راز موفقیت بزرگترین ستاره تاریخ سینما
شاید همیشه این احساس را دارید كه افراد موفق در خانوادههایی مثبت و تحت حمایت والدینی دلسوز و همراه بار میآیند اما تام كروز نشان داد چطور میتوان از فضای منفی و متشنج به عنوان انگیزهای برای رسیدن به موفقیت استفاده كرد.
تام كودكی خیلی سختی داشت، او با حسرت به زندگی بچههایی كه شرایط خوب خانوادگی داشتند، نگاه میكرد و معلوم بود كه از دیدن بچههایی كه از حمایت پدر و مادرشان برخوردار بودند ناراحت میشد، فكر میكنم همین سختیها بود كه باعث شد او تصمیم بگیرد موفق باشد، او میخواست چیزهایی را كه خانوادهاش به او نداده بودند خودش به دست بیاورد. این حرفهای جرالدین داب، یكی از معدود معلمهای دوران مدرسه تام كروز است كه رابطه نزدیكی با پسر لاغر، گوشهگیر، كمحرف با شیطنتها و شرارتهای گاه و بیگاه برقرار كرده بود. در واقع تمام كسانی كه در دوران كودكی و نوجوانی تام كروز با او ارتباط داشتهاند، تایید میكنند كه این ستاره شرور، دوران كودكی بسیار بدی داشته و به هر حال این دوران بسیار بد، تاثیراتی در زندگی امروز او گذاشته است.
اولین جرقههای استعداد
اما سرانجام خانواده ماپوتر در یك شهر ساكن شدند، پس از آنكه پدر خانواده از شركت جنرال الكتریك خارج شد و به گروه تحقیقات و پژوهش ارتش كانادا پیوست؛ خانواده شامل پدر و مادر و 4 فرزند از شهر نیوجرسی به اوتاوا مهاجرت كردند و بیشتر از 3 سال در این شهر ماندند، 3 سالی كه شاید تاثیر بسیار مهمی در زندگی و آینده تام گذاشت.
وارن سیتان، روزنامهنگاری كه درباره زندگی تام كروز تحقیق كرده است، میگوید: «دوره زندگی در اوتاوا، زمانی كه او بلوغ را تجربه كرد، بین 11 تا 14 سالگی، یكی از مهمترین دوران زندگی او بود. در این زمان بود كه اولین نشانههای استعداد، پشتكار، اراده و سایر خصوصیات شخصیتی او خودش را نشان داد. جالب است كه این دوره برای تام بسیار بد شروع شد، بلافاصله پس از استقرار خانواده و ثبتنام تام در مدرسه المنتری (معادل راهنمایی) برای او دیلكسیا (اختلال در یادگیری و عدم یادگیری) تشخیص داده شد و او را مجبور كردند از مدرسه رابرت هاپكینز به مدرسه هنری مورنو برود تا زیر نظر مراقبتهای ویژه مشكلات یادگیری را پشتسر بگذارد». ستیان میگوید: «تام در یادگیری و درس خواندن اصلا موفق نبود اما خیلی زود توانست به چهرهای مطرح در این مدرسه بدل شود. او دوست صمیمی نداشت، اما از آنجایی كه دارای خصوصیات رهبری بود، چند پسر دیگر بودند كه دوست داشتند همیشه در كنار او باشند. تام در واقع دار و دسته خودش را داشت و با اینكه معمولا تنها به نظر میرسید اما خیلی از پسرهای همسنوسال اش دوست داشتند، مثل او باشند.»
خشم خفتهای كه به انرژی مثبت تبدیل شد
تام كروز نوجوان، پسری لاغر با قدی كوتاه بود، او در یاد گرفتن آموزشهای مدرسه و انجام تكالیف درسی مشكل داشت اما در عوض یك ورزشكار نمونه بود. تام در مدرسه هنری مورنو هم عضو تیم هاكی و هم عضو تیم بیسبال بود و در واقع ستاره هر دو تیم محسوب میشد. مارك روفالو، یكی از اعضای تیم هاكی آن سالهای آن مدرسه، تام را اینگونه به خاطر میآورد: «او سخت تمرین میكرد، همیشه میخواست نفر اول باشد، خیلی وقتها مربیان ما به او میگفتند كه با بقیه همكاری نمیكند و فقط به فكر این است كه خودش را مطرح كند، من چیزی در این مورد به خاطر ندارم اما یادم است كه تام بیشتر از همه ما تمرین میكرد و حتی وقتی ساعت تمرین تمام میشد، در سالن میماند تا باز هم تمرین كند، بعدها كه به او فكر كردم به این نتیجه رسیدم كه او میخواست ساعتهای بیشتری بیرون از خانه بماند.»
پدر و مادر تام هیچگاه رابطه خوبی با هم نداشتند. تام ماپوتر سنیور عصبی بود و بارها كودكانش را تهدید كرده و مورد ضرب و شتم قرار داده بود ولی نقطه اوج بدرفتارهای او در زمان استقرار خانواده در اوتاوا بود، تام ماپوتر در اوتاوا تقریبا هر شب كودكانش را مورد فحاشی قرار میداد و تام از همه فرزندان بیشتر هدف قرار میگرفت، او حتی چند بار هم مورد ضرب و شتم شدید پدرش قرار گرفت كه یك بار آن به مداخله نیروی پلیس انجامید. ایرن لوری، همسایه خانواده ماپوتر در اوتاوا، آن سالها را اینگونه به یاد میآورد: «خانواده ماپوتر خانواده خوشبختی نبودند، همیشه از خانه آنها صدای دعوا و مشاجره میآمد، من دلم برای فرزندان خانواده میسوخت، تام، فرزندم بود و من او را دوست داشتم. او كودكی بود كه عصبی و گوشهگیر به نظر میرسید اما در واقع مهربان بود، مهمترین نكته این بود كه او تمام تلاشش را میكرد تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهد. موفقیت او در ورزش برای همه جالب بود، او با اینكه خیلی قدبلند یا قویهیكل نبود اما در تیمهای مدرسه به عنوان بازیكن خوب انتخاب میشد. من فكر میكنم همه سختیهایی كه تام در دوران كودكی در خانه كشید، باعث شد كه ارادهای قوی پیدا كند و بتواند فقط و فقط روی موفقیت تمركز كند. شاید اگر او زندگی خانوادگی خوبی داشت و خوشبخت بود این همه برای رسیدن به موفقیت، شهرت، ثروت و قدرت تلاش نمیكرد.»
در همان سالهای زندگی در اوتاوا بود كه تام كروز اولین استعدادهای هنری خود را نشان داد. زمانی كه گروه تئاتر مدرسه هنری مورنو شكل گرفت، تام یكی از اعضای این گروه بود و در نهایت به عنوان یكی از 7 بازیگری كه نمایش برگزیده این مدرسه را در نمایشهای دانشآموزشی كانادا اجرا كردند، انتخاب شد. جورج اشتاین برگ، معلم ادبیات و نمایش مدرسه هنری مورنو درباره او میگوید: «تام واقعا انرژی تمرین داشت، یعنی انگار انرژی از درون او میجوشید، خیلی راحت میشد گوشههایی از استعداد ناب را در او دید، او به سختی در قالب نقشهایش فرو میرفت و اگرچه 13 یا 14 سال داشت، مثل انسانهای بالغ عمل میكرد. در یك نمایش او نقش خورشید را بازی كرد و من یادم است كه همه تحتتاثیر بازی او قرار گرفتند، فكر میكنم تام به دلیل مشكلاتی كه داشت سرشار از خشم و عصبانیت بود، اما او خشم و عصبانیتش را مهار میكرد و از آنها انرژی میگرفت و این انرژی را در دنیای هنر خرج میكرد. فكر میكنم همان روزهای اول اجرای نمایش در جشنواره دانشآموزان بود كه به بقیه گفته بود، تصمیم گرفته تا بازیگر شود، البته كسی حرفهای او را جدی نگرفته بود.»
خانه به دوشی از نوع تام كروز
پدر تام كروز، تام ماپوتر سنیور، یك مهندس بود كه در استخدام شركت جنرال الكتریك بود. همین باعث شد پدر او طی 6 سال اول تحصیل تام، مجبور شد هرچند ماه یكبار از یك شهر به شهر دیگر برود و برای همین خانواده او هم در این كوچهای پرشمار، همراه او میرفتند. اینگونه شد كه تام هرچند ماه یكبار مدرسه و شهر محل زندگیاش را عوض میكرد و به همین دلیل او نمیتوانست رابطه مناسبی با دیگر همكلاسیهایش پیدا كند و اصلا دوستی پیدا كند.
آندرو مورتون، نویسنده مشهوری كه زندگینامه بسیاری از چهرههای مشهور سینما را نوشته است، درباره زندگی تام كروز تحقیقات زیادی انجام داده است. او میگوید: «تام از 4سالگی به مهدكودك فرستاده شد، اما حتی در دوران مهدكودك هم رفتن به 3 مهد مختلف را تجربه كرد، در مجموع طی 7 سال، خانواده ماپوتر زندگی در 11 شهر مختلف را تجربه كردند و اینگونه بود كه تام بودن در 11 مدرسه و مهدكودك مختلف را تجربه كرد. باید قبول كنید كه هر بچهای در چنین شرایطی دچار مشكلات روحی و شخصیتی میشود. فكرش را بكنید كه شما یك كودك هستید و مثل خانه به دوشها از یك مدرسه به یك مدرسه دیگر بروید، چند روزی در محیطی كاملا غریبه باشید و آرامآرام با این محیط آشنا شوید و تلاش كنید با بچههای دیگر دوست شوید، اما وقتی توانستید دوستی پیدا كنید یا با معلمهای خودتان آشنا شوید، مجبور شوید از آن مدرسه به مدرسه جدید و محیطی جدید بروید و با آدمهای ناآشنای جدید روبهرو شوید. این اتفاق یازده بار برای كودكی به نام تام ماپوتر پنجم (همان تام كروز) افتاد. خب، حتما به چنین كودكی حق میدهید كه شرایط روحی خوبی نداشته و گوشهگیر باشد و سخت ارتباط برقرار كند و حتی علائم افسردگی را نشان بدهد».
جدایی پدر و مادر
مشكلات خانواده ماپوتر آنقدر شدید بود كه سرانجام پس از یك دعوای سخت، مادر خانواده، 4 فرزندش را سوار اتومبیل كرد و از اوتاوا به سمت خانه والدینش در لوئیز ویل كنتاكی در ایالات متحده رفت. تام پس از آن روز، فقط 3 بار پدرش را از نزدیك ملاقات كرد كه البته بار سوم در حالی بود كه پدر فوت شده و در تابوت بود. اندرو مورتون معتقد است كه جدایی پدر و مادر تام، وضعیت روحی تام كروز نوجوان را بهتر كرده، او میگوید: «تا قبل از جدایی پدر و مادر، تام دچار مشكلات آموزشی، بینظمی، بیانضباطی و درگیری با دیگر دانشآموزان بود و در پرونده تحصیلیاش نكات تیره زیادی داشت، اما پس از استقرار خانواده در لوئیز ویل، وضعیت تحصیلی او بهتر شد و به نظر میرسد كمتر برای مدیران مدرسه جدیدش مشكل ایجاد میكرد.» تام در مدرسه جدیدش هم به فعالیت در تئاتر ادامه داد، اما یك سال بعد تصمیمی گرفت كه برای هر كس كه او را میشناخت، عجیب بود. او تصمیم گرفت در یك مدرسه مذهبی ادامه تحصیل بدهد، در واقع او تصمیم گرفته بود كه كشیش شود. مورتون در اینباره میگوید: «این تصمیم تام نشان میدهد او در آن دوران چقدر به هم ریخته، حساس و سردرگم بوده است، در واقع او دچار مشكلات روحی بود و با تجربه كردن بحران بلوغ، سعی كرد كه به سمت دین و مذهب برود تا شاید آرامش پیدا كند، اما او حتی یك سال هم در مدرسه مذهبی دوام نیاورد.
این تصمیم تام، یك تصمیم احساسی و غیرمنطقی بود و طبیعی هم بود كه او با آن وضعیت روحی و اخلاق و رفتار خاص خودش نتواند در مدرسه مذهبی دوام بیاورد.» البته مورتون معتقد است كه تجربه حضور در این مدرسه مذهبی، هرچند كوتاهمدت بوده امادر كل به نفع تام كروز بوده، زیرا نظم و انضباط را به زندگی او تزریق كرده است. مورتن اشاره میكند كه تام برخلاف بسیاری از سوپراستارهای دیگر سینما، فردی كاملا منظم و بابرنامه و خوشقول كه هیچگاه به عنوان یك بازیگر یا تهیهكننده سایر عوامل تولید و همكاران خود را به دردسر نینداخته است. او معتقد است كه بودن در محیط بسیار منظم و سخت مدرسه مذهبی در مقطعی حساس باعث شد كه تام كروز بسیار منضبط شود و بتواند در مسیر موفقیت از این خصوصیات خوب كمك بگیرد.
منبع: مجله زندگی ایده آل
مطالب مشابه :
من خر نيستم
ثبت نام استخدام شركت كروز. قالب
به اين ميگن كارنامه
ثبت نام استخدام شركت كروز. قالب
كشتي هاي كروز، هتل هايي كه مهمانان خود را تنها نمي گذارند
صنعت كروز با سرعت زيادي در حال رشد است و مسافران شانس شركت در برنامه هاي تفريحي كشتي
راز موفقیت بزرگترین ستاره تاریخ سینما
این حرفهای جرالدین داب، یكی از معدود معلمهای دوران مدرسه تام كروز است در استخدام شركت
اف-16 شاهين جنگي-مقاله ی ویژه
توليد اين جنگنده در شركت "جنرال داينميكس را ملزم به استخدام چنين هواپيمايي كروز
مشخصات هواپیماهای ...
شركت سازنده: سرعت كروز: تضمین کار بعد از استخدام آکادمی پرواز و خلبانی del.
ليست سازندگاني كه بتازگي موفق به اخذ گريد A ساپکو شده اند
صنايع توليدي كروز: 20ارديبهشت1390 تا31خرداد1392 در شركت bps به عنوان استخدام سازمان
برچسب :
استخدام شركت كروز