به دنبال دیپلم

به دنبال دیپلم برای تکمیل مدارک مهاجرت

یادمه وقتی دوران مدرسه به پایان رسید ، با خودم فکر می کردم : دیگه هیچ وقت تو زندگیم برای تعطیلی مدرسه شاد نمیشم. دیگه صبح روز های برفی زودتر از همیشه بیدار نمیشم و رادیو روشن نمیکنم تا بفهمم مدرسه تعطیله یا نه. هنوزم وقتی آهنگ برنامه <تقویم تاریخ> رو از رادیو میشنوم یاد اون صبح روزای سرد و برفی می افتم. اون روزا که وقتی صبح از زیر لاحاف در می اومدی، یخ می کردی و سردت میشد. آخه جنگ بود و گازوئیل کمیاب و خونه ها سرد.

ولی از اونجایی که هیچ اطمینانی به روزگار نیست و همیشه میگن گذر پوست به دباغ خونه میفته، چندین سال بعد از دوره دبیرستان ، تو یه دبیرستان معلم شدم. دیگه نه جنگ بود و نه خونه سرد . از آب لیمو و گلیسیرین و چکمه بلا و گرمکن سرمه ای سه خط سفید هم خبری نبود و دیگه مجبور نبودم کلاه بافتنی رو به زور به سرم بکشم. حالا من یه معلم بودم که یه صبح زمستونی که برف زیادی اومده بود و همچنان می بارید، داشتم با دلخوری مثل یه بچه مدرسه ای غمگین] بازهم به مدرسه می رفتم. یهو دیدم بچه ها تو خیابون مشغول برف بازین منم مثل ذوق زده ها ازشون پرسیدم مدرسه ها تعطیله ؟ و اونا هم با تعجب جواب مثبت دادن و بیشتر تعجب کردن که من گل از گلم شکفت و گفتم آخ جـــــــــــــون !!!

اینه که آدم از آخر و عاقبتش خبر نداره و خوبه که از هرجا و هر محیط و هر شخصی که میخواد جدا بشه، این کارو با دل خوشی بکنه و هیچ وقت و هیچ و هیچ وقت پلی رو پشت سرش خراب نکنه و به خودش غره نشه.

القصه داستان مهاجرت کانادای ما به گرفتن دیپلم فنی و حرفه ای کشیده و از اونجایی که تا حالا دو تا پرونده رو ناکام به پایان رسوندم، پیش خودم گفتم حالا که من مدارک فنی رو گرفتم، برم و دیپلمش رو هم بگیرم تا مو لا درزش نره (گل بگیرن این درز رووو). حالا مثل دیپلم ردی ها را میفتم تو مدرسه ها برا ثبت نام و گرفتن دیپلم.

خلاصه رفتم آموزش و پرورش و بهم گفتن باید 5 تا درس عمومی شامل دینی و قرآن و بهداشت و ایمنی و عربی رو بگذرونم تا یه دیپلم فنی هم بهم بدن. اصلا فکرشو نمی کردم که یه روزی دوباره باید دیپلم بگیرم مثل اینکه الان به شما بگن باید برین کلاس پنجم ابتدایی دوباره درس بخونین.

این موضوع کمی منو به فکر برد که شاید تو کانادا باید یه کار هایی که دیگه فکرشو نمی کردم رو انجام بدم که اصلا شاید سابقه انجامشم نداشته باشم .... حالا این که دیپلمه و یه بار گرفتیم و عاری نداریم. مثلا اگه از مصلحت روزگار مجبور شدیم باسن مبارک سالمند بشوریم اونوقت چه خاکی به سرمون بریزیم. خداییش این روزگار آینه است و باید حواسمونو جم کنیم.

ای کانادا می ترسم بالاخره بیایمو ببینیم اونی که فکر میکردیم نبودی اونوقت از اینجا مونده و از اونجا رونده ایم.

و البته خداوند شما را به سختی ها چون ترس، گرسنگی و نقصان مال آزمایش می کند. 155 بقره

پی نوشت:

یکی از دوستان (وبلاگ پویا مسافر کوچولو) یه نظری برام گذاشته بود که حیفم اومد تو پستم قرار ندم.

دوست عزیز -سلام حس عجیبی پیدا کردم وقتی نوشتونو خوندم -من وقتی ایران بودم اول مهر که می شد خیلی دلم هوای مدرسه و کلاس پیدا می کرد-خلاصه بعد از مدتها اینجا دوباره اول مهر رفتیم نشستیم سر کلاسی که با همه کلاسها مون فرق داشت -دختر و پسر که چه عرض کنم -زن و مردهایی بودیم که دیگه بچه نبودیم و هر کدوم از یه گوشه دنیا گرد هم اومده بودیم باورش سخته ولی یه خانم چینی برام جا نگه میداره یه اقای اسپانیایی با من قهوه می خوره و هم وطنانم شکلاتشونو ببا من تقسیم می کنن -خانم معلمی داریم گل واقعا خانومه-اصالتا لبنانیه -دیگه اینجا مسئله تفکیک جنسیت و به خطر افتادن اسلام نیست-

من فکر می کنم این به نگاه ادم بستگی داره که زندگی را چطور ببینه توی همین شهر خیلی از هموطنانم را می بینم که از شرایط و سختی فراگیری زبان فرانسه و خلاصه از هر چیزی که بتونن شکایت می کنن

موفق و شاد باشید و هدفتونو گم نکنین-من تصمیم گرفتم دیگه تو وبلاگ چیز زیادی ننویسم چون از طرف همین هموطنان متم به میهن فروشی شدم شاید تحمل شنیدن واقعیت براشون سخته

[خط فاصله]

سلام. یه ضرب المثل ایرانی واسه همین ایرانی ها میگه : خلایق هرچه لایق. ما از اینجا فرار می کنیم چون لیاقت اینجا رو بیش از این نمیبینیم. بی فرهنگی و زور و چپاول و ریا و ... هزار چیز دیگه که مثل تف سربالا تو صورتمونه.

به دنبال دیپلم

مطالب مشابه :

قوانین گرفتن دیپلم

گرفتن دیپلم مجدد

شرایط اخذ دیپلم مجدد

دیپلم

گرفتن دیپلم با 4 تک ماده

دیپلم رو گرفتم

به دنبال دیپلم

گرفتن دیپلم کامپیوتر کاردانش از طرق آموزشگاه ههای آزاد