بازنويسي شاهكارهاي ادبيات نمايشي براي نوجوانان
نوجوانی سن" اولین" هاست؛ اولین تجربه های فردی و جمعی ناشی از خودآگاهی و خودمختاری در این سن اتفاق می افتد؛ شباهت عجیب موقعیتهای حساس تصمیم گیری که اغلب شخصیتهای اصلی شاهکارهای ادبیات نمایشی برای اولین بار با آنها مواجه می شوند با "اولین بودن" سن نوجوانی سبب می شود لزوم در اختيار گذاشتن این گنجینه ها نزد نوجوانان بیشتر احساس شود. شاهكارهاي ادبيات نمايشي براي نوجوان امروز منابع بسيار خوبي از بررسي نحوه برخورد با مسائل اساسي بشري در سير تاريخ و مشاهده مستقیم عواقب هستند. نوجوان براي تجربه نتایج اشتباهات گذشتگان نياز به تكرار آنها ندارد او با خواندن ديدن و یا مشارکت در اجرايي از شاهكارهاي ادبيات نمايشي تمامي اشتباهات و گناهان پدران خود را يك دور كامل دوره مي كند بی آنکه دامانش به این گناهان آلوده شود یا تاوان محرومیت نقصان و یا حذف فردی واجتماعی را بدهد و این رمز دیگر لزوم توجه خاص به این شاهکارهاست.
شیوه های بازنویسی:
در این نوشته با نمونه گرفتن یک نمایشنامه ایرانی؛ " مرگ یزدگرد" نوشته بهرام بیضائی ؛ سعی به کشف شیوه های ممکن بازنویسی شاهکارهای نمایشی برای رده سنی نوجوان را دارم. اما پیش از پرداختن به شگردهای بازنویسی لازم است بر هدف اصلی این نوشته تکیه و تأکیدی دوباره داشته باشم:
هدف اصلی از بازنویسی شاهکارهای ادبیات نمایشی:
ترغیب نوجوان ایرانی به مطالعه متن یا مشارکت در دیدن یا اجرای شاهکارهای ادبیات نمایشی به عنوان منبع چکیده تجربه های درست و غلط بشری و شرکت در آزمایشگاه امن سیراب کردن کنجکاویهای انسانی به جهت آگاهی دادن از عواقب کنجکاویها؛ آزادیهای بی حد و حصر ؛ انحرافات و لغزشها ! این هدف اصلی بازنویسی شاهکارهای ادبیات نمایشی ست.
اما لازمه های تحقق هدف اصلی:
1- حفظ درونمایه اصلی متن
2- حفظ کنشهای اصلی متن
در اینجا لازم به ذکر است که لزوم حفظ درونمایه اصلی یا یکی از دورنمایه های فرعی که به نظر بازنویس برای نوجوان مهمتر و حیاتی تر است؛ با تغییر موضوع هیچ منافاتی ندارد( این مورد به هنگام شرح شگردهای بازنویسی به تفصیل شکافته خواهد شد) اما منظور از حفظ کنشهای اصلی تأکید بر کنش و واکنشهاست نه بر خود شخصیتها.
شگردهای بازنویسی نمایشنامه " مرگ یزدگرد " برای نوجوانان :
بازنویسی متن نمایشی به دو طریق: بازنویسی داستان و بازنویسی طرح انجام می پذیرد. بازنویسی داستان با تغییر هویت و حذف و اضافه کردن احتمالی شخصیتهای داستان امکان پذیر می گردد اما بازنویسی طرح نمایشنامه با تغییر در زمان و مکان وقوع داستان نمایش امکان پذیر می شود. نتیجه هر دوی این بازنویسی ها اما تغییر احتمالی در نتیجه داستان و برجسته سازی درونمایه خاصی از دل درونمایه های متعدد متن اصلی خواهد بود.
1- بازنویسی " مرگ یزد گرد " با محوریت تغییر داستان:
از آنجا که بناست بازنویسی برای نوجوان انجام پذیرد در بازنویسی داستان نمایشنامه کافی ست پی قرابتها و ظرفیتها گشت؛ قرابتهائی که برای نوجوان ایرانی شناخته تر هستند. این نوع ظرفیتها در متن "مرگ یزدگرد" کم نیستند:
الف) تغییر و تبدیل شخصیتها به منظور همذات پنداری مخاطب نوجوان:
در نمایشنامه "مرگ یزدگرد"؛ کم سن و سال ترین و نزدیک ترین شخصیت متن به سنین و حال و هوای نوجوانی شخصیت دختر آسیابان است. بازنویس با برجسته کردن این شخصیت و معرفی او به عنوان یک نوجوان فرصت همذات پنداری را به مخاطب نوجوان داده تا بر واقعه مرگ یزدگرد از منظر و میزان تأثیر او بنگرد. این تغییر ساده خود یک رویکرد اساسی برای پرداختن به یک نمایشنامه برای مخاطب نوجوان است.
نمونه تغییر داستان طبق این رویکرد:
اضافه کردن دو شخصیت: یکی آذر؛ پیرزنی از دل تاریخ که راوی روایت "مرگ یزدگرد" است. و دیگری آذر؛14 سالگی همان پیرزن زمانی که هنگام وقوع واقعه در آنجا حضور داشته.
تذکر: در این رویکرد بازنویس هیچ الزام و اجباری به کاهش سن شخصیتها ندارد؛ به جای کاهش سن شخصیتها کافی ست بازنویس شخصیتی را در متن اصلی پیدا کند که احساس کند نوجوانان با او همذات پنداری بیشتری می کنند. برای مثال: شخصیت آسیابان که فردی ساده دل و کمی احمق است هم می تواند انتخاب خوبی باشد. همچنین شخصیت سربازی که گاه به گاه سروکله اش در متن اصلی پیدا می شود نیز گزینه بدی نیست. بازنویس با برجسته سازی هرکدام از این دو شخصیت می تواند جلوه دیگری به متن اصلی بدهد که بیشتر به مذاق نوجوانان خوش آید.
ب) شباهت های داستانی نمایشنامه با آثار کلاسیک:
ورود ناگهانی پادشاه بر آسیابان ، تفاوت شخصیتی و منزلتی آنان ، پیشنهاد پادشاه مبنی بر خرید آسیاب از آسیابان و اینکه هیچ کسی تا به حال چهره پادشاه را ندیده چرا که همواره از نقاب استفاده می کرده؛ اینها همه نشانه هائی است که هر فرد خوب کتاب خوانده ای را به یاد داستان معروف " شاهزاده و گدا " اثر مارک تواین می اندازد. این نکته بسیار مهم یعنی استفاده از قرابتهای داستانی یک نمایشنامه با داستانی– یا نمایشنامه و شعری-کلاسیک و آشنا دومین رویکرد بازنویسی یک نمایشنامه برای نوجوان بر اساس تغییر داستان است.
نمونه تغییر داستان جهت استفاده از این رویکرد: با فرض شبیه بودن چهره و فیزیک یزدگرد و آسیابان؛ تغییر زمان نمایش و بردن آن به پیش از زمان مرگ یزدگرد و نشان دادن لحظه مواجه یزدگرد با آسیابان و پی بردن این دو به شباهت ظاهری شان و باقی ماجرا.
ج) انتقال زمان و مکان متن به امروز:
تا به حال تأکید بر حفظ درونمایه اصلی متن اصلی بود اما رویکرد سوم بازنویسی تأکید بر حفظ کنشهای اصلی دارد. اگر شخصیتهای درگیر در نمایشنامه مرگ یزگرد را همه به سنین نوجوان ببریم چه اتفاقی می افتد؟ طبیعی است که رابطه ها و تعاریف اشخاص می باید دچار تغییرات بزرگی شوند. اما آیا این کار چه فایده ای برای نوجوان امروز دارد؟ پاسخ این است که این تقلیل سن شخصیتها با رعایت کنشهای اصلی نمایش فرصتی برای بیان مسائل روز نوجوانان را به بازنویس می دهد. پس احتمال اینکه نمایش برای مخاطب نوجوانش ملموس تر و هیجانی تر شود افزایش می یابد. طبیعی ست که می توان هزار و یک درونمایه امروزی مناسب با سن نوجوان را در این قالب ریخت و بیان کرد؛ تعارض حس استقلال طلبی نوجوان با میل در جمع بودن ؛ مخفی کاری و میل مفرط به خوب نشان دادن خود در همه شرایط؛ بی انگیزگی و کم طاقتی و بلاتکلیفی؛ نشناختن سرحدآزادی خود و دیگران و نظایر اینها از این دست درونمایه ها هستند .
نمونه تغییر داستان با این رویکرد( بر اساس حفظ کنشهاس اصلی) :
کنشهای اصلی متن مرگ یزدگرد اینها هستند: وجود معمای کشته شدن شخصیتی مهم به دست شخصیت یا اشخاصی ضعیف الحال و تلاش گروه متهم به قتل برای تبرئه کردن خود نزد مریدان و وابستگان شخصیت مهم داستان. طبیعی ست که وقتی شخصیتها نوجوان و امروزی می شوند بناچار مکان و زمان وقوع داستان نمایش هم دستخوش تغییرات می شوند. مکان: تهران-کارگاه پخت نان فانتزی- شخصیتها: نانواها: بهروز 17 ساله ارشد کارگاه؛ لادن هفده ساله و نیمه کارگر کارگاه و بنفشه 15 ساله خواهر بهروز و کارگر کارگاه. مهاجمان: اسی 19 ساله سردسته گروه کهکشانی "دب اکبر"؛ آرش نفر دوم گروه کهکشانی "دب اکبر" 19 ساله و داوود دلقک گروه 18 ساله. و آخرین نفر: ساسان سردسته پیشین گروه کهکشانی "دب اکبر" که در کارگاه به قتل رسیده است؛ 19 ساله. خط اصلی داستان: ساسان بنا به علتی نامعلوم از دوستان خود گریزان است؛ آنها او را در یک کارگاه پخت نان فانتزی در حالی پیدا می کنند که کشته شده؛ متهم اصلی بهروز کارگر ارشد نانوائی ست.
د) ترکیب:
آخرین رویکرد؛ رویکردی ترکیبی ست. منظور استفاده از شیوه ترکیبی از سه رویکرد قبلی است.
نمونه:
می توان از شباهت داستان متن اصلی مرگ یزدگرد با داستان شاهزاده و گدا در بازنویسی رویکرد ج – کاهش سن شخصیتها به نوجوان- استفاده کرد و آنها را با هم یکجا به کار برد.
2- بازنویسی " مرگ یزد گرد " با محوریت تغییر طرح:
شاید اهمیت نمایشنامه مرگ یزدگرد بیشتر از آن که مربوط به داستان آن باشد مرهون طرح پیچ در پیچ و محکمش است. از این رو رویکردهای متنوعی که پیش روی بازنویس قرار می گیرد متنوع و هرکدام به تنهائی بسیار جذاب اند:
الف) برجسته سازی درونمایه های تنیده در طرح:
اولین دستمایه ای که متن اصلی مرگ یزدگرد به ما می دهد تأکید متن به نگاه تردیدآمیز و به دور از تعصب به تاریخ است. همین جنس نگاه خود می تواند درونمایه اصلی اجرا برای نوجوانان باشد. بازنویس با درنظرگرفتن این درونمایه و برجسته سازی آن به مخاطب کم تجربه و ناپخته اش می آموزد که اصل قضاوت درباره مسائل پیرامون چگونه می تواند باشد. از دیگر درونمایه های فرعی این متن مناسب نوجوانان می توان به قیاس صریح جسور و زیبای متن با وقایع سالهای 1357 شمسی و فرار شاه ایران از کشور و تحلیل وضعیت معیشتی و روحی مردم در آن روزگار اشاره کرد.
ب) شیوه های بصری پیشنهاد شده در متن اصلی:
استفاده از شگرد بازی در بازی و صورتک در متن اصلی نمایشنامه "مرگ یزد گرد" قوه خلاقه بازنویسی که قصد دارد برای نوجوان این متن را دوباره سازی کند به جوشش درآورده و او را به سمت گزینش شیوه نمایشی مناسب سوق می دهد. پرسش اینجاست:آیا می توان جایگزین مناسبی برای شیوه بازی در بازی نمایشنامه "مرگ یزدگرد" پیداکرد بی آنکه به روح اثر لطمه ای وارد آورد؟ پاسخ مثبت است. استفاده از شیوه عروسکی "بن راکو" برای به حرکت درآوردن کالبد بی جان پادشاه تنها یکی از امکانات بیشمار برای جذاب کردن بازنویسی و در نهایت اجرای این متن است. چرا که بنا به شواهد خود متن اصلی: مگر نه اینکه پادشاه سر است و ملت تن؛ مگر نه اینکه با مرگ پادشاه ملت نمی میرد اما با مرگ ملت پادشاه چرا؛ پس همین ملت نمی تواند کالبد بی جان پادشاه را به شیوه عروسک گردانی "بن راکو" جانی دوباره دهند تا حقیقتی که بر او رفته را برایمان بازگو کند! از طرفی اگر به قواعد شیوه عروسک گردانی"بن راکو" دقتی دوباره کنیم چه می بینیم؟ پاسخ این است: سر را خبره ترین عروسک گردان باز می دهد و تنه را باقی عروسک گردانان!
ج) شباهت های ساختاری و درونمایه ای متن با آثار کلاسیک:
دیگر امروزه برای همه یقین شده که آثار بزرگ مرهون آثار بزرگ و کوچک پیش از خود بوده و هستند. طرح معماگونه نمایشنامه "مرگ یزدگرد"و به قهقهرا نزدیک شدن شخصیت محوری– یزدگرد- با پیشرفت زمانی نمایش یادآور یکی از معروف ترین نمایشنامه های دوران کلاسیک و شاید شاهکار تمامی ادبیات نمایشی در همه اعصار باشد: نمایشنامه " ادیپ شاه " اثر سوفوکل! شباهاتهای ساختاری و درونمایه ای این دو متن بیش از حد تصور است: شخصیت محوری دو پادشاه هستند: ادیپ پادشاه تب و یزدگرد پادشاه ایران! شخصیتهای محوری در حال گریز هستند و از قضا هر دو از دست سرنوشتی محتوم؛ ادیپ از آغشته شدن دستش به خون پدر و زنای با مادر می گریزد و یزدگرد از خود و دوستان و مرگ! طرح نمایشنامه در هر دو متن حل معمائی به سمت رسوا شدن شخصیت محوری ست؛ آن کس که سبب شیوع طاعون در تب شده ادیپ است و آن کس که سبب آوارگی و حقارت یزدگرد شده خود اوست! استفاده از هر کدام از این شباهاتها و برجسته سازی آن فرصت خلق اثری تازه را به هر بازنویسی می دهد.
نکته ای بسیارمهم و حیاتی به هنگام بازنویسی شاهکارهای ادبیات نمایشی:
شاید بیان این نکته برای متن "مرگ یزدگرد" لزومی نداشته باشد ولی از آنجائیکه این نکته به یکی از اشتباهات رایج بازنویسی می پردازد گفتن آن ضروری ست. بازنویس در مواجه با آثار کهن همواره باید این نکته را به یاد داشته باشد که برخی مسائل که برای بشر دیروز بزرگ بغرنج و پراهمیت بوده برای مردم امروز کوچک آسان و عادی تلقی می شوند. یک بازنویس باید دقت ویژه ای به این امر مبذول دارد چرا که نادیده گرفتن این نکته عواقب بسیار بدی به همراه دارد. برای نمونه باز شاهکار سوفوکل ؛ نمایشنامه "ادیپ شاه" و به معمائی که ابولهول؛ دیو شهر تب؛ برای ادیپ شاه طرح می کند را به خاطر بیآورید- معمائی که حتی اندیشمندان تب از حل کردن آن عاجز بوده اند: آن چیست که به هنگام طلوع آفتاب چهار پا دارد، به هنگام نیم روز دو پا و به هنگام بعد از ظهر سه پا؟ با نهایت احترام به مفهوم والائی که این معما دارد ناچاریم اعتراف کنیم که وفاداری به متن سوفوکل در این زمینه و حفظ این معما در بازنویسی– به همین شکل و قالب- حاصلی جز ریشخند تماشاچیان به همراه نخواهد داشت؛ چرا که امروزه روز کودکان هفت ساله نیز پاسخ این معما را می دانند.
----------------------
منابع:
- نمایشنامه مرگ یزدگرد؛ بهرام بیضائی؛انتشارات روشنگران و مطالعات زنان؛ چاپ هفتم/ 1383
- سفر پر ماجرای کودک؛ پاول اس.کاپلان ؛مترجم: مهرداد فیروزبخت؛ مؤسسه خدمات فرهنگی رسا؛ چاپ چهارم/ 1386
- فلسفه و روش در تئاتر کودک و نوجوان؛موسی گلدبرگ؛ مترجم: اردشیر کشاورزی؛ انتشارات نمایش؛چاپ اول/1387
مطالب مشابه :
نمایش و نمایشنامه کودک و نوجوان
شناخت اصول کارکردن بدون متن, برای دریافت نسخه pdf مطلب نمایش و نمایشنامه کودک و نوجوان
نمایشنامه
مربوط به متن نمایشنامه ها ساده برای نمایشنامه نویسی نمایشنامه کودک و نوجوان.
بازنويسي شاهكارهاي ادبيات نمايشي براي نوجوانان
شاهكارهاي ادبيات نمايشي براي نوجوان امروز یک نمایشنامه متن یا مشارکت در
نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان
"40 نمایشنامه برای بارها این نکته بیان شده که در حوزه کودک و نوجوان کمبود متن را
رقابت 15 نمایشنامه در بخش کودک جشنواره ایثار
15 نمایشنامه کودک و نوجوان برای آن میان 100 متن ویژه کودک و نوجوان ایثار برای
متن زیبا و حمایت دوستان؛ عامل بازگشت من به تئاتر
تآتر کودک و نوجوان متن زیبا و تا قبل از خواندن نمایشنامه، تصمیمی برای کارگردانی
اولين فراخوان متون نمايشي مديريت توليد تئاتر كودكان ونوجوانان
تآتر کودک و نوجوان متن کامل این نوشتاری به نام نمایشنامه است که سرشار از ایده
نمایشنامه خوانی
شیراز برای این نمایشنامه عاشقانه این متن رو به یاد اون و برای و نوجوان
دانلود نمایشنامه کوتاه (2)
دانلود نمایشنامه کوتاه (2) قوی همسری برای
برچسب :
متن نمایشنامه برای نوجوان