چهارشنبه

سلام دوستاي گل گلي ام

ديروز از سر كار رفتيم خونه يه شماره از خونه مامان افتاد رو تلفنمون هاج و واج بودم مامي كه تهرانه اين كيه از خونه مامي زنگ ميزنه گوشي رو برداشتم مامي بود خيلي شوكه شدم ،باهاش حرفيدم و بعد از احوالپرسي گفتم چي شد اومدي ؟ گفت وقتي زنگ زدي و دلتنگي رو تو صدات ديدم ديگه طاقت نياوردم و فرستادم بچه ها رو واسم بليط بگيرن گير نيومد تو ليست كنسلي ها يه فرست كلاس كنسل شد و اومدم

خيلي ناراحت شدم و گفتم پشيمونم از اينكه كشوندم آوردمت گفت اشكال نداره خودمم ديگه خسته شده بودم و دلم ميخواست بيام خونه خودم

بچه ها كه فهميدن مامي اومده سريع شال و كلاه كردن جلو در ايستادن منم آماده شدم شوهري ما رو رسوند خونه مامي و رفت تعميرگاه

مامي قبل از اينكه پرواز كنه به فافي زنگيده بود كه داره مياد

از ساعت 3/5 تا 6 خونه مامي بوديم ، داداش اينا هم اومدن ، دمدمايي كه ميخواستيم بريم خونه ، فافي و بچه هاش هم اومدن و ما براي بار دوم سورپرايز شديم

مثل اينكه مامي كه به فافي زنگ زده بود اونم دلش هواي مامي رو كرده بود و با تاكسي هاي خطي بين شهري با بچه هاش اومده بود

فافي كه اومد ، خونه رفتن ما كنسل شد ،‌به فرح هم زنگ رديم اومد يه ساعتي نشستيم و حرفيديم

فافي ميخواست واسه دخترش شيرخشك بخره به من گفت بيا با هم بريم من كه ماشين نداشتم زن داداش گفت ميبرمتون دختر داداش هم راهي شد ، فرح گفت من و دخترم هم مياييم خلاصه به همين نشون 6 تايي زديم بيرون و بچه ها موندن پيش مامانم بازي كردن

شير خشك كه خريد به پيشنهاد زن داداش رفتيم ولگردي و چند تا مزون رو ديد زديم واسه لباس مجلسي ، يه جا خيلي شيك و اسپرت بودن اما اندازه خون باباش حساب ميكرد ، فافي نذاشت بگيرم گفت عروسي فاميل درجه يك كه نيست يه كم قيمت مناسب تر بگير

از اونجا رفتيم فافي واسه عروسك دخترش پوشك گرفت (عروسكش جيش ميكنه ) به فافي ميگم خرجت زياده بچه هاي خودت به كنار بايد واسه عروسك دخترت هم از اين چيزا بگيري؟

عروسكش خيلي نازه مث بچه واقعي ميمونه قلقلكش بدي ميخنده ، شيشه شير رو بذاري دهنش مك ميزنه بعد از اينكه تموم شد رو به تيفال آروغ ميزنه و يه كم بعد جيش ميكنه ،تكونش بدي ميخوابه ، بزني پشتش گريه ميكنه و خلاصه برنامه ها داره

دختري اين همه اساب بازي داره اما از اين عروسكه خوشش مياد ، ماه آينده تولدشه و وقتي تو فروشگاه بوديم وسوسه شدم واسه تولد دختري از اين عروسكه واسش بگيرم فافي اينو سال قبل خريد 30 تومن من پرسيدم گفت 95 تومن ، چشام گرد شد اما دلم نيومد واسش نگيرم ، عروسكه با يه كالسكه فلزي واسه عروسك شد 120 تومن

برگشتيم خونه شوهري پسري رو برده بود كلاس ورزش و برگردونده بود خونه مامي، با كمك فافي خوراك درست كرديم واسه شام ، فرح كار داشت واسه شام نموندن و رفتن خونشون

دختر فافي 3 ماهه است اما خيلي تپل و نازه اگه بشه عكسش رو واستون ميذارم خوردنيه پدسگ ، جون ميده واسه چلوندن ، كافيه نيگاش كنه نيشش تا بناگوش وا ميشه ، خيلي ناناسه

هر كي از كنارش رد ميشد يه 10 دقيقه كم كمش باهاش ور ميره

فافي تمام وقت تو آشپزخونه بود و من سرگرم مالش دادن اين طفلكي

بعد از شام با هزار دوز و كلك بچه ها رو آرودم خونه فرداش بايد ميرفتم سر كار

رسيديم خونه كپيديم، در ضمن ماشين شوهري درست شد و تحويل گرفت و 700 هزار تومن خرج انداخت رو دستمون

امروز صبح بچه ها زود بيدار شدن برن خونه مامي بازي كنن رفتم رسوندمشون و اومدم سر كار

چهارشنبه

مطالب مشابه :

معنی کلمات دروس سال دوم متوسطه

لیست لوازم سیسمونی نوزاد

كيف ماركدار و لباس و ...

چهارشنبه

لغات درس های زبان دوم دبیرستان با معنی

خاطرات سفر به دور اروپا (2012) –روز سوم - بارسلون - قسمت دوم- لارامبلا

يك عروسي رويايي با برنامه‌ريزي ايده‌آل

شكوه فراموش شده رياضيات