تاريخ پيامبر اسلام (ص) (ولادت، بعثت و دعوت)
عبدالمطلب، جد اول پيامبر (ص) كه به بخشندگي، نيكوكاري و دستگيري از افتادگان شهرت داشت يادگار عبدالله را شايد به علت ناكافي بودن شير آمنه و يا به رسم بزرگان عرب همراه حليمه سعديه- از قبيله بنيسعد كه به شجاعت و فصاحت معروف بودند – به روستا (باديه) فرستاد تا در بيرون مكه، در محيط پاك و هواي سالم، بزرگ شود؛ سخن گفتن به لهجة فصيح عربي را – كه در آن زمان اصيلترين جلوة آن در روستا و صحرا يافت ميشد- فراگيرد و از بيماري احتمالي وباي شهر- كه خطر آن براي نوزادان بيشتر بود- مصون بماند.
محمد (ص) بيش از تولد، پدر ارجمندش را از دست داد. چون به شش سالگي گام نهاد، مادر مهربانش ديده از جهان فرو بست و در حدود هشت سالگي، نياي گرانقدرش عبدالمطلب به سراي ديگر شتافت. از اين پس، ابوطالب، كه تنگدستي بزرگوار بود، حامي محمد (ص) شد.
محمد (ص)، براساس سنت جوامع قديم- كه كودكان را از آغاز سن رشد به فعاليت و مشاركت در اقتصاد خانه واميداشت- و به سبب كافي نبودن درآمد ابوطالب، تصميم گرفت مانند بسياري از پيامبران، «شباني» پيشه كند.
كليد شخصيت محمد (ص) در نوجواني و جواني
ترديدي نيست كه حضرت محمد (ص)، تا پيش از بعثت- نه در مكه و نه در ميان برگزيدگان جامعه آن – به عنوان يك شخصيت اجتماعي برجسته شناخته نبود؛ اما حوادث و وقايع اين سالها سبب شد كه قريش او را «امين» بخواند؛ امين به فرد امانتدار، راستگو، با وقار، خوشخلق، كريم و شرافتمند گفته ميشود كه از هر ناپاكي و گناه اجتناب ميكند.
جواني
در فضاي تيرة جامعة حجاز كه حتي كهنسالان به گونهاي شرمآور در آلودگي به سر ميبردند و پرچم سياه به علامت جاهليت بر فراز برخي از خانهها نصب شده بود. در اين موقعيت، فرزند پاك عبدالله هرگز تأثير نادرست نپذيرفت و چنان در درستي و صداقت شهره شد كه حتي بعدها دشمنانش او را «امين» ميخواندند. در 20 سالگي، با شركت در پيمان «جوانمردي و نيكوكاري» (حلفالفضول) به دادخواهي ستمديدگان برخاست.
ازدواج
خديجه، بانوي فهيم و ثروتمند مكه، از زنان ممتاز جزيرهالعرب به شمار ميآمد. او كه تبار با فضيلت امين قريش را نيك ميشناخت، گويا از راز نهفته در وجود اين جوان پاكدامن آگاه بود. اخبار معنوي دلانگيز سفر تجارتي آن بزرگوار (ع) به شام- كه خود مقدماتش را فراهم آورده بود- شوق وي را فزوني بخشيد. درايت و هوشياري خديجه، زمينة خواستگاري را فراهم آورد. بدين ترتيب نجيبترين جوان قريش- كه دوشيزگان عرب در آرزوي ازدواج با وي به سر ميبردند- در 25 ساگي با خديجة پاكنهاد- كه حدود 40 سال داشت- ازدواج كرد. خديجه- كه ملكة قريش بود- از اين پس خود را كنيز محمد (ص) خواند. او ديگر تنها بانوي خانة محمد نبود، بلكه همراز، همدم، همدل و رفيق راهش به شمار ميآمد. از پس، گرايش به خلوت و انزوا در وجود حضرت (ص) فزوني يافت. انديشههاي عميق دروني، ناسازگاري محيط و فاصلة روحياش با مردم، روز به روز بيشتر شد و خلوت و انديشه به شكلي اسرارآميز زندگياش را فراگرفت. گويا مكه و اجتماع آن روحش را ميآزرد. در طول سال، بارها به كوههاي اطراف مكه و غار حرا ميشتافت و اين امر در ماه رمضان به اوج ميرسيد. يار تنهايي و خلوتش علي بن ابي طالب (ص) ميفرمايد: هر سال در كوه حرا اقامت ميگزيد. من او را ميديدم وجز من كسي وي را نميديد. نور وحي و رسالت را ميديدم و بوي نبوت را استشمام ميكردم.
آغاز رسالت
27 رجب، در حالي كه محمد (ص) عاليترين مراحل كمال انساني و عقلاني را در چهل سالگي پشتسر ميگذاشت، در نيمهشبي كه آرامشي روحاني وجودش را فرا گرفته بود فرمان رسالت از سوي حضرت احديت صادر شد و با امر به «خواندن» بدو ابلاغ شد و بدين ترتيب ماهيت بعثت، هدايت و دعوت جديد بر پايه معنويت، انسان و علم آشكار شد.
حضرت (ص) در حالي كه با نگاهش جبرئيل را تعقيب ميكرد و پيام آسماني وي- اي محمد تو پيامبر خدايي و من فرشتة وي خداوندم- در دل و جانش طنين ميافكند، از غار حرا بيرون آمد و روانة منزل شد. خديجه كه در پانزده سال زندگي با وي از او جز راستي و درستي نديده بود و با زواياي انديشهاش آشنايي داشت، رسالتش را تبريك گفت و بيدرنگ ايمان آورد. علي (ع) كه بيشتر عمر ده سالهاش را در خانة رسول خدا (ص) گذرانده و زير نظر او پرورش يافته بود، با مشاهدة نشانههاي فرود آمدن فرشتة وحي، به يگانگي خدا و رسالت حضرت محمد (ص) گواهي داد.
دعوت خصوص- پنهاني و تبليغ عملي
از آنجا كه سرزمين مكه دوراني طولاني به شرك و بتپرستي آلوده بود و مردم در مرداب خرافهها و تعصب روزگار ميگذراندند، اعلان يكبارة دعوت توحيدي و شوريدن دفعي عليه همة مظاهر جاهليت، جز براي گروه خاصي از اهل معرفت، قابل تحمل نبود. رسول خدا، باعنايت به اينكه انديشة قوي و ايدئولوژي غني شرط اساسي اصلاحات عميق و ريشهدار است، تبليغ و دعوت خصوصي را كه گاهي از آن به پنهاني تعبير آورده شده، آغاز كرد تا با عضوگيري و تربيت هستههاي اصلي تبليغ، زمينة اعلام آشكار و عمومي منطق نيرومندش را فراهم آورد. در اين مدت، قريش از ادعاي او خبر داشتند و وقتي او را در معابر ميديدند، ميگفتند: جوان عبدالمطلب از آسمان سخن ميگويد. اما چون در مجامع عمومي سخن نميگفت، از محتواي دعوتش خبر چنداني نداشتند و از همين رو واكنش نشان نميدادند.
در اين دورة سه ساله، محمد (ص) آشكارا به عيبجويي از عقايد و كردار مكيان نميپرداخت و ماهيت ضدستم و اشرافيت دعوت خويش را آشكار نميساخت؛ بلكه با چهرهاي آرام همراه علي (ع) و خديجه (ع) و كمي بعدتر زيد بن حارثه- كه اساس سازمان اجتماعي و امت او را شكل ميدادند- در مراكز پرجمعيت مكه، مانند مسجدالحرام و منا، به نيايش خداي واحد ميپرداخت. او نماز را كه مجموعة معارف معنوي براي ارتباط با معبود است، در پاي كوه صفا و در منزل يكي از مسلمانان نخستين (منزل ارقم) و گاهي فراروي مخالفان برپا ميداشت.
سه مسلمان نخست و جهتگيري اجتماعي دعوت
1- به اتفاق مورخان، خديجه نخستين زني بود كه مسلمان شد.
2- از ميان جوانان (مردان) امام علي (ع) نخستين فردي بود كه به پيامبر خدا گرويد.
3- زيد بن حارثه نيز كه سالها پيش او را در بازار مكه به غلامي فروخته بودند و در اين زمان خديجه او را به پيامبر هديه و پيامبر (ص) نيز او را در راه خدا آزاد كرده بود.
در جامعه جاهلي آن روز مكه اصالت و برتري به سه چيز بود: 1. مرد بودن 2. مسن بودن 3. آزاد بودن.
هيچ يك از اين سه تن نميتوانستند در جامعه جاهلي آن روز داراي جايگاه و مرتبهاي باشند. به تعبير دقيقتر اسلام از همان آغاز به يك موضعگيري برضد ارزشهاي جاهلي اقدام كرده بود. با اسلام خديجه به عنوان يك زن، ارزش مرد بودن و مردسالاري نفي شد. اسلام علي بن ابي طالب كه يك نوجوان بود اصل اعتبار فزوني سن را كه بعدها نيز مورد استناد قرار گرفت، بيپايه گرديد. اسلام زيد بن حارثه به عنوان غلام آزاد شده رسول خدا (ص)، نظام بردهداري رايج در شبهجزيره را مورد حمله قرار داد.
انذار خويشاوندان و دعوت آشكار
سه سال تبليغ عملي رسول اكرم (ص) و افزايش گروندگان او زمينة ذهني و اجتماعي دعوت عمومي و علني را فراهم آورد. بيش از 40 تن از نزديكان و فرزند زادگان عبدالمطلب- كه ابوطالب، حمزه و ابولهب از آن جملهاند- به مهماني دعوت شدند و علي (ع) به دستور خدا (ع) سفرهاي گسترد. پس از صرف غذا رسول خدا همگي را به خداوند دعوت كرد و از جمع حاضر ياري خواست تا او را ياري كنند ، اين موضوع را سه بار تكرار كرد و هر سه بار فقط علي (ع) پاسخ داد و رسول خدا (ص) به علي (ع) اشاره كرد و فرمود: اين، برادر، وصي و جانشين من در ميان شماست.
دعوت عمومي و آغاز صفبندي موحدان و مشركان در مكه
رسول خدا (ص) در سومين مرحله از مأموريت خود در دعوت اجتماعي و گذر از جامعة جاهلي گامي بلند برداشت و پس از آنكه فرشتة وحي فرمان هدايت عمومي «فاصدع بما تؤمر» را به وي ابلاغ كرد، طنين «يا صباحاه» او در كوه صفا پيچيد و عموم مردم را به اسلام دعوت كرد.
ابولهب، با توهين به پيامبر (ص) گفتارش را دروغ خواند. در اين هنگام، فرشتة وحي، با فرود آوردن سورة مسد و سرزنش ابولهب جبهه حق را ياري رساند.
نسيم فزايندة آيات الهي و منطق نيرومند پيامبر (ص)- كه بر سه محور عمدة يكتايي خدا، پرستش خداي واحد و سرزنش بتپرستي، و رستگاري در پرتو توحيد استوار بود – نظر بسياري از مردم را به كاركرد اجتماعي دعوت جلب كرد. گروهي اسلام آوردند، دستهاي به تفكر فرو رفتند و گروههايي نيز برآشفتند.
علل مخالفت با اسلام
مخالفان دعوت توحيدي پيامبر (ص) سه گروه مشركان، يهوديان و منافقان بودند. برخي از مهمترين علتهاي نپذيرفتن اسلام و مخالفت با پيامبر (ص):
1. جهتگيري ديني و توحيدي دعوت و مخالفت اسلام با الهه اعراب و دين رايج و موروثي حاكم بر مكه مهمترين علت مخالفت قريش بوده است.
نتيجة جهتگيري اجتماعي دعوت و اسلام آوردن محرومان و جوانان، فروپاشي نظام اجتماعي حاكم بود.
جهتگيري اقتصادي قرآن كه نظام اقتصادي جامعه را مورد طعن قرار داد و معبود شدن ثروت و سرمايه را تقبيح كرد و استغنا و ثروت را عامل طغيان معرفي كرد.
رقابتهاي قبيلگي و حسادت ورزيدن به موقعيت ارزشي بنيهاشم و فرزندان عبدمناف.
بشر بودن پيامبر (ص)
روي آوردن مستضعفان به آن حضرت (ص)
اعتقاد به جبر
درخواستهاي نابجا و ناممكن
اطاعت كوركورانه از نياكان
دلداگي به دنيا
اقدامات مشركان
سران قريش براي وصول به دو هدف مهيا كردن زمينه انزواي پيامبر يا برخورد رويارو با آن حضرت، وارد صحنه مبارزه شدند.
شگردهاي مسالمت آميز
سران گروههايي كه راه انديشة صحيح را بر خود بسته بودند، ميدانستند تا وقتي حمايت ابوطالب از پيامبر ادامه دارد، به سبب نفوذ فراوان وي، نميتوانند برخوردي يكپارچه و خصمانه با پيامبر داشته باشند. از اينرو، براي پايان بخشيدن به حمايت ابوطالب از رسول خدا (ص) نزد وي شتافتند. آنها تصميم داشتند از رئيس قبيلة بنيهاشم بخواهند كه يا محمد را از ادامة كار باز دارد و يا او را به آنان واگذارد. تدبير عاقلانه و سخنان نرم ابوطالب در سران قريش اثر گذاشت. بنابراين، ابواطلب را رها كردند و رفتند.
شوراي مشورتي قريش براي بار دوم نزد ابوطالب شتافت، سخن تهديدآميز خود را از طريقه ابوطالب به پيامبر (ص) رساند و اين جواب را دريافت كرد:
به خدا سوگند، اگر خورشيد را در دست راست و ماه را در دست چپم قرار دهند و بخواهند من را از پيگيري هدفم، كه همان تبليغ آيين اسلام است، دست بردارم، هرگز چنين نخواهم كرد، تا آنكه خداوند آن را پيروز گرداند يا در اين راه كشته شوم.
پس از اين رويداد، ابوطالب- كه براي دفاع نظامي از پيامبر آماده ميشد – گفت: سوگند به خدا، هيچ گاه از ياريات دست برنخواهم داشت. آنگاه هاشميان و مطلبيان را گرد آورد و از آنان خواست در حمايت از رسول خدا (ص) از هيچ كوششي دريغ نورزند. همة حاضران، جز ابولهب، سخن ابوطالب را پذيرفتند.
نيرنگهاي مردم فريب و مجمع تهمت هماهنگ
پس از آنكه مشركان از تأثير در ابوطالب نوميد شدند، طرح گفتگوي بيواسطه با پيامبر را تصويب كردند ، آنها پيشنهاد ثروت كلان، پيشوايي قبيله و پادشاهي قوم را با پيامبر در ميان نهادند. زراندوزان مكه، پس از نوميدي از اين تدبير به استهزاي پيامبر (ص) روي آوردند. درخواست انجام كارهاي فرابشري، پرسشهاي بيمنطق و نامعقول، تهمت سحر و جنون و ... شيوههاي مبارزه سپاه جهل عليه شخصيت نبياكرم (ص) بود.
اقدامات عليه بنيان فكري نهضت
كارسازترين سلاح رسول خدا (ص) در دعوت، پيام نهفته در آيات قرآن بود. قرآن دلها را تسخير ميكرد و مشركان مكه را به واكنش وا ميداشت. بخشي از اقدامهاي آنان عبارت است از:
1. تحريم شنيدن قرآن.
ايجاد هياهو و جنجال هنگام تلاوت قرآن
اسطوره، افسانه و شعر شمردن قرآن
سرگرم كردن مردم به وسيلة معركهگيراني چون نضر بن حارث و نقل داستانهاي مردمپسند
ترديد در وحياني بودن قرآن
ترويج افسانههاي منطقستيزي چون افسانه غرانيق
اقدامات عليه حاميان نهضت
يكي از راههاي جلوگيري از گسترش نهضت نوين اسلام و مخالفت با گرويدن به آن، دشوارسازي شرايط زندگي اسلامآورندگان و آزار آنان بود. چنين شگردي، كه پيش از اسلام نيز سابقه داشت دست كم دو اثر داشت: بازگشت تازه اسلام آوردگان به دامان كفر و شرك و كاهش يا از ميان رفتن گرايش به پيامبر (ص) در مردم عادي.
در اين موقعيت – كه فشار بر حاميان و هواداران نهضت روزافزون ميشد – پيامبر (ص) به عنوان سكاندار كشتي نهضت، با پيشنهاد هجرت به حبشه موافقت كرد. مهاجرت به حبشه در سال پنجم بعثت- كه در مرحلة اول يازده مرد و چهار زن در آن شركت جستند- از يك سو ميتوانست روح اميد را در مسلمانان ستمديده تقويت كند و از سوي ديگر، راه را براي عمل به تكاليف اسلامي و استمرار تبليغ در خارج از مكه هموار سازد.
در مهاجرت دوم – كه پنهاني و بر اساس تجربههاي مهاجران نخست و با فاصله چند ماه از هجرت نخست تحقق يافت- شمار فزونترين از مسلمانان، براي حفظ ايمان و ماندن بر عقيدة توحيدي، آوارگي در سرزمينهاي ناشناخته را پذيرفتند. اقدامهاي مشركان قريش با سخنان هوشمندانة جعفر بن ابي طالب (نمايندة پيامبر) بينتيجه ماند.
جعفربن ابي طالب آيات گزينش مريم و عظمت مسيح را – كه بيترديد زاييدة رهنمودهاي حضرت رسول (ص) بود- تلاوت كرد. نجاشي با شنيدن ايات الهي دربارة عيسي، خود را به حمايت از مسلمانان متعهد دانست. به دليل بازگشت ناموفق نمايندگان قريش از حبشه و بروز هرچه بيشتر كاركردهاي اجتماعي و فرهنگي دين جديد، رهبران شرك، ترور ناجوانمردانة رسول خدا (ص) را در شمار برنامههاي خود قرار دادند كه با وجود ابوطالب، نقشة ترور ناكام ماند و دشمنان دين به طرحي ديگر روي آورد.
انزواي سياسي و محاصره اقتصادي
مبارزة منفي راهي آسان براي به زانو درآوردن اقليتها در هر جامعه است. زيرا برخلاف مبارزة عادي، به مقدمات چنداني نياز ندارد و با بسيج عمومي اجرا شدني است. سران قبايل و اشراف متنفذ قريش عهدنامهاي به تصويب رساندند و ضمن آويختن آن در كعبه، سوگند ياد كردند كه در صورت تسليم نشدن محمد (ص) در برابر خواسته آنان تا هنگام مرگ بدان وفادار باشند. بندهاي اين پيمان چنين بود:
1. بايد هرگونه خريد و فروش با هواداران محمد متوقف گردد.
ارتباط، معاشرت و پيوند زناشويي با مسلمانان ممنوع است.
جبهة مخالف محمد در تمام حوادث و پيشامدها بايد مورد حمايت قرار گيرد.
بدين ترتيب، به ناچار و با پيشنهاد ابوطالب، بنيهاشم و بنيعبدالمطلب تمام روابطشان را در محدوده شعب تعريف و متركز كردند. مسلمانان در اين دوران سه ساله، سختترين فشارهاي رواني و معيشتي را تحمل كردند. شدت فشار به اندازهاي بود كه آنها گاه ناگزير به خوردن چيزي روي ميآوردند كه ماهيت غذايي نداشت.
دربارة علت بازگشت قريش از پيگيري سياست قطع مراودة اقتصادي، سياسي و اجتماعي با مسلمانان، افزون بر پشيماني گروهي از امضاي پيماننامه، ميتوان به حضور ابوطالب (ع) در انجمن قريش اشاره كرد. او گفت: برادرزادهام محمد ميگويد: موريانه پيماننامهاي را كه در كعبه آويختهاند خورده و تنها نام خدا باقي مانده است. ببنيد اگر گفتارش راست است، محاصره را بشكنيد و اگر راست نميگويد، او را به شمار خواهم سپرد. چون سراغ نامه رفتند، به درستي سخن پي بردند و با توجه به زمينههاي پديد آمده، پيماننامه را نقض كردند و محاصره را شكستند. بدين ترتيب نوادگان هاشم از زندان بزرگ بيسقف بيرون آمدند.
فشار حوادث، گرسنگيهاي پياپي شعب، بيداري در شب براي پاسداري از جان رسول خدا (ص) و نگراني و اضطراب شديد روحي، زندگي ابوطالب را – كه عمرش از 80 گذشته بود- تهديد ميكرد و توانايياش را از ميان برده بود؛ اما او هرگز از حمايت حضرت رسول (ص) دست برنداشت، پير روشنبين بنيهاشم، حتي در آخرين لحظات و در بستر مرگ نيز هاشميان را به حمايت از رسول امين سفارش ميكرد.
درهمين سال خديجه، همسر بردبار رسول خدا (ص) نيز به سراي جاودان شتافت و پيامبر را در اندوه دوباره فرو برد؛ به گونهاي كه سال دهم بعثت را «عام الحزن» ناميد.
توفيق دعوت در مكه و زمينههاي هجرت به مدينه
پيامبر به دنبال پايگاه و محيطي مستعد بود كه بتواند درونمايههاي غني اعتقادي جمعيت نوآيين را كه در ديوارهاي متعصب نظام كهن جاهلي نميگنجد، از بنبست خارج سازد و فضاي مناسبي براي بروز و ظهور آن فراهم آورد. از اين رو پيامبر (ص) به صورت آشكارتري براي تغيير حوزه جغرافياي دعوت و فراتر بردن دامنه دعوت از مكه، دوگونه اقدام انجام داد:
1. از طريق عرضه اسلام- دعوت به پرستش الله و رويگرداني از بتها- بر قبايلي كه براي حج و تجارت به مكه ميآمدند، كوشيد آنان را به حمايت از خويش وا دارد؛ اما كمتر نتيجه گرفت و شدت عمل برخي از بزرگان قريش همچون ابوجهل و عمومي پيامبر (ابولهب) چنان بود كه هر تازه واردي كه سخنان آن حضرت را ميشنيد، در اين انديشه فرو رود كه در صورت حمايت از پيامبر بايد با قريش، كه مخالف او هستند، درگير شود و اين كاري بود كه هيچ يك از شخصيتها و قبايل، نه آن را در توان خود ميديدند و نه به مصلحت خويش ميدانستند.
2. اقدام ديگر پيامبر رفتن به خارج مكه و تبليغ اسلام در نقاط ديگر بود. سفر به شهر طائف در شوال سال دهم بعثت اقدام مهم ديگر آن حضرت در جهت يافتن پايگاه در خارج از مكه ياد شده است. اگرچه رهاورد اين سفر تبليغي نيز خرسند كننده نبود، زمينة امضاي پيمان عقبة نخستين با برخي از مردم يثرب را فراهم آورد.
آخرين توطئه و هجرت پيامبر (ص) به مدينه
يثربيان كه خود پيشنهاد مهاجرت حضرت رسول(ص) را مطرح كرده بودند و با پيامبر (ص) بيت كردند ، خبر بيعت يثربيان و پيمان آنها به گوش سران شرك رسيد. شكنجه و آزار مسلمانان هر روز بيشتر ميشد. پيامبر خاتم (ص) كه وضع را چنين ديد، با پيام خداوند فرمان هجرت مسلمانان به يثرب را صادر كرد. بدين ترتيب همة مسلماناني كه به معرفت عقلي، رشد نفساني، طرد وسوسهها و وابستگيهاي عاطفي رسيده بودند، مخفيانه و باكمترين زاد در مسير هجرت گام نهادند.
جبهة باطل به زودي دريافت كه يثرب پناهگاه مناسبي براي مسلمانان شده است. بنابراين در مهمترين نشست مشورتي «دارالندوه» حضور يافتند. در اين مجمع سه نظريه مطرح شد:
1. به زنجير كشيدن و به سياهچال افكندن رسول خدا
تبعيد پيامبر به نقطهاي دوردست
كشتن پيامبر به وسيله نمايندگان كارآزمودة هر قبيله
سرانجام نظر سوم تصويب گرديد وافرادي از تمام قبايل آماده شدند تا شب هنگام حضرتش را نابود سازند. پيامبر خدا (ص) گنيجنة اسرارش علي (ع) را فراخواند؛ امانتهاي مردم را به وي سپرد تا به صاحبانش باز گرداند و به او فرمود: در بسترم بخواب و روپوش مخصوص بر خويش بيفكن. در اين هنگام علي (ع) پرسيد: آيا شما جان سالم بدر خواهيد برد؟ پيامبر (ص) فرمود: آري.
بدين ترتيب، علي (ع) با آگاهي از كشته شدن خود، مشتاقانه براي نجات جان مقتداي خويش و تقديم جان بر ايمان در «ليله المبيت» در بستر پيامبر خفت و رسول حق روانه هجرت شد. اين فداكاري آن قدر خالصانه و پراهميت بود كه مورد ستايش خداوند واقع شد. (سوره نساء آيه 97)
پيامبر خدا (ص) در حالي كه آياتي از سوره «يس» را ميخواند، از منزل خارج شد و از بيراهه به طرف غار «ثور» كه در بيرون مكه بود، حركت كرد.
ابوبكر كه از رويداد آگاهي يافت، در راه به پيامبر پيوست.
مطالب مشابه :
خرید و فروش فیش حج عمره و تمتع
دفتر فبش حج در خدمت کلیه هموطنان عزیز می باشد خرید - فروش - تعویض فیش با قیمت مناسب و رضایت شما!!!
خاطرات عمره احمد 1389 (قسمت دوم)
از دم در هتل ها ماشين هاي ون ايستادن و مسافران را بصورت رايگان به مراكز خريد مي مكه بودن
بزرگترین مرکز خرید و فروش فیش حج
خريد و فروش فيش عربستان،عراق،مكه،مدينه،حاجي،حج حج،بزرگترين مراكز نقل و انتقال فيش
قسمت چهارم تحقیق
البته شما در كنار مراكز خريد بزرگ گاهي صرافي هايي مي بينيد كه مقرون به صرفه از جده تا مكه :
مرکز خرید و فروش فیش حج
خريد و فروش فيش عربستان،عراق،مكه،مدينه،حاجي،حج حج،بزرگترين مراكز نقل و انتقال فيش
مسلمانان فرانسه و سفربه خانه خدا
در چند سال اخير مسئله ويزا ، اقامت در مكه و مدينه ، پرواز و مشكلات خريد مراكز اعزام به
معرفی وبلاگ کاروان
تخريب و نابودي بناهاي صدر اسلام در شهرهاي مكه و مدينه و مراكز خريد لوكس
اهانت به غار حرا
به گزارش خبرنگار خبرگزاري فارس در مكه، مسئولان بازارها و مراكز خريد شيك و مجللي
خاطراتي از سفر به كوي يار-ويرايش دوم
در زيارت دوره مكه شما تا پاي كوه آنجا هرسال مراكز خاصي را براي خريد بررسي و معرفي
تاريخ پيامبر اسلام (ص) (ولادت، بعثت و دعوت)
گويا مكه و اجتماع آن شكل ميدادند- در مراكز پرجمعيت مكه، مانند خريد و فروش با
برچسب :
مراكز خريد مكه