امیر علی شیر
شرایط رزرو اینترنتی خانه های معلم
هتل با تعرفه ارائه شده در زمان ثبت رزرو اینترنتی شیراز 2271029 0711 جنب مدرسه امیر علی شیر
سیری کوتاه در زندگینامه شهید لهراسب شریفی
رزرو بلیط اول دبیرستان ادامه تحصیل خود را در سال دوم و سوم در رشته تجربی در شیراز و مدرسه
هتل زهره اصفهان تجلی هنر اصیل ایرانی
( میدان نقش جهان ، کاخ چهلستون و مدرسه چهارباغ ) معرفی و رزرو هتل در شیراز. rss . powered by
تجربه سفر به شیراز(1)
یک شب، اتاقی در هتل پارسیان شیراز خلاصی از درس و مدرسه. سر بازار گرمی رزرو
هتل مدرسه جهت اسکان فرهنگیان
«از ١٠ تا ٢٠ اسفند ثبت نام اینترنتی برای رزرو جا در مدرسه را هم برای در شهرهایی مثل
هتل چمران شیراز
♥مدیریت بحران در مدرسه هتل در شیراز, هتل در شیراز با تخفیف, رزرو هتل آنلاین در
مهمانپذیرها
سفر و اقامت در شیراز برای رزرو حتما" موقعیت و خ فردوسي كوچه مدرسه
برچسب :
رزرو مدرسه در شیراز