قسمت سی یکم رمان جدال بین اس ام اس و ام ام اس

-شاید میخواسته مخت مشغول نشه...شایدم بعد از اون عاشقت شد.
-بس کن مینا.
-ببین اون موقع تو یه دختر بچه بودی واونم یه پسر تو اوج تمایلاته مردونش...میتونست هر سوء استفاده ای ازت بکنه.
-حالا من چیکار کنم؟
--به حرفه دلت گوش کن.
-گوش کردم که وضعم اینه.
-بجا این حرفا بیا بریم لباسه خوب بپوش با شلوار ورزشیو تیشرت نشستی اینجا.
-بیام پیرهن بپوشم؟
-نه بابا بیا حداقل استین بلند بپوش.
-ول کن بابا مگه اینا رسمو رسوم به جا اوردن...دارن تو خونه خودشون ازم خواستگاری میکنن!
اون شب بعده شام هرکسی داشت درمورده یه چیز حرف میزد که یه دفعه شوهر خالم گفت
-خب بریم سراغه اصله مطلب.
خندم گرفت...هیچ شباهتی به خواستگاری نداشت...من که با تیشرتو شلوار ورزشی نشسته بودم مانی هم با تیشرته طوسی ویه شلوار جینه مشکی...اخی این حداقل شلوارشو عوض کرده...کاش حرفه مینا رو گوش میکردم...حالم داشت از لباس پوشیدنم بهم میخورد.
اصلا به حرفاشون گوش ندادم تا اینکه بابا گفت
-سحر با مانی برید حیاط حرفاتونو بزنید.
پاشدم...نباید اجازه بدم بیشتر خوردم کنه میدونم چیکارش کنم رفتیم تو حیاطو نشستیم لبه پله.
همیشه پسرا شروع میکنن ولی نخواستم داغون شمو خودم گفتم
-چیه تو فکری؟
-داشتم فکر میکردم چه جوری شروع کنم که تو زحمتشو کشیدی!
سریع گفتم
-مانی من یه معذرت خواهی بهت بده کارم.
-برای چی؟
من دوتا کاره اشتباه کردم.
-چی کار؟
-واسه اینکه بهت زنگ زدمو مزاحمت شدم...درسته یه بار عذر خواهی کردم اما خواستم حضوری هم بگم...ببخش منو که اون مزخرفاتو گفتم.
اخماشو کشید توهم
-کدوم مزخرفات؟
-همون که گفتم دوست دارمو این حرفا.
-خب این کجاش مزخرفه؟
-همه جاش...شرمندتم...من واقعا پشیمونم.
با عصبانیت گفت
-این چه حرفیه میزنی تو؟
سرمو انداختم پایین
-شرمنده...بچه بودم...حالیم نبود...به خدا روم نمیشه تو صورتت نگاه کنم.همش عذاب وجدان داشتم تو راجع به من چه حجوری فکر میکنی!
-یعنی دیگه دوسم نداری؟
-دیونه این چه حرفیه؟معلومه که دوست دار..پرید وسطه حرفم
-من نفهمیدم دوسم داری یانه؟
-دوست دارم...ولی نه مثله قدیم...من فقط حسمو اشتباه گرفته بودم همین.منو میبخشی؟
با ناراحتی گفت
-گناه نکردی که!سحر تو یه تماسه تلفنیو خیلی بزرگش کردی...انقدر به خودت سخت نگیر.
-یه چیزه دیگه بگم؟
-بگو؟
-مهدی دوستت چه جور پسریه؟
-رفیقه شبنم؟بچه خوبیه...ولی فکر نمیکردم تن به ازدواج بده!چهار سال دوستو همکلاسی بودیم...خوانوادشم خوانواده خوبیه...
-من استرس دارم!
-چرا؟
-اگه تو زندگیشون به مشکل بخورن تقصیره منه!
-اولا زندگیه خودشونه دوما مقصر منم نه تو.ولی واقعا برام سواله چه جوری از شبنم خوشش اومده؟
-مثله اینکه یه پیشنهاد بد به شبنم میده که شبنمم فشش میده وتموم میکنه...همونجا خوشش میاد و میفهمه شبنم دختره خوبیه!
-اوه پس عاشقه پاکیش شده!
گفتم
-اره ولی برام سواله چه جوری تلفنی عاشق شدن؟
-همه که مثله تو نیستن!
گفتم
-تیکه میندازی...من امارم پیشت خرابه دیگه.
-سحر تمومش کن...تو دختره پاکی هستی...من هیچ وقت به خودم اجازه ندادم...حرفی از تو بزنم.
سرمو انداختم پایین...
-سما خیره سرم خواستگاریم بودو باید خوشحال بوده باشم...اما داشتم دیونه میشدم...اینکه عشقم جلوم نشسته و من دارم از دوست نداشتنش میگمو اون هیچ اعتراضی نمیکنه داشت داغونم میکرد.خیلی عادی حرف میزدو بیخیال بود.
-پس واسه همین انقدر ازش پری.
-اره...سما اونشب بدترین شبه زندگی بود.
-رفتین تو چی گفتین؟
-هیچی گفتش بگیم...ماهمدیگه رو دوست داریم ولی نه به عنوانه همسر!
-تو گفتی یا اون؟
-من دیگه خودش گفت اگه بگه همه بهش میخندن وقتی رفته خواستگاری بگه ماهمو مثله خواهر برادر دوست داریم.
با ناراحتی گفتم
-سحر به نظرم اشتباه کردی...شاید واقعا میخواستت.
-نه سما...نمیخواست اگه میخواست یه چیزی میگفت.
-بعدش چیشد؟
-هیچی همون شب رفت جنوبو این چند سالم مثله من سرش به درس گرم بود...تا امسال که شما باعث شدین دوباره بهم نزدیک شیم.
-شبنمو مهدی چیشدن؟
لبخند زد
-خوبن یه دختر دارن به اسم ایدا.
-خداروشکر.ولی سحر سعی کن اذیتش نکنی!
-سما تو چرا این حرفو میزنی...منم عینه تو...تو هنوزم سپهرو دوست داری...ولی نخواستنش اذیتت میکنه.تو هم حسای منو داری.
-اره راست میگی.خیلی اذیت میشم سحر...خیلی.
یکم اشک ریختمو براش دردو دل کردم.
که دره اتاقو زدنو مهرا سرشو اوردتو
-بیاین شام دوساعته تو اتاقین!

 


مطالب مشابه :


نرم افزار های آموزشی مقطع ابتدایی

سوم دبستان میشا آموزش کامپیوتر و دانلود; آگهی رایگان,درج آگهی




مسابقات قهرمانی انفرادی شطرنج آسیا ویتنام 2012

حساس استاد بین المللی "میشا موهوتا" و استاد بزرگ "ژو ژائو دانلود رایگان کوشا جافريان




رمان جدال بین اسمس و اممس16

دانلود فیلم جدید وضعیه؟مانی و سحر یه جور ماهانو میشا کوشاست و هفت سالشه پسرشه!!! کوشا




اسامی پسر و دختر

☀ کهکشان عشق ☀ در این وبلاگ هر بیننده با هر سلیقه ای ء مطالب جالب و آموزنده را مشاهده می کند.




قسمت سی یکم رمان جدال بین اس ام اس و ام ام اس

وضعیه؟مانی و سحر یه جور ماهانو میشا و هفت سالشه پسرشه!!! کوشا با دانلود آهنگ




هر کسی میخواد معنی اسمشو بدونه بره ادامه مطلب...

بزرگی، بزرگ شمردن، صاحب حشمت و جلال بودن کوشا، ساعی، جهد کننده میشا : مخفف همیشا




برچسب :