ضرب المثل های فارسی

ضرب المثل های فارسی:                               

 

 

آبادی از آب است.

آب تو دلش تکان نمی خورد.

آب در هاون کوفتن.

آب که آمد تیمم باطل است. (اصل که آمد فرع از بین می رود)

آبی از او گرم نمیشه. (امیدی به او نیست)

آبی که آبرو ببرد در گلو مریز. (دنبال چیزی که آبرویت را ببرد نرو)

آبکش و نگاه کن به کفگیر میگه 3 تا سوراخ داری.

آب که از سر بالا می رود قورباغه ابوعطا میخواند.

آتش اگر اندک است حقیر نباید شمرد.

آدم گدا، این همه ادا؟!

آدمی را آدمیت لازم است، چوب صندل بو ندارد هیزم است.

آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند.

آنرا که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.

آنقدر مار خورده که افعی شده. (آنقدر زرنگ است که کلاه سرش نمی رود)

آواز دهل شنیدن از دور خوش است.(سروصدایش از هنرش بیشتر است)

آشپز که 2 تا شد آش یا شور میشه یا بی نمک.

آش نخورده و دهن سوخته.


حرف الف


ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست. (اگه چیزی نداری خوشرو باش)

ابلهی گفت و احمقی باور کرد.

اجاره نشین خوش نشین است. (اینجا نشد جای دیگه)

ارزان خری، انبار خری. (جنس بد را چون ارزان است نباید خرید)

از اینجا رونده از اونجا مونده. (سرگردان)

از شما عباسی از ما رقاصی. (از شما پول دادن از ما کار کردن)

از کوزه همان برون تراود که در اوست.

از گیر دزد درآمد گیر رمال افتاد. (از چاله در آمد به چاه افتاد)

از ما گفتن از شما نشنیدن. (نصیحت خوب است اگر شنونده قبول کند)

از ماست که بر ماست.

با یک گل بهار نمیشه.

از نخورده بگیر بده به خورده. (چشم حریص سیر نشدنی است)

از خرس مو کندن غنیمت است.

از تو حرکت، از خدا برکت.

اگر به دریا برود دریا خشک می شود. (شوم و بد یمن است)

اسب پیشکشی رو دندوناشو نمی شمارند.



حرف ب



با بدان بد باش وبا نیکان نکو،جای گل باشدو جای خار، خار.

با بزرگ وکوچک شوخی نکن که بزرگ کینه به دل گیرد وکوچک دلیر شود.

با پنبه سر بریدن. (با نرمی و لطف به کسی صدمه زدن)

با توکل زانوی اشتر ببند. (با توکل به خدا هر کاری بکن)

با سیلی صورت خودش را سرخ نگه می دارد.

باری به هر جهت کردن. (با سرعت وبدون دقت کاری کردن)

با شمشیر وقرآن پیش کسی رفتن. (یا مرا بکش یا مرا ببخش)

با قضا کار زار نتوان کرد. (با قضای خداوندی بر نتوان آمد)

با گرگ دنبه می خوردو با چوپان گریه می کند. (شریک دزد ورفیق قافله)

با مردم زمانه سلامی والسلام. (سلامت در کم معاشرتی و دوری از مردم است)

با هر گلی خاریست. (اندر پس هر خنده گریه است)

بخور بخواب کار منه خدا نگه دار منه. (درباره تنبل ها گفته می شود)

برای کسی بمیر که برات تب کنه.

بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد،یا طاق فرو آید یا قبله کج آید.

به ماه میگه تو درنیا من در میام. (مادری که از زیبایی فرزند تعریف می کند)

به کیشی آمدند و به فیشی رفتند. (به انسانی دوست می شوند و به حرفی دشمن)

به زبون خوش مار رو از سوراخ بیرون آوردن.


حرف پ


پا به اندازه گلیم دراز باید کرد.

پاپوش برای شیطان میدوزد. (خیلی مکار است)

پا در کفش کسی کردن. (دخالت در کار کسی کردن)

پادشه پاسپان درویش است. (باید اینطور باشد)

پارسال دوست امسال آشنا.

پا روی حق گذاشتن.

پایان شب سیه سپید است، در نومیدی بسی امید است.

پس از من جهان را چه ماتم چه سور. (دنیا پس از مرگ من چه آب و چه سراب)

پسر خاله دسته دیزی. (بی قرابت نسبی وسببی)

پسر نوح با بدان بنشست، خاندان نبوتش گم شد.

پشت چشم نازک کردن. (کبر وناز نمودن)

پول غول است و ما بسم الله. (ما به پول نمیرسیم وپول از ما فراری است)

پیاز هم خود را داخل میوه کرده.

پیش از روضه خوان گریه می کند.

پی نخود سیاه فرستادن.

پز عالی جیب خالی.



حرف ت


تا این آب می رود من نیز نان می خورم.

تابستان پدر یتیمان است. (در تابستان فقرا به خانه ولباس گرم نیاز ندارند)

تا تنور گرم است نان توان بست. (تا گرمه کارو تموم کن)

تا توانستم ندانستم چه سود،چون که دانستم توانستم نبود.

تا ریشه در آب است امید ثمری هست.

تازی را به زور به شکار نتوان برد. (برای انجام هر کار شوق لازم است)

تا کور شود هر آنکه نتواند دید.

تا گوساله گاو شود دل صاحبش آب می شود.

تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.

تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود.

تلافی غوره را سر کوزه در می آورد.

توانگری به قناعت است نه به بضاعت.

توبه پدر چه کردی خیر، تا همان چشم داری از پسرت.

تو رو به خیر وما رو به سلامت.

تو چه دانی که پس پرده که خوبست و که زشت؟

توی دعوا نان و حلواخیر نمی کنند.

توبه گرگ مرگ است.




حرف ث


ثبات ملک به عدل است.

ثمر از درخت بید نباید جست.

ثواب، راه به خانه صاحب خود می برد.


حرف ج



جاده دزد زده تا چهل روز امن است.

جانا سخن از زبان ما می گویی.

جان به عزرائیل نمی دهد.

جزای گران فروش نخریدن است.

جلو لوطی و معلق زدن.

جوجه رو آخر پاییز می شمارند.

جنگ زرگری کردن. (به طور ساختگی دعوا راه انداختن)

جواب ابلهان خاموشی است.

جوجه همیشه زیر سبد نمی مونه.

جیبش تار عنکبوت گرفته. (اس و پاس و مفلس است)

جیک وپوکشان یکی است.

جایی نمی خوابد که آب زیرش برود. (مواظب است که فریب نخورد)

جنسش شیشه خورده داره. (در گفتار وکردار ناپاک است)

جلو می افتد که عقب نماند.


حرف چ



چهار پهلو شدن. (پرخوری بسیار)

چهار دیواری اختیاری، محتسب را درون خانه چکار؟

چاقو دسته خودش را نبرد. (نزدیکان به هم صدمه نمی رسانند)

چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی.

چاه نکنده منار دزدیده اول چاه بکن بعد منار بدزد.

چپ را از راست شناختن. (به سن رشد رسیدن)

چرا توپچی نشدی؟ (به مزاح به کسی که از صدای بلند وناگهانی بترسد می گویند)

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟

چراغ به پای خودش روشنایی ندهد. (نزدیکان از کسان خود بهره ای نبرند)

چراغ ستمکار تا بامداد نسوزد.

چشمت را درویش کن. (دیده را ندیده بگیر)

چشم که به چشم افتد شرم کند.(حیا در چشم است)

چشم و دل پاک است.

چشم داره نخودچی، ابرو نداره هیچی.

چگونه شکر این نعمت گذارم که زور مردم آزاری ندارم.

چنان روزی به نادانان رساند، که صد دانا در آن حیران بماند.

چندان سمن هست که یاسمن پیدا نیست.

چنین است گیتی فراز ونشیب، یکی شادمان و یکی با نهیب.

چغندر گوشت نمیشه، دشمن هم دوست نمیشه.

چو چل آمد فرو ریزد پروبال. (در چهل سالگی انسان ازشور وشر می افتد)

چیزی که عوض داره گله نداره.

چیزی که شد پاره وصله ور نمیداره.


حرف ح


حالا که تالان تالان است، صد تومان هم زیر پالان است.

حذر کن ز آزار افتادگان.

حرف، حرف می آورد.

حرف حق تلخ است.

حساب حساب است کاکا برادر.

حساب خودت را پیش خودت بکن.

حسود هرگز نیاسود.

حق نان ونمک بسیار باشد.

حلوای تنتنانی، تا نخوری ندانی.

حنایش رنگی ندارد. (در گفته هایش دیگر اثری نیست)

حیله جو را بهانه بسیار است.

حلوا به کسی ده که محبت نچشیده است.



حرف خ



خار با خرماست،نیش ونوش با هم است.

خاک بخور نان بخیلان نخور.

خاک در امانت خیانت نمی کند.

خال مه رویان سیاه و دانه فلفل سیاه،هر دو جان سوز است،اما این کجاو آن کجا؟

خاموشی نشان رضایت است.

خدا این چشم را به آن چشم محتاج نکند.

خر بیارو باقلا بار کن.

خرم وآباد گردد ملک از عدل وداد.

خطا بر بزرگان گرفتن خطاست.

خواب خرگوشی. (غفلت)

خودم کردم که لعنت بر خودم باد.

خود کرده را تدبیر نیست.

خود را به آب و آتش زدن.

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.

خودگویی وخود خندی ، عجب مرد هنرمندی.


حرف د


دیوار موش داره موشم گوش داره.

دوصد گفته چون نیم کردار نیست.

دوستان وفادار بهتر از خویشند.

دنیا دار مکافات است.

دل دادن و قلوه گرفتن.

دستم نمک ندارد.

دست شکسته به کار می رود، دل شکسته به کار نمی رود.

دست پیش را گرفته است که پس نیفتد.

دزد ناشی به کاهدون میزنه.

در شهر نی سواران باید سوار نی شد.

در میان دعوا نرخ تعیین کردن.

در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته.

در عفو لذتی است که در انتقام نیست.

در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.

در بیابان لنگه کفش کهنه هم نعمت است.

در این دنیا کسی بی غم نباشد.

دائما یکسان نماند حال دوران غم مخور.

دانا هم داند وهم پرسد، نادان نه داند ونپرسد.

دارندگی و برازندگی.


حرف ذ


ذوق گل چیدن اگر داری سوی گلزار برو.

ذره را به آفتاب چه نسبت.

ذره ذره پشم قالی می شود.



حرف ر


راز دلها خدای داند وبس.

راست و دروغش به گردن راوی.

رفتم ثواب کنم کباب شدم.

رنگ رخساره خبر می دهد ازسر درون.

روزگار آینه را محتاج خاکستر کرد.

روده بزرگه روده کوچیکه را خورد.

رو نیست که، سنگ پاست.

روز از نو روزی از نو.

رنگم ببین وحالم مپرس.



حرف ز


زاغ سیاهش رو چوب زدن.

زبانم مو در آورد.

ز بد گوهران، بد نباشد عجیب.

زدی ضربتی،ضربتی نوش کن.

زخم زبان از زخم شمشیر بدتر است.

ز کس گر نترسی، بترس از خدای.



حرف ژ

ژ‌اژ خایی کردن. (بدگویی کردن علیه کسی)

ژ‌اژ ‌خاییدن. (یاوه سرایی)

 


حرف س


ساعتش نم دارد. (به مزاح برای کاری که نتوان انجان داد می گویند)

سال به سال دریغ از پارسال.

سالی که نکوست از بهارش پیداست.

سایه اش را با تیر زدن.

سبزه بر سنگ نروید چه گنه باران را.

سخن از سخنگوی دانا به است.

سخن هر چه کوته بود خوشتر است.

سر بی گناه بالای دار نمی رود.

سر پیری معرکه گیری.

سرکه مفت شیرین تر از عسل است.

سرش بوی قورمه سبزی می دهد.

سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند.

سفره اش همیشه پهن است.

سنگ روی یخ شدن.

سنگ کسی را به سینه خود زدن. (خود را هوادار کسی نشان دادن)

سنگ بزرگ علامت نزدنه.

سیلی روزگار خورده است.(سختی های زیاد کشیده است)



حرف ش


شاهنامه آخرش خوش است.

شب دراز است وقلندر بیدار. (عجله ای نیست)

شتر در خواب بیند پنبه دانه.

شتر دیدی ندیدی.

شکمی ار عزا در آوردن.

شنیدن کی بود مانند دیدن.

شمشیرش به ابر میرسد. (بسیار تواناست)

شکسته استخوان داند بهای مومیایی را.

شش ماهه به دنیا آمده است.



حرف ص


صید، چون اجل آید پی صیاد می رود.

صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر.

صد دوست کم است، یک دشمن بسیار است.

صدایش از ته چاه در می آید.


حرف ض


ضرر به هنگام به از نفع نا به هنگام.

ضرر را هر جا جلویش را بگیرند منفعت است.



حرف ط


طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی.

طاقت دیدن ندارد روی پنهان می کند.

طشت طلا به سرت بگیر وبرو. (راه امن و امان است)



حرف ظ


ظاهر وباطنش یکی است.

ظلم امروز ظلمت فرداست.

ظلم وستم گرچه ز دربان بود، از اثر غفلت سلطان بود.


حرف ع


عمو یادگار خواب یا بیداری؟

عقل که نیست جان در عذاب است.

عزت ز قناعت و خواری ز طمع.

عجله کار شیطان است.



حرف غ


غافل نشود عاقل، عاقل نشود غافل.

غربت دیده مهربان باشد.

غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا.

غنیمت دان دمی تا یک دمت هست.

غم خود خور که غمخواری نداری.

غوره نشده مویز شده است.



حرف ف


فرزند حلال زاده به دایی اش می رود.

فرشش زمین است، لحافش آسمان.

فکر نان کن که خربزه آب است.

فواره چون بلند شود سرنگون می شود.

فلفل نبین چه ریزه ، بشکن ببین چه تیزه.

فیلش یاد هندوستان کرده.

فیل وفنجان.

فرومایه را دور دار از برت، مکن آنکه ننگین شود گوهرت.



حرف ق


قول بزرگان نبود جز عمل.

قوز بالا قوز. (رنج وسختی اضافه بر رنج و سختی دیگر)

قناعت هر که کرد آخر غنی شد.

قدر زر زرگر بداند، قدر گوهر گوهری.



حرف ک


کاچی به از هیچی.

کاه از خودت نیست کاهدون که از خودته.

کار را به کاردان باید سپرد.

کار از محکم کاری عیب نمی کند.

کاسه کوسه را به سر کسی شکستن.

کبوتر با کبوتر باز با باز.

کف دستم را بو نکر ده بودم.

کم بخور همیشه بخور.

کنگر خورده لنگر انداخنه.

کینه شتری.

کوه به کوه نمی رسد، آدم به آدم می رسد.




حرف گ


گاو پیشانی سفید.(همه او را می شناسند)

گذر پوست به دباغخانه میفته.

گربه را دم حجله باید کشت.

گرگ در لباس میش. (بد باطن وخوش ظاهر)

گل بود به سبزه نیز آراسته شد.

گل به دست داری مبوی. (در آمدن عجله کن)

گنج خواهی در طلب رنجی ببر.

گلی از هزار گلش نشکفته. (در اول جوانی است)

گناه پنهان به ازعبادت فاش.

گوش به فرمان بودن.

گیرم پدر تو بود فاضل، از فضل پدر تو را چه حاصل.


حرف ل


لالایی بلدی چرا خوابت نمی بره؟!

لگد به بخت خود زدن.

لقمه را دور سر گردانیدن.

لیلی را به چشم مجنون باید دید.



حرف م


مادر به اسم بچه می خوره کلوچه.

ماتم زده را به نوحه گر حاجت نیست.

مار در آستین پروراندن.

مار گزیده از ریسمان سیاه وسفید می ترسد.

مثل آبی که روی آتش بریزند. (دوایی که سریعا عمل کند)

مثل بازار شام. (آشفته و درهم بر هم)

مثل سیبی که از وسط دو نیم کرده باشند. (دو چیز شبیه به هم)

مثل سیرو سرکه جوشیدن. (نهایت مظطرب بودن)

مرگ یکبار، شیون یکبار.



حرف ن

ناخن خشک است. (آب از دستش نمی چکد)

نیش عقرب نه از ره کین است، اقتضای طبیعتش اینست.

ننه من غریبم درآوردن. (بازی درآوردن)

نه سر پیاز نه ته پیاز. (در این امر هیچ کاره ام)

نه سیخ بسوزد نه کباب.

نه به باره نه به داره.

نماز جعفر طیار خواندن.

نقره داغ کردن. (نقدا کسی را جریمه کردن)

نخندد زمین تا نگرید هوا...



حرف و


وعده سر خرمن دادن.

وقت سر خاراندن نداشتن. (سخت گرفتار بودن)

مثل ویس و رامین. ( عاشق بودن)

وقتی که جیک جیک مستونت بود، یاد زمستونت بود؟



حرف ه


هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمی گیره.

هندوانه زیر بغل کسی گذاشتن.

همان آش و همان کاسه.

هفت کفن پوساندن.

هر که خربزه می خورد پای لرزش نیز می نشیند.

هر چی عوض داره گله نداره.

هر چه خوار آید روزی به کار آید.

هر چه پیش آید خوش آید.


حرف ی


یک ارزن از دستش نمی افتد. (نهایت خسیس بودن)

یک تیر و دو نشان زدن.

 



 

 

 برای دانلود پاور پوینت این ضرب المثل ها روی لینک زیر کلیک کنید:

http://uplod.ir/wqx5hnkyjpfk/zarbolmasal_haye_farsi.rar.htm



 


مطالب مشابه :


طرح توجیهی احداث کارخانه تولید فرش ماشینی

قابل ذکر است که فرش های ۱۰۰% آکریلیک دارای کیفیت و قیمت قالی سلیمان لیست قیمت




ضرورت توجه بيشتر به صنعت فرش آذربايجان غربي

هزار و پانصد نفر قالی باف در این استان قیمت تمام شده بافت فرش در سلیمان. تكاب




مقاله ای کامل -هنر ایران در عهد هخامنشیان

نوع بافت و ظرافت و نقش این قالی گویای مهارت مشهد مادر سلیمان می نامند.این لیست قیمت :




ضرب المثل های فارسی

ملک سلیمان لیست قیمت + خرید ذره ذره پشم قالی می شود. حرف




مطالبی در مورد قوم بختیاری

یکی از دلایل افت شدید قیمت کشمش متر در جنوب شرقی مسجد سلیمان.) ، قالی، خرسک، سیاه




معرفی بهشت واقعی ماهیگیران ایران

قبل از هر چیز اجازه دهید توجه شما را به بخشی از جدول لیست قیمت مناسب و (سلیمان تنگه) و




برچسب :