در ستایش فیلسوف

ذکر مولانا دکتر محمد ایلخانی

دکتر محمد ایلخانی Dr Mohammad Ilkhani
یک

خودم هم همینجور هستم. یعنی قبلا اینگونه بودم. البته الآن هم کما بیش هستم. اینکه از دنیای فلسفه بیشتر از اسم های اصیل، اسم های فرعیش را بلدم.  امتحان کرده ام روی خیلی ها. از خیلی ها که کمترین آشنایی را با فلسفه دارند تا خیلی ها که بیشتر از این کمترین (کمترین ایهام دارد!) چند نام را پرسیده ام. مثلا آقای فلان و آقای بهمان.  آقای فلان خیلی با آقای بهمان فرق دارد. آقای فلان خودش واقعا یک متفکر است. اهل فکر است. اهل تالیف است. فیلسوف است. یا کم کمش محقق فلسفه است. یعنی برای تاریخ فلسفه از خودش هم حرف دارد. اما آقای بهمان بیشتر مصاحبه کرده است. بیشتر یا کار سیاسی کرده است یا آمده تلویزیون (یا هر رسانه ی دیگری) یا دیگر کارهای فرعی. مثلا آقای بهمان در بهترین حالت یک مترجم است. ترجمه بهترین حالتِ یک آقای بهمان است که این هم ارتباط شدیدی با فلسفه ندارد. به این فکر کنید که آقای فلان کجا و آقای بهمان کجا؟  یکی بر بلندای فلسفه میدرخشد؛ آن یکی زیر سایه ی فلسفه زندگی می کند. اما می دانید مصیبت حقیقی کجاست؟ مصیبت حقیقی نسبت ما با آقای فلان و بهمان است. ما عموما آقای بهمان را خوب می شناسیم. اما حتی اسم آقای فلان را هم نشنیده ایم. این را خیلی امتحان کرده ام. گناهی هم نداریم ما. تقصیر ما نیست که. آقای فلان همه اش دارد گوشه ی اتاق ش پژوهش می کند. برعکس آقای بهمان که روزی نیست که با رسانه نسبتی برقرار نکند. حقیقت این است که تا کسی با سیاست نسبت آشکاری برقرار نکند رسانه او را نمی شناسد و نمی شناساند. ما حتی اگر چند فیلسوف یا محقق حقیقی  فلسفی ای را هم کنار این همه نام فرعی می شناسیم به خاطر این است که آن ها هم با سیاست نسبتی برقرار کرده اند. مثل دکتر داوری اردکانی. اما بسیاری از این فیلسوفان حقیقی اینگونه نیستند.

یکی از مصادیق بارز آقای فلان _که اگر من دانشجوی درس نخوان فلان دانشگاه نبودم حتی خودم هم نمی شناختمش_ دکتر محمد ایلخانی ست.


فردریک کاپلستون Frederick Copleston
مرحوم فردریک چارلز کاپلستون

دو

معتبر ترین مرجع مطالعه ی تاریخ فلسفه در جهانِ روزگار ما، تاریخ فلسفه ی نه جلدی فردریک چارلز کاپلستون است. هرکس می خواهد فلسفه غرب بخواند چه در دانشگاه چه در خانه، میرود سراغ اوراق مرحوم کاپلستون. حق هم دارد این هرکس که کاپلستون را بخواند، چون کس دیگری را نمی شناسد، حق هم دارد کاپلستون که خوانده شود، چون رقیب دیگری ندارد. او بهترین است. نه به گفته ی یک وبلاگ نویس، به گفته ی همه آنها که در فلسفه غور می کنند و غرق هستند، کاپلستون بهترین تاریخ فلسفه را نوشته است. بهترین یعنی جامع ترین و بی طرفانه ترین. مناظره ی کاپلستون با برتراند راسل (فیلسوف به نام بریتانیایی) درباره ی وجود خدا، بسیار معروف است. با این حال کاپلستون در تاریخ فلسفه اش آنقدر بخش مربوط به راسل را خوب و بی طرفانه نوشته است که وقتی خود راسل آن را می بیند نامه ای به کاپلستون می نویسد و از او قدردانی می کند.

با اینهمه مدحی که در پاراگراف بالا برای کاپلستون نوشتم، خود او در مقدمه تاریخ فلسفه اش میگوید:
«هیچ مورخ راستینی نمی تواند بدون داشتن دیدگاه به تالیف تاریخ بپردازد، ولو دست کم به این دلیل که باید اصلی برای انتخاب داشته باشد که او را در گزینش و تنظیم هوشمندانه ی امور واقع راهبری کند» و این «تظیم هوشمندانه» عاقبت کار دست ما و تاریخ فلسفه داد. چرا؟ کافیست نگاهی بیندازیم به زندگی نامه ی جناب کاپلستون و انگیزه شان از نگارش این تاریخ فلسفه. اول زندگینامه ی کاپلستون : 1907 : در خانواده ای مسیحی (انگلیکان) به دنیا آمد. 1925 : به مذهب کاتولیک درآمد. 1930 : به ژزوئیت ها پیوست. 1937 : کشیش شد. به افتخارات قبلی باید اضافه کرد که او یک تومیست (یعنی پیروی فلسفه ی توماس آکوئینی مهم ترین فیلسوف مسیحی) هم بود. حالا برویم سراغ هدف کاپلستون از نگارش تاریخ فلسفه : «انگیزه ی عمده ی من در نگارش این کتاب... مجهز ساختن مدارس کلیسای کاتولیک...است». حالا به دو بخش نارنجی رنگ قبلی باید این را هم اضافه کنیم : تاریخ فلسفه ی کاپلستون به تایید واتیکان (مرجعیت کاتولیک) هم رسیده است. تو خود حدیث مفصل بخوان از این سه تـّـا. هرچند که کاپلستون بعده ها (شاید به خاطر استقبال شگرفی که از کتابش شد) نظرش عوض می شود و می گوید : می شود مورخ باشی و صددرصد هم بی طرف. اما در عمل می بینیم اعتراف صادقانه ای که در پیشگفتار کتابش خواندیم به حقیقت نزدیک تر است. چه اینکه اگر این پیاده نظام پاپ در همه ی بخش های تاریخ فلسفه در مقام بی طرفی مقیم بوده باشد، در یک بخش از این مقام تنزل کرده است، بخشی که با اعتقادات او و نگاه خاصش به جهان سر و کار دارد، یعنی تاریخ فلسفه ی قرون وسطی. در این بخش بسیاری از مطالب که به ضرر کلیساست، یا خیلی به نفعش نیست، به صورت رندانه ای خلاصه شده و یا حتی نا دیده گرفته شده است. قدر بوئتیوس شهید به خاطر کشیش نبودن و پایان زندگی زیادی فلسفیش! (با نوشتن کتاب "در تسلای فلسفه") جایگاه فیلون اسکندرانی به خاطر یهودی بودنش و اهمیت ابن سینا به خاطر مسلمان بودنش، در کتاب کاپلستون بسیار بسیار کم نشان داده شده است. من فکر می کنم اگر هم بخش مربوط به راسل آنقدر قابل تحسین نوشته شده است به این خاطر است که کاپلستون حواسش بوده که حساسیت ها در این زمان روی این اسم بسیار بالاست. نمی خواهم این محقق و مورخ بزرگ فلسفه را متهم کنم. شاید همه این گزینش ها و ارزشگذاری ها در ناخودآگاه انسان شکل می گیرد. شاید این از اختیار آدمی بیرون است. اما اگر نویسنده را نشاید متهم کرد، نوشته را باید متهم کرد. کاپلستون امروز مهم ترین مرجع تاریخ فلسفه است. اما بخش مربوط به فلسفه ی قرون وسطایش مشکلات فراوانی دارد. یعنی پر مشکل ترین و قابل نقد ترین بخش این تاریخ فلسفه ی نه جلدی همین بخش قرون وسطی ست. حالا منِ جهان سومی که کشورم بیشتر از مولف و محقق، مترجم و خطیب دارد باید چه کار کنم؟ من که می خواهم با تفکر غربی آشنا شوم و می دانم فلسفه ی قرون وسطی پایه،  مبنا و اساس فلسفه ی امروز غرب است. نگویید برو ترجمه ی آثار اتین ژیلسون را بخوان. چون ژیلسون هم مثل کاپلستون مسیحی است و تومیست و چه و چها
. دیگران هم هرکدام چنین مشکلی دارند. یا مثل ژیلسون و کاپلستون دانا نیستند یا اگر هستند خود سانسورند.

 

تاریخ فلسفه ی قرون وسطی و رنسانس _ کاپلستون
تاریخ فلسفه ی قرون وسطی و رنسانس به روایت کاپلستون

سه

بهتر بود در پاراگراف قبل می گفتم "باید چه کار می کردم؟" چون به لطف خدا به خاطر پاره ای از مسائل! جلد دوم و سوم تاریخ فلسفه ی کاپلستون (که به فلسفه ی قرون وسطی اختصاص داشت) تنها مجلداتی بودند که از قافله ی ترجمه در ایران عقب افتاده بودند و تا سالهای سال به فارسی نرسیده بودند. این مسئله به این خاطر بود که مترجمی که عهده دار ترجمه ی این کتاب بود از بد حادثه (به زعم عموم مردم و از لطف خدا به زعم ما) از آن روشنفکرهایی بود که ادعایش بر دانشش غلبه داشت. توضیح : ترجمه ی این دو جلد استثنائا به جز زبان انگلیسی (که سهیل ما هم بلد است) به آشنایی با  زبان لاتین هم احتیاج داشت که حضرتش نداشت! فلذا آنقدر ترجمه را طول داد که ده سال معهود تمام شد و قرار داد با ناشر فسخ. سرانجام هم مترجم دیگری این دو جلد را ترجمه کرد. با این حال روشنفکران و طرفداران ترجمه در ایران (که سربازان راستین و تقریبا بی مزد و مواجب ملکه الیزابت هستند ) در روزنامه شان وقتی کلی در فراق این نسخه لابه می کردند و مصیبت نامه می خواندند حتی نمی گفتند رفیق روشنفکر خودشان تقصیر دارد و مدام روی "دولتی" بودن ناشر تاکید می کردند.


 محمد ایلخانی Mohammad Ilkhani
استاد محمد ایلخانی

چهار

دانش نامه ی محمد ایلخانی :

1358 : لیسانس ادبیات فارسی از مدرسه عالی ادبیات (ایران)
1362 : فوق لیسانس مطالعات قرون وسطی /با تخصص در فلسفه و کلام مسیحی/ از دانشگاه کاتولیک لوون (بلژیک)
1365 : فوق لیسانس فلسفه ی دین از دانشگاه بروکسل (بلژیک)
1370 : دکترای فلسفه /با گرایش فلسفه قرون وسطی/ از دانشگاه بروکسل (بلژیک)

دکتر محمد ایلخانی استاد دانشگاه شهید بهشتی، از متفکرین مهم امروز ایران در فلسفه ی دین، مهم ترین پژوهشگر فلسفه ی قرون وسطی در ایران و عضو معتبر ترین مجمع تخصصی و جهانی  مطالعه ی فلسفه ی قرون وسطی ست.


تاریخ فلسفه ی قرون وسطی و رنسانس _ محمد ایلخانی
تاریخ فلسفه ی قرون وسطی و رنسانس به روایت ایلخانی

پنج

با آنچه در شماره ی 2 گفته شد، اهمیت نگارش یک تاریخ فلسفه ی قرون وسطای مجزا از تاریخ فلسفه ی کاپلستون _لااقل برای پارسی زبانان_ هم مشخص شد. و اهمیت دکتر ایلخانی از آنجایی آغاز می شود که این مهم را ایشان نوشته است. البته پیش از ایشان هم در این راستا تلاش هایی شده بود (مثل تاریخ فلسفه ی قرون وسطایی که دانشمند گرانقدر دکتر کریم مجتهدی نوشته بودند) اما این تلاش ها هرگز قابل مقایسه با کتاب دکتر ایلخانی نبودند، چه اینکه دانش نویسندگان آن آثار (حتی اگر استاد آقای ایلخانی بوده باشند هم) در این زمینه ی خاص با دانش دکتر ایلخانی برابری نمی کرد. کتاب تاریخ فلسفه ی قرون وسطی و رنسانسی که توسط دکترایلخانی نوشته شده است دقیقا همان کتابی ست که فردریک کاپلستون ننوشته است! یعنی کتابی جامع و در عین حال بی طرفانه که امروز در بیشتر دانشگاه های کشورمان منبع و مرجع اصلی فلسفه ی قرون وسطی ست. این کتاب با نثر روان وخوبش به ما کمک می کند تا تاریخ آن دوره را بی سانسور کشیشان بخوانیم و هر فیلسوف را در جایگاه حقیقیش بفهمیم. دو کتاب دیگر دکتر ایلخانی هم یعنی : 1 فلسفه ی خلقت نزد آکاردوس سن ویکتوری (به زبان فرانسه) و 2 متافیزیک بوئتیوس (به زبان فارسی) دقیقا همین ویژگی و اهمیت را دارند. چرا که هم آکاردوس و هم بوئتیوس (بوئتیوس را بالا توضیح دادم) از کسانی هستند که مورد غضب و یا بی مهری کلیسا و در نتیجه سانسور مورخان کاتولیک واقع شدند. اگر درمورد بوئتیوس مجبور باشیم به اصطلاح "بی مهری" اکتفا کنیم ولی درمورد آکاردوس باید همان "غضب" را به کار ببریم. چرا که آرای او توسط کلیسا رسما محکوم شد و تا قرن بیستم سانسور.

متافیزیک بوئتیوس _ محمد ایلخانی The Metaphysics Of Boethius
متافیزیک بوئتیوس

شش

علی ایحال من هم مثل هر ایرانی دیگری دوست دارم روزی برسد که تعداد تالیف های سرزمینم از تعداد ترجمه هایش بیشتر شود. این وبلاگنویس دکتر ایلخانی را می ستاید، نه فقط به خاطر مطالب بالا، بلکه به این خاطر که ایشان با اینکه هم (به خاطر لیسانس ادبیاتش) نثر خوبی دارد و هم به زبان های زیادی ( یونانی، فرانسوی، انگلیسی، لاتینی و ...) مسلط است، و هم همسرشان استاد زبان و ادبیات انگلیسی هستند، یعنی همه ی ویژگی های لازم را دارد تا بتواند به راحتی یک مترجم طراز اول بشود و بزند روی دست همه ی مترجمان روشنفکر، اما این کار را نمی کند و بیشتر از ترجمه به تالیف و تحقیق اهمیت می دهد. آخر از این استاد مسلمان، وجدانا ایرانی تر و ناسیونالیست تر کجا می خواهیم پیدا کنیم؟
شاید آرزوی محالی باشد، ولی به امید روزی که با قلم ایشان، همه ی تاریخ فلسفه را به صورت تالیفی داشته باشیم.



هفت

حالا اینها همه یک طرف، اخلاق ماهش یک طرف!


ریزنویس 1 : با تشکر ویژه از محقق ارجمند و سرور گرامی، برادر جیمی نوترون که شباهنگام از وسط مهمانی دایی، تلفن مرا و پرسشم را پاسخ دادند

ریزنویس 2 : موسیقی فعلی وبلاگ

از موزیسین های ایرانی که به سراغ موسیقی قرون وسطی رفته اند کار دو نفر را گوش دادم. بعید می دانم به جز ایشان هم کس دیگری سراغ این موسیقی رفته باشد. یکی آقای کریستف رضایی یکی آقای کیا طبسیان. اولی با گروه نور و آلبوم آلبا . دومی با گروه کنستانتینوپل و آلبوم پل پنهان. در کل خیلی آلبوم های خاصی نیستند ولی لحظات خوبی دارند

آلبوم آلبا
دانلود بخشی از قطعه ی سانتا ماریا از آلبوم آلبا

آلبوم پل پنهان
دانلود قطعه ی رودریگو مارتینز از آلبوم پل پنهان


مطالب مشابه :


معرفی مرکز جامع پزشکی و مشاوره اصفهان(کلینیک پارسه)

۶-دکتر محمد رضا عابدی متخصص گفتار درمانی(نجف پور) گفتار




کتاب درمانی نامه!

تعدادی از آثار دکتر محمد ابراهيم باستاني يحيي آرين پور. اسطورۀ زال: محمد کامیار عابدی.




اعضای هیات علمی گروه پزشک خانواده دانشکده پزشکی مشهد

دکتر فرشید عابدی دکتر محمد خواجه دکتر حسین ابراهیمی پور .




شماره 12 و 13 فصلنامه وکیل مدافع منتشر شد / منبع: تارنمای محمد مهدی حسنی

جایگاه تمکین و نشوز در استحقاق زوجه نسبت به نفقه / رضا علی پور. دکتر محمد عابدی وکیل پایه




به یاد ونام مرحوم دکتر مهندس علی اصغر عابدی استاد

به یاد ونام مرحوم دکتر مهندس علی اصغر عابدی شهید دکتر فقیهی به محمد علی باقر پور




شماری ازدکترهای نائینی دررشته های متفاوت

رضا نائینی پور دکتر سلطان محمد نائینی پزشکی» دکتر پور عابدی




انتصابات حوزه استانداری آذربایجانشرقی در دولت تدبیر وامید

دکتر محمد باقر بهشتی ، دکتر داوود بهبودی ، دکتر حسین پناهی ، دکتر حسین اصغر پور محمد عابدی:




در ستایش فیلسوف

دکتر محمد ایلخانی استاد حاج ماشاالله عابدی و حاج‎علی انسانی در محمد مدد پور (3)




برچسب :