حوزه کوفه ایشان همه روزه هنگام فریضه پنجگانه نماز وارد مسجد اعظم کوفه میگردیدند و بر مسند تدریس خویش مینشستند و به آموزش علوم قرآن کریم و تدریس احکام فقه و حدیث و تربیت اصحاب و شاگردان خود میپرداختند و طلاب علوم دینی و عاشقان فضیلت و محدثان از هر سوی، گروه گروه به حوزه امام(ع) میپیوستند و از محضر مبارکش بهرهمند میشدند. در آن ایام عظیمترین حوزههای آموزش احکام دین در جهان اسلام در مسجد اعظم کوفه برقرار بود و بسیاری از خطبهها و مکاتبات و فرمانهای امیرالمؤمنین(ع) در همین حوزه ایراد گردید و یا به رشته تحریر درآمده است که قسمتهایی از آن را سیدرضی در 400 ق از متون کتب با مشرب ادبی و سلیقه بلندپایه خویش در سه بخش الخطب، الکتب، قصارالکلمات گردآوری نموده و آن را نهجالبلاغه نامگذاری کرده است. این کتاب پس از قرآن کریم یکی از بهترین مواریث فرهنگی صدر اسلام است.
شاگردان و اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) را بیش از 500 تن یاد کردهاند. از تابعین و اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) که نام آنها در حوزه کوفه میدرخشد و به تدریس فقه و احکام دین در مسجد اعظم کوفه مشغول بودند، عبارتاند از ابوشیل علقمه (62 ق) فرزند قیس بن عبدالله، ابوعایشه مسروق (64 ق) فرزند اجدع بن مالک، ابومسلم یا ابوعمرو عبیده (73 ق) فرزند عمرو سلمانی، ابوعمرو یا ابوعبدالرحمن اسود (74 ق) فرزند یزید بن قیس نخعی، ابوعبدالله یا ابومحمد سعید (95 ق) فرزند جبیر، که به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شهادت رسید، حکم (115 ق) یحیینه ایرانیتبار، ابواسماعیل حماد (120 ق) فرزند ابوسلیمان ایرانیتبار.
حوزه کوفه پس از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) (40 ق) مدتی به وسیله حضرت امام مجتبی(ع) و ابن عباس رونق کافی داشت و پس از آن به دست شاگردان و اصحاب اداره میگردید. ابن سعد جلد ششم طبقات الکبری را به ذکر اصحاب رسولالله(ص) و تابعین که کوفه را مسکن خویش قرار داده بودند اختصاص داده و حدود 1000 تن از علما و محدثین عامه و خاصه را تا طبقه نهم تابعین نام برده است که این رقم حدود و وسعت این حوزه را در آن عصر آشکار میکند. در عصر حضرت صادق(ع) حوزه شیعه مسجد اعظم کوفه به اوج شکوفایی خود رسید و طلاب علوم دینی و راویان حدیث از سراسر بلاد اسلامی به سوی کوفه روان بودند و نیز حضرت صادق(ع) شاگردان خود را به سوی این مدرسه هدایت میکردند و پس از حوزه مدینه منوره، مسجد اعظم کوفه بزرگترین مَدرَس شیعی را تشکیل میداد. ابوالعباس نجاشی به سند خویش از حسن بن علی بن زیادالوشار نقل میکند که من برای استماع حدیث وارد کوفه شدم و در مسجد اعظم کوفه نهصد شیخ از شیوح حدیث را درک کردم. هر یک از آنها میگفت: حدیث کرد مرا جعفر بن محمد(ع)» (نجاشی، ج 1، ص 139).
حوزه بصره یکی از حوزههای قدیمی شیعه در تاریخ آموزش امامیه،حوزه بصره است. این مرکز مهم فرهنگی در قرن اول هجری پس از جنگ جمل در 36 ق و همزمان با مدرسه کوفه تأسیس گردید. پس از پیروزی امیرالمؤمنین علی(ع) در جنگ جمل، امام(ع)، ابن عباس را والی و ابوالاسود دُؤلی را به سمت قاضی بصره تعیین نمود و حوزه شیعی بصره به دست توانای این دو مرد علم و فضل تأسیس گردید. ابن عباس پسر عم رسولالله(ص) و محدث و مفسر و فقیه و مورخ صدر اسلام بوده است. روایت شده است که رسولالله(ص) درباره وی دعا فرمودند: «اللهمَّ فَقّههُ فیالدین و عَلِّمهُ التأویل» و دعای پیغمبر(ص) مستجاب گردید (شهیدی صالحی، 1366، ص 344). ابن عباس همه روزه در مسجد جامع بصره به تدریس قرآن کریم و فقه و احکام دین میپرداخت و این حوزه در آن روزگار از مدارس بلندآوازه شیعه در عراق بود. او هنگامی که خدمت امیرالمؤمنین در جنگهای صفین و نهروان شرکت مینمود، ابوالاسود دُؤلی را وکیل خود در بصره تعیین میکرد. ابن عباس دارای دانشی بسیار در تفسیر قرآن و احکام دین بود و منطقی قوی و زبانی فصیح و زهد و تقوا زیاد داشت، لذا مورد احترام خاص و عام صحابه و تابعین بود. بعد از شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) (40 ق)، ابن عباس در خدمت امام حسن مجتبی(ع) بود و در مجلس صلح آن حضرت با معاویه شرکت داشت، سپس مکه مکرمه را مسکن خویش قرار داد و حوزه مسجدالحرام منحصراً به او منتهی گردید.
چنانکه اشاره شد، ابوالاسود دُؤلی از بزرگان محدثان تابعین و از شاگردان امیرالمؤمنین علی(ع) نیز مانند ابن عباس به تدریس در حوزه بصره مبادرت میورزید و علوم عربی و ادبی و لغت را در آن شهر بنیاد نهاد. او به راهنمایی حضرت علی(ع) واضع علم نحو بود و نخستین کسی است که قرآن کریم را نقطهگذاری کرده و آن را از تغییر و قرائت نادرست مصون نگاه داشت (حائری، 1366، ج 1، ص 379، 472). وی علوم عربی و فنون ادب و تفسیر و تأویل و نحو را از علی(ع) اخذ کرد و در حوزه بصره تدریس مینمود. شاگردان بسیاری تربیت کرد که هر یکی از دیگری علم نحو را به ارث بردهاند: مانند نصر بن عنبه الفیل، ابوداوود عبدالرحمن، عبدالله بن ابواسحق، نصربن عاصم، ابوعمرو بن العلاء، یحیی بن یعمر لیثی، ابوالخطاب اخفش، یونس بن حبیب، سیبویه و خلیل بن احمد.
مدرسه شیعی بصره جنبش فکری و میراث عظیمی را از خود به یادگار گذاشته است و چند قرن مهد تربیت و خاستگاه عالمان دینی بود و مورخان، حتی مخالفان شیعه، هرگز نقش تشیع را در مکتب ادبی و نحوی بصره و مکتب ادبی و نحوی کوفه انکار نکردهاند. مکتب بصره در نثر بدون رقیب بود و جاحظ را میتوان از مکتب بصره مثال آورد و نیز ایرانیها سهم عظیم و نقش حساس و مؤثری در تأسیس و پیشرفت این دو مکتب داشتند. دیگر از برجستگان استادان تدریس حوزه بصره شیخ عیسی (149 ق) فرزند عمر ثقفی از ائمه نحو و لغت و علوم قرآن کریم به تدریس میپرداخت از مؤلفات او کتاب اکمال و کتاب جامع بود که آوازه بلندی داشت.
حوزه شیعی بغداد حوزه شیعی بغداد بخشی از جنبش و تکاپوی بزرگ کلامی و فقهی حوزههای شیعه را به خود اختصاص داده است و شاید از مدارس قدیم کلامی شیعه به معنای حقیقی کلمه باشد. این حوزه دوران فعالیت خود را از عصر حضرت امام جواد(ع) (195 - 220 ق) آغاز کرده و متکلمان و فقیهان نامی و چهرههای برجستهای در آن پرورش یافتند. تشیع در بغداد ریشهای کهن دارد و به عصر سلمان فارسی (36 ق) و نقش وی در تأسیس حوزه مدائن باز میگردد. ابواسحاق ابراهیم، منجم شیعی، نخستین شخصی است که در 145 ق، موقعیت مناسب را برای آغاز بنای شهر بغداد به منصور اعلام داشت (بهار صالحی، 1373، ص 26-27)؛ لذا شیعیان در نهضت فرهنگی بغداد از سالهای اول بنای بغداد نقش حساس و مهمی داشتند و یکی از مراکز نفوذ و تجمع شیعیان از بدو فتح عراق به حساب میآمد. برخورد خلفای عباسی با تشیع در بغداد متفاوت بود و هرگاه شیعیان در بغداد دارای آزادی عمل بودند، این شهر رونق فرهنگی مییافت و هنگامی که درصدد آزار و کشتار آنان برمیآمدند، رو به انحطاط مینهاد. پس از تسخیر بغداد در جمادیالاولی سال 334 ق به دست معزالدوله احمد بویهی در عصر خلافت المطیع لله عباسی و به قدرت رسیدن شیعیان، آزادیهای مردم بازگشت و حلقات درس و بحث فلسفه، کلام، عرفان، طب، نجوم، ریاضیات و سایر ابواب علم رونق گرفت. عصر آل بویه در بغداد از درخشانترین اعصار تمدن اسلامی گردید.
بعضی از مشهورترین زعمای حوزه بغداد عبارتاند از ثقه الاسلام شیخ ابوجعفر محمد (329ق)، فرزند یعقوب کلینی، صاحب کتاب گرانقدر کافی؛ وی ریاست فقهای شیعه را در عصر مقتدر بالله، خلیفه عباسی، به دست گرفت و اصناف و علما از دور و نزدیک به مدرسه او پیوستند. شیخ المشایخ ابوعبدالله محمد (413ق) معروف به شیخ مفید از اعاظم متکلمان و فقهای امامیه که صدها شاگرد در حوزه او کسب دانش میکردند و علمالهدی شریف مرتضی (436ق) از متکلمان و علمای بلند آوازه شیعه کرسی تدریس در بغداد منحصر به او گردید؛ شیخ ابوجعفر محمد طوسی (460 ق) معروف به شیخ الطائفه، در 408 ق از خراسان وارد بغداد گردید و به حوزه درس شیخ مفید و سید مرتضی پیوست. خلیفه عباسی القائم بامرالله کرسی تدریس علم کلام را در حوزه بغداد به او تفویض نمود و طلاب علوم دینی از هر سوی به حوزه وی پیوستند و شاگردانش بیش از 300 تن بودند. شیخ آقا بزرگ طهرانی در شرح زندگانی شیخ طوسی 36 تن از برترین شاگردان او را نام برده است.
با تصرف بغداد به دست طغرل بیک سلجوقی (447ق)، حوزه بزرگ شیعی بغداد نیز متلاشی شد و سوزاندن کتابخانههای امامیه و شیعه کشی به راه افتاد. از جمله آثار شیعی کتابخانه شریف مرتضی که 80 هزار کتاب نفیس منحصر به فرد را در خود جای داده بود و کتابخانه ابونصر شاپور بن اردشیر، وزیر بهاءالدوله دیلمی که در 381 ق در محله شیعهنشین کرخ به گونه بیتالحکمه مأمون بنا شده بود، با آتش نابود شد (یاقوت حموی، ج2، ص 342) و همچنین خانه و کتابخانه شیخ طوسی را آتش زدند و کرسی وی که بر روی آن به تدریس کلام میپرداخت به میدان بزرگ کرخ آورده و سوزانیده شد (ابن جوزی، ج 16، ص 16). شیخ طوسی ناگزیر مخفیانه به حوزه کربلا و پس از مدتی به نجف اشرف هجرت نمود و مدرسه خود را در نجف تأسیس کرد.
حوزه علمیه نجف اشرف حوزه علمیه نجف از مدارس قدیم شیعه است که پس از فروپاشی حوزه بغداد و هجرت شیخ طوسی در ابتدا به کربلا سپس به نجف اشرف، به دست توانای وی بنیان نهاده شد.
آنچه مسلم است این است که حوزه نجف اشرف از نیمه دوم قرن پنجم هجری تأسیس گردیده و شیخ طوسی نخستین معلم این دانشگاه بزرگ شیعی بوده و پس از وفات وی (460ق) به دست فرزندش شیخ ابوعلی الحسن طوسی کرسی تدریس و رهبری ادامه یافته و پس از وی (515ق) فرزندش شیخ ابونصر محمد (540ق) و بعد از او نیز این خاندان تا اواخر قرن ششم هجری حوزه را اداره میکردند (شهیدی صالحی، «آل شیخ طوسی»، ص 188).
دوران طلایی و عصر شکوفایی حوزه نجف از هنگامی آغاز گردید که وحید بهبهانی به شاگرد خود سید مهدی بحرالعلوم(1212ق) دستور داد که مکتب اصولی وی را در نجف اشرف بنیان نهد و سید بحرالعلوم زادگاه خود کربلا را به سوی نجف ترک و حوزه نجف اشرف را تجدید حیات داد و به رسالت تاریخی خویش در تربیت صدها عالم و مجتهد و ادیب و شاعر و اصولی و مفسر معتقد به مکتب خاندان عصمت (ع) همت گماشت. از مشهورترین دانشمندان و زعمای علمی حوزه نجف میتوان چنین یاد کرد: سید جواد عاملی (1226ق)، صاحب مفتاح الکرامه که شاگردان بسیاری تربیت نموده؛ شیخ جعفر کبیر، صاحب کشف الغطاء از مدرسین بزرگ فقه و اصول و دو فرزندش شیخ موسی (1241ق) و شیخ علی (1253 ق) که از علمای بنام حوزه نجف بودند.
در آغاز نیمه دوم قرن سیزدهم هجری، حوزه درس شیخ محمد حسن نجفی (1266ق) معروف به صاحب جواهر بیش از سایر حوزهها در افق نجف درخشیدن گرفت و صدها شاگرد از ملیتهای مختلف از محضر درسش بهرهمند میگشتند. از مشهورترین شاگردانش که به مقام مرجعیت شیعه رسیدند: شیخ علی خلیلی و برادرش میرزا حسین خلیلی و میرزا حبیبالله رشتی و شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین و شیخ میرزا عبدالوهاب برغانی صالحی و حاج ملاعلی کنی را میتوان نام برد. پس از وفات صاحب جواهر، حوزه درس شیخ اعظم شیخ مرتضی انصاری (1281ق) رونق بسیار گرفت. شیخ انصاری که از شاگردان مکتب کربلا بود و اصول خود را از حوزه شریف العلماء حائری اخذ کرده بود، تحول اساسی در فقه شیعی بنیاد نهاد. اصول جدید و نوگرایی در مکتب فقهی او مشاهده میگردد که نزد پیشینیان دیده نمیشود. صدها شاگرد تربیت یافته شیخ انصاری پس از وی مکتب او را رواج دادند؛ از چهرههای درخشان دیگر شیخ میرزا حبیبالله رشتی (1312ق) که در ابتدا از شاگردان صاحب جواهر و سپس از حواریین شیخ انصاری بود. پس از وفات استاد اخیرش کرسی تدریس به او منتهی گردید. شیخ آقا بزرگ طهرانی مینویسد: «حوزه وی صدها طلبه علوم دینی را در برداشت و اکثر آنان از شیوخ علما و افاضل فقها و مجتهدین بودند و در آن زمان رقیب و مانند در تدریس نداشت و از تمام حوزهها نافعتر بود... (آقا بزرگ طهرانی، نقباء البشر، ج 1، ص 358).
حوزه یمن پس از اسلام آوردن مردم یمن دو حوزه کهن شیعی در آن سامان برقرار گردید، نخست حوزه علمیه شیعه امامیه و دوم حوزه زیدیه.
برجستگان مدرسان حوزه امامیه یمن بسیارند: مشهورترین آنها ابوعبدالرحمن طاووس (162ق)، فرزند کیسان یمانی از اصحاب حضرت سجادزینالعابدین (ع) و بزرگ فقها و مفتیان امامیه در یمن بود. زکریا قزوینی در آثار البلاد و اخبار البلاد مینویسد: ابوعبدالرحمن طاووس، فرزند کیسان یمانی، افتخار مردم یمن است و اعلم علمای زمان در احکام حلال و حرام و امروزه دارای نسل و ذریهای است در قزوین که از مشایخ علمایند و نیز او جد مادری من است. او را از اصحاب حضرت سجاد زینالعابدین (ع) و در شمار راویان امامیه خواندهاند.
وی از ابن عباس و زیدبن ثابت و زیدبن ارقم و غیره استماع حدیث کرد. سپس کرسی تدریس و رهبری حوزه امامیه را در یمن تأسیس نمود. جمع بسیاری از بزرگان تابعین از وی روایت کردهاند. از زعمای دیگر حوزه علمیه شیعی یمن وهب (110 یا 114ق)، فرزند منبه یمانی، از مدرسان برجسته و بنیانگذاران حوزه شیعی یمن بود. ابن سعد درالطبقات الکبری (ج 5، ص 543) از او یاد کرده و مینویسد: «او میگفت که 72 کتاب از کتب الهی را قرائت کردهام.» ابن خلکان در وفیات الاعیان و شیخ طوسی و کشی و آیتالله خویی و دیگران شرح حال او را نوشته و گفتهاند که وهب به اخبار اوایل و شرح حال و زندگینامه انبیا دانا و عارف بود. ذهبی (ج 4، ص 544) او را علامه و امام در اخبار و قصص و تاریخ میخواند. و نیز طبری در تاریخ خود (ج 3، ص 158) مینویسد: «عطاء بن مرکبود و وهب بن منبه نخستین اشخاصیاند که در یمن قرآن کریم را گردآوری کردهاند.»
از دیگر اساتید حوزه شیعی یمن عطاء (حدود 115ق) فرزند مرکبود یمانی از برجستگان علمای شیعه در یمن بود. در کتب رجال شیعه و سنی چند نفر به نام عطاء یاد شدهاند. سپس از کتاب فقهاء الیمن تألیف سمره جعدی نقل میکند: «و منهم عطاء بن مر کبود من الناء فارسی .... قال الشیخ ابواسحق کان آخر من جمع القرآن من فقهاء التابعین فی الیمن... یعنی عطا فرزند مرکبود از فرزندان فارس ... و او آخرین شخصی بود از فقهای تابعین که در یمن قرآن کریم را گردآوری کرد...» وی کرسی تدریس و رهبری یمن را در دست داشته است (شهابی، ج 3، ص 448)
از دیگر دانشمندان بزرگ حوزه شیعی یمن که به مصر انتقال یافت و حوزه شیعی مصر را اداره میکرد، ابورشد بن حنش (100 ق) فرزند عبدالله صنعای یمانی بود. ابن سعد در طبقات (ج5، ص 536) او را در شمار طبقه دوم تابعین ضبط کرده است و مینویسد او از یمن به مصر انتقال یافت و بسیاری از مصریها در حوزه او استماع حدیث کرده و از وی روایت میکنند و غالب کتب رجالی نیز به همین صورت از او یاد میکنند. از زعمای حوزه شیعی یمن که در نشر فرهنگ اهل بیت (ع) و مکتب تشیع در حوزه یمن نقشی داشت شیخ ابوعروه معمر (95-153ق) فرزند ابوعمرو راشد بصری یمانی از اصحاب حضرت ابی عبدالله جعفر صادق(ع) و ایرانیتبار بود.
ابن سعد در الطبقات الکبری (ج 5، ص 546) او را تربیت شده حوزه بصره که به یمن هجرت نمود و در طبقه سوم تابعین ذکر نموده است. گفتار مورخان و کتب رجالی همگی حکایت بر عظمت مقام علمی او دارد که از مدرسان بلند آوازه حوزه شیعی در یمن بوده و به تربیت طلاب علوم میپرداخته است. از شیوخ حوزه شیعی یمن شیخ ابوبکر عبدالرزاق (126-212ق) فرزند هام بن نافع صنعانی و از اصحاب حضرت صادق(ع) بود. ابن سعد درالطبقات الکبری (ج 5، ص 548) او را در طبقه چهارم تابعین ذکر میکند. وی از خود مؤلفات گرانقدری باقی گذاشته است. ابن ندیم در الفهرست دو کتاب از مؤلفات وی به نام السنن در فقه و المغازی را نام برده است.
حوزه علمیه زیدیه یمن از حوزههای کهن علمی است که در تاریخ علم و فرهنگ شیعی درخشش داشته و آثار گرانقدر علمی به یادگار باقی گذاشته و تاکنون نیز ادامه داشته است. جامع الکبیر صنعا با کتابخانه عظیم خود از میراث فرهنگی زیدی فعالیت شایان توجهی دارد. از علمای بزرگ این حوزه کهن میتوان امام یحیی، ملقب به الهادی الی الحی (220-298ق)، از احفاد حضرت امام حسن(ع) و برادرش شریف عبدالله (زنده در 284ق) و فرزندش شریف محمد که همگی از علما و فقهای بزرگ عصر خود بوده و به تربیت شاگردان ممتازی توفیق داشتهاند.
حوزه اندلس با تصرف اندلس به دست مسلمانان، شیعیان نیز به این سرزمین هجرت نمودند اما حوزه شیعه اندلس هنگامی تشکیل گردید که دولت شیعه فاطمی در مصر به قدرت رسیدند و علمای شیعه برای انتشار مکتب اهل بیت(ع) در راه اندلس به رفت و آمد پرداختند. از دانشمندان شیعه که نامشان در حوزه علمیه اندلس میدرخشد، شیخ ابوالعباس احمد (440ق) فرزند عماد مهدوی تمیمی، مقری اندلسی از مفسران شیعه و نحویان و قراء بلندآوازه در اندلس است، اصلاً از شهر مهدیه قیروان (در تونس امروزی) است که مرکز اسماعیلیه بود. وی از جمله علمای شیعه است که به اندلس هجرت کرد و مکتب اهل بیت(ع) را در آن سامان انتشار داد. مطالب نوین و شیوه تدریس و قدرت بیان و حسن تفهیم در درس کلام و تفسیر قرآن باعث گردید، شاگردان زیادی از اطراف به حلقه درس وی بپیوندند. مخالفان او به خاطر تشیعش نزد حاکم اندلس سعایت کرده و گفتند تفسیری که از آن درس میگوید از دیگری است که به خود نسبت داده است. حاکم اندلس آن تفسیر را از وی گرفت و از او خواست که مجدداً تفسیر دیگری را تألیف نماید. او هم تفسیر التحصیل فی مختصر التفصیل را تألیف نمود که اکثر مورخان آن را ستودهاند.
از زعمای دیگر این حوزه، شیخ ابوعبدالله محمد، معروف به ابن ابار بلنسی اندلسی وی در شهر بلنسیه (والنسیا) از شهرهای اندلس متولد شد و در آن شهر به تحصیل پرداخت و به مقام اجتهاد نایل آمد و تدریس حوزه را به عهده گرفت (آقابزرگ طهرانی، ج 9، ص 384). مؤلفات ابن ابار در دایرةالمعارف تشیع (ج 3، ص 414) ذکر شده است. از دیگر برجستگان حوزه اندلس شیخ ابوالخطاب عمر (633ق) فرزند محمد، معروف به ابن دحیه، از مدرسان حوزه اندلس بود. وی از احفاد دحیه فرزند خلیفه بن فروه کلبی از اصحاب رسولالله(ص) و مادر او از نوادههای حضرت امام هادی(ع) بود؛ لذا خود در مؤلفاتش ذوالنسبین میخواند. وی تا خراسان جهت استماع حدیث رنج سفر تحمل کرد و سالها شیخ حدیث در دارالحدیث الکاملیه قاهره بود. او علمای حدیث و بزرگان اهل سنت را تخطئه میکرد (ابن عماد حنبلی، ج 5، ص 160؛ مؤلفات و شرح حال وی در دایرةالمعارف تشیع، ج 3، ص 414). همچنین شیخ عبدالله (619ق) فرزند ابوبکر بلنسی اندلسی، فرزند ابن ابار از علمای شیعه و زعمای تدریس در بلنسیه اندلس به جانشینی قاضی ابوالحسن در مسجد السیده بلنسیه اقامه جماعت میکرد و کرسی تدریس و فتوا و رهبری بلنسیه در اختیار او بود. شیعیان اندلس در جنگهای صلیبی نقش مهم و تاریخی ایفا کردهاند و مجاهدتهای آنان در کتب مسلمانان و مسیحیان ثبت است.
حوزه علمیه حله از حوزههای بلندآوازه شیعه که جمع بسیاری از ارکان اسلام و ائمه مؤلفان از این حوزه برخاستهاند. بنیانگذار و مؤسس مدرسه حله شیخ ابوعبدالله فخرالدین محمد (598ق) عجلی حلی، معروف به ابن ادریس، از رؤسای مذهب و ارباب فتوا بود. او پس از یک قرن بعد از وفات جد مادرش شیخ الطائفه شیخ طوسی (460ق) نهضت اصلاحطلبی خود را آغاز کرد و با داخل کردن نکات علمی دقیق در فقه شیعه بدان رنگ و رونق خاصی بخشید و در سیر تکاملی آن نقش مهمی داشت.
حوزه جبل عامل جبل عامل شامل منطقهای وسیع از لبنان است. گرایش مردم این ناحیه به تشیع از هنگام تبعید ابوذر غفاری (31ق) صحابی معروف (زریاب خویی، 1366، ص 404) به فرمان عثمان به شام و نیز به وسیله معاویه به جبل عامل آغاز شده است. مسجدی نیز در آن سامان تا عصر حاضر منسوب به ابوذر غفاری است.
ابوذر غفاری در جبل عامل به ذکر مناقب و فضایل اهل بیت(ع) و نقل حدیث میپرداخت. شواهد تاریخی دال بر این است که حوزه جبل عامل با حوزههای بزرگ شیعی مانند حوزه بغداد و کربلا و حله در ارتباط بودهاند؛ زیرا علمای شیعی طرابلس و صیدا مکرراً از سیدمرتضی (433ق) سؤالاتی نمودهاند و او پاسخ داده و این رسالهها به جوابات المسائل الصیداویه و جوابات المسائل الطرابلسیه الاولی لغایه الرابعه، در فهارس ذکر شده است که جوابات المسائل الطرابلسیه الثالثه شامل 23 مسئله است (آقا بزرگ طهرانی، ج 5، ص 225).
از علمای بزرگ قرن پنجم هجری در حوزه جبل عامل شیخ ابوعبدالله محمد بن هبه الله طرابلس از شاگردان شیخ طوسی، صاحب الزهره فی احکام الحج والعمره و الوساطه بین النفی و الاثبات و تعداد دیگری تألیف است؛ از زعمای دیگر حوزه طرابلس شیخ ابوالقاسم سعدالدین (481ق) معروف به ابن براج از ائمه فتوی و قاضی القضات طرابلس است. وی شاگردان بسیاری تربیت کرد (شهید صالحی، «ابن براج»، ص 309). پس از وفات ابن براج رهبری حوزه شیعی را شیخ ابوالفضل اسعد (قبل از 520ق) فرزند احمد بن ابی روح طرابلسی از فحول فقها به خود اختصاص داد. شیخ نجمالدین طمان یا طومان (حدود 728ق) فرزند احمد عاملی از بزرگان علما و فقهای امامیه، سالها کرسی تدریس و رهبری حوزه علمیه جبل عامل را به خود اختصاص داد.
حوزه علمیه قزوین با استقرار شاه طهماسب صفوی در آن شهر به عنوان دومین پایتخت صفویه بعد از تبریز رونق گرفت. وجود بزرگی چون محقق کرکی معروف به محقق ثانی و حضور افرادی چون غیاثالدین منصور دشتکی و حسین بن عبدالصمد شاگرد شهید ثانی و شیخ بهاءالدین جبل عاملی معروف به شیخ بهایی شکل گرفت و به دنبال شیعهکشی عهد سلطان سلیم در قلمرو عثمانی و شهادت شهید ثانی و تلاشی و اضمحلال حوزههای علمیه شیعه در جبل عامل، مکتب امام صادق(ع) مجدداً در قزوین رونق گرفت. موقعیت محقق ثانی و میزان حمایت سلسله صفویه از علما و مراجع شیعه چنان بود که محقق ثانی را سمت نایب السلطنگی داد و در غیاب وی حکومت صفویه را اداره میکرد. انتقال پایتخت صفویه از قزوین به اصفهان، موقعشناسی روحانیت شیعه و حمایت همه جانبه صفویان از تشیع و علمای شیعه موجب تأسیس حوزه علمیه آن شهر شد که به لحاظ عظمت و میزان تأثیرگذاری و بسط و رشد معارف اهل بیت(ع) در تاریخ شیعه بینظیر بود.
بروز ضعف در حکومت مرکزی ایران پس از مرگ شاه عباس صفوی و سستی پایههای سلسله قاجار از سویی، نفوذ فزاینده استعمار در ارکان دولت ایران از سوی دیگر و کاهش سیطره و هیمنه عثمانی بخصوص در مناطق دوردست و بعید از باب عالی، مثل عراق، از سوی سوم موجب شد علمای شیعه مجدداً با روشنبینی، رو به سمت بینالنهرین آوردند و حوزه کربلا و نجف و حتی در مقطعی سامرا را تقویت کردند. لذا در عهد قاجار و مشروطه، مرکزیت حوزههای علمیه در عراق مستقر شد و انصافاً در طول قریب یکصد و پنجاه ساله حکومت قاجار و اوایل سلسله پهلوی نقش بسیار اساسی و حیاتی در حفظ مبانی تشیع و جامعه شیعه در برابر تهاجم کوبنده فرهنگی غرب و هجوم سیاسی – نظامی استعمار اروپائیان ایفا کردند.
بیش از یکصد و چهل نفر از علما و مراجع شیعه، رساله جهادیه قائممقام اول را امضا کردند و با تمام وجود از دولت شیعه فتحعلیشاه در دفاعش در برابر تهاجم کفار روس حمایت کردند تا جایی که یکی از مراجع بزرگ (سیدمحمد مجاهد طباطبایی) در سنین کهولت تفنگ به دوش به جبهه قفقاز رفت. جوابیه سیدمحمدباقر شفتی مجتهد عظیمالقدر اصفهان به نامه تفرقه افکنانه مک نیل وزیر مختار انگلیس و حمایت آن عالم روشنبین شیعه از محمدشاه قاجار در جنگ هرات، صدور فتوای تحریم تنباکو از سوی میرزای بزرگ، کمر استعمار انگلیس را شکست، ضمن آنکه یک سیلی محکم به پادشاه خودکامه و وطنفروش یعنی ناصرالدین شاه بود.
کمتر عالمی به بزرگی و عظمت مقام مرحوم آخوند ملامحمد کاظم خراسانی در تاریخ معاصر و متأخر میشناسیم. این بزرگوار با همه توان و پشتوانه علمی و تقوایی به امر مشروطه قیام کرد و بزرگی چون میرزای نائینی مشروطه را با کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله تئوریزه کرد، در تهران شهید شیخ فضلالله نوری بر مشروعه بودن آن تأکید کرد و بر سر این تأکید بر سر دار شد. مرحوم آخوند خراسانی در سال 1329 و پس از اشغال شمال ایران توسط عوامل روس، فتوای جهاد علیه دولت روسیه داد. در جنگ اول جهانی علیرغم فتوای جهاد میرزای دوم (میرزا محمدتقی شیرازی) علیه انگلیس توسط آن کشور، عراق اشغال شد و حوزههای علمیه عراق در معرض خطر قرار گرفت.
حوزه علمیه قم با همت شیخ عبدالکریم حائری، حوزه علمیه به قم منتقل شد. وی با خون دل حوزه را پایهریزی کرد و ورود رضاشاه با چکمه به درون حرم مطهر حضرت معصومه(س) و زیر لگد گرفتن شیخ محمدتقی بافقی را تحمل نمود تا حوزه محفوظ بماند. از درون این حوزه علمیه، امام خمینی(ره) قیام کرد و بساط حکومت پهلوی را واژگون ساخت و حکومت اسلامی حول محور ولایت فقیه را برپا کرد که عملاً اولین انقلاب اصیل در کشورهای جهان سوم و مسلمان در تاریخ معاصر بدون الگو گرفتن از انقلاب لیبرالیستی ژوئیه 1798 فرانسه و مارکسیستی اکتبر 1917 روسیه بود.
عملاً ظرف بیش از 30 سال گذشته غرب را منفعل کرده و خدا و دین را به صفحه زندگی انسانها اعم از مسلمان و غیرمسلمان بازگردانید.
نتیجه این که؛ 1- پیامبر اکرم(ص) و به دنبال ایشان ائمه اطهار علیهمالسلام پایهگذاران اصلی مراکز علمی و آموزشی تاریخ تمدن اسلامی هستند و پس از آن بزرگواران در ابتدا علمای شیعه و سپس علمای اهل سنت تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم ائمه اطهار این راه را ادامه دادند.
2- خلفای بنیامیه و بنیعباس و سلاطین عثمانی در اغلب ادوار تاریخ اسلام علیه حوزههای علمیه و علمای شیعه با شدت رفتار میکردند. علامه امینی در کتابی نام بیش از یکصد و 30 نفر از علمای شیعه را که به اتهام تشیع به شهادت رسیدند، نقل کرده است.
3- وجود حکومتهای شیعی نظیر بنیحمدان در شام، آل بویه در ایران، فاطمیان در شمال آفریقا، زیدیه در یمن، سربداران در خراسان، بهمنیان در جنوب هند و ادارسه در شمال غرب آفریقا موجب حمایت و رونق حوزههای علمیه و آزادی عمل مروجین تشیع شد.
4- علمای شیعه نیز قدردان حمایتهای حکومتهای شیعه و بر اهمیت آن واقف بودند. لذا در حد مقدور از آنها حمایت میکردند. رابطه نزدیک سیدمرتضی با صاحب بن عباد وزیر آل بویه، خواجه نصیرالدین طوسی عالم بزرگ امامیه با امیر اسماعیلی قهستان، علامه حلی با سلطان شیعی ایلخانی (غازان خان محمود یا محمد الجایتو)، تقدیم کتاب تألیفی شهید اول به سلطان سربداری سبزوار، ارتباط حکومتی محقق ثانی با شاه طهماسب و شیخ بهایی با شاه عباس صفوی، حمایت سیدمحمد مجاهد، ملااحمد نراقی و قریب یکصد و 40 نفر از علما و مراجع از دولت فتحعلیشاه در برابر تهاجم کفار روس، فتوای جهاد آخوند خراسانی در دفاع از دولت مشروطه ایران در برابر تهاجم روس (در 1329 قمری) همگی نه معنای تأیید مطلق آن حکومتها که برای حفظ چتر امنیتی بود که آن سلسلههای شیعی برای مروجین مذهب شیعه گشوده بودند.
در این حمایت و برقراری رابطه متقابل، با تمام وجود استقلال خود را حفظ میکردند. اقدامات مرحوم میرزای شیرازی در جریان تحریم تنباکو، نمونه گویایی از این حفظ استقلال در عین نگه داشتن احترامات تشریفاتی و اقدامات حمایتی بود. پس از انعقاد قرارداد رژی، مرحوم میرزای اول نامهای بسیار احترامآمیز خطاب به ناصرالدین شاه نوشت و او را منع کرد. ناصرالدین شاه پاسخی نه چندان مؤدبانه داد. مرحوم میرزا نامهای صریحتر نوشت. ناصرالدین شاه جوابی بیادبانه داد؛ در نوبت سوم پس از ناامیدی از ناصرالدین شاه و در جهت مصالح مسلمین، فتوای معروف تحریم تنباکو را صادر کرد.
5- گاهی که بین بعضی علما و حکومت شیعه اختلاف پیش میآمد، همان طور که بین سیدمحمدباقر شفتی، عالم بزرگ اصفهان و محمد شاه قاجار یک کدورت مزمن و آشکار وجود داشت ولی آنجا که موضوع جنگ هرات پیش آمد و محمدشاه در برابر انگلیس قرار گرفت، مرحوم شفتی در پاسخ به نامه تفرقهافکن مک نیل، وزیر مختار انگلیس از محمدشاه حمایت کرد.
6- امروز در حالی جمهوری اسلامی ایران از عاصمه تشیع و پایگاه اهل بیت علیهمالسلام پرچم عزت اسلام را برافراشته و در برابر مقتدرترین و خونخوارترین دشمنان اسلام مثل امریکا و اسرائیل و دنبالههای غربی آنها از سویی و منافقین جهان اسلام از سوی دیگر ایستاده است که هیچ یک از دیگر 57 دولت اسلامی و یا قریب 120 کشور جهان سومی را یارای چنین ایستادگی و پایمردی نیست. از بعد از غیبت تاکنون هیچ حکومتی در طول تاریخ اسلام این چنین و با این وضوح و گستردگی امر اهل بیت علیهمالسلام را احیا نکرده است. هیچ یک از مراکز علمی و حوزههای علمیه تاریخ اسلام اعم از اهل سنت و شیعه و حتی به شمول نظامیهها و مستنصریه، بغداد و مدارس بخارا، الازهر، حوزههای متعدد نیشابور، اندلس، مغرب، شام و... به عظمت و قدرت تاثیرگذاری امروز حوزه علمیه قم نیست.
7- به لحاظ سیاسی قدرت تأثیرگذاری ایران در صحنه جهانی در تاریخ ایران کمسابقه و از بعد از صفویه بیسابقه است و هر روز این قدرت سیاسی با زیرساختهای معنوی و هدفگذاری اسلامی و جهتگیریهای اهل بیتی بیشتر میشود و متقابلاً صفوف دشمنان ایران متراکمتر میگردد. نگاه کنید به ترکیب و موضعگیریهای 1+5، هشت کشور صنعتی، اتحادیه اروپا، سازمان نظامی ناتو، شورای امنیت سازمان ملل که چگونه کمر به مقابله کشوری بستهاند که از جمله تعیینکنندهترین کشورها در تحولات بینالمللی است و در صبح و شام بر بام سرای این کشور صدای الله اکبر، اشهدان لااله الالله و اشهدان محمد رسولالله و اشهدان علیاً ولیالله بلند است. در چنین شرایطی هر نوع کارشکنی علیه نظام، دانسته یا ندانسته آب به آسیاب دشمنان اسلام، تشیع و ایران ریختن است.
8- سفر اخیر مقام معظم رهبری به قم نشان داد که بعد از گذشت 32 سال از انقلاب، همچنان مثل روز اول انقلاب، پیوند بین نظام، مردم و روحانیت مستحکم و خللناپذیر است.
9- شخصیت جامعالاطراف معظمله و هدایت و تدابیر حکیمانه ایشان در طی 21 سالی که از رهبری ایشان میگذرد، از مردم ایران صفوف متراکمی چون زبرحدید ساخته و این نظام را قادر ساخته است که از عقبههای خطیری به سلامت بگذرد. در عین حال سرعت شتابنده و جهتگیری درست خود را در ساختن کشور و توسعه نفوذ ایران در منطقه، جهان اسلام و صحنه بینالمللی حفظ کند.
۱0- و این همه از برکات نشأت گرفته از سیر تکاملی حوزههای علمیه شیعه است که شخصیتهای برجسته و تعیین کنندهای چون حضرت امام خمینی قدس سره و مقام معظم رهبری (حفظهالله تعالی) را در دامن خود پرورده است. |