اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه
فصل اول
اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه
منظوراز آموزش و پرورش توسعه و تکامل انسان است. هرنظام آموزشی عاری ازارزش ها با مفهوم
ومعنای اصطلاح آموزش و پرورش مطابقت نخواهد کرد ، به طوریکه گفته شده است آموزش و پرورش دارای دو مفهوم یا بهتر بگویم همانند یک سکه دو رو: که یک روی آن آموختن دانستنی ها و مهارت ها است . وروی دومی آن رو کردن به ارزش هایی است که به کار بستن آنها زمینه تکامل آدمی است . نظام آموزشی که در جستجوی ارزش های منفی است نظام بدی است، همچنان نظام آموزشی که وجود ارزش ها را انکار می کند فلسفه آموزش و پرورش را انکار می کند، انکار فلسفه آموزش و پرورش در نتیجه نادیدن ارزشها و بکاربستن آنها نشانه تنزل افراد و جامعه هایی است که ا ز آن روی بر می گردانند .
به این اساس نظام آموزشی رویگردان از ارزشها در نتیجه رویگردان از فرهنگ انسانی به جای هماهنگ کردن کودکان و نو جوانان با جامعه و فرهنگ و تمدن، می خواهد از آدمی به گفته “نیچه ” یک سکه رایج بسازد یا تهی کردن اوازویژگی های فردی و از خود و از فرهنگ انسانی تاریخ وسنت مانع تحول وتکامل آدمی می شوند، زیرا که انسان شدن آدمی دربرخورداری ازفرهنگ است وبخش بزرگ ازآن همواره ریشه درگذشته وتاریخ وسنت دارد.
پس اولین مقصود آموزش و پرورش این است که بداند که چه چیز برای انسان خوب است ،همچنین بداند که آیا این خوب ها، ارزش ها دارای سلسله مراتب هستند، یا نه اگر دارای سلسله مراتب هستند کدام ارزش ها در مقام و الا تری قرار دارند تا از طریق آموزش و پرورش تحقق یا بند؟
مثلا فیلسوف آرمان گرا و هم واقع گر ای دینی بر ای ارزش ها سلسله مراتب قایل اند ، بطوریکه ارزش ها ی معنوی بر تر از ارزش های مادی است، ودراین سلسله مراتب، ارزش های دینی در ردیف بالاتری قرار میگیرند. زیرا آنها به تحقق هدف نهایی یعنی یگانگی انسان با نظام معنوی کمک کند،به این سان مشخص می شود که چگونه آموزش و پرورش به جوانان و نوجوانان کمک کند، تا به تناسب مراحل رشد و توسعه شان ارزشها را به ترتیب او لویت واهمیت شان بفهمند ، بپذیرند وبا آنها زندگی کنند.
آموزش و پرورش سعی می کند نوجوانان و جوانان را به سوی ارزش های والا بکشاند به طوری که آنها را بفهماند تا بپذیرند و به آنها عمل کنند. نو چوانان و جوانان را با محیط ( بد ) ساز گار نخواهدبود بلکه آنان را برای بهتر کردن محیط زندگی تشویق و ترغیب خواهد کرد، چنین آموزش و پرورش نه تنها به نیازهای کنونی و فوری نوجوانان و جوانان بی اعتنا نیست بلکه این نیاز ها را هم به درستی به سوی چیز هاو امور مهمتر با چشم انداز های دورتر و فراسوی عینیت سوق خواهد داد، ممکن است پرسیده شود که چه نوع آموزش و پرورش به جای آموزش های حرفوی خاص به یاد گیرنده زمینه فکری و سابقه ذهنی آنان را به یاد گیری مهادت ها مورد نیاز قادر می سازد، به عبارت دیگر در این نوع آموزش و پرورش چالش فکری و تحریک یاد گیرنده به تفکر منطقی و خلاقیت مورد نظر است، که یاد گیرنده را برای یادگیری های سریع بعدی مطابق با نیاز مندی های متحول زندگی توانا می سازد در نتیجه آموزش و پرورش ، انسان یاد می گیرد چکونه زندگی را بسازد ، چکونه علاقه ها و توانایی های ویژه خود را توسعه دهد و چگونه زندگی کند .به این سان اساس و بنیاد آزادی را بگذارد و مسولیت انسانی خود را از طریق آموزش و پرورش آزاد بپذیرد. مضمون اساسات یک قسمت عمده علم پیداگوژی را تشکیل میدهد . و یا به عبارت دیگر اساس و یا بنیاد علم پیداگوژی را تشکیل می دهد، این مضمون برای دانشجویان تعلیم و تربیه و یا کسانیکه به تعلیم و تربیه نسل جوان سرو و کار دارند از دو لحاظ قابل اهمیت است .
· دانشجویان از این طریق به مسایل بنیادی پیداگوژی و تعلیم و تربیه هم چنان جریانات علمی که در طول تاریخ این علم به میان آمده آشنائی حاصل میکنند.
· دانشجویان از طریق آشنائی به اساسا ت تیوریکی پیداگوژی برای فعالیت های عملی آینده طوری آماده میگردند که در کار های عملی خود پیرامون تعلیم و تربیه بدون اشتباهات و اگاهانه عمل نمایند.
پیداگوژی و یا علم تعلیم و تربیه اگر چه به حیث علم تیوریکی تکامل نموده اما در عین حال یک علم عملی نیز می باشد،که این در حقیقت را بطه تیوریکی به عمل را نیز نشان می دهد. تحقیقات نشان می دهد که هر عملی که متکی به یک تیوری علمی نباشد یک عمل کورکورانه است ، که از اشتباهات خالی نخواهد بود . به اساس این واقعت هرکس که می خواهد در پیداگوژی و یا روانشناسی تخصص پیدا کند، باید قبل از کار عملی به اساس تیوریکی و مفاهیم اساسی تعلیم و تربیه آشنائی پیدا کند .
اساسات تیوریکی پیداگوژی از مفاهیم اساسی شروع می گردد که بنیاد این علم را نشان می دهد.
1 – تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش ( Education)
تعلیم و تربیت در زمانه های مختلف مفاهیم گوناگون بخود گرفته و در رابطه با شرایط عقیدتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی تحول یافته است. تعاریف مختلفی از مفهوم تعلیم و تربیت به بعمل آمده است که برخی از آنها به قرار ذیل اند.
· تعلیم و تربیت آموزش و پرورش فعالیتی است مداوم ، جامع و برای همه، برای رشد و تعالی انسان ، غنای فرهنگ و تکامل جامعه.
· تعلیم و تربیه ، آموزش سازمان یافته و پیوسته ئی است که برای انتقال مجموعه ئی از دانش ها ، مهارت ها و تفاهمی که برای کلیه فعالیت های زندگی ارزشمند میباشد طرح ریزی شده است.
· آموزش و پرورش مجموعه منظمی از فعالیت های معلم و شاگرد است.
· تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش عبارت است از تمام عملیه ها ، اثرات ، راها ، و روشهای که برای رشد و تکامل تمام توانائی های جسمی ، ذهنی ، معرفتی ، اجتماعی ، روانی ، اخلاقی و همچنین مهارتها و نگرش ها و رفتار انسان بکار میرود البته به نحوی که شخصیت انسان را تا ممکن ترین حد آن رشد دهدو یکی از ارزش های مثبت جامعه ئی که در آن زندگی میکند باشد.
· تعلیم و تربیت عبارت از انتقال منظم یک سلسله معلومات ، مهارتها و فعالیتهای هدفمندی است که افراد را با در نظر داشت شرایط دینی ، مذهبی ، اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی و غیره غرض ایجاد تغیر مطلوب و سالم و مثبت برای زندگی آبرو مند انسانی ازهر حیث آماده میسازد.
کلمه ( Education) درحال حاضرودرسطح بین المللی به چهار
معنا به کارگرفته شده است : به معنای مؤسسه یا نهاد (الف ) به معنای عمل یا تاثیر ( ب) به معنای محتوا ( ج) و به معنای نتیجه یا محصول(د )
الف : تربیت به مهنای مؤسسه یا نهاد به مجموعه ساختهایی اطلاق می شودکه در زمان معین در یک کشور یا در گروهی از کشور ها غایتشان تربیت افراد ملت است .
ب: تعلیم و تربیت به عنوان عمل یا نفوذ پر معنا ی که غالبآ تا سال 1950 برای ایجوکیشن در نظر گرفته می شد منطبق است . آنجا ک دور کیم ( 1911 ) تعلیم و تربیت را تآ ثیر ی می داند که نسلهای بزرگسال بر نسلهایی که هنوز برای زندگی اجتماعی به پختگی نرسیده اند می گذارند .
ج: تربیت در معنای محتوا در اولین تقریب بر آنچه “برنامه” نامیده می شود منطبق است . مانند تعلیم و تربیت علمی ،یا تعلیم و تربیت فنی یا تعلیم و تربیت هنری.
د: تربیت به عنوان گ محصول ” اثری است که در چهار چوب تعلیم و تربیت به معنای ” نهاد” و از طریق وسل به تربیت در معنا ” محتوا ” بر تعلیم و تربیت ، به معنای ” عمل و تاثیر ” مترتب می شود و شایسگی و کارایی فارغالتحصیلان آموزشی ، مبین آن است.
تعلیم و تربیه یا آموزش و پرورش از لحاظ مفهوم علمی اش با هم نزدیک است و از نگاه تلفظ و بیان، کلیمه تعلیم بر تربیه مقدم میباشد. اما در عمل تربیت بر تعلیم مقدم بوده که جدائی آنها از همدیگر هیچ امکان ندارد بلکه لازم و ملزوم یکدیگر میباشند.
کلیمه تعلیم از نظر معنی از این حد که وسیله و یا عاملی برای تربیت میباشد تجاوز نمی کند چرا که تعلیم جزی از تربیت یا وسیله برای تربیت میباشد. تعلیم خاص انسان است، انسان تعلیم پذیر است و تربیه وجه مشترک بین انسان و حیوان و نباتات است. تعلیم مقدم است برای انسان و تربیه مقدم است برای نبات و حیوان. تعلیم اثر پذیری دارد که اثر آن تربیت میباشد. برای توضیح بیشتر مطلب لازم است هر کدام آنرا بطور جدا گانه مطالعه نمایم:
1 – تعلیم چیست ؟
تعلیم اصلآ کلیمه عربی بوده و در زمان فارسی مترادف به آموزش است، به معنی آموختن، آگاه کردن به کسی و یا آموختاندن است و در اصطلاح عبارت از انتقال دانش و معلومات به اذهان شنونده یا شاگردان میباشد.
و یا تعلیم یا آموزش عبارت از انتقال حقایق علمی و ارزش های فرهنگی که توسط بشریت جمع آوری شده است میباشد. آموزش یعنی آموختن یک عده مواد و موضوع خاص به یاد گیرنده است. یعنی تعلیم عبارت است از فعالیت یا عملی که در جای خاص از روی قصد و با هدف معین و برمامه خاص انجام میشود و نتیجه آن برای آشنا ساختن نسل جوان با تجربیات نسل های گذشته است. پس گفته میتوانیم آموزش عبارت از یادگرفتن علم است که یاد گرفتن علم در تمام دوره های زندگی یعنی کودکی ، نو جوانی ، جوان و حتی کهن سالی ضروری بوده و انسان ها همیش به آن ضرورت دارند تا بتوانند در زندگی بهتر و خوبتر زیست نماید.
2 – تربیت چیست ؟
تربیت در لغت به معنی پروردن ، پرورش دادن ، نشو و نما دادن و بارآوردن است و در اصطلاح تربیت پرورشی است در تمام ساحات وجود طفل یعنی جسمی ، روانی ، ذهنی، عقلی ، اجتماعی ، اخلاقی ، عاطفی و غیره.
v تربیت عبارت از ایجاد یا پیدایش یک نوع تغیر در سلوک و رفتار است.
v تربیت یعنی رشد استعداد ها ، تهذیب اخلاق، ایجاد عادات خوب و به ثمر رساندن و نایل ساختن انسان به کمالات او در جنبه مادی و معنوی است.
v ما تربیت یا پرورش یعنی آماده ساختن فرد بطوری که نه تنها با محیط سازگاری نماید، بلکه بتواند در آن محیط دخل و تصرف کند و در نتیجه آن موجب رشد دایمی خویش و اجتماع گردد.
v یا تربیت عبارت است از جریان منظم و دوامدار که هدف آن کمک به رشد جسمی، معرفتی ، روانی ، اخلاقی و اجتماعی یا بطور کل رشد شخصیت انسان مورد پذیرش جامعه میباشد. تربیت یعنی تغیر در رفتار، تغیر در افکار و ذهنیت است.
معنی و مفهوم تربیت از نظر مورخان بزرگ
در این قسمت چند تعریف از تربیت از اهل نظر و مربیان بزرگ تعلیم و تربیت ارائه می شود تا اولا روشن شود از دید گاه صاحبنظران تربیت چیست ؟ چه ابعادی دارد؟ چه جنبه های راد ر بر می گیرد؟ چه هدفهایی را شامل می شود؟ و ثانیا مقایسه مناسبی میان تعاریف به عمل آمده و خواننده ، ضمن آگاهی از بیانات این بزرگان در باب تربیت به سیر تاریخی آن عنایتی داشته و تطور تحول معنا را درک کند و هم چنین تمرین خوبی را برای تعین نوع تعریف از نظر انواع سه گانه تعاریف ( دستوری، توصیفی و برنامه ای ) انجام دهد.
افلاطون : تربیت را کشف کردن و شکوفا نمودن استعداد های طبیعی ، یا از فوه به فعل درآوردن آنها در نتبجه اعمال محیط و مربی می داند.
ارسطو : معتقد است تربیت ایجاد فضیلت فردی (شامل تسلط بر نفس ناطفه، نباتب و حیوانی) و نیز فضیلت اجتماعی و مدنی است .
جان استوارت میل : تربیت را هر تآثیری می داند که آدمی در معرض آن است و تفاوت نمی کند آبشخور آن شی، شخص یا جامعه باشد.
( این تعریف بسیار دامن فراخ است و بنابر آن کمتر چیزی است که عامل تربیت نباشد و از سویی براساس آن روشن نیست هدف تربیت را چگونه می توان معلوم داشت )
هربارت : تربیترا مقوله ای می داند که در پی مراقبت از راه این آموزشها به کمال که همانا اعتدال و هماهنگی جسم و جان است دست یابد.
پستالوژی : تربیت را رشد طبیعی و تدریجی و هماهنگ همه استعداد ها و نیروهای گوهرین در انسان می داند .
فروبل : تربیت را رشد و تعالی نیروها و استعداد های بالقوه در نهاد آدمی میداند.
روسو: که الهام بخش پستالوژی و هربارت و فروبل است بر آن است که تربیت،هنر و فنی است که به صورت را هنمای یا حمایت و هدایت نیرو های طبیعی و استعداد های متربی و بارعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق می پذیرد.
جان لاک : تربیت را فراهم ساختن زمینه ای برای ایجاد روانی سالم در تنی سالم که سعادت فردی و به تبع آ ن سعادت اجتماعی را به دنبال می آورد.
کانت : تربیت را پرورش و تآدیب و تعلیم توام با فرهنگ می داند که در پی کامیابی متربی در جامعه آینده است ، جامعه ای که به مراتب از جامعه کنونی بر تر است .
امیل دورکیم: بانگرش اجتماعی خاص خودتربیت را عملی می داند که نسل بزرگسال بر نسلی که هنوز برای زندگی در جمع رسیده و پخته نیست اعمال می کند و هدف آن فعال ساختن و توسعه حالات فکری و مغزی او به گونه که مطلوب جامعه سیاسی در تمامیت آن و نیز مطلوب محیط خاصی که فرد بدان تعلق دارد است .
جان دیوی : تربیت را بارویکردی جامعه شناسی امری اجتماعی می داند که می توان آنرا باز سازی پیاپی تجربه برای افزایش
گسترده ژرفای محتوای اجتماعی آن دانست درعبارت خلاصه تربیت از نظر وی یعنی کسب تجربه ، به وسیله تجربه و رای باز سازی تجربه دانست.
تعلیم و تربیه رسمی و غیر رسمی
تعلیم و تربیت یا آموزش یا پرورش بصورت عموم بدو شکل صورت میکیرد:
1 – تعلیم و تربیه به شکل رسمی (Formal Education)
2 – تعلیم و تربیه به شکل غیر رسمی( Informal Education)
1 – تعلیم و تربیه رسمی :( Formal Education)
تعلیم و تربیه یا آموزش یا پرورش رسمی عبارت از آموزش منظم، قصدی و پلان شده که بطور معمول در مکاتب و مدارس و دیگر موسسات آموزشی صورت میگیرد.
تعلیم و تربیه رسمی به طریقه سازمان داده شده است که از سطوح ابتدایه ساده شروع میشود و بتدریج به سطوح عالی و تخصصی خاتمه می یابد. ( یعنی از دوره ابتدائی شروع تا تحصیلات عالی ادامه پیدا میکند). باید گفت که آموزش رسمی در محیط خاصی و با هدفی شخصی ، تحت مراقبت و به نظر مربی بصورت قصدی ، هدفدار و مستقیم صورت می گیرد. مثلآ: تربیت اگر در محیط خاصی مانند مکتب ، مدرسه و پوهنتون با هدف مشخصی انجام گیرد آنرا تربیت رسمی یا قصدی و مستقیم گویند.
اتمام موفقیت آمیز یک دوره یا سطح تحصیلی با دریافت اجازه ورود به مرحله بعدی توأم است.
2 – تعلیم و تربیه یا آموزش غیر رسمی ( Informal Education )
آموزش غیر رسمی به نوعی از آموزش اطلاق میشود که خارج از نظام آموزش رسمی بوده و بصورت منظم یا نا منظم بشکل غیر رسمی پیوسته یا نا پیوسته از نظر زمانی قابل اجرا است صورت میگرد. مثلآ : از راه تبلیغات ، وسایل ارتباط جمعی ، مانند اخبار ، رادیو ، تلویزیون ، مجلات ، مطالعه شخصی ، برخورد های اجتماعی و غیره صورت میگیرد آموزش یا تربیت غیر رسمی یا اتفاقی و غیر مستقیم نامیده میشود.
میزان تاثیر هر کدام از این نوع آموزش ، به عوامل از فبل سن ، نیاز ها ، استعداد ها ، شخصیت مربی ، ارزش های اجتماعی ، گرایش و رغبت شخص مورد تربیت ( متربی) بستگی دارد.
اصول تعلیم و تربیه
اصول که در تعلیم و تربیه مطرح است که در حقیقت منشاء و مصدر فعالیت های معلم و شاگرد میباشد. به قول یکی از دانشمندان تعلیم و تربیت، این اصل کشف کردنی میباشد نه وضع کردنی. یعنی هر اصل باید از تجربه های عینی که در شرایط واقعی صورت گرفته است استنتاج شود. و سودمندی آن لاقل در اکثر موارد به اثبات رسیده باشد. اصول تعلیم و تربیت به منزله ابزاری است که مربیان با استفاده از آنها میتوانند به موقع و در عین حال با روشن بینی کافی، تصمیم بگیرند و وظایف تربیتی خود را به نحوه رضایتبخش انجام دهند. این اصول عبارتند از:
1- اصل فعالیت:
به موجب این اصل هر قدر کودک در سنین طفولیت از آزادی بیشتری برای فعالیت ها برخوردار باشد از حس استقلال عمل بیشتری بهره مند خواهد شد و در زنده گی آینده اطمینان بیشتری به خود خواهد یافت. در این زمینه باید از رغبت ها و علایق شاگردان در امور تربیتی استفاده نموده، شرایط مطلوب برای به کار گیری این اصل آنست که دایره فعالیت های طفل محدود نگردد و به او مجال داده شود تا مقدمات آن چی را که لازمه زندگی است فراهم سازد و پایه محکمی برای زنگی خود تشکیل دهد.
به نظر پیروان «مکتب فعال» اشتاینر، جان دیوی و ادوارد کالاپارد انسان را ذاتاٌ موجود فعال میدانند که در جریان امور دخالت میکند تا تداوم عمل خویش را تضمین کند یا تعادل را که بین او و محیط موجود بوده است و مؤقتاٌ بر هم خورده است، از نو برقرار کند. ارزنده ترین قاعده این اصل اینست که: مراقبت کن که در هر کاری میتوان آن را، با رعایت ساختن روانی کودک، به فعالیت آزاد واگذار با در نظر داشت نتایج تربیتی این نظریه (معلم باید برای برانگیختن فعالیت های مورد نظر خود از رغبت های طبیعی شاگرد استفاده کند و شاگرد را از روی علاقه و رغبت به کار وادار کند، نه با ایجاد ترس و اعمال تنبیه که شاگرد را برای همیشه از یادگیری بیزار سازد.)
2- اصل کمال:
نگران تمامیت و کمالی است که در ضمن تدریس موضوعات برنامه، از قبیل ادراک، ارزش ها، معلومات عمومی مورد نظر است و طبعاٌ از رغبت های آنی و زودگذر شاگردان جدا میباشد، زیرا مکتب و آینده شاگرد نیز حقوق دارند که باید تأمین شوند. از اینرو مربی باید آینده و توجه به کمال زنده گی فرهنگی و تمدن شاگردان را مد نظر قرار دهد. بدین منظور شاید لازم آید که از لذت و سرور آنی طفل صرف نظر کنید و او را در جهت زندگی حاضر آماده سازد. در زمینه رؤسو یادآوری میکند آنچه مهم است در این اصل: «هدف من تنها این نیست که به شاگرد عمل بیآموزنم بلکه هدف آنست که به او روش کسب علم را وقتی آن به نیاز داشت یاد بدهم او را در جای برسانم که ارزش علم را به درستی درک کند و موجبات فراهم کنند که حقیقت را بیش از هر چیزی دوست بدارد و طلب کند.»
ظاهراٌ این است که مطلوب اصل کمال به قول مونتنی آدمی را ذهن پرورده باید نه مغز انباشته.
3- اصل حریت:
چون تا حدی میل به «ساختن» و در نتیجه توجه به تمرین قوا و استعداد ها در طفل موجود است و این امر یکی از حقوق شاگرد به شمار میرود مکتب باید در تأمین آن کوشا باشد به عنوان مثال، هر شاگرد در مکتب به امور مانندی بریدن چوب و تخته و ساختن چیز های مختلف تمایل دارد و همچنین برای انجام اموریکه مورد علاقه او است از هیچ کوششی کوتاهی نمیکند. برای تحقیق این میل، منشاء حریت (آزادی) باید توجه داشت که مبالغه و افراد در اصل حریت، موجب کم حوصله گی، شتاب زده گی و بی بندو باری در طفل میشود.
در این اصل به عقیده کرشن شتاینر، دانش آموز را آزاد بگذارید تا در باره رفتار خویش تصمیم بگیرد و در بین شرایط مختلف زندگی دست به انتخاب علاقه بزند. مربی باید بلد باشد، دو اصل سندیت و آزادی را برحسب میزان پیشرفت شاگرد از حالت وابستگی به سوی حالت استقلال، به صورت مناسبی به هم پیوند دهد. دوکتور هوشیار در این مبحث میگوئید: «دانستن تنها در زندگی کافی نیست توانستن و به کار بستن نیز لازم است… حتی دانستن تنها ضامن توانستن نیز نیست. برای نیل به پرورش واقعی باید طفل امروز و آدام بالغ فردا بتواند به آنچه آنرا خوب و پسندیده میداند تحقق دهد و از قوه به فعل آورد.
4- اصل سندیت:
این اصل گواهی آنست که شاگردان از راه فعالیت های خود به خودی، مانند بریدن چوب، بایسکیل سواری، ورزش و غیره صرفاٌ مورد علاقه شخصی او ست نمی تواند از حده امتحان نهائی که سندیت و اعتبار رسمی و آموزشی دارد بر آید. و به دریافت اطلاعنامه نایل شود. آموزشهای مکتب معمولاٌ از علومی تشکیل شده اند که هر یکی از ساختار و نظم منطقی درونی و بیرونی برخوردار اند و برای آموختن آنها روش و قواعد و ویژه نیز به کار میرود، همچنین هدف آنها تقویت نیروهای جسمانی و نفسانی و ایجاد عادت پسندیده است. مطلوب این اصل، عدم توجه به امیال و رغبت های طفل است و در حقیقت در برابر اصل حریت قرار میگیرد و به نوبه خود تعارضی ایجاد میکند که حل آن مربوط به داشتن دانش است و تجربه کافی از سوی افراد است که مسؤلیت تربیت کودک را بر عهده دارند.
5- اصل تناسب عمل و وضع:
بهترین طریقه آماده کردن کودک برای زنده گی آینده اش سعی در ارضا نیاز های مربوط به رشد کنونی اش میباشد. این اصل ناظر به چند نکته اساسی زیر است که همه با یافته های جدید روانشناسی مطابق است، تأکید دارد:
الف: آموزش باید در درجه رشد ذهنی شاگرد متناسب باشد.
ب: آموزش باید به نحوی با احتیاج های اساسی و نیاز های واقعی کنونی کودک مربوط باشد و علایقش را ارضا کند.
ج: مربی باید ضمین تغذیه تعامل کودک به فعالیت در زمان حال و در وضع موجود، سیرآینده، نیاز ها و علایق و تحول امکانات وی را در نظر بگیرد و از زندانی کردن او در موقعیت های در حال گذر، کنونی بپرهیزد.
کریشن اشتاینر، مثل معلمش پستالوژی، معتقد بود که آموزش باید با درجه رشد ذهنی دانش آموز متناسب باشد و مربی باید در هر یک از مراحل رشد توقعات خود را بر امکانات یادگیری کودک منطبق سازد. برآوردن توقعات که به طور کلی معقول و عملی است از لحاظ انطباق با مراحل رشد، سه گانه صورت میگیرد:
1. اگر توقعی که به طور کلی معقول و عملی است، اما قبل از وقت از طرف مربی مطرح شود کوشش مربی در مورد تربیت به نتیجه نمی رسد، وقت تلف میشود و طرفین مأیوس میشوند. برعلاوه اگر این وضع تکرار نشود به تدریج کودک در کفایت امکانات خویش دچار تردید میشود، اعتماد به نفس خود را از دست می دهد، کالاپارد کسانی را که قبل از وقت از کودک توقع بی جا دارند به کوردلانی تشبیه میکند که در بهار درخت را برای تحصیل میوه تکان میدهد. چنین مردمانی نه تنها در بهار میوه به دست نمی آورند، بلکه با اقدام عجولانه خویش که سبب ریختن شگوفه های بهاری میشود خود را از میوه تابستانی و خزانی هم محروم میکند.
2. اگر موقع مناسب پاسخ گویی به توقعی بگذرد نیل به هدف نیز دشوار و در بعضی موارد غیر ممکن میشود. مشاهده شده است که کودکانی که در سنین 2- 7 سالگی به علت از جمله ناشنوایی، حرف زدن را یاد نه گرفتن وقتی سن مناسب گذشت حتی اگر شنوایی خود را باز یابند نمیتواند حرف زدن را یادبگیرند.
3. اگر مربی توقع معقولی را به موقع یعنی به محض آنکه ارگانیزم برای آن آمادگی کافی کسب کرده مطرح کند نتیجه مطلوب به سهولت حاصل میشود.
ماریامونته سوری در این باره مینویسد: «مهم آنست که مراقب ظهور این قبیل مراحل حساس باشیم؛ فرا رسیدن آنها را مدغم شماریم و آنچه را که خود کودک برای ارضا آن مناسب تشخیص میدهد، در اختیارش قرار دهیم. و نکته دیگری که حایز اهمیت است، این است که باید نه تنها مراقب شروع مراحل حساس باشیم و با سرگرمیهای مناسب به تقاضای آنها پاسخ دهیم، بلکه علاوه بر آن نگذاریم این قبیل فرصت ها بدون بهره برداری از دست برود.
کلاپارد ضمن بررسی مفهوم علاقه و رغبت مینویسد: فعالیت همیشه بر اثر وجود احتیاج ظاهر میشود و هدف آن رسیدن به شی یا ایجاد مؤقتی است که رفع احتیاج میکند. هر شی ما را تحریک به فعالیت نمی کند، شی در صورت که محرک فعالیت است که در شرایط خاص قرار گرفته باشد.
کلاپاردی آن شرایط یا حالت خاص موجود زنده را که سبب تحرک واکنش یا فعالیت شود «رغبت» میخواند.
به عقیده جان دیوی وضع حاضر کودک در گذشته او ریشه دارد، تربیت فعلی او پایه و اساس زندگی آینده اش را تشکیل میدهد. آینده کودک از زمان حالش جدا نیست و برای اینکه در آینده بهتر بتواند با مسایل مربوط به زنده گی نایل آید، باید احتیاجات فعلی اش تأمین شود. استعداد هایش بطور مناسب رشد کند تا در آینده که خود ادامه یا محصول زمان حال است بتواند به طور بهتر زنده گی کند. پس توجه به آینده به هیچ وجه مستلزم چشم پوشی از وضع حاضر و سهل انگاری نسبت به احتیاجات، استعداد ها، رغبت ها، تمایلات فعلی کودک نیست. اما قبل از آنکه موقع چیزی فرا رسیده باشد باید مقدمات آنرا تدارک دید، باید بیش از آنکه با کودک به اساس منطق سخن بگوئیم او را برای درک استدلال و سخن منطقی آماده کنیم.
6 – اصل تفرد:
باید دانست که هر طفلی هویت خاصی خود را دارا است و حق دارد برای طرح زندگی فردی خویش از امیال و سیر طبیعی خود تبعیت کند و قوای خود را در راه اجراء وظایف حیاتی خویش صرف نمائید. این جنبه از حیات انسان، منشاء اصل تفرد را تشکیل میدهد.
مطلب اصل تفرد اینست که رغبت شخصی افراد مورد توجه قرار گیرد و تمایلات آنان مد نظر باشد. اجرای اصل تفرد هنگامی دشوار میشود که هر یک از شاگردان میل جدا یا مخالف امیال دیگران داشته باشند و بخواهد دیگران را نیز از امیال او پیروی کند. درینصورت، ادامه زندگی جمعی برای افراد مشکل میشود و باید اصل اجتماع را با مقدم داشتن مصلحت جمع به کار برد.
7 – اصل اجتماع:
از انجائیکه دولت و ملت، شرع و عرف و خلاصه تشکیلات یا موسسات اجتماعی نیز وظایفی بر عهده دارند که نیرو فردی به تنهایی برای اجرای آنها کافی نیست، کامه این موسسات حق دارند که از فرد انتظار اطاعت و تبعیت داشته باشند. معلم باید از هر حیث نماینده اجتماع باشد و این بالا ترین انتظار که باید از معلم داشت به مقصد اعمالی را که منجر به پرورش کیفیت های اجتماعی در طفل میشود «اصل اجتماع» گویند.
مطلوب این اصل آنست که همه افراد نظر و میل و خود را تابع خیر و صلاح جمع قرار دهد، قوا خود را در خدمت جمع بگذارد و از ارضا امیال شخصی خویش صرف نظر کند. مبالغه در اجرای این اصل، سبب میشود که افراد خود را فراموش کنند و از وضع خود بی خبر بمانند و حالت استقلال شان را از دست بدهند و در جمع منحل شوند بدین ترتیب دو اصل اخیر «تفرد و اجتماع» در برابر هم قرار میگیرند و تناقضات راه حلی که از هر جهت قانع کننده باشد ارایه نشده است. اما با وجود این آگاهی از اصول یاد شده موجب میشود که معلمان به خطیر بودن امر تعلیم و تربیت و لزوم توجه به جنبه های مختلف و متعارض آن پی ببرند و در کار تربیت کودک جمعی جهات را مورد ملاحظه قرار دهند.
روانشناسان جدید نظر اصلی پستالوژی را در مورد سهم مادر، سپس از آن پدر و همچنین تأثیر تربیت خانواده های پر جمعیت را در رشد کودک با روش تجربی تائید کرده است و سرنوشت عاطفی و اجتماعی طفل بر روابط پیچده بدنی و روانی که بین او و مادرش موجود است بستگی داشته و چگونگی طرز برخوردش با هم نوعان اش تحت تأثیر روابط او با پدر و دیگر اعضای خانواده اش قرار دارد. ( کودک در آغوش مادرش وابسته تر و ضعیف تر از هر موجودی دیگر روی زمین است و لی در امان جا نخستین تاثیرات اخلاقی ، محبت و حق شناسی را احساس می کند رعایت اصول اخلاقی در انسان نتیجه توسعه نخستین تاثیرات محبت و حق شناسی است که نوزاد احساس کرده است .)
امروز روانشناسی ذهن را به منزله یکی از عوامل زندگی اجتماعی قلمداد میکند که ذهن خود به تنهای قادر به انجام کار یا پرورش نیست ، بلکه پیوسته تحت تاثیر و تحرک عوامل اجتماعی قرار دارد و تنها از قوای اجتماعی تغذیه می کند و پرورش می آبد . ذهن را نمیتوان به منزله یک عامل شخصی و انحصاری دانست ، ذهن مظهر سعی وتلاش و تفکر بشر است و محیط که در ان پرورش می آبد هم جسمانی و هم اجتماعی است و میتوان گفت که عامل اجتماعی بیش از عامل جسمانی در پرورش ان موثر است .
مطالعات دقیق در زندگی کودک ثابت کرده است که انچه ذهن از لحاظ اجتماعی از اجدادش به ارث برده است تنها وقتی در زندگی کودک اثر عمیق می بخشد که کودک در محیط اجتماعی مناسب که در خور غرایز اجتماعی او با شد قرار گیرد . کودک از را ه تقلید و تلقین و علم مستقیم به تاثیر و اهمیت اجتماعی پی می برد جان دیوی ضمن اشاره به جنبه روانشناسی تعلیم و تربیت می نویسد : مهمترین مشخصات مرحله اول تعلیم و تربیت کودک ( مثلا از چهار تا هشت سالگی ) عبارت است از استفاده از رغبت های اجتماعی و ارتباط بین احساسات و افکار و عمل و مهمتر از همه در ایجاد زمینه برای ابرازی رغبت ها و استعداد ها وتمایلات درونی کودک است . موضوع درس و تعلیم و تربیت کودک در این سالها باید از صور مختلف زندگی خود و محیط اجتماعی پیرامون ان انتخاب شود که در پرتو آن کودکان بتوانند به حال اجتماع بو سیله بازی و یا کار های مختلف یا تقلید صنایع و نقل داستان و تصویر تخیلات و مکالمه تمرین و آزمایش نماید .
اصول تعلیم و تربیه با توجه به تحقیقات روانشناسی
اصولی که مبتنی بر احتیاجات اساسی افراد است :
1ــ احتیاجات بدنی : تامین احتیاجات بدنی از قبیل احتیاج به غذا ، آب ، هوا ، فعالیتهای عضلاتی و محافظت بدن در مقابل حوادث و امراض علاوه براین که در سلامت بدن موثر است در تامین سلامتی روحی او نیز تاثیر فروان دارد .
بنا براین معلم باید برنامه تعلیماتی خود را طوری ترتیب دهد کودکان عادات و تمایلات مناسب جهت رشد قوای بدنی بوجود آورده اطلاعات لازم را در این زمینه در اختیار ایشان بگذارد .
2ـ احتیاجات روانی : از نظر روانشناسان احتیاجات روانی به اندازه احتیاجات بدنی در تامین سلامت جسمانی و روحی تاثیر دارند . احتیاجات عمده روانی که عدم تامین انها موجب اظطراب و ناراحتی در افراد میشوند عبارت اند از :
الف : احتیاج به محبت : این احتیاج در هر مرحله از زندگی وجود دارد .
یعنی سالمندان و جوانان مانند کودکان احتیاج به محبت دارند . این احتیاج برای کودکان بیشتر محسوس است زیرا از محیط گرم و محبت آمیز خانه به مکتب وار میشوند . اگر مربی خود شخصا در ابراز محبت نسبت به کودکان خود داری کند یا در ایجاد محبت متقابل میان انها کوشش ننماید اظطراب و ناراحتی شدیدی میان کودکان بوجود می آید .
ب : احتیاج به بسبگی و تعلق به گروه : افراد انسان در هر مرحله از رشد میل دارند به گروه یا دسته ای تعلق داشته باشند . بناً مربی باید در تثبیت و ضع گروهی هریک از افراد به او کنک کند و در مورد کودکان ساکت و کناره گیر بیشتر مطالعه نماید .
ج : احتیاج بهت بیان و ابراز وجود : هر فردی از افراد بشر میل دارد افکار ، عقاید ، هنر و کارخود را در مقابل دیگران ابراز نماید . احتیاج افراد به بیان احساسات خود نیز مربوط به همین امر است . تامین این احتیاج در تسکین آلام درونی فرد ، در رشد قوه ابتکار و خلاقه افراد در بالا بردن رشد اجتماعی آنها و عایت حقوق دیگران اثرخوبی دارد . بنا براین مربی باید محیط تربیتی را طوری بوجود اورد که هر یک از افراد بتواند آزادانه افکار ، عقاید ، احساسات و هنر خود را ابراز دارد .
د : احتیاج به امنیت ،نظم ، هدف : احتیاج به امنیت در جنبه های مختلف زندگی ، نظم و ترتیب در کا های روزمده انسان و داشتن هدف از جمله احتیاجات ضروری انسان است . مربی باید در تامین این احتیاجات به کودکان کمک کند .
اصول مبتنی بر قوانین یادگیری :
1ـ اصل آمادگی : در جریان تدریس و یادگیری آمادگی شاگرد سرط اصلی فراگرفتن عقاید ، عادات ، تمایلات و مهارتهای معین است . منظور از امادگی این است که شاگرد در زمینه بدنی ، عاطفی ، اجتماعی و عقلانی به اندازه کافی رشد کرده باشد تا بتواند امور لازم را فراگیرد . بنابر این تدریس هر موضوع یا مطلب علمی باید توجه به آمادگی شاگرد صورت گیرد .
2ـ اصل تاثیر تجربیات قبلی در فراگرفتن مطالب تازه : بعضی از روانشناسان جریان یادگیری را مانند رشد میدانند . همانطور که رشد یک جریان دایمی است و گذشته آن با حال و وضع فعلی آن با اینده مربوط است یادگیری نیز تابع همین قاعده است .
بنا بر این تجربیات گذشته شاگرد پایه ادراکات فعلی او را تشکیل میدهد و آنچه شاگرد امروز میاموزد در رفتار آینده او موثر است . معلم باید در جریان تدریس متوجه تجربیات قبلی شاگردان در زمینه مواد درسی باشد .
3ـ اصل فعالیت : در جریان یادگیری ، شاگرد باید فعال باشد وخود تحت رهنمایی معلم به فراگرفتن امری اقدام کند . مطلب درسی وقتی برای شاگرد به صورت مساله یا مشکلی در امد و خود او در صدد حل مشکل بر آمد و مطالعات ، تحقیقات ، آزمایشها و بحث های لازم را انجام داد آنگاه می توان گفت در جریان یادگیری نقش موثر داشته و بصورت فعال مورد بحث را یادگرفته است . یادگیری وقتی صورت میگرد که شاگرد خود تجربه تکند و در نتیجه تجربه تغیراتی در افکار ، تمایلات و اعمال او ظاهر گردد.
4ـ اصل توجه به رغبت هدف و کوشش شاگردان : در جریان یادگیری علاقه ، هدف محرک وکوشش شاگرد نقش بسزایی دارد . اگر بنا باشد که شگرد از راه تجربه ، افکار و عقاید ، عادات و تمایلات و طرز کار خود را تغیر دهد باید نسبت به موضوع مورد یادگیری علاقمند باشد در جریان یادگیری هدف معینی را تعقیب نماید ، نسبت به یادگیری موضوع مرد نظر احساس احتیاج ننماید وهمین احتیاج او را به فعالیت و کوشش وادارد . بنا براین معلم باید علاقه ورغبت شاگردان را نقطه شروع کار خود قرار دهد ، در تعین هدفهای اسالسی به آنها کمک کند ، احتیاج آنها را در فعالیت های تربیتی در نظر داشته باشد و سعی کند شاگردان را از روی میل و علاقه به فعالیت وادارد .
5ـ اصل انتقال در یادگیری : کار عمده تعلیم و تربیت در موسسات تربیتی این است که شاگردان قادر سازد تا آنچه را که در مکتب میاموزند در برخورد به موقفیتهای تازه مورد استفاده قرار دهند . اگر انتقال صورت نمی گرفت کار مکتب عبث و بیهوده بود .
نکته مهیم این است که بیبینیم انتقال چه وقت انحام میگیرد . یادگیری وقتی واقعا صورت می گیرد که شخص یارگیرنده بصیرت وفهم لازم را در جریان یادگیری کسب نماید .
وقتی این بصیرت وفهم حاصل شد انتقال نیز به اسانی صورت می گیرد یعنی در صورت فهم ودرک کامل موضوع میتواند از آن موضوع در زندگی استفاده نماید .
6ـ اصل مربوط به روابط اجزا و کل : هرچه مطلب درسی در زمینه وسیعتری قرار گیرد و بصورت کل واجزای کاملاً بهم مرتبط تعلیم داده شود یادگیری عمیق تر صورت می گیرد اگر مطلب درسی با هم ارتباط داده شود و شاگرد بتواند ارتباط آنها را باهم درک نموده و بصورت ( کل ) در یک زمینه وسیع مورد توجه قرار داده شود فهم او از مطالب درسی بیشتر خواهد شد و در جریان یادگیری بصیرت لازم را کسب خواهد نمود .
7ـ اصل فهم در یادگیری : اگر یادگیری از روی بصیرت وفهم صورت نگیرد بی ارزش خواهد بود و اثر ان در ذهن شاگرد موقتی است . بسیاری از شاگردان رشته های مختلف علم را مورد مطالعه قرار می دهند و لی تغیری در افکار و اعمال آنها بوجود نمی اید دلیل آن اینست که یادگیری آنها بدون فهم به صورت جفظ صورت میگیرد . بنا براین باید جریان یادگیری فهم و بصیرت را مهم شمرد طوریکه قبلاً گفته شد اگر شاگرد خود در جریان یادگیری فعال باشد و نسبت به یادگیری احساس احتیاج کند و ارتباط این امر را باسایر امور درک کند خواه ناخواه فهم او بکار میافتد و مطالب را عمیقتر فرا میگیرد .
رابطه بین تعلیم و تربیه و جامعه
از نظریات و تحقیقات دانشمندان این حقیقت معلوم میگردد که تعلیم و تربیه یک موجود یا پدیده اجتماعی است و بین تعلیم و تربیه و جامعه روابط نزدیک و هم جانبه موجود است دانشمندان پیداگوژی در تحقیقات خود این روابط را به دلایل ذیل به اثبات رسانده اند.
اول به ارتباط مسایل رابطه بین تربیت و جامعه سوال این است که آیا تربیه انسان بدون جامعه ممکن است ؟ در مقابل سوال چنین اظهار نظر میگردد که تربیه انسان بدون جامعه ممکن نیست زیرا انسان در مرحله اول تولد به تربیه و کمک جامعه ضرورت دارد و بدون تربیه انسان عضو سالم جامعه شده نمیتواند از طریق تعلیم و تربیه انسان طرز سلوک و آداب و رسوم و معیار های ارزشهای فرهنگی را کسب کرده میتواند و از جانب دیگر مسئولیت جامعه در مقابل هر انسان این است که وی را مطابق آداب ، روسوم و عقاید جامعه تربیه می نماید.
و تربیه انسان بدون جامعه ممکن نیست و توسط تعلیم و تربیه انسان برای زندگی اجتماعی در جامعه آماده میگردد بنا برین جامعه و تعلیم و تربیه رابطه نزدیک دارد و تعلیم و تربیه به اساس نیازمندی های جامعه صورت میگیرد
رابط بین جامعه و تعلیم و تربیه از این واقیعت معلوم می گردد که تعلیم و تربیه همیشه تحت تغیر و تحول جامعه قرار دارد یعنی وقتی که جامعه تغیر و تحول میکند تعلیم و تربیه نیز تغیر و تحول میکند و همیشه یک حالت ثابت ندارد یعنی در نتیجه تحول و تغیر جامعه از لحاظ هدف و شکل از یک حالت به حالت دیگر تغیر میکند ، رابطه بین تعلیم و تربیه و جامعه دو جانبه است یعنی بین هردو روابط متقابل موجود است و تعلیم و تربیه بحیث یگانه وسیله تغیر و پیشرفت جامعه معرفی میگردد چنانچه اگر یک سیستم تعلیمی کشور افراد جامعه را با سواد نسازد و مطابق نیاز مندی های جامعه افراد را به سویه های مختلف تربیه نکند ، جامعه بشکل نورمال و مطابق پلان پیشرفت کرده نمیتواند.
همچنان جهت دیگری رابطه بین تعلیم و تربیه و جامعه از این واقیعت معلوم میگردد که تعلیم و تربیه نه تنها تابع نظام اقتصادی و تخنیکی جامعه است بلکه تابع سطح تکامل نظام سیاسی و ایدلوژیکی جامعه نیز میباشد یعنی در جامعه هر نوع عقاید سیاسی و مذهبی که موجود باشد تعلیم و تربیه نیز در خدمت آن میباشد. انسان موجودی است اجتماعی و در تمام مراحل حیات خود به تعلیم و تربیه نیاز دارد. یعنی تعلیم و تربیه به عنوان یک نهاد اجتماعی ساخته دست بشر است و یک مجوعه پلان شده و هدف داری میباشد که سر رشته آن در دست دولت ها است و با هدف های سیاسی و اجتماعی آغشته با سایر نهاد های جامعه ارتباط نزدیک و تنگاتنگی دارد.
رابطه تعلیم و تربیه با اقتصاد
حرکت تعلیم و تربیه یا آموزش و پرورش بدون اقتصاد سالم و لازم امکان پذیر نیست و هر گونه هدف صحی آموزش بدون پشتیبانی اقتصادی در نیمه راه یا اول راه متوقف میشود و نتیجه مطلوب و مثبت بدست نخواهد داد. اگرچه نظام مادی و تخنیکی جامعه در تاریخ جامعه بشری نقش تعین کننده دارد اما نظام معنوی جامعه یعنی تعلیم و تربیه از طرف خود بالای تکامل تاریخی جامعه تاثیر عمیق دارد.
اقتصاد بحیث بنیاد جامعه بالای تعلیم و تربیه تاثیر عمیق دارد ، اما تعلیم و تربیه هم در انکشاف و پیشرفت اقتصاد کشور بی تاثیر نیست. تاثیر اقتصاد بالای تعلیم و تربیه از دو لحاظ ذیل قابل درک است:
1 – سیستم تعلیمی هر کشور تابع سطح تکامل نیرو های تولید و مناسبات تولیدی یعنی قتصادی آن میباشد.
2 – پیشرفت تعلیم و تربیه و سیستم تعلیمی هر کشور به سرمایه ضرورت دارد. مثلآ: تربیه شاگردان و معلمین ، تأسیس مکابت ، تهیه مواد و وسایل درسی و تعلیمی بدون سرمایه امکان ندارد و از جانب دیگر تعلیم و تربیه نیز در رشد و انکشاف اقتصاد ملی کشور نقش مهمی را ایفا میکند.
تعلیم و تربیه از دو لحاظ در شد اقتصاد ملی کشور نقش دارد:
اول: تعلیم و تربیه قوای بشری را به سویه های مختلف طبق نیازمندی های جامعه تربیه میکند،زیرا بدون اشخاص مسلکی سرمایه گذاری و رشد اقتصاد ملی صورت گرفته نمیتواند.
دوم: تعلیم و تربیه بی سوادی را از بین میبرد از این طریق سویه عمومی تعلیمی مردم کشور را بلند میبرد. همچنان تعلیم و تربیه ذهنیت های مردم را در راه پیشرفت و انکشاف اقتصادی کشور آماده میسازد. قرار تحقیقات بین المللی ، کار تولیدی یک نفر با سواد نسبت به نفر بی سواد چندین برابر است. بر اساس این واقیعت عده از دانشمندان اقتصاد ، مصارف تعلیمی یک کشور را که در ساحه سیستم تعلیمی و معارف به مصرف میرسد یک نوع سرمایه گذاری غیر مستقیم میداند. بنأ چنین نتیجه میگیریم که تعلیم و تربیه و اقتصاد نه انها باهم رابطه نزدیک دارد بلکه در پیشرفت و توسعه یک دیگر نقش اساسی دارد.
فصل دوم
چرا پیداگوژی میخوا نید؟
علاوه بر دانشجویان رشته تعلیم و تربیه در دانشکده تعلیمات مسلکی در تمام دانشکده های تعلیم و تربیه و همچنین دیگر دانشکده های کشور مضمونی با همین عنوان تدریس میشود. از آنجا که دانستن فلسفه هر چیز به فهم آن کمک فراوانی میکند تصمیم گرفتیم که درین بخش « چرایی» تدریس این مضمون در دانشکده های مختلف را مورد بررسی قرار دهیم.
قبل از آن باید یاد آوری کرد که پیداگوژی در معنی عام به علم تعلیم و تربیه گفته میشود. برای جواب به این سوال میتوان سه دلیل عمده را بیان کرد.
1 – احتمال دارد در آینده معلم شوید.
در اکثر کشور های تازه استقلال یافته کمبود نیروی انسانی یکی از مشکلات اصلی این نوع جوامع بحساب میرود. تربیه معلمین به عنوان یکی از مهمترین نیرو های انسانی جوامع که خود مسئولیت تعلیم و تربیه نیروی انسانی را بر عهده دارد از اهمیت خاص بر خوردار است. این دلیل یکی از اولویت های چنین کشور های افزایش سریع کمی و کیفی معلم است. به این منظور در اکثر دانشکده ها مضامینی در رابطه به تعلیم و تربیه تدریس میشود تا در صورت امکان از فارغان دانشگاه ها به عنوان معلم استفاده میشود.
2 – یک عضو جامعه به حساب میروید.
تعلیم و تربیه علاوه بر مکتب و خانواده در جامعه نیز جریان دارد دوستان، آشنایان و همسالان، انواع رسانه های جمعی و همه و همه اجزای یک جامعه را تشکیل میدهند که هرکدام به اندازه خود در تعلیم و تربیه افراد جامعه سهم میگیرند. از این جهت، داشتن دانشی پایه در رابطه با تعلیم و تربیه، و نحوه تاثیر گذاری و تاثیر پذیری در جامعه، لازم و ضروری به نظر میرسد.
3 – در آینده پدر یا مادر میشوید.
هر انسان برای تکامل و بقای نسل نیازمند تشکیل خانواده است. تشکیل خانواده مسئولیت های بیشمار را برای زوجین به ارمغان میاورد که یکی از مهمترین آنها، تعلیم و تر بیه اطفال است. مخصوصآ در دوران قبل از مکتب، نقش والدین در تعلیم و تربیه طفل بسیار حائز اهمیت است. دانش تعلیم و تربیه، والدین را در تربیه صحیح و اصولی اطفال یاری میکند
پیداگوژی یا علم تربیت
اساس اصطلاح پیداگوژی یک کلیمه یونانی است ، از دو کلیمه مشتق گردیده است.
«Ped» و « Agogy» کلیمه Ped به معنی طفل و Agogy به معنی رهنما میباشد که در حقیقت مفهوم رهنمای سوق ، اداره و رهنمائی اطفال را افاده میکند. پیداگوژی بخیث یک رشتهُ از علوم اجتماعی ، علمی است که در باره تربیت ، تدریس و آموزش بحث میکند ، مانند سایر علوم از خود موضوع مشخص و میتودولوژی معین دارد.
موضوع اساسی پیداگوژی تعلیم و تربیه انسان بوده که از طریق تجارب و فعالیت های عملی انسان ها در جامعه بدست می آید. تجارب و فعالیت های عملی تعلیم و تربیه انسان ها نخستین منابع است که از آن در تحقیقات علوم پیداگوژی استفاده به عمل می آید.
پیداگوژی قانونمندی های تربیت ، تدریس و آموزش را مورد مطالعه قرار داده و می کوشد تا رابطه بین نظریات و عمل را قایم سازد و همیش به فنون تربیت ، تدریس و آموزش سر و کار دارد ، از همین سبب است که پیداگوژی را بنام فن تربیت هم یاد کردند که رابطه بین نظر و عمل را قایم نموده و در تعلیم و تربیت شاگردان مستقیمأ نقش بسزائی دارد ، یعنی علم پیداگوژی جنبه تطبیقی داشته در حصه تطبیق طرق و وسایل تربیتی با روانشناسی تربیتی روابط نزدیک و همه جانبه دارد.
<
مطالب مشابه :
اساسات تعلیم و تربیت
جایګاه و اهمیت « اصول د رمسایل تربیتی»: مسایل تعلیم و تربیت تحت تاثیر چهار چوب های معین و
نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نجیب الله جویا
نقش تعلیم و تربیه در جامعه روستایی افغانستان ! نویسنده : نجیب الله " جویا "وقتیکه کلمه و یا
میتود تدریس1
همچنان در تعلیم وتربیه میتود به مفهوم عام ، طریق اصول تدریس وسیله یی است برای
اساسات تعلیم و تربیت1
معارف سنگلاخ - اساسات تعلیم و تربیت1 - انجمن تعلیم و تربیت سنگلاخ
اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه
وبلاگ محمد ظاهر متین - اهمیت و ضرورت اساسات تعلیم وتربیه - وبلاگ معلوماتی و اصول تعلیم و
اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان
اهداف کلی تعلیم وتربیت افغانستان. رساله ای کارشناسی ارشد اینجانب تحت عنوان: بررسی اهداف کلی
معرفی جان لاک
تعلیم و تربیت. تعلیم لاك، تمسّك انحصاري به سنت، آداب و رسوم، و تكيه بر اصول لايتغير را
تاریخچه معارف افغانستان
علیجان سعیدی فارغ التحصیل فقه و اصول از جامعة المصطفی تعلیم و تربیت یکی از عرصه های
تعریف اصطلاحات تربیتی
فلسفه تعلیم و تربیت میتود ، شیوه ، طریقه ، اصول ، راه همچنان در تعلیم وتربیه میتود به
افلاطون
فلسفه تعلیم و تربیت - افلاطون - philosophy of education in iran
برچسب :
اصول تعلیم وتربیه