نقش رسانه های داخلی و خارجی در حیات فرهنگی ایران

قبل از پذیرش اسلام توسط ایرانیان تمدن شکوفایی داشتیم و ایرانیان از مبدعان چنر نوآوری شمرده میشدند.نظام چاپارخانه،نظام پستی برای اولین بار در ایران راه اندازی شد(زمان هخامنشیان)کار برد آتش و دود ،دکل های علامت دادن آتش در شب و دود آن در روز (که تپه ها ی آتشی همچنان هم باقی است )از ابداعات ایرانیان پیش از هخامنشیان است

ایرانیان اولین تمدنی بودند که کتابت را وارد بوروکراسی کردند که بدوت دسترسی به تکنولوژی زمانه ممکن نبوده است البته کتابت ابداع ایرانیان به شمار نمی آید.

بعد از ورود اسلام از این کتابت درزمینه ی کتابت مضامین دینی استفاده میشده است.کتاب ارزشمندی قبل از اسلام به زبان های موجود نوشته نشده بود ولی در زمان اسلام تمام (در نهضت ترجمه)به عربی ترجمه شد.تا تمام داستان ها و حکایت ها در دسترس مسلمانان باشد.

از اواخر صفویه یا دوران قاجار تمدن ایرانی دچار انحطاط میشود.تمدن ایرانی تا قبا از بر خورد با غرب ،خودش یک مبدع بزرگ در بهروری در تکنولوژی و فرهنگ و افکار بود و میتوانست خودش در مقابل ورود افکار و ایده های خارجی باز تاب نشان دهد.

تاثیر پذیری بهینه از علوم:

باید الزامات دیگری غیر از علم چون سرمایه های انسانی و فکری و فرهنگی و ارتباطی داشت تا یک ملت د ر راستای آن میزان تفاهم و یک دلی میان مردم برای مشارکت بیشتر در زمینه بروز خلاقیت صورت گیرد تا بتوان از تکنولوژی بهتر استفاده کرد و به یک فر آیند از یک اثر جمعی رسید که توانست یک تغییر عمده حتی در سطح علمی و نگرش ها و باور های عامیانه ایجاد کرد.

اینکه ملت ایران دچار انحطاط تمدنی شد باعث شد نتواند از تکنولوژی استفاده کند .چرا که استفاده از یک فرصت برای پیشرفت مستلزم نیاز های دیگری است (مثل ساختار های سیاسی عقلانی و تفکری و فرهنگی و ..)

از زمانی که صنعت چاپ اختراع شده بود تا به ایران برسد کتاب های چاپ شده در غرب از مرز یک میلیون یا گاهی بیست میلیون گذشته بود.و از زمان چاپ کتابها تا ورود این صنعت به ایران 200 سال گذشت.ایران سفیر های بسیاری در کشور های مختلف اسلامی داشت و سیاحان بسیاری وارد ایران میشدند.

نقطه ی شروع مطبوعات در ایران

:

نشان دهندهی نقطه ی اوج انحطاط تمدنی است که حکومت مرکزی برای تبلیغ خود استفاده میکند(اولین مطبوعات بیش از 40 صفحه در ستایش پادشاهان داشته است)

در اروپا و غرب نظارت بر مطبوعات بود ولی حضور روشن فکران آزادی آکادمیک ،روشنفکران مستقل از حاکمیت ،شرایط و جو زندگی مردم و...میتوانستند شرایط را تغییر دهند.

ولی در ایران تاسیس اولین دانشگاه ها یا اعزام دانشجو دیر صورت گرفت.

از زمان تاسیس جندی شاپور سال ها میگذشت تا اواخر قاجار در ایران دانشگاهی نبود .تنها چند حوزه ی علمیه علوم جدید در حال رشد بود که هنوز به ایران نرسیده بود.

انحطاط سیاسی خود علتی است که در انحطاط فرهنگی خود را بیشتر نشان میدهد.

در این صورت ما میراث دار تمدنی و فرهنگی هستیم که هم ارزش ها و و میراث پیش از اسلام دارد و هم میراث اسلامی (بیشتر تشیع) و زمانی که مدرنیته در حال پیشرفت است ایران به یکی مهمترین عرصه ها ی تمدن بشری تبدیل میشود.ولی دقیقا در پایین ترین نقطه ابداع فرهنگ وتمدنی خود قرار دارد که در زمان قاجار است و تا 300-400 سال طول میکشد.

فاصله میان فیلسوفان ایرانی و علماء

در هر عصری تا پیش از قاجار علماء و فضلا وجود داشتند ولی به عصر قاجار که میرسیم تعداد نخبگان بسیار کم میشود با اینکه ثروت ایران شاید خیلی بیشتر شده بود ولی در واقع در مورد ابداع اندیشه و فکر در پایین ترین نقطه ی تاریخ تمدن فرهنگی خود قرار می گیرد.این عصر تاریک از 120-130 سال پیش شروع میشود .اگر عصر روشنگری ایران را عصر مشروطه بدانیم محصول حضور مستقیم تعداد معدودی از روشنفکران در مناطقی که امروزه در جمهوری شوروی سابق قرار دارند یا در هند یا در قاهره و بیروت و دمشق و سفر های روشن فکران ایرانی به غرب که وابسته به حکومت ب وده اند صوردت گرفته است .حدود 200 سال از حضور ایران میگذشت اما هیچ ایرانی به زبان خودش کتاب روشن فکران غرب را نخوانده بود .البته برخور دشان هم در حد شنیده ها و گفته هابود و تقریبا تا سید جما ل الدین اسد آبادی که چندین سفر کوتاه کرده بود اصلا بر خورد جدی با مهد های تمدن غرب نداشتیم و خود همین افراد هستند که بعد ها روشن فکران و روزنامه نگارانی میشوند که در قالب زبان رسمی(روزنامه)و بسیار کنترل شده مطلب ارائه میدهند.روزنامه هایی به جای فکر و اندیشه احساس مبارزات سیاسی می دهند.در زمان قاجار نظام ارتباطی نظام بسیار محدودی است که از طریق مطبوعات باید تمام باز اندیشی و ابداعات را ارائه کند و روز نامه نگاران نیز انسان های لایق خاصی نبودند.

در چنین موقعیتی جامعه ایران با تمدن غرب و ابداعات و اندیشه ها و نو آوری ها بر خورد می کند.این ها حادثه نبود که بگذرد بلکه خود را وارد تمدن ایران کردند (از قبیل ماشین و تکنولوزی و بهداشت) اما همین جریانات خود با چه مکانیسم هایی و با چه جسمی در جامعه ای که در صد سواد و حجم تولید پایین بود (هر جند بر یک تاریخ فرهنگی تکیه کرده باشد )خود جای بحث دارد.اما در مورد اسلام که وارد جریان زندگی مردم شد اما افراد بیشتر با فقه آشنا بودند نه با تفسیر اسلامی و الهیات و این مسئله در زمان قاجار به با لاترین درجه ی خود رسید.

در عصر پهلوی چند اتفاق مهم می افتد که تحت عنوان مدرن کردن جامعه عنوان می شود:

اجباری شدن سواد: چرا که در این زمان چاپخانه های مهم وارد ایران می شود

جریان مطبوعات:که قبا از پهلوی رشد کرده بودند دوباره با نظارت دولتی حیات دیگری می گیرد.

اواخر دولت رضا خان رادیو و سازمان پرورش افکار شکل می گیرد ولی در این میان یک انحراف بزرگ _دولتی شدن در عرصه فرهنگی_که دولت مدعی است از طریق رسانه های جمعی و آموزش و از طریق رادیو و سازمان موسیقی حاکمیت را تحت تسلط خود قرار میدهد.در این میان این مطرح است که عرصه اندیشه و نو آوری و ابداع و ارائه ی فکر و راه حل با مشارکت توده ای مردم به صورت نهادینه شدن چیزی نیست که به فرموده ی پادشاد عملی شود.همان طود که کارخانه ی قند ایجاد میشود رسمی شدن آموزش نیز مطرح میشود!!!!یعنی سطح ان را در همین حد می دانستند.ولی در غرب نظریه های اکادمیک وجود داشت که به نقد افکار از طریق مطالعات فرهنگی و ارتباطی می پرداختند که همان گونه وارد ایران شد.در اینجا انحراف بزرگ تاریخی شروع میشود.یک توهم!! که حاکمیت با حقوق و دستور بتواند ایده تولید کند و از طریق رسانه ها به توده های مردم ارائه کند و توده ها هم بپذیرندو اینجا حاکمیت تمتیل به وحدت و یگانه اندیشی داشت چون که میتواند یک ایده تولید کند و همان را ارائه دهد.پس باید در این وضع یک استمرار ایجاد کندو یک فرهنگ شامل تمامی افکار و اندیشه ها را بیاموزد.این نقطه ی شروع تا امروز هم تداوم یافته است.

تا 1325هنوز مفهمو فرهنگ_دولت داریم ولی دولت در این زمان بیشتر آمریکایی می شود .در دهه ی 1340 تا 1350آمریکایی شدن به اوج میرسدو مبتنی بر مدل رادیو و تلویزیون عمومی که در جوامع غربی رواج یافته صورت میگیرد.و همزمان با آن کشف یک تمدن مخدوش که تصویر آرمانی به نام ایران باستان از آن میسازند و به یک تاریخ مصنوعی که هر چند بسیار خوب بوده ولی آن هم یک تمدن ناب نبوده است البته ابداعاتی در زمان خود داشته اما بازسازی آن در عملی بوده و نه مقدور و نه پسندیده.در دهه ی 50 جشن های 2500 ساله و تاج گذاری _بازگشت به یک تاریخ موهوم تحت عنوان ایران باستان است_یعنی تلاشی بی مورد در بازسازی تاریخی که به پایان رسیده بود.

بعد از انقلاب جهت تغییر میکند به جای اندیشه ی ایران گرایی اندیشه ی اسلام گرایی می اید.

به دستگاه های فرهنگی بودجه داده میشود ولی در نهایت نظارت با دولت است.دولت ها نوعی مشروعیت را برای مردم تفسیر میکنند ولی اینکه هر فردی چگونه میاندیشد به عهده ی دولت نیست چرا که دولت توان ظارت روی تک تک افراد را ندارد و در این زمان تحریم و جنگ ها شروع میشود و دولت هم باید به آنها رسیدگی کند و هم کنترل وضع موجود که عملا امکان پذیر نبود.

انتشارات، مطبوعات و تلویزیون میتوانست جریانات فرهنگی را در جامعه کنترل کند .اما تکنولوزی که وارد میشد از طریق دولت ممکن نبود.هم زمان با سیاست گذاری اسلامی کردن ویدئو به عنوان یک رسانه ی یاغی که نظام نظارت دولتی را در عرصه مصرف فرهنگ میتوانست از بین ببرد وارد ایران میشد.در این دورانبازنمایی مدرنیته و روشنگری و روشن فکری کسانی چون سید جمال الدین اسد آبادی برداشت خیلی عمیقی نبود و افراد محدود و تحصیل کردگان بودند که عمیق تر بر خورد میکردند ولی بعد از چند سال رسانه ی صدا و سیما تبدیل به عمومی ترین و پر مصرف ترین رسانه میشود و دولت میخواهد یکباره فلسفه و جهان بینی و آداب و رسوم را در مدت زمان کوتاه به یکباره تغییر دهد.

دولت مرکزی بدون جهان بینی عمیق ارزش های درجه دوم را به نمایش چند فیلم تحت عنوان "بد و گناه و حرام" که بین مردم بود می خواست افکار و اندیشه ها را تغییر بدهد.اما از طرفی دولت که نمیتوانست برای تک تک ادم ها تولید اندیشه و ایده کند .بعد از انقلاب این نگاه مرکزی به عرصه ی فرهنگ باقی می ماند.محتوا همان است تنها مواد ش تغییر میکند به جای محتوای ایرانی محتوای اسلامی مطرح میشودو در این زمان همان طور که اشاره شد ویدئو به عنوان یک کالای لوکس وارد می شود.آریشو های شخصی فیلم خانه ها خالی میشود چون در بازار مشتری دارند.

ویدئو تا پایان سال1360 تنها رسانه است و البته نوار های صوتی هم وجود داشته اند که تولید با حجم بالایشان در خارج از مرز های ایران بوده است.کل عرضه فرهنگی چند نوار و موزیک ویدئو هایی بود بیشتر از آمریکا پر میشد.اخبار ایران هنوز اخبار داخلی بود و چنر خبر خارجی هم به عیده ی چند رسانه ی بیگانه که معمولا افراد زبانشان را متوجه نمیشدند.

سال 1372ویدئو در ایران آزاد میشودو به جای آن ماهواره می آید. دقیقا یک سال بعد از آن ممنوعیت آن عنوان میشود که اینترنت در این وارد ایران میشود و همین ورود به جایی که دولت مرکزی در حال بررسی و کنترل است بحران تولید میشود.

با این تغییرات می توان گفت از سال 1370-1380 جامعه ی ایران به یک باره وارد جریاناتی میشود که عده ی بسیار کم و نا آماده با اینترنت و ماهواره به دنیای جهانی دست می یابند.در مقایسه با تغییرات استراتزیک سایر کشور ها ایران هنوز مقاومت کرده و در برابر این موج تغییرات عمیق نکرده است.در این جا ما از یک طرف هدف بسیاری از کشور ها هستیم(بحث نیاز قدرت های جهانی برای اثبات خود مطرح است)و دئلت ما هم توان کنترل ان را ندارد.و از طرفی هم باید تاوان 250 سال بی تجربگی خود رل بدهیم.

ما هنوز بااینکه بخش اعظم واهواره ب هزبان فارسی است اما تمام اقلیت های قومی و مذهبی ما را هم تحت پوشش قرار نداده است و بسته به نوع زبان چالش هایی در حال شکل گیری است.برای نمونه کردها و اقلیت های سنی و مسیحی.

حال اگر هویت قومی از طریق رسانه های فرهنگی ایجاد شود ما توان برخورد و بازتاب سازی و درست پذیرش آنها را نداریم.و اگر مشارکت فرهنگی بخواهد سیاسی شود آنگاه بحران های آینده جدی تر خواهد شد.

جمع بندی:ما در کل برای داشتن فرهنگی پویا و به روز و پا بر جا که هم مورد حمایت نخبگان باشد و هم توده های مردم راه دیگری نیاز به عرصه های فرهنگی و مشارکتی بودن داریم (که جریان دولتی بودن این امکان را کم میکند.)بها دادن به تکثر واقعی و رسانه ای و مشارکت جز با مورد توجه قرار دادن نقد امکان پذیر نیست.دفاع از آزادی های بیان و اندیشه کلامی که گفته میشود باید مبتنی بر نوع مخاطب باشد .هر چند کلام حق یا تفسیر درستی باشد.

حمایت از نو اوری و ابداع جز در سایه ی حمایت مشارکت واقعی ازادی اندیشه در چاچوب ملاحظات آن امکان پذیر نیست.گفتمان ها و پیام های رسانه ای و فرهنگی ما یا به صورت مستقیم یا به

صورت غیر مستقیم می توان به حمایت های دولت پیگیری کرد .

اگر طرفدار نظام نباشیم میبینیم که تفسیر محتوایی تاثیر گذاریش را کاهش می دهد.ما هر نوع نقص در عملکرد سیاسی داشته باشیم مخاطب حق دارد حتی نکات مثبت را هم نادیده بگیرد.دولتی کردن و دولتی نگه داشتن حجم زیاد رسانه ای و فرهنگی در باز تفسیر ذهن مخاطبمی تواند متفاوت باشد.

در عرصه فرهنگی ایرانیان خارج از ایران در بازنمایی رسانه ای عمق و درایت ایراین دیده نمیشود و اقلیتی هستند که به دنبای سیاست زدگی وبه دنبال جریان سازی هایی هستند که درون ایران زیاد اثر خوشایندی ندارد.

جامعه ایران برش های متعددی دارد که رسیدن به یک حیات فرهنگی پویا و پا بر جا که مبنایی برای ادراک چیستی و عمل فردی و جمعی ما باشد مستلزم آن است که ما فرهنگ را از زاویه های مختلف عوامل شخصیتی و جنسی و تفکری ببینیم.این ترکیب را باید با تلفیق تمدنی ایرانی و اسلامی معاصر و باستان و مدرن انجام دهیم.در نهایت باید جبران 50 سال خامی و بی تجربه گری در پشت سرمان را در برابر جهانی فرصت طلب که پیش رویمان است بدهیم.


مطالب مشابه :


معرفی اتومبیل های کلاسیک موجود در ایران فوردماستنگ Fastback 1966

معرفی اتومبیل های کلاسیک موجود در ماشین های ایرانی و خارجی . موجود در ایران




بازار خودروهای خارجی قفل شد (ارزانی در بازار خودروهای وارداتی )

وبلاگ ماشین وارداتی در ایران به گمان آنکه این موجود در کشور هم‌اکنون




ماشین‌های لباس‌شویی ایرانی

وفور در ایران یافت هم در بازار ماشینهای لباس خارجی موجود در




ماشینهای مدل بالا در ایران

ماشینهای مدل بالا در ایران اسپرت شده ایران سیستم های ماشین ایرانی و خارجی




روغن موتور ايرانی با برند خارجی!

با برند خارجی موجود در داخل را در بسته‌بندی‌های خارجی موتور ایران




نقش رسانه های داخلی و خارجی در حیات فرهنگی ایران

به زبان های موجود و ایده های خارجی در خارج از مرز های ایران بوده




برچسب :