عوامل روانی همجنسگرایی
عوامل روانی همجنسگرایی
عوامل روانی همجنسگرایی یکی از سه عامل گرایش جنسی همجنسگرایانه است.[۱] برای اولین بار هنگامی که واژه همجنسگرایی در ادبیات روانشناسی به وجود آمد روانشناسان به دنبال عاملی ذاتی به عنوان ریشه این پدیده بودند. بیشتر نوشتهها در مورد سلامت روان و بیماران همجنسگرا بر روی افسردگی سوءمصرف مواد و خودکشی درمیان همجنسگرایان تمرکز کرده بود. هرچند که چنین مواردی درمیان دگرجنسگرایان نیز وجود دارد اما با این حال بحث پیرامون ارتباط بین همجنسگرایی و موارد فوق تا سال ۱۹۷۳ هنگامی که همجنسگرایی از لیست بیماریهای روانی خارج شد ادامه داشت و پس از آن روانشناسان دلایل مواردی همچون خودکشی در میان همجنسگرایان را ناشی از تبعیضهای اجتماعی، نگرشهای منفی و موارد دیگر ذکر نمودند.[۲][۳] به طور مثال پژوهشی نشان داد که نوجوانان همجنسگرا به طور قابل ملاحظهای کمتر نسبت به افراد دیگر عاملهای محافظتکننده در برابر خودکشی دریافت میکنند.[E ۱] و اگر این عاملها افزایش باشد خودکشی میان نوجوانان همجنسگرا به طرز قابل ملاحظهای کاهش خواهد یافت.[۳] به طور مثال در میان همجنسگرا و دوجنسگرایانی که تلاش برای خودکشی داشتهاند در نیمی از موارد پدران آنها با گرایش جنسی آنها مشکل داشته یا آنها را رد کردهاست در صورتی که این میزان برای همجنسگرایان و دوجنسگرایانی که تلاش برای خودکشی نداشتهاند یک چهارم است.[۳]
همجنسگرایی از فهرست بیماریهای روانی توسط مجامع زیر خارج شد: سازمان روانشناسی آمریکا از سال ۱۹۷۳، سازمان بهداشت جهانی از سال ۱۹۹۲، سازمانهای بهداشتی انگلستان از سال ۱۹۹۴، سازمانهای بهداشتی روسیه از سال ۱۹۹۹ و انجمن روانشناسی چین از سال ۲۰۰۱[۴]
بر خلاف تصور عموم که همجنسگرایان در مصرف (پوشاک، خوراک و...) بدعتگرا هستند پژوهشها نشان میدهند که چنین چیزی صحت ندارد.[۵]
در ابتدای سده بیستم، مباحثی نظری پیرامون تحلیل روانی درگرفت که ادعا میکرد در همهٔ افراد طی نمو روانی، دوجنسگرایی به وجود میآید. مطالعات عددی آلفرد کینزی[E ۲] در سال ۱۹۴۰ و همچنین دکتر فریتز کلین[E ۳] در سال ۱۹۸۰ تأیید کنندهٔ این نظریات بودند.
مطالعات تازه که با چاپ کتابهای آلفرد کینزی با نامهای «رفتارهای جنسی انسان مذکر»[E ۴] و «رفتارهای جنسی انسان مؤنث»[E ۵] به نتایج مهمی منتهی شد، بیانگر این بود که اکثر مردم در مقاطعی دارای تجربیات و یا عواطف همجنسگرایانه بودهاند. پژوهشهای علمی معاصر ادعا میکنند که اکثریت جامعه انسانی تمایلات دوجنس گرایانه دارند. گرایش جنسی برخلاف آنچه بیشتر مردم تصور میکنند یک متغیر گسسته نیست که به ۲ گروه «دگرجنسگرا» و «همجنسگرا» تفکیک شود، بلکه متغیری پیوسته است که ویژگیهای این گروهها را نیز داراست. گزارشات «کینزی» نشان میدهند که حدود ۴ درصد از افراد بالغ در آمریکا برای تمام عمر منحصراً همجنسگرا هستند و حدود ۱۰ درصد نیز در مقاطعی از زندگی رفتارهای همجنسگرایانه بروز دادهاند. با این حال درصد افرادی که به طور برابر با هر دو جنس رابطه دارند کمتر از میزان مورد انتظار است. این میتواند به علت فشارهای اجتماع بر افراد باشد که آنها را مجبور میکند بر خلاف غرایز درونی خود و به طور ناخودآگاه برچسبهای مطلق هویت جنسی را از قبیل «همجنسگرا» یا «دگرجنسگرا» بپذیرند.[۶]
کینزی، به همراه فعالان گروههای LGBT بر جنبههای تاریخی و سیالیت گرایشهای جنسی تأکید میکرد. مطالعات کینزی همچنین نشان داد که گرایش جنسی در دوران حیات فرد در جهات مختلف رشد میکند و به ندرت (و نه لزوماً) امکانات جذب شدن به جنسیت متفاوتی را فراهم میکند. بسیار نادر است که شخصی گرایشهای جنسی خود را تغییر دهد و همچنین بعید است که این اتفاق نادر در صورت رخ دادن «داوطلبانه» باشد. اما گاهی تمایلات جنسی گسترش مییابند و یا دستخوش تغییر شده و جوهرهٔ متفاوتی پیدا میکنند. نظریه فراهنجار[E ۶] ایدههای «ساختار اجتماعی» را مرتبط با قضیه میداند و معتقد است باید به تمایلات جنسی تنها در چهارچوب تاریخی آن نگریست. در این نگاه، گرایش جنسی محصول تأثیرات جامعهاست و یک ویژگی تحت کنترل انسان و ارادهٔ او محسوب نمیشود.
بیشتر روانشناسان با نتایج کلی آزمایشات کینزی موافقند و به رشتهٔ یوستهٔ تمایلات جنسی عقیده دارند، که در آن افراد کاملاً همجنسگرا و کاملاً دگرجنسگرا در دو انتهای بردار و اقلیت قرار دارند و اکثریت را دوجنسگرایان تشکیل میدهند. بعلاوه تقریباً همهٔ روانشناسان هم عقیدهاند که گرایش جنسی در سنین پایین شکل میگیرد و به طور ارادی قابل تغییر نیست.[۷]
البته بعضی دیگر از تحقیقات اسلوب کاری کینزی را زیر سؤال برده و نتایج این آزمایش را در برآورد تعداد همجنسگرایان و دگرجنسگرایان اغراقآمیز میدانند. آنها دلیل خود را انتخاب افراد نامناسب برای تحقیق (که شامل همجنسگریان و زندانیهایی که برخی از آنها متهم به تجاوزهای جنسی بودهاند میشود) بیان میکنند.[۸][۹] به هر حال نظریات کینزی در رابطه با «رشته پیوستهٔ تمایلات جنسی» هنوز مورد قبولند.[۱۰]
محتویات |
روابط پدر ـ پسر و شکلگیری رفتارهای جنسی
بخش بزرگی از تحقیقات معمولاً به بررسی روابط فرزند ـ والد و تأثیر آن بر مردان همجنسگرا و دگرجنسگرا میپردازد و احتمال رابطهای بین «فقدان پیوند عاطفی بین والد همجنس» و «شکل گیری همجنسگرایی در پسر» را پیشنهاد میدهند. مطالعات زیادی ادعا میکنند که مردان همجنسگرا در دوران کودکی خود کمتر از همسالان دگرجنسگرای خود مورد علاقه یا توجه پدرانشان بودهاند.[۱۱] «بیبر»[E ۷] در سال ۱۹۷۶ اظهار داشت:
«از سال ۱۹۶۲ که کتابم منتشر شد تا به حال بر روی ۱۰۰۰ همجنسگرا و ۵۰ جفت از والدینشان مطالعه کردهام والگوی مشابهی در ۹۰٪ آنان یافتهام. در تمام مدت آزمایش، حتی یک مرد همجنسگرایی که پدرش اخلاق سازنده و رفتار مهرورزانه داشته باشد ندیدهام. پسری که پدرش به او احترام میگذارد و عشق میورزد هرگز همجنسگرا نمیشود. من به این نتیجه رسیدهام که رفتار والدین بر انتخاب تمایل جنسی کودکان بسیار تأثیر میگذارد.»بیبر بعدها در سال ۱۹۷۶ گفتههای خود را این گونه ادامه داد:
«ما همواره گفتهایم که یک پسر که پدری با اخلاق سازنده و مهرورزانه دارد
هرگز همجنسگرا نمیشود. باید توجه داشت که عکس این گزاره صحیح نیست و هر
پسری که پدرش اخلاق مخرب دارد لزوماً همجنسگرا از آب در نمیآید.»[۱۱]
این گزارشات، به ویژه به علت جابجا کردن علت با اثر زیر سؤال رفتهاند. به عبارت دیگر علاقهٔ مردان همجنسگرا به داشتن رابطهٔ مستحکمتر با مادر، علت همجنسگرایی نیست، بلکه نتیجهٔ آن است. انجمن روانشناسی آمریکا نیز این نتایج را رد کرده است و اظهار داشته که در جوامع مختلف همجنسگرایان درصد مشابهی از جامعه را تشکیل میدهند. در حالی که اگر روابط خانوادگی دارای چنان تأثیری بود، در جوامعی با فرهنگ خانوادهٔ متفاوت این میزان میبایست متفاوت باشد. این تئوری هم چنین عاجز از توضیح وجود همجنسگرایی در یونان باستان، ژاپن قبل از مدرنیته و فرهنگهای دیگر است و دلیلی برای همجنسگرایی در حیوانات ارائه نمیکند و مثلاً قادر به پاسخ دادن به این سؤال نیست که چرا در گونهٔ قوی سیاه استرالیایی تنها والدین جوجهها زوجهای نر محسوب میشوند؟[۱۱]
یافتههای مطالعات بر حیوانات همجنسگرا به موازات یافتههای موارد انسانی پیش میروند. مطالعاتی که بر روی مغز قوچهای همجنسگرا انجام شده نشان میدهد آن بخش از مغز که در شکل گیری رفتارهای همجنسگرایانه نقش دارد، نسبت به دگرجنسگرایان همان تفاوتهایی را نشان میدهد که در موارد انسانی دیده میشود.[۱۱]
اصلاح رفتار
بعضی درمانگرها، گروهها، یا مؤسسات باور دارند قادر به کمک به همجنسگرایان برای غلبه بر رفتارهای همجنسگرایانهٔ خود هستند. بسیاری آنها پیروان ادیان ابراهیمی هستند که در مسلک آنان همجنسگرایی غیرطبیعی و گناه است و یک گرایش جنسی نامطلوب به حساب میآید. این نوع رواندرمانی در جهت حذف علایق همجنسگرایانه و توسط افرادی که همجنسگرایی را یک اختلال یا گناه تلقی میکنند استفاده میشود. این افراد معتقدند که همجنسگرایی اصولاً نوعی گناه است و از طریق توبه و ایمان میتوان آن را از بین برد. در صورتی که تقریبا همه همجنسگرایان، متخصصان سلامت روانی، محققان سکسولوژی و مذهبیهای لیبرال همجنسگرایی را به عنوان گرایش جنسی طبیعی میشناسند.[۱۲]
رابرت اسپیتزر که پیش از این برای خروج همجنسگرایی از فهرست بیماریهای روانی تلاش کرده بود در مقالهای در سال 2001 با عنوان آیا برخی از مردان و زنان همجنسگرا میتوانند گرایش جنسی خود را تغییر دهند؟ گفتهاست که این امکان وجود دارد که برخی از افراد بسیار باانگیزه گرایش جنسی خود را از همجنسگرایی به دگرجنس گرایی تغییر دهند.در سال 2001 در مقالهای در واشنگتن پست وی ادعا کردهاست در مصاحبه تلفنی با 200 نفر آنها مدعی شدهاند که گرایش جنسی خود را از همجنسگرا به دگرجنسگرا تغییر دادهاند و از رابطه جنسی خود با جنس مخالف راضی هستند."[۱۳]
تاکنون هیچ روش علمی و معتبری بدست نیامده که حاکی از «درمان» موفق همجنسگرا و تبدیل او به یک دگرجنسگرا باشد[۱۴][۱۵] و حتی برخی افراد در اثر چنین «درمان»هایی دچار صدمات خطرناک و جدی شدهاند.[۱۶][۱۷] با این حال طرفداران درمان همجنسگرایی به افرادی اشاره میکنند که به زعم آنها «موفق» شدهاند.[۱۸] به هر جهت تنهٔ اصلی جامعهٔ پزشکی و روانشناسی این ادعاها را مردود میداند و تلاش برای تغییر گرایش جنسی را بیاثر و بالقوه خطرناک تلقی میکند.[۱۹][۷] به طور مثال در یک نظرسنجی از ۱٬۳۰۰ روانشناس انگلیسی فقط ۵۵ تن از آنان درمان همجنسگرایی را پیشنهاد میکنند.[۲۰]
طبیعت در برابر تربیت
این که بین عوامل روانشناختی و عوامل زیست شناختی کدام بر همجنسگرایی مؤثرتر است مسألهایست که همواره عامل بحثهای بسیار شده است. از این عوامل میتوان به عوامل ژنی و یا هورمونهای مؤثر بر جنین نام برد. از نظر تاریخی، فروید و روانشناسان دیگری در شاخهٔ روانکاوی معتقد بودند که تجربیات دوران کودکی در شکلگیری گرایشهای جنسی مؤثرند. به عنوان مثال فروید معتقد بود که نوجوانان همگی همجنس گرا هستند و پس از گذراندن مراحلی دارای حالات دگرجنسگرایی میشوند و آنها که همجنسگرا میمانند به علت مواجهه با یک مانع یا حادثهٔ بازدارنده، تکامل جنسی خود را به اتمام نرساندهاند. او همچنین معتقد بود که بعضی افراد که این دورهٔ تکامل جنسی را بدون هیچ مشکلی طی کردهاند نیز همچنان در درون خود به صورت پنهان و به درجات متفاوت دارای تمایلات همجنس خواهانه هستند. کشفیات مدرن علمی و پزشکی تأکید بر زیست شناختی بودن عوامل همجنسگرایی و رفتارهای همجنسگرایانه در کودکی دارند و این عوامل شامل عوامل ژنتیکی و یا کسب شده در رحم مادر میباشند. ناگفته نماند که همین پیش زمینههای زیست شناختی همجنس گرایانهاست که در کودکی شرایط ایجاد عوامل روانشناختی را مهیا میکند.[۲۱][۲۲][۲۳]
فرضیه اختلال رشد
برخی از افراد همانند دکتر فیتزگیبونس[E ۸]، دیوید گلسن [E ۹] و نیل وایتهد[E ۱۰] باور دارند شواهد قابل توجهی از سالها مشاهده بالینی وجود دارد که همجنسگرایی یک اختلال رشدی [E ۱۱] است. نیازهای برآورده نشده نوجوان با احساسهای در حال ظهور جنسی بهم میپیچند و تولید گرایش به همجنس میکنند. درمان نیز شامل کمک به مراجعین مرد جهت درک کردن علل احساسهای خود جهت تقویت حس مردانگی آنهاست. دکتر فیتزگیبوس معتقد است تجربههای بالینی وی نشان میدهد که این مردها به هویت مردانه خود منطبقتر و مطمئنتر میشوند و احساسهای همجنسگرایانه در آنها حل یا کاهش قابل توجهای مییابد.[۲۴]
جوزف نیکولوسی [E ۱۲] مدیر اجرایی انجمن ملی بررسی و درمان همجنسگرایی [E ۱۳] معتقد است همجنسگرایی یک اختلال رشدی است که در اویل عمر فرد ایجاد میشود. به باور وی چیزی به عنوان شخصیت همجنسگرا وجود ندارد. از نظر وی همجنسگرایی میتواند به دلیل تجاوز در سنین پایین شکل بگیرد. وی باور دارد همجنسگرایی در دوران کودکی قابل پیشگیری و در دوران بزرگسالی قابل درمان است.[۲۵]
انجمن روانشناسی آمریکا (APA) با رد تمامی آن مسائل به عنوان نوعی اختلال در همجنسگرایان، در "قطعنامه درباره پاسخهای شایسته به پریشانی در گرایش جنسی و تلاشها برای تغییر آن" از پدران و مادران، سرپرستان، جوانان، و خانوادههای آنها میخواهد تا از روشهای موسوم به «درمان گرایش جنسی» که همجنسگرایی را به عنوان یک بیماری روانی و یا اختلال رشد به تصویر میکشند، دوری گزینند و به جای آن به دنبال رواندرمانی، حمایت اجتماعی، و خدمات آموزشی باشند که "اطلاعات دقیق درباره گرایش جنسی و جنسیت در اختیار میگذارند، پشتیبانی خانواده و آموزشگاه را افزایش میدهند، و (احتمال) طرد اقلیتهای جنسی جوان را کم میکنند."[۲۶]
علاوه بر این هیچ نهاد معتبر و فعال در زمینه روانکاوی و روانپزشکی تغییر گرایش جنسی را ممکن نمیداند و طبق سیاسیتهای خاصی به افراد فعال در این زمینه، عموم و افراد متخصص در رابطه با تلاش با تغییر گرایش جنسی هشدار میدهد. از نهادهای یاد شده میتوان به انجمن روانشناسی امریکا، انجمن روان پزشکی امریکا، انجمن مددکاران اجتماعی آمریکا، کالج سلطتنتی روانپزشکی و انجمن روانشناسی استرالیا اشاره کرد.[۲۷][۲۸][۲۹]
همچنین انجمن روانشناسی آمریکا و کالج سلطنتی روانپزشکی نگرانیهای خود را نسبت به افدامات انجمن ملی بررسی و درمان همجنسگرایی ابراز داشتهاند و اعلام کردهاند که این اقدامات توسط علم حمایت نمیشود و سبب ایجاد بستری برای تبعیض خواهد شد
تمایلات همجنس گرایانه و هیپنوتیزم درمانی (هیپنوتراپی):
تمایلات همجنس گرایانه یا همجنس خواهی نوعی انحراف جنسی است که فرد علی رغم سلامت جسمانی به همجنس خود تمایل جنسی پیدا می کند.این تمایلات همجنس خواهانه می تواند یا به صورت افکار وسواس گونه جنسی به همجنس باشد و یا انجام عمل جنسی برای رسیدن به لذت جنسی باشد.
از جمله مهمترین عوامل تمایلات هم جنس خواهانه تجربیات دوران گذشته فرد مانند تجاوز جنسی، تجربیات همجنس بازی توام با کنجکاوی دوران خرد سالی، عدم توانایی در ایجاد ارتباط با جنس مخالف، و متاسفانه نگرش حمایت آمیز و همچنین قانونی جلوه دادن همجنس بازی در بعضی از جوامع و غیره می باشد.
به نظر می رسد که تمایلات همجنس خواهانه تشابه بسیار زیادی با اعتیاد دارد. یک فرد معتاد هم دارای وابستگی روانی و هم جسمانی به مواد مخدر می باشد. در واقع فرایند اعتیاد به این صورت است که فرد معتاد پس از مصرف مواد و اولین تجربه لذت بخش روانی وابستگی جسمانی به آن مواد پیدا می کند. و یک فرد همجنس خواه نیز پس از تجربه هم جنس بازی تغییر و تحولات جسمانی (عادت جسمانی) در او به وجود می آید و پس از آن از نظر روانی در او وابستگی و میل به همجنس بوجود می آید.
درمان: در صورتی که فرد تمایل به درمان داشته باشد به راحتی می توان بوسیله هیپنوتیزم درمانی و مشاوره روانشناسی و روان درمانی تمایلات همجنس خواهانه را از بین برد و تمایل به جنس مخالف را در فرد به وجود آورد.
وسواس جنسی و هیپنوتیزم درمانی (هیپنوتراپی):
به اعتقاد من افکار و اعمال وسواس گونه بسیار زیاد هستند. در ارتباط با مسایل جنسی هم افکار و اعمال وسواس گونه زیادی در موارد مختلف وجود دارد که هم می تواند انحراف باشد و هم اختلال. که شاید تفکیک آنها در اینجا اهمیت زیادی برای ما نداشته باشد (البته همه آنچه که در اینجا گفته می شود بر اساس تجربیات بالینی است). انواع وسواس جنسی که از نظر کمیت و کیفیت در افراد متفاوت بسیار متفاوت است. تنوع وسواس گونه در ایجاد ارتباط جنسی با افراد متفاوت از جنس مخالف که پس از آن فرد احساس گناه و ناراحتی و پشیمانی می کند. این افراد گاهی اوقات رابطه را تا حدی پیش می برند ولی پس از آن بدون انجام کاری عقب نشینی می کنند. گاهی اوقات فردی فقط وسواس بیان کلمات جنسی را دارد. انواع دیگر وسواس جنسی، وسواس افکار جنسی در هنگام صحبت با جنس مخالف یا حتی موافق می باشد. یکی دیگر از انواع وسواس جنسی خود ارضایی می باشد و غیره.
یکی از عوامل این اختلال افسردگی است. به هرحال همچون دیگر اختلالات روانی-جنسی، مشاوره روانشناسی و هیپنوتیزم درمانی (هیپنوتراپی) بهترین روش درمان این اختلال می باشند.
شیء پرستی یا پا پرستی جنسی (فیتیشیسم جنسی)و هیپنوتیزم درمانی (هیپنوتراپی):
شیئ پرستی، بت پرستی، پا پرستی (فوت فتیش) یا عضو پرستی و غیره انحراف جنسی است که فرد بوسیله دیدن و لمس کردن آنها از نظر جنسی تحریک و با آنها لذت جنسی می برد. فرد فتیش قادر به لذت بردن و تحریک جنسی از راه طبیعی نیست.
علل این انحراف یا بیماری جنسی بر می گردد به تجربیات گذشته فرد، مثلا" اولین تجربه خوشایند حتی بدون لذت جنسی حتی با محارم و نزدیکان خود. چنین فردی ممکن است در آینده دچار مشکل فتیشیزم شود. غالبا" این افراد از افسردگی و از عدم اعتماد به نفس رنج می برند.
همچون دیگر اختلالات روانی مشاوره و روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی می تواند بهترین روش درمانی برای این انحراف باشد. نمونه های درمان شده از این نوع انحراف بسیارند.
مازوخیسم جنسی (خودآزاری ) و هیپنو تیزم درمانی (هیپنوتراپی):
مازوخیسم به معنی آزار و آسیب رساندن به خود می باشد. اما در ارتباط با مسایل جنسی فرد مازوخیست برای لذت بردن جنسی نیاز دارد تا از سمت شریک جنسی خود تا سرحد زخمی شدن و خون آلود شدن آسیب ببیند.
علل مازوخیسم علاوه بر تجربیات گذشته فرد خشم فرو داده شده نسبت به خود می باشد که در واقع با آسیب رساندن به خود احساس آرامش می کند. و در ارتباط با مسایل جنسی با آسیب دیدن از طرف جنس مخالف از رابطه جنسی لذت می برد. البته شریک جنسی فرد مازوخیست حتما" باید فردی با انحراف سادیسم باشد.احتمال می رود که درصد افراد مازوخیست نسبت به سادیست کمتر باشد. این افراد دارای افسردگی نیز می باشند.
روان درمانی و مشاوره روانشناسی و هیپنوتیزم درمانی قوی ترین و سریع ترین روش درمانی برای این اختلال می باشند.
سادیسم جنسی (دیگر آزاری) و هیپنوتیزم درمانی (هیپنوتراپی):
بر خلاف مازوخیسم جنسی، که لذت جنسی از طریق آزار دیدن جنسی از سمت جنس مخالف حاصل می شود، سادیسم جنسی از طریق آزار رساندن جنسی به جنس مخالف لذت جنسی حاصل می گردد. تداوم رابطه این دو بستگی به مازوخیست بودن یکی و سادیست بودن دیگری دارد.
علل سادیسم جنسی همچون مازوخیسم است با این تفاوت که فرد سادیست با اعمال پرخاشگرانه که آن هم ریشه در افسردگی دارد به لذت جنسی می رسد.
درمان سادیسم جنسی همچون مازوخیسم جنسی بوسیله روان درمانی و هیپنوتیزم درمانی امکان پذیر است.
بسیاری از اختلالات و انحرافات جنسی دیگر و هیپنوتیزم درمانی:
اختلالات و انحرافات جنسی زیادی وجود دارد که شاید اهمیت آنها کمتر از اختلالات و انحرافات جنسی که در این سایت بطور جداگانه تشریح شدند نباشد. و دلایل و عللی که باعث این اختلالات و انحرافات می شوند تقریبا" مشابه هم هستند و درمان آنها نیز با روش درمانی تشریح شده در این سایت امکان پذیر می باشد. در اینجا این اختلالات و انحرافات را نام برده و تعریف می نماییم.
انحراف جنسی خود ارضایی(masturbation-ماستربیشن): این انحراف یک رفتار جنسی انحرافی است که فرد با تحریک جنسی آلت تناسلی خود بصورت خیالی با فردی که دوست دارد شریک جنسی او باشد، سعی در ارضای جنسی خود می نماید.
خود ارضایی جنسی در صورتی که بصورت مکرر انجام بگیرد و وسواس گونه باشد به طوری که فرد نتواند از آن دست بکشد بیماری محسوب می شود و نیاز به درمان دارد.
خود
ارضایی برای کسانی که دست یابی به جنس مخالف (طبیعتا" به صورت شرعی)
ندارند، در صورتی که کنترل شده باشد (برای مثال هر چند هفته یکبار)، اشکالی
ندارد اما باز انحراف محسوب می شود.
انحراف جنسی کودک آزاری (pedophilia-پدوفیلیا): این انحراف زمانی انحراف محسوب می شود که فرد در تخیلات روانی خود کودک را یک ایده آل جنسی در ذهن خود می پندارد و هنگامی که شرایط مهیا باشد به آن عمل اقدام می ورزد و این یک بیماری روانی است و قابل درمان نیز می باشد. البته کسی که فقط برای یک یا چند بار مرتکب این عمل شود انحراف محسوب نمی گردد. به هر حال این عمل در هر حالت به اعتقاد من جرم محسوب می شود.
انحراف جنسی حیوان خواهی (zoophilia-زوفیلیا): حیوان خواهی زمانی انحراف محسوب می شود که علی رغم مهیا بودن شرایط روابط جنسی طبیعی برای فرد، با این وجود او در تخیلات خود ارضاء شهوانی با حیوان را ترجیح می دهد. رابطه جنسی با حیوان در صورت مهیا نبودن شرایط رابطه جنسی طبیعی انحراف محسوب نمی شود اما کاری است غیر اخلاقی.
انحراف جنسی مبدل پوشی (transvetism-ترانسوتیزم): نوعی
انحراف جنسی که بیشتر در مردان مشاهده می شود. این دسته از افراد با
پوشیدن لباس زنانه و معمولا" پس از آن به خود ارضایی می پردازند که در این
صورت هم خود را فاعل و هم مفعول تصور می کنند.
انحراف جنسی چشم چرانی (ویریسم-voyeurism):
نوعی انحراف جنسی که با نگاه کردن و یا دید زدن به جنس مخالف که معمولا"
یک عادت یا یک انحراف رفتاری-جنسی است فرد به ارضای شهوانی می رسد. نگاه
گذرا با این انحراف کاملا" متفاوت است و انحراف محسوب نمی شود.
انحراف جنسی نمایش گری یا عورت نمایی(exhibitionism-اگزیبیشنیزم):انحرافی است که فرد با نشان دادن اندام جنسی خود به لذت جنسی می رسد.
انحراف جنسی هرزه گویی تلفنی یا کامپیوتری (scatologia): انحرافی
جنسی است که در آن فرد یا بدون تمایل جنس مخالف و یا با میل و رغبت جنس
مخالف به صورت تلفنی از الفاظ و کلمات وقیحانه و جنسی برای ارضای تمایلات
شهوانی خود که معمولا" به همراه خود ارضایی است استفاده می نماید.
اختلالات جنسی و انحرافات جنسی و هیپنوتیزم درمانی:
تعریف اختلالات جنسی:
اختلالات جنسی را می توان به نوعی یک ناتوانی جنسی در مقاربت جنسی موفق با شریک جنسی خود تعریف نمود. که از نظر کیفی یک اختلال با اختلال جنسی دیگر متفاوت است. برای مثال فردی که دارای زود انزالی جنسی است ممکن است قادر به مقاربت جنسی باشد. اما در به رضایت رساندن شریک جنسی خود ناتوان باشد. ولی کسی که به هر دلیلی در هنگام مقاربت در نعوظ جنسی (مردان) ناتوان است این ناتوانی جنسی با ناتوانی در به اوج لذت جنسی رساندن شریک جنسی خود بسیار متفاوت می باشد. انواع اختلالات جنسی عبارتند از: ناتوانی در نعوظ (erection disability) ، اختلالات انزال، مانند زود انزالی، دیر انزالی، بی میلی جنسی، سرد مزاجی جنسی، درد جنسی (واژینیسم)، فوبی جنسی و یا ترس جنسی (ترس از مقاربت که بیشتر مخصوص خانم ها می باشد) و .... .
تعریف انحراف جنسی:
انحراف جنسی یک اختلال جنسی است که تمایلات جنسی فرد خارج از چارچوب رابطه جنسی طبیعی باشد. برای مثال تمایلات جنسی همجنس خواهانه (به جز افرادی که دارای نقص جسمانی می باشند)، خود ارضایی، مازوخیسم جنسی یا خود آزاری جنسی، سادیسم جنسی یا دیگر آزاری جنسی، فتیشیزم یا شئ پرستی جنسی (لذت جنسی از پای جنس مخالف و اشیا مرتبط)، حیوان خواهی یا زوفیلیا، کودک آزاری یا پدوفیلیا، مبدل پوشی یا ترنسوتیزم، خود نمایی جنسی یا اگزیبیشنیزم، چشم چرانی یا تماشاگری جنسی یا وویریسم اسکوپوفیلیا و ... .
علل اختلالات و انحرافات جنسی:
بطور کلی علت همه اختلالات و انحرافات جنسی در صورتی که مشکل جسمانی و پزشکی خاصی وجود نداشته باشد بر میگردد به عوامل روانی و تجربیات تلخ و یا شیرین گذشته فرد. بطور کلی یکی از عوامل مهم اختلالات و حتی انحرافات جنسی عامل افسردگی است (این اظهار نظر با توجه به تجربیات بالینی بسیار زیادی است که تا کنون با افراد مختلفی از این دسته بدست آمده است). به اعتقاد من همانطور که در بخش افسردگی گفته شد افسردگی یک پریشانی روانی است که می تواند هم در رفتار و افکار و احساسات فرد آشکار باشد و یا می تواند بصورت پنهان وجود داشته باشد (مثلا چرا یک فردی که کاملا سرحال و با نشاط است ناگهان میبینیم یکروز بعد خود کشی کرده). بنابراین بسیاری از مشکلات و اختلالات رفتاری و ذهنی در ذهن عامه مردم و حتی شاید بسیاری از متخصصین علوم رفتاری و روانشناسی که آنرا افسردگی نمی دانند اما در واقع علامتی از افسردگی باشد که فرد آن را دارا می باشد. برای مثال فردی که دچار افسردگی است این افسردگی حالات بی حوصلگی، بی حالی، لذت نبردن از زندگی و ... و همچنین بی میلی و یا مشکلات جنسی (که فرد آنرا افسردگی نمیداند) را بهمراه دارد. دومین عامل اختلالات و انحرافات جنسی بر می گردد به تجربیات دوران گذشته.تجربیات دوران گذشته در سرنوشت فرد بسیار اثر گذار است. چند مثال برای تفهیم مطلب. پسر بچه چهار ساله ای که در کف اتاق دراز کشیده ناگهان پاهای خواهر خود و ناخن های لاک زده او را می بیند و برایش جذاب و زیبا بنظر می رسد و آن را می بوسد و یا لیس می زند. این پسر بچه چهار ساله در سن سی سالگی با مشکل فتیشیزم و یا پا پرستی که برایش مشکلات زیادی در ارتباط با جنس مخالف فراهم نموده برای درمان مراجعه می کند که علایمی از افسردگی را نیز بهمراه داشت. مردی با همسر خود دچار اختلافات خانوادگی و نزاع می شود. و پس از مدتی مجددا با هم آشتی می کنند. اما پس از آن بطور کلی تمایل جنسی خود را به همسرش از دست می دهد. جالب اینکه پس از مدتی با خانمی آشنا میشود و با او ازدواج می کند بدون هیچگونه مشکلی. اما پس از مدتی مجددا بعد از یک مشاجره و نزاع توان جنسی خود را از دست می دهد. و بسیاری از موارد مشابه دیگر:
پیآمدهای اختلالات و انحرافات جنسی:
پیامدهای این اختلالات با توجه به مسایل فرهنگی و شخصیتی و یا به عبارتی از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از شخصی به شخص دیگر متفاوت می باشد. بطور کلی پیآمدهای اختلالات و انحرافات جنسی باعث افسردگی و حالات روانی مرتبط با آن ، روابط اجتماعی مختل، فرو پاشی کانون گرم خانواده، و مشکلات کاری ویا آینده ای گنگ و تاریک برای آن فرد می گردد. برای مثال فردی که دارای تمایلات همجنس خواهانه است ممکن است درفرهنگی دچار افسردگی گردد اما درفرهنگ دیگری دچار چنین اختلال عاطفی نگردد. و همینطور در موارد دیگر.
مطالب مشابه :
فتيشيسم چيست؟
3 آگوست 2011 ... اين دسته از افراد گاه با مشاهده كفش يا چكمه،جوراب و يا پاهاي زنان و يا حتي مشاهده انگشتان پاي زنان(فوت فتيش) دچار تحريك جنسي مي شوند و اين مساله
فتیش چیست؟
واژه فتیش در زبان انگلیسی به معنای بت می باشد ( نمی دونم چطور برای فارسی اون ... در نتیجه تمام این هجویانی که بعنوان فوت فتیش یا نظایر اینها می بینید تنها از
فتیشیسم؛ از بیماری تا درآمدی بر روابط نامشروع!!!
افرادی كه در كودكی طبق روش غلط خانوادگی رشد پیدا كردند و بنگاه تبلیغاتی غربی نیز بر آنها تاثیر گذاشته در جوانی با مشكلاتی دچار شدند، تجویز فتیش و امثال آن
عوامل روانی همجنسگرایی
شیئ پرستی، بت پرستی، پا پرستی (فوت فتیش) یا عضو پرستی و غیره انحراف جنسی است که فرد بوسیله دیدن و لمس کردن آنها از نظر جنسی تحریک و با آنها لذت
اختلالات جنسی و انحرافات جنسی و هیپنوتیزم درمانی
شیئ پرستی، بت پرستی، پا پرستی (فوت فتیش) یا عضو پرستی و غیره انحراف جنسی است که فرد بوسیله دیدن و لمس کردن آنها از نظر جنسی تحریک و با آنها لذت
آيا آزارخواهي جنسي بيماري است كه نياز به درمان دارد؟
آيا آزارخواهي جنسي بيماري است كه نياز به درمان دارد؟ سوال شما : foot fetish با عرض سلام خدمت شما امیدوارم جواب من را بدهید...پسری 20 ساله هستم..مجرد...که از سنین کودکی و
داستاني جديد تقديم به دوستان
آنچه كه از فوت فتيش به ياد دارم كمي ديرتر ظاهر شد.[2] حداقل اوايل شروع تحصيل در دانشگاه بود. شروعي دير ولي شديد و ويرانگر. ويرانياي كه جزء جزء روح و جسمم را
فتیشیسم چیست؟
این دسته از افراد گاه با مشاهده کفش یا چکمه،جوراب و یا پاهای زنان و یا حتی مشاهده انگشتان پای زنان(فوت فتیش) دچار تحریک جنسی می شوند و این مساله برای خود آنها آزار
دانلود كتاب دايره المعارف جنسي نوشته شده در سال 1326
وی,انواع انزال زودرس,روش جراحی برای بزرگ کردن آلت,ورزش آلت,دراز شدن,دستگاه وکیوم،آلت تناسلی را بزرگ می کند,زود انزالی,فوت فتیش,ارضا روحی,دستگاه كشنده آلت
برچسب :
فوت فتیش