مقایسه ی اسفندیار با رستم درهفت خوان و روایت های دینی
علّت هفت خوان دو پهلوان
این نوشتار با بررسی ساده و مقایسه ای کارهای هر دو پهلوان در هفت خوان خویش سعی دارد تا دید درستی نسبت به کارهای وجایگاه هرکدام از قهرمانان در شاهنامه به ما بدهد.
هفت خوان اسفندیار
با پیدایش زرتشت وگسترش دین بهی، ارجاسب تورانی به بلخ یورش می برد و زرتشت و هیربدان آتشگاه بلخ را در هنگامه پرستش در برابر آتش مقدّس می کشد. درکتاب روایات پهلوی آمده: زرتشت در77 سالگی به دست تور برادروش در خور روز 11 ماه دی کشته شد. لهراسب کهن سال هم که به دفاع از شهر برمی خیزد، به قتل می رسد. گشتاسب شاه، فرزندش اسفندیار را با نویدِ دادن تاج و تخت، برایِ گرفتنِ انتقامِ خونِ کشته شدگانِ بلخ و رهایی خواهران اسیرش، راهی فتح رویین دژ می کند. اسفندیار با گفته های گرگسار تورانی، که در نهان خواستار نابودی اسفندیار است، از وجود هفت گذرگاه سخت در راه رویین دژ آگاه می شود، امّا با شجاعت از آن ها می گذرد که در شاهنامه هفت خوان اسفندیار نامیده می شود.
هفت خوان رستم
رستم به فرمان زال زر برای رهایی کی کاووس به هیچ راهنمایی به مازندران می رود. کی کاووس، شاه سبک سر کیانی است که هردم به خیالی و هوسی نو دست می زند و این بار هم نسنجیده به وسوسه ی نوای خنیاگری به مازندران یورش برده و در دست دیوان اسیر و نابینا شده است. در مسیر رهایی شاه و دیگر اسیران است که کارهای رستم، هفت خوان او را شکل می دهد.
خوان اوّل
رستم در راه مازندران در دشتی بعد از شکار به خواب می رود. رخش با شیری اهریمنی که آن جا مأوا داشته به نبرد پرداخته و آن را می کشد. رستم بیدار می شود و با شگفتی به این جریان می نگرد، سپس رخش را سرزنش می کند که اگر اوکشته می شد، رستم چگونه به مازندران می رفت؟
امّا اسفندیار در خوان اوّل خویش، پس از سپردن ارتش به پشوتن، به تنهایی به جنگ با دو جفت گرگ اهریمنی با ظاهری دهشتناک و هراسناک می رود که شاهزاده ی کیانی با دلاوری هر دو را می کشد، سپس به درگاه دادار به نیایش می پردازد.
خوان دوم
رستم و رخش به بیابانی سوزان می رسند و زمانی که ازشدّت تشنگی به سوی مرگ می رود. به درگاه خداوند دعا می کند، پس میشی را می بیند و در پی او برای یافتن آبشخورش به چشمه ای می رسد و نجات پیدا می کند سپس به درگاه خداوند به دعا می نشیند.
خوان دوم گرگسار به اسفندیار از وجود دو جفت شیر می گوید و امیدوار است این بار شاهزاده به دست شیران کشته شود، امّا اسفندیار در نبرد با دو شیر نر و مادّه ی هول انگیز هر دو را یکی پس از دیگری نابود می کند.
خوان سوم
رستم باز هم به خواب می رود و رخش از وجود اژدهایی در آن جا آگاه می شود. هنگام نزدیک شدن اژدها دوبار او را بیدار می کند، جانش را نجات می دهد، امّا هر بار که رستم بر می خیزد، اژدها ناپدید می شود و رستم خشمناک رخش را به مرگ تهدید می کند. بار سوم به نیروی یزدان پیش از آن که اژدها ناپیداشود، رستم او را می بیند و با اژدها می جنگد. این بار هم رخش با دریدن کتف اژدها به یاری او می آید. حضور رخش در این خوان، مانند خوان اوّل کاملاً محسوس است و پر رنگ.
در سوی دیگر اسفندیار در خوان سومش به جنگ اژدها می رود. اسفندیار برای پیروزی با ارّابه یی دو اسبه، خود را طعمه ی اژدها می کند. هنگانی که اژدها او را می بلعد، از ارّابه بیرون آمده وکام و مغز اژدها را می دَرَد و او را می کشد.
خوان چهارم
رستم خسته وبی مهابا به بساط بزم زن جادوگری می نشیند و تنها هنگامی که نام خدا را به زبان می آورد از جادوگر بودن زن آگاه شده و او را می کشد.
خوان چهارم اسفندیارکه به گفتار گرگسار از وجود جادوگری آگاه شده، بزمی را آماده می سازد و هنگام آمدن جادوگر او را با زنجیر مقدّسی که زرتشت برای گشتاسپ از بهشت آورده بود، اسیر می نماید. سپس او را هلاک می کند. نقش نیروی ایزدی در این خوان برای اسفندیار و یادآوری این که او برگزیده ی زرتشت و مورد بخشش خداوندگار است، اشاره ای زیبا روشن است.
خوان پنجم
رستم در این خوان از تاریکی اهریمنی می گذرد، بدون جنگ و واقعه ای پهلوانی رستم پس از گذر از سیاهی به مزرعه یی وارد می شود و به استراحت می پردازد. اورخش را برای چرا در کشتزاری رها می کند. هنگامی که دشتبان به اعتراض به پای او می زند که چرا اسبش را در پالیز رها نموده؟ رستم دوگوش او را بدون گفتن کلامی از جا می کند .
خوان پنجم برای اسفندیار نبرد با سیمرغ است. برای گذشتن از سیمرغ، شاهزاده کیانی از همان روش جنگ با اژدها سود می برد و با رفتن به درون ارّابه یی اکنده از تیغ و سنان سیمرغ را زخمی و خسته کرده، سپس او را می کشد.
خوان ششم
جنگ رستم با اولاد، حاکم دشت مازندران، است که برای رسیدگی به شکایت دشتبانش به سوی رستم می رود. رستم با کشتن همراهان اولاد او را اسیر می کند و با دادن وعده ی پادشاهی مازندران او را به همراهی با خود برای یافتن محلّ کیکاووس و یاران اسیرش وکشتن دیو سپید مشتاق می کند.
از سوی دیگر اسفندیار در خوان ششم خویش، با برف و بوران سه روزه مواجه می شود و از لشکریان می خواهد تا با نیایش به درگاه یزدان خود را از این بلا رهایی بخشند. پایداری او برای ادامه دادن به راه که سپاهیانش با آن موافق نبودند و ایمان مذهبی اسفندیار به یاری خداوند در شرایط سخت و توان فرسا را دراین خوان می توان دید. هرچند از تیغ وگرز وگوپال نشانی پیدا نیست.
خوان هفتم
رستم پس از کشتن ارژنگ دیو و رهایی کی کاووس برای بینا نمودن چشمان شاه به جایگاه دیو سپید رفته و در نیمروز که دیوان نگهبان به خواب می روند، آن ها می کشد. سپس به دورن غار می رود دیو سپید را در درون غارش با بریدن یک دست و پایش می کشد و خون جگر او را در چشمان شاه و همراهانش می چکاند. بعد از یک هفته سرور، روز هشتم به کشتار مازندرانیان می پردازند.
اسفندیار در خوان هفتم با گذر دریایی که گرگسار پیش تر به نیرنگ بیابان خوانده بود، به سوی فتح گنگ دژ می رود، امّا در جامه بازرگانان وارد می شود و پس از آگاهی بر اسرار ارجاسب تورانی، در شبی مهمانی برگزار می کند. با آغاز نبرد ازسوی لشکریان اسفندیار به رهبری پشوتن از بیرون شهر، اسفندیار خود از درون به نبرد می پردازد و ارجاسب در کاخش می کشد. سپس فرماندهی سپاهیانش را به دست می گیرد و با امان ندادن به تورانیان همه را از دم تیغ می گذراند و این چنین خوان هفتم به سر می آید.
بررسی و نتیجه گیری
با این گفتارها روشن است که بین هردو هفت خوان شباهت های زیادی است و تفاوت هایی قابل درنگ. هر دو پهلوان از راهنمایی فردی سود می برند؛ اسفندیار از گرگسار تورانی و رستم از اولاد، امّا گرگسار خواستار مرگ اسفندیار است و درخوان هفتم به دست او کشته می شود، ولی اولاد به همراهی با رستم مشتاق است. هردو دست به کارهایی می زنند که به نظر درست نمی آید؛ مثل کشتار اهالی مازندران از سوی رستم و رویین دژ از سوی اسفندیار یا حمله ی رستم به دشتبان و کشتن دو تورانی بی خبر به دست اسفندیار که به او از رازهای رویین دژ خبر می دهند.
با این حال هفت خوان اسفندیار دارای مواردی است که به ارزشمندی کارهای او بر کارهای رستم می انجامد. رستم در یک سوم از خوان های خود کاری انجام نمی دهد، مثل خوان اوّل و پنجم و یا در خوان پنجم خود فردی کدیور را زخمی می کند ،که حتّی اگر دیدی شاهنامه ای به اوداشته باشیم، این کاری شگرف و پهلوانی به حساب نمی آید. در خوان سوم هم یاری رخش به کمک او می آید، امّا اسفندیار در هر خوان با کاری سخت مواجه است و از کمک کسی سود نمی برد. اسفندیار در پی زدودن ننگ و بد نامی است ورستم در پی شاهی خیره سر است که درجای جای شاهنامه از کارهای خیره سرانه ی او که باعث مرگ بی شمار کسانی مانند: سیاووش و خاندان گودرز و انسان های بی گناه است، به زشتی و شکایت یاد می شود.
به گزارش شاهنامه و سایر منابع تاریخی، سراینده اصلی شاهنامه دقیقی توسی بوده و می دانیم که دقیقی زرتشتی آیین بوده و به گمان بسیار شاهنامه را به خاطر انگیزه های مذهبی و ملّی اش سروده. خوشبختانه فردوسی پاکزاد سرودهای دقیقی را در شاهنامه نگه داشته و ما می توانیم انگیزه ی دقیقی را از این بیت ها که حدود هزار بیت است و به گشتاسب نامه مشهور می باشد، بفهمیم. آغاز سرایش دقیقی، از داستان گشتاسب و زرتشت است، نه آغاز آفرینش و اساطیر. اگر دقیقی در جوانی به دست غلامش کشته نمی شد، امروزه شاهنامه ترتیب دیگری داشت و قهرمان اصلی آن به مانند منابع دینی زرتشتی، نه رستم مهرآیین، بلکه اسفندیار بهدین _ زرتشتی_ می بود.
رستم قهرمان داستان های سکاییان است که اقوام کوچ نشین وبیابانگرد شمال ایران بودند و در زمان اشکانیان شکست خورده، به جنوب ایران کوچانده شدند. از آن پس به سرزمین جنوب ایران سکستان یا سیستان گفته شد و مردمانش سکزی یا سیستانی نامیده شدند. چنان که اسفندیار در شاهنامه هم، رستم را سکزی می نامد. سکاییان بعدها داستان های خود را با افسانه های ایران و یاد و نام خاندان های جنگاور دوران اشکانی و ساسانی مثل خاندان گودرز و مهران و قارن پیوند زدند و شاید به همین دلیل است که کارهای رستم و زندگی طولانی او جنبه ی اغراق آمیز بیش تری دارد، ولی سرگذشت سایر قهرمانان شاه نامه پذیرفتنی تر وعادی تر است. گفتنی است که فردوسی شاهنامه را براساس کتاب شاهنامه ی ابومنصور عبدالرّزاق توسی و داستان سرایانی مانند: سرو آزاد و تنی چند سروده است که گفته های آن ها نتیجه ی سالیان دراز داستان سرایی و در هم آمیختگی اساطیر، افسانه ها و داستان ها دینی و تاریخی است. در روایت های دینی زرتشتی و کتاب اوستا از رستم نشانی نیست، امّا از اسفندیار در بخش یشت های اوستا، فروردین یشت 13 بند 103 قهرمان و دین گستر اصلی زرتشتی است. معنی نام او هم براین دلالت می کند و در پهلوی به صورت اسپندیات نوشته می شود.Spandyatنام او در اوستایی به صورت این اسم مرکّب است و از دو بخش سپنته به معنی مقدّس و بخش دومدات یا داتو از مصدر دا به معنی آفریدن و دادن میباشد. معنای نام به معنای آفریده ی مقدّس یا مقدّس آفریده شده میباشد.شاهزاده در خردسالی به خاطر دعای زرتشت رویین تن می شود.
در شاهنامه به چگونگی رویینتن شدن اسفندیار اشارهای نشده، امّا در زراتشتنامه نوشته ی کی کاووس پسر کی خسرو از موبدان اهل ری که بعدها زرتشت بهرام پژدو کتابش را دوباره بازنویسی کرده، آمده: گشتاسب از زرتشت خواستار بی مرگی، رویین تنی، دیدن بهشت و دانایی می شود، امّا زرتشت از او می خواهد یکی را انتخاب کند. پس شاه دیده ی بهشت را انتخاب می کند. پس زرتشت شیر، گل، شراب و اناری را تقدیس می کند؛ با خورانیدن شراب به شاه او را به دیدن بهشت می برد با گل به جاماسب دانایی و با شیر پشوتن را نامیرا می کند و با انار مقدّس هم اسفندیار را رویین تن می کند.
درادبیّات فولکلوریک (مردمی) آمده: زردشت، اسفندیار را که نوزادی بیش نبود، در آب مقدّس شستوشو داد که همین سبب رویینتنی او گشت و تنها چشمانش که درهنگام فرورفتن در آب به سبب ترس از آن بسته شده بود، آسیبپذیر باقی ماند. جالب این است که درهیچ یک از منابع دینی از جنگ و مرگ اسفندیار و آسیب پذیر بودن چشمان او و نام و آوازه ی کشنده اش نشانی نیست.
درشاهنامه دلیل جنگ این گونه بیان شده: شاه گشتاسب با راهنمایی جاماسب برای از بین بردن اسفندیار، که خواهان تاج وتخت است، او را روانه ی سیستان می کند تا با بهانه یی بی دلیل، رستم را دست بسته بیاورد. درحالی که آگاه است که رستم نخواهدپذیرفت و خواهدجنگید و نتیجه ی جنگ، مرگ اسفندیاراست.
در تاریخ گردیزی که در اواخر نیمه ی نخست سده ی پنجم- حدود سال 440 - نوشته شده آمده: اسفندیار درگسترش دین زرتشتی سعی جدّی داشت از رستم بخواهد دین را بپذیرد یا که رستم را بند نهد و پیش شاه ببرد تا درباره ی او داوری کند و یا بجنگد. رستم دین را نمی پذیرد و به کهن آیین بودن دینش از هنگام کیومرث_ که به گمان زیاد مهر پرستی بوده- اشاره می کند . دست بسته بودن را هم ننگ می خواند. پس بین هردو جنگ می شود. درشاهنامه آمده رستم به راهنمایی سیمرغ از درخت گزی تیری دو شاخه می سازد و در شراب قرار می دهد و با آن چشمان اسفندیار را کور می کند و او را می کشد. حضور سیمرغ و رابطه ی ان سیمرغی که اسفندیار در خوان پنجمش کشته بود، آشکار است. دلیری و تهوّر اسفندیار در کنار رنگ و بویی آیینی و مذهبی به ماجرای او دل پذیری شایسته و غمناکی می بخشد.
در شاهنامه و ایاتکار زریران از ازدواج آیینی کهنی یاد می شود بنام خویدوده، که عبارت است از ازدواج بین افراد خانواده باهم. در زمانی که ارجاسب برای بار اوّل به ایران یورش می آورد زریر برادرگشتاسب کشته می شود. شاه وعده ی ازدواج دخترش همای را به کسی می دهد که انتقام زریر را بگیرد. اسفندیار به عنوان انتقام گیرنده ی اصلی پس از نبرد با خواهرش، همای، ازدواج می کند و او را از نگاه آیینی دوران ساسانی سزاوار نام اسپندیار و درود می کند.
هرچند امروزه زرتشتیان خویدوده را نمی پذیرند و آن را بهتان دشمنان دین بهی می شمارند، امّا در کتاب هایی مانند: دینکرد، گزیده های زادسپرم و سایر کتاب های ساسانی، نشانه های بسیاری می توان یافت که نشان می دهد این رسم کهن درایران باستان بوده و در دوره ی ساسانی به آن جنبه ی دینی و مذهبی داده اند و قهرمانان دین بهی –زرتشتی- را هم پایبند به این به شمار آورده اند. امروزه هم زرتشتیان هنگام نیایش آیینی اوستا، بخش خرده اوستا نیایش همازور فروردینگان به نیکی وآرامش زمزمه می کنند: توانا و فروغمند باد فروهر اسپندیار شه زاده دین پناه، و همه رزمیان و جنگاوران و پهلوانان که دین آور بودند و دین پذیرفتند و دیگران را آموختند.
منابع
اسطوره ی زندگی زرتشت، 1384، ژاله آموزگار- احمد تفضّلی، نشر چشمه، چ ششم.
اوستا،1383، ترجمه ی هاشم رضی، نشر بهجت، چ پنجم.
سرور دانای آسمان ها (اسطوره ها وافسانه های ایرانی)، 1384، تونی-فیلیپس- کریگان، نشر نی، چ اوّل.
شاهنامه ی فردوسی،1385، چاپ مسکو، نشر پیمان.
مطالب مشابه :
ابر گردباد های یان از فضا
تصویر زیر که توسط آندرو شومن در آفریقای جنوبی گرفته شده، حمله دو شیر نر نبرد آن دو شیر نر
شیر ( شیر ایرانی )
شیرها گروه هایی را تشکیل می دهند که معمولا ۳ شیر نر بین این دو پستاندار ، نبرد برای طعمه ی
نماد شیر و گاو و اثر آن در تفكرباستان
در هنر مسیحی، شیر دو خصلته است (توجه شود كه شیر در نقش نبرد شیر و گاو در گاو نر و شیر با
سلطان واقعی جنگل
شیرها گروه هایی را تشکیل می دهند که معمولا 3 شیر نر و 15 دو *****دار ، نبرد دو شیر بالغ
سرگذشت نبرد رستم با کک کوهزاد
به نیرو جدا کردی از که کمر گریزان رزمش بدی شیر نر کهنسال و با شیر از وی دو نبرد
حدس میزنید قوییترین لگد متعلق به کدام جانور است؟
کاری میتواند یک شیر نر ۲۲۰ شکارچیانی مانند شیر یا نبرد دو گورخر نر
مقایسه ی اسفندیار با رستم درهفت خوان و روایت های دینی
علّت هفت خوان دو کشته شود، امّا اسفندیار در نبرد با دو شیر نر و مادّه ی هول انگیز هر دو
برچسب :
نبرد دو شیر نر