رمان همسایه مغرور من29

با چشماش برام خط و نشون ميكشيد.منم بدتر از اون! كامبيز بازومو كرفت و بلندم كرد
- بهتره ديگه بريم برسونمت، خيلي خسته شدي!
- ممنون
پناهي از جاش بلند شد و دست كامبيز رو گرفت
- منو نازنين مقصدمون يكيه!!! نازي با من مياد! اگه زحمتي واست نيست الهام رو برسون
كامبيز سريع و هل گفت
- من سريع بايد برسم خونه نمي تونم ايشونو برسونمشون خدافظ
بعدم يهو غيب شد
از اين كارش خنده ام گرفته بود نيشخندي زدم
- نيشتو ببند كه هميشه ي خدا بازه!!
حوصله جروبحث باهاش رو نداشتم! با همون نيشخند به اطراف نگاه مي كردم! عصبي سه تا تراول دراورد و روي ميز پرت كرد. به سمت در حركت كردم اونا هم پشتم اومدن. كمي پايين تر بوگاتيش برق ميزد.. دستمو تو جيب پالتوم كردم و قدم زنون راه افتادم!
ريموت ماشين رو كه زد تاره يادم افتاد ماشينش فقط براي دونفره!
به سمت پناهي برگشتم
- اقاي پناهي من ديگه ميرم خدافظ
- تو هيچ جا نميري
- انتظار ندارين كه رو سقف بشينم! 
- نه شما داخل ميشينيد!الهام متاسفم نمي تونم برسونمت خودت برو خونه
- تو نمي خواي منو برسوني؟
- نه. به سلامت
- تو چطور مي توني؟
پناهي بي توجه به حرفي كه اون زد گفت
- به حرفام فكر كن.. كمي ادم شو!
كنجكاو به حرفاشون گوش ميدادم. چي شد؟ اينا كه تا ديروز عاشق و معشوق بودن! اوه اوه پس پناهي از اون ادماست كه تنوع طلبه و يه شب با اينه يه شب با اون! از اين فكرم گوشه ي لبمو گاز گرفتم
- يا خودش مياد يا نامه اش.. بشين
الهام رفته بود و پناهي هم در سمت خودشو باز كرده بود و منتظر من بود تا بشينم.. با لحني پر از عشق مصنوعي گفتم
- مطمعنم كه خودش مياد
در رو محكم بست و با عصبانيت به سمتم اومد منم سريع درو باز كردم نشستم. روبه روي ماشين وايساده بود و اتيشي بهم نگاه مي كرد. اروم اومد پشت فرمون نشست و بدون هيچ حرفي تا خود خونه رانندگي كرد... ولي اين تازه ارامش قبل از طوفان بود
داخل پاركينگ رفت و ماشينو پارك كرد.
از ماشين پياده شدم و به سمت اسانسور رفتم اما دستم از پشت كشيده شد و دنبال خودش كشوند
- داري چي كار مي كني؟؟ دستمو ول كن
در ساختمونشو باز كرد و منو هم هل داد تو... قلبم تند تند ميزد و نفسم تند شده بود!! تا مرز سكته داشتم ميرفتم
خيلي ريلكس پالتوشو در اورد و روي صندلي ميز ناهار خوري انداخت.. روي كاناپه نشست و پاشو روي پاهاش انداخت.. زل زد بهم، چشماش مثه يه گرگ گرسنه بود و رفتار برعكسشو نشون ميداد
- مي خواي خودتو به كامبيز بچسبوني؟ ولي اينو نمي دوني كه اون واسه جنس مخالفش تره هم خورد نمي كنه!!
- هه... ولي شما خيلي خوب واسه جنسسسس مخالفتون تره خورد مي كنيد
نفس عميقي كشيد و با چند تا قدم سريع اومد سمتم و منم عقب عقب ميرفتم
- يه بار ديگه چرت و پرت بگي دهنتو پر خون مي كنم
- حقيقت تلخه نه؟ شما كه هر روز يا با اين دختري يا با اون دختر!!
كمرم خورد به ديوار و تا اومدم از اونطرف برم بهم رسيد و يكي از دستاشو كنار كمرم و اون يكي هم كنار سرم به ديوار تكيه داد
- چيه چرا لال شدي؟ خوب بگو!! دارم ميشنوم
- برو كنار تا جيغ نكشيدم
- نميرم.. جيغ بكش.. جيغ بنفشي كشيدم و هلش دادم اما يه ميلي متر هم از جاش تكون نخورد.. خواستم با پام بزنم وسط پاهاش تا حالش جا بياد اما سريع پاهاش جفت پامو قفل كرد!!
- اون طوري نگاه نكن
با چشمايي گرد شده و بدني كه از ترس ميلرزيد بهش نگاه مي كردم.. با يه حالت خاصي كه نمي تونستم دركش كنم همه اجزاي صورتمو اناليز مي كرد... سرشو كنار سرم اورد و لاله ي گوشم رو بين لبهاش گرفت
هنگ كردم! مغزم فرمان نميداد! دهنم قفل شده بود!
تو همون حالت گفت
- چرا انقدر عصبيم مي كني؟ چرا عدابم ميدي؟!! بس كن. تورو خدا بس كن
با دستاش شالمو باز كرد.. لبهاشو به گردنم مي كشيد..، اون دستش كه پايين بود دور كمرم حلقه كرد و دست ديگشو پشت گردنم گذاشت.. زبونش رو روي گردنم خيلي اروم مي كشيد.. خيسي زبونش دري روي پوست گردنم ميذاشت.. خودش رو چسبوند بهم و محكم منو به خوش فشار داد
يهو مغزم فرمان داد.. با تمام زوري كه داشتم هلش دادم و چكي خوابوندم زير گوشش.. سرش به سمت راست مايل شد اما با همون نگاه كه حالا خمار شده بود بهم چشم دوخت.. قطرات اشكم پشت سر هم سرازير مي شدن.!با پاهايي كه به زور مي تونستم روشون بايستم به سمت در رفتم و با سرعت نور خودمو به خونه رسوندم... با دست هايي لرزون درو باز كردم... قلبم داشت از كار مي افتاد..


مطالب مشابه :


دکوراسیون مدل میز غذا خوری (سری 33)

میز نهار خوری ۴ نفره مدل میز نهار خوری ۱۲ نفره میز گرد میز نهار خوری مدل جدید زیبا




فوت و فن هاي خريد ميز ناهار خوري

فوت و فن هاي خريد ميز ناهار خوري. ميز نبايد آنقدر كوتاه مدل‌هاي گرد و مدل‌هاي مستطيل




چیدمان ناهار خوری زیبا و شیک

دراین فضای خنثی صندلی‌های مخملی سبز رنگ به دور یک میز ناهارخوری گرد جمع به ناهار خوری




دکوراسیون منزل و نحوه چیدمان و تزئینات خانه

طراحي و اجراي زيباترين مبلمان ، پارتيشن ، شومينه ، كابينت ، انواع ميز ناهار خوري




رمان همسایه مغرور من29

خيلي ريلكس پالتوشو در اورد و روي صندلي ميز ناهار خوري با چشمايي گرد شده و بدني كه از ترس




دکوراسیون اتاق نهار خوری

ناهار خوري خود را دگرگون ساخته و سيمايي جديد به آن ببخشند بنابر اين در اولين گام ميز




دکوراسیون اتاق ناهارخوری

ناهار خوري خود را دگرگون ساخته و سيمايي جديد به آن ببخشند بنابر اين در اولين گام ميز




برچسب :