واژه های فارسی عربی شده (مُعربات) در قرآن


واژه های فارسی عربی شده (مُعربات) در قرآن


مقدمه

زبان عربی از واژه های بيگانه بسياری پر شده است و اين سخن شگفت انگيز نيست، زيرا قبيله های گسترده ، آنگاه که در زندگی و سياست گذاری های خود با ملّت های پيشرفته اجنبی در آميزند ناگزير واژه های بيگانه در زبان آنان راه مي يابد.

مردم عرب قبيله های گوناگون و پراکندهای بودند که به همه ملل همسايه خود پيوند خوردند. سيوطی در کتاب المزهر گويد: قبيله های لخم و جذام همسايگان مردم مصر و قبط بودند.... بيابان نشينان عربستان و عراق با نبطيان و ايرانيان ، و به همين روش قبيله های ديگر با ملت های بيگانه ديگر در آميختند.

در چنين هنگامی بود که اعراب واژه های بسياری از زبان های اين ملت ها را در زبان خود وارد کردند، اما زبانی که در اين ميان گوی سبقت برد و زبان عربی واژه های بسياری از آن وام گرفت، زبان فارسی بود.

اينک شما را با برخی واژه های فارسی که در زبان عربی وارد شده اند، آشنا می کنيم،

۱- أباريق: {سوره واقعه، آيه ۱۸}

برخی محققان تصريح دارند که اين کلمه معرب " آبريز" است.مفرد اين کلمه " إبريق" است.

يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ *بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ

ترجمه: بر گردشان پسرانى جاودان [به خدمت] مى‏گردند.با جامها و آبريزها و پياله[ها]يى از باده ناب روان .

۲- الأريکة: أدّی شير آن را معرب اورنگ فارسی می داند.

۳- استَبرَق: چهار بار در قرآن به کار رفته است، ازجمله در سوره کهف، آيه ۳۱. برخی محققان آن را فارسی معرب و به معنای " الديباج الغليظ" دانسته اند. ادی شير آن را معرب استبر می داند، برخی می گويند اين واژه از صورت استبرک پهلوی گرفته شده است.

أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا .

ترجمه: آنانند كه بهشتهاى عدن به ايشان اختصاص دارد كه از زير [قصرها]شان جويبارها روان است در آنجا با دستبندهايى از طلا آراسته مى‏شوند و جامه‏هايى سبز از پرنيان نازك و حرير ستبر مى‏پوشند در آنجا بر سريرها تكيه مى‏زنند چه خوش پاداش و نيكو تكيه‏گاهى

۴- جُناح: ۲۵ بار در قرآن به کار رفته است. از جمله سوره بقره، آيه ۱۵۸.

ادی شير آن را معرب گناه فارسی می داند.

إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ .

ترجمه:در حقيقت صفا و مروه از شعاير خداست [كه يادآور اوست] پس هر كه خانه [خدا] را حج كند يا عمره گزارد بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد و هر كه افزون بر فريضه كار نيكى كند خدا حق شناس و داناست

۵- رِزق : در قرآن بارها به صورت اسم و فعل و با مشتقات ديگری چون رازق، رزّاق به کار رفته است. ادی شير می نويسد . تعريب روزی است که خود منسوب به روز است.

۶- زَمهرير: در قرآن فقط يک بار، در سوره انسان، آيه ۱۳ به کار رفته است.ادی شير می نويسد: زَمهرير يعنی شدةُ البرد{سرمای سوزان} مرکب از زم يعنی سرما و هرير يعنی موجب.

مُتَّكِئِينَ فِيهَا عَلَى الْأَرَائِكِ لَا يَرَوْنَ فِيهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِيرًا.

ترجمه: در آن [بهشت] بر تختها[ى خويش] تكيه زنند در آنجا نه آفتابى بينند و نه سرمايى.

۷- سِجّيل: ۳ بار در قرآن به کار رفته است از جمله: سوره هود، آيه ۸۲.

اين کلمه معرّب از فارسی و مرکب از " سنگ" و " گل " است.

فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ.

ترجمه: پس چون فرمان ما آمد آن [شهر] را زير و زبر كرديم و سنگ‏پاره‏هايى از [نوع] سنگ گلهاى لايه لايه بر آن فرو ريختيم.

۸- سراج: ۴ بار در قرآن به کار رفته است. ازجمله: سوره فرقان، آيه ۶۱.

ادّی شير آن را معرّب چراغ فارسی می داند که خود گرفته شده از آرامی است.

تَبَارَكَ الَّذِي جَعَلَ فِي السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِيهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِيرًا.

ترجمه: فرخنده و] بزرگوار است آن كسى كه در آسمان برجهايى نهاد و در آن چراغ و ماهى نوربخش قرار داد

۹- صِهر: فقط يک بار در قرآن به کار رفته است: سوره فرقان، آيه ۵۴.

ادّی شير آن را که به معنای داماد، يعنی شوهر خواهر و شوهر دختر است، معرّب شوهر فارسی می داند.

وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاء بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَكَانَ رَبُّكَ قَدِيرًا.

ترجمه:  اوست كسى كه از آب بشرى آفريد و او را [داراى خويشاوندى] نسبى و دامادى قرار داد و پروردگار تو همواره تواناست.

۱۰- ضْنک : فقط يک بار در قرآن به کار رفته است: سوره طه، آيه ۱۲۴.

ادّی شير آن را معرّب دنگ به معنای حيران و سرگشته می داند. اما گويا معرّب تنگ فارسی است.

وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى .

ترجمه: و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‏كنيم.

۱۱- غمز: البته در قرآن يک بار مشتق يتغامزون به کار رفته است: سوره مطففين، آيه۳۰

ادّی شير آن را اشاره خاص به چشم و ابرو و معرّب از غمزه فارسی می داند.

إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ*وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ .

ترجمه: [آرى در دنيا] كسانى كه گناه مى‏كردند آنان را كه ايمان آورده بودند به ريشخند مى‏گرفتند.و چون بر ايشان مى‏گذشتند اشاره چشم و ابرو با هم رد و بدل مى‏كردند.

منابع استفاده شده در اين نوشتار عبارتند از:

۱- قرآن کريم

۲- معجم المعربات الفارسية ، تأليف : الدکتور محمّد التونجی، مکتبة لبنان ناشرون

۳- واژه های فارسی عربی شده، تأليف: أدّی شير، مترجم: حميد طبيبيان، انتشارات امير کبير

۴- قرآن پژوهی، بهاء الدين خرم شاهی، مرکز نشر فرهنگی مشرق


مطالب مشابه :


معيارهاي گفت و گوي اسلامي با تكيه بر آيات قرآني به عنوان راهكار مناسب در تحقق وحدت اسلامي

پس قطعی است که این کتاب مقدس دارای معیار گفت و گوی مخصوص به ؛ وَإِذَا مَرُّوا قصه های




این جملات را برای جذب کردن مردان بگویید

شب وصال میرسد قصه تمام می مروا. عاشقان (بعضی جاها من مجبورم برای رساندن یک پیغام کمی کلی




راهنمای حل جدول

پاتوق حقوق صاحب الزمان کافه تنهایی شات آخر عاشقانه دختر دریا hafshejan قصه مروا فایده گوی




قرآن در اشعار حافظ، مولوی و سعدی

8- قصه العشق 40- با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم همچو موسی ارنی گوی «و اذا مرّوا




واژه های فارسی عربی شده (مُعربات) در قرآن

شبکة قصة الاسلامیة که در اين ميان گوی سبقت برد و زبان وَإِذَا مَرُّواْ




برچسب :