خلاصه نوزده رمان ایرانی 1
خلاصه ي نوزده رمان ايراني 1
محمدعلي سپانلو
از سایت شورای گسترش زبان فارسی
1ـ تهران مخوف
جواني ا زيك خانواده فقير (فرخ) دلباخته دختر عمهاش (مهين) از خانوادهاي اشرافي و متعين است. پدر مهين به سوداي مال و مقام درصدد است دختر را به خواستگار ثروتمند و هرزهاي (سياوش ميرزا) بدهد.
در پي حوادثي، فرخ در جريان هرزگيهاي سياوش ميرزا قرار ميگيرد، وي به علت عنصر خيري كه دارد، يك بار جان او را از مرگ نجات ميدهد و همزمان زن تيره روزي را كه به فحشا افتاده به خانوادهاش باز ميگرداند. در اين مدت گرچه ميهن از فرخ حامله شده اما مسئله زناشويي او با سياوش ميرزا همچنان مطرح است. مخالفان فرخ، يعني خانواده مهين، سياوش ميرزا و دار و دستهاش، با طرح توطئهاي فرخ را به دست ژاندارم دستگير كرده و به تبعيد ميفرستند. به دنبال اين حادثه مهين فرزندش را به دنيا ميآورد و خود از غصه ميميرد و ازدواج مصلحتي بهم ميخورد.
بقیه در ادامه مطلب
فرخ در راه تبعيد فرار ميكند و به باكو ميرود، مدتي بعد با انقلابيان روس به ايران برميگردد و سپس به نيروي قزاق ملحق ميشود و جزو آنها در فتح تهران شركت ميكند. كودتا آغاز شده و رجال خائن دستگير و دستگاهها تصفيه ميشوند. فرخ كه در اين دستگاه سمت مهمي دارد، ظاهراً به آرمان خود براي مبارزه با فساد نائل شده است. اما پس از يكصد روز كابينه كودتا سقوط ميكند و اوضاع به حال اول برميگردد. كاري از دست فرخ ساخته نيست، جز آن كه به تربيت فرزندي كه از مهين دارد دل خوش كند.
«در اين اثر تهران مخوف در آستانه كودتاني معروف سيد ضياء همچنان كه بوده معرفي شده است. محيطي است كه فضل و كمال و پاكدامني در آن ارزش و اعتباري ندارد. ناداني، هرزگي و نفوذهاي نامشروع درها را به روي اشخاص لايق بسته و بر نالايقها باز گذاشته است. جوانان هرزگي و جلفي و تجرد و آزادي كامل در عيش با زنان معروفه را بر زندگي خانوادگي ترجيح ميدهند. آزاديخواهان و ميهنپرستان در زندان بسر ميبرند. روحيه فرخ و اعتراض فردي او درست روحيه اعتراض روشنفكران سالهاي پيش از كودتاست.
سبك نگارش رمان اديبانه و استادانه نيست، ولي بهرحال ساده و قابل فهم است. نويسنده تصويرهاي زنده و روشني از وضع محلات، قهوه خانهها، شيره كشخانهها، اماكن فساد، راهها و چاپارخانههاي عرض راه، مسافرت با گاري و درشكه و واگن شهري، لباسها، انديشهها... بدست ميدهد.»1
2ـ جنايات بشر
ربيع انصاري 1308 (جيبي، 284 صفحه)
پس از « تهران مخوف» داستانهاي زيادي نوشته شد كه درونمايه آن را سقوط دختران بيگناه در منجلاب فساد و فحشا تشكيل ميداد. « جنايات بشر» يكي از اين دست آثار و از جمله پرخوانندهترين آنهاست. صورت داستان و نيز اسلوب نثر آن ارزش خاصي ندارد و اغلب به گزارش اداري يا انشاي مدرسهاي شبيه است.
خلاصه داستان از اين قرار است: راوي حكايت در بيغولهاي در كرمانشاه زني «بدريه» نام را مشرف به موت مييابد. زن يادداشتهاي خود را به او ميسپارد. مطابق اين يادداشتها بدريه دختري است معصوم و چشم و گوش بسته كه به اغوا و كمك دوست نامناسبش ا ز راه خانه در تهران ربوده و در شهرستانها به فحشاء گمارده ميشود. كشته شدن رئيسه فاحشه خانه بدست يكي از روسپيان عاصي فرصتي به بدريه ميدهد تا بازمانده پيكر دردمند خويش را از خانه منحوس بدر آورد و در اين بيغوله ساكن شود. در آخرين فصول كتاب، راوي حديث، نامزد دختر را مييابد و دو عاشق در كنار هم جان ميسپارند.
كتاب طبق رسم زمان سرشار از نوحه خوانيها و نفرينهاي نويسنده و آدمهاي داستان خطاب به اجتماع منحط و عوامل فساد است. ولي هيچگاه به ماهيت ريشهها و عناصر متشكله آن در اجتماع اشارهاي نشده است. مثلاً نويسنده ضمن يكي از پيامهايش قتل رئيسه فاحشه خانه را « بيهوده» تلقي ميكند و پاداش « بد و خوب اعمال مردم» را به خداوند احاله ميكند. در اين صورت معلوم نيست كه «اصلاح اخلاق عمومي» به عهده كيست؟
داستان در عين حال بازتاب اخلاقيات زمان است. تهمت و افترازني، تصور غلوآميز و چشم بسته نسبت به خطرات رابطه جواني، بيم از شهوتزدگي و افسارگسيختگي جامعهاي كه گويي همه در آن دست به دست ميدهند تا دامن عفت اشخاص نجيب و بي تجربه را لكهدار كنند. با اين حال برخي از صحنههاي كتاب، مثل وضع راهها و مسافرت، جواز عبور و پستهاي پليس، زندگي در خانههاي فساد، روابط روسپيان و منشاء اجتماعي مشتريان، تصويري مبهم اما قابل استناد از روزگار گذشته به دست ميدهد.
3- تفريحات شب
مسعود سه رمان دارد: تفريحات شب (1311)، در تلاش معاش (1312) و اشرف مخلوقات (1313) (گلهايي كه در جهنم ميرويند داستان گونهاي است كه سبك اصلي مسعود را از دست داده است) اما آن سه رمان در واقع مكمل هم هستند و جمعاً طرحي كلي از سيماي زندگي و روابط اقتصادي و انساني زمانش را با زباني رك و بي پروا ترسيم ميكنند. محيط اين سه گانه كوچه و پسكوچهها، ميخانهها، فاحشه خانهها، بازارها، ادارات يا مدارس دلمرده است. آدمهاي قصهها به امراض روحي و جسمي گرفتارند: بيماريهاي مقاربتي، سل، ترس از تنهايي، وحشت از آينده و ميل به بي عاري و خودكشي. اين آدم با اسامي مستعاري كه بازگوي شخصيت شان است ناميده ميشوند. در مورد زبان، روحيه و ريست طبقه تحصيل كرده آن سالها آثار مسعود سند است و قول نويسنده گمنامي كه در همان ايام اظهار عقيده كرده صحيح است كه « در آتيه وقتي بخواهيم نمونهاي از زبان محاورهاي امروزي جوانان كم تربيت شده پايتخت به دست آوريم (تفريحات شب) به طور كامل حاجت ما را روا خواهد كرد»2 عيب مسعود مثل اغلب نويسندگان هم عصرش دخالت نويسنده و در واقع روضهخواني او در لابلاي داستان است. خلاصه صافي شده تفريحات شب را در اين جا ميآوريم، كه به خصوص كثرت «عمل» را در كارهاي مسعود نشان ميدهد:
راوي داستان كه معلم است، به همراه رفيقش در سالن رقص مهمانخانهاي در كوك مردم هستند.
راوي و رفيقش سياه مست، از خيابانهاي غمانگيز ميگذرند و به كافه بسيار شيكي قدم ميگذارند. در اين جا رفيقش بعضي از مشتريان كافه را كه همه با كلاهبرداري مال دار و سرشناس شدهاند به او نشان ميدهد.
با درشكه به فاحشه خانه ميروند « محله كثيفي با مشتريانش، هزاران عمله، بنا، شاگرد دكانها، عضوهاي ماهي بيست توماني ادارات، محصلين بيخانمان، در محله به چند نفر از رفقا بر ميخورند، گوجه فرنگي، خرازي فروش، پكر مميز نواقل، اسكلت شاگرد چاپخانه و فيلسوف پير دير». اينها را «لحيم بدبختي» به هم جوش داده است. در خانهاي نامزد سابق اسكلت را در ميان فواحش ميبينند.
پس از ساعتي وقت گذراني سر خانم رئيس را كلاه گذاشته فرار ميكنند.
يادي مبهم از گذشته، راوي داستان در موقعيتي كه امكان دزدي كلاني داشته خودداري نشان داده است. براي او هنوز افسانه كهنه شرافت زنده است.
راوي به تجارتخانه يكي از دوستانش ميرود و چند چشمه از معاملات پرنيرنگ بازاري را ميبيند.
به عيادت منصور رفيق ميرود. در اتاقي محقر و كثيف. منصور برنشيت حاد دارد.
به ديدار چند تن از دوستان به اداره شان ميرود، رئيس كارمندان خاطي را جمع كرده و دشنام ميدهد « پدر سوختههاي سيراب خور، لش و لوشهاي ولگرد!»
دوستان اشتباهاً به خيال عشرت خانه، وارد يك خانه معمولي ميشوند.
راوي به مدرسه ميرود. توصيف وضع اسف بار محصلان. ورود مفتش معارف و نطق پرطمطراق و پوچ او.
راوي كتابهاي درسي را ورق ميزند كه مطالبشان با زندگي بيگانه است. پيشخدمت حكم لغو قرارداد استخدامش را به دستش ميدهد.
4ـ زيبا
محمد حجازي 1311 (قطع وزيري، 503 صفحه)
وقايع داستان قبل از سال 1300 شمسي اتفاق افتاده و سالها بعد در زندان به شكل گزارش ماوقع از طرف شيخ حسين جهت وكيل مدافعش نگاشته ميشود.
شيخ حسين روستازادهاي كه جهت ادامه تحصيلات مذهبي به تهران آمده دلباخته زن هوسباز و آشوبگري به نام « زيبا» ميشود. سوداي سوزان جسم، او را مرحله به مرحله به تسليم سنگرهاي اعتقادات و اخلاقياتش ميكشاند. شيخ به خاطر زيبا تغيير لباس ميدهد، به توصيه او زيردست يكي از عشاق دلدارش در ادارهاي استخدام ميشود. به فشار زيبا وارد خدعهها و بند و بستهاي سياسي ميگردد، قلم بمزد ميشود، و افتراهاي سياسي او باعث خودكشي دختري بي گناه ميگردد. در اين سقوط ارزشها كه شيخ حسين با آگاهي اما بدون قدرت مقاومت شاهد آن است، بر سر زيبا با ديگر دل باختگان ميجنگد، نامزد عفيفش را به فحشاء ميكشاند، رشوه ميگيرد و اختلاس ميكند، گاه مجاهد ميشود و گاه مرتجع، گاه امروزي و گاه سنتي. به معناي كامل كلمه شيخ حسين بازيچه زيبا است.
فضاي رمان سرشار است از هرج و مرج، مرض اداره سالاري، فساد و سقوط سردمداران قوم. روزگاري كه رمز پيشرفت روابط پنهاني و خصوصي است، مردمي گرگ صفت و بي اصول، مردمي كه بندي بند شلوار خويشند. خوشگلي بلا است و مايه پيشرفت. كتاب به روشني نشان ميدهد كه چگونه سازمان مشروطيت به مان سبك استبدادي اداره ميشود و سهولتهاي قانون، در جامعهاي كه سرشار از خرافات و تبعيض و فريب است، چگونه فساد را تسهيل كرده است.
شخصيت زيبا خوب پرداخت شده، اين روسپي اعياني تا حدي شبيه نانا قهرمان كتاب اميل زولا است. البته زيبا باهوشتر است، چون جامعه شرقي زنان را تودارتر و آب زيركاهتر بار ميآورد. او يادآور عصر «عزيز كاشي»ها است كه حتي در تغيير كابينهها اعمال نفوذ ميكردند.
شخصيت شيخ حسين، علاوه بر سوداوي مراجي و ماليخوليازدگي، نمايشگر شيخكهايي است كه فرصت طلبانه، با وسائل غيرقانوني و نامشروع، خود را از اعماق اجتماع بالا ميكشيدند و از گوشه حجره مدرسه بر كرسي مقامات تكيه ميزدند. در عين حال تضاد دروني شيخ حسين جالب است. او آگاه است اما تن در ميدهد تا بازيچه زيبا باشد. شيخ بين تقواي مدرسه و شهوت سوزان، حس ايثار و فرصت طلبي، آونگ وار نوسان ميكند.
سبك حجازي در اين رمان گزارش گونه است. يعني ماجراها را به طور كلي ميگويد و كمتر به توصيف جزئيات و سايه روشنهاي صحنه ميپردازد، و اغلب در صدد ساختن زباني خاص براي هر يك از آدمها برنميآيد. و البته چون قصه از قول شيخ حسين نقل شده اين شكل قابل توجيه است.
زيبا واقعگراترين اثر حجازي است
ادامه دارد ...
خلاصه نوزده رمان ایرانی -تهران مخوف -تفریحات شب -زیبا -جنایات بشر
برچسب ها : خلاصه نوزده رمان ایرانی
مطالب مشابه :
رمان شفق-5-
رمان,دانلود رمان,رمان مخصوص موبایل صدای منحوس آهو توی تو برای من فقط یک پشه ای
فقط برای من بخون 10 ( قسمت آخر )
اریا برام میوه پوست گرفت و و شنیدم و دنبال اون صدای منحوس رمان برای موبایل.
رمان برایم از عشق بگو
مرجع رمان موبایل خودش پیاده شد و برای مهتاب چند مدل میوه خرید به آن ماده منحوس
شکلات تلخ 9
رمان رمــــان دل ببندیم.بچه تنها میوه باغ زندگی بشره،لحظه رمان برای موبایل.
خلاصه نوزده رمان ایرانی 1
دانلود مجموعه هفت رمان برای موبایل. خويش را از خانه منحوس بدر آورد و رمان میوه
برچسب :
رمان میوه منحوس برای موبایل