دلتنگ زندگی
هر بار هم که می آمد دخترمان را از دستم بگیرد مانع می شدم. غصه ام گرفته بود، حتی نتوانستم شام را خودم برایش توی ظرف بکشم.
حالا تو فکر کن سه روز باشد که همسرت را ندیده ای و موقع آمدنش دختر دو ماهه ات چنان خون گریه راه بیندازد که صدایش هفت کوچه آنورتر را هم بردارد. دیشب بعد سه روز احمد از ماموریت برگشته بود. به جز یک سلام و احوالپرسی خشک و خالی آن هم لابلای گریه های نرگس هیچ حرفی نتوانستم با او بزنم. هر بار هم که می آمد دخترمان را از دستم بگیرد مانع می شدم. غصه ام گرفته بود، حتی نتوانستم شام را خودم برایش توی ظرف بکشم.
احمد داشت توی آشپزخانه غذا می خورد. دلم می خواست عکس العمل هایش را موقع غذا خوردن ببینم، اما به خاطر دل درد نرگس مجبور بودم او را طوری که بتوانم شکمش را ماساژ بدهم بغل کنم و توی اتاق راه بروم. میان سمفونی گریه های نرگس تنها گاهی می شد صدای قاشق چنگال احمد را شنید. احمد صدا کرد: «گریمیچرشو دادی؟»
من هم طوری که صدایم از گریه ی نرگس بلند تر باشد می گویم: «گریمیچر دادم. عرق نعنا هم دادم. تازه دیروز با مامانت بردیمش پیش دکتر. اونم یکاره گفت خانم شیر خشکش رو عوض کن!»
گفتم: «آقای دکتر بچه ی من اصلا شیر خشک نمی خوره!»
من که تمام فکر استراحت احمد است می گویم: «احمد مجید باهاتون بود؟»
احمد: «کدوم مجید؟»
گفتم: «همون پسره که میگفتی خیلی می خنده! نمیذاره بخوابیم خیلی شره!»
احمد: «آهان آره!»
من هم که مطمئن می شوم خوب استراحت نکرده است، دلشوره می گیرم. احمد شامش را خورده نخوده آمد که نرگس را از بغلم بگیرد. من هم چنان مانع شدم که احمد پاک جا خورد.مطمئن بودم که خیلی خسته است. وقتی ماموریت غالبا شب ها خوب نمی خوابید. اصلا دلم نمی خواست امشب هم به خاطر نرگس نخوابد. بغضم گرفته بود. توی دلم می گفتم: «دِ آخه بچه جون چته؟»
من توی سالن نرگس را بغل کرده بودم و توی تاریک راه می رفتم چون تنها به این واسطه نرگس ساکت می شد. احمد هم تنها به اتاق خواب رفت و فقط قبلش پرسید: «لیلی از کی اینجوری شده؟»
گفتم: «از همون شب اولی که تو نبودی!»
احمد: «میذاری بغلش کنم تو بری بخوابی؟»
گفتم: «خواهش می کنم شما استراحت کن. من خونه بودم به هر حال!»
و احمد که می داند اگر نرگس را به او بسپارم هم از عذاب وجدان بیدار ماندنش خوابم نمیبرد، می رود. حوالی چهار صبح نرگس طبق عادت خوابش میبرد. معمولا از چهار صبح تا ساعت ده خوب می خوابد. من که تازه خیالم راحت شده به هیچ طریق سر و صدا نمی کند او را با آرامش به اتاق میبرم تا تخت بخوابد. وقتی از اتاق بیرون می روم میبینم که احمد برای خواندن نافله ی قبل نماز بیدار شده است. من که فرصت نکرده ام توی اینه نگاهی به خودم بیندازم از دیدنش جا می خورم و تنها به صورتش لبخند می زنم.»
یا جمله ی همیشگی خودش می افتم: «لبخندت از هر بزک دوزکی قشنگتره خانم!»
با نگرانی نگاهم می کند و می گوید: «انقدر خودتو اذیت من نکن خانم!»
من که از دست گریه های راحیل بغض کرده ام می گویم: «من زن بدیم؟»
احمد پلک هایش را روی هم می گذارد و با لبخند موزیانه ای می گوید: «اوهوم!»
خنده ام می گیرد و لابلای خنده می گویم: «مرض!»
احمد می گوید: «من سه شبه تخت میگیرم می خوابم. آخه تو فکر می کنی می تونم ببینم تو تا صبح بیداری من بخوابم؟»
من با چشم های گرد می گویم: «مگه نگفتی مجید باهاتون بود؟»
احمد: «ای دیوونه!»
من که تازه خیالم راحت شده می خندم و می گویم: «مرض!»
احمد رضایتمندانه می خندد و می گوید: «میگما اگه این بچه نبود من از کجا می فهمیدم که توی خل و چل انقد منو دوس داری؟»
من که دارد قند توی دلم آب می شود آماده حاضر جوابی می شوم که صدای گریه ی نرگس بلند می شود. احمد زودتر از من به اتاق میرود و نرگس را بغل می کند و با خودش می آورد. نرگس با پنجه های ظریف و کوچکش احمد را بغل می زند. عجیب که انگار با حس کردن بوی تن پدرش آرام میگیرد و خوابش میبرد. چه کسی می داند شاید درد دخترم این بود که در تمام این سه روز دلتنگ پدر بوده است!
نرگس روزبهانی(راحیل)
اسفند نود و سه
کد خبرنگار : 25
مطالب مشابه :
آدرس دانشگاه پیام نور خوراسگان
آدرس : اصفهان - خوراسگان - خيابان جي غربي (ع) - خيابان ۲۲ بهمن دانشگاه پيام نور خوراسگان.
آدر س جدید دانشگاه پیام نور خوراسگان
پرسش وپاسخ دانشگاه پیام نور س جدید دانشگاه پیام نور خوراسگان دانشگاه پیام نور اصفهان.
جزئیات ثبت نام دوره های فراگیر پیام نور سال 92-91 + دانلود دفترچه
پیام نور خوراسگان ( استان اصفهان ) سال 1391 دانشگاه پيام نور بر اساس برنامه
طرح کتابخوانی(باطعم هلو)
دانشجویان مستقل دانشگاه پیام نور خوراسگان دانشگاه پيام نور, پيام نور اصفهان,
نکات مهمی که باید در زمان حذف و اضافه رعایت کنید، چیست؟ // پيام نوري ها بخوانند
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه پیام نور خوراسگان // پيام نوري ها دانشگاه اصفهان
همه چیز درباره ثبت نام دورهای کارشناسی فراگیر پیام نور
پیام نور خوراسگان ( استان اصفهان ) سال 1390 دانشگاه پيام نور به صورت
دلتنگ زندگی
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه پیام نور پیام نور خوراسگان ( استان اصفهان )
احاديث مربوط به جايگاه دختران
دانشجویان مستقل دانشگاه پیام نور خوراسگان دانشگاه پيام نور, پيام نور اصفهان,
نکات لازم برای مسافرین اربعین حسینی
دانشجویان مستقل دانشگاه پیام نور خوراسگان دانشگاه پيام نور, پيام نور اصفهان,
ثبت نام سفر زیارتی کربلای معلی سال ۹۲
انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه پیام نور خوراسگان دانشجویان دانشگاه اصفهان
برچسب :
دانشگاه پيام نور خوراسگان اصفهان