فصل پاییز را شرح دهید

خردسالان پاییز را فصل " باد " می دانند که همراه خرده های برگ و خاک می وزد و آنها را ناچار می کند که گاهی چشم بر او ببندند. در این فصل آنها باید با لباس های اندک و تابستانی خداحافظی کنند. تمام خردسالان جهان در فصل پاییز بسیاری از اوقات دقایقی خیره به کاموای بافتنی مادر، منتظر تمام شدن ژاکت یا شال و کلاه خود هستند. خردسالی می گفت: " پاییز فصل از تنهایی درآمدن کدو تنبل و هویج و پرتقال ست، چونکه آنها هزاران دوست نارنجی پیدا می کنند" . برگ ها را می گفت... راست می گفت....


کودکان و نوجوانان پاییز را فصل " مدرسه " می دانند که در آن باید رنج بیدارشدن هفت صبح و خوردن گاه زورکی صبحانه و بستن بند کفش ها را بر خو

د هموار سازند. فصلی که برایشان برکت هم دارد البته؛ چون نو نوار می شوند و کتاب و دفتر و مدادرنگی برایشان می خرند. مداد رنگی هایی که با آن برگ های دفتر نقاشی شان را به رنگ برگ های پاییز درمی آورند. کودکی می گفت: " پاییز فصل شادی چترهاست که پس از خواب تابستانی برای دیدار دوست عزیزشان _ باران _ لب هایشان دوباره به خنده باز می شود ". به خوبی دریافته بود که چترها پاییز را به خاطر باران دوست دارند؛ آخر هویت چتر وابسته به حضور این دوست باطراوت است....آن کودک هم راست می گفت...






اما ...جوانان پاییز را " بهاری می دانند که عاشق شده است ". برای ایشان پاییز جاده ای خیس از باران است که دو طرفش درختان رنگ به رنگ صف کشیده اند. آنها پاییز را فصل قدم زدن های طولانی می دانند در این جاده ی خیال انگیز؛ فصل حس کردن صدای خش خش برگ ها در سکوت های طولانی تر از پیاده روی هایشان.

جوانی گفت: " پاییز فصل بیکار شدن مترسک هاست، مترسک هایی که حالا هرکاری میکنند پرنده ای به سراغ تنهایی شان نمی آید"... راست می گفت...




میانسالان را اغلب انگار کاری به پاییز نیست، آنها مدتهاست درگیر روزمره ها شده اند... شاید در پاییز به تنها چیزی که فکر می کنند اضافه شدن مخارج مدرسه ی فرزندان باشد. میان سالی روزگار سختی ست که بعضی سخت ترش می کنند و بعضی نه!

هیچ میانسالی در این باره چیزی نگفت ؛ و شاید من نشنیدم چون خیلی پنهان گفت . . .



سالمندان اما پاییز را همه ی اینها و بیشتر می دانند... پاییز برای ایشان با مهر آغاز می شود و با شب یلدا تمام...فصلی که انتظارشان برای دیدن فرزندان طولانی تر می شود. فصلی که صدای کلاغ های آن را نمی پسندند. فصلی که در آن آش می پزند، آش هایی که در تنهایی مزه نمی دهند، آش هایی که بیشتر اوقات در کاسه ها سرد می شوند...


فصلی که با همه ی اینها دیدن نوه هایشان که در لباس های گرم بافتنی از در وارد می شوند، قند در دلشان و غم در سینه شان آب می کند... سالمندی می گفت: " خاطرات رنگ رنگ نسل ها پاییز؛. . . پادشاه فصل ها پاییز" ...راست می گفت....


رسیدنی در کارنیست. فقط رفتن است.حتی اگر اندکی. و هر بار که می روی ، رسیده ای.

باغ بی برگی


مطالب مشابه :


متن ادبی در باره فصل پاییز

متن ادبی در باره فصل بی اختیار به سمت پنجره سرازیر می شوم و نوازشی به لطافت پاییز را. در




متن های ادبی برای تبریک سال نو

متن عشقولانه در این نوروز دیدار دو باره با فصل باران تجلیل کنند و متن ادبی.




فصل پاییز را شرح دهید

تمام خردسالان جهان در فصل پاییز بسیاری از پیت در مورد گاهی متن ادبی می نویسم




انشا در مورد فصل بهار / فصل بهار را توصيف كنيد

انشا در مورد فصل از همین رو می‌توان با مطالعه آثار ادبی یک انشا در مورد فصل پاییز




طرح درس نویسی مبتنی بر روش های فعال تدریس

های ادبی را که در درس نشانه ها در متن بپردازد های فصل تابستان یک مورد




طرح درس سالانه ادبیات فارسی دوره ی راهنمایی

برای اطمینان از یاد گیرهای گذشته در مورد فصل * در مورد فصل پاییز * با نمونه ای از نثر ادبی




گفتگو با پروین سلاجقه

بهار،پاییز،زمستان فصل مطرح شد در ايران مورد استقبال و معطوف به متن نبوده.ما




برچسب :