بررسی و نقد دروس کتاب های مربوط به زبان و ادبيات فارسی دورهی دبيرستان و پيش دانشگاهی )
نام نوشته : گفتنیها و ناگفتنیها ( بررسی و نقد دروس کتاب های مربوط به زبان و ادبيات فارسی دورهی دبيرستان و پيش دانشگاهی )
نگارنده : انتصار پرستگاري
رتبهي علمي : فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسي ، دبير دبيرستانهاي ناحيه 1 همدان ، مدرس دانشگاه و مراكز آموزش عالي .
چکيده
ترديدی نيست که تغييرات کتابهای درسی در اواخر دههی هفتاد و ابتدای دههی هشتاد يکی از خدمات فراموش ناشدنی مؤلفان محترم کتاب های درسی بوده است ؛ با اين حال همان طور که همت بلند آن عزيزان در مجلهی رشد و ادب فارسی باعث شد تا دبيران گرامی نظرات و آراء خويش را در معرض ديد همگان بگذارند و احياناً اگر نقد درستی در ميان اين نظرها بوده در ترميم و بازنگری کتاب های درسی اعمال شده است ؛ نگارنده نيز جسارت يافت تا نظر خويش را تقديم مؤلفان و دبيران گرامی کند . به آن اميد که درست يا نادرست بتواند انگيزهای باشد برای آراء و نظرهای ديگر . در اين مقاله از نظر معنا ، دستور و بلاغت به درس اول از کتاب ادبيات فارسی1 ، نگاهی افکنده شده است .
مقدمه
نوشتهي زير به كتاب « ادبيات فارسي 1 » ، درس اول مربوط است و اگر خدا بخواهد و مسئولان محترم استقبال كنند ، سلسلهاي بر همين سياق در نقد و بررسي كتابهاي درسي ، نوشته خواهد شد . از آنجا كه در فرا خوان مقاله ، به ايجاز و دوري از اطناب سفارش شده است ، نگارنده نيز كوشش كرده است كه از حاشيه روي پرهيز شود ؛ لذا بدون مقدمه با نقد درس يكم و با ارائهي شمارههايي كه موضوع جداگانه دارند ، آغاز مي كنيم .
متن و نتيجهگيري 1- پيش نهاد میشود در سرآغاز درس ، واژهي « ابتر » حذف گردد و به جاي آن واژهی « ناتمام » گذاشته شود . لطف اين كار چيست ؟ نخست اينكه از بهكار بردن يك واژهي بيگانه پرهيز شده است . ديگر اينكه يك واژه از واژهنامهي كتاب حذف ميشود . سوم اينكه در توضيحات پايان درس ، اشارهي حديث نبوي هست . در آنجا عين حديث با ذكر واژهي ابتر آمده است . اگر گفته شود كه اين عبارت از منبعي ديگر ذكر شده و ما نميتوانيم در اصل نوشته تصرف كنيم ، بايد نوشته همراه ارجاع باشد تا در برابر پرسش دانشآموز بتوان گفت مطلب « نقل قول » است .
2- در متن سرآغاز درس يكم ، عبارت « پارسي زبان » به فارسي زبان تغيير يابد . ما تنها در نوشتههاي خاص ، آن هم سبك فردي ، شاهد اينگونه كاربردها هستيم . از آنجا كه چنين نموده شده است كه اين مقدمه تأليف مؤلفان محترم كتاب است ، بهتر است اين تغيير صورت گيرد يا اگر چنين نيست همهي تركيبهاي فارسي زبان در سراسر كتابهاي درسي بايد به پارسي زبان تغيير يابد كه تغيير ناصوابي است . 3 - در جملهي « ... بر پايهي اين شيوهي پسنديده بهترين سرآغاز هر نوشته ، فصلي است در ستايش خداوند جان و خرد و در هيچ گنجي از حكمت و معرفت... » حرف پيوند واو ، ميان دو جملهي مستقل آمده كه درست نيست ؛ زيرا اين « واو » به شکلی که آمده است به منزلهي يك قيد بايد تعبير شود كه چنين كاربردی در متنهاي امروزی ، منسوخ شده است . لذا با افزودن يك ويرگول پس از واژهي پسنديده و حذف واو ربط ، جمله را بدين گونه ، اصلاح ميكنيم : « ... بر پايهي اين شيوه ي پسنديده ، بهترين سرآغاز هر نوشته ، فصلي است در ستايش خداوند جان و خرد . در اين شيوه درِ هيچ گنجی از ... » 4- به جاي جملهي : « آنچه ميخوانيد ، بخشي از تاريخ جهانگشاي جويني است كه در آن عطاملك جويني ... » ، آورده شود : آنچه ميخوانيد ، بخشي از كتاب « تاريخ جهانگشا » است كه عطا ملك جويني در آن با نثري شيوا ... . در اين تغيير ، نخست اينكه از تكرار جويني پرهيز شده است ، ديگر اينكه كتاب تاريخ جهان گشا با گيومه برجسته شده ، سوم اينكه قيد « در آن » سرجاي اصلي خود قرار گرفته است . 5 - شرح بيت : جهان را بلندي و پستي تويي / ندانم چهاي هرچه هستي تويي ، در توضيحات پايان درس نادرست است . چنانكه ميدانيم « را » پس از واژهي جهان ، نقش نماي اضافه يا به قول قدما ، « فك اضافه » است . وقتي عبارت را به حالت اول اضافهگيش برگردانيم ميشود : بلندي و پستيي جهان تويي . معناي اين پاره اين است كه تو بلندي و پستي جهان هستی ، نه اينكه بلندي و پستي جهان از توست . در اين نكته كه بلندي و پستي جهان از خداست ترديدي نيست ؛ اما اين نگاه ، حاصل ديدگاهي ديني است و از منظر مالكيت حق بر همهي هستي بيان ميشود ، در حاليكه نگاه شاعر در اين بيت ، از منظر تجلي است . همان منظوري كه در آيهي قرآن نيز آمده كه : و لله المشرق و المغرب فاينما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع عليم[1] . همان منظور مشهوري كه در قول بابا طاهر همداني آمده كه : به دريا بنگرم دريا تو بينم / به صحرا بنگرم صحرا تو بينم [2]. بابا در آن چهار پاره ميگويد دريا تو هستي ، صحرا تو هستي و در همه جا نشان از قامت رعناي تو هست . شاعر بيت مذكور نيز ميخواهد بگويد : پستي و بلندي جهان تو هستي . در ضمن به بهانهي همين پارهي شعر ، ميتوان در بخش « بياموزيم » كه با تأسف جايش در دو سه درس آغازين خالي است ، راي فك اضافه را توضيح داد . من براي توضيح اين « را »كه در متن هاي كهن جايگاهي ويژه داشته است ، پيشنهادي دارم كه ضمن سادگي روش ياد دهي آن به دانش آموزان ، ممكن است براي همكاران عزيز نيز ، جالب باشد : يكي از ويژگيهاي مهم و قابلتوجه زبان فارسي ، شيوهي تركيب شدن واژهها با هم و ساختن عبارتهاي تازه است . در برخي كتابهاي دستوري از اين بحث با عنوان تركيبهاي اضافي و وصفي ، ياد ميشود . اين تركيب ها با حضور نقشنماي اضافه شكل ميگيرند كه ميتوان عملكرد آنها را بنا بر اين قاعده چنين نشان داد :
تركيب : 1 + نقش نماي اضافه + 2 يا 1 2 . در اين شكلها ، مربع اول ، اسمي است كه در حالت مضاف قرار گرفته است و مربع دوم در حالت مضاف اليه ، خواه اسم باشد ، خواه صفت . اگر هر دو مربع اسم باشند ، تركيب را اضافي و اگر اولي اسم و دومي صفت باشد ، تركيب وصفي ناميده ميشود . از آنجا كه جابهجايي مضافاليه از شيوههاي رايج زبانهاي هند و اروپايي است ؛ چنانكه به عنوان مثال كاربرد center of city ميتواند به تركيب قلب city center درآيد ، در برخي از تركيبهاي زبان فارسي ، بنا بر همين قاعده ، ميتوان نقش نماي اضافه را از ميان دو مربع حذف نمود و با دو روش آن را به كار برد . روش نخست اينكه جاي دو مربع عوض شود و نقش نما حذف گردد . در اين صورت بنا بر گفتهي قدما تركيب اضافهي مقلوب ساخته ميشود : 1 ِ 2 2 1 = مردِ نيك نيك مرد ؛ كه يك تركيب وصفي است . در تركيبهاي اضافه نيز اين عمل ممكن است ؛ اما بيشتر كاربردش در تركيبهاي وصفي است . نمونهي ديگر : خاور همه مانند غبار سر راهي است / يك نالهي خاموش و اثر باخته آهي است // هر ذرهي اين خاك گره خورده نگاهي است / از هند و سمرقند و عراق و همدان خيز // از خواب گران ، خواب گران ، خواب گران خيز [3] ؛ در اين نمونه ، اثر باخته آه و گره خورده نگاه ، تركيبهاي معكوس وصفياند كه در حالت طبيعي ميشوند : آه اثر باخته و نگاه گره خورده . شيوهي ديگر براي حذف نقش نماي اضافه ، جاي گزين كردن « را » به جاي نقش نما است . اين شيوه به دو صورت در متون صورت گرفته است .
1- 1 ِ 2 2 را 1 = سقفِ فلك فلك را سقف[4] 2- 1 ِ 2 1 2 دل بيد را بسوزد دلِ بيد بسوزد [5] صورت اول در متون رايجتر است و نمونههاي آن را در همين درس و درسهاي بعدي به وفور ميتوان ديد . مثلاً در پارهي : ورا نام تهمينه سهراب كرد ، بنا بر همين قاعده ميشود : تهمينه نام ورا سهراب كرد ( گذاشت ) . همچنين در درس سمك عيار ، عبارت مرا نام آتشك است ، يعني نامِ من آتشك است . در همين راستا ، ميتوان تمريني به تمرينهاي درس افزود تا دانش آموزان نمونههاي ديگر آن را در درس بيابند . در همين درس يك ، با وجود كوتاهي متن ، چند نمونهي چشمگير از اين تركيبها ديده ميشود كه كثرت نمونهها خود ضرورت شرح و بسط اين قاعده را عينيتر ميكند . نمونههايي چون : گمراهان را راه نماينده ، جهانيان را به نيك و بد آگاهاننده ، پادشاهي او راست زيبنده ، خدايي او راست درخورنده ؛ كه شيوه ي طبيعي اين تركيبها ميشود : راه نمايندهي گمراهان ، آگاهانندهي جهانيان به نيك و بد ، پادشاهي زيبندهي اوست و خدايي درخورندهي (در خور ) اوست . 6- در سرآورد بخش ديگر همين درس ، ص 5 ، آمده : « شاعر در راز و نياز با خداي خويش از او ميخواهد كه علم اندك او را به درياهاي علم خودش متصل كند » . در اين عبارت 5 ضمير آمده است . دو ضمير مشترك ، سه ضمير جدا و پيوسته . اين جمله همان عيبي را دارد كه در مبحث كجتابيهای زبان از آن سخن ميگوييم ؛ لذا براي اينكه جمله با شيوهي ويراستهي مطبوع زبان فارسي مطابقت كند ، ميتوان به جاي آن با حذف ضميرهاي تكراري چنين آورد : شاعر در اين نيايش از خدا ميخواهد قطرهي علم اندك آدمي به درياهاي دانش خداوندي بپيوندد . در اين جمله اشارهي اين نيايش بدان سبب است كه در آغاز متن از نيايش مولانا سخن گفته است . ضمناً با آوردن اين جمله تقاضاي خاص مولانا را به تقاضاي عام همهي آدميان اتساع دادهايم تا اثر شعر چشمگيرتر گردد . 7- در توضيحات اين درس نيز ، نكتههايي وجود دارد كه با تأمل ميتوان آنها را اصلاح نمود . ازجمله : توضيح شمارهي 2 به نظرم زايد است . در اين توضيح ميتوان گفت كه در جملهي متن دو ضمير « او » آمده است اولي به خداوند و دومي به گزينشگر راه راجع است .
توضيح شمارهي 3 باتوجه به شرحي كه در شمارهي 5 آمده ، بهتر است تغيير يابد . در صورت پذيرش نگاه نگارنده ميتوان خلاصهاي از آن را در اينجا گنجاند .
توضيح شمارهي 4 نيز به نظرم نادرست است . عبارت « بركار است » گويی نه به معناي « به كار ميرود » آمده ؛ بلكه به معناي « وجود داشتن » ، « بودن » و « فعال بودن » بايد باشد . در عبارت « به كار ميرود » حالت منفعلانه هست ، حال آنكه قصد نويسنده ديدن جنبهي فعاليت اين عناصر است . توضيح شمارهي 5 ، عبارت : « از نزد خودت » هم قابل تجديد نظر است و هم گويی نافصيح . منظور شاعر از آوردن قيد « ز پيش » ، نظر به اعطاي اوليهي عقل فعال به آدمي است . لذا « ز پيش » يعني از اول . در اين سخن شاعر به اين باور نظر داشته كه خداوند انسان را خلق كرد و از همان ابتدا ( ز پيش ) به او اندكي از دانش خود بخشيد . توضيح 6 نيز با اندكي تغيير درستتر خواهد شد . نخست اينكه ميان تركيب : دانش مرا ، پرانتز باز شده ؛ يعني ميان مضاف و مضافاليه فاصله ايجاد شده است و اين جدايي موجب بد خواني توضيح و دوباره خواني آن ميشود . ديگر اينكه به نظرم تركيب دانش مرا ، ديگر امروزي نيست . اگر ميخواست اين تركيب را به كار ببرد ، بايد ميگفت : دانش من را . ديگر اين كه آوردن صفت اشارهي « آن » پيش از قطره در شرح بيت يا پارهاي از بيت ، زايد است ؛ در حاليكه در خود بيت از نظر گرامري وجود « آن » ضروري بوده است . لذا در شرح اين پاره ميتوان چنين نوشت : دانش اندك من را از هوا و خاك تن ( ميلهاي جسماني ) برهان . 8- به اين ترتيب ، خودآزمايي اين درس هم قابل بازبيني است . در بياموزيم كه اين درس ندارد و اضافه كردن آن به ضرورت همين نكتهها به نظرم لازم است ، ميتوان به آرايهي سجع ، جهت يادآوري ، به طور مختصر اشاره كرد سپس پرسش 1 را مطرح نمود .
- پرسش دوم با يك شرح مختصر ، خالي از عيب است . مثلاً گفته شود :در قرآن آمده است : تعزّ من تشاء ... الخ يعني خداوند به هر كه بخواهد عزت بخشد ... الخ ، سپس پرسيده شود در كجاي اين درس اين مفهوم آورده شده است ؟ - پرسش سوم نيز اگر تغيير يابد شايد بهتر شود . منظور از جملات پاياني ، كدام جملههاي پاياني است ؟ آيا پايان شعر مولانا ؟ پايان سخن جويني ؟يا پايان درآمد درس اول ؟ لذا بهتر است پرسش با قيد ديگري بيان شود و كاملاً عبارت مورد نظر مشخص گردد .
- پرسش چهارم چه برجستگيايي داشته كه از ميان چند پاره ی شعر انتخاب شده است ؟ همين پرسش را ميتوانيم براي بقيهي پارهها نيز مطرح كنيم . ميتوان به جاي اين پرسش ، پرسش ديگري طرح كرد كه هم در انديشهي مولانا و هم در روح اين كلام جاري است و آن اينكه ميان سخن مولانا و اين آيهي قرآن كه « ما اوتيتم من العلم الا قليلا »[6] ، چه ارتباطي هست ؟
- پرسش پنجم هم ميتوان این عبارت را افزود : به نظر مولانا در بيت آخر ، چرا بي ادب ... الخ
با سپاس و اداي عذر در محضر مؤلفان و دبيران گرامي ، نگارنده انتظار دارد نظرياتش ، نادرست يا درست در معرض ديد همكاران گرامي قرار گيرد . انتصار پرستگاري ، همدان
آذر 1386
پينوشت و منابع
1- سورهي بقره ، آيهي 114 : مشرق و مغرب هر دو ملك خداست پس به هر طرف كه روي كنيد به سوي خدا روي آوردهايد . خدا به همه جا محيط و بر همه جا دانا است .
2- دو بيتيهاي بابا طاهر همداني با مقدمهي رهي معيري ، انتشارات جمهوري ، چ دوم ، سال 84 ، ص 55 .
3- ديوان اقبال لاهوري با مقدمهي محمد محمد بقايي ( ماكان ) ،تهران ، انتشارات اقبال ، سال 1382 ، ص 266 .
4- بيا تا گل بر افشانيم و مي در ساغر اندازيم / فلك را سقف بشكافيم و طرح نو در اندازيم ؛ ديوان حافظ شيرازي با مقدمهي علي دشتي ، تصحيح محمد قزويني و قاسم غني و انجوي شيرازي ، انتشارات دنياي دانش ، چ چهارم ، سال 1379 ، ص 217 .
5- دل بيد را بسوزد و تهديد باغ را / اوراق خود چو تيغ مهند كند همي ؛ برگزيدهي شعرهاي مهدي اخوان ثالث ، سازمان نشر كتاب ، سال 1349 ، خطبهي ارديبهشت ، ص 36 .
6- سورهي بنياسراييل ، بخشي از آيهي 85 : آنچه از علم به شما دادند بسيار اندك است
http://www.pah.blogfa.com/post-26.aspx
مطالب مشابه :
متن كامل نامه خانواده آيتالله هاشمي رفسنجاني به مجلس شوراي اسلامي
متن كامل نامه انواع و اقسام خانوادهاي كه رئيس قوه قضائيه وقت در سال 1376 و پس از پايان
: گفتنیها و ناگفتنیها ( بررسی و نقد دروس کتاب های مربوط به زبان و ادبيات فارسی دورهی دبيرستان و
متن و نتيجه سوم اينكه در توضيحات پايان درس ، اشاره با سپاس و اداي عذر در محضر مؤلفان و
بررسی و نقد دروس کتاب های مربوط به زبان و ادبيات فارسی دورهی دبيرستان و پيش دانشگاهی )
متن و نتيجه سوم اينكه در توضيحات پايان درس ، اشاره با سپاس و اداي عذر در محضر مؤلفان و
روش تحقیق در تاریخ
اصول استفاده از منابع و ماخذ در پايان نامه . اصول سپاس و تشكري را متن مستقيما ربط ندارد و
روشهای اصولی تحقیق و پژوهش
شده و در پايان اي كوتاه و زيبا در صفحه ي تقديم پایان نامه و مقالات
پاسخ خودآزمايي زبان فارسي ( 1 ) از درس پانردهم تا بيست و هشتم
متن نامه ي پدري به سپاس گزاري و درج شده و نام خانوادگي خود را ذكر نكرده است ، پايان نامه
برچسب :
انواع متن تقديم و سپاس پايان نامه