تضارب آرا و افکار - 2
تضارب آرا و افکار
قسمت دوم
امام علی(ع) : اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب (غررالحکم ، ۲۵۶۷۰)
آرا و افكار خود را با يكديگر برخورد دهيد ، تا از تضارب آن ها ، سخن درست و راست متولد شود.
هرگونه داد و ستد فكري و تبادل نظر يا رد و بدل كردن كالاهاي فرهنگي را « گفت و گو» می گویند. انسان ها برای بیان مکنونات قلبی و احساسات ذهنی خود از ابزارها و عواملی بهره می جویند که بارزترین آن ها زبان و قلم است.
زبان و قلم دو دریچه روشن و درخشان اند که به باغ دل ها گشوده می شوند ؛ بذر كلام را مي افشانند و جان پيام را مي رسانند.
زبان و قلم دو كبوتر نامه رسان اند كه بر شاخساران دل ها مي نشينند و نغمه هاي گرم پيوند و پيمان را مي خوانند.
زبان و قلم صفحه دل و صحيفه جان را مي گشايند و سرود تفهم و تفاهم را مي سرايند .
خداوند حكيم ، انسان ها را متفاوت ، متنوع و متغاير آفريده ، نوع تفكرات ، درجه فهم ها ، ميزان عقول و سطح درك ها و برداشت ها ، گوناگون و متكثر است. به منظور ايجاد قرابت فكري و نزديكي دل ها ،انسان ها ناگزيرند با يكديگر گفت و گو و مفاهمه داشته باشند. انتقال متقابل پيام ها تنها راه همزيستي مسالمت آميز انسان ها با يكديگر است. هر انسان نياز دارد كه مفاهيم ذهني و مكنونات قلبي خود را به هر نحو به ديگران انتقال دهد و خود نيز به هر راه و روش از نظريات و خواست هاي ديگران آگاهي يابد ؛ بنابراين هر شهروند جامعه انساني بايد زبان مشترك و ادبياتي متقارن بيابد تا از آن طريق به تفهيم و تفاهم با ديگران بپردازد.
فرهنگ گفت و گو در جامعه سنتي ما هنوز نهادينه نشده و ما هنوز عادت نكرده ايم اين مسائل خود را با گفت و گو ، مباحثه ، مناظره و مفاهمه حل كنيم. آستانه تحمل ، سعه صدر ، ظرفيت و تحمل عقيده و سليقه مخالف نوعا در جامعه ما اندك و محدود است. علاوه بر اين ها به سبب غربت فرهنگ گفت و گو ، تقريبا زبان مشترك هم نداريم ؛ به ديگر سخن گاه گوينده يا نويسنده مكنونات قلبي خود را در قالب واژه ها و عباراتي بيان مي كند كه شنونده يا خواننده از آن واژه ها و عبارات ، مطالب ديگري - غير از منظور گوينده يا نويسنده - برداشت مي كند . در تمثيلي از افسانه هاي شرق بودايي مي خوانيم :
هر راهب رهگذري كه به معبد « ذن » وارد شود ، به شرط پيروزي در مباحثه درباره آيين بودايي با ساكنان معبد ، مي تواند در آن جا رحل اقامت افكند و اگر شكست بخورد ، بايد ان محل رل ترك كند.
در معبدي در مناطق شمالي ژاپن دو برادر راهب با يكديگر زندگي مي كردند . برادر بزرگ تر فردي دانش آموخته بود ؛ اما برادر كوچك تر نادان و از يك چشم نابينا بود .
روزي راهبي خسته از راه رسيد و قرار شد كه به شرط پيروزي در مباحثه درباره آموزش هاي متعالي در آن جا بيتوته كند (بماند) .
برادر بزرگ تر كه آن روز از مطالعه زياد خسته شده بود ، از برادر كوچك تر خواست به جاي او در مباحثه شركت كند . او خطاب به برادر كوچك تر گفت :
- برو در سكوت مباحثه را برگزار كن .
برادر كوچك تر و راهب رهگذر در معبد به مباحثه نشستند . لختي بعد رهگذر نزد برادر بزرگ تر آمد و گفت :
- برادر كوچك تر تو بسيار قوي است . او مرا شكست داد .
برادر بزرگ تر گفت : مباحثه را براي من بازگو . راهب رهگذر اين چنين شرح داد:
در دهله نخست من يك انگشت خود را به نماد بودا ، يعني فردي كه به روشنايي رسيده است ، بالا آوردم . برادرت در پاسخ دو انگشت خود را به نماد بودا و تعاليم او بالا آورد . من سه انگشت خود را به نماد بودا ، تعاليم بودا و پيروان او كه در هماهنگي به سر مي برند ، بالا آوردم . در پاسخ برادر كوچك تر تو مشت گره كرده خود را به صورت من كوبيد ؛ يعني اين كه هر سه از يك ادراك هستند. بنابراين وي در اين مباحثه برنده شد و من حق ندارم در اين معبد اقامت كنم .
راهب رهگذر با گفتن اين سخنان برخاست و رفت .
در همين موقع برادر كوچك تر در حالي كه به طرف برادر بزرگ تر مي دويد ، پرسيد :
- آن شخص كجاست ؟
بردر بزرگ تر گفت : فهميدم تو در مباحثه پيروز شده اي . برادر كوچك تر گفت : كدام پيروزي ؟ مي خواهم وي را تنبيه كنم . برادر بزرگ تر گفت : بگو ببينم موضوع بحث چه بود ؟ او اين گونه توضيح داد:
اول كه در مقابل هم نشستيم و او مرا ديد ، يك انگشت خود را براي مسخره كردن به من كه يك چشم دارم ، بالا آورد. من از آن جا كه وي غريب بود ، لازم ديدم كه نسبت به او مودب باشم ؛ پس دو انگشت خود را به نشانه تبريك به او كه دو چشم دارد ، بالا آوردم . پس آن غريبه بي ادب سه انگشت خود را به معناي اين كه ميان ما دو نفر تنها سه چشم وجود دارد ، بالا آورد . بنابراين من عصباني شدم و با مشت او را زدم . اما او از محل مباحثه گريخت .
سرانجام و سرنوشت فرايند گفت و گو در جامعه ما ، همانند حكايت گفت و گوي آن دو راهب است. گاه گوينده يا نويسنده با ذهنياتي مشخص پيامي را براي مخاطبان ارسال مي دارد ؛ اما عدم هم گويشي و نا هم زباني باعث مي شود مخاطبان گوناگون ، برداشت هاي گوناگون داشته باشند .
ادامه دارد....
مطالب مشابه :
آدرس جدید پایگاه اطلاع رسانی آموزش و پرورش پیشوا
آكادمي رشد ( دكتر مهدي نغمه گو ) روستاي سرسبز
نونهالان مدارس ابتدايي منطقه پيشوا در مسابقات فوتبال با يكديگر به رقابت پرداختند
آكادمي رشد ( دكتر مهدي نغمه گو ) روستاي سرسبز
جزئیات زلزله ژاپن 11 مارس 2011 -8.9 ریشتر
دكتر مهدي زارع، معاون پژوهشي و فناوري زارع در گفتوگو با سايت عاشقانه نغمه
عطر نرگس- رقص باد
«عطر نرگس- رقص باد- نغمه شاد پرستوهاي گو که بخرامد که پیش سرو بالا آثار دكتر
خاطرم با خاطرات خود تبانی میکند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می "شهریارا" گو دل از ما مهربانان دكتر سيد مهدي
نقد و بررسي شعر «باغ من» از اخوان ثالث (دكتر حسين خسروي)
مهدي اخوان ثالث ساز ميزدند و سرود ميخواندند و پرندگان نيز نغمه هاي شاد و گو برويد يا
سیاه مشق...
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم/ پاسخم گو به مجموعه"نخستین نغمه ها"را که شامل مهدي جنكجو
چند خبر از گرمی
ترحم رستمي در گفت و گو با خبرنگار ايرنا فيروز مهدي زاده در گفت و گو وطن نغمه
تضارب آرا و افکار - 2
و ستد فكري و تبادل نظر يا رد و بدل كردن كالاهاي فرهنگي را « گفت و گو و نغمه هاي گرم دكتر
شناختنامه ی استاد محمد قهرمان/رضا افضلی/قسمت سوم
بعد از ساعتی گفت و گو، دكتر فاطمي از آقای قهرمان دعوت كرد كه به اتّفاقِ بنده به شمال سفر كنیم
برچسب :
دكتر مهدي نغمه گو