جام زرین

این جام زرین در محلی به نام چراغعلیتپه که نام مالک قدیمی آن بوده و یا تپه مارلیک که اسم باستانی آن است در رحمت آبادرودبار در ضمن حفاری تپه مارلیک کشف گردید. این جام زرین که در حدود 17.5 سانتی مترارتفاع داشته و قطر دهانه آن به 12 سانتی متر می رسد، از طلای متمایل به زرد و تااندازه ای سفت و محکم است به همین دلیل حالت و شکل اصلی جام تا حدودی سالم باقیمانده است.

 این جام بسیار متناسب ساخته شده و نسبت ارتفاع به قطر دهانه به نحویاست که جام موزون و تقریبا بلندی را نمایش می دهد و در قسمت وسط بدنه در طرفین بهصورت مقعر ساخته شده است. لبه جام در اثر تاب دادن فلز به صورت مفتولی در آمده واستحکام بیشتری به دست آورده است. در نزدیک به کف هم دارای قسمت برجسته و نواری شکلاست که دورادور جام ادامه داشته و این قسمت برجسته تر استحکام بیشتری را برای جامدر نزدیک به کف ظرف به وجود آورده است.

وی در ادامه نقوش برجسته روی جام را ازتزئینات و ریزه کاری های بسیار ظریفی دانست و گفت: جام از نظر نقش به دو ردیف افقیمتمایز گردیده که در هر ردیف نقش اسب شاخدار تکرار شده است. نقش اسب شاخدار بر رویجام مارلیک در نهایت تناسب و تزئینات در حالت راه رفتن در هر ردیف سه بار دورادورجام تکرار شده است. پیکره این حیوان در نهایت تناسب و ظرافت با یک گردن طویل ومنحنی کمر باریک دست و پای ظریف و عضلانی در حالت راه رفتن در اطراف جام نقش شدهاست.

 این اسب شاخدار دارای سر کشیده و طویل با چشمانی برجسته و مدور می باشد کهدر اطراف با خطوط موجدار که ابروان را نشان می دهند، احاطه شده اند. قسمت های بینی،پوزه و دهان به صورت کاملا روشن و دقیقی نمایش داده شده اند. از پیشانی حیوان شاخمنحنی و نوک تیزی روئیده شده است و بیشتر شاخ به استثنای نوک منحنی آن با هاشورهایجناغی موازی تزئین گردیده و این هاشورها یک نوار مضاعف جناغی به وجود آوردهاند.   

کاوشگرانباستانشناسي ايران و جهان اعتقاد راسخ دارند كه جامها، مجسمه هاي فلزي و سلاحهايسرد كه در نقاط مختلف گيلان و از جمله املش كشف شده نمايانگر انديشه هاي والايفلزكاران املشي و مهارت و استادي فوق العاده آنان در ادوار تاريخ است. اگرچه ابنيههاي تاريخي و باستاني در سير تحولات جوي و جغرافيائي منطقه املش به سبب رطوبت وحوادث و بلاياي طبيعي تخريب و از بين رفته است اما مجموعه آثار و اشياء باستانيمشكوفه اين سرزمين موسوم به « گنجينه املش » امروزه زينت بخش موزه ها و كلكسيون هايملي و شخصي ايران و جهان مي باشد و همواره مورد توجه و تحقيقات باستانشناسي معاصرقرار گرفته است . شيشه ها يكي از مهمترين صنايع دستي گيلان در گذشته هاي دور شيشهگري بوده كه امروزه متأسفانه اين صنعت منسوخ شده است .

در حفاريهاي باستانشناسياملش و اطراف آن تعداد زيادي اشياء شيشه اي از دل خاك بيرون كشيده شده است . اشياءمذبور عبارتند از كاسه ها و پياله هاي مدور همراه با تراشهاي ظريف و نقشهاي زيبا،فنجانهاي رنگارنگ بدون پايه دار، ساغرهاي زيباي ساقه دار همراه با تزئينات كندهكاري و برجسته ، جامهاي ظريف با لكه هاي تزئيني، قمقمه هاي تراش خورده و بالاخرهبشقابها،پارچها،تنگ ها،گلدانها،روغن دانها،مجسمه ها،گردنبندها،مهرهها،آويزها،گوشواره ها،انگشتريهاو اشياء مختلف ديگر كه عموماً با مهارت و استادي وظرافت خاصي ساخته شده اند.

 اشياء شيشه اي مزبور معرف ذوق و استعداد شيشه گرانهنرمند گيلاني در دوره هاي باستاني هستند، مخصوصاً دقت و ظرافتي كه در ساخت آنها بهكار رفته پيشرفت شگفت انگيز صنعت شيشه گري اين سرزمين را در دوره هاي باستان نشانمي دهد. تا پيش از كشف گنجه املش و نقش جام مارليك هيچ دليل و مدركي بر وجود شيشهدر دوران اشكاني و ساساني شناخته نشده بود و وقتي از شيشه ايراني نام برده مي شد. فقط شيشه اسلامي مورد نظر بود. ژاپني ها پس از كشف آثار املش و مارليك به نتيجهرسيدند كه بسياري از پياله هاي شيشه اي با تراشهاي مدور كه در استان گيلان يافت شدهاند هويت و محل ساخت پياله شيشه اي "شوسوئين " و پياله شيشه اي مربوط ّه آرامگاهامپراطور الكان را روشن مي سازند، به علاوه شيشه هائي كه در گيلان پيدا شده مشابهديگر اشياء مهم مشكوفه در ژاپن مي باشد.

 سفالينه ها قبل از پيدايش ماشين كليهمصنوعات توسط دست يا ابزار ساده دستي ساخته مي شد، اما هر اثري را كه مصنوع دست بشرباشد نمي توان جزو آثار هنري بشمار آورد. صنايع دستي هنري به آن گروه از مصنوعاتاطلاق مي شود كه تمام يا قسمت اعظم مراحل ساخت فراورده هاي آن با دست انجام گرفته ودر چهارچوب فرهنگ و بينشهاي فلسفي و ذوق و هنر انسانهاي هر منطقه با توجه بهديدگاههاي قومي آنان ساخته و پرداخته مي شود. پرفسور گيرشمن در توصيف سفالينه هايهنري گنجينه املش مي نويسد:" در بين هنر مندان املش آثار زيادي از نفوذ هنر بينالنهرين به چشم نمي خورد . دليل اصلي اين تأثير ناپذيري كوههاي مرتفع و صعب العبوراست كه ميان آنان و بين النهرين فاصله ايجاد مي كرده است.انعكاس اين امر در هنر اينسرزمين موجب شده تا هنر عصر آهن قديم قفقاز تأثير بيشتري در دست آفريده هاي هنرياين منطقه داشته باشد.

" در بررسي و گمانه زني نواحي املش باستانشناسان ايراني وخارجي گزارش مي دهند:"آثار بدست آمده از ميان گورها ، علاوه بر اشياء و ابزار هايفلزي و مصنوعات شيشه اي ، مقداري ظروف گلي پخته ( به شكل آدمي و گاوهاي الهامي ) وتعداد زيادي از سفالينه ها، كوزه ها و ظروف جگري رنگ و منقوش مي باشد كه از نظرقرابت هنري ظروف مشكوفه اي مناطق با ظروف و سفالينه هاي سيلك كاشان و تالش و تپهحصار چشمگير است ." ظروف سفالي ما قبل تاريخ " املش " گيلان ( كه اينك در موزه رشتنگاهداري مي شود ) نقش برگهائي با طرح هاشوري و دواير كوچك چندي در زمينه نقش و هملبه سفال ، با وصف اختلافش از لحاظ تركيب ظاهري با كوزه هاي مشكوفه لرستان ، از جهتطرح زينتي با هم قابل مقايسه هستند( همچنين، با ظرف سفالي آدمي سان مشكوفه از ناحيهگورين باباجان لرستان قابل مقايسه مي باشد.) جامها و مجسمه ها در پنج دهه گذشته ،در اثر كاوشهاي علمي و بعضاً حفاريهاي غير مجاز مقداري از اشياء از طلا، نقره ومفرغ از گورستانهاي نواحي كشف گرديده كه نشان مي دهد تزئينات و خلاقيتهاي هنري يكاررفته در آن اجسام بي نظير و قابل مقايسه با هنر يونان قديم شناخته شده است.

 جامها ومجسمه هاي فلزي سلاحهاي سرد كه در نقاط مختلف گيلان از جمله املش ،رودبار و ديلمانكشف شده نمايانگر انديشه هاي والاي فلزكاران اين منطقه و منطقه و مهارت واستادي فوقالعاده آنان است. پرفسور گيرشمن نمونه هاي ارزنده اي از كارهاي هنرمندان فلزكارگيلاني را در دوره هاي ماد و هخامنش و ساساني معرفي مي كند. كه ازآن ميان مي توانبه جامها، مجسمه ها ، سلاحها و قطعات زينتي بسيار زيبا و ظريف اشاره نمود.

 بر اساساظهارات رومان گيرشمن :" در گورهاي كشف شده املش دو چشم بند برنزي مربوط به زين ويراق اسب كشف گرديده كه روي آنها كتيبه اي با خط ميخي كنده شده است يكي به نام "شاهمنوآ" و ديگري به نام "شاه ارگشتي ". وي وجود مجسمه هاي كوچك مفرغي را كه به وفوردر گيلان بدست مي آيد نشانۀ اين رابطه مي داند، زيرا كه در حوزه هاي تمدنهاي عصرآهن قفقاز نيز نظاير اين اشياء زياد پيداشده است." گيرشمن اضافه مي كند:" شايدهنرمندان املش از تيره مردماني باشند كه پيش از آمدن به سرزمين ايران از ميانكوههاي قفقاز عبور كرده اند." مجسمه هاي كوچك مفرغي شمال ايران از يك نقطه نظربازگوي اين مطالب اند كه ايرانيان مهاجر كه براي ورذود به فلات ايران از اين نقطهعبور كرده اند، سرچشمه الهام هنرمندان املشي بوده اند." جام طلاي كشف شده در "املش " كه پيرامون آ"ن نقش بر جسته سازي شده است ، منتسب به سده هاي هشتم نهم ، پيش ازميلاد نمايانگر ايزد حامي در نماد شير بالدار مي باشد

 

چراغعلی تپه ( مارلیك)

در پاییز سال 1340 ش هیأتیبه سرپرستی دكتر عزت اله نگهبان جهت بررسی و تحقیق عازم مناطق رحمت آباد رودبار شد. این حفاری كه به مدت 14 ماه از پاییز 1340 تا آخر پاییز 1341 ادامه داشت، منجر بهپیدایش 53 آرامگاه به طور منظم و پراكنده در سطح تپه گردید. این حفاری كه آثارواشیای ارزنده و نادری از خلال آن به دست آمد، خبر از سكونت اقوامی می داد كه ازثروت بیكرانی برخوردار بودند.

كیفیت هنری وصنعتی این آثار بیانگر وجود یك مكتب والای هنری و صنعتی در روزگار باستان در اینمنطقه از كشور ما بود كه قدمت آن به حدود سه هزار سال ، پیش یعنی اواخر هزاره دوم واوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح می رسید.

قبور و آرامگاه مكشوفه از مارلیك عموماً از سنگ و گل ساخته شده است. برای ایجاد این آرامگاه ها از تخته سنگ های بزرگ طبیعی كه در سطح تپه وجود داشت،استفاده شده و فاصله ی این تخته سنگ ها به وسیله دیوارهایی كه از سنگ شكسته و گل بهوجود آمده مسدود گردیده است. بدین ترتیب محفظه بزرگی كه فاقد شكل منظم هندسی بود ،به وجود آمد كه به عنوان آرامگاه مورد استفاده قرار گرفت. در بعضی قسمت های آرامگاهها از سنگ های زردرنگی استفاده شده كه از 15 كیلومتری و از دره گوهر رود بعموماً اجساد را با لباس رسمی و تزیینات كامل بر روی تخته سنگ وبه پهلو قرار می داده اند ، در این حالت زانوان اندكی خمیده بود. همراه مردگانتشریفات مذهبی ، مجسمه ها ، زیورآلات ، اسلحه ، ابزار و ادوات ، ظروف و ادواتآشپزخانه ، مدل و نمونه ادوات مختلف و اسباب بازی كودكان دفن می شد. این امرنمایانگر هویت و حرفه صاحب آرامگاه و نیز مُعـّرف عقاید مذهبی اقوام ساكن در محلبود.

"دكتر نگهبان" ساكنان این منطقه را ازاقوام هند و اروپایی و احتمالاً قوم باستانی ماردها یا امردها دانسته كه پیشقدمانآنها در نیمه دوم هزاره دوم ق. م به این منطقه وارد شده و در دامنه ی شمالی جبالالبرز و كرانه های جنوبی دریای مازندران مستقر گردیده اند. وی دوره سكونت ماردها رادو یا سه قرن و احتمالاً از قرن چهاردهم تا دهم ق.م می داند و معتقد است كه درپایان این دوره اقوام مزبور به سمت سیلك كاشان رفتند.

خروج ناگهانی اقوام ساكن مارلیك احتمالاً بر اثر حمله ناگهانی اقواممهاجم و به احتمال قوی آشوری ها ، صورت گرفته و موجب مهاجرت ماردها به سمت مشرق شدهاست.

در حفاری های مارلیك از نمونه اشیایی كهبه تعداد زیاد به دست آمده می توان به آثار فلزی اشاره داشت. آثار و اشیای فلزی ازجمله ظروف مكشوفه از مارلیك به چند دسته از جمله ؛ ظروف زرین ، سیمین و مفرغی تقسیمشده اند.

بررسی جزیی این ظروف با توجه بهاهمیت فوق العاده آنها ، در این مبحث نمی گنجد، اما به دلیل شهرت جهانی برخی ازظروف حاصل از این كاوش ها ، به شرح مختصر آنها میپردازیم.

جام طلاییمارلیك

جام طلایی مارلیك بهارتفاع 5/17 سانتیمتر و قطر دهانه فشرده 14 سانتیمتر ، از آرامگاه شماره 26 كشف شدهاست. این جام از فلز طلای نسبتاً خالص و از خاصیت فرم گیری و شكل پذیری بالاییبرخوردار است. این جام از زیباترین جام های مكشوفه از مارلیك می باشد و بر روی آنچهار گاو بالدار نقش شده اند كه هر جفت از گاوها به طور قرینه در حال بالا رفتن ازیك درخت تزیینی شبیه نخل هستند. قسمت بالایی بدن و سر حیوانات به صورت برجسته نقششده است. این حیوانات خیالی پاهای جلویی را بلند كرده و بر شاخه های درخت تكیه دادهو روی دو پای عقب ایستاده اند.
در ساخت اینظرف نهایت مهارت هنر چكش كاری و قلم زنی قابل مشاهده است. قسمت های خالی صحنه وحاشیه های بالایی نزدیك لبه و قسمت حاشیه نزدیك به كف با تزیینات زنجیره ای آراستهشده و در كف ظرف یك ترنج هندسی در نهایت زیبایی و شكوه جایدارد.ه این محلانتقال یافته اند.

جام طلای افسانهحیات

ظرف مشهور دیگری كه ازمارلیك به دست آمده و از شهرت خاصی برخوردار است جام طلا با نقش داستان افسانه حیاتیا زندگی است.این جام 20 سانتیمتر ارتفاعدارد و قطر دهانه آن 14 سانتیمتر است. بدنه جام ظرافت و نازكی خاصی دارد و در ساختآن از طلای نسبتاً نرمی استفاده شده است. در لبه ظرف برای استحكام بیشتر، حالت نوارمفتولی ایجاد كرده اند. این ظرف به علت فشار خاك تا حدی فشرده شده و از حالت اولیهبرخوردار نیست.

بر روی این جام در چهار ردیف، اشكالی ترسیم شده كه نقوش هر ردیف با تكرار در دورادور ظرف ، تمامی صحنه را پركرده است . تصویر ردیف پایین نشانگر یك بز كوهی در حال شیردادن به نوزادش است. درردیف دوم دوران بلوغ بز نوزاد تصویر شده كه با نهادن دو پای جلویی بر روی درخت وایستادن بر پاهای عقبی در حال خوردن برگ های یك نخل تزیینیاست.صحنه ای كه در ردیف سوم تكرار شده نمایشیك گراز وحشی است كه شش بار دور ظرف نقش شده است. در فاصله هر دو گراز از بالای سرحیوان ، یك پرنده كه احتمالاً لاشخور است، دیده می شود. در بالاترین صحنه قسمت مرگبزكوهی و دریده شدن لاشه او توسط لاشخورها به نمایش گذارده شده است.

 بالای سر دولاشخوری كه رو به روی هم قرار گرفته و در حال خوردن جسد بز كوهی هستند، موجودی شبیهپرنده در مقابل درخت كوچكی به حالت چمباتمه دیده می شود.تسلسل وقایع از حیات تا ممات به طرز زیبایی بر این جام نقش بسته ووقایع زندگی و خاتمه حیات یك موجود ، به صورت داستانی كه بر پرده نقش بندد، تصویرشده است. ظرافت و دقتی كه در ارائه جزئیات این نقوش به كار بسته شده ، شایان كمالتوجه است.

ظروف دیگری نظیر كاسه زرین با نقشرب النوع ، جام زرین با نقش سیمرغ و گاو بالدار ، جام طلای مارلیك با نقش گاوبالدار و درخت تریینی ، كاسه زرین با نقش عقاب و قوچ ، فنجان طلا با نقش بز كوهی درحالت آرمیدن ، جام تزیینی اسب شاخ دار و همچنین جام سیمین با نقش سردار در حال رامنمودن پلنگ و بز كوهی ، جام نقره با نقش گوزن در حال جهش ، به همراه ظروف ظریفمفرغی از دیگر نمونه های جالب توجهی هستند كه هر یك به تنهایی در خور تحقیقات علمیمفصّل است.

از مقایسه این آثار با تمدن وفرهنگ های آشوری- اورارتویی و تپه ی حسن لو و .... می توان چشم انتظار نتایج افزونتر بود.

از جمله آثاری كه در مارلیك به تعدادزیاد كشف شده مهرها هستند. این مهرها كه به دو شكل استوانه ای و مسطح ساخته شده اندعموماً از جنس مفرغ ، سنگ ، استخوان و گل پخته هستند و نقش مهمی در معرفی صاحب آن ونیز ارضای حس تملك او ایفا می نموده اند.

اینمهرها از دوران آغاز ادبیات تا دوران هخامنشی را در بر میگیرد.

به غیر از این اشیا ، بسیاری آثار وادوات جنگی از جنس مفرغ مانند خنجرها ، پیكان ، سرنیزه ونیز وسایل تزیینی مانند گوشپاك كن ، ناخن پاك كن ، گوشواره ، دستبند، گردنبند، پیشانی بند ، موبند و سنجاق سرو همچنین ادوات و وسایل مورد استفاده نظیر ظروف ، دوك نخ ریسی ، دیگ ، ملاقه ، سیخكباب و ظروف سفالین و پیكرك ها و مجسمه های سفالین و فلزی در مارلیك یافت شده اند. وسایل رزمی مانند خنجر ، شمشیر ، سرنیزه ، سرگرز ، مچ بند و بازوبند رزمی ، تیردانمفرغی از وجود اقوامی جنگجو و دلاور خبر می دهنجام (1) ، ظرفی برای نوشیدن مایعات به ویژه شراب . صورت اوستایی واژة جام ma ¦ya و پهلوی آن m ¦a §j یا m ¦ya است (هُرن ، ذیل واژه ). این واژه از قرن چهارم به بعد در اشعار فارسی فراوان به کار رفته است (برای نمونه رجوع کنید بهرودکی ، ص 83؛ فردوسی ، ج 6، ص 10، 173، 179؛ ناصرخسرو، ص 159، 244). در میان واژه های فارسی و واژه های راه یافته به زبان فارسی کلمه های مترادف بسیاری برای جام وجود دارد، مانند ساغر (معرّب آن : صاغر) و طاس (معرّب از تاس / s¦ta پهلوی )، واژه های عربیِ کأس و قدح و نیز کاسه که مأخوذ از کأس است ، ساتگین / ساتگینی که در اصل ترکی است ، و پیاله و فنجان (معرّب پنگان ) که در اصل یونانی اند (نفیسی ، ذیل «کاس »؛ دهخدا، ذیل «پیاله »، «کاسه »؛ معین ، ذیل «ساتگینی »، «ساغر»، «طاس »، «فنجان »، «قدح »، «کاس »؛ برای دیگر معانی جام از جمله واحد شمارش قطعات بزرگ آینه و شیشه ، جامِ مسابقات ورزشی ، جام حمام رجوع کنید به دهخدا؛ صدری افشار و دیگران ؛ فرهنگ بزرگ سخن ، ذیل واژه ؛ برای مفاهیم عرفانی و ادبی رجوع کنید به جام ( 2 ) ).

فرهنگ نویسان کمتر به وصف دقیق شکل جام پرداخته اند. برخی مانند نفیسی (ذیل واژه ) تعاریفی مبهم و بعضی مانند مؤلفان فرهنگ بزرگ سخن (ذیل واژه ) به تعریف کلی «ظرف گود و دهان گشاد» اکتفا نموده اند. با این حال ، در بیشتر تعاریف ، به شکل کاسه ایِ کوچک و به تعبیری پیاله اشاره شده است (برای نمونه رجوع کنید به شاملو، ذیل «پیاله ») و اگر قطر دهانة کاسه از پانزده سانتیمتر بیشتر نباشد، پیاله یا جام محسوب می گردد (صدری افشار و دیگران ، ذیل «پیاله »).

باستان شناسان و پژوهشگران هنر، اغلب تعاریف دقیق تری از شکل جام و پیاله ارائه نموده اند، چنانکه به نوشتة هرینک (ص 27)، جام ظرف دهان گشادی است که گردن ندارد و قطر دهانة آن از کف و بدنه اش بیشتر است . بدین ترتیب ، جام از ظروف گردن دار، مانند تنگ و ابریق ، تفکیک و به شکل پیاله نزدیک تر می شود. شکل مشخص تر جام ، نوع پایه دار آن است که اغلب ساغر نامیده می شود ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل «ساغر»). نوع دیگر

آن ، تِکوک (ریتون )، مشهور به جام شاخی است که شبیه به سر حیوان (اغلب شیر) است (برهان ، ذیل «تکوک »؛ لوسی ـ اسمیت ، ذیل «جام شاخی »). برخی از انواع جام نیز به شکل لیوان و استکان اند ( رجوع کنید به دهخدا، ذیل «ساغر»). با این تعاریف ، پیاله ، لیوان ، ساغر، ریتون و فنجان ، با وجود تفاوتهایشان در اندازه و عناصر الحاقی مانند پایه و دسته ، از مصادیق جام اند.

جام در ادیان و مذاهب مختلف کاربرد آیینی داشته است و نقوش و تصاویر روی جامهای کهن ــ که بازتاب باورهای اقوام گوناگون است ــ این کاربرد را روشن تر می کند؛ جامی متعلق به هزارة چهارم پیش از میلاد که در شوش ساخته و همانجا کشف شده ، با تصویر کوه و آب و بزکوهی (نمادهای ماه ، آب ، حاصلخیزی و باروری ) از این دست است (کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 66 ـ67؛ قرشی ، ص 82 ـ83؛ برای اطلاع بیشتر در بارة جامهای مشابه ، از جمله جام وارکا منسوب به سومر رجوع کنید بهمجیدزاده ، ج 3، ص 18ـ19؛ نیز رجوع کنید به تصویر 1). مسیحیان در مراسم عشای ربانی برای نگهداری شراب ، که نماد خون حضرت عیسی علیه السلام است ، از جام استفاده می کنند (هال ، ص 127؛ نیز رجوع کنید به کوپر، ذیل واژه ).

در ایران نیز استفاده از چند نوع جام آیینی ، به نامهای جام چهل بسم اللّه ، چهل قل و چهل کلید، متداول است . بر روی این جامهای فلزی (برنجین یا مسین )، چهل «بسم اللّه الرحمن الرحیم » یا چهل آیه که با «قُلْ» شروع شود یا سوره ها و آیه های فتح مانند «اِذاجاءَ نَصرُاللّهِ وَ الْفَتحْ» حک شده و ممکن است چهل کلید کوچک با زنجیر به آنها متصل باشد که برای دفع بلا یا بخت گشایی ، با این جامها بر سر فرد موردنظر آب می ریزند (عناصری ، ص 47؛ نجفی ، ذیل واژه ؛ شاملو، ذیل «جام چهل کلید»).

استفادة تشریفاتی از جام سبب پدیدآمدن مناصبی چون پیاله دار، در دوره های مختلف گردید، از جمله در دورة صفویه (حک : ح 906ـ 1135) که آن را جامْ قِورچیسی (قورچی جام ) می گفتند ( رجوع کنید به مینورسکی ، ص 87).

چون در منابع مکتوب بیشتر به نحوه و کثرت استعمال جام اشاره شده نه به شکل آن ، برای شناخت شکل و انواع جام باید اشیا و جامهای مکشوفه از دوره های گوناگون تاریخی را منبع اصلی این بررسی قرار داد. در این مورد شناخت صنایع متداول هر دوره ، مانند سفالگری و فلزکاری ، نیز ضرورت دارد.

بررسی انواع جام در فلات ایران ، به عنوان منطقه ای باستانی و متعلق به تمدنهای کهن ، الگوهای بسیاری به دست می دهد. در ایران جامهای سفالی متعلق به هزارة هشتم و هفتم پیش از
میلاد، از تپه گوران (در لرستان ) به دست آمده است (رفیعی ، ص 67). ریتونهایی با اشکال گوزن ، خوک ، گاو و غزال ، متعلق به هزارة ششم و پنجم پیش از میلاد، در منطقة حاجیلار در آناطولی یافته شده که می توان آنها را از نخستین الگوهای ساخت ریتون دانست ( رجوع کنید به فیروزمندی ، ج 1، ص 55 و تصویر 34، 35). در هزارة چهارم پیش از میلاد، در تپه یحیی (24 کیلومتری جنوب کرمان ) جامهای تراش خورده از سنگ تالْک یا سنگ صابون ساخته می شد که نمونه هایی از آن متعلق به تمدنهای باستانی مجاور ایران ، نظیر موهنجودارو * (سند)، کُولی دامْب (بلوچستان پاکستان ) و بین النهرین ، یافته شده است (لامبرگ ـ کارلوفسکی ، ص 278، 282ـ283، 288ـ289؛ نیز رجوع کنید به منوچهر دانائی ، ذیل «تالک »، «سنگ لارد»، «هرکاره »؛ از هزارة هشتم و هفتم تا هزارة اول پیش از میلاد، اشکال گوناگون و گاه منحصر به فردی از جام شناسایی شده که از آن جمله ساغرها و لیوانهایی متعلق به هزارة چهارم پیش از میلاد است که در شوش و فارس ساخته و همانجا یافته شده است ، یا جامهایی با بدنه و پایه ای تقریباً هم اندازه ، متعلق به هزارة سوم و دوم پیش از میلاد که در تپه حصار دامغان یافته شده و نیز جامهای دهان گشادی از خمیر قیر متعلق به هزارة سوم پیش از میلاد (پوپ ، ج 7، تصویر 12، ش
C ؛ زاهدی ، ص 411؛ کامبخش فرد، 1380 ش الف ، ص 80 ـ81). جامهای سفالین هزارة اول پیش از میلاد تنوع بسیاری دارند و علاوه بر ریتونها، که نمونه های آن در آسیای میانه نیز یافته شده ، جامهای دسته داری با نقوش حیوانی از تپه حَسَنلو (در حوالی ارومیه ؛ دورة چهارم ) پیدا شده و جامهایی به شکل شاخ و کفش و نیز جام نوک داری با قطعه های کوچکی به اشکال کاسه و کوزه و نیمتنة یک زن بر لبة آن ، با کاربرد آیینی ، در منطقة خوروین ساخته و از همانجا یافته شده است (برگ ، ص 115 ولوحه 146 الف ، د، ه ، و، ص 196؛ گیرشمن ، ج 1، ص 19ـ20، تصویر 18؛ پوگاچنکووا و حکیموف ، تصویر 134؛ رفیعی ، ص 69).

ریتونهای سفالینی در آذربایجان و گیلان پیدا شده است که از جملة آنها چند سفالینه متعلق به دورة هخامنشی (559 ـ330ق م ) است ( رجوع کنید به کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 523 و تصویر 106، 107). جامهای متداول دورة اشکانی (250 ق م ـ226 میلادی ) ــ که تشخیص آنها از سفالینه های دورة ساسانی (226 ـ ح 652 میلادی ) مشکل است ــ بیشتر به شکل پیاله هایی با بدنة شبیه به کشتی با لبة نسبتاً مقعر یا جامهای کشیده و بلندی با بدنة اریب از سفال ظریف و نازکی مشهور به سفال پوست تخم مرغی است ( رجوع کنید به هرینک ، ص 39، شکل 1، ش 7، 8، ص 42ـ44، شکل 3، ش 2، ص 48ـ50، شکل 5، ش 6).

باتوجه به اینکه شمال و مرکز ایران از کهن ترین مراکز فلزکاری بوده است (وولف ، ص 1)، ساخت جامهای فلزی متنوعی از نظر جنس ، شکل و نقش در دوره های گوناگون در این منطقه ، به ویژه در هزارة اول پیش از میلاد، اهمیت ویژه ای داشته است . از نمونه های مشهور آن جام زرین حسنلو متعلق به قرن نهم پیش از میلاد، دارای نقوش اساطیری با مفهوم زندگی انسان است (گیرشمن ، ج 1، ص 29؛ کامبخش فرد، 1380ش الف ، ص 24ـ40؛ نیز رجوع کنید به تصویر 6؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به حسنلو * ، تپه ). جام گاوْ سرِ مارلیک نیز اثری بدیع از زرِناب ، متعلق به قرن نهم پیش از میلاد، است که سازندة آن توانسته سر چهارگاو بالدار را با چکش کاری از ظرف بیرون نشاند. این جام با جام طلای کلاردشت با پیکر دو شیر با سرهای برجسته ، قابل مقایسه است (نگهبان ، ص 34ـ 35؛ کامبخش فرد، 1380ش الف ، ص 55 ـ56؛ هیل ، ص 22، تصویر 32؛ نیز رجوع کنید به تصویر 7). شمار دیگری از جامهای تحسین برانگیز این دوره ، لیوانهایی بلند با قاعدة کروی شکل از لرستان اند (معصومی ، ص 26ـ32؛ برگ ، ص 92 و لوحة 122؛ پوپ ، ج 7، تصویر 69ـ72؛ برای بقیة جامهای این دوره رجوع کنید بهکامبخش فرد، 1380ش الف ، ص 40ـ41؛ گیرشمن ، ج 1، ص 33ـ 34، تصویر 36ـ 38؛ پوپ ، ج 7، تصویر 68؛ نگهبان ، ص 30ـ35).

جامهایی از نقره ، متعلق به دورة هخامنشیان ، نیز یافته شده که یکی از آنها متعلق به اردشیر اول (حک : 464ـ424 ق م ) بوده است . این جامها کم عمق اند و بدین سبب شراب در آنها شفاف به نظر می رسد و سطح داخلی جام بهتر دیده می شود (پوپ و دیگران ، ص 37؛ برای مقایسة جامهای فلزی این دوره با جامهای سنگی مکشوفه در تخت جمشید رجوع کنید به گیرشمن ، ج 1، ص 259ـ260، تصویر 314).

از دورة ساسانی نیز شماری بشقاب نقره به دست آمده است که در واقع جام شراب لب تخت اند. علاوه بر مجالس شکار، تصاویر پادشاهانی که جام متعلق به آنان بوده ، روی هر جام نقش شده است (پوپ و دیگران ، ص 67ـ 68).

شاید قدیم ترین جام شیشه ای ایران متعلق به هزارة اول پیش از میلاد باشد که در محوطة باستانی مارلیک یا چراغعلی تپه (حومة رودبار گیلان ) پیدا شده و تزئینات برجسته به شکل شبکه ای از رشته های شیشه ای دارد (فوکائی ، ص 19؛ برای جام دیگری با بدنة اریب که در تپة حسنلو ( دورة چهارم ) پیدا شده رجوع کنید به همان ، ص 20؛ علی اکبرزاده کردمهینی ، ص 26). مقارن با این دوره (یعنی از حدود 1600 ق م )،

جامهای ظریف پایه داری از مصر به دست آمده است (نادوری و ورکوته ، ص 48).جامهای دورة هخامنشی را به چند گروه می توان تقسیم کرد: پیاله های نسبتاً گود با لبة عریض به رنگ سبز شفاف ؛ پیاله هایی شبیه به بشقاف گود با لبة به خارج برگشته ؛ و ریتونها ( رجوع کنید به شیشه گر، ص 185ـ186 و شکل 2، 3). از دورة ساسانی ــ که از نظر شیشه گری بسیار شایان توجه است (وولف ، ص 168) ــ پیاله های شیشه ای فراوانی در گیلان کشف شده است که تراشهای مدور مقعر و کفِ معمولاً محدب دارند. چنین پیاله هایی در تیسفون و محوطة باستانی کیش در مشرق بابل ، عین سینو در شمال بین النهرین ، پالْمیرا (تدمُر) در سوریه ، و سودا گیلان در جمهوری آذربایجان نیز پیدا شده است (فوکائی ، ص 37، 54 ـ60 و تصویر 1ـ 5؛ برای دیگر انواع جامهای پیاله ای و ساغرها رجوع کنید به همان ، ص 18، 22،60ـ 65، 72ـ 75 و تصویر 6ـ 8، 11، 14، 15).

در قرون اولیة اسلامی که مسلمانان ظروف سفالی را بر طلا و نقره ترجیح می دادند و سفالگری رونق داشت (کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 449ـ451)، ظروف گوناگونی از اواخر دورة ساسانی و اوایل دورة اسلامی ، از جمله آبخوری و کاسه و پیاله ، به دست آمده که یا بدون لعاب اند و تزئینات نقشِ کنده یا قالبی دارند یا به پیروی از شیوة ساسانی لعاب سبز قلیا و مات دارند. بعضی از این جامها فنجان مانند و بعضی از آنها به شکل پیاله ای با بدنه و لبة دالبری هستند. این شیوه در دورة عباسی (132ـ656) نیز کاربرد داشته است (توحیدی ، ص 259ـ260؛ کریمی و کیانی ، ص 9، 11؛ گروبه ، 1994، ص 16، تصویر 7، ص 18، تصویر 10؛ دیماند، ص 158؛ حسن ، 1401 الف ، ص 1، تصویر 1).

چون سفالهای به دست آمده از قلمرو امویان (شام و عراق ؛ حک : 14ـ132)، متعلق به قرن دوم ، بیشتر کاسه و تُنگ است ، شناخت شکل جام در این دوره مشکل است ( > فرهنگ هنر < ، ج 16، ص 396ـ397؛نیز رجوع کنید به تصویر 8).

با وجود تحول در هنر سفالگری از قرن سوم به بعد و ساخت ظروف سفالین جلادار در دورة عباسی ، تعداد جامها و پیاله های موجود از کاسه ها کمتر است (توحیدی ، ص 261؛ راجرز ، ص 257؛ دیماند، ص 165؛ گروبه ، 1994، ص 21ـ33، 36ـ46؛ نیز رجوع کنید به رفیعی ، ص 75ـ82).

در شمال افریقا و اندلس نیز تا پیش از قرن چهارم کاسه های بیشتری نسبت به جامها باقی مانده است ( > فرهنگ هنر < ، ج 16، ص 403ـ404).پیاله های کوچک آبخوری که بیشتر با لعاب گلیِ سفید پوشیده و با نقوش رنگارنگ و خطوط کوفی تزئین می شد، الگوی رایجی در ایران از قرن سوم تا قرن پنجم محسوب می شود (توحیدی ، ص 261ـ263؛ کریمی و کیانی ، ص 16 و تصویر 23؛ نیز رجوع کنید بهکامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 460). نمونه هایی از لیوانهای این دوره جزو نخستین ظروف سفالی لعابدار به شمار آمده است ( رجوع کنید به گروبه ، 1994، ص 108، تصویر 106). در این فاصله (از قرن سوم تا پنجم )، ساخت جامهای پایه دار نیز منسوخ نگردید (برای نمونه رجوع کنید به پوپ ، ج 9، تصویر 594، ش C ).

سدة ششم و هفتم ، دورة رونق سفالگری در ایران بود. از آثار کم نظیر این دوره ، پیاله های ظریفی است از گِل سفید و خاک چینی که در جرجان ساخته شده و پیاله هایی از سفال زرین فام که با لعاب درخشنده از اکسید فلزات (قلع ، آهن ، مس ) پوشیده می شد (توحیدی ، ص 270ـ271، 276؛ گروبه ، 1994، ص 121، تصویر 118؛ کریمی و کیانی ، ص 17؛ کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 460). در این دوره ظروف فنجان مانندی با لبة دالبری ساخته می شد که به سبب داشتن دستة حلقه ای احتمالاً در ساخت آنها از الگوی ظروف فلزی مشابه تقلید شده است (گروبه ، 1994، ص 179، تصویر 178). همچنین ظروفی به عنوان کاسه ـ جام شناخته شده اند (همان ، ص 176ـ177، تصویر 172، 173، ص 184، تصویر 189، ص 260ـ261، تصویر 292ـ296). با وجود این تنوع ، جامهای لیوانی شکل با بدنه ای اریب و تزئینات زیرلعابیِ سبزرنگ بیشتر تولید می شد (همان ، ص 188، تصویر 198، ص 191، تصویر 203؛ پوپ ، ج 9، تصویر660). از نمونه های شایان بررسیِ دیگر، ظروف فنجان مانندی با برجستگیهای قاشقی شکل است که به سبب تشابه با کاسه هایی که برجستگیهایی به شکل سرپرنده دارند، به کاسة پرنده ای شهرت یافته است (فبروری ، ص 120، تصویر 147؛ گروبه ، 1994، ص 193، تصویر 209). حتی ظروفی با کارکردهای عمومی تر، از جمله ظرف دسته دار پیازی شکلی که هم نوعی جام بوده و هم به عنوان تنگ برای نگهداری مایعات به کار می رفته ، الگوی مشترک ساخت ظروف فلزی و سفالین شناخته شده است (گروبه ، 1994، ص 175، تصویر 169؛ پوپ ، ج 9، تصویر 666، ش A ، C ).

از شهر رَقّه در سوریه ، جامهای نفیسِ نقاشی شده و جلا داده شده ای با زمینة سیاه ، متعلق به سدة ششم و هفتم ، به دست آمده است که از شاهکارهای سفالگری اسلامی به شمار می آید (دیماند، ص 184ـ186، تصویر 122ـ124). از مصر نیزپیاله هایی با تزئینات حک شدة زیر لعاب ، از جمله جامی با کتیبه ای به خط کوفی و جامی با نقش پرنده در میان نقوش گیاهی ، به دست آمده که از طرحهای دورة فاطمیان (297ـ567) است . در دورة ایوبیان (اواخر قرن ششم و نیمة اول قرن هفتم ) نیز همین شیوه ادامه داشته است (همان ، ص 203ـ206؛ فبروری ، ص 254، تصویر 317). از ظروف سفالین دورة تیموری (807ـ913) آثار کمی باقی مانده ، از جملة آنها جامی است با بدنه ای نازک و ظریف با نقش اژدها که در موزة متروپولیتن (در نیویورک ) نگهداری می شود (دیماند، ص 196).

از دورة صفویه ، جامهایی سفالی با طرح تزئینی جلادار به رنگهای گوناگون و جامهایی از جنس نیمه چینی معروف به گامبرون (به سبب صادر شدن آنها از بندر گامبرون ، بعداً بندرعباس ) با پایة کوتاه و بدنه ای مشبَّک به جا مانده است (همان ، ص 199ـ200؛ توحیدی ، ص 286). پس از دورة صفوی ، هنر سفالگری ، و به تبَع آن ساخت جامهای سفالین ، رو به افول نهاد (کامبخش فرد، 1380 ش ب ، ص 489).

بررسی جامهای سفالین نشان می دهد که سفالگران مسلمان در تمام دوره ها شکل پیاله ای جام را ترجیح می داده اند و بیش از آنکه در شکل جام تنوع ایجاد کنند، تزئینات روی آنها را متنوع می کردند.

در دورة اسلامی ، ساخت پیاله های شیشه ای ضخیمی که در دورة ساسانی رواج داشت ، متوقف گردید (فوکائی ، ص 56) و به جای آنها جامهای پایه بلندی ساخته شد که ظاهراً الگوی مشترکی میان سرزمینهای مرکزی اسلامی در سده های دوم و سوم بوده است (چارلزتون ، ص 298، تصویر 7؛ کاربونی ، ص 21، تصویر 2b ).

تا قرن چهارم ، ساخت ظروف فنجان مانند و لیوانهای دهان گشاد و اغلب حنایی رنگ متداول بوده است ( رجوع کنید به علی اکبرزاده کردمهینی ، ص 78، 85، 88؛ برند ، ص 39، تصویر 19؛ چارلزتون ، ص 303، تصویر 15). پیاله های ارغوانی رنگ با خطوط سفید موجدار و تزئینات زرین فامِ سبزرنگ با طرح درخت زندگی از شام ، و ساغرهای پایه دار از مصر از الگوهای شیشه گری اسلامی در این دوره محسوب می شوند (دیماند، ص 217؛ برند، ص 39، تصویر 20؛ کاربونی ، ص 21، 54، و تصویر10).

در دورة فاطمیان ، یعنی دورة شکوفایی صنعت شیشه گری اسلامی ، ظروف تراش خورده معروف به بلور کوهی ساخته می شد که مجموعه ای از جامهای آن معروف به هدویگ با بدنة ضخیم ، اغلب کدر و سبز یا زردرنگ ، در موزة ویکتوریا و آلبرت در لندن موجود است (دیماند، ص 222؛ اتینگهاوزن و گرابار ، ص 248ـ 249، تصویر 183ـ 185؛ نیز رجوع کنید به تصویر 13؛ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به بلور * ). بعدها، تعدادی ظرف بلورکوهی از همین دوره ، از جمله جام پایه داری از ایران ، به دست آمد (چارلزتون ، ص 302؛ برند، ص 40، تصویر 21). مقارن با دورة فاطمیان ، صنعت شیشه گری در ایران چندان رونق نداشته ، با این حال جامهای پایه دار و لیوانی شکل و پیاله ای در ایران ساخته شده است ( رجوع کنید بهپوپ ، ج 13، تصویر 1445، ش A ، B ، C ، تصویر 1446).

در سدة هفتم و هشتم ، که شیشه گری همچنان در مصر و شام رونق داشت ، جامهای نفیس بسیار ظریفی ، اغلب پایه دار و گاه کشیده و ساغرمانند یا دارای بدنه ای مدور و نیمه مخروطی یا پیاله ایِ پایه دار ساخته شد (بلر و بلوم ، ص 105؛ دیماند، ص 222ـ223؛ حسن ، 1401 الف ، ص 62ـ63، تصویر 189ـ 195). فراوانی این جامهای میناکاری ، زمینة طبقه بندی جامهای لیوان مانند را تا پنج گروه (به تناسب اندازه و شکل دهانه و ارتفاع جامها) فراهم آورده است . احتمالاً بعضی از این جامها، حباب چراغ بوده اند (کنسون ، ص 45ـ46). نمونة جامهای ایرانی که از دورة ممالیک به جا مانده ، محدود است . ظروف فنجان مانند پایه کوتاه ، الگوی متفاوتی از این دوره به شمار می آید ( رجوع کنید بهچارلزتون ، ص 300، تصویر 9).

از قرن نهم شیشه گری در جهان اسلام رو به انحطاط نهاد، اما با نمونه هایی ، از جمله پیاله های نیمه تخت که در سمرقند و هرات ساخته شده است ، می توان تاریخچة شیشه گری در تمدن اسلامی را دنبال کرد (همان ، ص 303؛ پوپ ، ج 13، تصویر 1449، ش A ). جامهای پیاله ای شکل دورة صفویه ، ساختِ اصفهان و شیراز، با کیفیتی پایین تر، الگوهای متأخرتر جام شمرده می شود (چارلزتون ، ص 305؛ پوپ ، ج 13، تصویر 1449، ش C ، تصویر1450، ش C ).

در حدود قرن یازدهم ، که هنرمندان دورة شاه جهان (حک : 1037ـ 1068) در هند در ساخت بلور کوهی تبحر یافتند، ظروفی ساخته شد از جمله جام بلور شفافی با پایة کوچک و نقوش برجستة گیاهی که از بلور کوهی فاطمی ظریف تر بود (ولش ، ص 256ـ257، تصویر 166).

تنوع طلبی هنرمندان مسلمان در شیشه گری بیش از دیگر صنایع بوده و نمونة آن ساخت جام به اشکال پیاله ، ساغر و لیوان با لبه ها و پایه های متنوع است .

پس از اسلام ، به سبب منع استفاده از ظروف طلا و نقره ، ساخت این ظروف محدود گردید و ظروف فلزی اولیه بیشتر محدود به ابریق و بخوردان و تُنگ شد، با این همه ، جامی نقره ای به شیوة جامهای دورة ساسانی ، منسوب به اوایل دورة اسلامی ، به دست آمده است (لک پور، ص 11ـ12؛ دیماند، ص 134ـ 135؛ پوپ و دیگران ، ص 76، تصویر 2). پیاله های فلزی کم عمقی از آسیای مرکزی نیز یافته شده است ( رجوع کنید بهپوگاچنکووا و حکیموف ، تصویر 171، 173ـ174، 177). جامها و کاسه های پایه داری که تا قرن چهارم ساخته شده ، ادامة ساخت الگوهای پیش از اسلام است ( > فرهنگ هنر < ، ج 16، ص 365).

با رونق گرفتن مکتب فلزکاری خراسان در دورة سلجوقی (429ـ552)، ظروف فلزی از جمله جام ، ظاهری شکوهمند یافتند (لک پور، ص 12؛ حسن ، 1401 ب ، ص 242). برای ساخت کاسه ها و جامهای پایه دار از روش ریخته گری یکپارچة بدنه و پایه استفاده می شد. علاوه بر آن ، ساخت جامهای پیاله ای


مطالب مشابه :


به راستی علت ورشکستگی ذوب آهن قروه چیست؟

وبلاگ شخصی روح الله زرین و ارائه ی طرحهای مختلف قرار چینی آمادگی خود را




طوق زرین همه بر گردن خر می بینم!

طوق زرین همه بر گی، هتاکی، خشونت، سخن چینی، بخل، خست نویس طرحهای مرتبط با




تاريخچه كاشي كاري

اما در قرن ششم هجری، یک ماده دست ساز که به عنوان خمیر سنگ یا خمیر چینی زرین فام بر روی




هنر در معماری اسلامی

مشهور به خمیر سنگ یا خمیر چینی رنگ آمیزی زرین فام برای طرحهای پیکره ای




جام زرین

این جام زرین در به دست آمده که از طرحهای دورة جامهایی از جنس نیمه چینی معروف




مقایسه ال 90 با سمند

مکانیک هنرستان باهنر زرین این طرح می باشد که ترکیبی از طرحهای آئودی و بی چینی) و کمتر




اعضای هیئت رئیسه اتاق بازرگانی و صنایع و معادن تهران

مدیرعامل چینی زرین ایران 1355 مشاور ه در زمینه کنترل پروژه (cpm ) طرحهای بانک صنعت و معدن




مناره ها

ششم هجری، استفاده از ماده ای دست ساز مشهور به «خمیر سنگ» یا «خمیر چینی زرین فام روی




نکاتی پیرامون پرورش قرقاول

شرکت زرین بال باید گله را نوک چینی و نيز اجرا کننده طرحهای سیستم یکپارچه سازی




برچسب :