تزيينات معماري كاخ هاي هخامنشي
لباس عيلامي كه نمونه مشابه آن بر روي نقش برجسته هاي آشور بنيپالشناسايي شده است و از نظر زماني در حدود يك قرن تقدم زماني به آن دارد،سنت پادشاهيبومي آن منطقه را يادآوري مي سازد كه پارسيان مهاجر و نو وارد به اين منطقه سعيداشتند كه خود را با اين سنت مرتبط سازند. دروازه هاي اصلي نيز با نقش حيوانات عظيمالجثه اي تزيين يافته بودند كه امروزه تقريبا از بين رفته اند . اين نقش برجسته هااز تزيينات كاخ هاي آشوري كه در آن زمان امكان ديدن آنها وجود داشته است ،الهامگرفته شده اند. با اين حال اين داريوش بود كه در فاصله سال هاي 521 تا 486 قبل ازميلاد به هنر درباري هخامنشي شكلي ثابت بخشيد و از آن حمايت كرد به گونه اي كهجانشينان وي نيز قواعد اين هنر را پذيرفتند و آن را دنبال كردند
پيروزي هايمتوالي داريوش در 2 سال نخست پادشاهي اش بر ياغيان امپراطوري و قدرتي كه از اينفتوحات به دست آورده بود ، سرانجام در صخره بيستون ، مشرف بر جاده بين النهرين وماد به تصوير كشيده شده است. براي نخستين بار رويدادهاي و وقايع تاريخي دوران يكپادشاه به شكل تركيبي و نه حادثه اي به تصوير كشيده شده است. چنين روايتي را ميتوان ريشه در سنت جاري بين النهرين در عصر پادشاهي نارام سين كبير، فرمانرواي آكددر دو هزار سال قبل از آن دانست كه داريوش نيز از آن الهام گرفته بود.در اين نقشبرجسته ،تصوير گوماتا، دشمن اصلي داريوش را مي بينيم كه در زير پاي وي بر روي سنگحك شده است و نقش افراد ديگر به عنوان نمايندگان ملت هاي مغلوب در حالي كه دست وپاي آنها بسته شده و به صف ايستاده اند،در پيش روي داريوش به تصوير كشيده شده است. بر فراز اين نقش ها ، تصوير خدايي را مي بينيم كه در ميان حلقه اي بالدار قرارگرفته است و داريوش مراسم سپاس و احترام به وي را برگزار مي كند. اين خدا شباهتبسياري با خداي خورشيد حامي پادشاهان آشور دارد كه آنها نيز از حلقه خورشيد مصريانالهام گرفته بودند. اما آنچه كه به نظر واقعي تر مي رسد اين است نقش فوق ،تصويراهورامزدا ، خداي آريان يا ايرانيان، حامي و مددكار سلسله هخامنشي است . نكته مهمدر اين است كه چگونه مضموني تصويري براي نشان دادن اسطوره اي كيهاني كه فاقد ارزشاوليه است،پذيرفته شده است، و نمادگرايي پيچيده اي را آفريده است كه ايدئولوژيپادشاهي و خداشناسي جديدي را به با يكديگر در هم آميخته است . در نقش برجسته بيستونچين هاي پهن لباس پادشاه،تقليدي ناشيانه از نمونه حجاري يونانيان در گنجينه سيفنوس Siphnos در دلف Delphes در مركز مذهبي يونان قديم مي باشد. اگر بخواهم به شكلي صحيحتر سخن بگويم به نظر مي رسد كه پارسيان مجبور بودند از چنين مدلي الهام بگيرند. زيرا بر خلاف آشوريان سعي داشتند تا با نشان دادن چين لباس با سنت هنر بومي كهپيشتر در لرستان و اورارتو به تصوير كشيده شده بود،بار ديگر رابطه برقرار سازند. آنها با اين كار،قصد داشتند كه براي بيان ثبات پادشاهي جهان گستر خود اين هنر را ازآن خود سازند
هنر در خدمت ايدئولوژي امپراطوري
داريوش در تزيينات كاخ ها و آرامگاه خود بدون در نظر گرفتنپيروزي ابتدايي خود كه به طور قطعي به دست آمده بود،اين ايدئولوژي را بيان كردهاست. به اين ترتيب وي آن را با آرمان صلح ،كوروش كبير در گستره وسيع تري مرتبط ميسازد. در آرامگاه داريوش در دل ديواره هاي سنگي نقش رستم واقع در مجاورت مكانباستاني آييني عيلاميان، اين نگاه جنبه تركيبي تري به خود مي گيرد. بر فراز وروديآرامگاه،سردري ديده مي شود كه از هنر مصري به عاريه گرفته شده است و شبيه ايوانورودي كاخ ستوندار هخامنشي است و سر ستون هاي آن كه پيشتر كوروش نيز آنها را به كاربرده است ،سرويس هاي تزييني گاو دوسره مي باشد . اين نقش ها و مجسمه ها كه جزو هنراوليه پارسيان به شمار مي آيند، بعدها در ساخت كاخ هاي شوش و تخت جمشيد با عناصرينظير طوماري سر ستون كه از هنر مردم لوان به عاريه گرفته شده اند و نيز با سر ستونهاي گلداني شكل مصري و بدنه و شال يوناني ستون ها تكميل شده است.در ايوان اين كاخ ويا شايد داخل آن سكويي در دو طبقه ديده مي شود كه تقليدي از نمونه يافت شده در ايذهـ مالمير مي باشد كه شاهزادي عيلامي در اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد بر روي سنگآفريده است. همچنين آشوريان در نقش برجسته هاي خود تصويري از تخت سلطنتي را نشانداده اند اما اين بار ستون هاي پهلوان پيكر اساطيري اين تخت را بر دست گرفته اند. دايوش به جاي ستون هاي پهلوان پيكر از نقش افرادي استفاده كرده است كه نماينده ملتهاي مغلوب مي باشند و هر يك از اين افراد را مي توان با توجه به لباس آنها شناساييكرد. برخي از اين افراد مسلح هستند . اين بدان معنا است كه افراد مذكور اسير بهشمار نمي آمدند بلكه آنها مردماني آزاد محسوب مي شدند كه در سرزمين هاي امپراطوريهخامنشي حق زندگي داشتند.پادشاه كه بر روي تخت سمبليك نشسته است ،در حال تكريم واداي احترام به اهورامزدا است كه بر فراز آتش مقدس نشان داده شده است. با وجود اينكه آتش يكي از عناصر مذهب باستان ايرانيان بوده است ،ثابت نشده است كه مذهب باستانيايرانيان، زرتشتي بوده است
شوش و تختجمشيد
هر چند كه داريوش پيشتر كاخي را براي اقامت زمستانيخود در بابل داشت ولي وي كاخ هاي شوش را نيز صرفا براي اقامت خود در طول زمستان بنانهاد. براي رسيدن به كاخ ها از سمت شهر سلطنتي بايد از دروازه باشكوهي عبور ميكردند كه خشايارشاه ساخت آن را به پايان رسانيد. در دو سوي اين دروازه دو مجسمهساخته شده در مصر قرار داشت كه بزرگ تر از اندازه هاي طبيعي بودند و فقط يكي ازآنها در سال 1971 پيدا شد. سرمجسمه كشف شده از بين رفته است اما قبلا مكنم mecquenem سرمجسمه اي با همان صورت را همراه با قطعات ديگر ساخته شده از سنگ هاي آنمحل پيدا كرده بود. همين مسأله اين امكان را به ما مي دهد كه بتوانيم تصويري ازچهره پادشاه را در ذهن تجسم كنيم كه صورت وي پوشيده از 5 رديف حلقه مو است. از نظرهنري كار بسيار قوي و خوبي بر روي آن صورت گرفته است . اما به نظر مي رسد كه چونسنگ مجسمه رنگ آميزي شده بود،آن را بسيار صيقل نداده بودند. در ضلع شمالي محوطه ،كاخ آپادانا قرار دارد كه بر اساس سنت زندگي مردمان كوهستان، محلي براي گردهماييافراد به شمار مي رفت. بناي كاخ از خشت خام ساخته شده است. پس از حمله اسكندر وسقوط امپراطوري پارس،بناي كاخ به دليل متروكه ماندن رو به ويراني نهاد از اين روتزيينات زيبا و با شكوه لعابدار ديواره هاي كاخ كه مطابق با دماي هواي آن منطقهساخته شده بودند، امروزه از بين رفته اند. به گونه اي كه ديگر نمي توان محل دقيقآجرها، نگاره هاي شوش با نقش كمانداران پارسي را در كاخ شناسايي كرد. لباس با شكوهاين سربازان پارسي نكته قابل ذكري در اين آجر نگاره ها است ولي يقين داريم كه بههنگام جنگ و نبرد از اين لباس استفاده نمي كردند. بر روي لباس چيندار و رنگارنگ اينسربازان آذين هاي گلسرخي تزييناتي ديده مي شود كه نقوش معماري برج هاي كنگره ايقلعه هاي قديمي را در ذهن تداعي مي كند.اين نقوش معماري را مي توان با جان پناه هايبه دست آمده در پاي ديواره تراس تخت جمشيد مقايسه كرد كه به نظر مي رسد در ابتدا درمحلي مرتفع تر قرار داشتند. در رابطه با رنگ روشن و يا تيره پوست اين جنگ جويان نميتوان نظر ديولافوا Dieulafoy را پذيرفت كه به هنگام كشف آنها تصور مي كرد كه اينتفاوت رنگ به تفاوت نژاد آنها بر مي گردد. مقايسه نقش اين كمانداران با گاردجاويدان پادشاه ، نوعي اتفاق و وحدت در بين اين دو را مشخص مي سازد. در كنار نقشكمانداران پارسي ، مي توان نقش حيوانات عظيم افسانه اي و يا حتي واقعي را ديد كه ازفرهنگ و تمدن هنري آشور و بابل به عاريه گرفته شده اند . اما نمايش آنها در اين كاخفارغ از ارزش نمادين و اسطوره اي آنها است. به اين ترتيب مي توان چنين نتيجه گرفتكه نقش شيرها در نماي شمالي حيات شرقي هيچ رابطه اي با الهه ايشتار Ishtar ندارد وگاو هاي بالدار هرگز نمي توانند تجسمي از آداد Adad خداي توفان باشند. سرانجامداريوش كار احداث مجموع كاخ هاي پارسا را ـ كه يونانيان آن را پرسپوليس مي ناميدندو با وجود اين كه بسياري از آنان در ساخت اين كاخ مشاركت داشتند، مدت ها بعد در كتبخود به وجود چنين شهري اشاره كرده اند ـ آغاز كرد. تخت جمشيد پايتخت كوهستانيامپراطوري پارس بود كه در نقطه مقابل شوش قرار داشت ،همانگونه كه عيلاميان نخستينساكنان منطقه ، آنشان Anshan را به عنوان پايتخت زمستاني خود داشتند. وجود مفهومدوگانگي كه تقليدي از دوگانگي عيلام باستان است حتي در ساخت و گزينش مكان پايتخت هاجلوه گر شده است. در تخت جمشيد وجود سنگ هاي خوب و مناسب محلي زمينه را براي معماريكاخ هاي ستوندار با تزيينات حجاري و رنگ آميزي شده و نيز استفاده از آجرهاي لعابداردر برخي قسمت ها را فراهم آورده بود
هنر در خدمت شكوهو اقتدار امپراطوري
در تخت جمشيد و در مقايسه با معماري وتزيينات كاخ هاي شوش به نظر مي رسد كه هنر منسجم به كار برده شده در ساخت و تزيينكاخ ها هدفي جز بيان شكوه و عظمت امپراطوري و بالاخص شخص پادشاه ندارد،در وسطديواره هاي تراس آپادانا،نقش برجسته هايي وجود داشت كه در آن تصوير شاه را بر رويسنگ آفريده بودند. شاه در زير سايباني بر روي تخت پادشاهي نشسته است و شاهزاده وجانشين وي نيز به حالت ايستاده كنار او ديده مي شود. امروزه اين نقش برجسته ها درمحل خود ديده نمي شوند. چهره پادشاه و جانشين وي به يك شكل نشان داده شده است زيرادر آفرينش اين نقش ها چهره پردازي براي شاه مد نظر نبوده است بلكه مي خواستند تمثالهاي برجسته اي بيافرينند كه با چهره آرماني كه در هنر آشور ديده مي شود،قرابت داشتهباشد و در اين ميان با نمونه چهره آرماني كه كوروش در نقش برجسته فرشته بالدار درپاسارگاد بر روي يكي از درگاه هاي كاخ ورودي آفريده است ،شباهتي ندارد. دو پيشخدمتدر پشت سر پادشاه ديده مي شود كه يكي دستمال و ديگري تبرزين جنگي پادشاه را به دستگرفته اند. نيام خنجري كه به كمربند وي بسته شده است كنده كاري شده است. يكي ازدرباريان و نجيب زاده ها كه همانند مادها لباس پوشيده است،پارسيان و ساير نمايندگانملت ها را به حضور پادشاه معرفي مي كند . بنابر دلايلي كه تاكنون نيز مكتوم ماندهاست ،اين دو نقش برجسته از محل اصلي خود جدا شده و به داخل حيات اصلي ،گنجخانهمنتقل شده اند ؛ ( برخي معتقدند كه بر خلاف نظر اشميث باستان شناس مشهور آلماني كهمطالعات بسياري در خصوص تخت جمشيد و امپراطوري هخامنشيان انجام داده است،نقش پادشاهدر اين نقش برجسته ها از آن داريوش نبوده و خشايار مي باشد. جانشين وي نيز داريوش ،فرزند ارشد خشايار است. در مورد علت جابه جايي اين نقش برجسته ها نيز دكتر فرخسعيدي در كتاب خود چنين آورده است : «در ده سال آخر دوران شاهي خشايار،آرتاپانوس،فرمانده نگهبانان شاه كه در مقام هازاراپاتين مورد اعتماد شاه نيز بود،با همدستييكي از خويشاوندان مادي به نام آسپي ميتريس كه خواجه سالار دربار بود ، خشايار راشب هنگام در كاخش مي كشند. سپس سوي اردشير اول يكي از پسران جوان خشايارشا شناخته وداريوش فرزند ارشد او را متهم به شاه كشي مي كنند. ( اردشير اول بي درنگ فرمان قتلداريوش را صادر مي كند و خود بر تخت مي نشيند. ديري نمي پايد كه توطئه عليه اردشيرآشكار مي شود . هر دو گرفتار شده و به فرمان اردشير اعدام مي شوند... لذا اردشيراول با توجه به اين كه نمي خواست نقش آنها را در كاخ آپادانا در معرض ديد جهانيانقرار بدهد و از سوي ديگر نابودي آنها نيز ممكن نبود،دستور داد كه در سال 465 قبل ازميلاد اين دو نقش برجسته را به گنجخانه منتقل سازند. »
پس از اينانتقال ،خشايارشا دستور داد كه به جاي آن نقش برجسته ديگري آفريده شود. امروزه درمحل آنها نقش سربازان پارسي و مادي را مي بينيم كه رو به روي هم ايستاده اند.در دوسوي آنها دو نقش برجسته ديده مي شود كه در هر يك از آنها شيري،گاوي را با پنجه ودندان شكار كرده است . صحنه شكار گاو توسط شير را مي توان تجسمي از اسطوره هايباستاني به صورت حيواني دانست كه فارغ از مفاهيم نمادين اسطوره اي و ستاره شناسي دراين جا نشان داده شده اند. در جبهه غربي تراس ، سربازان پارسي در سمت راست در سهرديف نشان داده شده اند در حالي كه در جبهه شمالي سربازان پارسي به تناسب و به صورتمتقارن در سمت چپ قرار گرفته اند. در رديف بالايي ، ارابه باشكوه پادشاه نيز وجودداشت كه امروزه فقط نقش ارابه ران باقي مانده است . در اسناد مكتوب به جاي مانده ازدوران هخامنشيان، در لوح استوانه اي كوروش كه امروزه در بريتيش ميوزيوم نگهداري ميشود به استفاده از اين وسيله نقليه اشاره شده است كه پادشاه براي شكار شير به سويآنها هدف گرفته است
ملت هاي امپراطوري
بر روي ديوارهپلكان آپادانا و در سه رديف متقارن نقش برجسته هايي ديده مي شود كه در قالبنمايندگان ملت هاي امپراطوري براي تقديم هداياي نمادين به پادشاه كه در منطقه خودتوليد كرده اند،در كاخ حاضر مي شدند
هر چند بسياري از باستان شناسان سعيكرده اند هويت اين افراد را شناسايي كنند با اين وجود به نظر مي رسد كه نمي توانهويت آنها را به طور قطعي شناسايي كرد. چرا كه همانند نقوش آرامگاه هاي هخامنشي كهدر آن تصوير نمادين ملت ها به صورت متفاوت از هم بر روي ديواره سنگي كوه حك شدهاند،و نام آنها نيز نوشته شده است ، در پلكان آپادانا هيچ كتيبه اي براي شناساييهويت اين افراد وجود ندارد ( در نقش رستم 28 ملت امپراطوري هخامنشي كه تخت پادشاهرا بر دست دارند،از روي لباس شناسايي شده اند و در كتيبه پشت نقش شاه و همچنين مياندو نيمه ستون مركزي ، نام تك تك اين ملت ها آورده شده است كه در شناسايي آنها بسيارمؤثر بوده است ـ مترجم ).
در ميان اين نقش برجسته ها،مادها را مي توان باتوجه به فرم سر و كلاه آنها شناخت و در پشت سرمادها،ارمنيان قرار گرفته اند كههمانند مادها لباس سرهم پوشيده اند . در رديف زيري ارمنيان ، خوزي ها ديده مي شوندكه همه پيراهن و دامن چين دار پوشيده اند و هديه آنها عبارتست از يك شير ماده و دوبچه شير،يك جفت خنجر مشابه خنجري كه داريوش در مجسمه خود كه در شوش يافت شده است،بهكمر بسته است. به دنبال آن هراتيان Aryens ها قرار گرفته اند كه شتر دو كوهانه ايبا خود آورده اند، بابلي ها با گاوميش كوهان دار،و ليديه اي ها (يا سوريه اي ها؟) كه جواهرات و ارابه دوچرخي را به عنوان هديه براي پادشاه آورده اند؛ جواهراتعبارتند از : گلدان هاي پر نقش و نگار با بريدگي هاي عمودي ، دو كاسه سرباز ،بازوبندهاي نفيس مزين به نقش گريفون ،حيوان اسطوره اي يا سه شير؟
درادامه نقش برجسته ها مي توان اهميت مردمان ساكن در مناطق شرقي امپراطوري پارس و درآسياي مركزي را به خوبي دريافت كرد كه به نظر مي رسد پارسيان روابط دوستانه نزديكخود را با آنها حفظ كرده بودند به عنوان مثال مي توان چهره دو سكاهاي تيز خود « Saka Tigrakhavda » را شناسايي كرد كه اسب كوتاه قد آراسته، دستبندهايي با سرحيوانات ، پارچه هاي چين دار و جبه به عنوان هديه با خود آورده اند. تمام اين افرادمسلح هستند و اين امر مؤيد آن است كه حضور آنها در خاك امپراطوري پارس و زندگي درآن با روابط دوستانه با پادشاه همراه است . تمامي هيأت هاي نمايندگان به طور همزمانبراي تكريم پادشاه به هنگام برگزاري مراسمي با شكوه در آپادانا گردهم آمده اند. بهنظر مي رسد اين نقش تصويري از واقعيتي است كه در صفحه آپادانا همه ساله وجود داشت . به هر حال نمي توان به راحتي پذيرفت كه اين افراد به هنگام برگزاري مراسم سال نو درتخت جمشيد گردهم مي آمدند ( برخي از محققان نظير دكتر فرخ سعيدي و شاپور شهبازيمعتقدند كه دليل حضور اين نمايندگان از دورترين نقاط در اين كاخ براي شركت در مراسمنوروز بوده است و هدف از اين نقش ها،صرفا آرايش ديوار پلكان نبوده است بلكه هدفمستند ساختن جشن نوروز بود كه در اين كاخ برگزار مي شد، از سوي ديگر يكي از اهدافدوگانه ساخت جمشيد را برگزاري مراسم جشن نوروز مي دانند،هدف دوم ايجاد گنجخانه ايشايسته براي گردآوري ثروت كشور بود.
كاخ صد ستون
كاخصد ستون يا تالار تخت در سمت شمال،اندكي بالاتر از گنجخانه و رو به روي آپاداناقرار دارد. طرح آن از ابتدا ريخته شده بود ولي خشايارشا ساخت بناي آن را آغاز كرد. اين كاخ چهار گوش با يك صد ستون و 70 متر طول و عرض نمونه مشابهي از كاخ آپادانااست كه خشايارشا نتوانست ساخت آن را در زمان حيات خود به پايان برساند و اردشير شاه ( 424 ـ 465 ق. م ) كار احداث آن را به پايان رساند. ( بر روي سنگي كه در گوشه جنوبشرقي كاخ به همت هرتسفلد پيدا شده است ،چنين آمده است :«اردشير شاه مي گويد:اين كاخخشايارشا شاه و پدر من پي اش را ريخت. در حمايت اهورامزدا من ،اردشير شاه آن رابرآوردم و تمامش كردم ».
از نظر معماري تفاوت هاي بين اين كاخ وكاخ آپادانا وجود دارد
در سه ضلع كاخ ،دو رديف ديوار ساخته شده است ودالان باريكي را بين خود تشكيل داده اند كه به بيرون راه ندارند ولي از طريق دودرگاه بزرگ و با شكوه به تالار مركزي راه داشتند.
موقعيت و محل قرار گرفتندالان ها و درگاه ها به گونه اي است كه به نظر مي رسد ديوارهاي داخلي بلند تر ازديوارهاي بيروني بوده است . لذا در بخش فوقاني پنجره هاي بلندي زير سقف تعبيه شدهبود. تا از طريق آنها نور به داخل فضاي بزرگ و تاريك آن بتابد. بر اين اساس مي توانچنين برداشت كرد كه پنجره و تاقچه اي سنگي بين دروازه هاي بزرگ سنگي بسته بودند . تنها نماي جبهه شمالي كاخ مشابه نماي كاخ هاي كهن لوان evantL -است كه آشوريان آنهارا هيلاني hilani مي ناميدند. در نماي شمالي تالار صد ستون ايوان ستوندار مجسمه گاوبه عنوان نگهبانان بزرگ دو دروازه اصلي ورودي به كاخ ديده مي شد . تزيينات درگاههاي بزرگ ، شبيه نماي آپادانا است . در روي درگاه ها شاه را به صورت نشسته بر روييك صندلي مي بينيم كه در پايين آن در 5 رديف پارسيان و مادها به صف ايستاده اند. نقش ساير ملت هاي امپراطوري بر روي درگاه هاي دروازه هاي جنوبي تالار كه دروازه هايتصنعي تالار بودند ـ زيرا براي ورود به تالار از آنها استفاده نمي شد و اين دروازهها تنها به دالان هاي باريك و بن بست ضلع جنوبي باز مي شدند ـ آفريده شده است. نقشاين ملت ها شبيه نقش برجسته هاي آرامگاه هاي هخامنشي در زير تخت پادشاه حك شده است . موضوع تزيينات دروازه هاي داخلي تالار ،موضوعي سياسي است كه در آن قهرمان ،پيراهنپادشاهي به تن كرده است كه تجسمي از قوم پارس و يا شخص پادشاه است كه با ديو ياحيوان اسطوره اي نبرد مي كند و او را از پاي درمي آورد . به هر حال نمي توان نبرداين دو را ،نبرد اهورامزدا عليه اهريمن خداي شر (تجسم بشري از شر) دانست چرا كه درهيچ يك از متون مربوط به اين دور ،نيز به وجود اين مبارزه اشاره نشده است
كاخ داريوش
كاخ آپادانا به كاخ كوچكتري راه دارد كه داريوش نخست آنرا در بخش جنوبي تخت جمشيد بنا نهاد . اين كاخ قچر هديش نام دارد. تزيينات نمايسكوي كاخ ،نقش ارتش امپراطوري پارس با لباس هاي با شكوه را نشان مي دهد كه در گوشهو كنار آن رديفي از افراد نيز ديده مي شود كه آذوقه و حيوانات زنده را حمل مي كنندو بر روي ديواره پلكان هاي متقارن كاخ حك شده اند.
تزيينات درگاه هايدروازه هاي كاخ ،زندگي روزمره دربار را نشان مي دهد. شاه وارد محمل اقامت خود ميشود و پشت سر وي خدمتگزاران هستند كه چتري بر سر شاه نگهداشته اند . در درگاه ديگرپشت سر شاه 2 نفر نديمه ديده مي شود كه حوله و عطردان پادشاه را حمل مي كنند كه بانمونه مصري آن شباهت بسياري داد
كاخ سه درگاهي tripylon
كاخاختصاصي داريوش نخستين بنا و اقامتگاه خصوصي شاهان هخامنشي است كه در بخش جنوبي تختجمشيد ساخته شده است . زمان حكومت اردشير بناي كوچكي در انتهاي جنوبي حياط وسيعجلوي پلكان شرقي آپادانا ساخته شد كه به نظر مي رسد محلي است براي ورود به قسمت كاخهاي خصوصي كه بعد از داريوش ،خشايارشا و اردشير نيز اقامتگاه خصوصي خود را در جنوبتخت جمشيد ساخته بودند ( ماهيت نقش برجسته ها كابرد بناها را تا حدودي روشن مي سازدلذا حدس قريب به يقين اين است كه تالار شورا محل ملاقات پادشاه با بزرگان مملكتيبوده است و در اين كاخ با آنها به مشاوره مي پرداخت وجود نقش هاي بي شمار نجبايپارسي و مادي بر روي پلكان اين كاخ اين فرضيه را تقويت مي كند. لذا حتي اين كاخ رابه نام كاخ شورا نيز مي شناسند مترجم). بر روي يكي از ديواره هاي داخلي درگاه هايورودي كاخ،پادشاه را مي بينيم كه بر روي تخت نشسته است و 28 تن از نمايندگان كشورهاتخت را بر دوش گرفته اند. پشت سر شاه به هنگام ورود يا خروج به تالار خدمتگزارانقرار داشتند كه يكي چتري باز بر سر شاه نگهداشته و ديگري حوله و مگس پران در دستدارد.
بر روي اين نقوش و به هنگام كشف آثار آنها در سال 1933 نقاشي هاياوليه كاخ هنوز باقي مانده بود. آبرنگ هايي كه يكي از باستان شناسان از نقوش ايندرگاهها كشيده است ،نشان مي دهد كه پيراهن پادشاه ،قرمز رنگ بود و كفش هاي وي آبيرنگ.
نقوش پلكان هاي ورودي كاخ به خوبي رابطه نزديك و برادري بين پارسيان ومادها را نشان مي دهد. نجباي پارسي و مادي در حالي كه بسيار دوستانه به همديگر نگاهمي كنند، از پله ها بالا مي روند و برخي شاخه گلي در دست دارند و برخي ديگر دست برشانه ديگري نهاده اند . در شرق زمين نمونه مشابه اين تزيينات بر روي ظروف سلطنتيبلخ در سر حدات امپراطوري ايران و آسياي مركزي در حدود 1500 سال قبل ديده شده است
مهرها و طلاجات
به نظر مي رسد كه شاهان هخامنشي حتي پس ازاستقرار امپراطوري پارس،عادات نياكان خود را حفظ كرده بودند و به طور متناوب در شوش،تخت جمشيد،بابل و همدان اقامت مي كردند . آنها همچنين علاقه مندي و ميل به داشتناشياء زرين را از آنها به ارث برده بودند . هنر به كار رفته در ظروف سلطنتي،دستبندها،بازوبندهاي كمانداران و گردن بندهاي سربازان و پادشاهان باسنت ديرينشناخته شده در گورهاي مارليك و حسنلو ارتباط پيدا مي كنند. هنر زرگري دوران هخامنشياز فنون و تكنيك هاي ظريف ملل مغلوب بالاخص مصريان در تسلط بر كاربرد همزمان طلا ونقره و مرصع كاري با سنگ هاي با ارزش وارداتي از مناطق دور نظير فيروزه ،لاجورد،عقيق سرخ بهره گرفته است. نشانه هايي كه از اين هنر بر روي نقش برجسته هاي تختجمشيد به جاي مانده است ،به خوبي هماهنگي و نظم به كار رفته در آميزش سبك ها وموضوعات تصوير گري هاي تمدن هاي مخلتف موجود در امپراطوري پارس را نشان مي دهد
در خصوص اشيايي كه در نقش برجسته تخت هاي سلطنتي ديده مي شود بايد يادآوريكرد كه تنها نمونه هاي نادري از آنها باقي مانده است نظير عاج هايي كه در داخل چاهيدر شوش يافت شده اند ، كه به نظر مي رسد جزو لوازم آرايش بودند . شانه هايي با نقشقهرمانان پارسي و محفظه هايي به شكل زن و پلاك هاي كوچكي كه قبلا بر روي اثاثيه وصندوق ها به كار برده مي شد.
بسياري از اين اشياء سبك كاملا مصري دارند كهنشان دهنده وارد كردن آنها از مصر به امپراطوري پارس است و نيز اشيايي كه بر رويآنها طرح هاي يوناني ديده مي شود كه به سبك ميدياهاي Midias آتني به شكل ظريفي حكشده است . هنر لوواني Levantine نيز در برخي از اين اشياء ديده مي شود كه قبلا درامپراطوري آشور گسترش يافته بود. ذوق گزينش گراي پارسيان در مهرهاي ديواني تختجمشيد كه در تمامي امپراطوري نيز متداول بود ، مشهود است:مهرهاي استوانه اي مهرهايديواني تخت جمشيد كه در تمامي امپراطوري نيز متداول بود.مشهود است :« مهرهاياستوانه اي بر اساس سنت يكپارچه خط الرسم ميخي ، بر روي الواح گلي عيلامي و نيز نقشمهرهايي كه براي مهمور كردن اسناد نوشته شده به زبان آرامي بر روي پاپيروس در تماميامپراطوري به كار مي رفت . بر روي مهرهاي استوانه اي نقوشي ديده مي شود كه نمي توانمعناي اوليه آنها را درك كرد . بر روي اين مهرها، قهرمانان پارسي رو به روي هم نشانداده شده اند كه همانند خدايان آشور و بابل ديوان نگهبان آسمان آنها را بر روي شانههاي خود نگهداشته اند گاهي سربازان پارسي و مادي جايگزين آنها مي شوند كه در حالاداي احترام به اهورامزدا هستند.
مطالب مشابه :
نقش طاووس در هنر اسلامی
در بسياري از آثار دوره ساساني نقش طاووس در تزيينات و يا در دو طرف درخت زندگي قرار گرفته است.
گزارش تصويري: زندگي در كره شمالي
ساختمانهاي بدون تزيينات؛ در كره به دليل نوع حكومت كمونيستي گزارش تصويري زندگي در
تزيينات معماري كاخ هاي هخامنشي
انجام پروژه های معماری و عمران - تزيينات معماري كاخ هاي هخامنشي - آرشیتکت
زندگي در كره شمالي
زندگي در كره ساختمانهاي بدون تزيينات؛ در كره به دليل نوع حكومت كمونيستي، كمتر هزينه
تزيينات و نقوش سفالينه
هنرانه - تزيينات و نقوش سفالينه - یک وبلاگ هنری - هاي زندگي خود و همنوع خود را به تصوير مي
نقاشي و تزيينات ساختمان محمدي
نقاشي و تزيينات ساختمان محمدي با بكارگيري رنگها زندگي خود را شيرين تر و رنگي تر نماييد.-
دکوراسيون و تزئينات داخلي خانه (دانشگاه جامع علمي كاربردي)
قسمت اول : طراحي تجسمي/قسمت دوم : تزيينات داخلي خانه درس بيست و نهم: تاثير نور بر محيط زندگي
نقش آبزيان در زندگی
به تزيينات به شمار مي¬آيند كه گاه با انجام تغييرات ساده يا پيچيده، طراوت بخش فضاي زندگي
جزییاتی از خانه كارلوس كي روش در تهران
فوتبال يك طراح و ديزاينر خانه استخدام كرده تا زير نظر او تزيينات زندگي مي
آشنایی با بعضی آغازیان
اين لايه اغلب داراي تزيينات بسياري از جلبك هاي سبز تك سلولي هستند و در آب شيرين زندگي
برچسب :
زندگي تزيينات