زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) قسمت دوم

تحلیل زندگینامه بانوی عشق وهجرت نرجس خاتون (ع) :
درقسمت قبلی سرگذشت نرجس خاتون وچگونگی ازدواج ایشان با امام حسن عسکری (ع) بیان شد ودرادامه سعی داریم به تحلیل زندگی ایشان بپردازیم
باخواندن سرگذشت معجزه گونه نرجس خاتون (س) سئوالات بسیاری به ذهن خطور میکند
بسیاری از تاریخ نویسان خصوصا تاریخ نویسان غرب وهمچنین عده ای دیگر که قصد توهین به ساحت مقدس امامان (ع) را دارند این داستان راغیر واقعی دانسته وآن راچیزی جزدستمایه تخیل مسلمانان نمیدانند وعنوان میکنند که مسلمانان با بافتن این داستان قصد بالا بردن مقام بزرگان خود را دارند وبرای اثبات سخن خود خرده های بسیاری به این داستان واقعی میگیرند ومتاسفانه درمیان ما مسلمانان هم از این دسته افراد کم نیستند که البته از حق نگذریم نمیتوانیم به آنها خرده بگیریم زیرا متاسفانه کتابهای زیادی که به تفسیر زوایای زندگی ایشان پرداخته باشد وجود ندارد واکثرکتابهایی هم که وجود دارد بسیارسطحی به موضوع پرداخته اند وکتابهای مفید هم یا کمیابند ویا بسیار گران قیمت ویا اصلا ترجمه نشده اند!!. وچون زندگی نرجس خاتون (س) با اتفاقهای معجزه گونه همراه است طبیعتا شبهات بسیاری رابه وجود می آورددر کشور ما از لحاظ مذهبی چیزی که زیاد دیده میشود کتابهای دعا است که اگر بخواهی بعضی از آنها راباهم مقایسه کنی فقط جلدشان باهم تفاوت دارد کتابهایی که هرکس از هرجا رسیده (اکثرابدون صلاحیت ) باهزینه هنگفت بیت المال چاپ کرده است من واقعا متاسف میشوم که دربرخی از سایتها میبینم که با سئوالاتی که مطرح میشود وجود مقدس یگانه منجی عالم بشریت زیر سئوال میرود ودر بعضی موارد حتی به ایشان توهین میشود فقط به دلیل عدم آگاهی .
هر چند آگاهی من نیز بسیار اندک است ولی در اینجا سعی میشود در حد فکر وتوان به برخی سئوالات با استفاده ازکتابهای گوناگون ومقالات وغیره ...پاسخ داده شود امیدوارم مفید واقع شود


زادگاه واقعی نرجس خاتون کجاست ودین رسمی آنان چه بود ؟
اویکى ازشاهزادگان قصر امپراتورى قسطنطنیه پایتخت بیزانس ، استانبول کنونى است
مرحوم صدوق مطابق روایتی او را ملیکه دختر یشوع پسر قیصر روم می داند(1).
زادگاه‌ نــرجس‌، مادر امید و انتظار، قسطنطنیه‌ است‌. پیش‌ از آنکه‌ این‌ سرزمین‌ توسط قسطنطنین‌ اول‌ ملقب‌ به‌ کبیــر به‌ این‌ نام‌ خوانـده‌ شود ((بیــزانس‌)) نام‌ داشت‌. بیــزانس‌ پایتخت‌ امپــراطوری‌ روم‌ شرقی‌
بود که‌ در سال‌ ٣٣٠م‌ تا ٣٩۵م‌ در قسمت‌ شرقی‌ امپراطوری‌ روم‌ به‌ وجود آمد و تا حدود سال‌ ١۴۶١م‌ پایدار ماند.(2)
هنری‌ لوکاس‌ در تاریخ‌ تمدن‌ خود می‌نویسد:
((قسطنطنیه‌ را کونستانتینوس‌ (قسطنطنین‌ متوفی‌ ٣٣٧م‌) بنا گذاشت‌ و در سراسر میان‌ سده‌های‌ میانه‌ [از سال‌ ۵٠٠ تا ١۴٩٢ میلادی‌] برجسته‌ترین‌ شهر اروپایی‌ بود.))(3)
رومیان‌ قبل‌ از امپــراطوری‌ کنستانتین‌ بت ‌پــرست‌ بودند ولی‌ از زمان‌ او به‌ بعد مسیحی‌ شدنـد. کنستانتین‌ به‌ آیین‌ مسیحیت‌ آزادی‌ و امنیت‌ داد. از این‌رو کشور روم‌ مملـو از کلیسا گــردیـد و درون‌ اجتماعات‌ مسیحیان‌ که‌ رو به‌ گسترش‌ بود یک‌ فعالیت‌ شدید در باره‌ حکمت‌ الهی‌ و دانش‌ عقاید به‌ وجود آمد.(4)
مرحوم کلینی می نویسد: مادر قائم (عج) کنیزی سیاه از «نوبه» استان شمالی سودان بوده است.(5)وی ضمن حدیثی طولانی از حضرت محمد(ص) نقل می‌کند:
یأتی ابن خیرة الاِماء ابنُ النَّوبیة الطیبة الفم، المنتجبة الرَّحم...
می‌آید پسر بهترین کنیزان، فرزند کنیز نوبی نژاد خوش دهن و خوش رحم...(6) .
که البته این موضوع با تحقیقات فراوان محققین رد شده است خود مرحوم کلینی در مورد نام و نسب مادر حضرت مهدی هیچ نظری از خود ندارد و این امر را هم به طور مستقل، در ضمن احادیثی که در اثبات ائمة دوازده‌گانه از زبان امام رضا نقل می‌کند، که با همة اخباری که در مورد مادر امام زمان نقل شده کاملاً متفاوت است و خیلی مورد توجه محدثان و مورخان، حتی شاگردان کلینی، واقع نشده است.

نسب واقعی نرجس خاتون چه بود؟
1- شیخ کامل سلیمان در یوم الخلاص می نویسد: (( مادر امام عصر، نرجس دختر یشوعا بن قیصر روم می باشد که از نسل شمعون وصی حضرت عیسی(علیه السّلام) است.نرجس به صورت ناشناس با لشکریان پدرش، برای مداوای مجروحین جنگ، همراه شد و این جنگ در جنوب شرقی اروپا با مسلمین اتفاق افتاد. شاهزاده به اسارت گرفته شد ولی احدی مطّلع نشد که او دختر قیصر روم است.))(7)
2- نرجس دختر یشوعا ، پسر قیصر روم است و مادر او از نوادگان شمعون صفا و فرزند کلیسا و انجیل است
در روایتی از پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه آمده است:
مهدی ازفرزندان من است. صورتش مانند ماه منیر می درخشد. رنگ رخسارش عربی و قد و قامتش اسرائیلی است. (8)
3- در روایات آمده است که امام زمان ، مهدی منتظر ( عج‌الله‌ )، پس از ظهور در خانۀ خدا خویشتن را این‌گونه معرف می‌کند :
« یا معشر الخلائق ! ... الا و من اراد ان ینظر الی عیسی و شمعون فها انا ذا عیسی و شمعون ... (9)
ای مردم ... بدانید اگر کسی بخواهد عیسی و شمعون را بنگرد همانا من عیسی و شمعون هستم ...
حضرت با این جمله جد مادری خویش را که ریشه دوم اوست معرفی نموده و با این سخن نقش عظیم مادر را بیان می‌فرماید .
4- باز شیخ صدوق از امام حسین ـ علیه السلام ـ پنج حدیث نقل نموده که آن حضرت فرموده است، امام قائم از فرزندان من می‌باشد که از آن جمله می‌توان به روایتی اشاره کرد که عبدالرحمان بن حجاج از امام صادق ـ علیه السلام ـ و او از پدر بزرگوارش امام باقر ـ علیه السلام ـ و وی از امام سجاد ـ علیه السلام ـ نقل کرده که امام حسین فرموده است: نهم از فرزندان من، سنتی از حضرت یوسف و موسی بن عمران را به همراه دارد. او قائم اهل بیت ما است و او صاحب غیبت است.(10)
5- نام پدر نرجس خاتون در اکثر منابع حدیثى : ((یوشعا)) ذکر شده ، ولى طبرى آن را ((یشوعا)) ثبت کرده(11)
6- نام پدر نرجس یوشعا بود واز همین نام پدر اوهم میتوان پی برد که او مسیحی واز رومیان بوده زیرا:
یسوع در عبرى به معناى نجات دهنده است و در انجیل پنجاه مرتبه یسوع به کار رفته و منظور از آن حضرت عیسى (علیه السلام ) است ، و در زبان عبرانى بین یسوع و یشوع و یوشع فرقى نیست و هر سه به یک معنا مى باشند (12)
بنابر این یشوعا یک نام مسیحى ، بر گرفته از یشوع به معناى نجات دهنده و معادل یوشع مى باشد.
اما یسوعان فرقه اى از مسیحان هستند که به سه اصل : تقوى ، فقر و اطاعت از پاپ معتقدند(13)
لازم به ذکراست که مادر نرجس خاتون نوه شمعون صفا است

شمعون صفا کیست ؟
1- شمعون صفا ، فرزند حمون بن عمامه، ، جد مادری بانو نرجس است او برترین حواری حضرت مسیح (ع) بود. رابطه وی با حضرت عیسی چنان نزدیک بوده که گاه او را برادر حضرت عیسی خوانده‌اند او پس از عروج مسیح ( علیه‌السّلام ) با یک انتصاب الهی جانشین او شده و به عنوان وصی حضرت مسیح در تاریخ شناخته شده است . احادیث بسیاری وجود دارد که شباهت منصب ولایی حضرت علی ( علیه‌السّلام ) و شمعون صفا را نمایانگر است و ما به علت اختصار از ذکر آنها معذوریم (14)
2- دربارۀ عظمت شمعون کتب تاریخی غرب مهر سکوت را شکسته و می‌نویسند :
« در عید نزول الواح موسی ( علیه‌السّلام )، پنجاه روز پس از احیای مسیح ، شمعون الصفا در بین جماعت مردم وعظ وخطابه کرد . در کتاب « شرح احوال حواریون » روایت می‌کند که در آن روز شمار پیروان مسیح به قریب 3000 نفر افزایش یافتند (15) و این میزان تأثیر کلام شمعون را می‌رساند و نشان از بزرگی او دارد .
3- شمعون صفا سومین سفیر حضرت عیسی(ع) به انطاکیه است که در سورة «یس» آیة 14 بیان شده است.(16)
4- شمعون در میان مسیحیان به «پطرس» معروف است، چنان‌که در متن انجیل آمده است:
و نام‌های دوازده رسول این است: اول شمعون، معروف به «پطرس»... این دوازده را عیسی فرستاده، به ایشان وصیت کرده گفت:
«... بیماران را شفا دهید، ابرصان را طاهر سازید، مردگان را زنده کنید.»(17) مفسران انجیل نیز اتفاق نظر دارند که اسم پطرس «شمعون» است.(18)
«شمعون» در زبان عبری به معنای: شنونده است و در انجیل ده نفر به عنوان «شمعون» آمده است که یکی از آن‌ها «پطرس مقدس » وصی حضرت عیسی(ع) می‌باشد.(19)
5- طبق روایات، شمعون پسرعمة حضرت مریم(ع) است.(20)
6- پیامبر گرامی اسلام دربارۀ شمعون می‌فرماید :
« ... آن هنگام که ارادۀ خدا بر غیبت عیسی قرار گرفت بر او وحی شد که نور و حکمت الهی و دانش کتابش را به شمعون بن حمون صفا به ودیعه بگذارد و او را جانشین خود بر مؤمنین قرار دهد . عیسی نیز چنین کرد و (21)
7- شمعون وصی حضرت عیسی شد، در ادامه راه آن پیامبر خدا و ترویج آیین و افکار او از هیچ کوششی فروگذار نکرد و به رویارویی با دشمنان مسیح پرداخت. در روایات اسلامی داستان‌هایی از کرامات و مجاهدات‌های او ثبت شده است. وی تا مدتی پس از عروج حضرت عیسی علیه السلام پنهان شده بود و مخفیانه در یک جزیره زندگی می‌کرد تا از شر یهود در امان باشد. بنا به روایتی از علی علیه السلام پیروان حضرت عیسی هفتاد و دو فرقه شدند و از آن میان، تنها پیروان شمعون رستگار و نجات یافتند. شمعون کتابی نیز داشت که در آن به رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و ویژگی های او تصریح شده است. این کتاب در دست مسیحیان نجران هم بوده. بحیراء نیز با استفاده از اطلاعات همین کتاب توانست رسول خدا را در دوازده سالگی بشناسد و به پیامبری او بشارت دهد. شمعون صفا سرانجام در زمان پادشاهی شخصی به نام اردشیر به شهادت رسید و پس از او حضرت یحیی علیه السلام حجت خدا بر مردم شد.
و فرزندان شمعون قبل از شهادت حضرت یحیی توسط خود ایشان به وصایت منصوب شدند و در طول تاریخ درخشش فراوانی داشتند(22)
8- در مورد نسب نرجس خاتون و این که او دختر یشوعا پسر امپراتور روم است، حدیثی از امام عسکری(ع) داریم، که آن را فضل بن شاذان قبل از تولد حضرت بقیةالله(ع) با یک واسطه از امام حسن عسکری(ع) روایت کرده‌اند، و اینک متن حدیث: فضل بن شاذان از محمد بن عبد الجبار روایت می‌کند که گفت:
به محضر سرورم امام حسن عسکری(ع) عرض کردم: ای پسر رسول خدا،‌ جانم به فدایت باد، من دوست دارم بدانم بعد از شما امام و حجت خدا بر بندگان کیست؟ فرمود:
«امام و حجت خدا بعد از من فرزند منست، که هم‌نام رسول خدا و هم‌کنیة آن حضرت است، او پایان‌بخش حجج الهی وآخرین خلیفه از خلفای پروردگار است».
پرسیدم: مادرش چه کسی خواهد بود، ای پسر رسول خدا؟ فرمود:
«از دختر پسر قیصر، نوة امپراتور روم، آگاه باش که او در آینده‌ای نزدیک متولّد می‌شود، مدتی بس طولانی در پشت پردة غیبت از مردم عزلت می‌گزیند، سپس ظاهر می‌شود».(23).
این حدیث قبل از تولد حضرت بقیةالله(ع) از امام حسن عسکری(ع) صادر شده و شخصیت مورد اعتماد و استنادی چون فضل بن شاذان آن را در کتاب گرانقدر اثبات الرجعه درج کرده، و میان فضل بن شاذان و امام حسن عسکری(ع)،
فقط یک واسطه است، و او محمد بن عبدالجبار است، که شیخ طوسی بر وثاقتش تأکید نموده است.(24).
این حدیث در حد اعلای صحت است و می‌تواند بر استحکام حدیث بشر بن سلیمان بیفزاید و آن را بیش از پیش مورد اعتماد و استناد قرار دهد.
روی این بیان هیچ تردیدی نیست که حضرت نرجس خاتون(س) دخت یشوعا، فرزند قیصر، و نوة امپراتور روم هستند.
پس میتوان نتیجه گرفت که نسب نرجس خاتون از جانب مادرنسب والایی بوده است
حال باید جد پدری نرجس خاتون را بشناسیم
باتوجه به سن امام حسن عسکری (ع) وتاریخ شهادت امام هادی (ع) درسال 254 هجری قمری وتوجه به این نکته که امام هادی (ع) در سالهای پایانی عمر نرجس را خریداری فرموده اند یعنی احتمالا بین سالهای 248 الی 253 هجری قمری(بین سالهای 862تا 867 میلادی ) با نگاهى گذرا به تاریخ امپراطورى روم جاى هیچ تردیدى باقى نمى ماند که امپراطور روم در آن روزگارمیخائیل بن تئوفیل مشهور به میخائیل سوم بود.

میخائیل سوم کیست ؟
میخائیل سوم فرزند کوچک «تئوفیلوس‏» بود(829- 842) تئوفیلوس مصلح قوانین و سردار سازندگی و مدیر با وجدانی بود که شیوه تمثال شکنی را زنده گرداند و بر اثر ابتلا به اسهال خونی در گذشت «تئوفیلوس‏» همان سالى که معتصم عباسى مرد، در گذشت. همة کسانی که سیرة حکومتی تئوفیل را نوشته‌اند، از او به خوبی یاد کرده‌اند. ویل دورانت در ضمن شرح رخدادهای امپراتوری روم می‌نویسد:
تئوفیلوس (829 ـ842م.) مصلح قوانین، امپراتور آبادکننده، و مدیر باوجدانی که رسم تمثال ‌شکنی (بت‌شکنی) را زنده کرد و بر اثر ابتلا به اسهال خونی درگذشت. بیوه‌اش «تئودوره» به عنوان نایب‌السلطنه‌ای قابل (843 ـ856م.) به آزار و اذیت مردم پایان داد(25)
استاد معین نیز در این زمینه می‌نویسد:
وی برای استقرار عدالت بی‌رحمانه کوشید، سرداری عالی ‌قدر بود و موجب توسعة امپراتوری گردید.(26)
در همان سالى که الواثق بالله عباسى به خلافت رسید،تئوفیل در روم در گذشت ، و تاج و تخت بیزانس به پسرش میخائیل) رسید(27)
مورخان تصریح کرده‌اند که به هنگام درگذشت تئوفیل پسرش میخاییل خردسال بود، و لذا همسرش تئودوره صاحب تخت و تاج شد.(28)
میخاییل سوم سى و ششمین امپراطور روم است که از سال 842 تا 867 میلادى برابر 227 تا 253 هجرى بر سرزمین پهناور روم حکومت مى کرد.
و در دوران امپراتوری 25 ساله‌اش با شماری از خلفای عباسی، چون واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، و مهتدی معاصر بود. میخاییل به ادارة کشور تمایل نداشت، او همواره سعی می‌کرد که ادارة مملکت را به دیگری واگذار کند و خود فقط سلطنت نماید. و شوراى نائب السلطنه را به سرپرستى مادرش «تئودورا» و دایى‏اش قیصر بارداس تشکیل داد. مادرش، چهارده سال به تنهایى حکومت کرد و جنگ‏هاى سختى ضد دولت اسلامى، در این مدت به راه انداخت و دوازده هزار اسیر مسلمان را به قتل رساند (شاید همین رخداد هول ناک، قیصر بارداس را واداشت چند ماه بعد، خواهرش را زندانى کند. طبرى، در حوادث سال 241 هجرى فاجعه کشتار اسیران را ذکر کرده است.)
در 856 میلادى، برادرش (قیصر بارداس) وى را کت ‏بسته، مجبور به اقامت در دیرى کرد.وی بعد درگذشت در عهد بارداس، برزگرزاده‌ای از اهل مقدونیه به نام «باسیلیوس» مهتری اسب میخاییل را به عهده داشت. او اگر چه بی‌سواد محض بود ولی در اثر کاردانی از مهتری به ریاست تشریفات دربار ارتقا یافت. کم‌کم درصدد اشغال امپراتوری برآمد.او نخست میخاییل سوم را متقاعد نمود که «بارداس» برای خلع کردن میخاییل توطئه می‌کند، سپس او را در سال 866م. خفه کرد.میخاییل که سالیان درازی عادت کرده بود سلطنت کند نه حکومت، اینک باسیلیوس را در امپراتوری خود شریک نمود، و تمامی امور مملکت را به دست او سپرد.باسیلیوس، کم‌کم نقشة قتل میخاییل را نیز مطرح کرد، تاریخ سال 867 م. راسال کودتای نظامی نام میگذارد سالى که کودتاى نظامى به رهبرى باسیلیوس برعلیه میخائیل سوم رخ داد.ومدتی بعد با کشتن میخاییل وارث تاج و تخت وی شدو به حکومت خاندان عموریه پایان می دهد. آن گونه که در تاریخ ثبت است، باسیلیوس، شخصی بی سواد و خشن و خون آشام بود.(29) و بدین گونه میخائیل به سال 867 میلادى ، اندکى پیش از شهادت حضرت هادى (علیه السلام ) به دست با سیلیوس به قتل رسید (30)
لازم به ذکر است که در سالهای پایانی حکومت میخائیل سوم به دلایل توطئه های بسیار وشک وتردیدها وقتلها، بسیاری از شاهزادگان فرار میکردند از طرفی تار و مار شدن خاندان عموریه، گزارش فرار و آوارگی شاهزادگان قصر را تقویت می کند. پیدایش بانو نرجس در سالهای کودتای نظامی و به هنگامی که برخوردهای آسیب زا رخ می نماید شاهد و گواه ادعای بانو نرجس است که از بانوان و شاهزادگان قصر می باشد و دست سرنوشت، او رابه بغداد رسانده است.
البته مورخان اسلامی اتفاق نظر دارند که میخاییل به سال 257ق. در عهد امام حسن عسکری(ع) به دست باسیلیوس به قتل رسید.(31)
در کتاب تاریخ بزرگ جان نوشتۀ کارل گریمبرگ خصایل قیصر این گونه به تصویر کشیده شده است :
« قیصر قدرت را در پرتو اسلحه و زور به دست آورد ولی هرگز آهنگ آن نداشت که همیشه بر اسلحه متکی باشد و حتی نگهبان شخصی را هم برای خویش نگاه نداشت و هیچ کس پیش از وی چنین جوانمردانه از قدرتش استفاده نکرده بود . هیچ کدام از پادشاهان عصر باستان به اندازۀ قیصر از عصر خود جلوتر نرفته بودند (32) در جای دیگر همین مورخ می‌نویسد :
« قیصر نمونۀ بارزی از رومیانی بود که سرشار از خونسردی ، خویشتن‌داری و مال‌اندیشی می‌باشد .
« مومسن » وی را یگانه مردی می‌بیند که سلطۀ جهانی او ، وی را از راه به در نبرده است .»
صفاتی چون جوانمردی ، خویشتن‌داری ، آرمانی بودن و آینده‌نگری و ... از جمله صفات قیصر است که طبیعتاً در فرزندان وی مثل یشوعا ، پدر نرجس ، ظهور و بروز نموده و این بانوی بزرگوار نیز از آنها بی‌بهره نخواهد بود . شیخ صدوق می‌نویسد : « نرجس در قصر قیصر روم شرقی ، جد پدری خود ، رشد کرد (33) و منظور از قیصر در این عبارت همان قیصر ، با صفاتی که گفته شد ، است .
البته گفتنی است که همۀ پادشاهان روم را قیصر می‌نامند
به احتمال قوى یشوعا پسرمیخائیل بن تئوفیل است ، ولى احتمال آن نیز مى رود که وى پسر تئوفیل باشد که قبل از میخائیل دوازده سال بر سمند امپراطورى تکیه داشت .


چرا یک شاهزاده رومی ومسیحی برای امام حسن عسکری انتخاب شد نه یکی از دختران مسلمان عرب ؟
اول اینکه نرجس خاتون را خداوند انتخاب کرد
فوق تدبیر خلایق آری
هست تدبیر خدای ذوالمن
درمیان میلیونها بانوى پرده نشین که در نیمه قرن سوم هجرى در شرق و غرب جهان در سرا پرده عفت و پاکى جاى داشتند، آفریدگار جهان تنها در یکى از آنان این لیاقت و شایستگى را به ودیعت نهاده بود که وعاء نور یزدان قرار بگیرد، به سرا پرده خاندان عصمت و طهارت راه یابد، و خورشید فروزان امامت از برج او طالع گردد.
جالبتر این که بانوى بى همتا، ملکه دو سرا، مادر یوسف زهرا، و وعاء نور خدا، دخت یشوعا و از تبار حواریون حضرت عیسى - على نبینا و آله و علیه السلام - انتخاب شده است .
خداوند حکیم از روى حکمت بالغه اش مادر فرمانرواى جهان هستى حضرت حجه ابن الحسن المهدى - عجل الله تعالى فرجه الشریف - را از کاخ امپراطورى قیصر روم و پایتخت بیزانس برگزیده است .
فرعون دهها هزار کودک را سر برید تا از تولد حضرت موسى (علیه السلام ) جلوگیرى کند ولى خدا خواست که حضرت موسى در خانه فرعون زندگى کند و پرورش یابد و سرانجام طومار عمر فرعون به دست او در هم پیچد.
کسرى و قیصر نیز قرنها با مسلمانان جنگیدند تا از گسترش اسلام در بلاد پارس و بیزانس جلوگیرى کنند ولى خدا خواست که در هم کوبنده اکاسره و قیاصره از تبار کسرى و قیصر باشد، و اینک به حدیث زیر توجه فرمائید:
یزدگرد به هنگام فرار از مدائن - پس از جنگ قادسیه - در برابر ایوان مدائن ایستاده و گفت : ((اى ایوان خداحافظ، من رفتم ولى به سوى تو باز مى گردم ، خودم و یا یکى از فرزندانم که هنوز هنگام ظهورش نرسیده است )).
سلیمان دیلمى مى گوید: ((به خدمت امام صادق (علیه السلام ) عرض کردم : تعبیر ((یا یکى از فرزندانم )) در گفتار یزدگرد چیست ؟ فرمود:ذلک صاحبکم القائم بامر الله - عزوجل - السادس من ولدى ، قد ولده یزدجرد فهو ولده :
((مقصود از آن صاحب شما حضرت قائم (علیه السلام ) است که به فرمان خدا قیام خواهد کرد، او ششمین فرزند من و از تبار یزدگرد است )).(34) با توجه به این که شهر بانو دختر یزدگرد مادر امام سجاد (علیه السلام ) است (35) حضرت بقیه الله - ارواحنا فداه - از تبار یزدگرد آخرین پادشاه ساسانى ، (متوفاى 31 هجرى ) مى باشد.
البته از طرفی برای پاسخ دادن به این سوال باید نکاتی رادر مورد ویژگی های نرجس خاتون متذکر شد
از نظر دانش روانشناسی انسانها را می‌توان از دو طریق شناخت . اول از طریق حسب و نسب و پیشینۀ خانوادگی آنها و سپس با توجه به وجود صفات نیک و شایسته و رفتارهای صحیحی که از آنان دیده شده است . در مورد نرجس دانستیم که از نظر خاندان و تبار ، بسیار والا و بلندمرتبه است . اکنون به صفات شخصی آن بزرگوار می‌پردازیم تا به حقیقت وجودی او آگاهی یابیم .صفاتی که تاحدی اورا برازنده داشتن مقام مادر امام زمان میکند صفات و ویژگیهای این بانوی فرهیخته را می‌توان این‌گونه برشمرد

1- طینت پاک واخلاق نیکوی نرجس در قصر:
نرجس از سلاله پاک شمعون- وصی نیک مسیح(علیه السّلام) – بود با اینکه وی دوران کودکی را در قصربوده اما مادراو با نقل حکایت شمعون دوستی خدا و خدادوستان را در اعماق وجود او به ودیعه می گذارد. تربیتهای صحیح و مذهبی مادر،موجب گردید که ملیکا شایستگی اولیه برای پیمود ن راهی دشوار را بیابد؛ راهی که او را به مقام والای مادر مصلح کل راهنمایی میکرد. یکی از مهمترین تأثیرات تربیت مذهبی به نحو صحیح آن است که فرد از فرو غلتیدن در لذایذ مادی و دنیای کوچک جسمانی بازداشته میشود و به مسائل معنوی و ماورای امور مادی توجه پیدا میکند. از دیگر سوی، دلبستگی خاص امپراتور به ملیکا، او را سرآمد منسوبات قیصرساخت و از آن رو، تعلیم اخلاق و آداب اجتماعی پسندیده و آموزش زبان رومی و حتی زبان عربی، برای این نوه عزیز را به بهترین آموزگاران قسطنطنیه سپرد.(36) وی با اینکه در کاخ مى زیست و با خاندان امپراطورى زندگى مى کرد اما آنچنان پاک و با عفت بود که گویى شباهت به خانواده خود ندارد، بلکه به مادر و خانواده مادرى کشیده و زندگیش همچون زندگى شمعون و عیسى علیه السلام و مریم علیهاالسلام از صفا و معنویت و پاکى خاصى برخوردار بود، از اینرو دوست داشت با یک خانواده پاک و خداپرست وصلت کند و به توحیدیان بپیوندد، خداوند او را در این هدف کمک کرد و او را بطور عجیب به خواسته و هدفش رسانید.
بی‏گمان این افتخار براى نرجس خاتون، از آن جهت بود که ایشان حتى در دربار روم پاک می ‏زیستند و مقام انسانى خود را به رذایل دنیوى نیالوده بودند و چگونگى راه یافتن آن بانوى مطهره به خانه وحى و امامت، از مصادیق بارز کلام حق تعالى است که مى‏فرماید: و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب و من یتوکل على الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لکل شى‏ء قدرا: هر کس نسبت به خداوند تقوى و پرهیزکارى پیشه کند، خداوند براى او راه گریزى در مشکلات قرار خواهد داد و از جایى که او گمانش را نمی ‏کند به او روزى خواهد داد و هر کس فقط بر خدا توکل کند، او برایش کافى است .بدرستى که خداوند امرش را به انجام می ‏رساند .او براى هر چیزى اندازه و مقدار مشخصى قرار داده است" .(سوره "طلاق" آیه 2و3 )
اودر رویاهای صادقانه امامان وپیامبران رادید که این خود گویای مقام والای اوست پس از آن در قصر
اودر دل رازی بزرگ و عشقی الهی را مخفی داشته بود. درایت و تیزهوشی او از یک سو و حلم و بردباری وی از سوی دیگر، سبب رازداری گشته و او رؤیای صادق خود و آن چه را در دلش میگذشت رابا احدی در میان نگذاشت. همین ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی وی بود که او را آماده مراحل بعدی رشد و تکامل میساخت. در این گام او مهم ترین فضیلت و ویژگی اخلاقی و شخصیتی را از خود نمایان ساخت که بزرگان و به ویژه قدیسان دینی به آن آراسته اند. رازداری که جز در سایه درایت و تدبیر فوق العاده و صبر و بردباری چشمگیر به دست نمی آید، رمز موفقیت شاهزاده ی روم در اولین آزمایش بود که به خوبی شایستگی های لازم را از خود آشکار ساخت.
جلوه ای دیگر از نیک سیرتی او رامیتوان دردرخواست از امپراتوربرای مدارابا اسیران مسلمان مشاهده کرد
او با تعالیمی که دیده بود آشنایی کامل با ادیان دیگر منجمله اسلام داشت وحق را از باطل میشناخت وهنگامی که با پیشنهاد حضرت فاطمه(س) مواجهه شد فورا اسلام راپذیرفت او عاشق مادیات دنیوی نبود وخواهان عشق الهی وپاک زیستن بود اگر اینگونه نبود قصر قیصر را با آن همه ثروت ومقام رها نمیساخت وخود رادر لباس کنیزان اسیر نمیکرد
آرى این چنین یک دختر پاک و دانا، آلودگى کاخ شاهان را رها کرد و در خط جد مادریش شمعون قرار گرفت و سرانجام به سعادت عظماى همسرى حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام درآمد و لیاقت پر افتخار مادر حضرت قائم (عج ) را پیدا کرد.

2- کیمیای ادب :
بشر بن سلیمان می‌گوید هنگام ورود شاهزادۀ رومی به سامراء ، امام علی النقی ( علیه‌السّلام ) به او فرمود : خداوند مهربان عزت و سرفرازی اسلام و ذلت و فرومایگی مسیحیت را چگونه به تو نمایاند و شرافت و برتری محمد ( صلی الله علیه و آله ) و دودمانش را چگونه بر تو آشکار ساخت ؟
این شاهزادۀ مؤدب با کمال خضوع گفت : ای فرزند رسول خدا ! چگونه برای شما چیزی را شرح دهم که خود آگاهترید و بیش از من می‌دانید (37)
ادب یکی از ویژگیهای والای انسانهای کامل است و نمود و تجلی ادب در رفتار و گفتار انسانها مشاهده می‌گردد . خداوند در قرآن کریم کمال ادب را داشته و پیامبر بزرگوارش نیز با جملۀ زیبای « ادبنی ربی فاحسن تأدیبی (38)
خود را تأدیب شدۀ الهی معرفی می‌کند و انسانهای برجسته همواره با این صفت شایسته شناخته می‌شوند . حکیمه دختر امام جواد ( علیه‌السّلام ) می‌فرماید : روی نزد نرجس رفتم ( پس از ازدواج او با امام عسکری ( علیه‌السّلام )). او در حالی که می‌خواست کفشهایم را درآورد گفت : ای بانوی بزرگ من اجازه دهید کفشهایتان را درآورم ؛ گفتم : تو بانو و صاحب من هستی تو را نرسد که خدمت من کنی و کفش از پایم درآوری بلکه این من هستم که باید به دیده منت خدمتگزار تو باشم (39)
و این نهایت ادب پاک‌بانوی روم به دختر امامت و ولایت است .
در روایت دیگر حکیمه‌خاتون می‌گوید : شب تولد حضرت حجت ( عج‌الله ) به امر امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام )، برادرزاده‌ام ، نزد آنها ماندم . پس از آنکه اثر حمل و بارداری در نرجس ندیده و با سخن امام حسن آرامش و قرار یافتم نزد نرجس برگشتم . او پرسید : امشب در چه حالی هستید ؛ بانوی من !
گفتم : نه ، بلکه تو بانوی من هستی و خاتون خاندان ما می‌باشی (40) نرجس با واژه « بانوی من » ادب و ارادت خویش به خاندان پیامبر اسلام را ابراز می‌کند .

3- بر بلندای بینش و بصیرت:
او با بینش وبصیرت خود دریافت که سعادت ابدی در امور مادی نیست وباید آن رادرجای دیگرجستجوکرد او با سختیهای فراوان به محضر امام رسید
بانوان بیدار و بصیر همواره در عرصۀ انتخاب بهترینها را برمی‌گزینند و ظاهر فریبندۀ برخی از مسایل آنها را دچار مشکل در گزینش نمی‌کند . نرجس ، بانوی شرافت ، در محضر امام هادی ( علیه‌السّلام ) است و حضرت به او می‌فرماید : « فانی احب ان أکرمک فانما احب الیک عشرة الاف درهم او بشر لک بشرف الابد .»
دوست دارم تو را گرامی دارم و عطایی دهم . کدام برای تو بهتر است ؟ ده هزار درهم یا بشارت به عزت و شرف جاودانه ؟
نرجس شاهزادۀ رومی است که در قصر زیبا و باشکوه قیصر به سر برده است ، همواره در ناز و تنعم مادی بوده است اما بینش و بصیرت وی نسبت به زندگی تا حدی است که هرگز نعمتهای جاودانۀ معنوی را با مادیات عوض نمی‌کند . از این رو در پاسخ امام هادی ( علیه‌السّلام ) می‌گوید : بشارت به شرفی جاودانه را می‌خواهم .
و امام می‌فرماید : بشارت باد تو را به فرزندی که سیطره حکومتش شرق و غرب عالم را فراگیرد و زمین را پر از عدل و داد نماید (41)
و این‌گونه ظرف وجود نرجس قابلیت میزبانی حضرت ولی عصر ( عج‌الله ) را یافته و این گونه زیباترین تول آفرینش صورت می‌گیرد .
با اندک تدبر در اوضاع سیاسی سامرا ، در زمان امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) درمی‌یابیم که نرجس با آگاهی نسبت به زمان خود و
بینشی والا خویشتن را در معرض شناخت جاسوسان قرار نمی‌دهد و این‌گونه از جان آخرین وصی پیامبر محافظت می‌کند . اوضاع سیاسی در آن زمان به اندازه‌ای سخت و خفقان‌زا بود که به خاطر مسایل امنیتی مقدمات زفاف امام حسن عسگری ( علیه‌السّلام ) و نرجس در منزل حکیمه‌خاتون برقرار شد مبادا دشمن احتمال ولادت امام زمان ( عج‌الله ) را داده و درصدد نابود کردن وی برآید (42)
پس از تولد نیز نرجس با فرزند خویش در شرایطی استثنایی زندگی کرده و همواره شاهد حضور جاسوسان بنی‌عباس در بیت آل محمد ( صلی الله علیه و آله ) بود . زندگی در چنین شرایطی حقیقتاً نیاز به یک پشتوانۀ قوی معنوی و بصیرتی ژرف بود .
یکی دیگر از مظاهر بینش و بصیرت این بانوی بصیر سخنی است که در پاسخ بشر بن سلیمان ـ که از اولاد ابوایوب انصاری است و مورد اعتماد حضرت هادی ( علیه‌السّلام ) ـ می‌گوید . بشر می‌گوید : ... کنیز نامۀ امام دهم را از جامه‌اش بیرون آورد . و می‌بوسید و می‌بویید و آن را بر دیدگان و گونه‌‌هایش می‌گذاشت ، به او گفتم :
عجبا ! تو نامه‌ای را می‌بوسی که نویسنده‌اش را نمی‌شناسی ؟!
در پاسخ گفت : « ایها العاجز الضعیف المعرفة بمحل اولاد الانبیاء اعرنی سمعک و فرغ لی قلبک ان ملیکة بنت یشوعا (43)
ای درماندۀ کم‌معرفت به مقام اولاد پیامبران ! گوش به من ده و دل سوی من دار . من ملیکه دختر یشوعا ، پسر قیصر هستم و ...»
شناخت و معرفت حقیقی نسبت به اولیاء و انبیاء الهی و اهل بیت عسمت و طهارت ـ علیهم‌السلام ـ در گرانبهایی است که نصیب هر کس نمی‌شود . این شاهزادۀ رومی و نوادۀ وصی عیسی چنان معرفتی دارد که عظمت و مقام والای امامت را نادیده درک کرده و ولایت اهل بیت را در دل دارد . و چه زیبا در زیارتنامۀ این بانو می‌خوانیم که : « اشهد انک مضیت علی بصیرة من امرک (44)

4-شهد شکیبایی :
آنچه از نوشتار مورخین مسلمان و غیر مسلمان برمی‌آید آن است که اوضاع سیاسی و فرهنگی سامراء بسیار متشنج بوده و زندگی در چنین اوضاع و احوالی نیاز به شکیبایی دارد . با اندک تأمل در تاریخ ولادت امام زمان ( عج‌الله ) ( 255ﻫ . ق ) و شهادت امام دهم که سوم رجب سال 254 ﻫ . ق (45) بود و افزایش فشار خلفای عباسی بر بیت امام ، می‌توان تا حدی به مشکل زندگی در سامراء در آن زمان آگاهی یافت . بنا بر روایات متعدد ازدواج امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) و نرجس در زمان حیات امام هادی ( علیه‌السّلام ) بوده و تولد امام زمان ( عج‌الله ) در زمام امامت پدر بزرگوارشان امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) بود . از این رو می‌توان تخمین زد که حداقل یک سال و یک ماه پس از ازدواج نرجس فرزند بزرگوارش دنیا آمده و در این مدت نهایت فشار دستگاه حکومتی بر خانوادۀ امام وارد می‌شده است تا از ظهور آخرین وصی پیامبر جلوگیری شود .
در این مدت کوتاه که از زندگی مشترک نرجس با امام ( علیه‌السّلام ) می‌گذشت مدت زیادی را امام حسن عسکری در زندان بوده و مسؤولیت سنگین تربیت و حفظ فرزند از گزند دشمنان به دست بانوی شکیبایی ، نرجس بود . مورخان می‌نویسند :
« آنچه مسلم است از سال 255 تا 256 در زمان مهتدی ( خلیفه عباسی در آن زمان ) امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) مدتی را در زندان به سر بردند و محل زندگی ایشان جوسق بود ... بار دیگر در سال 259 ﻫ . ق قبل از ماه ذی‌الحجه امام ( علیه‌السّلام ) را زندانی کردند (46)
با توجه به اینکه امام حسن عسکری ( علیه‌السّلام ) در هشتم ربیع‌الاول 260 ﻫ . ق به شهادت رسید و این در حالی است که چهار ماه از آخرین زندانی ایشان می‌گذرد ، به نظر می‌رسد مدت زیادی را پس از ازدواج در زندان به سر می‌بردند و صبر و شکیبایی نرجس در این مدت با توجه به مسایل سیاسی فراوانی که در سامراء بود قابل تحسین و نیز بررسی می‌باشد امام عسکری حتی در خارج از زندان نیز آزادی نداشته و در واقع سامراء به تمامی برای ایشان زندان بود و اختناق به حدی بود که ایشان توقیعی برای شیعیان فرستادند به این تأکید :
« الا یسلمن علی احد و لا یشر الی بیده و لایؤمی فانکم لا تأمنون علی انفسکم (47) کسی بر من سلام نکند ، کسی از شما به من اشاره نکند شما بر خود ایمن نیستید .
بانوی صبر برای رضای خدا شکیبایی کرد و امروز زائران او در مقابل مرقد شریفش می‌خوانند که :
... واجتهدت فی مرضات‌الله و صبرت فی ذات الله و حفظت سرالله .
از طرفی تحمل نرجس در اسارت قابل تحسین است شاید این اسارت، راه رسیدن به عزت و کمال باشد؛ زیرا در پی هر سختی، آسانی وجود خواهد داشت.ملیکا در واقعه ی اسارت و رسیدن به محبوب از این طریق، همانند حضرت یوسف(علیه السّلام) است که گرچه پیغمبر و پیغمبرزاده بود، اما برادران حسودش او را به چند درهم ناچیز فروختند. یوسف در راه پرنشیب و مملو از خوف و خطر روزگار، قدم به بازار بردگی و برده فروشی گذاشت؛ زندان، شکنجه های رومی، نیش زبان ها، مرارت ها و تهمت ها را تحمل کرد، آن گاه در اثر صبر و بردباری در راه حفظ پاکی و پارسایی، سرانجام به تخت عزت و فرمانروایی مصر تکیه زد و به جهانیان ثابت کرد که در تمام مراحل زندگی می توان شرف و انسانیت خود را لکه دار نساخت و اصالت و نجابت را حفظ کرد.( 48)
رسیدن به مقام والای معرفت و یقین، کار سخت و دشواری است که همه کس توان پیمودن آن را ندارد. تنها کسانی به نور حقیقت کامیاب می شوند که از میان لجن زار مادیت، شهوت، هوا و هوس، خودخواهی، مناصب دنیوی و القاب پر زرق و برق آن گذر کنند و خود را کاملاً فقیر و ذلیل در برابر حق تعالی احساس کنند. ملیکا که دورانی از زندگی خویش را در رفاه و مادیات گذرانده و در کاخ قیصر روم به عنوان عزیزترین شاهزاده در تنعّمات دنیوی و افتخارات اجتماعی غرق بوده است، باید از تمامی آن ها رها شود، به لباس یک اسیر درآید، سختی ها را متحمل شود، مورد اهانت سنگین خرید و فروش قرار گیرد ، از شاهزادگی تا بردگی فرود آید و همه را به خاطر خدا و عشق به ولی خدا به جان خریدار باشد، تا از این طریق هر آن وجود او از ناپاکی ها تطهیر گشته و به فضایل و کمالات آراسته گردد. این قدیسه ی پاک، با طی کردن مراحل مختلف زندگی خود، برای شیعیان و حتی تمامی کسانی که در صدد رسیدن به حقیقت می باشند، چگونگی طی کردن مسیر الی الله را مشخص می کند و الگو و اسوه ی همیشه تاریخ برای پویندگان راه کمال و سعادت می گردد.
نرجس خاتون، بانوی تربیت شده در مکتب دین و مذهب، از ایمانی محکم و عقل و خردی کامل بهره مند است. پیشامدهای سخت روزگار و حوادث تلخ و دشوار، هر قدر کشنده باشند،نمی توانند او را از زندگی مأیوس و از رسیدن به هدف و مطلوب بازدارند.آن چه بیش از هر امر دیگری به سوسن مدد می رساند و گام به گام راه را به او نشان می دهد و او را تا سر منزل مقصود هدایت می کند و آن چه مانع از پای افتادن ملیکا می گردد و تاب و توانی فوق تصور به او ارزانی می دارد، گوهر ارزشمند عشق است که تمامی درون او را تصرف کرده و او هیچ چیز جز محبوب خویش و خواست او را نمی پسندد و نمی خواهد.
عشق بالاترین نعمت الهی است که مظاهر گوناگونی دارد. از زیباترین مراتب آن، عشق به خداوند و عشق به ولی و خلیفه کامل خداوند ، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم السّلام) است؛ عشق به کمالات معنوی و جمال ملکوتی امام، همان عشق به جمال الهی و کمال مطلق لایتناهی است.
از دیگر مظاهر عشق پاک و الهی، محبت زن و شوهر به یکدیگر است. شاهزاده ی روم هر دو را یکجا جمع کرده و سراسر وجودش عشق به ابامحمد ، ولی خدا و همسر عزیزش، گشته است. در این عشق، شهوات نفسانی و هوا و هوس راه ندارد، بلکه عشقی سراسر ملکوتی و روحانی است؛ عشقی که تمام اعماق وجود عاشق را از هر آلودگی و ناپاکی ساخته، انوار حق را بر وجودش تابانده و او را از خود بی خود ساخته است. این عشق، همانند آهنی، که در کوره به رنگ آتش درآمده و عین آتش شده است، هم خود عین نور و حرارت می گردد و هم حرارت بخش و نورآفرین. این مقام فقط از آنِ زبدگان عالم است و نرجس خاتون یکی از زبدگان و نوابغ روزگار است که به این فیض اعظم رسیده و عشق امام، سر تا پای وجود او را روشن ساخته است. وجود یکپارچه نور و حرارت او، نوربخش و حرارت آفرین دیگران گردیده است.(49)
عشق واقعی، محبت فوق العاده و مجذوبیت کامل در برابر صفات جلال و جمال آفریدگار جهان و رسیدن به کمالات معنوی و حقیقی است که جز از راه اطاعت دستورات دین و شریعت مقدس و معرفت کامل حاصل نمی گردد. حکما در کتب خویش، عشق را در معنای واقعی و صحیح آن، از کمالات و از بزرگترین سعادات می دانند. این در حالی است که جاهلان و هواپرستان، تخیلات ناشی از طغیان غرایز جنسی و احساسات منبعث از شهوات غریزی و نفسانی را، به خطا و اشتباه عشق نام نهاده اند. همچنان که برخی فرقه های ضاله، از جمله تصوف، که از عرفان حقیقی بی بهره مانده اند. برای گرم کردن بازار خویش، کلمه عشق را به معنایی باطل و مطابق خواسته ها و مقاصد خویش به کار می برند.این همه را نباید به پای عشق گذاشت و به خاطر اعراض از معانی باطلی که عشق نامیده شده است، از معنای حقیقی و اصلی آن نیز اجتناب ورزید و این کلمه زیبا را که بر نعمتی بزرگ و کمیاب دلالت دارد محکوم ساخت. (50)

5- بر محور ولایت :
سوسن از سلاله شمعون، وصی نیک سیرت مسیح، با دو بال محکم ایمان و عقل، در آسمان عشق به پروازی ملکوتی دست یازید، وی در این اوج گیری به قله های رفیع توحید ناب، معرفت رسالت و عشق به امامت و ولایت، از ابتدا تحت هدایت مستقیم پیامبر(صلی الله علیه و آله) و حضرت زهرا(علیها السّلام) قرار گرفت و تمامی گام های خویش را به فرمان امام از سر طاعت و عشق به محبوب برداشت.او که از نسلی پاک و خانواده ای والامقام بود و تمامی دوران زندگی خود را در قصر را با تعالیم مذهبی، تربیتی شایسته و آموزش های لازم در ابعاد گوناگون سپری کرده بود، کاملاً مستعد و لایق پرورشی خاص و هدایتی ویژه از سوی خاندان قرآن و عترت بود.
همه ی این مراحل و مراتب باید طی شود تا سرانجام با وصال به محبوب و معشوق خویش، شایسته و سزاوار بارداری و تولد فرزندی پاک گردد که منجی همه جهانیان و تحقق وعده الهی برای استقرار دولت حق و نابودی باطل می باشد.
نکته‌ قابل‌ توجه‌ در این‌ قضیه‌، عشق‌ به‌ ولایت‌ در وجود نرجس‌ است‌. او به‌ خاطر وجود این‌ ارادت‌ از خانه‌ و خانواده‌ و مزایای‌ مادی‌ زندگی‌ و شاهزادگی‌ ـ که‌ خود مقام‌ بزرگی‌ در دنیاست‌ ـ دست‌ کشیده‌ و به‌ سوی‌ امامت‌ و ولایت‌ رهسپار می‌گردد. چهره‌ زیبای‌ ولایت‌مداری‌ نرجس‌ را می‌توان‌ در زیارتنامه‌ مخصوص‌ ایشان‌ مشاهده‌ نمود: ((و رغبت‌ فی‌ وصل ابنا رسول‌الله عارف بحقهم‌ مومن بصدقهم‌ معترف بمنزلتهم‌ مستبصر بامرهم‌ مشفق علیهم‌، موثر هواهم‌ و... [و شهادت‌ می‌دهم‌ به‌ اینکه‌] مایل‌ شدی‌ در پیوند با خاندان‌ رسول‌الله(ص‌) در حالی‌ که‌ معرفت‌ حقیقی‌ به‌ آنها داشته‌ وبه‌ راستگویی‌ و صدق‌ آنها مومن‌ بوده‌ و به‌ مقام‌ و منزلت‌ آنها اعتراف‌ کردی‌ و بینای‌ به‌ امر امامت‌ آنها بودی‌ و بر آنان‌ مهربان‌ بوده‌ و میل‌ آنها را بر میل‌ خود مقدم‌ داشتی‌.)) (51)

6-بر قله‌ معنویات‌:
سیـر و سلوک‌ معنوی‌ مقدماتی‌ دارد که‌ اولین‌ آنها انجام‌ عبادتهای‌ تشریع‌ شده‌ از سوی‌ شارع‌ مقدس‌ است‌. در جـریان‌ زندگانی‌ بانو نــرجس‌ و ماجــرای‌ شب‌ تولد فــرزندش‌، وجهه‌ معنوی‌ و الهی‌ این‌ مادر آسمانی‌ به‌ وضوح‌ آشکارا می‌گردد. او فرایض‌ دینی‌ را از حکیمه‌خاتون‌، دختر امام‌ جواد(ع‌) آموخته‌ است‌ و شاهد بر این‌ مطلب‌ ادامه‌ حدیث‌ بشر بن‌سلیمان‌ است‌ که‌ می‌گوید: وقتی‌ نرجس‌ را نزد مولایم‌ امام‌ علی‌ النقی‌ آوردم‌، ایشان‌ خادم‌ خود را به‌ سوی‌ حکیمه‌ فرستاد و چون‌ حکیمه‌ وارد شد حضرت‌ به‌ او فرمود:
((ها هی)); این‌ همان‌ است‌. حکیمه‌ او (نرجس‌) را مدتی‌ طولانی‌ در آغوش‌ گرفت‌ و از دیدارش‌ مسرور گشت‌. آنگاه‌ ابوالحسن‌(ع‌) به‌ وی‌ فرمود: ((یا بنت‌ رسول‌الله! خذیها الی‌ منزلک‌ و علمیها الفرائض‌ و
السنن‌ فانها زوج ابی‌ محمد و ام‌ القائم‌ علیه‌ السلام‌; ای‌ دختر رسول‌ خدا او را به‌ خانه‌ خود ببر و واجبات‌ و سنتها را به‌ وی‌ بیاموز که‌ او همسر ابومحمد و مادر قائم‌(ع‌) است‌.))(52)
پس‌ این‌ شاهزاده‌ رومی‌ تعالیم‌ دینی‌ و فروع‌ آن‌ را نزد عمه‌ امام‌ عسکری‌(ع‌) آموخت‌ و اصول‌ را آن‌ گونه‌ که‌ در صفحات‌ پیشین‌ ذکر کردیم‌ نزد سیده‌ نسا جهانیان‌، حضرت‌ زهرا(س‌). مرحله‌ بعد ازآموختن‌ دین‌ و ایجاد باورهای‌ آسمانی‌; عمل‌ به‌ آنهاست‌. از روایتی‌ که‌ در مورد تولد فرزند بزرگوار نرجس‌ خبر می‌دهد التـزام‌ عملی‌ این‌ بانو استفاده‌ می‌گـردد. حکیمه‌خاتون‌ که‌ اخبار تولد امام‌ زمان‌ عموما ازایشان‌ روایت‌ شده‌ است‌ می‌گوید در آن‌ شب‌ که‌ حضرت‌ صاحب‌ در سحرگاه‌ آن‌ به‌ دنیا آمد من‌ به‌ دیدار امام‌ عسکری‌(ع‌) رفته‌ بودم‌ و ایشان‌ مرا برای‌ افطار نگاه‌ داشت‌. البته‌ در روایت‌ معتبر دیگری‌ آمده‌ است‌: امام‌ عسکری‌(ع‌) کسی‌ را نزد من‌ فرستاد در نیمه‌ شعبان‌ سال‌ ٢۵۵ و پیام‌ داد: ((یا عم! اجعلی‌ اللیل افطارک‌ عندی‌ فان‌ ا& عز و جل‌ سیسرک‌ بولیه‌ و حجته‌ علی‌ خلقه‌ خلیفتی‌ من‌ بعدی‌;(53)
عمه‌جان‌! امشب‌ افطار را نزد ما بیا زیرا خدای‌ تبارک‌ و تعالی‌ در این‌ شب‌ فرزندم‌ حجت‌ را که‌ حجت‌ خدا بر روی‌ زمین‌ است‌ آشکار خواهد ساخت‌.))سپس‌ حکیمه‌خاتون‌ می‌فرماید: ((فلما ان‌ صلیت‌ المغرب‌ و العشا الاخر اتیت‌ بالمائد فافطرت‌ انا و سوسن‌ و بایتها فی‌ بیت‌ واحد فغفوت‌ غفو ... پس‌ از نماز مغرب‌ و عشا غذا آورده‌ شد من‌ وسوسن‌ افطار کردیم‌ و سپس‌ با او خوابیدم‌.))
روزه‌ بودن‌ نـرجس‌ خاتون‌ در آخـرین‌ روز بارداری‌ و خواندن‌ نماز شب‌ به‌ نقل‌ حکیمه‌خاتون‌ در آن‌ شب‌ که‌ نمایانگــر انجام‌ این‌ عمل‌ در شبهای‌ دیگــر هم‌ هست‌، نمونه‌هایی‌ از عبادات‌ و پای‌بندی‌ این‌ بانوی‌ گــرامی‌ به‌ مستحبات‌ است‌.

7- مادری‌، جلوه‌ای‌ جاودان‌:
خورشید وجود نرجس‌ در مقام‌ مادری‌ را می‌توان‌ در سه‌ جلوه‌ به‌ نظاره‌ نشست‌:
الف‌) حفظ سر الله:
نرجس‌ به‌ واسطه‌ صفای‌ باطن‌ و نور عبادات‌ به‌ جایی‌ می‌رسد که‌ گنجینه‌ رازهای‌ الهی‌ می‌شود; آنجا که‌ در زیارتنامه‌ او می‌خوانیم‌: و المستودع اسرار رب‌ العالمین‌ [سلام‌ بر تو ای‌ کسی‌ که‌] اسرار ورازهای‌ الهی‌ به‌ تو سپرده‌ شده‌ است‌.
شاید منظور از اسرار پـروردگار جهانیان‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌(ع‌) است‌ که‌ مدتی‌ نـزد نــرجس‌ به‌ ودیعه‌ نهاده‌ شد و شاید کــراماتی‌ که‌ خداوند به‌ خاطر شایستگی‌ او به‌ وی‌ عطا نمود، مورد نظر است‌ چنانچه‌ در
قسمتهای‌ پایانی‌ زیارتنامه‌ ایشان‌ می‌خوانیم‌ که‌: فهناک‌ الله بما منحک‌ من‌ الکرام و امراک‌.
پس‌ گوارا کند خداوند بر تو آن‌ کرامتی‌ را که‌ به‌ تو بخشید و آن‌ را برای‌ تو سودمند گرداند.
امام‌ زمان‌(ع‌) یکی‌ از اسرار الهی‌ بود که‌ تولدش‌ مخفیانه‌ بود و زندگی‌اش‌ نیز از اسرار آسمانی‌. و نرجس‌ بهترین‌ حافظ این‌ سر بود. امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع‌) به‌ عمه‌ خویش‌ حکیمه‌ فرمود:
((در طلیعه‌ فجر آثار جنین‌ بر تو ظاهر می‌شود زیرا مثل‌ او (نرجس‌) مثل‌ مادر موسی‌ است‌ که‌ تا هنگام‌ ولادت‌ اثری‌ از بارداری‌ او ظاهر نشده‌ و احدی‌ از حال‌ او آگاه‌ نگردید.))(54)
در تاریخ‌، چند مادر بزرگوار وجود دارد که‌ در مورد بارداری‌ با هم‌ شباهت‌ دارند. مادر حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌) و حضـرت‌ موسی‌(ع‌) و نجمه‌، مادر امام‌ رضا(ع‌) و نـرجس‌ از این‌ مادران‌ هستند. این‌ مادران‌ بـرجسته‌ به‌ یقین‌ از بارداری‌ خود اطلاع‌ داشتند ولی‌ به‌ علت‌ آگاهی‌ از وضعیت‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ زمان‌ خویش‌ این‌ سر را همچنان‌ تا هنگام‌ ولادت‌ فرزند حفظ می‌کردند. و اگر چنی


مطالب مشابه :


موضوعات عبارتنداز:فرمایشات اندیشمندان وبزرگان و پندار متفکرین درباره تعلیم و تربیت و ... نوشته های پ

فرمایشات اندیشمندان وبزرگان و پندار متفکرین درباره تعلیم و تربیت و سخنان دانشمندان و حکما;




مالیخولیا

کشد و سخنان بی معنا فرمایشات حکما نیست» پس بتصدیق علما وبزرگان وطبق




دنباله : ان الله یامر بالعدل والاحسان

اند با سخنان حقه ایشان که منصب حکما وبالغین معصومین وبزرگان دین باقی




زندگینامه حضرت نرجس خاتون (س) قسمت دوم

حکما در کتب خویش نرجس در کلام امامان وبزرگان : برای شناختن افراد توجه به سخنان بزرگان




خرسان ،ایران ، افغانستان و یا افغانستان فدرالی ؟

جالب و اندوهناک گپ ایشان و مصداقی که برای آن آورده بودند یعنی سخنان حکمـا پس وبزرگان




برچسب :