لطفا برای رهبری تکلیف تعیین نکنید! /دلسوزی صدای آمریکا و منافقین برای هنجارشکنان آببازی
«به تازگی با ایجاد هماهنگی میان دو وزیر بهداشت و ارشاد، بحث بیمارستان
سینماگران حل شد و یا بحث بیمه بیکاری حل شد، برای مسکن با یک نامه ما
2000 مسکن مهر گرفتیم. در گذشته از سیستم غیرقانونی و صدقهای خانه سینما
کمک میکرد اما باید کمک به صنوف طبق قانون باشد... اجماع نگاه نظام این
است که خانه سینما با این ماهیت منحل است... سیستم مدیریتی ما در نبود
صنوف هم کار میکند و گواه آن هم برگزاری جشنواره فیلم فجر و انجام همه
وظایف مدیریت سینمای در سال گذشته است اما صنوف باید باشند...» اینها
بخشهایی از اظهارات پرویز شیخ طادی و جواد شمقدری است که دقیقاً یک سال پیش در چنین ایامی مطرح شده بود.
شمقدری
و دوستانش در آن برهه تلاش میکردند، مسئولیت و نقطه اصلی این
تصمیمگیریها را به نظام تسری دهند؛ اما نه افکار عمومی این ادعاها را
پذیرفت و نه شواهد توانست مهری بر اثبات چنین اظهاراتی باشد، بلکه برعکس
هر چه از تعلیق فعالیت این نهاد صنفی و تلاش برای انحلال و جایگزینی نهادی
با همین ساختار گذشت، اصالت گفتار این عده بیش از پیش نمایان میشد تا
اینکه در فاصله چند ماه تا انتخابات ریاست جمهوری، به یکباره رئیس دولت
دستور تشکیل کمیتهای برای اصلاح اساسنامه این نهاد را صادر کرد؛ اتفاقی
که پس از دیدار هنرمندان با احمدینژاد رخ داد و سنگرهای فتح شده توسط
شمقدری و دوستانش را سست بنیانتر از پیش کرد.
اصلاح اساسنامه با کشمکشهای فراوان به پایان رسید و حالا فشار برای رفع این ماجرا افزایش یافته بود، تا آنجا که اسفندیار رحیم مشایی در نیمه اردیبهشت ماه
از بازگشایی خانه سینما در دولت دهم خبر داده بود و قهرمان ماجرا ظاهراً
شخصی بود که به قول پسین احمدینژاد، همان احمدینژاد است؛ اما بازی به
خوبی پیش نرفت و در رقابتهای انتخاباتی، قهرمان ماجرا از داستان بیرون
گذاشته شد و پس از این بود که روند بازگشایی خانه سینما نیز به کندی
گرایید. با فرارسیدن فصل انتخابات ریاست جمهوری، یکی از برنامههای محوری
بیشتر کاندیداها از جمله رئیس جمهور منتخب، بازگشایی خانه سینما بود؛
بنابراین، حتی اگر دولت دهم نیز در خانه سینما را باز نمیکرد، دولت یازدهم در نخستین گام این نهاد غیردولتی را بازگشایی میکرد.
بنابراین
بهترین راه، بازگشایی خانه سینما و ثبت این بازگشایی به نام یک مقام ارشد
دولتی بود که در همان دولت خانه سینما بسته شده است. در چنین شرایطی، نامه
احمدی نژاد مبنی بر تأکید به بازگشایی خانه سینما خطاب به جواد شمقدری
منتشر میشود و در همین حال، شمقدری در حرکتی ظاهراً در راستای خواست رئیس
جمهور و در عمل بر خلاف متن نامه، درصدد برمیآید تا ضمن ارائه
اساسنامهای متفاوت از اساسنامه اصلاح شده توسط کمیته هفت نفره مرضی
الطرفین، با برگزاری انتخابات برای اصناف سینمایی پیش از پایان دوران حضور
در معاونت سینمایی و سپس برگزاری انتخابات خانه سینما با حضور منتخبان این
اصناف، به هر نحو ممکن، مدیریتی همسو با خود بر این نهاد قرار دهد؛ اتفاقی
که بعید به نظر میرسد تحقق یابد و اساساً فرصت برای گذراندن تشریفات
قانونی برای برگزاری این مجمع باقی نمانده است!
متن دستور رييس
جمهور که به جای وزیر فرهنگ و ارشاد، مستقیم خطاب به شمقدری بدون اشاره به
پست وی و حتی سلام، در هامش نامه مسعود جعفري جوزاني مبني بر «ارائه
گزارش بازگشايي خانه سينما» نگاشته شده و به نوعی مصداق ضربالمثل نذر
روغن ریخته برای امامزاده است، به شرح زير است:
«باسمه تعالي
جناب آقاي شمقدري
ضمن
تشکر از تلاش نمايندگان خانه سينما با آن معاونت و اين جانب در ايجاد
تفاهم براي بازگشايي هر چه سريعتر خانه سينما، اميدوارم اين اقدام گام
مثبتي در ايجاد فرصتهاي بهتر و برتر براي صنعت سينماي ايران باشد.
امروز
اهميت صنعت شگرف سينما در نشر ارزشهاي الهي- انساني و آرمانهاي بلند
انقلاب بر کسي پوشيده نيست. بايد جايگاه شناخته شده سينماي ايران در جهان
با تلاش مشترک اهالي سينما در سطح شايسته ملت بزرگ ارتقاء يابد. همه
سينماگران با هر سليقه و گرايش سياسي همدل و متحد براي اعتلاي فرهنگ
متعالي اسلامي و ايراني اين سرزمين نوراني تلاش نمايند. از ديگر موارد
ضروري، لزوم رسيدگي به مشکلات صنفي هنرمندان و گشودن گرههاي فني و
حرفهاي صنعت سينما از طريق مشارکت جمعي هنرمندان به ويژه افراد با تجربه
و صاحبنظران علمي و فني است.
وجود يک نهاد صنفي مانند خانه سينما
براي هم افزايي توان سينماي ايران و رسيدگي به مشکلات و موانع، ضروري است
و طبيعي است که اين نهاد بايد غيردولتي باشد و بماند و مراقبت شود به هر
دليلي اين نهاد با اهميت تعطيل نشده و جامعه هنري از مزاياي وجود آن
بيبهره نشوند. انتظار دارم با همکاري جدي و گسترده حوزه سينمايي دولت و
خانه سينما محصولات برتر سينمايي بيشتري توليد شود و شاهد حضور موثرتر
سينماي ايران در عرصههاي جهاني باشيم.
از همه هنرمندان و خانواده
بزرگ سينما که عليرغم برخي مضايق با عشق به ايران و فرهنگ الهي اين سرزمين
در خدمت تعالي فرهنگي و اعتلاي نام و رسم ملت ايران هستند تشکر مينمايم و
از خداوند منان براي همگان سلامت و موفقيت مسئلت دارم.
محمود احمدينژاد
رييسجمهوري اسلامي ايران»
---------------------صبح روز بعد از صدور رای دادگاه کهریزک، نه نشانی از این حکم مهم در
روزنامه ها به چشم میخورد و نه حتی نشانهای از این اتفاق بزرگ در
رسانههای برخط (آنلاین) به جای مانده بود چراکه انتشار رای غیر قطعی
غیرقانونی بود و علاوه بر آن، از زمان انتشار نخستین خبر در این رابطه،
دادسرا به شدت بر اجرای قانون منع انتشار حکمِ غیر قطعی اهتمام ورزیده بود!
پس از گذشت حدود یک ماه و نیم از برگزاری آخرین نشست
دادگاه قضات تعلیق شده کهریزک، سرانجام رای پنج قاضی پرونده به متهمان و
شاکیان و همچنین وکلای مدافع ایشان ابلاغ شد تا گمانهزنیها درباره فرجام
پرونده پایان یافته و نقطه نهایی پرونده تا اندازه زیادی (به دلیل قابل
اعتراض بودن حکم) مشخص شود.
بر اساس این حکم، هر سه متهم در باب
اتهامی که مشترکا به ایشان وارد شده بود، مجرم شناخته شده و به انفصال از
خدمات قضایی و دولتی محکوم شدند و متهم ردیف نخست پرونده که با دو اتهام
دیگر نیز مواجه بود، در یکی محکوم و در دیگری بر اساس رای اکثریت قضات
تبرئه شود.
این اتفاق در حالی رخ داد که به جز قاضی حداد، متهم ردیف
سوم پرونده که حتی حاضر به حضور در نشست های دادگاه نشد، دو متهم دیگر در
اظهار نظرهای متعددی که در جمع خبرنگاران و با رسانه های مختلف داشتند،
هرگز به اندازه سر سوزنی خود را مقصر ندانسته و حتی گاه اعمالی که امروز
منجر به محکومیت ایشان شده را تا حد جهاد منزه دانسته و مایه مباهات
میخواندند.
این نکته که در سخنان اولیای دم جان باختگان جنایت
کهریزک به دیده نشدن اثرات پشیمانی در چهره ایشان تعبیر میشد، تا آنجا
ادامه یافت که مرتضوی، دادستان سابق تهران در آخرین روزی که فرصت ارائه
لایحه دفاعیه خود به دادگاه را داشت، در جمع فراخوانده خبرنگاران، در خطابه
ای طولانی همه را مقصر دانست و خودش را از هر اتهامی مبرا دانست و جالب
اینکه دایره خطاکاران را تا دوست و همکار سابق خود، دادیاری که متهم ردیف
دوم پرونده است نیز گسترش داد.
او که از یک سو دادگاه را سیاسی
میدانست، از سوی دیگر ابراز میداشت که زمان وقوع جنایت در مرخصی بوده، از
جهتی ادعا داشت که بازداشتگاه قانونی بوده و اقدامات مجموعه تحت امرش درست
بوده، از طرفی بر صلاحیت دادگاه ایراد وارد میدانست، از منظری روند
دادگاه را غیر عادلانه توصیف میکرد و خلاصه هر ایرادی که میتوانست به هر
چه به ذهنش میرسید میچسباند و پیش میرفت، حالا که با رای دادگاه محکوم
شناخته شده و تلویحا دروغگو شناخته شده است، سکوت پیشه کرده است.
این
سکوت عجیب که دیگر متهمان هم در آن فرو رفته اند، معنایی نخواهد داشت جز
اینکه به رای دادگاه تمکین کرده اند که اگر غیر از این بود، حتما به آن
واکنش نشان داده و دست کم به مثابه دفعات قبل، از ارتباطات رسانه ای خود
برای نشان دادن اعتراضشان به حکم بهره میگرفتند اما این اتفاق رخ نداده تا
برخی این گونه تصور کنند که چه بسا ایشان از میزان مجازات های در نظر
گرفته شده برای خود رضایت داشته و آن را خفیف تر از تصوراتی یافته اند که
نگرانی حاصل از آن موجب شده بود پیش از صدور حکم مواضع تندی اتخاذ کنند.
به
عبارت بهتر، مگر میشود متصور بود که متهمی که حتی درباره حضور اقوام درجه
یک شاکیان در دادگاه گلایه مطرح میکرد و برای دریافت برائت خود نزد افکار
عمومی (مرتضوی در جمع خبرنگاران گفته بود که قضاوت افکار عمومی در این
پرونده برایش به مراتب مهم تر از رای دادگاه خواهد بود) حاضر به انجام فعلی
غیر قانونی همچون انتشار لایحه دفاعیه ارائه شده به دادگاه غیر علنی در
خبرگزاری های دولتی بود، به یک باره سکوت پیشه کرده و حتی برای اقناع افکار
عمومی هم که شده، نه در مذمت رای دادگاه سخن بگوید و نه تمکین و چه بسا
شادمانی از آن را دستمایه سخنرانی برای رسانه ها کند؟
ماجرا زمانی
جالب تر خواهد شد که بدانیم تمکین به رای دادگاه به معنای پذیرفتن ارتکاب
جرم توسط متهمان بوده و رد این شائبه هم تاکید دیگری بر شکستن سکوت متهمان
خواهد بود؛ مهمی که به رغم سپری شدن حدود یک هفته از ابلاغ رای، هنوز به
وقوع نپیوسته و چه بسا رخ دادن آن در روزهای آتی هم نتواند توجیه خوبی برای
مدت زمان سپری شده به سکوت توسط ایشان باشد.
این در حالی است که
تمامی متهمان سالها در کسوت قضاوت مشغول به کار بوده و میبایست به تمامی
ابزار کار خود مسلط باشند؛ به این معنی که راهکارهای حقوقی را بدانند و
برای تبرئه خود از محکومیت صادر شده، تمامی راه و روشهای پیشبینی شده در
قانون را به کار گیرند؛ مگر اینکه اصولا بنیان قضا را در کشورمان قبول
نداشته باشند که خود مبحث جدایی خواهد بود و البته متهمان ادعایی در این
باره نداشته اند.
کافی است خود را به جای متهمی تصور کنیم که در عین
مظلومیت (آنچه مرتضوی و همکاران وی در این پرونده ادعا داشتند) با حکمی
سنگین مواجه شده و هم از بابت ارتکاب فعلی همچون بازداشت غیر قانونی (برای
هر سه متهم) و هم از باب معاونت در تنظیم گزارش خلاف واقع (درباره سعید
مرتضوی) مجرم شناخته شویم؛ آیا هضم چنین محکومیتی ساده بوده و یا سکوت در
برابر چنین اجحافی، عاقلانه و منطبق بر مبانی حقوقی و دینی خواهد بود؟
تلاش
برای یافتن پاسخ این پرسش، چاره برایمان باقی نخواهد گذاشت جز تمکین
متهمان به رای دادگاه که میتواند ریشه های مختلفی داشته باشد؛ تمکینی که
شاید با اقدام متهمان نسبت به استفاده از حق قانونی خود برای اعتراض به حکم
(با علم به این موضوع که اعتراض به حکم دادگام نمیتواند منجر به سنگین
شدن مجازات های در نظر گرفته شده شود) کمی به اعتراضات متعدد ایشان به ریز
تا درشت دادگاه پیش از اعلام رای دادگاه شباهت پیدا کند.
اینجاست که
در این رهگذر ممکن است نشانه های پشیمانی هم در چهره متهمان هویدا شود چرا
که چه بخواهیم و چه نخواهیم، اگر روزی هر کدام از ایشان با خانواده جان
باختگان جنایت کهریزک مواجه شوند، برخلاف سالهای گذشته و حتی برخلاف رویه
معمول ایشان در نشست های دادگاه، این بار ایشان در جایگاه محکوم قرار گرفته
اند و اگر پشیمان نباشند، حتی در اقناع اذهان دور و اطرافیان و خانواده
خود نیز دچار مشکل خواهند شد!
----------------------------
دولت اصلاحات تمام هم كه شد، كمتر كسي را حتي در ميان بزرگان اين جريان
ميشد يافت كه تعريف درست و نهايي اصلاحات را بداند. شايد ساليان بعد از
دوران اصلاحات برخي آمدند و گفتند كه منظورشان از تحولات 76 تا 84 چه بوده
ولي همين يك واژه به ظاهر «ساده» تفسيرهاي فراواني داشت. به قول معروف هر
کسی از ظن خود شد یار من!
هر
دولتي در ايران به نامي شناخته ميشود. اين نامها و نشانها لااقل در دو
رئيسجمهور آخر بيش از بقيه ملموس بود. دولت سيدمحمد خاتمي را اصلاحات
ناميدند و دولت احمدينژاد خود را دولت عدالتطلب ناميد اما نه گفته شد
اصلاحات چيست و نه حرف صريحي از عدالت به ميان آمد. سخن از عدالت هم كه شد
هركسي از زعم خويش آن را تحليل كرد.
آخرش هم كسي نپرسيد
عدالتي كه گفته شد كجا رفت؟ آيا فقرا بهرهاي از دولت عدالت محور بردند يا
آنكه فقيرتر از گذشته چشم بر دست دولت دوختند؟ سرنوشت مفهومی اصلاحات هم
بهتر از واژه عدالت نبود. چنان تفسیرهای وسیع و متفاوتی از اصلاحات میشد
که سرانجام هم معلوم نشد منظور واقعی از اصلاحات چه بود. همین سرانجام
نامعلوم اصطلاحات کلیدی دولتهای گذشته میطلبد که با نگاهی نو به شعارهای
اصلی دولت جدید نگاه کنیم. چراکه واژگان «پركاربرد» دولتها تعريف كه شود
هم آن دولت ميتواند نقشه راه مشخصي براي خود داشته باشد و هم از
سوءاستفاده و سوءتعبيرهاي بعدي جلوگيري خواهد شد.
«اعتدال»
هم از همان دست واژههاست. انتخابات رياستجمهوري سبب شد تا در هياهوي آن
روزها كه ذات و لازمه هر انتخاباتي است، واژگان كليدي گم شوند. سوت پايان
انتخابات كه به صدا در آمد، آرام آرام فرصت تعريف آنچه در انتخابات گفته
شد و به نوعي بيان «مطالبه ها» پيش آمد. تعريف «اعتدال» هم مطالبه است.
اين
روزها چه در ميان سياستمداران و چه در ميان علما و ائمه جمعه همه خواهان
تعريف «اعتدال» هستند. اهميت تعريف «اعتدال» آنگاه اهميت بيشتري مييابد
كه بدانيم كسي را نميشود در زمين يافت كه لااقل در بيان مخالف «اعتدال»
باشد. برخي اعتدال را ميانه گرفتن در جنگ حق و باطل فرض كردهاند. برخي به
صراحت دولت اعتدال را دولتي ناميدهاند كه همه گروههاي سياسي در آن داراي
سهم خاص خود باشند. برخی دیگر هم تعریفهایی ارائه دادند که خود مفهومی
افراط و تفریطی را از واژه اعتدال به اذهان متبادر میکند.
تشكيل
كارگروهي براي تعريف اعتدال اگرچه با اما و اگرهاي فراواني روبهروست، اما
مي تواند بارقه هايي از اميد راهم به همراه داشته باشد كه اعتدال نيز به
سرنوشت واژههايي چون اصلاحات و عدالت دچار نشود. اعتدال در ابتدای مسیر
است و میتوان پیش از آنکه دچار تعارض در معنا شود مانع چنین تعارضی شد که
یقینا راهکار آن هم در تعریفی جامع و مانع از مفهوم اعتدال و مصادیق آن
است.
----------------------------------------------
بازگشت هاشمی به نماز جمعه؟
لطفا برای رهبری تکلیف تعیین نکنید!
بعد از پایان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، تلاش دهایی برای بازگرداندن اکبر هاشمی رفسنجانی به نماز جمعه تهران آغاز شده است. بعد از پایان انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، تلاش هایی برای بازگرداندن اکبر هاشمی رفسنجانی به نماز جمعه تهران آغاز شده است.به گزارش گروه سیاسی صراط، اکثر اصلاح طلبان در این خصوص معتقدند دلیلی برای دوری هاشمی رفسنجانی از نماز جمعه تهران وجود ندارد.
به درستی معلوم نیست هدف این افراد از بازگشت هاشمی به نماز جمعه چیست، اما به نظر می رسد تصور آنها این است که با این بازگشت، تریبونی «سیاسی» و تاثیرگذار در اختیار طیفی از اصلاح طلبان قرار خواهد گرفت.
نماز خواندن فقط به خاطر هاشمی!
در یکی از آخرین اظهارنظرها در این خصوص، صادق زیباکلام برای مهم و تاثیرگذار جلوه دادن بازگشت هاشمی به نماز جمعه گفته است «من تردیدی ندارم که اگر آیت الله هاشمی مجددا به تریبون نماز جمعه بازگردد بیش از یک میلیون نفر برای اقامه نماز حاضر خواهند شد و حتی کسانی که طی این سالها در نماز جمعه تهران حاضر نشدهاند بار دیگر پای منبر او باز میگردند.»
این ادعای زیباکلام در حالی مطرح می شود که هم اکنون نیز در مناسبت های مهم و ویژه، تعداد نمازگزاران جمعه در تهران را میلیونی برآورد می کنند. از طرفی سخنان زیباکلام این ادعا را مطرح کرده که عده ای صرفا به خاطر عدم حضور هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه در این سال ها، قید این فریضه دینی سفارش شده را به طور کامل زده اند!
این در حالی است که آخرین نماز جمعه هاشمی در سال 88، با حاشیه های فراوانی همراه بود. مهم ترین این حاشیه ها مربوط به عده ای موسوم به «نماز اولی ها» می شد که صرفا به دلیل مسائل سیاسی و انتظار شنیدن سخنان تحریک آمیز به دانشگاه تهران رفته بودند!
جالب است که زیباکلام ساز و کار بازگشت هاشمی به تریبون نماز جمعه را هم مطرح کرده و گفته است که «مسئولین با افراطیونی که تهدید کردهاند در صورت حضور آیت الله هاشمی در تریبون نماز جمعه علیه او شعار خواهند داد برخورد کنند.»
تعیین تکلیف برای رهبری؟!
مباحث مربوط به بازگشت هاشمی به تریبون نماز جمعه در حالی مطرح می شود که این جایگاه بیش از آنکه «پستی سیاسی» باشد، جایگاهی مذهبی است که تعیین فرد مورد نظر برای آن نیز با شخص ولی فقیه است.
به نظر می رسد برخی از این افراد فراموش کرده اند که تعیین امامان جمعه موقت تهران ـمانند سایر شهرستان های کشورـ به عنوان یک وظیفه شرعی بر عهده ولی فقیه است و زمانی که ایشان فردی را برای امامت جمعه مناسب بدانند، بی شک این وظیفه را بر عهده او خواهند گذاشت.
اما گویا عده ای با سوء استفاده از فضای ایجادشده بعد از انتخابات ریاست جمهوری، حتی در صدد تعیین تکلیف برای رهبری انقلاب نیز برآمده اند!
-----------------------------
عمر دولت محمود احمدی نژاد اندک اندک در حال سر آمدن است و مهرورزان و خدمتگزاران خود را مهیای انتقال از پاستور به مکانی نامعلوم می کنند.
در این میان اما سیل آخرینهاست که برای احمدی نژاد و دولت تحت امرش در حال حادث شدنند. از آخرین سفر خارجی رئیس جمهور به سرزمین روسها گرفته تا آخرین گفتگوی زنده تلویزیونی با مجریگری مرتضی حیدری؛ همه و همه نشان از فرارسیدن هنگامه وداع با یکی از کم نظیرترین دولت ها در تاریخ ایران اسلامی دارد. دولتی که در عین گمنامی؛ غریبانه بر سر کار آمد و غریبانه تر، در حال فراهم آوردن مقدمات رحیل بسر می برد.
این توصیف نه از باب مدیحه و مظلوم انگاشتن دولتین نهم و دهم، بلکه از موضع عدالت و حقانیت نسبت به عملکرد 8 ساله قوه مجریه تحت امر محمود احمدی نژاد صورت می گیرد.
احمدی نژاد به درست یا نادرست، اهداف متعالی و بلند مدتی در سر داشت که مجالی برای بالفعل نمودن تام و تمام آنها نیافت؛ اما در حد مقدوراتش توانست شمه ای از توقعاتش را به سرمنزل مقصود رهنمون سازد.
دولت احمدی نژاد از بدو روی کار آمدن روی خوشی و آرامش را ندید و روزگارش را همواره در فراز و نشیب و کشمکش سپری نمود. از ائتلاف بزرگ مخالفین دولت مهرورزی در تیر 84 گرفته تا غائله خرداد 88 و البته هجمه های وسیع توپخانههای رسانه ای منتقدین از اردیبهشت 90 به مابعد؛ همگی موجبات عدم ثبات، تشویش و تشنج در عملکرد 96 ماهه دولت خدمتگزار را فراهم آوردند. در این بین اگرچه نمی توان سهم دولتی ها را در این قبیل تقابلات کتمان نمود اما در عین حال ممکن نیست که بتوان از مانع تراشی ها و کارشکنی های متعدد مخالفان و معاندان داخلی محمود احمدی نژاد نیز چشم پوشی کرد.
حال در چنین شرایطی، تصور پیشبرد اقداماتی همچون؛ «سهام عدالت»، «خصوصی سازی و اجرای اصل 44»، «سهمیه بندی بنزین»، «طرح جمع آوری اطلاعات اقتصادی خانوارها»، «هدفمندسازی یارانه ها»، «طرح مسکن مهر» و ...؛ چه بسا ناشدنی و غیرممکن به نظر می آمد اما به هر شکل اجرا شد و ثمرات گرانبهایی را در پی داشت.
علاوه بر موارد فوق، تابوشکنی از برخی بنیان ها و سنت های مسبوق در دولت های پیشین و ایضاً ورود قشر عظیمی از جوانان جویای نام، متعهد و البته متخصص به حلقه بسته و غیر قابل نفوذ مدیریت کلان کشور، از جمله یادگارهای ماندگار دولت های نهم و دهم بشمار می رود.
اما چگونه است که این دست فعالیت های بی نظیر در دولت محمود احمدی نژاد فرصت بروز و ظهور نیافت و ارزش آن بر همگان، کماکان مکتوم و پوشیده مانده است.
احمدی نژاد برخلاف سایر اسلاف هم منصبش در کسوت ریاست جمهوری، مَرد طرح های دیربازده و بلند مدت بود نه زودبازده و کوتاه مدت؛ فلذا نتوانست آنگونه که باید و شاید از کاشته هایش، برداشتی داشته باشد و آن را در معرض بگذارد.
رئیس دولت های نهم و دهم اگرچه می دانست که پافشاری بر حق هسته ای مسلم ملت ایران به قیمت تخریب و تقطیع اقداماتش منجر خواهد شد و فشارهای سنگین اقتصادی را درپی خواهد داشت اما با این حال عزت، اقتدار و سرمایه های دراز مدت کشور را فدای عافیت اقتصادی مقطعی، فانی و زودگذر نکرد.
آری، می باید برای به ثمر نشستن اهداف بلندمدت صبر پیشه کرد و منتظر ماند چراکه اثر بخش بودن خلق الساعه هر طرح درازمدتی منتج به نتیجه مطلوب نخواهد بود؛ اما گویی عده ای کاسه صبرشان لبریز شده بود و چشم دیدن آینده درخشان ایران را در سالهای آتی نداشتند و وضع نه چندان مطلوب فعلی را همچون چماقی بر برنامه ریزی های بلند مدت دولت محمود احمدی نژاد می کوفتند!
اگرچه همانطور که انتظار می رود، در ماه های منتهی به پایان فعالیت دولت دهم، نقدهای مخرب و غیرمنصفانه بسیار بیشتر از انتقادات سازنده و قدرشناسی از عملکرد قوه مجریه کنونی به چشم خواهد آمد، اما در چنین شرایطی شایسته است که نیمه پر لیوان را نیز از نظر بگذرانیم و نقاط مثبت و منفی دولت مهرورزی را همزمان ببینیم.
-----------------------------------------
دلسوزی صدای آمریکا و منافقین برای هنجارشکنان آببازی
دیدهبان: پس از دستگیری تعدادی از هنجارشکنان در مراسم آببازی کرج یک عنصر مرتبط با گروهک تروریستی منافقین در فیسبوک و صدای آمریکا به عنوان رسانه سازمان سیا در وبسایت خود اقدام به انتشار خبر این اتفاق نموده که از پشت پرده این نوع تحرکات خبر میدهد. یکی از روشهای جدیدی که دشمنان برای ضربه زدن به نظام و انقلاب از لحاظ فرهنگی استفاده میکنند تحریک جوانان به ایجاد فضاهای مختلط و شادیهای کاذب در جامعه است. از سال 90 برنامهای تازه بین جوانان خصوصاً تهرانی به عنوان تفریح باب شد که عنوان آببازی به خود گرفته بود ولی در کُنه خود چیزی به غیر از فحشا و فساد به دنبال نداشت. البته از همان ابتدا برای هر انسان هوشمندی به خوبی مشخص بود اینگونه اقدامات از آن سوی آبها طراحی میشود و توسط برخی عوامل و فریبخوردگان در کشور اجرایی میشد.یکی دیگر از اهدافی که دشمنان در این طرح پیگیری میکردند تست کردن فراخوانهای فیسبوکی بود تا بتوانند از آن در موقع مقتضی سوء استفاده لازم را نمایند.
امسال نیز پس از انتخابات و شادیهایی که کف خیابان توسط مردم انجام میگرفت و البته عدهای در این بین به ساختارشکنی و سر دادن شعارهای هنجارشکنانه اقدام نمودند دوباره هوای توطئه و طمع در سر دشمن انداخته تا شاید بتواند از این شادیها برای خود طرفی ببندد.
لذا بار دیگر با فراخوانی از دختران و پسران در شبکههای اجتماعی صهیونیستساخته چون فیسبوک خواستند در کرج به بهانه آببازی اقدامات ساختارشکنانه انجام دهند. پس از آنکه تحرکات هنجارشکنانه برخی از آنان از حد میگذرد نیروی انتظامی برخورد قانونی لازم را با تعدادی از آنان انجام میدهد.
اما زمانی نمیگذرد که تعدادی از مرتبطین با گروهک تروریستی منافقین ساکن در کرج بلافاصله خبر دستگیری آنان را بر روی صفحه فیسبوک خود منتشر میکنند. شبکههای ماهوارهای فارسی زبان نیز به سرعت دستپاچه شده و مشت خود را خیلی زود باز مینمایند که پشت پرده این اقدامات و تحرکات ساختارشکنانه سازمانهای جاسوسی و رسانههای آنان هستند.
در این بین صدای آمریکا به عنوان ارگان رسمی سازمان جاسوسی سیا، بیشتر از دیگر رسانهها به این موضوع میپردازد و گزارش مفصلی برای آببازی در کرج بر روی وبسایت خود منتشر مینماید که به خوبی از دست داشتن دشمنان در این نوع اقدامات خبر میدهد. گفتنی است که این گزارش صدای آمریکا نیز برگرفته از نوشتهی عنصر مرتبط با منافقین است که در فیسبوک خود منتشر کرده بود و این اتفاق خود از همکاری و همدستی و جاسوسی منافقین به نفع سازمان سیا و رسانه رسمی آن خبر میدهد.
خاطرنشان میشود دشمنان همیشه در تلاش بودهاند از طریق استحاله فرهنگی ضربه خود را به نظام وارد نمایند، در برههای با شبیخون فرهنگی و در مقطعی دیگر با طراحی و اجرای فتنههای گوناگون تلاش کردهاند تا مردم را از ادامه مسیر انقلاب زده یا خسته نمایند که البته با رهبری هوشمندانه و حکیمانه مقام معظم رهبری دشمنان در این مهم ناکام ماندهاند.
مطالب مشابه :
نتایج مرحله اول تست مجری گری و گزارشگری شبکه 3 سیما اعلام شد.
معرفی برنامه های صدا وسیما و آموزش فنون مجری گری و نتایج مرحله اول تست مجری گری و
راهكارهاي عملي براي توسعه مهدويت در مدارس
lمتن های مجری گری پردیس سخن . آزمون تست برگزاری مسابقه فراخوان مقاله پژوهشی مهدوی در بین
مصاحبه با استاد سید حسن اخلاقی
فرداش رفتم و ازم تست اما آنچه که بیش از همه چیز این روزها منو مشغول کرده مجری گری فراخوان.
پرسش وپاسخ/شرکت گاز شیراز
آن محل اجرا و تست خواهد خودم امتیاز مجری گری گرفته باشم فراخوان ها) مرجع
شما چه جور آدمی هستید؟
مجری گری گویندگی این تست یکی از آزمونهایی است که امروزه در بسیاری از - فراخوان همایش ملی
بازیگرانی که سر از دنیای سیاست درآورند + عکس
«ریگان» در سال 1937، برای ورود به هالیوود تست بازیگری داد و پس از پذیرفته شدن، با کمپانی
لطفا برای رهبری تکلیف تعیین نکنید! /دلسوزی صدای آمریکا و منافقین برای هنجارشکنان آببازی
تلویزیونی با مجریگری مرتضی حیدری میکردند تست کردن فراخوانهای فیسبوکی
برچسب :
فراخوان تست مجری گری