95 کیلو

شاید برای بعضی از آدمها خیلی عجیب باشد که یک آدم چاق بخواهد در مورد مشکل اضافه وزنش مطلب بنویسد. ما در مملکتی زندگی می کنیم که مردم آن روز به روز به سمت مانکنیسم پیش می روند. زنها همه تلاش می کنند که مقبول شوهرهایشان باشند و گاه به خاطر همین سلامتی خود را نیز به خطر می اندازند. روز به روز بر ثروت موسسات لاغری اضافه می شود و امکان ندارد روزی با یک نمونه از تبلیغات داروها و قرصها و دستگاهها و .... مربوط به این موضوع در اطراف زندگی خود مواجه نشوید. همه و همه اینها این موضوع را برایتان مسجل می کند و این نیاز را در شما ایجاد می کند که باید لاغر باشید و چاق بودن یعنی مشکل.

چند دفعه توی اتوبوس و یا تاکسی با غرولند یک نفر مواجه شده اید که خانم خودت را بکش آنطرف تر چقدر چاقی نمی توانم رد شود و یا نمی توانم بنشینم و با یک نگاه غضب آلود ارث نداشته پدرشان را از شما طلب می کنند.

آنوقت است که یک آدم چاق تصمیم می گیرد که کمی وزن کم کند. دست به هزار راه می زند. رژیم لاغری دکتر کرمانی یک سالی همیشه با احساس گرسنگی به خواب می روی و به خودت تلقین می کنی که به اندازه نیاز بدنت غذا خورده ای. شبها با گرسنگی سر بر بالین می گذاری و از این پهلو به آن پهلو می شوی و یاد حرفهای رابط می افتی که می گوید اگر سه هفته تحمل کنی عادت می کنی. ولی این قضیه یک سال ادامه دارد و در نهایت نتیجه اینکه 7 کیلو کم می کنی و ظرف 15 روز عید به سرعت بر می گردد البته ایندفعه 9 کیلو اضافه تر.

دوباره تصمیم می گیری یک دکتر دیگر یک رژیم دیگر و بعد از یک مدت طولانی وسرخورده تر از دفعه قبل دوباره اضافه وزن. دفعه بعد رژیم همراه با ورزش را امتحان می کنید ولی زندگی روز مره و شغل و کار منزل و درس و ... اجازه ادامه ورزش را نمی دهد و ایندفعه با یک اضافه وزن بیشتر مجبور میشوی مانتویی کشاد تر از قبل بخری .

خلاصه طی سالها انواع و اقسام رژیمها و داروها و ... را امتحان می کنی و دست آخر به این نتیجه می رسی که داری در روزگار وفور نعمت از گرسنگی می میری. کم خونی مزمن گرفته ای دیگر توی اتوبوس سرپا نمی توانی بایستی و پس از چند لحظه با افت قند خون مواجه می شوی و عرق ریزان با بدنی که تبدیل به یک تکه یخ شده است همان وسط اتوبوس می نشینی. کم کم به این نتیجه می رسی که دیگر نمی توانی با این وسیله ارزان قیمت درون شهری مسافرت کنی وضعیت مترو هم بدتر است لذا تصمیم می گیری که از تاکسی استفاده کنی.

مسیر هر روز از انقلاب به امام حسین و از امام حسین به تهرانپارس. سوار تاکسی می شوی اگر صندلی جلو بشینی از دست آزار مردهای بغل دستی راحتی ولی روزهایی که تاکسی کم است و یا ماشین شخصی سوار می شوی آقای بغل دستی نهایت سوء استفاده را از تو خواهد کرد و دست آخر خسته و داغون پیاده می شوید. وقتی می رسید امام حسین اولین کاری که می کنید می پرسید ببخشید آقا مسیر بعدی شما کجاست؟ به این امید که تا تهرانپارس یکسره بیاید. سه جوا ب متصور است یا به سمت خراسان می روند که قبل از میدان مجبوری پیاده شوید و مسیری نزدیک به یک و نیم کیلومتر را تا آنسر میدان برای سوار شدن به تاکسی های تهران پارس پیاده گز کنید در گرمای آفتاب ظهرهای تابستان و یا زیر سوز و باران زمستان و با اضافه وزنی که واقعا انرژی شما را می گیرد و شما را به نفس نفس می اندازد. زانویی که دارد فرسایش می یابد و درد می کند و معمولا مقدار زیادی وسایل از جمله کتاب و کیف و ....

پاسخ دوم ممکن است این باشد من تا تهرانپارس می روم که آنوقت شما در دل خود جشن می گیرید که از جایم تکان نخواهم خورد البته اگر به دلیل پیاده سوار شدن مسافران دیگر چند باری دهانتان آسفالت نشده باشد.

پاسخ سوم هم اینکه ممکن است بگوید من دور می زنم. در چنین مواردی شما پاسخ می دهید خواهش می کنم مرا آنطرف میدان سر پل پیاده کنید می خواهم بروم تهرانپارس. آنوقت دو جواب متصور است: باشد می برم که باز هم خوشحال می شوید و یا اینکه نه پلیس جریمه می کند و باید همینجا پیاده شوید که تمام مشکلات مورد اول اینجا هم تکرار می شود. اینها را گفتم تا این جریان را برایتان بگویم که هیچوقت فکر نمی کنید که راننده به شما و آقایی که کنار شما نشسته بگوید نه پلیس جریمه می کند و باید پیاده شوید. هردو پیاده می شوید شما کرایه خود را زودتر داده اید و بقیه پول را گرفته اید و وقتی دارید از کنار نفر دوم رد می شوید راننده با صدایی بلند می گوید آقا بیا بالا برسانمتان آنطرف میدان می خواستم کمی آن زنیکه چاق پیاده برود تا نان شوهرش حلالش شود.

آنوقت است که تا خانه بخاطر بدبختی خود گریه می کنید و نمی دانید که چه کار کنید.


مطالب مشابه :


همکار آلمانی

بدبختی های یک زن چاق. در خصوص نگاههای غلط نسبت به مشکل چاقی می




پیام اخلاقی

بدبختی های یک زن چاق. در خصوص نگاههای غلط نسبت به مشکل چاقی می




آدمهای موفق چاق

بدبختی های یک زن چاق زن هستم و تمام اتفاقاتی که برای یک زن قرار است در طول زندگیش اتفاق بی




آدم چاق و خرید لباس

بدبختی های یک زن چاق. در خصوص نگاههای غلط نسبت به مشکل چاقی می




چرا؟

بدبختی های یک زن چاق زن هستم و تمام اتفاقاتی که برای یک زن قرار است در طول زندگیش اتفاق بی




95 کیلو

بدبختی های یک زن چاق. در خصوص نگاههای غلط نسبت به مشکل چاقی می




برچسب :