گزارش صعود ( قلل سهند و جام )
بسمه تعالی<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
زمان اجرا: 13 الی 16 خرداد 87
سرپرست برنامه: آقای شاهین صفوی
اعضا: آقایان مهدی (آرمان) هاشمی (عکاس)، امیر یاسین (نیما) فلاح، شاهین (علی) صفوی و احمد خاکزاد (گزارش نویس)
دوشنبه 13 خرداد 87
21:00 شروع برنامه: ترمینال غرب تهران (ساعت 21:30 برای مراغه بلیط داریم، ترمینال بسیار شلوغ است.)
21:30 در اتوبوس هستیم، بقدری مسافر زیاد است که حتی در قسمت بار اتوبوس هم مسافر سوار شده!
22:15 با 45 دقیقه تاخیر، اتوبوس حرکت میکند. اتوبان کرج دارای ترافیک سنگین میباشد.
سهشنبه 14 خرداد 87
01:00 همچنان در ترافیک هستیم، حتی در اتوبان قزوین!
03:00 بالاخره به قزوین میرسیم، دقایقی توقف در کنار اتوبان و سپس ادامه مسیر. دیگر خبری از ترافیک سنگین نیست. خواب به سراغ اعضای تیم میآید!
07:15 کمکم از خواب بیدار میشویم، در جادهای سرسبز و خلوت پیش میرویم.
07:45 به مراغه میرسیم، شهری که از تصوری که من از آن داشتم، بزرگتر است. در ترمینال پیاده میشویم و با تاکسی به میدان مسلم میرویم. (پیش به سوی کله پاچه!)
08:50 پس از صرف صبحانه، با تاکسی عازم میدان مجلس میشویم تا از آنجا راهی روستای کردهده و درنهایت، چهل چشمه (قخ بولاق) بشویم. (جبهه جنوبی سهند و جام)
09:00 در میدان مجلس هستیم، این طور که معلوم است مینیبوس این مسیر تنها ساعت 15 هر روز عصر حرکت میکند و برای ما خبر خوبی نیست. سرپرست تصمیم میگیرد با توجه به شرایط موجود، با یک اتومبیل سواری به صورت دربست، تا چهل چشمه برویم. خریدهایمان را تکمیل میکنیم و آماده حرکت میشویم. (توضیح: بهتر بود به پل کاشانی در مراغه میرفتیم و از آنجا با خطیها، راهی کردهده میشدیم و .... البته پس از بازگشت به این امر واقف شدیم که دیگر دیر بود!)
09:35 حرکت به سمت چهل چشمه (با سواری پیکان).
09:40 تا اینجا همان جاده تهران را آمدهایم و اکنون از سه راهی داشآتان، رو به شمال شرق ادامه مسیر میدهیم (جاده آسفالته).
10:05 روستاهای مردق، آقاجری و ... را پشت سر گذاشتهایم و اکنون به روستای کردهده که آخرین روستای این مسیر است، رسیدهایم. ظاهرا شغل اصلی مردم این منطقه، باغداری (غالبا سیب) و دامداری است. تا اینجا، جاده آسفالت بود و از اینجا به بعد، خاکی. باغهای سیب جای خودشان را به دشتهای سرسبز میدهند و هوا بسیار مطبوع است.
10:50 از ماشین پیاده میشویم و محو تماشای سهند و دشتهای اطراف آن.
11:05 از اینجای مسیر به بعد را تا پای کوه (حدودا 2 کیلومتر) پیاده میرویم.
11:35 به چشمه که درست در پای یال اصلی خطالراس قرار دارد، میرسیم. آب خنک و گوارای آن یک روز بیادماندنی را نوید میدهد.
11:45 صعود را شروع میکنیم. (رو به شمال میرویم و یالی را پیش میگیریم که منتهی به قله سهند است.) دامنه بسیار زیباست، هوا که تا این لحظه آفتابی و خنک بود، ابری و سرد میشود و چیزی نمیگذرد که مخلوطی از باران و رگبار و تگرگ و باد و آفتاب و ... به سراغمان میآید. به ناچار مجبوریم لباسمان را با شرایط هماهنگ کنیم! برنامه سرپرست برای صعود با توجه به سنگینی کولهها و خستگی ناشی از تردد طولانی با وسایل نقیله، به صورت 30 دقیقه کوهپیمایی و 5 دقیقه استراحت تنظیم شدهاست که تیم تا حد امکان آنرا رعایت مینماید. آنچه که در خور بیان است، منظره زیبای دامنههای سهند میباشد که ابر و آفتاب و باران و تگرگ، زیباییهای آنرا دوچندان نمودهاند. در شرق این یال، برفچال عظیمی قرار دارد. بسته خرمایی که برای برنامه تدارک دیده شده بود، کارایی خودش را اثبات میکند! اعضای تیم با خوردن خرما، جان تازهای یافتهاند.
15:30 قله سهند! شادی و حرکات موزون و عکس و استراحت و .... با تشخیص سرپرست، در ضلع شمالی قله (خطالراس) که باد کمتر است، مشغول صرف ناهار میشویم که از قرار کنسرو ماهی تن میباشد.
16:30 شروع حرکت به سمت قله جام از روی خطالراس (رو به شرق). قله جام همونطور که از ظاهر آن نیز مشخص است، در حدود 50 متر بلندتر از قله سهند است. (طبق اطلاعات مندرج در نقشههای گیتاشناسی، ارتفاع سهند 3707 متر میباشد.) روی خطالراس، مدفن یکی از کوهنوردان پسشکسوت، چند لحظهای توجهمان را به خودش جلب میکند تا فاتحهای برایش بخوانیم. شدت باد بیشتر میشود و تگرگ با سرعت میبارد.
17:15 قله جام! باد بسیار شدید شده و تگرگها به صورت افقی در هوا حرکت میکنند! عکس میگیریم، اما طوفان و تگرگ اجازه انجام مراسم قله (حرکات موزون و ...!) را نمیدهند. برای بازگشت آماده میشویم، اما وزش باد و ریزش تگرگ بقدری شدید میشود که به صلاح دید سرپرست، چند دقیقهای را در پناه سنگچین روی قله، به استراحت میپردازیم. در همین سنگچین است که آن گودال معروف آب واقع شده است. یک نفر (شاید هم بیشتر!) روی قله و در پناه سنگها چادر زده است و ....
17:45 از شدت وزش باد کمی کاسته شده و این فرصت مناسبی برای پایین آمدن است. در حدود دو سوم از خطالراس را رو به سهند باز میگردیم و سپس از پاکوب روی یال منتهی به چشمه، پایین میآییم. سرپرست با توجه به نزدیک بودن شب و فرا رسیدن تاریکی و شرایط جوی، تصمیم میگیرد دو نفر سریعتر به پایین بروند و چادر را در مکان مناسبی، برپا کنند. برای این منظور، خودش (شاهین) و احمد را بر میگزیند.
19:00 به چشمه میرسیم و چادر را برپا میکنیم و با توجه به این که دیگر از بارش خبری نیست، لباسهایمان را پهن میکنیم تا خشک شوند. لازم به ذکر است در این محل مکانهای مناسبی برای برپا کردن چادر وجود دارد، اما از پناهگاه خبری نیست. همچنین چند سرویس بهداشتی بسیار اولیه نیز وجود دارد.
19:35 آرمان و نیما هم به جمعمان اضافه میشوند. دور چادر را به گونهای در میآوریم که در صورت باریدن باران، آب زیر آن نیاید.
20:00 چای و کافی میکس و بیسکوییت و ....
21:15 شام (سوپ) را آماده کردیم.
21:41 داریم سوپ میخوریم. از طوفان و باران خبری نیست، هوا خنک است و آسمان پر ستاره.
22:30 وسایلمان را جمع و جور میکنیم و کمکم برای خواب آماده میشویم. چادرمان چهار نفره است و به زحمت همراه با وسایلمان در آن جا میشویم.
23:45 شب بخیر! اول شاهین، بعد احتمالا خودم!
چهارشنبه 15 خرداد 87
07:15 کمکم بیدار میشویم، شاهین، آرمان و احمد. نیما: "تو رو خدا بذارین بخوابیم!" شستن دست و صورت با آب چشمه صفای خاصی دارد.
08:00 برای صبحانه، حلواارده و نان داریم، آرمان هم از عشایر نان محلی میگیرد و ....
08:45 همچنان داریم میخوریم! منطقه از لحاظ افراد محلی شلوغ است، اما کوهنوردان زیادی حضور ندارند (با توجه به تعطیلات). شاید در مجموع پنج تیم مختلف کوهنوردی در اینجا حضور داشته باشند.
09:10 جمع و جور کردن وسایل و چادر و بستن کولهها و آماده شدن برای بازگشت به مراغه و در نهایت عزیمت به تهران.
09:50 حرکت به سمت روستای کردهده. (در حدود 13 کیلومتر جاده خاکی تا روستا). وسیلهای برای بازگرداندنمان موجود نیست و بنابراین و با توجه به هوای خوب و دشتهای سرسبز و زیبای پیش رو، سرپرست فرمان پیادهروی را صادر مینماید!
11:20 5 دقیقه استراحت.
12:30 10 دقیقه استراحت.
13:15 به کردهده میرسیم. باغهای سیب و جویبارهای فراوان و احشام و .... کمی در سایهسار درختان و کنار نهر آب استراحت کردیم. (توضیح: از چشمه تا روستا، ما با چشمه دیگری برخورد نکردیم.)
13:45 تخممرغ، کره، نوشابه و ماست خریدیم و در مکان مناسبی در زیر درختان، مشغول تهیه نیمرو و صرف آن شدیم.
14:50 جمع کردن وسایل و آماده شدن برای حرکت به سمت مراغه.
15:10 با یک اتومبیل سواری راهی مراغه شدیم.
15:50 جلوی درب ایستگاه راهآهن مراغه پیاده شدیم. با توجه به موجود بودن بلیط قطار (17:25عصر) برای تهران و همچنین عدم اطلاعمان از وضعیت حرکت اتوبوسها (عدم اطلاع رسانی مناسب)، به این نتیجه رسیدیم که علیرغم از دست دادن وقت، با قطار برگردیم. بدین منظور برای یک کوپه کامل بلیط گرفتیم تا آسوده باشیم! (کوپهها شش نفره هستند.)
17:10 سوار قطار میشویم.
17:27 حرکت. بازی و سرگرمی و خوردن و آشامیدن و باز هم حرکات موزون! بعد از شام بحثهای فلسفی و اعتقادی و عرفانی و .... برای من جالب بود که بحث کردیم و نه جدل.
پنجشنبه 16 خرداد 87
02:00 هنوز بیداریم. دیگران را نمیدانم، ولی من که دلم نمیآید بخوابم! در هر صورت کمکم صدای خر و پف کوپه را فرا میگیرد.
04:10 مسئول واگن بیدار باش میدهد.
04:50 خدا را شکر، تهران! در ایستگاه راهآهن، کمی به سر و ضعمان میرسیم. برنامه اینجا رسما خاتمه میپذیرد، اما هنوز با هم هستیم. با یک اتومبیل سواری راهی ترمینال غرب میشویم، نیما در میدان آزادی از جمع جدا میشود و سایرین سوار اتومبیل سرپرست! شاهین اول آرمان را به خانه میرساند و بعد هم احمد را و این پایان ماجراست.
جای سایر اعضای گروه خالی بود.
تصاویر منتخب از صعود به قلل سهند و جام
مطالب مشابه :
گزارش برنامه یخچال سبلان
گزارش برنامه های از ترمینال غرب (آزادی) حرکت بودیم که اتوبوس های مشکین شهر
گزارش صعود ( قلل سهند و جام )
21:00 شروع برنامه: ترمینال غرب اتوبوس حرکت راهی ترمینال غرب میشویم، نیما
سفرنامه یونان(بخش اول) ویزا، گذر از ترکیه به سمت تسالونیکی
بازی های برنامه حرکت قطارها و اتوبوس ها به رو به ترمینال رسوندم اتوبوس هم
صعود کوهنوردان خانه کوهنوردان تربت حیدریه به قله علم کوه (حصار چال) از وبلاگ تربت کوه
را به ترمینال غرب رساندیم و از انجا با سوار شدن بر اتوبوس حرکت خود را برنامه ما
مطالعات طراحی پایانه (بدون تصویر و جدول) ۲۰۹ص
تفکیک حرکت مسافر و حرکت اتوبوس ۳-۲-۶- ترمینال اتوبوس در و عملکردی ترمینال های
سفر به اذربایجان
با اتوبوس های های مسافری ترمینال غرب در کشور حرکت و از گمرکهای
برچسب :
برنامه حرکت اتوبوس های ترمینال غرب