به سکوت سرد زمان...

یادم هست این روزها که می شد تمام سلولهای بدنم به جنب وجوش در می آمد .
روزها را شمارش معکوس می کردیم تا نوروز از راه برسد .
چه حسی بود ...
در دور دست اندیشه مان هم نمی توانستیم چنین روزهایی را تصویر کنیم .
روزهایی که با نوروز بیگانه شویم .
دارا و ندار نوروز را با تمام وجود به استقبال می رفتند .
مهربانی و شادی دراین روزها موج میزد.
جشنی برای عاطفه ها گرفته نمی شد .
بدون تشریفات عواطف خرج می شد و مهربانی موج میزد.
اکنون برای خرج عاطفه جشنها گرفته می شود .
و دریغ از ریالی عاطفه ... که بی منت نثار شود.
افسوس که رنگ و لعاب سفره های هفت سین هم بوی غربت گرفت .
جایی برای سیر و سیب و سمنوی تازه نیست .
سکه ها هم دیگر رونق سفره نیست .
سکه ها از رونق افتاد...
هفت سین مان را نیز اسباب بازیهای پلاستیکی پر کردند .
همه چیز بازی شد.
اصلاتش را گرفتند ...
مادر بزرگ ها هم بی حوصله شده اند .
ساعتها با ساعت خوش ، خوش و خرم بودیم .
ساعت خوش راهم ...
کم یا زیاد ، دلمان خوش بود . و دل خوش همه چیزمان بود .
یادم هست هر وقت از کاستیها گلایه میکردیم پدر با لحنی آرام و اندیشه ای فرا تر از تصور ما می گفت :
من بیشتراز این نتوانستم . بزرگ که شدید شما برای فرزندانتان بیشتر و بهتر، آنطور که دلتان میخواهد انجام دهید .
و حالا به آن روز رسیدیم .
بزرگ شدیم و فرزندانمان هم جای ما را گرفتند .
اما دریغ و افسوس .
افسوس که همان کاری که از دید ما ناچیز بود و پدر برای ما انجام داد، نتوانستیم برای فرزندانمان انجام دهیم .
او برای 8 نفر بود و توانست
و ما در یکی از آن 8 نفر مانده ایم .
وای .... وای که بدهکار شدیم .
بدهکار همسر، فرزند .... و بدهکار خدا.
عمری را که به ما داد در سردرگمی گذراندیم .
عمری که میبایست با تحول همراه باشد...
هرسال سر سفره برای چند ثانیه میخوانیم
حول حالنا
و تمام ...
خوب ، تنها کاری که در این لحظات از دستم بر می آید . افسوس خوردن برای عمر از دست رفته و آینده ای که کاملا خاکستری است و سراب . هرچند اولی ملال آور و دومی نابود کننده اراده است و هر دو بلای جان ....بگذریم ...
سری به آلبو م ها و کاست های قدیمی می زنم . میخواهم تصنیفی گوش کنم که وصف حال باشد و آرام بخش.
سرو چمان . خدای من ....
آلبوم سروچمان و تصنیف هردمی چون نی ، آبی است بر آتش دل و تسکینی برای آرامش ، هرچند گذرا
شما هم با من همراه شوید .

هر دمی چون نی، ازدل نالان، شکوه ها دارم
روی دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم
هر نفس آهیست، از دل خونین
لحظه های عمر بی سامان، میرود سنگین
اشک خون آلود من دامان، می کند رنگین

به سکوت سرد زمان
به خزان زرد زمان
نه زمان را درد کسی
نه کسی را درد زمان
بهار مردمی ها دی شد
زمان مهربانی طی شد
آه از این دم سردیها، خدایا
آه از این دم سردیها، خدایا

نه امیدی در دل من
که گشاید مشکل من
نه فروغ روی مهی
که فروزد محفل من
نه همزبان دردآگاهی
که ناله ای خرد با آهی
داد از این بی دردیها، خدایا
داد از این بی دردیها، خدایا

نه صفایی ز دمسازی به جام می
که گرد غم ز دل شوید
که بگویم راز پنهان
که چه دردی دارم بر جان
وای از این بی همرازی خدایا
وای از این بی همرازی خدایا

وه که به حسرت عمر گرامی سر شد
همچو شراره از دل آذر بر شد و خاکستر شد
یک نفس زد و هدر شد
یک نفس زد و هدر شد
روزگار من به سر شد

چنگی عشقم راه جنون زد
مردم چشمم جامه به خون زد ..یارا
دل نهم ز بی شکیبی
با فسون خود فریبی
چه فسون نافرجامی
به امید بی انجامی
وای از این افسون سازی، خدایا
وای از این افسون سازی، خدایا و این هم لینک دانلود

تصنیف هردمی چون نی با صدای استاد

به سکوت سرد زمان...

مطالب مشابه :

به سکوت سرد زمان

شجریان (به سکوت سرد زمان)

به سکوت سرد زمان

به سکوت سرد زمان...

به سكوت سرد زمان.

سرو چمان

.:| متن آلبوم های استاد شجریان |:.

دانلود آلبوم سکوت بهرام

متن آلبوم های استاد محمدرضا شجریان (شب سکوت کویر-جان جان(چاووش9)-به یاد عارف(چاووش1)-سپید(چاووش6)-سر

استاد شجريان و ارکستر ملي ... کنسرت چهلستون