چرا تموم اتفاقات بد زمانی اتفاق میفته که من پریودم؟!
های.چطورین دوستان؟بنده الان خیلی خوبم ولی هفته ی پیش اصلا.حالا بگین چرا؟
اون هفته دوشنبه پریود شدم و اینقده حالم بد بود که رفتم دکتر و سرم زدم(فشارم 6 بود فقط!)
قرار بود عروسیه دوست خواهرم نریم که آخر سر رفتیم
مامی جان با ما اومد عروسی و کوفتمون کرد
لباس منو مامی اینقد گشاد درست کرد که وقتی میچرخیدم لباس دورم پیچ میخورد
همش بیرون بودیم و داشتیم کفش میدیدیم آخر سر هم یه کفش بیخود گرفتم که با اینکه 5 سانت فقط پاشنه داشت ولی نمیتونستم باهاش راه برم
تقریبا 3 کیلو وزن کم کردم(خدارو شکر)
نتایج کنکورم اومد و خواهرم کارگردانی قبول شد و بزودی میره مازندران و از دستش راحت میشم
در کل این هفته ی گذشته فقط من داشتم حرص میخوردم و اکثرا ناهارو شام نمیخوردم.راستی نمدونم سالی تاک دیدین یا نه ولی خب میگم واسه اونایی که ندیدن ،میخوای بدونی چی شد؟هیچی نشد فقط نمدونم چطوریا شد و مشایی رئیس شورای عالی سینما شد از این تصمیم نتیجه میگیریم که تمام سمت ها بر اساس لیاقت افراده نه چیز دیگه.
هیلاری داف مثل اینکه حاملس و آوریلم یه کلیپ جدید داده بیرون که خیلی مسخرس و آلیس کوپر هم کلیپ داده تازگیا ومن الان حوصله یاین مباحثو ندارم
حالا جریانو عروسی رو یه کمکی میگم تا شمام حس منو درک کنین
ساعت 8 عروسی بود و من تا ساعت 6 هنوز کفش نخریده بودم.خواهرمم ول میگشت و زمانی که از بیرون اومدم و خواستم برم حموم اینم یادش اومد که نرفته حموم و قرار شد اول اون یه ربعه بره حموم و منم ناخونامو لاک بزنم.خواهرم اومد بهم کمک کنه زد تموم ناخونامو خراب کرد که فقط بعضیاشو تونستم درست کنم.خلاصه به خواهرم گفتم ممنون از کمکت ،نخواستم برو و اونو اون یکی خواهرم رفتن خونه ی کبری،شبم موندن.یه ربع خواهرم شد 1 ساعت و من بلاخره 8 رفتم حموم(اینقده بدم میاد زمان پریود حموم رفتن که نگو)وبعد 20 دقیقه اومدم.ومجبور شدم موهامو سشوار بزنم(موهای بنده به سشوار و اتو حساسیت داره و حرارت موهامو مجعدی میکنه) و چون وقت زیاد نداشتم مثل وحشیا موهامو سشوار زدم و موهام پف کرد و فر شد و تو هوا موند. اتو رو گرم کردم ولی تا خواستم بزنم اون خواهرم اومد و اتو رو برد و کلی بهم استرس وارد کرد و گفت 10 دقیقه دیگه میخوایم بریم و منم هنوز هیچکاری نکردم بدو بدو پنکک میزنم و البته مداد چشم.همه چی عالی بود تا اینکه یادم اومد اون مداد چشم نباتی رنگو نزدم و اون مداد زدن همانا و پشت چشم منو خراب کردن همانا خلاصه با هزار زور و زحمت پاکش کردم و یه رژ که رنگش با لبم زیاد تفاوت نداشت رو زدم.خواستم موهامو اتو کنم که مامی زنگ زد آژانس و من جلوی موهامو تونستم اتو کنم تافتم پیدا نکردم .با هر جون کندنی بود رفتیم و...آخر شب هم تصمیم گرفتیم(منو خواهرمو دوستش)بریم برقصیم تا عروس ناراحت نشه حالا من هر کاری میکنم رقصم نمیاد.خداییش با این آهنگای شعرو ور ایرانی میشه رقصید؟ملت ماهم اعتماد به نفس دار میرن وسط صحنه و دستاشونو هی تکون میدن و میگن رقصیدیم.حالم از اینجور رقصا بهم میخوره بهر حال رقصیدیم خواهرمم تیریپ مردونه زده با کراوات برا همین به آدم حس مردا رو میداد برای همین یه کوچول حس رقص بهم داد(نمیدونم چرا ولی اگه طرف مقابلم دختر باشه حس رقصم می خشکه) .ما در حین رقصیدن بودیم و دایره ی دور عروس به شدت تنگ بود تا اینکه یکهو عروس پاش رو لباسش میمونه و میفته،منم هی دارم سعی میکنم جلوی خندمو بگیرم، نامردا به جای اینکه عروسو بگیرن رفتن عقب .درکل شوت بازار بود رقص چاقو رو عروس اجرا کرد برای همین تمام شاباشارو جمع کرد یه 1 ربع رقصید ولی چاقو رو به دوماد نداد دوماد بدبخت هی تراول میداد و عروسه هم هی ناز میکرد نمدونم چقد تراول داد ولی اینقد داد تا پولاش تموم شد بعدش هی گل داد هی شکلات داد ولی عروس همچنان ناز میکردو چاقو رو نمیداد تا بلاخره داماد بوسیدش و عروس چاقو رو داد ...در کل با مزه بود ولی شام ندادن که.راستی به یک چیز عجیب برخوردم وسط عروسی یکی از این چیزا که روش فیلم پخش میکنن رو اوردن میدون و فتوشوت های عروس و دامادو نشون دادن،دوست خواهرم گفت همه ی عروسیا از این کارا میکنن ولی من شک دارم،شما تاحالا توی عروسیا از اینجور چیزا دیده بودین؟
حالا میرم سر اصل مطلب ولی قبلش یه چی رو باید بگم البته خصوصیه واسه زنمه(ستاره)بهتره نخونین
اولا ستاره خانوم ممنون که بهم سر زدی ولی خواهشن نظرم بده.بعدش این چیزیو که مینویسم رو هیچکس از آشناها ی همشهری نمدونن برای همین اگه به کسی بگی حتی نونوش من میدونمو تو.فهمیدی ؟
حالا میخوام ماجرایی که جمعه واسم اتفاق افتاد رو بگم.صبحه جمعه تا نزدیکای 9 صبح خوابم نمیبرد و همش خاطرات گذشته تو ذهنم بود و داشتم با خودم میگفتم که سال 88 اتفاق های ترسناکتری افتاد و من از دستشون فرار کردم ولی این 2 سال همش بد میارم و...در کل واسه خدا داشتم غرغر میزدم،و با خودم فکر میکردم فقط سال 88 شانس داشتم و الان شانس ازم روی برگردون شده و از اینجور شعرو ور ها آخر سرش خوابم برد تا 7 و نیم بعدازظهر خوابیدم البته ستاره خانوم، یو با زنگات منو ر**ی.دیدم چیزی ندارم با چایی بخورم و چون مانچی خواهر بزرگه رو خورده بودم مجبور بودم واسش بخرم داشتم میرفتم که مامی یه لیست بلند بالا بهم داد و گفت بخر.میخواستم کیف پولمو وردارم ولی به خودم گفتم دزد پزد زیاده یه وقت دیدی کیفتو زدن بلاخره همون کفش پاشنه 5 سانتی رو پوشیدم ولی از آنرو که کفه ی کفش سری بود پام توش لیز میخوردو بند پشتش از پشت پام میفتاد با خودم گفتم برم خونه کفشمو عوض کنم ولی بعدش منصرف شدم و گفتم وللش یعنی عرضه نداری 2 دقیقه با این کفشه راه بری خاک برسر؟رفتم سوپریه سر کوچه و با تعجب دیدم درش باز(صاحب مغازه همیشه اون موقع ها میره واسه نماز جماعت) رفتم خریدامو کردم و راه افتادم.خیابونا هم به شدت خلوت بود که بعدش فهمیدم بخاطر فوتبال بود.میخواستم به یکی از دوستام اس بدم که یهو از روبرو یه مرده رو دیدم و نمدونم چرا ولی منصرف شدم و در جیبمو بستم. مرده داشت مستقیم میرفت ولی تا من پیچیدم تو کوچه اونم پیچید تو کوچه از همون موقع بهش شک کردم .قیافش به مزاحما نمیخورد رفتم تا جائیکه کوچه باریک شد.داشتم با خودم فکر میکردم با این کفشایی که دارم باهاشون بزور راه میرم(تقریبا مثل آدمای مستی که رو ی یه خط راه میرن) اگه یه وقت مرده مزاحم شد کفشمو در بیارمو در برم یا در نیارمو در برم؟ تو این فکر بودم که رفتم اونور جوب و مرده هم اومد اونور جوب( از سایه فهمیدم) و بنظرم رسید کوچه رو نمیشناسه احساس کردم سایش داره بهم نزدیک میشه با خودم فکر کردم اگه نزدیک دیوار باشم با یه هول دادن به دیوار راحت میتونه بهم غلبه کنه و منم که اصلا وزنی ندارم(دوستامم میتونن بلندم کنن) که واسش سخت باشه برای همین داشتم میومدم وسط کوچه که یهو حس کردم 2 تا بازو منو محکم گرفته و داره به سمت دیوار و عقب میکشه.فک کنم یه چیزیم تو دستش بود و منم بی اراده جیغ زدم البته فقط 2 تا با جیغ اولی یه ذره فشاره دستش کم شد و دستاشو آورد بالا که دهنمو بگیره که جیغ زدم و ناگهان یه در باز شد و یه پیر مرد اومد بیرون و مرده پا گذاشت به فرار و منم فحشش دادمو گفتم مردیکه ی گ.ه کثافت... و راهمو کشیدم و رفتم (دقیقا انتهای باریک کوچه بودیم و بعد اون کوچه وارد یه محوطه ی وسیع و پر از خونه میشدی)م یه ذره که رفتم همسایمون و چند تا غریبه دیدم که مطمئنا داشتن میرفتن نون بگیرن بزور داشتم راه میرفتم تقریبا داشتم غش میکردم. رفتم خونه و چند تا سیلی به خودم زدم تا رنگم برگرده و با یه لبخند رفتم پیش مامیم و به هیچکسم جز داداشم چیزی نگفتم و با خودم عهد کردم که عمرا کفش ها ی پاشنه دار و بند دار و از این تیریپ کفشا نپوشم.بعد ترش که داشتم به این موضوع فکر میکردم خندم میگرفت.مرده میخواست با من چیکار کنه؟اگه بحثه پول بود که فقط هزارو خورده ای بیشتر همرام نبو د،گوشیمم که ماشالا هم رمزداره و هم درکل نو و قیمتی نیست،اگه بحث سکس بود که این مورد خنده داره چون من پریود بودم. واقعا خنده دار نیست ؟!فرض کنین مرده با هزار زور و زحمت البته اگه نمیتونستم گازش بگیرم یا چنگش بزنم(من تو این 2 مورد تبحر خاصی دارم و در کل دستم سنگینه حتی گنده هاشم از کتک خوردن بوسیله ی من میترسن چه برسه به..البته مردیکه 3 برابر من هیکل داشت) بتونه منو ببره یه جایی ، بعدش وقتی لباسمو در بیاره با یه نوار بهداشتی خونی مواجه شه ،اون موقع چه حالی میشه؟!البته یه دلیل واسه اینکه به کسی نگفتم این بود که همه منو سرزنش میکنن .فروردین ماه امسال یه ماشین پراید مشکی که شماره پلاکشم هنوز یادمه(دقیقا همون مرده رو با ماشینش چند ماه قبلتر تو خواب دیده بودم) مزاحمم میشد بعدش همه به جای اینکه مرده رو سرزنش کنن منو سرزنش میکردن که چرا مثل خودشون و شیوه هاشون پسره رو دک نمیکنن(همون شیوه هایی که منجر به دوستی میشه) یا مثلا همین اواخر فروردین امسال.جریان از این قرار بود که منو دوستم ندا بعد کلاس باهم رفتیم بیرون تا من زنجیر بگیرم .موقع برگشتش 2 تا عنتر که یکیشون از مزاحم های قدیم من و اون یکی از مزاحم های قدیم ندا بود دنبالمون راه افتادن همینطور اومدن تا اینکه گفتن صبر کنین بذارین باهاتون حرف بزنیم نداهم گفت حرف بزن مردیکه گفت پس بایستین ولی ندا همچنان ادامه داد و راهشو رفت حالا من میگم ندا حالا که کرم ریختی پس حرفاشونو بشنو ،بذارن برن گم شن نزدیک خونه ایم .برامون حرف در میارن(عادیش واسم هزار جور حرف درآورده بودن و بهم همسایه جان میگفت ج.ن.د.ه فرض کنین 2 تا خر هم دنبال سرمون،چه شود)خلاصه ندا به راهش ادامه داد ومردیکه ها هم فک کردن کرممون گرفته و میخوایم این 2 تا رو دنبال خودمون بکشونیم وقتی اینو فهمیدم به ندا گفتم:ندا یا همین الان این هارو دک میکنی یا من خودم دک کنم؟میدونی من فحش بدم فقط فحش خواهرو مادر میدما!ولی ندا به روی خودش نیاورد تا اینکه من ایستادم و با یه لبخند ملیح برگشتم وقتی برگشتم مردکه خر ذوق با نیش باز داشت با اون نگاهپش منو میخورد بنده هم درجا 180 درجه تغییر فرمت دادم و با عصبانیت گفتم: (خواهشن کودکان این قسمتو نخون) مادر ج.ن.د.ه ی کثافته دریده اگه یه بار دیگه دنبالمون راه بیفتیم میدم پدرتو در بیارن فهمیدی آشغاله گ.ه؟!و با خیال راحت برگشتم مرده هنوز خشکش زده بود و با تعجب به دوستش گفت:با من بود؟به من گفت؟ بعدش گفت :با من بودی بی شعور؟منم گفتم دقیقا با خودت بودم خیارشور دوباره گفت اصلا کی دنبال تو افتاده بود؟کی اصلا دنبال تو راه میفته؟من با دوستت بودم و اینجا نداجان لطف کرد و چند تا فحش قشنگ داد ولی باز دنبالمون اومدن منم با خیال راحت رفتم خونه و بعدش فهمیدم بازم دنبال ندا راه افتادن و وقتی فهمیدن حرف منم حرف اونم هست با فحش دادن ترکش کردن(راستی من اون موقع پریو نبودم ولی فرداش شدم)موضوع میدونین سر چیه؟ موضوع اینجاست هر وقت اکشن بازی در میارم و باید بدوم پریود هستم.دوم راهنمایی ( دقیقا 9 بهمن86 پریود شدم) هر امتحان ورزشی که داشتیم در زمان پریود بودن من انجام میشد،سوم راهنمایی شدم هر وقت مهمونی یا تولدو...میرفتم پریود بودم،اول دبیرستان هر وقت گیر مزاحم های سمج میفتادم پریود بودم،دوم دبیرستان هر وقت پریود بودم معلم امتحان های سخت رو همون موقع میذاشت خدا به دادم برسه که حالا میخوام برم سوم.یاد 2 سال پیش افتادم که با دوستم رفتیم خرید شال و روسری،نزدیک عید بود و فکر کنم 6 اذان میزد ولی ساعت 7 و نیم بود و منو دوستم همچنان در حال گشتن.بذارین یک اعترافی کنم بنده از اون دست آدمای کرموییم که تو خیابون دیگرون میخندونه و خودش قیافه ی جدی میگیره هستم.یادمه داشتم همین بلا رو سر دوستم در میاوردم(البته الان باهم قهریم و عامل فتنه هم یک دختر مردادی بود در کل هروقت با یکی قهر میکنم حتما جا پای یه دختر مردادی رو میبینین) و دوستم اینقده بلند خندید که چند تا پسرایی که جلومون بودن برگشتن و مارو نگاه کردن.به دوستم گفتم بریم اونور خیابون.اینجوری بیشتر با هم بودیم.رفتیم اونور خیابون و1 صدا شنیدیم دوستم برگشت و دید اون چند تا پسر دنبالمونن.هی رفتیم اینام دنبالمون راه افتادن و ..یکیشون مارو به قهوه خوردن دعوت میکنه،یکیشون داره شماره میده،یکیشون داره راجب انداممون حرف میزنه یه نکته بگم اینکه من اون سرافون معروفمو پوشیده بودم و خاصیت این سرافون این بود که محال بود بپوشمش و کسی مزاحمم نشه(سرافونمو خودم طراحی کرده بودم و همین سرافون من گامی بود برای تحول صنعت سرافون در شهرمون.سرافونه اصلا این شکلی نبود از اول و قرار نبود این شکلی شه ولی مامی جون درستش کرد.مدل خاصی نداشت،بغلش تا نزدیک لگن باز بود،کوتاه بود و در قسمت باسن کمی تنگ که این مورد آخری واسم دردسر میساخت.بریم سرادامه ی حرفام اونا دنبال ما و ماهم همچنان به راه خود ادامه میدادیم تا اینکه تو راه از جلوی یه باشگاه گذشتیم که از قضا پسرای اون باشگاه دوستای این چند تا مزاحم بودن خلاصه هر چقد جلو میرفتیم بر تعداد مزاحم هایمان زیاد میشد تا اینکه رسیدیم به جایی که باید از دوستم جدا میشدم دوستم رفت اونور خیابون و یکی از اون مزاحم ها هم دنبالش و یه چند تایی از اون تعقیب گرها هم کم شدن هی میرم میبینم باز پشتمن خیابونا هم شلوغ و منم تمام مدت مارپیچی میرفتم تا اینکه وارد اون خیابونی که میخواستم شدم(خیابونی که مدرسمون توش بود)خیابونم تاریک و خلوت تصمیم گرفتم بدوم دوییدم دیدم اونام دارن میدون منم استرس گرفته بود شدید یعنی اصلا شانسی واسه فرار نداشتم تصور کنین پریود بودم،صبحانه نخورده بودم،تغذیه هم فقط یکی -دو تا دونه بیسکوئیت خورده بودم،ناهار نخورده بودم و از صبح تا حالاشم چند تا قرص ایبوبروفین خورده بودم و از ساعت 4 تا اون موقع که 8 و خورده ای بود داشتم راه میرفتم،بنظرتون چند درصد شانس داشتم؟باید بگم صفر ولی خدارو شکر سرعتم از اونا بالا تر بود پیچیدم تو خیابون فرعی که یه مرد تقریبا نزدیکای چهل سال هی بهم اشاره میکنه بیا تو کوچه،دستشم نزدیکای کمربندش بود!!!از دست اون فرار کردم باز کنار خونمون چند تا پسر جوون دیدم و دیگه مهلت ندادم که اینام مزاحمم شن و دوییدم و رسیدم به خونه و پریدم تو خونه.رنگم کاملا سفید بود ولی در قسمت گونه ها قرمز قرمز.قیافمو دیدم تو آینه دیدم اصلا فرمم با ج.ن.د.ه ها فرقی نداشت!حالا دارم نفس نفس میزنم ساعتم نزدیکای 9 شبه و خواهرم نه میپرسه کجا بودی نه میپرسه چت شده،هیچ به رو ی خودش نیاورد.مامی هم نبود خدارو شکر تا سیم جیمم کنه.ولی خدارو شکر اصلا خونریزیم تشدید نیافت با اون دویدن هام!
داستان هفته:
الیور دریافت که نام پسر مزبور جک داوکینز است.جک حاضر نشد قبل از تاریک
شدن هوا وارد لندن شود،بنابراین هنگامی که به شهر رسیدند تقریبا ساعت یازده بود.او تند راه می رفت و الیور به دنبال او خیابان باریکی را طی کرد و وارد یکی از کثیف ترین نقاطی شد که تا آن وقت دیده بود.هوا مملو از روایح بد،و جاده پر از مردان و زنانی بود که در خوردن مشروب زیاده روی کرده بودند.
الیور تویست-چارلز دیکنز
میدونم خیلی ورور زدم با این خاطراتم مغزتونو خوردم . راستی این آخرین آپ تابستونیم بود.بعد از این اصلا تکلیفم معلوم نیست.موقع مدرسه که اصلا انرژی ندارم.امروز هم رفتم کتابخونه و کتاب خاطرات فریده دیبا رو به نام دخترم فرح رو گرفتم که بخونم.دیگه باید کم کم از کتاب خوندن دست بکشم.خیلی سخته ولی چاره چیه؟فرض کنین ساعت 7 و29 دقیقه میرم مدرسه اسمم جزو تاخیریا نوشته میشه و این موضوع رو انضباط تاثیر داره.خواهشن تو نظرات بنویسین ساعت شروع مدرسه یا همون ساعت مراسم صبحگاهیتون چنده چون میدونم فقط شهر بدبخت ماهست که مدارس(البته جز غیر انتفاعیش)و دانشگاهش ساعت 7 و نیم شروع به کار میکنه.امیدوارم سال تحصیلیه خوبی رو شروع کنین.واسه منم دعا کنین باشه؟از الان دارم دق میکنم .دیگه جاش رو نمیبینم.راستی یه دعای فوری هم میخوام دعا کنین اون پسره که ازش متنفر بودم(دوست اسبق جاش و دشمن فعلی جاش) همسن من نباشه و امسال اصلا نبینمش چون ممکنه یه وقت بزنمش و بکشمش.بای
مطالب مشابه :
علت جلو افتادن پریود
هنر - علت جلو افتادن پریود - <-دکراسیون خطاطی زیبایی نقاشی هنر->
پودر تنظیم کننده عادت ماهیانه
پودر فعالیت تخمدانها و رحم خانمها و همچنین جلو افتادن و عقب افتادن عادت ماهیانه (پریود)
گیاه جادویی زنان
در مواردی که بعد از زایمان مصرف شود زمان شروع اولین پریود را جلو می اندازد.
سوال: آیا مصرف قرص ال دی خود را ادامه دهم؟
سه تا ده روز پس از مصرف قرص پریود خواهید شد و پس از آن تاریخ پریود شما میشه بدون جلو
سوال: قرص ال دی + قرص اچ دی
همیشه پریودهام 2 تا چهار روز عقب یا جلو میشه. قبل از پریود هم سه تا 4 روز لکه بینی، سه روز
کنار آمدن با مشکلات متداول عادت ماهیانه
گاهی اوقات پریود شدن توانید برای جلو تاخیر افتادن عادتماهیانه شده
چرا تموم اتفاقات بد زمانی اتفاق میفته که من پریودم؟!
اون هفته دوشنبه پریود شدم و راه افتادن و یکیشون هر چقد جلو میرفتیم بر
برچسب :
جلو افتادن پریود