بهترین و بدترین خاطرات دوستان
-ـ مهســـــا ـ-ـ:خاطره خوب آشنا شدن با همسر آیندم
ی شب میخواستم مسابقه اجرا کنم تا میومدم رو مایک میگفتم خب سوال اول دیس میشدم. انقد رفتم اومدم تا آخر مسابقه رو کنسل کردم
خــدايا كمكم كــن:بهترین وقتی با رویا آشنا شدم بدترین وقتی پشتم حرف زدن
شاهد:بهترین خاطرم اشنایی با بچه های روم تهران از تهران پایتخت تا تهران در جست و جوی وصال بدترین خاطراتم زمانی که با یه سری افراد بی منطق رو به رو میشدم
غزل:بدترین خاطره ام روزیه که تو روم قهوه تلخ بابک ایرانی بهم بی احترامی کرد
بهترین خاطره که نه بهترین خاطراتم زمانیه که رومو زنونه می کنیم با بچه ها می گیم و میخندیم
اديشـِـِـِـ اتيشـِـِـِـ گرفتهـ:بهترین آشنایی با ساغر و زی زی
ـبانو ـ-ـ پارميس:بهترین خاطره : آشنایی با گزینه برتر
بانو ـ-ـ پارميس:بدترین خاطره : از دست دادن یکی از دوستان به خاطر سوء تفاهم
لاك پشت: آشنایی با شماها،دوستای خوبی در رووم تریبون و تا شقایق هست پیدا کردم
بدترین : با آرزو و محمد بحثم شد باعث شد ازم برنجم
بـــآنـ ـــو خ خ:بهترینش مسابقات حکم بوده
:اون موقع ک ادمیرال بهم حکم میداد و در میرفت
پير غلام:بهترینش یه شب که از روزگاره وا نفسا خسته و بیزار شده بودم و دنباله یه جا میگشتم که فقط فحش بدم الکی یه ای دی میگشتم فحشش بدم با ایدی چادر هم اومدم از شانس شروع کردم به فحش دادن اخرش فهمیدم ارام هستش که دارم بهشس فحش میدم
:بد ترینش هم به همخورده رابطه ی دوستی با یکی از بچه ها
ارام خانومي:بهترینش پیدا کردن اتاق تریبون و اشنا شدن با زی زی و ساغر بود که یادمه اولین بار تو مسابقه اسم فامیل برنده شدم منو مدیر کردن کلی خوشحال شدم تا صبح گفتیم و خندیدم.
:بدترینش بهم خوردن دوستیم با صمیمی ترین دوستم بود که غم دنیا رو دلم نشست
پسر باراني:خاطره شیرین برنده شدن تو مسابقه رایس هند چون وقتی وارد شدم یکی 14 بود و سقف 15 که زامیاد اجرا میکرد با این وجود قبل اون طرف 15 شدم و برنده شدم
:اعتماد کردن به بعضی بچه ها که بعدا تو زرد در اومدند
ایدا:بهترین خاطرم تو فکر میکردی پسرم وبرای اولین بار اومدم مایک حرف زدم
:بدترینش این بود که گونی رو سرکش نذاشتم و پلیس فکر کرد بی ادبی نوشتم ومنو اخراج کرد وتا2روز دست وپام میلرزید
نسرین : شیرین ترین اتفاق وصال و تلخ ترین مدیر تریبون شدن.
مري:شيرين ترين وقتي شنيدم يو شوهر كردي
:بدترينش وقتي گفتن الفور بسته ميشه
ليــِـِلـِي تكِـِــِ:شیرین ترین وقتی که با دوستان توی اتاق هستم و میگیم و میخندیم
تلخترین وقتی با یکی از دوستام بحثم شد وبخاطرش چند روز گریه میکردم.
ساغر: شیرین ترین : وقتی که برای لیلی فال گرفتم و قرار شد یه بیچاره با الاغ سفید بیاد اونو بگیره وکلی خوشحال شدم.
تلخ ترین وقتی برای پیرغلام فال گرفتم و دستش رو شد.و از دست ارام کلی کتک خورد
زی زی: تلخ ترین وقتی کرم خاکی شدم ودر بدوسال 1393 از پلیس4 فریز شدم.
ویا وقتی بهترین دوستانم ازم دلخور میشن.
شیرین ترین وقتی مسابقات خنده درمانی اجرا میکردم و کلی میخندیدیم.
مستفا:شیرین ترین اون مسابفه دکلمه خونی که گذاشته بودی .سوته اول و نسرین واسد دوم شدند
تلخترینش قهرای کیمیا و ارمیکه فعلا
یاس: اومدن به تریبون آزاد و آشنا شدن با بچه ها
تلخ ترین فعلا ندارم
ـِـِ-ســ-ـايـه يــ-ـخي-ـِـِ:بهترینش رفتن تو تیک تاک بودو اشنایی با محمد
و تلخ ترینش این که خیلی از دوستان رفتن دیگه ندیدمشون
الـِـي ـ خانوم گل:شیرین ترینش وقتی با امیر بهادر و پری و اهورا و نسرین بودیم
:تلخ ترینش .وقتیه که دیگه نیام پیش دوستای ال4 ام
مطالب مشابه :
داستان شیرین وفرهاد وخسرو
داستان شیرین وفرهاد «شيرين» دختر پادشاه در این بزم نیک از زبان شیرین غزل می گوید
آهنگ جدید و زیبای شادمهر عقیلی به اسم شیرین و فرهاد به همراه شعر این آهنگ
حرفای دلم - آهنگ جدید و زیبای شادمهر عقیلی به اسم شیرین و فرهاد به همراه شعر این آهنگ - شعر
خودآزمايي/ ادبيات 1
تعداد ابيات غزل بيستون بر سر راه است مباد از شيرين بيستون،شيرين وفرهاد
۞ گذری بر سرزمين آلامتو ۞
غزل ،زبان من و به دوره ساساني مي باشد ، سه كل ، قلعه شميران ،گنبد جهانگير ، طاق شيرين
رمان حصارتنهایی من25
خنديدم وگفتم:ليلي ومجنون شيرين وفرهاد ♥ 23 - رمان بغض غزل ♥ 24 - رمان بچه
رمان حصارتنهایی من 20
گفتم:شيرين وفرهاد نيستن معلوم نيست کجا غيبشون ♥ 23 - رمان بغض غزل ♥ 24 - رمان بچه
بهترین و بدترین خاطرات دوستان
استقلال وفرهادً- - غزل: بدترین مري:شيرين ترين وقتي شنيدم يو شوهر
مشاهیر کرمان
عماد فقيه و جلال عضد در كرمان و يزد شهرتي نداشتند كه آوازه شاعري شيرين غزل هاي خود را
برچسب :
غزل شيرين وفرهاد