آمد دایره المعارف بزرگ اسلامی جلد: 2 شماره مقاله:492
آمِد، دیار بکر کنونی، شهری در ْ37 و َ54 عرض شمالی و ْ39 و َ56 طول شرقی، بر جلگۀ مرتفع کرانۀ باختری دجلۀ علیا، واقع در جمهوری ترکیه. این شهر 650 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و در تقاطع قدیمی راههای خریوت (در ارمنی: خربرد ) به ماردین و شاهراه کرانۀ خزر به اُدسا واقع شده است (ایرانیکا، ج I).
پیشینۀ نام امد به روزگار اداد نیراریِ اوّل (1305-1277ق م) پادشاه آشور میرسد، زیرا این نام بر غلاف شمشیری از روزگار وی باقی مانده است (TA، ذیل دیار بکر ). این نام در شعر عمروبن مالک تزیدی، شاعر بنی تزید عرب که با قبیلهاش در عهد جاهلیت در حدود آمد اقامت گزیده بود، نیز ذکر شده است:
و لَیاتنا بآمد لم نَنَمها کلیلتنا بمیّا فارقینا
(یاقوت، 1/66) وی لفظ آمد را رومی شمرده و آن را با معانی «آمد» در عربی مقایسه کرده است (همو، 1/67). نام این شهر تا 1356ق/1937م که رسماً به ئیار بکر تغییر یافت، در آثار و منابع مختلف به صورتهای آمد، آمدا، امیدا، ایمد، حامد، قرهآمد و قره حامد آمده است، که لفظ قره به سبب سیاهی سنگهای ابنیۀ این شهر به این نام اضافه شده است. دیار بکر که منسوب به بکربن وائل است با دیار ربیعه و دیار مُضَر نام 3 قبیلۀ عرب است که در روزگار پیشین در آنجا اقامت گزیده بودند (لسترنج، 114، 115). قزوینی مینویسد که دجله، آمد را هلالوار در بر گرفته است (ص 491). اصطخری آورده است که مخرج آب دجله از بالای شهر آمد است (ص 75). وی مسافت آمد تا موصل را 4 روز و آمد تا شمیشاط را 3 روز مینویسد (ص 76). باروی شهر آمد که از سنگهای سیاه آتشفشانی (بازالت) ساخته شده، توجه جهانگردان را به خود جلب کرده است (TA، همانجا). درازای شرقی ـ غربی باروی شهر 700‘1 و شمالی ـ جنوبی آن 300‘1 متر و محیط باروها 000‘5 متر است. بر روی بارو جادهای به پهنای 3 تا 5 متر ساخته شده است. این بارو 78 برج دارد (همانجا). بیشتر مولّفان و جهانگردان که این شهر را دیدهاند، از برج و باروها و سنگهای سیاه آن یاد کردهاند. ابن حوقل مینویسد که باروی شهر آمد از سنگ سیاهِ آسیاست و این سنگ در سراسر دنیا بیمانند است (ص 201). ناصرخسرو که در 438ق/1046م به آمد رسیده، از باروی درونی و بیرونی و دروازههای آهنین آن یاد میکند و 4 دروازۀ باب الدّجله (خاوری)، باب الرّوم (باختری)، باب الأرمن (شمالی) و باب التَّلّ (جنوبی) را نام میبرد (ص 11). مقدسی نام یکی از دروازهها را باب السّر در هنگام جنگ به کار میآمده است (ص 140). این دروازه مخفی را اکنون اوغرون قاپی میگویند (TA، همانجا). یاقوت نیز از قدمت و استواری شهر که از سنگ سیاه بر بلندی و قسمت بیشتر آن در محاصرۀ هلالوار دجله بنا شده و از چشمهها و چاههای کمعمق آن که میتوان با دست از آنها آب برداشت، یاد میکند (ص 66). مقدسی آمد را شهری استوار و زیبا با بناهای عجیب به شیوۀ انطاکیه مینویسد و از فضای بین 2 بارو یاد میکند که بعداً در آن ربض ساختهاند (ص 140).
تاریخ بنای شهر آمد روشن نیست، اما گذشتهای دراز دارد. ستون یادبود نارام سین پادشاه بابل مربوط به 300‘2ق م در مجاورت این شهر پیدا شده است و ساختمان بخشی از دژ کهن شهر محتملاً به سدۀ 4ق م میرسد، اما احتمال میرود که بخشی از مصالح بنای دیوار این دژ که در قرون وسطی ساخته شده، از یک دژ باستانی متعلّق به تیگران دوم یا تیگران کبیر (95-96ق م) بوده باشد (ایرانیکا، ج I). در اوایل سدۀ 4م کنستانتین آمد را استحکام بخشید و سپاه پنجم پارتیکا را در آنجا قرار داد و به تهدید قلمرو ایران در جنوب پرداخت. در 338م سپاه ساسانی آمد را در محاصره گرفت، ولی در 349م کنستانتین آن را متصرف شد تا اینکه در 359م بار دیگر شهر مورد هجوم شاپور دوم ساسانی قرار گرفت (TA، همانجا). شاپور ابتدا میخواست با ایجاد ترس و ارعاب مردم شهر را به اطاعت وادارد، ولی موفّق نشد، زیرا 000‘8 تن از این شهر استوار و مستحکم دفاع میکردند. وی سپس برای تصرف شهر دست به حمله زد، ولی این عمل او منجر به مرگ پسر پادشاه هیاطله شد. آنگاه شاپور شهر را محاصره کرد و با رخنه افتادن در یکی از باروها، سپاه او وارد آمد شد و به کشتار اهالی پرداخت (سایکس، 1/569، 570). شاپور اسیران آمدی را در شوش و شوشتر و دیگر بلاد اهواز جای داد و آنان ابریشم بافی و زراندوزی را در آن شهرها رواج دادند (کریستن سن، 147). در اواخر 363م آمد بار دیگر به دست رومیان افتاد. والنتینین اول (321-375م) چند دروازه از جمله دروازههای کنونیِ داغ قاپی، اُرفا و ماردین را بنیاد نهاد. در 395م هونها از راه قفقاز به آمد در آمدند و آن شهر را غارت کردند (TA، همانجا). در 503م قباد پادشاه ساسانی طیّ لشکرکشی به ارمنستان، آمد را تصرّف کرد (کریستن سن، 370). گویا این لشکرکشی به دلیل امتناع قیصر از دادن وامی بوده است که قباد برای پرداختن خراج به هفتالیان (هیاطله) از وی خواسته بود (همو، 376). در کتاب منسوب به استیلیتس شرح دهشتناکی از کشتار مردم آمد به دست قباد نوشته شده است (همو، 90، 370). در 20ق/640م سپاه اسلام به سرداری عیاض بن غنم، پس از فتح جزیره، وارد آمد شد و پس از جنگ با اهل آن صلح کرد؛ به شرطی که هیکل (معبد) و اطراف آن متعلق به آنان باشد و دیگر کنیسهای نسازند و مسلمانان را یاری دهند و پلها را تعمیر کنند (یاقوت، 1/67). واقدی از قول عیاض، آمد را قفل دیار بکر میخواند و مینویسد که عیاض پس از فتح آمد صعصعۀ عبدی را به ولایت آنجا گماشت (2/156، 164). در این سفر خالدبن ولید نیز حاضر بود. ابن اثیر فتح آمد و نیز عزل خالد را که در حمام آمد خمر به تن مالیده بود در 17ق/638م میداند (2/534-535). در روزگار عباسیان عبدالسّلام از آمد خروج کرد، اما به دست عامل دیار بکر مغلوب و هلاک شد (ابن اثیر، 6/57) و در سدۀ 3ق عیسی بن شیخ از تیرۀ شیبانیِ قبیلۀ بکر، بر ضدّ خلافت عصیان کرد و نخستین حکومت مستقل اسلامی را به نام شیخیان در مقابل عباسیان در آن منطقه بنیاد نهاد، اما معتضد خلیفه پس از وفات احمدبن عیسی به آمد وارد شد و در 286ق/899م آن شهر را فتح کرد (ابن اثیر، 7/460). آمد مدّتی زیر فرمان عضدالدّولۀ دیلمی بود و در عهد سیفلدّولۀ حمدانی (د 356ق/967م) رومیان بارها آمد را محاصره کردند، ولی توفیق تصرف آن را نیافتند. متنبّی (1/397) در بیشتر سفرهای سیفالدّوله حضور داشت، در اشعارش به آمد اشاره دارد، از جمله:
عَصَفْنَ بِهِمْ یَوْمَ اللُّقانِ وَ سُقْنَهُم بِهِنْریطَ حَتَّی ابْیَضَّ بَالسَّبْیِ آمِدٌ
سپس مدتی مروانیان بر آمد حکومت کردند (380-489ق/990-1095م). در 443ق/1042م طغرل سلجوقی و پس از وی در 464ق/1071م الب ارسلان بر این شهر فرمان راندند و تُتُش فرزند الب ارسلان در همانجا زاده شد. در این زمان آمد بارها میان سلجوقیان و رومیان دست به دست گشت. در 518ق/1124م اهالی آمد بر اسماعیلیان آن حدود تاختند و نزدیک به 700 تن از آنان را کشتند و این هجوم اسماعیلیان را ناتوان ساخت (ابن اثیر، 10/625؛ TA، همانجا). سلطان محمد سلجوقی عثمان بن اَرتُق را به حکومت حصن کیفا فرستاد و در 579ق/1183م آمد ضمیمۀ شعبۀ حصن کیفای آل ارتق (ﻫ م) گردید، اما صلاحالدین ایّوبی در 629ق/1231م این سلسله را از میان برداشت (لین پول، 148، 149). اندکی پیش از این تاریخ، یعنی در 627ق/1229م، سلطان جلالالدّین خوارزمشاه در مسیر فرار از مغولان که در پی او بودند، به آمد رسید و در آنجا پناه نیافت و کشته شد. قزوینی مینویسد که شآمت این عمل یعنی کشتار پناه جویانی که از چنگ مغول گریخته بودند گریبان آمدیان را گرفت و الملک الکامل صلاحالدین با سپاهش بدانجا آمد و شهر را از صاحب آمد گرفت (ص 492)؛ اما نسوی قتل سلطان جلالالدّین را در یکی از روستاهای آن حدود به دست یکی از کردان میداند (ص 279). در 657ق/1259م هولاکو به دیار بکر رسید و ملک صالح را به تسخیر آمد فرستاد (خواندمیر، 3/97). از آن پس مدتی آ»د در ادارۀ ارتقیانِ ماردین بود (نک: آل ارتق). در جمادیالآخر 796ق/1394م تیمور به آمد لشکر کشید و آن شهر را که به روایت صاحب شفرنامه در مدت سه چهار هزار سال هیچ آفریدهای به قوّت و غلبه فتح نکرده بود به دو سه روز فتح کرد. توصیف یزدی از کارهای سرداران تیمور، دشواری این فتح را نشان میدهد. سپاهیان تیمور شهر را غارت کردند، خانهها را آتش زدند و پارهای از سرهای باروی آن را بینداختند (1/483، 485). تیمور در 802ق/1400م به قرا عثمان اققویونلو مقام امیری داد و آن خاندان را متولّی دیار بکر گردانید. از آن پس مدت 70 سال آمد پایتخت امیران آققویونلو (ﻫ م) بود.
ابوبکر طهرانی از دارالنّجاهِ آمد (ص 213) و اتفاقات این شهر، در طول زمامداری امیران آققویونلو، به تکرار یاد میکند. در همین شهر بود که خدیجه بیگم خواهر اوزون حسن آققویونلو به عقد شیخ جُنید درآمد و از او سلطان حیدر، پدر شاه اسماعیل صفوی، متولّد شد و درواقع بنیاد دولت صفوی در این شهر نهاده شد (TA، همانجا). همچنین مارتا دختر اوزون حسن، که مادرش دسپینا خاتون دختر امپراتور مسیحی طرابزون بود، به عقد سلطان حیدر درآمد و مادرِ شاه اسماعیل صفوی گردید و از آن پس این شهر بین عثمانیان و صفویان دست به دست میگشت تا در جنگ چالدران در 920ق/1514م به تصرف عثمانیها درآمد و نام آمد به تدریج به دیار بکر تغییر یافت (نک: دیار بکر).
مآخذ: ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل، بیروت، 1982م، جج 2، 6، 7، 10؛ ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صوره الارض، بیروت، 1979م؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1347ش؛ حمیری، محمدبن عبدالمنعم، الروض المعطار فی خبر الاقطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1980؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، 1362ش، ج 3؛ سایکس، سرپرستی، تاریخ ایران، ترجمۀ محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، 1362ش؛ ج 1؛ طهرانی، ابوبکر، کتاب دیار بکریّه، به کوشش فاروق سومر و نجاتی لوغال، آنکارا، انجمن تاریخ ترک، جم؛ قزوینی، زکریّابن محمد، آثارالبلاد، بیروت، دارصادر؛ کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1345ش؛ لسترنج، گ.، بلدان الخلافه الشّرقیه، ترجمۀ بشیر فرنسیس و کورکیس عواد، بیروت، 1405ق؛ لینپول، استانلی، طبقات سلاطین اسلام، ترجمۀ عباس اقبال، تهران، 1363ش؛ متنبی، ابوالطّیب، دیوان، به کوشش یاندخویه، لیدن، 1906م؛ ناصرخسرو، ابومعین، سفرنامه، برلین، 1341ق؛ نسوی، شهابالدّین محمد، سیرت جلالالدین منکبرنی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، 1344ش؛ واقدی، محمدبن عمر، فتوح الشام، بیروت، دارالجبل؛ یاقوت، معجم البلدان، به کوشش فردیناند ووستنفلد، لایپزیک، 1866-1870م، ج 1؛ یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1336ش؛ نیز:
Iranica.; TA.
محمد آصف فکرت
مطالب مشابه :
لیست کتب المپیاد موجود در پژوهشرای شهید احمد حجتی
ابوالمعالی نصرالله منشی، مجتبی مینوی طهرانی. 2. a14-a15. 13. تذکره امیر آجرلو و مجتبی
افسانههای ملل
-کلیله و دمنه،انشای ابو المعالی نصر الله منشی، تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی
بررسی دستور تاریخی در کتاب کلیله و دمنه
- ترجمه کلیله و دمنه انشای ابوالمعالی نصر الله منشی تصحیح و توضیح مجتبی مینوی طهرانی .
کند و کاوی در معنی واژه ی دهقان
۳۰- كلیله و دمنه تألیف ابوالمعالی نصر الله منشی به تصحیح وتوضیح مجتبی مینوی طهرانی چاپ دوم
آمد دایره المعارف بزرگ اسلامی جلد: 2 شماره مقاله:492
ابوبکر طهرانی از الدین منکبرنی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، 1344ش؛ واقدی، محمدبن
نام و نشان تاریخی ایل قشقایی علی پورصفر قصابی نژاد/
مجتبی مینوی در تعلیقات خود بر سیرت جلال الدین مینکبرنی (طهرانی ص 60 64 65 روملو ج 11 ص 27ـ30).
برچسب :
مجتبی مینوی طهرانی