اشعار فاطمیه - ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - مهدی نظری

 

سهم گلوی حسین

 

رفتی میان غصه مرا جا گذاشتی

ما را در اوج غم تک و تنهاگذاشتی

 

برداشتی تو بار خودت را ز بستر و

آن را به روی شانه بابا گذاشتی

 

یادم نمی رود بخدا لحظه ای که تو

با یا علی به آتش در پا گذاشتی

 

مادر لباس محسن خود را نبرده ای

آن را به زیر بالش خود جا گذاشتی

 

این یادگاری ات جگرم را کباب کرد

دربین شانه موی خودت را گذاشتی

 

گفتم که چار ساله کجا مادری کجا

این کار را برای اماگذاشتی

 

آن بوسه ای که سهم گلوی حسین بود

آخربرای زینب کبری گذاشتی

 

مهدی نظری

 

*********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - محمد جواد قدرتی

 

باور نداشت زينب كبري‌ كه مادرش

رفته است وجاي خالي  او در برابرش

 

چادر نماز فاطمه لالايي شبش

دستان پر ز مهر علي بالش سرش

 

چشمان پرستاره ي زينب به در هنوز

يادي كند زمادر و محسن برادرش

 

هرنيمه شب به كنج دلش روضه ميگرفت

باخاطرات كوچه و سيلي و مادرش

 

وقتي دلش بهانه ي مادر گرفته است

چادرنماز مادر خود را كند سرش

 

مادركبوترانه پريده به آسمان

بابا دلش گرفته براي كبوترش

 

محمدجواد قدرتي

 

******************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - یوسف رحیمی

 

آن شب ميان هاله اي از ابر و دود رفت

روشن ترين ستاره‌ي صبح وجود رفت

 

آن شب صداي گريه‌ي باران بلند بود

دريا به روي شانه‌ي زخمي رود رفت

 

روشن تر از زلالي نور آمد و چه حيف

با چند يادگاري سرخ و کبود رفت

 

بال و پري براي پرستو نمانده بود

آخر چگونه نيمه‌ي شب پر گشود رفت

 

آتش زده به جان علي با وصيتش

غمگين ترين چکامه‌ي خود را سرود رفت

 

رحمي به قبر خاکي او هم نمي کنند

اين شد که مخفيانه و بي يادبود رفت

 

مولا خوشي نديده ز دنياي بعد او

مي گفت بعد فاطمه ام هر چه بود رفت

 

شبها کنار تربت او ياس کوچکش

زانو بغل گرفته که مادر چه زود رفت

 

یوسف رحیمی

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - زبانحال امام حسین(ع) - علی صالحی

 

تا چند دسته گل شود امشب نثار تو

خون گریه میکنم سر خاک مزار تو

 

برخیز و موج چشم ترم را نگاه کن

شمعی نداشتم جگرم را نگاه کن

 

مادر ز جای خیز که مهمانت آمده

مهمان دلشکسته و گریانت آمده

 

اینکه نشسته است کنارت حسین توست

این بی قرار گرم زیارت حسین توست

 

برخیز و حالی از پسر کوچکت بپرس

حال بقیه را هم از این کودکت بپرس

 

رفتی و نیستی که ببینی برادرم

هر روز آب میشود از غصه در برم

 

بر سینه اش گرفته حسن چادر تو را

گوید مدام زیر لب ای وای مادرم

 

ار لحظه ای که رفتی از این خانه تاکنون

شانه نخورده است به گیسوی خواهرم

 

از اینکه بغض کرده و خانه نشین شده

ترسم که جان دهد پدرم در برابرم

 

آیا تو بر حسین جوابی نمیدهی؟

تشنه رسیده کاسه آبی نمیدهی؟

 

برخیز و با حسین ز بازو سخن بگو

از دردِ زخم سینه و پهلو سخن بگو

 

مادر بگو که خوب شده زخم ابرویت؟

بهبود یافته آن چشم کم سویت؟

 

یادم نرفته بر در و دیوار خوردنت

یادم نرفته سیلی بسیار خوردنت

 

یادم نرفته روی زمین دست و پا زدی

بابا نبود خادمه ات را صدا زدی

 

رفتی و ماند خاطره هایت برای من

زنده شود عزای تو در کربلای من

 

یعنی که بعدها تو می آیی به دیدنم

در قتلگاه وقت سر از تن بریدنم

 

وقتی که رفت بر سر نیزه سرم بیا

وقت هجوم اسب روی پیکرم بیا

 

فکر رباب باش که در بین سلسله است

وقتی می افتد از سر نی اصغرم بیا

 

نیمه شب است و قافله در دشت می رود

افتد ز روی ناقه اگر دخترم بیا

 

علی صالحی

 

********************

 

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

 

دل تنگم هوای مادر کرد

یاد آن خاطرات غم بارَش

یاد دارم که مادرم را درد

چقدر داده بود آزارش

**

هرگز از یاد من نخواهد رفت

آنچه را که به چشم خود دیدم

مادرم بین شعله گیر افتاد

چقدر من ز غصه ترسیدم

**

در هجوم زبانه آتش

یاس را زیر پا لگد کردند

خواستم پیش مادرم بروم

راه من را به شعله سد کردند

**

چه بگویم که بعد پیغمبر

قرعه غم به نام ما افتاد

روزگارم به رنج و غم سر شد

تا که راهم به کربلا افتاد

**

عصر روز دهم در آن صحرا

چون حسینم به قتله گاه افتاد

شعله ای باز قد عَلَم کرد و

به حرمهای بی پناه افتاد

**

در شرر یاد مادرم کردم

تازیانه چه آتشی دارد

شعله ای که حیا نمی فهمد

چه زبانهای سرکشی دارد

 

**

برگرفته از وب سایت دوستداران حاج منصور

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - زبانحال حضرت رسول(ص) - علی صالحی

 

بعد یک چند غم هجر و بلا دختر من

آمدی آخر سر دیدن ما دختر من

 

با خدیجه چقدر لحظه شماری کردیم

تا بیایی و ببینیم تو را دختر من

 

دو سه ماه است که ز تو دورم اما انگار

دو سه قرن است شدم از تو جدا دختر من

 

هیجده ساله عزیزم که چنین پیر نبود

از کی این گونه قدت گشته دوتا دختر من

 

به پدر آنچه نگفتی به علی را تو بگو

ای فدای تو و این حجب و حیا دختر من

 

از غم یار بگو از در و دیوار بگو

بگو از مردم بی مهر و وفا دختر من

 

من خودم با خبرم بر تو و حیدر چه رسید

بعد من سخت گذشته به شما دختر من

 

زیر دین زحمات پدر این شهر نماند

که مدینه به تو داد اجر مرا دختر من

 

گفتم این خانه بهشت است و توئی ریحانش

حقتان شعله نبوده به خدا دختر من

 

هرکجا بوسه زدم سوخت و یا اینکه شکست

دست،سینه، سر و پهلو، مژه ها دختر من

 

شاخه یاس کجا داس کجا ضرب غلاف

چادر عرش کجا و ردِ پا دختر من

 

این همه مدت از آن روز گذشته و هنوز

سیلی اش بر رخت انداخته جا دختر من

 

جای تو روی زمین نیست عزیزم باید

مادرت وا کند آغوش بیا دختر من

 

بنشین پیش من و مادرت امروز و ببین

سالها بعد رسد کرببلا دختر من

 

آتشی که ز درِ خانۀ تو بر پا خاست

می نشیند به لباس اسرا دختر من

 

نوۀ کوچک تو موقع تاراج حرم

می شود لحظه ای از عمه جدا دختر من

 

مثل تو که به پدر زود رسیدی او هم

می رود زود به جمع شهدا دختر من

 

موقع غسل تنش عمه صدا خواهد زد

شده ای آینۀ مادر ما دختر من

 

علی صالحی

 

*********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - زبانحال حضرت رسول(ص) - علی صالحی

 

بعد از دو ماه دوری بسیار دخترم

دلداده ای رسید به دلدار دخترم

 

دیدی که راست گفتم و ملحق شدی به من

دیدی رسید وعدۀ دیدار دخترم

 

طوبای قد کمانی بابا خوش آمدی

اتمام یافت سختی و آزار دخترم

 

دلتنگ مادرت شده بودی نگاه کن

چشمش به راه تو شده خونبار دخترم

 

ریحانه ای و قلب بهشت است جای تو

نه زیر دست و پای چهل خار دخترم

 

ای وای با امانتم آخر چه کرده اند

نفرین بر این جماعت بی عار دخترم

 

با آن همه سفارش و توصیه باورش

سخت است یک عزیز شود خوار دخترم

 

ماندم چه کینه ای مگر از تو وجود داشت

تا شهر را کند سرت آوار دخترم

 

ماندم چگونه شیر خدا دست بسته شد

جرمش چه بود حیدر کرار دخترم

 

والله من که اجر رسالت نخواستم

مزد چه بود ضربه مسمار دخترم

 

اصلاً مدینه با نوۀ من چه کار داشت

محسن کجا و آن در و دیوار دخترم

 

دیگر هر آنچه بود گذشت و تمام شد

بگذار تا بگویم از اسرار دخترم

 

بنشین نگاه کن که پس از سال های سال

این قصه ها شود همه تکرار دخترم

 

از تو به دختر پسرت ارث میرسد

چشمی کبود و بی رمق و تار دخترم

 

آن قدر مثل تو کتکش میزنند تا

گردد نیازمند پرستار دخترم

 

بنشین نگاه کن که برای سه ساله هست

جاماندنِ ز قافله دشوار دخترم

 

بنشین نگاه کن که رقیه چه میکِشد

از دست ضجر بعد علمدار دخترم

 

باران سنگ آید و می گوید عمه اش

خود را به روی ناقه نگهدار دخترم

 

علی صالحی

 

********************

 

اشعار ایام بعد از شهادت - محمد جواد خراشادیزاده

 

آتش بهانه بود...

 

آتش بهانه بود که بی مادرم کنند

هیزم وسیله بود که خاکسترم کنند

 

از لابه لای پنجره دیدم به چشم خویش

با آتش آمدند که نیلوفرم کنند

 

در خاطرات زخمی بابا نوشته بود:

یک شهر آمدند که بی یاورم کنند

 

دستش بلند شد، همه عرش روضه خواند

با دست خویش آمده تا پرپرم کنند

 

انگار این قبیله ی بد ذات پر فریب

اصلا بنا نبود مرا باورم کنند

 

مادر فتاده روی زمین بین کوچه ها

با تازیانه آمده بی مادرم کنند

 

غمگین نباش از حرمت ؛روز واقعه

آنجا به روی خاک بنای حرم کنند

 

محمد جواد خراشادیزاده

 

*******************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – سید مهدی موسوی

 

مادر فداي زمزمه ي عاشقانه ات

جان سوخت از براي غم بي کرانه ات

 

در حسرت نواي خوشت مانده ام هنوز

خاموش گشته اي ز چه رو از ترانه ات

 

اي بلبلي که زخم ز پاييز خورده اي

آتش گرفته است چرا آشيانه ات؟!

 

رفتي و غم به خانه ي ما پرسه مي زند

مادر بيا شبي نظري کن به خانه ات

 

رفتي و داغ تو به دلم ماندگار ماند

رفت از دلم قرار و دلم بي قرار ماند

 

رفتي و غرق آتشم و سوختن هنوز

چون شمع آتش است  سراپاي من هنوز

 

پروانه هاي سوخته دل را نظاره کن

آيينه ي غمند حسين و حسن هنوز

 

اي آشناي غربت و مظلومي علي

رفتي و اوست بي تو غريب وطن هنوز

 

رفتي و خاطرات تو در خانه باقي است

ياد تو هست پرتو اين انجمن هنوز

 

بس ناشنيده است که ناگفته مانده است

بس آتش نهفته که بنهفته مانده است

 

سيد مهدي حسيني

 

********************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - خانم ا.سادات هاشمی

 

مادر سلام! می شنوی؟ زینب آمده!

با یک بغل شکایت و ذهنی پر از سوال

اول بگو که پیش خدا کی ببینمت؟

بعد از سه روز؟ چند دهه؟ یا که چند سال؟

**

آنجا که خوب می‏گذرد، با خدایتان

جمعید دور حوض و کسی هم غریبه نیست

اینجا هم اشک ما و دل تنگ خانه و

جمع شبانه‏ی پدر و چاه دیدنی است !

**

در این سکوت غم زده حتی نمی شود

با خاطرات دور و برت درد دل کنی

اما شما هم از در و همسایه راحتی

هم می شود که با پدرت درد دل کنی

**

از ماجرای کوچه نگویی برای او!

تنها بگو که حال همه خوبِ خوب بود

یادش بخیر،حال همه خوب بود، حیف!

دنیا چه زود می گذرد، حیف شد، چه زود...

**

می‏بینمت هنوز میان حیاطمان

مشغول کار پخت و پز و آرد کردنی

مادر اگر که روسری‏ام را درآورم

مثل قدیم موی مرا شانه می زنی

**

بابا برام گفته پس از فوت مادرت

می‌گفته‌ای همیشه «پدر! مادرم کجاست؟»

حالا شده است نوبت من تا بپرسم از

دیوار و میخ و کوچه و در «مادرم کجاست؟»

**

آخر چرا بدون صدا باید اشک ریخت؟

مادر! گلویمان به خدا درد می کند

گرچه به حد درد شما نیست... راستی

پهلوت خوب تر شده یا درد می کند؟!

**

مادر! چرا شبانه تو را دفن کرده ایم؟

اصلا چرا کسی به سراغت نیامده؟

مردم که گفته اند میاییم، دیر شد!

پس هیچ کس چرا سر ِ ساعت نیامده؟!

**

مادر! سوال‌ها که همه بی جواب ماند

این بود رسم درددل؟ این بود مرهمت؟

پس می روم دوباره سر پله ی نخست

مادر بگو که پیش خدا کی ببینمت؟

 

ا.سادات هاشمی

 

*******************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – عباس احمدی

 

 نمی دانم چه شد

 

سرنوشت آن گل پرپر نمی دانم چه شد

شرح این خون گریه را آخر نمی دانم چه شد

 

احترامش را پدر خیلی سفارش کرده بود

آن سفارش های پیغمبر نمی دانم چه شد

 

روزگاری مرغ عشقی این حوالی خانه داشت

آشیانش سوخت، بال و پر نمی دانم چه شد

 

چند نامرد آمدند و هیزمی آماده شد

در که کلا" سوخت، میخ در نمی دانم چه شد

 

بعد از آن سیلی که چون طوفان به رخسارش وزید

حالت گلبرگ نیلوفر نمی دانم چه شد

 

شد فدک سیراب از سرچشمه پهلوی او

لاله های رسته بر بستر نمی دانم چه شد

 

موی مادر را که می دانم شده از غم سپید

گیسوی بی شانه دختر نمی دانم چه شد

 

دستهای شوهرش زخمی شد از ردّ طناب

ریسمان بر گردن حیدر نمی دانم چه شد

 

...هیچ کس قبر شریفش را نمی داند کجاست

آخر این قصه را دیگر نمی دانم چه شد

 

عباس احمدی

 

********************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - مهدی نظری

 

زائر بی مزار

 

چگونه خانه ی ما بي تو بي بهار نباشد

چگونه دخترتو ؛بي تو بي قرارنباشد؟

 

تمام شهركه درفكر نبش قبر تو هستند

چگونه دست علي سمت ذوالفقارنباشد؟

 

سه ماه گريه و هرروز بدتر از ديروز

چگونه چشم من ازفرط گريه تار نباشد؟

 

كسي نبود بگويد به مردم اين شهر

لگد به پهلوي مادر كه افتخارنباشد

 

و يا كه مادري افتاد پيش نامحرم

دو دست بسته يك مرد خنده دارنباشد

 

كسي نبود بگويدكه مادرم بايد...

...ميان اين در وديوار ؛در فشارنباشد

 

هزارمرتبه گفتم بمان بمان مادر

هزارمرتبه گفتم كه رهسپارنباشد

 

شبي نديدم ازاين سوي خانه دربستر

سفيدي پراين باغ لاله زارنباشد

 

مگر كه مي شود اين مرد دلشكسته شبي

زداغ مادرآن طفل سوگوارنباشد

 

شبي نبود كه بابا به قبر او نرود

شبي نبود كه او زائر مزار نباشد

 

مهدی نظری

 

******************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - مهدی نظری

 

مظلومه ی بی حرم

 

اين روزها پائيز عمر مادرم بود

باران اين پائيز چشمان ترم بود

 

از زخم تلخي ؛سينه اش مي سوخت اما

چادر نمازش سقف بالاي سرم بود

 

هستي ما غارت شد اما بين خانه

شمع وجود مادري اش گوهرم بود

 

زانو بغل كرده حسن يك كنج خانه

درچاه هاي شهر آه رهبرم بود

 

چيزي نمانده بعد مادر از وجودم

اين ذره مانده فقط خاكسترم بود

 

فضه كنار بستر او بود اما

زير سرش بالش دراين شبها پرم بود

 

هرشب بجاي چشم،دستم خواب مي رفت

بر روي پيشانيش دست ديگرم بود

 

آنقدر شستم جامه هاي خوني اش را

تنها اميدم گفتن يك دخترم بود

 

مأمور بودم كربلا باشم و گرنه

با مادرم ديروز روز آخرم بود

 

مي سوختم مي ريختم اشك از دوديده

بر مادر مظلومه اي كه بي حرم بود

 

مهدی نظری

 

 *******************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – علی آمره

 

دلم گرفت....

 

با یاد لحظه های سجودی،..دلم گرفت

حتی بدون کشف شهودی..!دلم گرفت

 

وقتی خدا هم از سبب خلقت تو(گفت:

تو علت تمام وجودی) دلم گرفت

 

از سایه های شوم نفاق سقیفه و

سیر منافقان صعودی.....دلم گرفت

 

وقتی که باطلند و به حق رو نمیکنند

از خطبه بلیغ....چه سودی؟دلم گرفت

 

آتش برای خلیل خدا سرد شد ولی...

تو در میان شعله که بودی دلم گرفت

 

روزی کتاب عمر شما را ورق زدم

از جای دست و چشم و کبودی...دلم گرفت

 

دیشب برای عرض عیادت می آمدم....

در باز بود و تو نبودی دلم گرفت....

 

علی آمره

 

*******************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - محسن افشار

 

احرام فاطمیه

 

سوی بقیع پر زن از بام فاطمیه

عطر مدینه دارد ایام فاطمیه

 

در قبضه ی هدایت با بیرق ولایت

دل می رود ز دستم بر بام فاطمیه

 

بر گِرد کعبه دل با قصد قرب زهرا

حاجی ببند از اشک، احرام فاطمیه

 

آزاد آسمانها از بی تفاوتی هاست

مرغ دلی که افتد در دام فاطمیه

 

دستم تهی ز یک سو چشمم پیاله گردان

لبربز کوثر اشک از جام فاطمیه

 

در صفحه قیامت مُهر قبولی ماست

امضا به دست مولا با نام فاطمیه

 

تازه نسیم گیرد از علقمه وزیدن

با روضه ی اباالفضل، اتمام فاطمیه

 

محسن افشار

 

*****************

 

اشعار فاطمیه - اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) – جواد حیدری

 

مدینه بعد از این رونق ندارد

که اسلامش دگر بیرق ندارد

 

مصوب شد به شورا، یار حیدر

برای زنده ماندن حق ندارد

***

قد خیبر شکن بشکست و تا شد

نماز صبر خواند و در دعا شد

به آغوش پدر برگشت زهرا

که گفته آسمان در خاک جا شد

مطالب مشابه :

دردم مداوا میکنی

اشعار فراق حضرت مهدی(عج) - دردم مداوا میکنی - اللهم عجل لولیک دست مهدی بسته از رفتار ماست




مهدی جهاندار

اشعار فراق حضرت مهدی(عج) - مهدی جهاندار - اللهم عجل لولیک




اشعاری در مورد حضرت مهدی(عج)

گلچین - اشعاری در مورد حضرت مهدی(عج) - گلچينی از گل ها - دیوان اشعار استاد کلامی زنجانی .




اشعار وفات حضرت ام البنین(س) - مهدی رحیمی

اشعار مداحی حاج مهدی ایروانی - اشعار وفات حضرت ام البنین(س) - مهدی رحیمی -




شعر حضرت مهدی

آقا بیا - شعر حضرت مهدی - براي سلامتي و فرج آقا امام زمان(عج) صلوات




اشعار فاطمیه - ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س)

اشعار ایام بعد از شهادت حضرت زهرا(س) - مهدی نظری سهم گلوی حسین رفتی میان غصه مرا جا گذاشتی




اشتیاق به حضرت مهدی

اشعار مذهبی - اشتیاق به حضرت مهدی - بانک اشعار اشتیاق به حضرت مهدی. آن کوی بی نشان است!




زیباترین اشعار و جملات عاشقانه در مدح حضرت مهدی (عج)

بلاگفا شعر - زیباترین اشعار و جملات عاشقانه در مدح حضرت مهدی (عج) -




برچسب :