چهارروزگذشت از سال94

صدای منو از خونه مادرشوهرم میشنوید

شوهری رفته بجای یکی از دوستاش کشیک تادونصف شب  نمیادخونه

من پیش مادرشوهرموندم تنهانباشه.....

ازاین چندروزعیدبگم که....روز اول عید رفتیم سرخاک بدشم خونه خواهرشوهر وعیدی گرفتیم

بدشم  اومدیم خونه ما بابام نقدی عیدی همسرودادبدشم خانواده   شوهری اومدن خونمون عیددیذنی

شام خونه مابودیم...یه شب عیدعالی..جوجه سالاد ژله و...عالی

همسرکم چون صبح تاظهرسر پست هست جایی نمیتونیم بریم...منم صبرمیکنم بدازظهرهمسربیادوبریم دیدوبازدید

اماهرروزی به نحوی نشدکه جایی بریم

اماده میشدم تامیومدیم بریم مهمون واسه مادرشوهرمیومدونمیرفتیم

هرروزساعت هفت نیم شب بایدهمسری.....

سری بزنه وبیادیک ساعت طول میکشه اینکار...بدشم خوردن شامو استراحت

 تابالاخره امروز که بامامان بابام وهمسریم رفتیم خونه داییم...ازاونحااومدیم نادرشوهروبرداشتیم رفتیم خونه عمه همسری

ازفرداهمسریم مرخصی هست تاچمدروزامیذوارم بتونیم بهترین استفادروازاین مرخصی ببریم

خواهرشوهررفته تهران خونه اقوام شوهرش نیستن

برادرشوهرم بادوستاشون رفتن جنوب

 

دوست عزیزوبلاگیم که توگروه وایبرم هست اومدن باشوهرش وپسرگلش شهرمامسافرت

الان پانزده کیلومتریه من اسکان گرفتن....امیدوارم خاطره های خوب ازشهرما یادگارببری عزیزم


مطالب مشابه :


انجمن نوعروس

عروس تبریز - انجمن نوعروس - همه چیز در مورد مراسم عروسی در تبریز(آتلیه-آرایشگاه-تشریفات و )




اخرین پست 93

انجمن نوعروس




نظرات

انجمن نوعروس nowaroos.com. مجسمه ها و وسایل تزییینی در




چهارروزگذشت از سال94

انجمن نوعروس




برچسب :