چرا مردان زن دوم می گیرند - بعضی از زنها جرا فقد دختر بدنیا میاورند
چرا مردان زن دوم می گیرند
در جامعه امروزی زمانیکه از مردان میپرسیم چرا زن دوم میگیرید پاسخ میدهند کارمان شرعی و قانونی است و شرعاً میتوانیم تا چهار زن اختیار کنیم! عدهای معتقدند ازدواج مجدد مردان بهدلایل مختلف قابل توجیه است، اما عدهای زنان را وفادارتر از مردان میدانند که با وجود ازدواج مجدد حاضر به ادامه زندگی با آنان میشوند.در بحث ازدواج مجدد، اکثر زنانی که همسرانشان ازدواج مجدد داشتهاند بر این باورند که در ابتدا شوهر آنها، خوب بوده اما بر اثر تأثیرات و تحریکات اطرافیان بهویژه زنان فامیل دست به اینکار زدهاند.معمولاً مردانی که با وجود داشتن همسر اقدام به ازدواج مجدد میکنند به چند دسته تقسیم میشوند...
●مردانی که از زن اول بچهدار نمیشوند
این مردان معمولاً براین باورند که برای بقای نسل خود و زنده نگهداشتن دودمان، اقدام به ازدواج مجدد میکنند.زبیده در اینباره میگوید: ۲۵ سال پیش ازدواج کردم. بعد از کلی دوا و دکتر متوجه شدیم که بچهدار نمیشویم. سه سال پیش تصمیم گرفتیم شوهرم ازدواج مجدد کند. رضایت دادم که ازدواج کند و بچهدار شود. خودم پرسوجو کردم و از بین آشنایان خانمی که ۲۵ سال از شوهرم کوچکتر بود و قبلاً ازدواج ناموفقی داشت و ثمره آن دختری بود، انتخاب کردم اما حالا که زن دیگری وارد زندگیام شده، تازه فهمیدهام چه اشتباهی کردهام. چون بعد از سه سال آنها هنوز بچهدار نشدهاند.او میافزاید: یک روز به شوخی به شوهرم گفتم حالا که بچهدار نشده طلاق ش بده او با تندی گفت که این چه حرفی است، او پروانه خانه است. با این حرف دنیا دور سرم چرخید. فهمیدم که دیگر نفوذ گذشته را روی شوهری ندارم. محبوبیتم را از دست دادهام. کس دیگری جای مرا گرفته است.از زن دوم این آقا میپرسم که چرا زن مردی شدی که ۲۵ سال از تو بزرگتر است در جوابم میگوید: از ازدواج اولم خیری ندیدم و با داشتن یک دختر طلاق گرفتم. چون پدر و مادرم فوت کردند مجبور بودم در خانه برادرم بمانم. طعنه و کنایههای زن برادرم تمامی نداشت. احساس میکردم که سربارشان هستم. وقتی این خانم برای شوهرش به خواستگاری م آمد با وجود اینکه میدانستم سر هوو میروم برای نجات از این وضعیت قبول کردم. حالا هم وضعیتم بهتر از گذشته است.
●مردانی که صاحب فرزند هستند اما پسردار نمیشوند
این عده از مردان گمان میکنند که ایراد از همسرشان است. در این خانوادهها زن چندینبار باردار میشود اما هر بار دختر به دنیا میآورد.نسرین ـ ف که هفت دختر دارد میگوید: ۱۵ سال است که ازدواج کردهام و حاصل آن هفت دختر است. حالا شوهرم میخواهد بهخاطر داشتن فرزند پسر، زن بگیرد. من هم به خاطر هفت فرزند دخترم مجبورم بمانم. چون نمیخواستم همسرم را از دست بدهم. چندینبار حامله شدم بلکه فرزند پسر به دنیا بیاورم اما نشد که نشد. با اینکه ۳۲ سال بیشتر ندارم اما به خاطر بارداری های متعدد، به صد نوع بیماری مختلف دچار شدهام.
●مردانی که به تحریک پدر و مادر ازدواج میکنند
بسیاری از این مردان افرادی دهنبین و بیاراده هستند. این افراد در ازدواج اول با عشق وارد شدهاند و همسرشان را واقعاً دوست دارند اما برخی از افراد خانواده ـ مثل مادر یا خواهر ـ به این دوست داشتن حسادت میکنند.خانم فهیمه ـ ح، ۵۱ ساله میگوید: ۳۶ سال پیش وقتی خانواده شوهرم به خواستگاری آمدند، پدر به شدت مخالفت کرد. او میگفت که این خانواده را میشناسد و به درد ما نمیخورند. این پسر تک فرزند است و تو با او عاقبت خوشی نخواهی داشت. خانواده شوهرم نیز دختردائیش را برایش نامزد کرده بودند و موافق ازدواج ما نبودند، اما شوهرم چون عاشق من بود، با سماجت خانواده مرا راضی کرد و ازدواج کردیم. شوهرم مادر نداشت و نامادریاش وقتی میدید که شوهرم اینچنین به من عشق میورزد، به من حسادت میکرد. چند دفعه هم به خاطر دخالتهای نامادری و پدر شوهرم قهر کردم و به خانه پدر م رفتم اما هر بار شوهرم با گریه و زاری مرا راضی به بازگشت میکرد. در عرض ۱۳ سال صاحب پنج فرزند شدیم. دخالتهای خانواده شوهرم بهحدی رسید که بالاخره او را راضی کردند که یک زن بیوه را که از همسر اولش پنج فرزند داشت بگیرد و با آمدن او ما دیگر در زندگی شوهرم مردیم. اوایل مشکلی نبود اما نفوذ آن زن باعث شد که او ما را فراموش کند. زماننداریهایش من بدبختیهایش را کشیدم و حالا که پدر شوهرم مرده و او ثروت زیادی به ارث نبرده، ما در نداری زندگی میکنیم و او تمام ثروتش را با پی همسر دومش ریخته است.
●ثروت و ازدواج مجدد
برخی از مردان وقتی به ثروت میرسند به قول قدیمیها شلوارشان دوتا میشود فیلشان یاد هندوستان میکند. خانمی که شوهرش پس از ثروتمند شدن ازدواج مجدد داشته میگوید: زمانیکه همسرم به خواستگاری م آمد، بهدلیل اینکه کار درست و حسابی نداشت، مادرم با ازدواجمان مخالف بود. اما پدر م معتقد بود روزی دست خداست و ما میتوانیم با کار و تلاش و استفاده از نیروی جوانی به همه چیز برسیم. وقتی زندگیمان را شروع کردیم شوهرم در کبابی کار گرفت. من نیز پابهپای او کار میکردم. کمکم وضعیت زندگیمان خوب شد. تازه داشتیم طعم زندگی را میچشیدیم که یکی از فامیلها تلفنی موضوع را به من گفت. وقتی ماجرا را به شوهرم گفتم ابتدا منکر شد اما وقتی اصرار و گریه مرا دید گفت: زن گرفتم جنایت که نکردم. من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم جزء گریه بهحال خودم که دستمزد ۲۰ سال زندگی و زحمتم به کجا ختم شد. الهی جز جگز بزنی!
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:برگزیده ها
●مردانی که از زن اول بچهدار نمیشوند
این مردان معمولاً براین باورند که برای بقای نسل خود و زنده نگهداشتن دودمان، اقدام به ازدواج مجدد میکنند.زبیده در اینباره میگوید: ۲۵ سال پیش ازدواج کردم. بعد از کلی دوا و دکتر متوجه شدیم که بچهدار نمیشویم. سه سال پیش تصمیم گرفتیم شوهرم ازدواج مجدد کند. رضایت دادم که ازدواج کند و بچهدار شود. خودم پرسوجو کردم و از بین آشنایان خانمی که ۲۵ سال از شوهرم کوچکتر بود و قبلاً ازدواج ناموفقی داشت و ثمره آن دختری بود، انتخاب کردم اما حالا که زن دیگری وارد زندگیام شده، تازه فهمیدهام چه اشتباهی کردهام. چون بعد از سه سال آنها هنوز بچهدار نشدهاند.او میافزاید: یک روز به شوخی به شوهرم گفتم حالا که بچهدار نشده طلاق ش بده او با تندی گفت که این چه حرفی است، او پروانه خانه است. با این حرف دنیا دور سرم چرخید. فهمیدم که دیگر نفوذ گذشته را روی شوهری ندارم. محبوبیتم را از دست دادهام. کس دیگری جای مرا گرفته است.از زن دوم این آقا میپرسم که چرا زن مردی شدی که ۲۵ سال از تو بزرگتر است در جوابم میگوید: از ازدواج اولم خیری ندیدم و با داشتن یک دختر طلاق گرفتم. چون پدر و مادرم فوت کردند مجبور بودم در خانه برادرم بمانم. طعنه و کنایههای زن برادرم تمامی نداشت. احساس میکردم که سربارشان هستم. وقتی این خانم برای شوهرش به خواستگاری م آمد با وجود اینکه میدانستم سر هوو میروم برای نجات از این وضعیت قبول کردم. حالا هم وضعیتم بهتر از گذشته است.
●مردانی که صاحب فرزند هستند اما پسردار نمیشوند
این عده از مردان گمان میکنند که ایراد از همسرشان است. در این خانوادهها زن چندینبار باردار میشود اما هر بار دختر به دنیا میآورد.نسرین ـ ف که هفت دختر دارد میگوید: ۱۵ سال است که ازدواج کردهام و حاصل آن هفت دختر است. حالا شوهرم میخواهد بهخاطر داشتن فرزند پسر، زن بگیرد. من هم به خاطر هفت فرزند دخترم مجبورم بمانم. چون نمیخواستم همسرم را از دست بدهم. چندینبار حامله شدم بلکه فرزند پسر به دنیا بیاورم اما نشد که نشد. با اینکه ۳۲ سال بیشتر ندارم اما به خاطر بارداری های متعدد، به صد نوع بیماری مختلف دچار شدهام.
●مردانی که به تحریک پدر و مادر ازدواج میکنند
بسیاری از این مردان افرادی دهنبین و بیاراده هستند. این افراد در ازدواج اول با عشق وارد شدهاند و همسرشان را واقعاً دوست دارند اما برخی از افراد خانواده ـ مثل مادر یا خواهر ـ به این دوست داشتن حسادت میکنند.خانم فهیمه ـ ح، ۵۱ ساله میگوید: ۳۶ سال پیش وقتی خانواده شوهرم به خواستگاری آمدند، پدر به شدت مخالفت کرد. او میگفت که این خانواده را میشناسد و به درد ما نمیخورند. این پسر تک فرزند است و تو با او عاقبت خوشی نخواهی داشت. خانواده شوهرم نیز دختردائیش را برایش نامزد کرده بودند و موافق ازدواج ما نبودند، اما شوهرم چون عاشق من بود، با سماجت خانواده مرا راضی کرد و ازدواج کردیم. شوهرم مادر نداشت و نامادریاش وقتی میدید که شوهرم اینچنین به من عشق میورزد، به من حسادت میکرد. چند دفعه هم به خاطر دخالتهای نامادری و پدر شوهرم قهر کردم و به خانه پدر م رفتم اما هر بار شوهرم با گریه و زاری مرا راضی به بازگشت میکرد. در عرض ۱۳ سال صاحب پنج فرزند شدیم. دخالتهای خانواده شوهرم بهحدی رسید که بالاخره او را راضی کردند که یک زن بیوه را که از همسر اولش پنج فرزند داشت بگیرد و با آمدن او ما دیگر در زندگی شوهرم مردیم. اوایل مشکلی نبود اما نفوذ آن زن باعث شد که او ما را فراموش کند. زماننداریهایش من بدبختیهایش را کشیدم و حالا که پدر شوهرم مرده و او ثروت زیادی به ارث نبرده، ما در نداری زندگی میکنیم و او تمام ثروتش را با پی همسر دومش ریخته است.
●ثروت و ازدواج مجدد
برخی از مردان وقتی به ثروت میرسند به قول قدیمیها شلوارشان دوتا میشود فیلشان یاد هندوستان میکند. خانمی که شوهرش پس از ثروتمند شدن ازدواج مجدد داشته میگوید: زمانیکه همسرم به خواستگاری م آمد، بهدلیل اینکه کار درست و حسابی نداشت، مادرم با ازدواجمان مخالف بود. اما پدر م معتقد بود روزی دست خداست و ما میتوانیم با کار و تلاش و استفاده از نیروی جوانی به همه چیز برسیم. وقتی زندگیمان را شروع کردیم شوهرم در کبابی کار گرفت. من نیز پابهپای او کار میکردم. کمکم وضعیت زندگیمان خوب شد. تازه داشتیم طعم زندگی را میچشیدیم که یکی از فامیلها تلفنی موضوع را به من گفت. وقتی ماجرا را به شوهرم گفتم ابتدا منکر شد اما وقتی اصرار و گریه مرا دید گفت: زن گرفتم جنایت که نکردم. من دیگر حرفی برای گفتن نداشتم جزء گریه بهحال خودم که دستمزد ۲۰ سال زندگی و زحمتم به کجا ختم شد. الهی جز جگز بزنی!
منبع:ویستا
ویرایش وتلخیص:برگزیده ها
بعضی از زنها جرا فقد دختر بدنیا میاورند , چرا مردان زن دوم میگیرند