استعاره ، الهام ، ایهام

استعاره چیست؟ چرا به استعاره میپردازیم؟ ایهام چیست؟ تفاوت ایهام و استعاره در چیست؟ الهام کجای حد فاصل استعاره و ایهام قرار گرفته است؟

آنچه در مورد استعاره می توان بیان کرد این است که واژه ای همچون استعاره تعاریفی عمیق در پس خود دارد.استعاره به بیان واقعیت به شکلی دیگر گفته می شود. در حقیقت پوسته ای رمز گونه از حقیقت بر تن دارد. استعاره اصولا باید یگانه باشد به شکلی که برای عموم معنای واحدی داشته باشد. حال اگر بخواهیم در معماری استعاره ای مطلوب را مثال بزنیم می توان به مفاهیمی که در موزه یهود برلین در کالبد معماری خلق شده است اشاره کرد.

در واژه ایهام معانی فراوانی ایجاد شده است.همین چند معنا بودن واژه ایهام باعث می شود تعاریف مختلفی نیز برای آن بیان شود.اگر به صورت کلی بخواهیم با ایهام آشنا شویم می توانیم از پوسته ای سخن بگوییم که به تعداد مخاطبین معنا در خود نهفته دارد. حال این معانی آگاهانه ایجاد شوند یا تنها برداشت شخصی افراد باشد و خالق آن هیگونه پیش زمینه ذهنی از آن نداشته باشد.

الهام گرفتن یعنی درک وجودی یک حقیقت و استفاده از مطلوب های آن در جهت خواسته های خود.

این تعریف شاید کمی سنگین به نظر برسد امه اگر بخواهیم تعریفی ساده تر بیان کنیم می توانیم بگوییم الهام ، استعاره ایست که لزوما نیاز به نمایش در دید عموم را ندارد.مانند الهام گرفتن از طبیعت در خلق سازه ای جدید.

سخنان فوق تنها تعاریف عامیانه و رایج از واژه هاییست که به بحث در مورد آنها خواهیم گرداخت.

اگر بخواهیم تعاریف بالا را به چالش بکشیم باید چهار چوب فکری حاظر را قبول نداشته باشیم و در مقابل چهار چوب فکری خود را بیان کنیم. آنچه به استعاره معنا میبخشد وجود حقیقتی است در پس آن. حال اگر این حقیقت یک مفهوم عمومی باشد که با اولین نگاه قابل درک باشد که استعاره تعریف خود را از دست خواهد داد و خود به جانشین حقیقت بدل میشود که با درک کامل حقیقت به حقیقت میپیوندد و با آن یکی خواهد شد.پس دیگر استعاره نیست.و اگر حقیقت برای عموم مفهومی واضح نباشد آنگاه باید خالق اثر در کنار استعاره ایستاده باشد و از حقیقتی که در پس استعاره اش نهان است سخن بگوید که این باز استعاره مفهوم واحد خود را از دست خواهد داد و به مفهومی( در صورت غیاب خالق) نسبی تبدیل می شود که این خود حقیقت را نسبی خواهد کرد و باز هم استعاره معنای خود را از دست خواهد داد.

در تعریف بالا استعاره به عاملی تبدیل می شود که فقط بتواند ذهن را به تفکر وادارد و این همان مفهوم ایهام است.اینجاست که ایهام و استعاره در هم تنیده می شوند و در نهایت یکی خواهند شد. حال باید دید چرا در یک بنای معماری( یا هر اثر هنری دیگر) باید به ایجاد ایهام و خلق استعاره بپردازیم.لزوم این کار در چیست؟

اگر حقیقت و معنا برای همگاه یک تعریف واحد را دارد چرا استعاره اینچنین شکست میخورد و اگر تعریف واحدی ندارد چرا باید سعی کنیم به آن برچسبی از یگانگی بچسبانیم.ایا این گ.نه ای فریب در هنر نیست؟ چگونه میشود که اثری هنری خلق شود و از حقیقت و معنایی برخوردار باشد؟ آنگونه که بتوان ارزشی برای خلاقیت ایجاد آن قائل بود. ایا ایجاد اثری با معنای واحد و حقیقتی موجود مباحث زیباشناسی و خلاقیت را از زیر سوال نخواهد برد؟

آنچه پیداست اینکه ایجاد یک اثر با معنایی از پیش تعیین شده به هر شکلی خواه استعاره باشد خواه ایهام ممکن نیست زیرا هیچ مفهوم واحدی در برداشت مخاطبان اثر نمی توان یافت. این دیدگاه استعاره را از حالت بیان معنایی واحد بیرون کشیده و به حوزه ایهام میکشاند.

حال در انتها این سوال مطرح میشود که آیا معنا در خلق یک اثر از پیش توسط خالق آن در کابد دمیده میشود؟

قضاوت با شماست


مطالب مشابه :


استعاره‌هایی كه با آنها زندگی می‌كنيم، جورج ليكاف و مارك جانسون؛ ترجمه حسن شعاعی

استعاره‌هایی كه با آنها زندگی می‌كنيم، جورج ليكاف و مارك جانسون؛ ترجمه حسن شعاعی




فیلمی از جرج لیکاف درباره شروع کار روی نظریه استعاره مفهومی

زبان شناسی همگانی - فیلمی از جرج لیکاف درباره شروع کار روی نظریه استعاره مفهومی -




استعاره ، الهام ، ایهام

استعاره اصولا باید و با آن یکی خواهد شد.پس دیگر استعاره نیست.و اگر حقیقت برای عموم مفهومی




نگاهی به استعاره در آرای متفکران جدید و معاصر

استعاره مفهومی در حقیقت الگوبرداری بین مفهومی می باشد.تحقیق حاضر سعی دارد ماهیت استعاره و




موضوعات تحقیق برای درس روشها و نظریه‌های طراحی

" زبان استعاری و استعاره های مفهومی " داوری اردکانی، رضا و رضا نیلی پور ، علیرضا قائمی




استعاره فوتبال جنگ است!!!

زبان شناسی همگانی - استعاره فوتبال جنگ است!!! این که گمان کنیم زبان روزمره و متعارف به




برچسب :