به بهانه ي طرح حجاب و عفاف
حول و حوش ساعت نه و نيم صبح بود. در اتوبوس نشسته بودم و راهي محل كار.
در ايستگاه بين راه، جمعي از دخترهاي راهنمايي و دبيرستاني شاد ! كه سرگشته و خوشحال از جلسه امتحان بيرون آمده بودند، ايستاده بودند.
نگاهشان ميكنم.
همه
دختركاني چهارده پانزده ساله؛ ابتداي شور جواني و مستي
بي خيال جوانك هايي كه در خيابان آنها را نگاه ميكنند
(شايد هم من فكر كردم بي خيال) با هم ميخندند و گاه قهقهه ميزنند.
يونيفرم هاي هم رنگ طوسي مدرسه كه ديگر خيلي گشاد نيستند
مقنعه هاي مشكي كه بلا استثنا - حتي تك دختر چادري
بينشان - فقط نيمي از سرشان را گرفته.
ابروهايي كه برداشته يا تميز شده.
اينها
نسل تازه جوان ما هستند.
دختركاني كه فردا ميشوند دانشجو و مادر و نماد زن جوان ايراني
جالبي قضيه اين بود كه منطقه تردد من حدود شرق و مركز تهران بود و تصورم از مردمان اين منطقه بهتر از مناطق شمال و غرب تهران است. ديگر انجا چه خبر است؟
رها كرديم فرهنگ سازي را.
وقتي هيچ كس نيامد براي ما بگويد چرا!!! بايد حجاب داشته باشيم و فقط با شعار و زور خواستند برايمان حجاب را دورني سازند!
وقتي حجاب را فقط براي خانم ها معنا كرديم و يادشمان رفت براي آقايان هم حجاب و عفافي معنا شده است
وقتي
چادر را در مدارسمان اجباري كرديم و نگفتيم چرا چادر؟
چرا حجاب برتر؟
همان شد كه چادر ها در خانه به كيف رفت و
يك كوچه مانده به مدرسه به روي سر
فقط براي انضباط
همان شد كه دختران فوتباليستمان – البته به تبع كج فهمي مسئولين - نفهميدند حجاب يعني چه و براي محروم نشدن از فيفا به خاطر حجابشان، پوشش جديد انتخاب كردند.
گاهي فكر ميكنم به زنان مسلمان ِ كشورهاي غير اسلامي، كه براي داشتن حجاب چه سختي هايي ميكشند و از چه چيزهايي ميگذرند - حتي جانشان- و اينكه انها در حجاب داشتن چه ديده اند كه حاضرند برايش بجنگند.
چه مفهومي از حجاب براي انها دروني شده كه ما نتوانستيم و حتي نخواستيم براي دختركانمان ارائه دهيم؟
طرح
حجاب و عفاف باز هم شروع شده؛ الحمدلله
ولي مسئولين محترم فرهنگي، اجتماعي، ورزشي، اقتصادي، مديريتي و و و از طرح هاي
قبلي به كجا رسيديد و آيا در كنار آن به فكر مدارس و توليد محتوا و فرهنگ هم بوده
ايد؟
يا فقط همين تذكر دادن در خيابان و بعضا گرفتن افراد را كافي ميدانيد و بيش از اين وظيفه اي براي خود نمي بينيد؟
يادش بخير. مدتي در ان جي يو "انجمن ايراني اقدام براي عفاف" عضو بودم. آنجا هم توقف كرديم
كم كاري از ماست.
اينها را هم بخوانيد. دوستانم نوشته اند + +
مطالب مشابه :
داستاني جديد تقديم به دوستان
آشا براي من هزارتومني و يا نيم ساعتي هشتاد پدرهايمان باز ميگشت و همچنين
فشار خون پايين و يا Hypotonie
مسيول گرفتن خون از تمامي بدن است و اين عمل در هنگام دياستول و يا باز نيم ساعت پمپ (اشا
درباره شهاب حسینی
او که در اين برنامه اجراي مسابقات مردمي و خلق فضايي شاد براي نيم رخ » افتاد که باز شد تا
به بهانه ي طرح حجاب و عفاف
وقتي هيچ كس نيامد براي ما بگويد طرح حجاب و عفاف باز هم شروع شده؛ الحمدلله خانه کتاب اشا
نرمشهاي پشت ميزي
تقريباً همه افرادي كه براي مدت طولاني و مداوم هر نيم ساعت يكبار از جاي خانه کتاب اشا
معرفی نژاد جکسون یا پشت فر
در مقاله هاي كه درمورد كبوتر در انگلستان منتشر مي شد به اين نژاد اشا نيم باز داشته باشد
روايتي از حاشيه هاي حضور رهبر در منطقه عملياتي فتح المبين
ولي صبح وقتي شش و نيم بيدارمان فرصت خوبي بود براي درهاي حسينيه باز نشد و
معضلي به نام كتابنخواني
، مشغوليتها و كارهايي است كه جديدا پيدا كردم و فرصت كمتري براي نيم خوانده اشا
نگاهی به سه مجموعه داستان از علی اشرف درويشيان
بار در سال ۱۳۵۶ منتشر شدهاند و چاپ اخير نشر چشمه در واقع باز براي مثال در
نقد و بررسی "سمفونی مردگان " -عباس معروفی
ساعت آقاي درستكار بيش از سي سال است كه از كار افتاده؛ در ساعت پنج و نيم براي گذران را باز
برچسب :
نيم باز براي آشا