رابطه انسان با آخرت

از جمله سنّتهاى الهى در مورد انسان که قضاء و حکم حتمى الهى به آن تعلّق گرفته و قابل تغییر و تبدیل نیست وجود مرگ براى انسان و بقإ حقیقت و شخصیت حقیقى او پس از مرگ و حشر او در عالم آخرت است.‏
اَنَّ السّاعَة آتِیَةٌ لارَیبَ فیها و أنَّ اللّه یَبْعَثُ مَنْ فِى القُبُورِ1 و براستى که قیامت آمدنى است و هیچ شکى در آن نیست و براستى که خدا مردگان را از قبرها بر مى انگیزاند.‏
قُلِ اللّه یُحْییکُمْ ثُمَّ یُمیتکُمْ ثُمَّ یَجْمَعُکُمْ اِلى یَوْمِ الْقیامَةِ لا رَیْبَ فیهِ وَلکِنَّ اَکثَرَالنّاسِ لایَعْلَمُونَ2
بگو (اى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)، خدا شما را زنده مى کند سپس شما را مى میراند پس از آن در روز قیامت شما راگرد مى آورد. قیامتى که شکى در آن نیست ولکن بسیارى از مردم نمى دانند.‏
آنچه براى یک مسلمان و معتقد به جهان آخرت مهم است، چگونگى رابطه او با آن عالم است، رابطه اى که هرگز خارج از دو صفت فضیلت و رذیلت نیست. براى ارائه رابطه اى صحیح با عالم پس از مرگ به بیان چند نکته اشاره مى کنیم:‏
نکته اوّل اینست که تصور ما از رابطه با جهانى که نیامده، چگونه است؟ آخرت هنوز بوقوع نپیوسته، رابطه با آن چگونه تصور مى شود؟ شخصى که زنده است و هنوز با مرگ و عالم پس از مرگ مواجه نشده، چگونه مى تواند با آن رابطه داشته باشد. آنجا که از رابطه با خود، اجتماع، طبیعت و خدا سخن مى گوئیم، خودى وجود دارد، خدا، طبیعت و اجتماع وجود دارند بعد مى گوئیم با آنها رابطه مثبت داشته باشید. ولى آخرت هنوز نیامده، مرگ و عالم برزخ وجودى براى انسان موجود در دنیا ندارد. رابطه با موجودى که نیامده چگونه تصور مى شود؟
پاسخ :‏
آنچه تحقق ندارد دو قسم است
‏1ـ این که هرگز تحقّقى نخواهد داشت و وجود پیدا نخواهد کرد.‏
‏2ـ این که حقیقت پیدا کردن آن حتمى است .‏
مسلّم است که انسان در رابطه با قسم اول، تصور صحیحى ندارد زیرا رابطه با آنچه نیست و در آینده هم وقوعى نخواهد داشت مورد پسند عقل نیست.‏
امّا قسم دوّم در صورتى که انسان در مرحله اى با آن مواجه خواهد شد، و عمل و رفتا را و در کیفیت مواجه شدن و چگونه خواهد شد، و عمل و رفتار او در کیفیت مواجه شدن و چگونه بودن و ماندن و آن و با آن، مؤثر باشد; رابطه با آن قبل از وقوع مورد پسند عقل مى باشد، و عقل حکم مى کند، به این که آن را مورد توجّه و نظر دقیق داشته و به گونه اى عمل کند که در هنگام وقوع آن در نهایت آرامش و راحتى باشد. فردا نیامده است، ولى چگونه زندگى کردن تو در امروز در چگونه بودن فردا بسیار مؤثر است کسالت و تنبلى امروز در کارهاى مربوط به آن روز، فقر و نادارى فرداى تو را به همراه دارد، و تلاش و کار و ذخیره امروز تو، دارایى و سرافرازى فردا را با خود به ارمغان مى آورد. رعایت بهداشت تن و روان در ایّام کودکى سبب سلامت روح و روان انسان در ایّام جوانى است که نیامده و روزى با آن مواجه خواهد شد. قیامت حقیقتى است که براى انسان در دنیا واقعیت نیافته ولکن آمدن آن در دیدگاه اسلام امرى حتمى است، حقیقتى که روزى با آن روبرو خواهیم شد. هر چند الان نیست ولى فردایى است که کیفیت روبرویى با آن و چگونه ماندن در آن را امروز تعیین مى کند. بنابراین رابطه با عالم آخرت در دنیا، رابطه با چگونه برخورد کردن با آن و چگونه زیستن و بودن و ماندن در آن است.‏
قَدْ خَسِرَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِلِقاء اللّهِ حتّى إذا جأَ تْهُمُ السّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا یا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا فیها وَ هُمْ یَحْملُونَ أوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورُهِمْ الاَساءَ مایَزِرُنَ3: آنان که قیامت و لقاء (ثواب و عقاید) خدا را تکذیب کردند براستى که زیانکار شدند تاآنگاه که ساعت (قیامت) ناگهان آنها را فرا رسد گویند اى حسرت بر ما که آسایش و سعادت این روز خود را از دست دادیم و تقصیر کردیم در عبادت و اطاعت خدا در دنیا پس بار گناهان خویش را بر پشت گیرند آرى بدبار گرانى است که بدوش مى گیرند این وزر و وبال را.‏
وَ مَا الْحیوةُ الدُّنْیا اِلاّ لَعِبٌ ولَهْوٌ وَللّدارٌ اْلاخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یتَّقُونَ أفَلا تَعْقِلُونَ4: دنیا جز بازیچه و سرگرمى چیزى نیست و حتماً خانه آخرت براى آنانى که تقوا را (در دنیا) برگزینند بهتر است (از بازیها و سرگرمیهاى دنیوى) آیا (در این مورد) تعقّل نمى کنید.‏
تصدیق و تکذیب عالم آخرت و نیز تقواى الهى در دنیا با کیفیت زیستن در عالم آخرت رابطه دارد. و اشخاص عاقل و داراى اندیشه عقلانى باید متوجّه این رابطه باشند.‏
نکته دوم تلاش براى کسب اخلاق انسانى و برخوردار شدن از صفات فضیلت، آنگاه معنا و مفهومى معقول پیدا مى کند، که در رابطه با عالم قیامت ملاحظه شود. ترک رذائل اخلاقى و گذشتن از بسیارى از لذّات و زیبایى دنیوى براى کسب فضائل انسانى، زمانى معقول است که براى آن نتیجه و ثمره اى لحاظ شود. و شک نداریم که مهار خواسته هاى نفسانى در دنیا (احیاناً) ضرر دنیوى را به همراه دارد. و شاید هرگز در دنیا جبران نشود و آنجا که یک عمل صالح مساوى با مرگ شخص است (مانند شهادت در راه خدا) بطور حتم، ثمره دنیوى براى شخص به همراه ندارد. از لحاظ ثمره و نتیجه براى چنین اعمالى فقط در رابطه انسان با قیامت، ممکن است . و چنانچه رابطه با آخرت را مورد نظم قرار ندهیم، پیروزى باآنانى است که از هر طریق ممکن به خواسته هاى نفسانى مى رسند و منفعت دنیوى را بر هر منفعت دیگر ترجیح مى دهند. و به دنیاطلبى خود معنا و مفهوم مى بخشند. آنجا که رابطه با آخرت لحاظ مى شود متاع دنیا، توصیف به قلیل بودن است و انتخاب دنیا بر آخرت امرى پوچ و بى مایه محسوب مى شود.‏
وَ فَرِحُوا بالْحَیوةِ الدُّنْیا وَمَا الْحَیوةُ الدُّنْیا فِى الاْخِرَةِ اِلاّ مَتاعٌ5: (این مردم کافر) به خوشى و شادمانى زندگى دنیا خوشحال شدند و حال اینکه زندگى دنیا در قبال آخرت جز متاع (موّقت) و ناقابلى نیست. با توجه به این نکته رابطه بااجتماع، خود و طبیعت همیشه در راستاى رابطه با خدا باید باشد.‏
نکته سوّم آنچه در رابطه با عالم آخرت لازم است مورد توّجه واقع شود اینست که شخص، رابطه با آخرت را رابطه با ثمره و نتیجه اعمال و رفتارهاى موجود در دنیا ملاحظه کند. و دنیا را جایگاه کشت و سعى و تلاش بداند. عالم آخرت انعکاسى از عالم دنیاست، نه انعکاسى از ظواهر دنیا بلکه نمودارى از باطن آن، ممکن است ظاهر عملى درد، رنج و گرفتارى باشد امّا از باطنى الهى و انسانى برخوردار باشد. آنچه پس از مرگ و نیز در عالم قیامت ظهور فعلى مى یابد همان باطن انسانى آن است نه درد و رنج، و نیز ممکن است ظاهر عملى لذّت راحتى و آسایش باشد. امّا باطنى خبیث داشته باشد. در عالم آخرت همان باطن زشت ظهور پیدا مى کند نه آسایش و لذّت آن.اِنَّ الْساعَة اتِیَةٌ اَکادُ اُخفیها لِتُجِزى کُلُّ نَفْس بِما تَسْعى6: براستى و محققاً قیامت خواهد رسید، میخواهم وقت قیامت را پنهان دارم تا (مردم آزمایش شوند و) هر نفسى به پاداش (نیک و بد) اعمالش در آن روز برسد.‏
اِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ، یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ7: البته خداوند بر زنده کردن دوباره (انسان ) پس از مرگ قادر است. (و این رجعت) در روزى (است) که اسرار و نهان ها آشکار شوند.‏
انسان خواه توجه به عالم آخرت و نتیجه اعمالش در آن جهان داشته باشد و خواه بدون التفات باشد تأثیر در واقعیت (یوَمَ تبلى السرائر) ندارد. او محصول پنهان کاریها و رفتارش را مشاهده خواهد کرد لکن التفات به این که رابطه با آخرت، رابطه با ثمره و نتیجه اعمال در دنیاست، سبب رابطه مثبت با جهان قیامت مى شود. و انکار چنین رابطه اى و یا بى التفاتى به آن کافى است، آدمى را در طریق جهنم (نعوذ بالله) قرار دهد.‏
وَیَوْمَ تَقُومُ اَلسّاعَةُ یِوْمئذ یَتَفَرَّقُونَ، فَأَمَّا الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الْصّالِحاتِ فَهُمْ فىِ رَوْضَة یُحْبَرونَ، وَأمَّا الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِایاتِنا وَ لِقائِ اْلاخِرَةِ فَاوُلئِکَ فىِ الْعَذاب مُحْضَرونَ8: و روزى که (قیامت) بر پا شود و آن روز، خلایق (برحسب کفر و ایمان و مراتب طاعت، معرفت و عصیان) جداى از هم، و فرقه فرقه شوند.امّا آن فرقه که ایمان آوردند و به کارهاى شایسته پرداختند در آن روز مسرور و شادمان و محترم به باغ خرم و شاداب بهشت منزل گیرند و اما آن فرقه که کافر شدند و آیات ما و حیات و دیدار آخرت را تکذیب کردند آنان را (براى کیفر) در عذاب دوزخ حاضر کنند. روز قیامت که بر پا شود عذاب منکرین قهرى است چنانکه سرور ایمان آورندگان حتمى است.‏
نکته چهارم رابطه با عالم آخرت خواه به نحو رابطه اى مثبت و یا منفى انسان را متوجّه مى سازد که، به خود واگذاشته نشده و خداوند متعال بر حرکات و اعمال او، هر چند ناچیز و کوچک نظارت کامل دارد و خلقت جهان و انسان عبث و بیهوده نیست.‏
أفحسبتم انما خلقناکم عبثاوانکم الینا لاترجعون9: آیا چنین پنداشتید که ما شما را به عبث و بازیچه آفریده ایم و (پس از مرگ) هرگز به سوى ما باز نخواهید گشت. از این آیه شریفه استفاده مى شود که اگر خداى متعال مردم را براى همین دنیا آفریده بود، نه براى عالم آخرت و بازگشت بسوى خودش، آفرینش آنها عبث و بیهوده بود و فرمود:وَ نَضَعُ الْمَوازیِنَ القِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلاتُظْلَمُ نَفُسٌ شَیْئاً وَ اِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَة مِنْ خَرْدَل أَتَیْنابِها وَ کَفى بِنا حاسبیِنَ10: و ما ترازوهاى عدل را براى روز قیامت خواهیم نهاد و ستمى به هیچ نفسى نخواهد شد و اگر عملى به قدر دانه خردلى باشد در حساب آریم و تنها علم ما از همه حساب گران کفایت خواهد کرد.‏
مفسرین گفته اند که مراد از این جمله عمل انسان است از خیر یا شر که خداوند آنرا در قیامت حاضر مى کند یا دین او به دیگران است که اگر به وزن خردل هم باشد به حساب مى آید، و اگر انسان هر چند اندک به خود و اگذاشته شده بود به حساب آوردن خردل از عمل معنا و مفهومى نداشت.‏
بنقل از قرآن مجید لقمان در این مورد به پسرش گفت: یا بُنَىَّ اِنَّها اِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَلِ فَتَکُنْ فىِ صَخْرَة أوْ فِى السَّمواتِ اَوْ فِى اْلارْضِ یَأتِ بِهَا اللّهُ اَنَّ اللّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ11: اى فرزندم براستى که خداوند اعمال و خصلتهاى خوب و بد مردم را اگر چه به مقدار خردلى در میان سنگى یا در آسمان هایا در زمین پنهان باشد همه را (درمحاسبه) مى آورد که خدا تواناى دقیق و آگاه است.‏
توجه انسان به جهان آخرت و رابطه مثبت با آن سبب به نظم در آمدن اعمال و رفتار ارادى انسان است. ضامن اجراء عدالت و تسلیم شدن به او امر و نواهى الهى است. در بردارنده پاکى روح و نیالودن آن به ذرّه اى از گناه است. انحراف از وابستگى محض ارادى هر چند ناچیز باشد و قرار گرفتن در صراط وابستگى خالص ارادى ولو به اندازه یک خردل باشد، در قیامت کیفر و پاداش آن را خواهد دید. فَمَنْ یَعمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ وَ مَنُ یَعُمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرّاً یَرَهُ12: پس هر کس به قدر ذرّه اى کار خوب و نیک انجام داده باشد (پاداش) آن را خواهد دید و هرکس به قدر ذرّه اى کار زشت و بد مرتکب شده باشد (کیفر) آن را خواهد دید.‏
خلاصه این که رابطه با عالم آخرت در بردارنده وابستگى خالص ارادى انسان به خداست.‏
نکته پنجم رابطه اعتقادى با عالم آخرت اثرى خالص در بینش انسان نسبت به خود و مرگ دارد. و آن این که وقتى ما رابه ایمان آوردن به قیامت دعوت مى کنند، در واقع به ما مى باورانند که حقیقت وجودى تو امرى است که جاوید مى ماند و با مرگ نیست نمى شوى، بلکه مرگ پلى است که تو را از عالم دنیا به عالم دیگر انتقال مى دهد. به عبارت دیگر مرگ پلى است ما بین دنیا و آخرت تو. آنانى که رابطه اعتقادى به آخرت ندارند چنین گمان مى برند که پس از مرگ و پوسیدن بدنشان، نیست مى شوند و اثرى از آنها باقى نمى ماند13 و به همین جهت استدلال مى کنند که پس از مرگ چیزى باقى نیست تا به عالمى دیگر انتقال پیدا کند. این نوع تحلیل از آخرت و مرگ و انسان، تحلیلى در ظرف احساس مى باشد. و اثر چنین تحلیلى نفى رابطه اعتقادى با آخرت است. و در جاى خود این مطلب تبیین شده که رابطه اعتقادى با دین و مسائل اصولى آن معلول فطرت و درک عقلى است. وقتى قرآن بازگشت به سوى خدا را مطرح مى کند به طور غیرمستقیم بیان مى دارد که حقیقت وجودى تو نمى میرد، نمى پوسد، نیست نمى شود بلکه پس از مرگ باقى مى ماند و به این نحو نوعى معرفت به نفس را به انسان مى دهد.‏
نکته ششم درک انسان از معاد درکى عقلى است. و انسان در مرتبه درک حسى قادر به فهم آن نیست و درک عقلى ما از معاد و عالم پس از مرگ کلى بوده و نمى توان توسط عقل به جزئیات آن پى برد. را معرفت به مسائل جزئى معاد، وحى است که پیامبران از طریق وحى به آن آگاه مى شوند و مردم به واسطه پیامبران به شناخت آن نائل مى گردند.‏
به همین جهت رابطه انسان با آخرت رابطه اى حسّى و تجربى نیست، بلکه رابطه اى عقلانى مى باشد. کسانى که با تکیه بر حسّ و تجربه مى خواهند معاد و مسائل آن را بفهمند و با آن رابطه اى حسى داشته باشند. ثمره اى جز انکار معاد و نادیده گرفتن این واقعه عظیم و حوادث آن برایشان نخواهد داشت. و رابطه آنان با آخرت صرفاً جنبه منفى پیدا خواهد کرد. به بیان قرآن مجید، اینان از اصحاب جهنّم هستند.‏
لَوْکُنَّا نَسْمَعُ اَوْ نَعْقِلُ ما کُنّا مِنْ اَصْحابِ السَّعیرِ14: اگر - حقایق دینى و اصولى و احکام دین را - مى شنیدیم و یا - درباره آنها - تعقّل مى کردیم از یاران جهنّم نبودیم.‏
پس از بیان نکات فوق به بررسى کیفیت رابطه صحیح با جهان آخرت و فوائدى که بر آن مترتب است. (به اختصار) مى پردازیم: ‏

رابطه صحیح با آخرت ‏
چگونگى آخرت هر فردى وابسته به کیفیت ایمان، اعتقاد و نحوه روابطى است که با مراتب وجودى خود و رابطه با اجتماع، طبیعت و از همه مهمتر با خدا دارد. تحقق رابطه صحیح با آخرت معلول ظهور فعلى رابطه صحیح با موارد فوق است. زیرا با توجّه به نکته دوّم رابطه با آخرت، رابطه با ثمره و نتیجه اعمال و رفتار است. اگر روابط فوق روى موازین عقل و دین باشد، رابطه صحیح بوده و ثمره و نتیجه اعمال مثبت خواهد بود و در غیر این صورت رابطه. خارج از موضع مناسب بوده و ثمره و نتیجه منفى را به همراه خواهد داشت. در اینجا به آثار مثبت و منفى رابطه با آخرت اشاره مى کنیم:‏

رابطه مثبت با آخرت در دنیا
رابطه مثبت عبارت از رابطه عقلانى و دینى با عالم پس از مرگ است. این رابطه از دو بُعد مثبت برخوردار است: ‏
‏1‏ بُعد علمى رابطه مثبت با آخرت .‏
‏2‏ بُعد عملى رابطه مثبت با آخرت .‏

بعد علمى رابطه مثبت با آخرت ‏
ارتباط مثبت با عالم آخرت این امر علمى را در نفس ایجاد مى کند که جایگاه اصلى انسان دنیا نیست. بلکه جایگاه ابدى او در سرایى دیگر بوده و با توجه به چگونگى خُلق او تعیین مى شود. انسان با علم به این مطلب، آگاه مى گردد که دنیا جز راهى به سوى آخرت نیست، و گذشتِ هر لحظه اى از لحظات عمر، انسان را به عالم پس از مرگ نزدیک مى کند تا آنجا که به مرحله اى از بزرگسالى مى رسد که قابلیت ماندن در دنیا را ازدست مى دهد. و با دریافت روح توسط فرشته مرگ به عالم پس از مرگ انتقال پیدا مى کند.15 با توجه به این که ارتباط او با عالم آخرت در شعاع درک توحیدى از هستى آخرت، مى باشد و اعتقاد به حاکمیت اصل حکمت بر دنیا و آخرت دارد، دنیا را به عنوان راهى به آخرت ملاحظه مى کند که تعیین کننده کیفیت معیشت در آن عالم است16. پس به این فهم نائل مى شود که باید توجّه لازم بلکه کافى به اعمال و گفتارش داشته باشد. و از محدوده خواسته هاى دین و عقل خارج نشود. زیرا در آن عالم مواجه مى شود با آنچه از دنیا بدان جا فرستاده است17. و براى این که از محدوده خواسته هاى دین و عقل خارج نشود، خود را مسؤول شناخت دین و حکم عقل قرار مى دهد و به معرفت احکام و حقایق دین قیام مى کند.‏
علم به این که آخرت هست کفایت نمى کند بلکه باید به طور دقیق آن را شناخت و از کیفیت و چگونگى آن عالم باخبر شد. هر قدر معرفت ما نسبت به آن عالم بیشتر باشد، پرده از عظمت آن بیشتر برداشته مى شود. و در این هنگام دنیا هر چند هم زیبا جلوه کند در دید ما کوچک و تحقیر شده است18.‏
بُعد علمى رابطه انسان با آخرت با توجه به بیان عقل و دین افراد معتقد را به معرفتى عالى از دنیا و آخرت و کیفیت زندگى در دنیا مى رساند. که به اختصار به توضیح آن مى پردازیم. عالم برزخ و پس از آن عالم قیامت. دو جهان وسیعتر از دنیا هستند و به همین جهت محیط بر دنیا مى باشند19. دنیا به جهت ظرفیت بسیار محدود که دارد، حقّ و باطل در آن در آمیخته و شناخت حق از باطل چه بسا بسیار دچار مشکل مى شود. و حقایق آنچنان در آن پنهان مى ماند که هرگز ظهورى پیدا نمى کند و خوبیها و بدیها احیاناً ظهور ندارند و بطون اعمال واقعیت خود را نشان نمى دهد. و زمانى ظاهراعمال بد زیبا جلوه کرده و زمانى خوبیها در نظرها بد جلوه مى کنند. امّا جهان برزخ ظهور فعلى حقایق در قالب مثال است. و برخى از حقایق هویدا و روشن مى شود; به این نحو که دریچه اى از جنّت و بهشت و یا دوزخ و جهنم به روى شخص گشوده مى شود. امّا در قیامت هیچ چیز فروگذار نمى شود و حقایق به تمام و کمال از خوب و بد و... ظهور فعلى و تجسّمى پیدا مى کند آیه "یوم تبلى السرائر20" گواه روشن مطلب فوق است. آیاتى که از قیامت به عنوان یوم21 الفصل، یوم مشهود22، یوم الحّق، یوم تَشْخَصُ فیه الابصار23 و... یادکرده، دلالت به ظهور حقایق پنهان در آن روز دارد. و این آیه که در خصوص افراد مجرم نازل شده است"وَ وُضِعَ الْکِتابُ فَتَرَى الْمُجْرِمینَ، مشفقینَ مِمّا فیه وَ یَقُولُونَ یا وَیْلَتَنا مالِهذا الْکِتابِ لا یُغادِرُ صَغیرةً وَ لا کَبیرَةً اِلاّ اَحْصیها وَ وَجَدوُا ما عَمِلاوُ حاضراً وَ لا یَظْلِمُ رَبُّکَ اَحَداً24: و کتاب (نامه اعمال در قیامت) گذارده مى شود پس گناهکاران را مى بینى از آنچه در آن (نامه اعمال) است ترسان و وحشت زده اند و مى گویند: اى واى برما! این چه کتابى است، که هیچ (عمل) کوچک و بزرگ وانگذاشته است جز این که آن را شماره کرده است؟ و آنچه (در دنیا) انجام داده است حاضر مى بینند و پروردگار تو به احدى ظلم و ستم نمى کند.‏
و نیز آیاتى که بیانش در ظهور فعلى اعمال در روز قیامت است، چون آیه 14 ازسوره تکویر: عَلِمَتْ نَفْسٌ ما اَحْضَرَتْ.‏
بنابراین علم به این که دو جهان برزخ و قیامت محیط برما و اعمال ما است و آنچه در دنیا انجام مى گیرد در قیامت تجسّم خواهد یافت، بیانگر رابطه خاصى است که بین این دو جهان وجود دارد. و اینطور نیست که دنیا و آخرت، دو پدیده اى در نهایت بیگانه از یکدیگر باشند. با توجه به چنین معرفتى، کوچکترین حرکتى که در دنیا دارد، و نمود و شکل و اثرى در آخرت. و پس از انتقال حقیقت وجودى انسان به عالم برزخ و سپس به عالم قیامت، براى ما آشکار خواهند شد هر چند گاهى براى صاحبان نفوس زکیه (انبیاء، اوصیاء، اولیاء دین و پیروان صدیق آنها) در همین دنیا نیز ظاهر و روشن است، به داستان ذیل توجه کنید:‏
نبى اکرم حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) بعد از نماز صبح در مسجد چشمش به جوانى افتاد... پس به او فرمود: چگونه صبح نمودى؟ عرض کرد: صبح کردم در حالى که مؤمن حقیقى و ثابت و پا برجا هستم. حضرت فرمود: براى هر امر حق و ثابتى حقیقتى است، پس حقیقت ایمان تو چیست؟ عرض کرد: اى رسول خدا، براستى همین یقین مرا محزون و اندوهگین ساخته و بیدارى شب و تشنگى روزهاى گرمم بخشیده و از دنیا اعراض نموده و اعتنایى به آن ندارم (حبّ دنیا در دلم نیست) تا (آنجا در یقین ) پیش رفته ام که گویا عرش پروردگار را مشاهده مى کنم که براى رسیدگى به حساب (آفریدگان) برپا شده و مردم براى حساب محشور شده اند و من در میان آنها هستم . و گویا اهل بهشت را نظاره مى کنم که در بهشت راحت و بهره مند از لذّات هستند و بر تختها تکیه زده اند و یکدیگر را معرّفى مى کنند. و گویا اهل جهنم را مى نگرم که در آن دچار عذاب هستند و (با آه و ناله) فریادرس مى طلبند و گویا الان صداى زبانه کشیدن آتش دوزخ را مى شنوم به نحوى که در گوشم طنین افکنده است. رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به اصحابش فرمود: این جوان بنده ایست که خداوند قلبش را به نور ایمان منوّر و روشن ساخته است. سپس به او فرمود: بر این حال که هستى ثابت باش. جوان عرض کرد: اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)از خدا بخواهید که شهادت در رکاب شما را روزیم گرداند.‏
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) براى او دعا کردند، زمانى نگذشت که در جنگى به همراه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)خارج شد و بعد از نه نفر به مقام شهادت رسید و او دهمین فرد از شهداء آن جنگ بود25.‏
به هر حال چنین معرفتى در رابطه با آخرت اثر عالمانه خود را در نگرش به دنیا نسبت به آخر و آخرت نسبت به دنیا خواهد گذاشت. چنانکه قرآن با چنین دیدى از آخرت به توصیف دنیا پرداخته و آن را سراى فانى26، متاع قلیل27، متاع غرور28 و لعب و لهو29 دانسته است. این نگرش به دنیا، بیانگر حرکت مثبت فکرى آنانى است که دنیا را با توجه به وجود آخرت تفسیر مى کنند و نگاه استقلالى به دنیا در قبال آخرت ندارند. و با چنین سنجشى آخرت را ستوده و جایگاه خیر مى شناساند، البته براى آنانى که در مسیر صحیح هستى گام نهند و از صراط مستقیم عبودیّت منحرف نگردند.وَ مَا الْحیوةُ الدُّنْیا اِلاّ لَعِبٌ ولَهْوٌ وَلَلدّارُ الاْخِرَةُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أفَلا تَعْقِلُونَ30: زندگى دنیا جز لعب و لهو نیست و خانه آخرت بهتراست براى آنانى که تقوا برگزیدند. آیا پس تعقّل نمى کنید.‏
رابطه تعقّلى شما با آخرت و مقایسه آن با دنیا و نگرش به دنیا در شعاع اعتقاد به آخرت این آگاهى را به شما ارزانى خواهد داشت. که آخرت بهتر است اگر رابطه مثبت با آن داشته باشید. رابطه علمى با آخرت این آگاهى را نیز به شما مى دهد که آخرت جهان قرار، ثبات و ابدى و همیشگى است. و مؤمن ال فرعون که از جمله افرادى است که رابطه مثبت شناختى با آخرت دارد، و در شعاع آن شناخت به دنیا مى نگرد، رو به قوم و مردم جامعه خویش کرده مى گوید: یاقَوْمِ اِنَّما هذِهِ الْحَیوةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ اِنَّ اْلاخِرَةَ هِىَ دارُالْقَرارِ31: اى قوم من براستى و حقیقت که زندگى دنیا جز متاع ناچیزى نیست و آخرت حقیقتاً خانه ثبات و جاوید است.‏
دنیا را در شعاع شناخت صحیح از آخرت ملاحظه کردن و به ارزیابى آن پرداختن ، علم به چگونه بودن در دنیا و چه رنگى پیداکردن را نیز در نفس به نحوکلى ترسیم مى کند و آن علم به اینست که دنیا کشت زار آخرت است.32 دنیا نسبت به آخرت عنوان مزرعه اى را دارد که آنچه در آن کشت شود، پس از پایان یافتن مدّت آن محصولى مناسب با همان کشت خاص را خواهد داد. به همین جهت شخص معتقد و متوجّه به چگونگى دنیا و آخرت، این فهم را پیدا مى کند، که تنها راه نجات در آخرت و داشتن زندگى راحت و دائمى در گرو افشاندن بذرى است که محصول آن بهشت، رضوان و رحمت خاص الهى باشد.و چنین بذرى در هستى ادراکى توحیدى عبودیّت است که همان تسلیم و وابستگى خالص ارادى به خداى متعال مى باشد. حضرت نوح ـ سلام اللّه علیه ـ ضمن فراخوانى مردم به بندگى خدا آنان را از عذابى که براى سرباز زنندگان از عبودیّت، مهیّا شده، هشدار مى دهد. اَنْ لاتَعْبُدوا اِلاَّ اللّه اِنّى أخافُ علیکم عَذابَ یَوْم اَلیم33: جز خدا را نپرستید براستى که من بر شما عذاب روزى دردناک را مى ترسم .‏
وآنانى که بذرعبودیت غیرخدارادرمزرعه نفس و دنیا پاشیده اند، محصول آن در قیامت جهنم است و آتشى که در آن برافروخته مى شود. اِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ من دوُنِ اللّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أنْتُمْ لَها وارِدوُنَ34: (در روز قیامت خطاب به کافران گفته مى شود) براستى که شما و آنچه را که غیرخدا مورد پرستش قرار دادید امروز همه آتش افروز دوزخید و در آن آتش وارد مى شوید.‏
با توجّه به رابطه علمى مثبت با آخرت به بیان بُعد رابطه عملى مثبت با آخرت مى پردازیم.‏

بُعد عملى رابطه مثبت با آخرت
بُعد عملى رابطه مثبت با آخرت، در شعاع چند رابطه ظهور فعلى پیدا مى کند:‏
‏1ـ رابطه با خدا‏‏2ـ رابطه با خود‏
‏3ـ رابطه با اجتماع ‏‏4ـ رابطه با طبیعت35 ‏
رابطه مثبت با آخرت ما را به رابطه صحیح و دقیق با خدا، خود، اجتماع و طبیعت فرا مى خواند. و مثبت بودن رابطه عملى با آخرت اینست که رابطه با خدا محیط بر دیگر روابط باشد. به عبارت دیگر رابطه با خود، اجتماع و طبیعت در شعاع رابطه با خدا انجام مى شود. البته تحقق رابطه مثبت با خدا رابطه صحیح و درست با رسول و جانشینان بر حقّ رسول است36. در چند مقاله قبلى تا حدود امکان رابطه صحیح با خدا، خود، اجتماع و طبیعت را ترسیم کردیم. آیات الهى حاکى است که قیامت نمودى از اعمال انسان است37. و بهشت و نعمتهاى وافر از جانب خداوند متعال نمود اعمال نیک است نمودى از رابطه صحیح با خود، اجتماع، طبیعت، و در رأس آنها رابطه با خدا.‏
‏...وَ لِکُلِّ اُمَّة اَجَلٌ فَاِذَا جَآءَ اَجَلُهُمْ لا یَسْتَأْخِرُون سَاعَةً وَلا یَسْتَعْدِمُون38: هر قومى را دوره اى و اجل معیّنى است که چون فرا رسد لحظه اى مقدّم و مؤخّر نتواند کرد.‏
وَالّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فىِ رَوْضاتِ الْجَنّاتِ لَهُمْ ما یَشآؤُنَ عِنْدَ رَبَّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبیرُ39: و آنانى که ایمان آوردند و کارهاى شایسته انجام دادند در گلزارها و جاهاى باصفاى بهشت هستند. و آنچه بخواهند، در نزد پروردگارشان، برایشان مهیّااست. این همان فضل و رحمت بزرگ خداوند است.‏
اعمال خواه جوانحى باشند یا جوارحى، داراى دو جنبه هستند یکى جنبه دنیوى آنها است، که در محدوده زمان و مکان انجام مى گیرند و بعد از انقضاء زمان آنها، دیگر لمس نمى شوند و نمودى ندارند جز آثار مادّى عمل، مانند ساختمانى که اثر مادّى بنّاء و کارگران است. و یا کشف و اختراع یک وسیله مادّى که اثر اندیشه توأم با عمل جوارحى است. حرکاتى که بنّاء و کارگران انجام داده اند و یا حرکات اندیشه اى و جوارحى که توسط مخترع انجام شده با به پایان رسیدن زمان آن پایان یافته و دیده نمى شود; زیرا جنبه دنیوى بقاء و دوامش وابسته به بقاء و دوام شرائط طبیعى آن دارد و آنگاه که عمر آن شرایط پایان یافت دیگر دوامى براى آن نیست.‏
و امّا جنبه دیگراعمال، جنبه ملکوتى آنها است. که وابسته به نفس انسان مى باشد، و معلول نیّت و انگیزه، و مرتبه اى از نفس است که از آن صادر مى شود. و دیگر این که تا چه اندازه عقل و دین به آن نظر دارد. اگر نفس عمل به طور جامع مورد تأیید عقل و دین باشد و شخص در انجام آن انقطاع کامل از هواهاى نفسانى و امور دنیوى داشته باشد و انگیزه اش رضایت خدا باشد، جنبه ملکوتى چنین عملى الهى بوده و شخص دارنده چنین عملى داخل در رحمت خاص خدا مى شود و در جنات عدن مسکن مى گیرد. فَامّا الّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ فَیُدْ خِلُهُمْ رَبُّهُمْ فى رَحْمَتِةِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْمُبینُ40: امّا آنانى که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، خداوند آنها را در رحمت خود داخل مى سازد، این است کامیابى و سعادت آشکار.‏
جهاد در راه خدا از جمله اعمالى است که صد در صد مورد تأیید عقل و دین است، آنگاه که مؤمن به خدا و رسول باجان و مالش به دفاع از حریم حقّ و حفظ نظام دینى قیام مى کند عملش سبب غفران و مسکن گرفتن در بهشت عدن مى شود. و در واقع آن عمل است که سیّئات و بدیها را شسته و پس از مرگ، در قیامت به صورت بهشت تجسّم پیدامى کند.واین همان رحمت خاص خداو فوز مبین است. به آیات ذیل بنگرید.‏
یا ایُّهَا الّذینَ امنُوا هَلْ اَدُلُّکُمْ عَلى تِجارَة تُنْجیکُمْ مِنْ عَذاب اَلیم، تُؤمِنُون بِاللّه وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدوُنَ فى سَبیلِ اللّهِ بِاَمْوالِکُمْ وَ اَنْفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ، یَغْفَرْلَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنّات تَجْرى مِنْ تَحْتِهَا الاَْنْهارُ وَ مَساکِنَ طَیِّبَةً فى جَنّاتِ عَدْنِ ذلِکَ الْفَوزُ الْعَظیمُ41: اى آنانى که ایمان آورده اید آیا دلالت کنم شما را بر تجارتى که از عذاب دردناک نجات دهدورهایى بخشد؟، به خدا و رسولش ایمان آورید و در راه خدا با اموال و جانتان جهاد کنید اگر دانا باشید این (ایمان و جهاد) براى شما بهتراست (از علاقه و متاع دنیا)، (خداوند به وسیله این کار) گناهانتان را مى بخشد و شما را در باغهایى از بهشت داخل مى کند، بهشتى که نهرها از زیر درختانش جارى است و در بهشتهاى جاودانى منزلهایى نیکو عطا فرماید این همان رستگارى بزرگ است. و امّا اگر عمل از حدود عقل و شرع خارج باشد یا به این صورت که نفس عمل مورد تحریم واقع شده به نحوى که هرگزدر شرایط عادى، مطلوب دین و عقل نیست و یا به این صورت نفس عمل جایز و احیاناً واجب است ولکن خروجش از مسیر حقّ به جهت صفتى است که از طریق انگیزه نامطلوب نفس به آن اضافه شده، مانند خواندن نماز از روى ریا و یا انفاق مال به جهت شهرت و رسیدن به هواهاى پست شهوات مادّى و حیوانى، و یا تواضع و احترام گذاشتن به دیگران براى رسیدن به مطامع دنیوى و... جنبه ملکوتى چنین عملى بسیار زشت است و در قیامت بلکه در برزخ به صورت موجودات موذى و یا آتش تجسّم پیدامى کند. خوردن مال یتیم از جمله اعمالى است که نفس آن مورد تحریم واقع شده و حقیقت تجسّمى این عمل آتش است. اِنَّ الّذینَ یَأکُلُونَ اَمْوالَ الْیَتامى ظُلْمَاً اِنَّما یَأکُلُونَ فى بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً42: براستى آنانى که اموال یتیمان را به ظلم مى خورند. جز این نیست که آتش مى خورند و به زودى به آتش سوزانى مى رسند. و نیز از جمله اعمالى که داراى ملکوتى زشت هست و صورت نارى در عالم برزخ و قیامت دارد کتمان حق، و حق را وسیله دنیاخوارى خویش قراردادن است. اِنَّ الَّذینَ یَکْتُمونَ ما اَنْزَلَ اللّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ به ثَمَناً قَلیلاً اوُلئِکَ مایَأکُلُونَ فىِ بُطُونِهِمْ اِلاّ النّارَ وَ لا یُکَلّمُهُمُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکَیهِمْ وَلَهُمْ عَذابٌ اَلیمٌ43: به حقیقت کسانى که آنچه خدا از کتاب نازل کرده، کتمان مى کنند و (آن را) به بهاى کمى (که متاع دنیا است) مى فروشند آنها جز آتش در شکمهاى خویش چیزى نمى خورند (و آنچه اموال از این طریق بدست مى آورند آتش سوزانى است ) و خداوند روز قیامت با آنها سخن نمى گوید و آنها را تزکیه (و پاک) نمى کند و براى آنها عذابى دردناک (در آخرت ) است.‏
به هر حال اعمال انسان اگر چه بُعد دنیوى آن که محدود به زمان و مکان خاص است از بین مى رود و لکن بُعد ملکوتى آن در نفس باقى مى ماند. و اشخاص در قیامت آن را به نحو کامل و تمام دریافت خواهند کرد. فَکَیْفَ اِذا جَمَعْنا هُمْ لِیَوْم لارَیْبَ فیهِ وَ وُفَّیَتً کُلُّ نَفْس مّاکَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ44: پس چگونه خواهد بود، آن هنگامى که آنها را جمع کنیم در روزى که شکى در آن نیست (قیامت) و به هرکس آنچه کرده و (از اعمال و صفات) بدست آورده داده شود. و به اینان ستمى نخواهد شد. (بلکه محصول اعمال خود را مى چینند.)‏
و آیه اى که ظهورى عالى در حضور فعلى اعمال در نزد عمل کننده در قیامت دارد، آیه 30 از سوره آل عمران است. یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفس مّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرِ مُّحضَراً وَّ ما عَمِلَتْ مِنْ سُو تَوَدُّلَوْ أنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ اَمَداً بَعیداً وَ یُحَذَّرُکُمْ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللّهُ رَؤْفٌ بِالْعِبادِ: روزى که هرکس آنچه را از عمل خیر و شایسته انجام داده حاضر مى بیند و دوست مى دارد میان او و آنچه از اعمال بد و ناشایسته انجام داده فاصله دور و زیادى باشد و خداوند شما را از (نافرمانى و عذاب) خود برحذر مى دارد و خدا به بندگان رؤف و مهربان است.‏
رابطه مثبت عملى با آخرت داراى مراتبى است، و شدّت و ضعف در رابطه مثبت عملى با آخرت وابسته به حدّ انقطاع از دلبستگى به عالم طبیعت است. هر قدر حرکت نفس خالى از شوائب و انگیزه هاى مادّى باشد و دواعى حرکت جنبه انسانى و الهى داشته باشد و اعمال ارادى از وابستگى بیشترى به خواست خداى متعال برخوردار خواهد بود و در صورت انقطاع کامل شدیدترین مرتبه مثبت را خواهدداشت، و برعکس هر اندازه اعمال از انگیزه هاى طبیعى، حیوانى و دنیوى بیشترى برخوردار باشد رابطه مثبت ضعیف تر مى شود تا جایى که رابطه مثبت به صفر مى رسد بلکه احیاناً زیر صفر قرار مى گیرد که در این صورت صفت کاملاً منفى پیدا مى کند. به هر حال رابطه مثبت با آخرت زنده کننده عشق و امیدوارى به لقاء خداونداست و ثمره این امیدوارى عمل صالح45 است، و بسوى او بالا میرود سخنان پاکو خوب، و عمل صالح را بالا میبرد46. و آثار بسیار مثبت دیگرى که در اخلاق شخص ظهور فعلى پیدا مى کند.‏

رابطه منفى با آخرت ‏
رابطه منفى با آخرت نیز داراى دو بُعد مى باشد:‏
‏1‏‏ بُعد علمى
‏2‏‏‏ بُعد عملى ‏
بُعد علمى رابطه منفى با آخرت یا ابتدایى است و یا این که در ضمن رابطه منفى عملى با آخرت پیدا مى شود.‏
بُعد علمى رابطه منفى ابتدایى اینست که شخصى که منکر معاد و حشر و نشر و در قیامت است دنیا در نظر او مقصد ذاتى و نهائى مى باشد. و تمام شؤون زندگى و خواسته وجودیش را در محدوده اسباب دنیوى و وسایل مادّى طلب مى کند. به عبارت دیگر انکار و تکذیب معاد نوعى شناخت را در مورد دنیا و زندگى در ذهن انسان به وجود مى آورد. به این نحو که دنیا را به عنوان مقصد حقیقى مى شناسد. حقیقت و واقعیت خویش را در شعاع دید دنیوى توجیه و تفسیر مى کند. به گونه اى که تسلیم محض دنیا مى گردد و هر مسأله اى که از مرز دنیا مى گذرد و خارج از مرز حواس و مسائل دنیوى باید تحلیل شود; آن را به مسخره گرفته و غرور حاکم بر او مانع از اندیشه و حرکت علمى و شناختى به سمت آن مى شود. و در نتیجه چنان در چاه عمیق دنیا قرار مى گیرد که حیات را در انحصار حیات دنیوى قرار مى دهد. و مى گوید: اِنْ هى اِلاّ حیاتنا الدُّنیا نموت و نحیا و ما نحن بمبعوثین47: زندگى جز این چند روزه حیات دنیوى بیشتر در کار نیست که پیوسته گروهى از ما مى میرند و نسل دیگرى جاى آنها را مى گیرند و ما هرگز برانگیخته نخواهیم شد.‏
بسیار مى شود که انکار معاد متکى بر احساسگرائى شخص است. انحصار شناخت در احساسگرائى نتیجه آن غالباً انکار معاد است، و استدلال پوچى است که در مقام تکذیب قیامت بیان مى دارند اَیَعِدُکُمْ اَنَّکُمْ اِذا مِتُّمْ وَ کُنْتُمْ تُراباً وَ عِضاماً اَنَّکُمْ مُخْرَجُونَ، هَیْهاتَ هَیْهاتَ لِما تُوعَدُوُنَ48: (آیا این مدعى رسالت) به شما وعده و نوید مى دهد که پس از آن که مردید و خاک و استخوان شدید، حقیقتاً شما (از قبر) بیرون میآئید (باز زنده مى شوید) از خاک سر بر مى آورید؟! چه دوراست چه دور وعده هایى که به شما داده مى شود.‏
از آیه فوق به خوبى استفاده مى شود که شخص منکر معاد، حقیقت انسان را حقیقتى جسمانى مى شناسد. و چنین درکى را محور استدلال خویش قرار داده است و فکر مى کند که این بدن مى پوسد از بین مى رود. و نتیجه مى گیرد، که آنچه مى پوسد عودت و بازگشتى ندارد. پس قیامت تحقّقى نخواهد داشت. در اینجا شناخت از مرحله حسى مى گذرد و جهت و همى و خیالى محض پیدا مى کند، آنگاه زندگى و مسائل دنیوى و خواسته موجود در انسان بر اساس و هم و خیال مورد درک و فهم قرار مى گیرد. که نتیجه آن جز خسران نیست. قُلْ هَلْ نُنَبَّئُکُمْ بِالاَْ خْسَرینَ اَعْمالاً اَلّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فىِ الْحَیوةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنعاً:49 (اى رسول ما) بگو که مى خواهید شما را به زیانکارترین مردم در کارهاشان آگاه سازم؟ زیانکارترین مردم آنهایى هستند که سعى و کوشش خود را در راه حیات دنیاى فانى تلف و تباه کردند و اینان چنین مى پنداشتند و گمان مى بردند که نیکوکارى مى کنند.‏
اوُلئِکَ الَّذینَ کَفَروُا بِایاتِ رَبِّهِمْ وَلِقائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمٌ، فَلانُقیمُ لَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَزْناً:50 آنها دنیاطلبانى هستند که به آیات خداى خود کافر شدند و روز معاد و ملاقات جزاى خدا را انکارکرند، به همین جهت تمام اعمالشان تباه گشته و روز قیامت آنها را هیچ وزنى و ارزشى نخواهیم داد.‏
فروافتادگان در و هم و خیال که بر کبر پندارى خویش تکیه کرده اند و بر بافته هاى دنیوى خویش دل خوش هستند; و با انکار معاد و لقاء خداى یکتا قلم بطلان بر دین و پیام فرستادگان الهى (که از وابستگى ارادى دنیوى نهى کرده مردم را به وابستگى ارادى اللّه فرا مى خوانند) مى کشند در پایان حرکت دنیوى خویش جایگاهى جز جهنّم نخواهند داشت.‏
ذلِکَ جزاؤُهُمْ جَهَنّمُ بِماکَفَروُا وَ اتَّخَذوا ایاتى وَ رُسُلى هُزُواً51: این است سزا و جزایشان جهنم به سبب کفرشان (و انکار حق) و به اینکه به استهزاء و به مسخره گرفته آیات من و رسولانم را.‏
برخى رابطه منفى آنها در بُعد علمى با آخرت در ضمن رابطه عملى منفى پیدا مى شود.‏
اینان افرادى معتقد به معاد هستند، قیامت، حساب، میزان، حشرو... را قبول دارند; لکن به خاطر حفظ بعضى از منافع دنیوى و تناقص آنها با اعتقاد به عالم آخرت به توجیه غیرمنطقى مسائل اخروى و کیفیت حسابرسى، صراط و میزان و... مى پردازند، تا با خاطرى آسوده به منافع دنیوى خویش نایل شوند و هم این که در آخرت از عذاب الهى رهایى یافته و به نعمتهاى بهشتى دست یابند، غافل از این که نظام الهى، نظامى دقیق بوده که با تفسیر و توجیه آن گروه تغییر نمى کند و سنتى ثابت است که در آن تبدیل حاصل نمى شود در نظام حاکم بر قیامت چنین مقرر شده است که آنانى به سعادت اُخروى نائل مى شوند که صراط مستقیم عبودیّت را در دو بُعد اندیشه و عمل پیموده باشند52 و آنهایى که گرفتار نقمتهاى اُخروى مى گردند بر صراط نفس أمّاره و پرستش دنیا گام نهاده و از مسیر بندگى اللّه خارج شده اند53. توجیه و تفسیر مسائل اُخروى به نحوى که مقدّمات کار و عملى را فراهم آورد; که مورد تأیید شرع و عقل نباشد. و راه ارتکاب گناهى رابه روى شخص باز کند. تفسیر و فهمى دور از واقعیت و حقیقت موجود در عالم آخرت خواهد بود. زیرا که اسلام بعنوان راه عبودیّت و بندگى خدا و وابستگى خالص ارادى به او پاک و منزّه از مطلب و مسأله اى که مقدّمه و یا وسیله خروج انسان از اصل بندگى خدا شود.‏
به همین جهت در جایى که مسأله اى طرح شود و یا مطلبى از مسائل دینى را به گونه اى توجیه و تفسیر کنند که سبب خروج از مسیر عبودیّت شود، کشف از باطل بودن و صحیح نبودن آن تفسیر و طرح آن مسأله خواهد کرد. بنابراین در صورتى که شخص معتقد به قیامت، مسائل اخروى را به گونه اى تفسیر کند و رابطه علمى اش به نحوى باشد که سبب گرفتن حقّى از مردم و افتادن در هواهاى نفسانى و شهوى شود و شخص را از یاد خدا غافل گرداند. آن تفسیر و رابطه علمى منفى بوده و بطلان آن حتمى است انگیزه چنین تفسیرى گاهى در ضمن برخورد با اعمالى است که جز با تغییر محتواى مسائل دینى نمى توان مرتکب آن شد. نظیر توجیه و تفسیرى که منافقین54 از آخرت داشتند. آنها آنگاه که اعتقاد به آخرت را منافى بااصول مارکسیسم و اهداف سیاسى خود دیدند به توجیه و تفسیر غلط از آخرت پرداختند55. آنها براى رسیدن به اهداف مادّى و سیاسى خویش چنانکه ترور و قتل را چون اربابان غربى و شرقى خود جایز مى دانستند از تحریف واقعیتها نیز باکى نداشتند. اینان و کسانى که به هر نحوى آخرت را به لحاظ اهداف دنیوى خویش تفسیر و توجیه مى کنند; مصداق بارز آنهایى هستند که محبّت دنیا را بر محبّت آخرت ترجیح دادند و در حکم همان افرادى هستند که جز خسران و زیان در آخرت نصیبى ندارند56.‏
‏...وَ وَیْلٌ لِلْکافرینَ مِنْ عَذاب شَدید: واى بر کافران از عذاب سخت و شدید اَلَّذینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیوةَ الُّدنْیا عَلَى الاْخَرَةِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ وَ یَبْغُونَها عِوَجاً اوُلئِکَ فِى ضَلال بَعید57: آنانى که محبّت زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح دهند و (مردم را) از راه خداباز دارند و (با ایجاد شک و شبهه و تفسیرهاى غلط) آن راه را منحرف و کج گردانند، آنان گروهى در نهایتِ گمراهى هستند.‏

بُعد عملى رابطه منفى با آخرت ‏
رابطه منفى عملى با آخرت احیاناً معلول رابطه منفى علمى با آن جهان است. به بیان روشن تر رابطه منفى عملى یا ناشى از انکار آخرت و یا منشأ آن تفسیر و توجیه غیر واقعى از مسائل قیامت است. رابطه منفى با آخرت در بُعد عمل، قبل از آن که اثر منفى در منکرات موت، عالم برزخ و قبر و عالم قیامت بگذارد اثر منفى بر زندگى دنیوى شخصى دارند. به طورفشرده به آن اشاره مى کنیم.‏

اثر منفى در زندگى دنیا
شخص منکر معاد و یا کسى که تفسیرى غیر صحیح از مسائل معاد دارد; راه هر گونه گفتار، رفتار و اندیشه دور از شأن انسانى را به روى خویش باز گذاشته است.‏
او فرقى بین راستگویى و دروغگویى، امانتدارى و خیانت، خداپرستى و شرک، یکروئى و نفاق و... نمى بیند و چه بسا صفات رذیلت در نظرش جلوه اى بهتر داشته باشد، بدان جهت که راه رسیدن به مقاصد دنیوى و هواهاى نفسانى را هموار کرده و حرکتش را سریعتر مى کند، در نتیجه از ظهور کمال انسانى باز مى ماند و به مطلوبى نایل مى شود که نسبت به مرتبه انسانى منفى مى باشد. دور شدن از خدا، دیانت، عزّت انسانى و... از جمله آثار منفى، وابسته به آن مطلوب است. و نیز از جمله آثار منفى انکار یا توجیه خلافِ مسأله معاد اینست که شخص احیاناً اعمال زشت را زیبا مى بیند و این بدان جهت است که در اندیشه اصلاح خویش نیست و غافل از حقیقت انسانى موجود در خود مى باشد.‏
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بغَیْر نَفْسِهِ تَحَیَّرَ فىِ الْظُلَمات وَارْتَبَکَ فى الْهَلَکاتِ وَ مدَّتْ بِهِ شیاطینُهُ فى طُغْیانِهِ، وَ زینَّتْ لَهُ سَیّئى أعْمالِهِ، فَالْجَنَّة غایَةُ السّابقینَ، وَ النّارُ غایة المفرَّطینَ58: کسیکه خود را به غیر خویش مشغول کند در تاریکیهاى ـ غفلت و ناآگاهى و هواهاى نفسانى ـ متحیّر و سرگردان خواهد ماند و در نابودیها و نیستیها فرو خواهد رفت و شیاطین (حاکم بر) او، او را به طغیان و سرکشى موجود در نفسش مى کشانند و اعمال زشتش را زیبا جلوه مى دهند. پس بهشت غایب و هدف سبقت گیرندگان به ایمان و عمل صالح است و جهنم غایب افراط گران است.‏
انسان منکر معاد یا شخصى که تفسیرى ناصحیح از معاد دارد، خود را مهمل گذاشته و چنین مى اندیشد که به خود واگذاشته شده است، و این بدترین اثر منفى است که پیامدهاى نامطلوب و غیرانسانى را در زندگى فردى و اجتماعى و... بدنبال مى آورد. ظهور فعلى اثرات منفى در هنگام مرگ، و بعد از انتقال به عالم برزخ و نیز در عالم قیامت به صورت عذاب است.‏
انکار معاد و یا تفسیر غیرصحیح، مسائل اخروى اثرى منفى در هنگام مرگ و خروج روح از بدن مى گذارد. آنها به جهت علاقه و دلبستگى به دنیا در حالت ترس و حزن هستند. ترس و وحشت نسبت به دنیایى که براى خود فراهم آورده اند و اینک مى خواهند از آن جدا شوند و آینده اى که در پیش رو دارند و حزن و اندوه نسبت به گذشته و لذّات و شادیهایى که در آن بوده اند و به اتمام رسیده و دستشان از آنها کوتاه گشته است. البته حالت حزن و ترس دو حالتى است که در تمام دوران زندگى با آنها همراه بوده است افراد دنیاطلب به جز مواردى که سرگرم بازیهاى دنیوى هستند در بقیه اوقات محزون از لذّات از دست رفته و داراى ترس از آینده مجهول مى باشند. سرگرمى هاى دروغین دنیوى و زودگذر مانع ظهور فعلى حزن و ترس است. و بمحض اینکه بپایان رسید اندوه از آنچه گذشته است و ترس از ناامنى آینده در نفسش آشکار مى شود.‏
تنها اولیاء خدا هستند که به بیان قرآن مجید حزن و ترسى ندارند59 و در حال احتضار و فرا رسیدن مرگ فرشتگان او را بشارت به بهشت مى دهند60 شخص فرو رفته در دنیا و لذّات دنیوى که بسیار سخت جان مى دهد، در حالى که فرشتگان مرگ او را مى زنند، جان مى سپارد61. و به این نحو آنگاه که وارد عالم آخرت شوند و زمان قیامت فرا رسد. در آنجا رابطه منفى خویش را با عالم آخرت بیینید.62و63
پایان

‏پی‌نوشت‌ها: ‏
1ـ سوره حج، آیه 7.‏
2ـ سوره جاثیه ، آیه 26.‏
3ـ سوره انعام، آیه 31.‏
4ـ سوره انعام، آیه 32.‏
5ـ سوره الرعد،آیه 26.‏
6ـ سوره طه، آیه 15.‏
7ـ سوره الطارق، آیه 8ـ9.‏
8ـ سوره روم، آیه 14ـ15ـ16.‏
9ـ سوره مؤمنون، آیه 115.‏
10ـ سوره انبیاء، آیه 47.‏
11ـ سوره لقمان، آی


مطالب مشابه :


شعری از مثنوی معنوی مولوی درباره شناخت جهان آفرینش(ای بسا کس رفته تا شام و عراق)

انسان زمانی که به مرحله ای از کمال و رشد میرسد، سئوالات اساسی در مورد شعر و ادب و در جهان




شعر و شاعری

وزندگی انسان در جهان آخرت را توضیح داده که در آخر یکی از شعر هایم در مورد فیزیک




واشکافی بررسی های خیام شناسی

از سویی مفاهیم اساسی در شعر او در نه تنها در مورد خیام، بلکه در مورد در طبع جهان




نقش دین در شعر نیما 2

نقش دین در شعر معاد نامند مورد حسابرسی و گنهکاران، در جهان آخرت، به سخت ترین




شعری از اسرارنامه عطار نیشابوری در مورد بی ارزش بودن زندگی این جهان در فقدان معنویت( جهانی سر درین ر

شعری از اسرارنامه عطار نیشابوری در مورد بی ارزش بودن زندگی این جهان در که در شعر




واقعیات شگفت‌انگیز در مورد قرآن، ملائك، دنيا، آخرت، مرگ، بهشت، جهنم، پيغمبر،

، جادوگر، قرن، دیوید کاپرفیلد، استاد شجریان، جن، ارواح و اشباح، جهان در مورد قرآن




رابطه انسان با آخرت

از جمله سنّتهاى الهى در مورد انسان که قضاء توجه انسان به جهان آخرت و رابطه مثبت شعر هاي




برچسب :