ارشاد و مطبوعات
• خاتمي (در دوران وزارت ارشاد): باعث شرمساري و سرافكندگي بود اگر از من سؤال مي شد كه
چرا برخلاف اصول انقلاب اسلامي واسلام، جلوي فلان روزنامه را گرفتي، دهاني را بستي و قلمي را شكستي و آزادي را محدود كردي؟
• خاتمي (در دوران وزارت ارشاد ) : بعضي ها اصولاً با رمان و كتاب مخالفند
و معتقدند تنها بايد كتاب دعا و كتب مذهبي انتشار يابد
بررسي فعاليتهاي وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي
• آيت الله طالقاني: تفتيش عقايد نكنيد، به شما چه؟
كسي كه به شما، اسلام اسلام مي كند، نگو كه مسلمان نيست… خدا كه مي گذارد، شما چرا نمي گذاريد؟
• ميناچي وزير ارشاد ملي (بهار۵۸): گسترش مطبوعات پس از انقلاب حتي در دوره مشروطه نيز بي سابقه بود.
تعداد روزنامه هايي كه در ۴ ماهه اول انقلاب منتشر شده ۱۶۷ مورد بوده است
سوم اسفند ۱۳۵۷ روزنامه ها اسامي آخرين وزراي معرفي شده كابينه دولت موقت را منتشر كردند. در آن زمان حدود ۲۰ روز از انتخاب مهندس بازرگان به نخست وزيري سپري شده بود و به اين ترتيب كابينه او تكميل گرديد. در ميان وزراي معرفي شده، ناصر ميناچي از اعضاي هيأت امناي حسينيه ارشاد و از نزديكان دكتر علي شريعتي نيز به عنوان وزير اطلاعات، تبليغات و خيرات انتخاب شد. اين وزارتخانه، قبلاً با عنوان وزارت اطلاعات و جهانگردي شناخته مي شد. مهمترين چالش وزارت اطلاعات و تبليغات در بدو پيروزي انقلاب در عرصه مطبوعات به وجود آمد و بيشترين اخبار مربوطه به آن نيز در همين زمينه منتشر شده است.
تحريم آيندگان
در اواسط ارديبهشت ماه روزنامه آيندگان خبري درباره شهادت آيت الله مطهري و عوامل ترور وي منتشر كرد كه اولين بحران مطبوعاتي پس از انقلاب را به وجود آورد. خبر آيندگان، گفت وگوي رهبر انقلاب با روزنامه فرانسوي لوموند بود كه همان خبر با حذف بخشهايي در روزنامه كيهان نيز منتشر شده بود. ليكن كيهان در پايان خبر خود نوشته بود كه براي رعايت اصل سلامت خبر قسمتهاي تأييدنشده را منتشر نكرده است. بيستم ارديبهشت، اطلاعيه دفتر امام خميني در واكنش به خبر روزنامه آيندگان منتشر شد كه در آن آمده بود: «آنچه روزنامه آيندگان درباره عوامل دست اندركار شهادت استاد مطهري نوشته است، دروغ محض است؛ اين روزنامه كه از اول انقلاب تاكنون هميشه نقش انحرافي داشته است، برخلاف مصلحت مسلمانان بوده، مورد تأييد مسلمانان متدين و انقلابي نبوده و نيست و امام فرموده اند كه اين روزنامه را از اين پس هرگز نمي خوانند».
روز شنبه، اولين شماره آيندگان پس از اين اطلاعيه، در چهار صفحه منتشر شد كه سه صفحه آن سفيد بود و تنها در صفحه اول آن مقاله اي با عنوان «آيا انتشار آيندگان بايد ادامه يابد؟» آمده بود. در اين مقاله با اشاره به شركت اين روزنامه در اعتصاب جرايد پيش از انقلاب، اظهار اميدواري شده بود كه سوءتفاهم نسبت به آيندگان از بين برود. در توضيح خبر منتشرشده نيز آمده بود: «شخص گزارشگر، مترجم او (آقاي ابوالحسن بني صدر) و عين خبر خبرگزاري پارس (شماره ۵۸/۲/۱۹/۹۲) حي و حاضرند و مي توانند شهادت دهند كه آّيندگان جز انعكاس دقيق خبري كه از سوي خبرگزاري پارس و فرانسه به نقل از لوموند مخابره شده، كاري نكرده است».
البته انتشار آيندگان ادامه يافت. ناصر ميناچي، وزير تبليغات در گفت وگويي با كيهان گفته بود: «روزنامه آيندگان مي تواند مانند سابق به فعاليت خود ادامه دهد… رهبر انقلاب گفته اند من آن را نمي خوانم، ولي نگفته اند منتشر نشود». وي افزود: «بهترين راه براي روبرو شدن با منافقين اين است كه بايد به آنها بي اعتنايي كرد». ميناچي در بيست و سوم فروردين و پيش از مسائل آيندگان نيز گفته بود: «نشريات بايد خط مشي خود را تعيين كنند تا براي خواننده آشكار باشد كه اين نشريه مذهبي است و يا ايدئولوژي ديگري دارد، زيرا ديگر زماني نيست كه بتوان مردم را با ظاهر فريب داد و سردرگم كرد». وي همچنين سنديكاي مطبوعات را مسؤول پاكسازي نشريه ها دانسته وگفته بود: «همچنين سنديكا مشخص كند كه باتوجه به آزادي بي حد و حصر كه به آن معتقديم و به آن عمل مي كنيم آيا بايد مرزي هم در اين ميان در نظر گرفته شود يا خير، چون اگر حد و مرزي مشخص نشود، صاحب امتياز حتي مي تواند خائن به مملكت باشد و يا وابستگي به سياست هاي خارجي داشته باشد».چندي بعد نيز، مهدي ممكن، معاون مطبوعاتي وزارت تبليغات از تهيه لايحه اي قانوني درباره مطبوعات خبر داد.
• مهمترين اقدام دوزدوزاني وزير ارشاد ملي كابينه شهيد رجايي اعلام تعطيلي وزارت ارشاد بود.
• هيأت مديره سنديكاي
نويسندگان و خبرنگاران مطبوعات (در نامه اي سرگشاده به مهندس بازرگان ـ ارديبهشت ۱۳۵۸): گروهي اندك، عرصه را بر آزادي قلم تنگ كرده اند… به خاطر آنچه در زندگي اندوخته ايد، چنين رفتاري با آزادي را در زمان صدارت خود نظاره گر نباشيد.
مطبوعات جديد
پس از ماجراي «آيندگان» فشار براي تدوين قانون مطبوعات افزايش يافت. در بيست و چهارم ارديبهشت بيانيه جامعه روحانيت مبارز تهران منتشر شد كه رويه روزنامه هايي را كه «برخلاف مصلحت انقلاب اسلامي» گام برمي دارند محكوم گرديده بود. در اين بيانيه كه به امضاي بيش از صدتن از روحانيان رسيده بود، نامهاي «محمدرضا مهدوي كني»، «اكبر هاشمي رفسنجاني»، «سيدهادي خسروشاهي»، «محمد مفتح»، «محمدجواد باهنر»، «مهدي كروبي»، «سيدمحمد بهشتي» و «محمدصادق خلخالي» نيز به چشم مي خورد.
در ارديبهشت ،۵۸ در روزنامه كيهان نيز حوادثي رخ داد و گروهي از نويسندگان آن توسط بخش ديگري از كاركنان كيهان اخراج شدند. «پاكسازي دركيهان» مورد حمايت «حزب جمهوري اسلامي»، «سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي» و ديگر گروه هاي همفكر آنان قرارگرفت. به دنبال اين حوادث «هيأت مديره سنديكاي نويسندگان وخبرنگاران مطبوعات طي نامه اي سرگشاده خطاب به مهدي بازرگان، نخست وزير؛ نوشت: «ما سپاس داريم از دولت شما كه هيچگاه برمطبوعات شيوه مرئي و نامرئي سانسور دولتي را اجرا نكرده و بر اين ارمغان انقلاب شكرگزاريم… اما از بيان اين حقيقت هم ناگزيريم كه اعلام كنيم ما دركار قلمزني خود، دستهاي سالب آزادي را لمس مي كنيم… ما رسماً اعلام مي كنيم گروهي اندك، عرصه را بر آزادي قلم تنگ كرده اند… به خاطر آنچه در زندگي اندوخته ايد، چنين رفتاري با آزادي را در زمان صدارت خود نظاره گر نباشيد».
در بهار ۱۳۵۸ انتشار تعدادي روزنامه جديد از جمله «انقلاب اسلامي» با مديريت ابوالحسن بني صدر و «جمهوري اسلامي» ارگان حزب جمهوري اسلامي از مهمترين حوادث در عرصه مطبوعات بود و نشان داد كه چالشهاي فكري حداقل در آينده نزديك، به مطبوعات منتقل خواهد شد.
• نام اين وزارتخانه در دوره معاديخواه
از ارشاد ملي تبديل به فرهنگ وارشاد اسلامي شد و بخش فرهنگ وهنر وزارت فرهنگ نيز در آن ادغام گرديد
• رسالت (اسفند ۷۲) : نمي گوييم شروع كنيد به لغو پروانه انتشار برخي نشريات اما چه دليل عقلي داريم با اهانت به مردم و نظام برخورد حقوقي معقول صورت نگيرد؟
توقيف آيندگان
در چنين فضايي، لايحه پيشنهادي وزارت ارشاد به شوراي انقلاب رفت و با تغييراتي تصويب شد. در بيستم تيرماه ۵۸ وزارت ارشاد متن قانون جديد مطبوعات را منتشر كرد. در ماده ۲۷ اين لايحه آمده بود: «هر مقام دولتي كه براي چاپ مطلب يا مقاله اي در صدد اعمال فشار بر مطبوعات برآيد و يا مبادرت به سانسور وكنترل نشريات كند، علاوه بر انفصال ابراز مشاغل دولتي، به حبس جنحه اي از شش ماه تا دو سال محكوم مي شود. مفاد اين حكم شامل اعلاميه هاي رسمي دولت يا وزارتخانه نخواهد بود». در ماده ۲۸ نيز پيش بيني شده بود: «به جرايم ارتكابي به وسيله مطبوعات در دادگاه جنايي و باحضور هيأت منصفه رسيدگي مي شود». در اين لايحه، جعل خبر، نقل اخبار مجعول، تشويق مردم به خرابكاري، انتشار مقاله موهن به احكام دين مبين اسلام و مضر به اساس انقلاب اسلامي، انتشار مطالب موهن به رهبر انقلاب، مراجع مسلح تقليد و رئيس جمهور و نخست وزير، انتشار تصاوير خلاف عفت عمومي و… به عنوان جعل خبر ذكر شده بود. اما انتشار اين لايحه، اعتراضهايي را در پي داشت.
كانون نويسندگان ايران در نامه اي خطاب به بازرگان نوشت: «دولت جنابعالي، تافته اي جدابافته از مردم است كه نه تنها در طريق حفظ و تداوم انقلاب گام برنمي دارد، بلكه در هر قدمي مي كوشد زنجيري را تعمير كند و سد و بندي تازه در برابر مردم قرار دهد».
دراين زمان، دولت درگيرچالشهاي ديگري نيز بود و برخي گروه هاي ديگر آن را متهم به مماشات و سازشكاري مي كردند.ازنظر آنان، اين قانون مطبوعات نيز نمي توانست برنامه هاي انقلاب را قاطعانه پيش ببرد. در شانزدهم مرداد، سرانجام پس از حدود ۶ ماه از پيروزي انقلاب، اولين روزنامه سراسري به دستور دادستاني كل انقلاب توقيف شد. در اطلاعيه روابط عمومي دادستاني دليل توقيف آيندگان چنين آمده بود: «اساساً توقيف اين روزنامه مستند به دو دسته علل كلي است؛ دسته اول عللي هستند كه ريشه هاي فاسد اين روزنامه راتشكيل مي دادند. به اين ترتيب كه اولاً روزنامه آيندگان با همكاري وكمك و سرمايه عمده اسرائيل تشكيل شده… ثانياً در مراحل بعداز تأسيس، از حمايت مستقيم دولت و رئيس ساواك و حمايت غيرمستقيم شاه مخلوع برخوردار برده… دسته دوم عللي هستند كه ماهيت روزنامه آيندگان را در عمل نشان دادن… گام گذاردن در جهت مخالف منافع و مصالح جامعه مسلمانان… نشر عقايد وافكار انحرافي».
آنچنان كه شوراي نويسندگان آيندگان در اطلاعيه اي خبر داد ۱۳ تن به حكم دادستان دستگير شدند. همانطور كه پيش بيني مي شد، توقيف آيندگان، جريانهاي سياسي را به دو دسته عمده تقسيم كرد. جبهه ملي ايران، چريكهاي فدايي خلق، جبهه دموكراتيك ملي، كانون نويسندگان ايران و چند گروه ديگر با صدور اطلاعيه هايي توقيف آيندگان را محكوم كردند. در مقابل جنبش مسلمانان پيشگام، حزب توحيدي و سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي با انتشار اطلاعيه هايي از اين اقدام حمايت كردند. مجاهدين انقلاب اسلامي اين حادثه را اقدام صحيحي دانسته بودند كه با تأخير انجام شد.
روز شنبه بيستم مرداد، گروههاي مخالف توقيف، طي بيانيه اي يكشنبه را روز راهپيمايي براي مخالفت با توقيف آيندگان اعلام كردند. در عين حال مجاهدين انقلاب نيز طي اطلاعيه اي دوشنبه را روز راهپيمايي براي حمايت از اين اقدام اعلام كردند. يكشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۵۸ در جريان تظاهرات مخالفان توقيف آيندگان، بزرگترين درگيري شهري پس از انقلاب به وجود آمد كه طليعه درگيري هاي بعدي در ماههاي آينده بود.
آن وحدت و يگانگي
در اين زمان جنبش مسلمانان مبارز، جاما، سازمان اسلامي شورا و جنبش ملي مجاهدين نيز در اطلاعيه اي مشترك توقيف آيندگان را محكوم كردند. همچنين در همين مقطع، در اين زمان بحران كردستان در پاوه نيز به اوج خود رسيده بود. آيت الله طالقاني، در مراسم شب قدر آن هفته درحضور دوميليون نفر از مردم تهران با اشاره به درگيري هاي اتفاق افتاده، گفت: «من بسيار متأثرم؛ وقتي به اينجا مي آمدم و هرچه فكر مي كردم چيزي به نظرم نمي رسيد، فقط مي خواستم بنشينم وگريه كنم؛ گريه كنم به حال ملتي كه آن وحدت و يگانگي، آن تسليم درمقابل حق و آن شوري كه داشت بتدريج تبديل به خصومت و جبهه گيري و عداوت مي شود… نگذاريد اين انقلاب عظيم و توحيدي واعجاب انگيز ما به دست مشتي خودخواه و خودپرست كه همه چيز را براي خودشان مي خواهند به درگيريها و جنگهاي داخلي تبديل شود و بعد مستبدين از هرسو بر شما مسلط بشوند». آيت الله طالقاني سپس گفت: «اينقدر سر به سر هم نگذاريد، تفتيش عقايد نكنيد، به شما چه؟ وقتي مي گويد ظاهر من مسلمان است، بگوييد خيلي خوب، تو هم مسلماني، كسي كه به شما، اسلام اسلام مي كند، نگو كه مسلمان نيست… خدا كه مي گذارد، شما چرا نمي گذاريد؟»بيست و دوم مرداد، اظهارات وزير ارشاد ملي منتشر شد كه گفته بود: «پس از ۶ ماه كه از پيروزي انقلاب مي گذرد مطبوعات حاضر نشدند به نحو مطلوب از آزادي استفاده كنند». وي درمورد آيندگان نيز با اشاره به اسنادي كه روي ميزش بود گفت: «اسنادي در مورد نويسندگان روزنامه آيندگان به دست من رسيده است و من تعجب مي كنم كه چطور برخي از مطبوعات از اين افراد حمايت مي كنند؟».
در ماههاي بعد تعداد نشريات و روزنامه هاي توقيف شده، افزايش يافت. در بهار سال ۱۳۶۰ حتي روزنامه هاي انقلاب اسلامي وابسته به رئيس جمهور وقت وميزان نزديك به نهضت آزادي ايران نيز توقيف شد.ناصر ميناچي حدود يك ماه پس از افشاگريهاي دانشجويان فاتح سفارت آمريكا، دستگير شد ليكن روز بعد آزاد گرديد. وي پس از استعفاي دولت موقت، در دولت شوراي انقلاب نيز همچنان وزارت ارشاد ملي را بر عهده داشت.
تصفيه هاي وزارت ارشاد
يكي ديگر از اقداماتي كه وزارت ارشاد در دوره ميناچي انجام داد، اخراج مكرر روزنامه نگاران و خبرنگاران خارجي حاضر در ايران بود. در اواخر مرداد ۱۳۵۸ وزارت ارشاد شرايط فعاليت خبرنگاران خارجي را امضاي قسم نامه اي مبني بر اينكه به جز حقيقت چيزي منتشر نكنند دانست و تأكيد كرد كه اجازه حضور آنان هرسه ماه يك بار تمديد خواهد شد. هرگاه كه خبرنگاري از ايران اخراج مي شد، وزارت ارشاد دليل آن را عدم اجراي قسم نامه مزبور بيان مي كرد.
پس از انتخاب رئيس جمهور اول و تشكيل مجلس، شوراي انقلاب و دولت آن منحل شد و محمدعلي رجايي كه به سمت نخست وزير انتخاب شده بود، مأمور تشكيل كابينه جديد شد. در دولت جديد، عباس دوزدوزاني، وزارت ارشاد ملي را عهده دار شد. مهمترين اقدام دوزدوزاني در دوران وزارت خود، اعلام تعطيلي وزارت ارشاد بود. وي كه با وعده تحولات اساسي وارد وزارت ارشاد شده بود در اولين اقدام جنجالي خود طي نامه اي به مهدي ممكن، معاون مطبوعاتي پيشين وزارتخانه اش نوشت: «آقاي دكتر مهدي ممكن، تحولات مناسب در وزارت ارشاد ملي ايجاب مي نمايد كه اشتغال شما در اين وزارتخانه از تاريخ ۵۹/۷/۱ پايان پذيرد»! (صبح آزادگان ـ ۵۹/۷/۵). چند روز بعد نيز وي در گفت وگويي با خبرنگاران اعلام كرد كه وزارتخانه اش براي تجديد سازمان و تصفيه افراد، تا اطلاع ثانوي تعطيل خواهد بود. در اعتراض به اين اقدام، گروهي از كاركنان اين وزارتخانه نامه اي سرگشاده نوشته، خواستار اعاده حيثيت كاركنان وزارت ارشاد شدند. آنان نوشته بودند: «مگر شما امروز با سي و چهل نفر به وزارت ارشاد نيامديد؟! ما كاركنان چه نقشي در صدارتتان داشتيم؟ شماها مي آييد، مي نويسيد، دستور مي دهيد، انجام مي دهيد، هرچه مي خواهيد مي كنيد و بعد كاركنان را مقصر مي دانيد؟» (ميزان ـ ۵۹/۷/۱۴).وي همچنين تلاش كرد كه قانون مطبوعات مصوب شوراي انقلاب را تغيير دهد. وي در اواسط آذر ۱۳۵۹ طي گفت وگويي با كيهان اعلام كرد: «در لايحه مطبوعاتي كه در شوراي انقلاب تصويب شد، نقايصي وجود دارد و اين لايحه متأسفانه وضع ما و حدود تكليف ها را آنچنان كه هم با شأن مطبوعات مطابقت داشته باشد و هم با انقلاب اسلامي ما، روشن نمي كند، نتيجه هم اين شده كه مطبوعات غيرمتعهد با تحريف مفهوم آزادي مشغول قلم فرسايي هستند». دوزدوزاني خبر داد كه پيش نويس قانوني جديد آماده شده است
• اولين جنجال در دوران وزارت ارشاد مهاجراني ناپديدشدن ۲ ميليارد تومان
وجوه واريزي مردم در جريان برپايي نمايشگاه كتاب و در دوره ميرسليم بود
• كيهان (فروردين ۷۰) :
در طول ۳۵ سال حكومت محمدرضا
ميليونها صفحه مطلب منتشر شد كه تقريباً در ميان آنها ممكن نبود كلمه اي عليه شخص شاه ملعون پيدا كرد
وزارت خاتمي
پس از عزل رئيس جمهور اول و انتخاب محمدعلي رجايي به رياست جمهوري، دكتر محمدجواد باهنر مأمور تشكيل دولت جديد شد. در دولت چندماهه باهنر، عبدالمجيد معاديخواه وزارت ارشاد را بر عهده گرفت. وي در دولت موقت مهدوي كني كه پس از انفجار رياست جمهوري تشكيل شد و همچنين در دولت اول ميرحسين موسوي (تامرداد ۱۳۶۱) تصدي وزارت ارشاد را برعهده داشت. نام اين وزارتخانه در دوره معاديخواه از ارشاد ملي تبديل به فرهنگ وارشاد اسلامي شد و بخش فرهنگ وهنر وزارت فرهنگ نيز در آن ادغام گرديد. وي تلاش كرد تا با تهيه لايحه نظام تبليغاتي جمهوري اسلامي، همه نهادهاي مربوط به حوزه فرهنگ را زير نظر شورايي به نام شوراي عالي تبليغات اسلامي هماهنگ كند. در دوره وزارت معاديخواه نيز تلاش شد تا قانون مطبوعات تغيير كند. وي در يكي از سخنراني هاي خود مي گويد: «سياست مطبوعاتي جمهوري اسلامي، بايد مشخص تر شود و بهتر جابيفتد تا ادارات ارشاد تكليف خودشان را بفهمند و طبيعي است قانون مطبوعات، احتياج به اصلاحيه دارد و نقص هايي هم در روشن شدن سياست مطبوعاتي كلي ما هست» (۶۱/۴/۶ ـ اطلاعات).
در اوايل مرداد ۱۳۶۱ معاديخواه به صورتي غيرمنتظره استعفا داد. وي دليل كناره گيري خود را «كسالت» ذكر كرده بود. پس از آن تاحدود ۴ ماه، ميرحسين موسوي، نخست وزير، خود سرپرستي ارشاد را بر عهده گرفت و سپس آن را به سيدمحمد خاتمي كه مديريت كيهان را بر عهده داشت واگذار كرد. دوره وزارت خاتمي كه بخشي از…
رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني را نيز شامل مي شود نيازمند بررسي دقيق تري است.
موسوي زماني كه سرپرستي وزارت ارشاد را خود برعهده داشت، در جمع كاركنان اين وزارتخانه گفته بود: «حركتهاي اين وزارتخانه نبايد در جهت بوجود آوردن ادبيات و هنر و فرهنگ رسمي متمركز شود، بلكه برنامه ريزي بايد با سمت گيري و دست يافتن به فرهنگي جوشان از متن مكتب و مردم انجام شود».
در اواسط آبان ماه، موسوي ، سيد محمدخاتمي ، نماينده اردكان در مجلس را به عنوان وزير ارشاد معرفي كرد. و روز سه شنبه ۱۸ آبان ۱۳۶۱ وي به همراه دو وزير ديگر براي گرفتن رأي اعتماد در مجلس حاضر شد. پس از سخنان موافقان و مخالفان وزارت خاتمي، هاشمي رفسنجاني كه رياست مجلس را برعهده داشت نيز در موافقت با وزارت وي سخن گفت و تأكيد كرد: «من در تمام دوره تاريخم كه با ايشان آشنا هستم، يك نقطه ضعف مشخص از ايشان ندارم كه بايد براي ما كه در كارهاي ظريف با اينها كار مي كرديم، بايد اين مسائل روشن تر ازديگران باشد». خاتمي پس از گرفتن رأي اعتماد ، از نمايندگي مجلس استعفا كرد و از تاريخ ۶۱/۸/۱۹ رسماً در وزارت ارشاد مشغول كار شد.
روزنامه ها را نمي بندم
خاتمي در نخستين سخنراني عمومي اش با اشاره به مكتبهاي فكري قرن اخير گفت: «اين مكاتب كارشان با قهر آغاز شده و با قهر به پايان مي رسد. رسالت آنها در نهايت، شوراندن طبقه اي عليه طبقه ديگر خلاصه مي شود؛ طبقه اي كه پس از پيروزي ، براي حفظ منافع خود به سوي همان ابزاري كه طبقه پيشين در دست داشت، رو مي كند. حال آنكه پيام اسلام، پيام زندگي و صلح است . اسلام انسان را به آشتي مي خواند تا آنجا كه يك انسان آشتي پذير باشد».خاتمي افزون بر رويه تسامح فرهنگي، هماهنگ با دولت موسوي به سمت دولتي كردن حوزه اقتدار خود نيز رفت.
وي در همان ماه هاي آغازين وزارتش طي گفت وگويي تأكيد كرد: «دولت نمي تواند نسبت به مسائل مهم فرهنگي و هنري بي تفاوت باشد ودر اين زمينه طرحهايي دارد كه از طريق وزارت ارشاد اجرا خواهد كرد».(۶۲/۲/۲۵ ـ اطلاعات)
ليكن سياست خاتمي در حوزه هاي انديشه به صورتي ديگر بود. وي ، در مراسم ويژه دهه فجر سال ۱۳۶۳و در پاسخ به سؤال خبرنگاري مبني بر اينكه آيا مخالفان جمهوري اسلامي مي توانند روزنامه داشته باشند؟ گفت: «بله در جمهوري اسلامي كساني هستند كه با دولت مخالفند ولي روزنامه دارند. آنها آزادند به شرطي كه ترويج فساد نكنند. مثلاً اقليتهاي مذهبي در ايران روزنامه دارند. برخي گروه هاي سياسي نيز به همان ترتيب، به عنوان مثال الآن گروههاي مخالف و غير محارب در اين مملكت در حال انتشار كتب و نشرياتي هستند و ادعا مي كنند كه آزادي ندارند. كتابهايي كه نهضت آزادي ايران در آنها هم به تحريف تاريخ پرداخته و هم بدترين حمله ها را به نظام جمهوري اسلامي كرده، اين كتاب منتشر شده و در كتابفروشي ها هم به فروش رفته» (۶۳/۱۱/۲۱).
ليكن همين مقدار آزادي نشر نيز مورد قبول برخي قرار نگرفت. اولين چالش جدي خاتمي با انديشه مخالفش اواسط مهرماه ۱۳۶۴ اتفاق افتاد، يعني زماني كه پانزده تن از نمايندگان با طرح سؤالي از وزير ارشاد، وي را به مجلس كشاندند.
اين سؤال با عنوان «علت عدم رسيدگي به انتشار بدون امتياز و مدير مسؤول روزنامه صبح آزادگان » به امضاي گروهي از نمايندگان رسيده بود كه در ميان آنها ، جلال الدين فارسي، اسدالله بادامچيان و فهيم كرماني آشناتر از ديگران بودند. خاتمي در پاسخ به اين سؤال گفت: «اينكه پس از حدود سه سال خدمتگزاري در باب مطبوعات، در مجلس شوراي اسلامي از وزير ارشاد اسلامي سؤال مطرح مي شود، خداي را سپاسگزارم و نيز افتخار مي كنم كه مضمون و محتواي سؤال اين است كه چرا فلان روزنامه را نبسته ايد؟ باعث شرمساري و سرافكندگي من بود اگر اينك در پيشگاه مجلس و مردم از من سؤال مي شد كه چرا بر خلاف اصول انقلاب اسلامي و اسلام جلوي فلان روزنامه را گرفتي، دهاني را بستي و قلمي را شكستي و آزادي را محدود كردي ولله الحمد».
خاتمي در آن جلسه گفت: «سخن بر سر اين نيست كه روزنامه ها اشتباه ندارند، ولي با توجه به وضع روزنامه ها كه در چند ساعت بايد چندين هزار سطر را تهيه و تنظيم وچاپ كنند، اشتباهاتشان در برابر بسياري از اشتباهاتي كه ديگران مي كنند شايد كمتر هم باشد». وي به مضرات تعطيل روزنامه اشاره كرده وگفت: «دفاع از حرمت مطبوعات، دفاع از حرمت انسان وانقلاب اسلامي است. وقتي كه روزنامه اي اصول ما را پذيرفت و با ما در اصول هماهنگ بود،به صرف اينكه با او اختلاف سليقه داشته باشيم، به نظر من راه درست، تعطيل آن نيست. ما اگر با سليقه هاي متفاوت كه در يك چارچوب مي گنجد با اين روش برخورد كنيم، انقلاب را نجات نداديم. وقتي كه يك روزنامه با چندين هزار تيراژ يكدفعه بسته مي شود، آنوقت هر صاحب نظري كه نقطه نظرات انتقادي دارد و مستقل به رأي هست، دچار خود سانسوري و انزوا مي شود و در جامعه زمينه براي «نيروهاي فرصت طلب قدرت طلب تنگ نظر» باز مي شود كه نسبت به بالا دستهايشان تملق مي گويند و در جامعه جو مي سازند» او در پايان سخنانش نيز گفت: «نمايندگان محترم مجلس، نبايد مدافع بستن يك روزنامه بشوند كه آن وقت مي گويند:چوپرده دار مي زند همه را كسي مقيم حريم حرم نخواهد ماند»
(اطلاعات ـ ۶۴/۷/۱۲)
آزادي تاحد ممكن
اما خاتمي يك بار ديگر هم به مجلس رفت و آن زماني بود كه سيداحمد كاشاني به علت بركناري برادرش سيدمحمود كاشاني در داوري دادگاه لاهه، از وزارت ارشاد پرسيد كه چرا نامه وي در مطبوعات منتشرنشده است. خاتمي گفت: «نامه اي هم كه آن آقا براي مانوشتند و از ما خواستند تا از مطبوعات بخواهيم كه مطالب ايشان را درج كنند، اين يعني از دولت خواسته شود كه مطبوعات را مجبور كنند تامطلب خاصي را بنويسند!»
خاتمي به سؤال كننده نيز گفت:«يك نگراني دارم كه خداي ناكرده يك انگيزه عاطفي پشت آن باشد و يا آن علايق خويشاوندي ايشان را واداشته باشد كه اين حرفها را بزنند». ماجراي آن داور دادگاه لاهه در سالهاي بعد نيز بارها تكرار شده است.(۶۴/۱۰/۲۵ ـ اطلاعات).
فشارهاي وارد برخاتمي همچنان ادامه يافت . وي مهرماه سال ۱۳۶۵ تلويحاً به اين مسأله اشاره كرد و گفت: بايد تا آنجا كه با اساس انقلاب برخورد نمي كند، آزادي وجود داشته باشد. در اين خصوص مشاهده مي شود عده اي به دليل عدم وجود تعريف صحيح از آزادي، مسائلي كه با سليقه خود مخالف مي بينند رامخالف با اسلام مي دانند، درصورتي كه سيره پيامبر ومعصومين برخورد با سعه صدر با مخالفين بوده است... تازماني كه حدود آزادي سياسي و زبان مشخص نشود، از مطبوعات نبايد توقع داشت. اما واقعيت اين است كه مطبوعات كشور از ساير دستگاه ها كم عيب تر هستند». (۱۳۶۵/۶/۸).
مخالفتهاي كيهان
اواخرسال ۱۳۶۶ نيز خاتمي در گفت وگويي تأكيدكرد:«مطبوعات نبايد سخنگوي يك طرفه مسؤولين باشند»(۶۶/۱۲/۶) پس از رحلت امام خميني درسال ۱۳۶۸ و رياست جمهوري اكبر هاشمي رفسنجاني، سيد محمد خاتمي باز هم به وزارت ارشاد برگزيده شد ولي اين بار برفشارهاي وارد بر او چنان افزايش يافت كه درنهايت ناگزير به استعفا شد. اين فشارها از سال ۱۳۷۰ به عرصه مطبوعات نيز كشيده شده بود.
از جمله كيهان در ستون «گذري ونظري» در نوشته اي با عنوان «ملاحظاتي پيرامون جوابيه هاي وزارت ارشاد» حجم وسيع كار را تنها بهانه اي براي عدم نظارت صحيح وزارت ارشاد دانسته و افزوده بود:«مطالب موجود در دوميليون صفحه كتاب منتشر شده درطول يك سال با اقداماتي پيش گيرانه براحتي قابل كنترل است. در طول ۳۵ سال حكومت محمدرضا، نه دوميليون كه ميليونها صفحه مطالب منتشر شد اما تقريباً درميان آنها ممكن نبود كلمه اي عليه حكومت طاغوت يا شخص شاه ملعون پيدا كرد كه از كانال وزارت فرهنگ آن زمان گذشته باشد»!كيهان پرسيده بود:«آيا شما صداي گريه آن دختر جوان را دربرنامه «سلام صبح بخير»(آبان ۶۸) نشنيديد كه با قسم دادن فرياد مي كرد اين رمانها را جمع كنيد، تا ديگران به سرنوشت من دچار نشوند؟» (كيهان ـ ۷۰/۱/۷) اواسط ارديبهشت ماه آن سال خاتمي در جمع دانشجويان دانشگاه تهران تلاش كرد كه به انتقاداتي كه از عملكرد وي مطرح مي شد، پاسخ دهد؛ وي گفت: شايد آسانترين راه آن است كه انسانهاي سطحي مطرح مي كنند كه هرانديشه مخالف را بايد سركوب كرد و هركسي بافكرمانخواند بايدجلويش گرفته شود، اما آيا واقعاً اين عمل مشكل راحل مي كند؟
آنچه رانمي پسنديم بايد ببينيم چه كسي نمي پسندد؟ آيا اين نپسنديدن از تنگ نظري و جهل خودش نمي باشد كه مي گويد آنچه ما نمي پسنديم ضدآرمانهاي شهيدان است، ضدولايت فقيه است و بايد نابود شود؟ استراتژي فرهنگي هنري يك نظام نبايد بر «منع» قرار بگيرد. خاتمي در پاسخ به پرسشي كه از فيلم هاي مخملباف انتقاد كرده بود، از وي دفاع كرد و اورا فردي مسلمان و متعهد معرفي كرد و درمورد انتقاداتي كه در حوزه كتاب نيز مطرح مي شد، گفت:بعضي ها اصولاً با رمان و كتاب مخالفند ومعتقدند تنها بايد كتاب دعاو كتب مذهبي انتشار يابد. وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي از سال ۶۰ تا ۶۹ چهل و چهار هزارعنوان كتاب منتشر كرده است كه درروزنامه هايي كه باسياستهاي فرهنگي مخالفت مي كنند، تنها به سي ، چهل مورد كه يك در هزارم مي باشد اشاره مي كنند.
مهرماه ۱۳۷۰ وزارت ارشاد تصميم گرفت كه واحد بررسي و مميزي كتاب را در وزارت ارشاد منحل كند و دخالتي درمحتواي كتاب نداشته باشد. ارشاد تصميم گرفت اگر تخلفي صورت گرفت ، پس از انتشار ، نهادهاي انتظامي با آن برخورد كنند، اقدام جديد وزارت ارشاد اعتراضهاي جديدي را به دنبال داشت. ازجمله كيهان نوشت: «راه اصلاح آن همه تسامح و تعلل در عرصه كتاب اين نيست كه اهرم اصلاحي نظام را دودستي به برخي از ناشراني تقديم كنيم كه تمامي آثار آنان حمايت از برنامه ريزي حساب شده براي مقابله با تفكر و انديشه انقلابي و ترويج ابتذال و پوچي است». كيهان از همه نهادهاي فرهنگي، بويژه شوراي عالي انقلاب فرهنگي خواسته كه جلوي اين اقدام گرفته شود(۱۳۷۰/۷/۱۵).
ارشاد و مطبوعات
استعفاي خاتمي
در اواخر سال هفتاد فشار بر وزارت ارشاد افزايش يافت. براي نمونه بايد برنامه جمعي از بسيجيان در اعتراض به انتشار جزوه اي با عنوان چهره هاي برجسته آذربايجان در اداره ارشاد آذربايجان اشاره كرد. در آن نامه با اشاره به اسامي افرادي كه نامشان در جزوه مزبورآمده بود، از جمله احمد كسروي، صمد بهرنگي، غلامحسين ساعدي، و تقي اراني، از انتشار زندگينامه «[آنها] كه زندگي ننگينشان جز ضربه به اسلام و مسلمين ثمري نداشته است از سوي نهادي كه مي بايست سياستگذار در فرهنگ جامعه و ارشاد اسلامي به سوي فضايل باشد» انتقاد شده بود. ( رسالت ـ ۷۰/۱۱/۱۷).
بالاخره سيدمحمد خاتمي در سوم خرداد ۱۳۷۱ استعفا داد. او دراستعفانامه خود تأكيد كرد كه براي خروج از وضعي كه آثار به جاي مانده ديكتاتور و استبداد چندين ساله در آن وجود دارد، نياز به سعه صدر است. اما متأسفانه در صحنه امور فرهنگي چندي است كه به شيوه اي ديگر عمل شده است. يعني چه بسا كه با شكسته شدن همه مرزهاي قانوني، شرعي، اخلاقي وعرفي، كار از نقد و ارزيابي، ولو غيرمنصفانه گذشته و هر وسيله اي براي رسيدن به اهداف خاصي مباح شمرده شده است و بدين سان مي رود كه كار به كلي از روال منطقي و مشروع خارج شود». وي افزود: «حال كه مسؤولان بزرگواري كه بيش از من بايد مدافع كليت نظام و اهداف والا و سياستهاي آن باشند، تهديدهاي اخير را در ساحت انديشه و فرهنگ جدي نگرفته يا به هر دليل و ملاحظه اي در برابر آن سكوت كردند و همين امر سبب تجري بيشتر كج انديشان و بدخواهان شده است، بهتر است سكانداران امر فرهنگ و هنر و اطلاع رساني در صحنه اجرا را نيز كساني به عهده بگيرند كه شخصيت و باورشان با آنچه در اين صحنه جاري است، ناسازگار نباشد يا دست كم راضي و قادر به انجام كار در شرايط فعلي باشند». حدود يك ماه بعد علي لاريجاني، به عنوان وزير جديد ارشاد معرفي شد و بيش از يك سال در اين سمت به كار مشغول بود. در اين زمان انتقادهاي واردشده به وزارت ارشاد فروكش كرد. در اواخر سال ۱۳۷۲علي لاريجاني حكم سرپرستي صداوسيما را گرفت و مصطفي ميرسليم از اعضاي جمعيت مؤتلفه اسلامي، تصدي وزارت ارشاد را تا پايان دوره رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني عهده دار شد.
روزنامه رسالت در مقاله اي با عنوان «سخني با وزير جديد فرهنگ و ارشاد اسلامي» با اشاره به مقطع ابتدايي پيروزي انقلاب با انتقاد ضمني از انتشار نشريه هاي تكاپو، كيان، جامعه سالم و دنياي سخن نوشت: «عده اي به «تكاپو» افتاده اند دوباره همان ساز قديمي را كوك كنند. جمعي از آنان بي پروا «كيان» عقايد اسلامي را كوك مي كنند. جماعتي هم مدعي ارائه «جامعه سالم» هستند و رسيدن به يك جامعه «سكولار» را ايده آل مي دانند. رفقاي آنان به فكر توليد انبوه «دنيايي از سخن» هستند» رسالت افزوده بود: «برخي ساده انديشان مخلص هي مي گويند براي اينكه ما نمايشي از دموكراسي داشته باشيم بدنيست به آنان ميدان دهيم هر چه مي خواهند بگويند. كساني كه از اين منطق پيروي مي كنند نه مفهوم «آزادي» را مي دانند و نه تصور درستي از «دموكراسي» دارند. متأسفانه در يك دوره، وزارت ارشاد براساس اين پيش فرض به هر عدد از اعداد دگرانديش كه گام پيش مي نهادند، مجوز انتشار نشريه مي داد. ما نمي گوييم از همين فردا شروع كنيد به لغو پروانه انتشار برخي نشريات اما چه دليل عقلي داريم، اهانت به مردم و نظام رادر همين محدوده تحمل كنيم و برخورد حقوقي معقول با آنها صورت نگيرد؟» (رسالت ـ ۷۲/۱۲/۴).
همان روز ميرسليم نيز طي سخناني درباره سياست ارشاد در قبال مطبوعات گفت: «بعضي از مطبوعات معيارهاي اصيل تصويب شده را رعايت كرده و فعاليتشان در جهت رشد آگاهي هاي مردم است و دظسته ديگر داراي اشكالاتي هستند كه بايد با مشاوره، اين اشكالات حل وفصل شود. دسته سومي از مطبوعات نيز وجود دارد كه جز ايفاي نقش تخريبي و ايجاد يأس و هتاكي و اتهام به افراد و مطبوعات ديگر كار سازنده اي انجام نداده اند؛ قطعاً وزارت ارشاد نمي تواند از اين مطبوعات حمايت كند» (همشهري ـ ۷۲/۱۲/۴).
دردوره ميرسليم نامه ۲۱۴ تن از دست اندركاران سينما به ميرسليم كه خواستار كاهش ضوابط نظارت شده بودند، واكنش هايي برانگيخت. كيهان گفت وگويي با مديركل نظارت و ارزشيابي ارشاد منتشر كرد كه در آن گفته بود: «بعضي ها وانمود مي كنند نظارت مانعي در بازگويي واقعيت هاست؟ به هيچ عنوان، برعكس ما مشوق آن هستيم كه بيايند اگر مشكلات اجتماعي يا اقتصادي وجود دارد مطرح بكنند… منتهي مشكلاتي كه درسينماي ما مطرح مي شود به كل دور از واقعيتهاي جامعه و عاري از هويت ملي و مذهبي ماست»(۷۴/۴/۱).آخرين مواضع ميرسليم در انتخابات رياست جمهوري هفتم صورت گرفت كه پس از حمايت گروههاي مختلف هنري از سيدمحمدخاتمي، از آنان خواست كه موضعگيري سياسي نكنند (۷۶/۱۲/۱۳ همشهري).
مهاجراني و مسجد جامعي
اولين وزير ارشاد كابينه سيد محمد خاتمي، عطاء الله مهاجراني بود كه آنچنان كه خود نيز بارها گفت: سياست دولت را پيگيري مي كرد. اولين جنجال در دوران وزير ارشادي وي، زماني بود كه او از ناپديدشدن ۱/۲ميلياردتومان وجوه واريزي مردم در جريان برپايي نمايشگاه كتاب و در دوره ميرسليم خبر داد (جامعه ـ ۷۷/۱/۲۰).
ميرسليم طي نامه اي خواستار پيگيري اين ادعا شد و پس از مدتي گفته شد كه اين ابهامات رفع شده است (فردا ـ ۷۷/۲/۲۱). دوران وزارت مهاجراني همچون دوران خاتمي پر از تنش و بحرانهاي فرهنگي بود و حتي مجلس پنجم وي را استيضاح كرد ليكن مهاجراني از اين بحران جان به سلامت به در برد. او يك بار در پاسخ به خبرنگاري كه از اختلاف كارگزاران با سياستهاي فرهنگي وي پرسيده بود، گفت: «من ملزم به اجراي سياستهاي فرهنگي دولت خاتمي هستم و نه كارگزاران» (۷۸/۱۰/۲۹). مدتي پس از قدرت گرفتن مطبوعات در دوره وزارت مهاجراني، احمد بورقاني، معاون مطبوعاتي ارشاد كه عامل مهم اين رونق خوانده مي شد، استعفا كرد (۷۷/۱۱/۱۱) و حدود ۲۰ ماه بعد خود مهاجراني نيز استعفا نمود و قائم مقام وي، احمد مسجدجامعي برجاي او نشست.
" روزنامه ایران-صفحه ۳ ضمیمه-سه شنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۱ - ۴ جمادي الثاني ۱۴۲۳ "
مطالب مشابه :
ارشاد و مطبوعات
در بيستم تيرماه ۵۸ وزارت ارشاد متن قانون جديد مطبوعات را منتشر كرد. استعفاي خاتمي
مهدي جهانگيري، معاون سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري استعفا داد
متن كامل استعفاي كشوري و محلي و از جمله جناب آقايان هاشمي رفسنجاني ، سيد محمد خاتمي
جهش دوباره نرخ دلار آزاد/ 1195 تومان
متن کامل سوال نمایندگان از رئيس جمهور شرط بازگشت خاتمي از زبان سردار جعفری . استعفاي 53
مهدي جهانگيري معاونت سرمايه گذاري و طرحهاي سازمان استعفا کرد
متن کامل استعفا سيد محمد خاتمي ، دکتر احمدي بدينوسيله استعفاي خود را تقديم
بازخوانی آشوبهای کوی دانشگاه تهران 78 +عکس
كاري بكنيم كه نيروي انتظامي در اختيار دولت قرار بگيرد. 3- اگر آقاي خاتمي متن استعفاي
ژنرال هاي حسن روحاني
او پس از استعفاي دري نجف آبادي از ربيعي در دوره خاتمي مشاور اجتماعي او متن کامل پيام
نگاهی به عملکرد هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد
چاردولي نیوز - نگاهی به عملکرد هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد - اخبار منطقه چهاردولی و معرفی قوم
نوشته ی جالب سعدالله زارعي
طبعاً مباني غيرديني اگر به نام دين ارائه شوند، در متن خود با استعفاي حجت خاتمي در زمان
حقیقتی بزرگ ،آیا احمدي نژاد همان شعيب بن صالح ، سردار سيدخراساني و امام زمان(عج) است؟ قسمت اول.
دعا,دعای فرج,ذعای فرج امام زمان,متن از همه بيشتر زمزمه استعفاي . خاتمي شنيده مي شود و
برچسب :
متن استعفاي خاتمي