داستان کوتاه کردن موهای منیره لر و افسانه کرد

من منیره 20 ساله اهل لرستان هستم این داستان مربوط میشه به 2 سال پیش

2سال پیش تو دانشگاه آزاد کرج قبول شدم من از الشتر(شهرمون) بدم میومد واسه همین هم زدم دانشگاه کرج

وقتی قبول شدم بعد از چند روز گریه و زاری پدرم اجازه داد تا برم کرج آخه خونه برادرم تو سراسیب بود اجازه داد. برادرم کارگر بود هر روز می رفت کارخونه غروب بر می گشت.

روز های اول که اومدم کرج خیلی غریبه بودم و تو یک دنیای بیگانه اومده بودم,دخترای قرتی دست تو دست پسر نامحرم زن ها با آرایش زیاد تو خیابون می چرخیدند و با هر فروشنده ای صمیمی صحبت می کردند و قتی رفتم برای ثبت نام از اون همه دختر فشن تو صف برای ثبت نام خجالت کشیدم همه آریش غلیظ داشند موهاشونو رنگ کرده بودند,ریمل خط چشم رزلب ماتیک پر رنگ کرمهای گرون از همه چی استفادخ کرده بودند انگار عروسیه برادرشونه راستی یکم از رسوماتمون بگم اونجا تو الشتر دوستی دختر و پسر تا همین 3سال قبل معنی نداشت اما الان که همه موبایل دارند یکم زیاد شده اما اونجا نظام پدر سالاری داره و رسم عجیب منطقه غرب کشود اینه که دخترهای کرد و لر تا قبل از اذدواج حق آریش غلیظ و برداشتن وسط ابرو را ندارند و معمولا فقط در عروسی نزدیکان مثل برادر ویا خواهر یا دایی ویا خاله یا عمو یا عمه را دارند البته در منطقه غرب همه جا اینجور نیست در کرمانشاه دختران قرتی تر از تهران زیاد است اما در بافت حاشیه و شهرهای کوچک مردم غیرتی وتعصبی دارد.

من تو اون جامعه بزرگ شدم و قتی وارد کرج شدم دوست داشتم مثل دخترهای تهران و کرج رانندگی کنم با لباس رنگارنگ بیام بیرون موهمو رنگ کنم خلاصه تا یک مدت تو کلاس ها غریبه بودم تا با افسانه دوست شدم اونم شهرستانی بود(کرد بود) البته 5سالی بود که تو کرج زندگی می کرد.

افسانه بهم گفت خیلی ساده هستی و موهات هیچ مدل خاصی نداره مثل پشت کوهی ها که تا حالا آریشگاه نرفتی شدی ,من خودم دوره آرایشگری دیدم می تونم موهاتو کوتاه کنم.

بعد از یک مدت که رو مخ دادشم کار کردم تا ازرفتار من چیزی به پدرم نگه از افسانه خواستم که بیاد پیشم موهامو کوتاه کنه اونم قبول کرد.

پیش خودم گفتم الان افسانه کاری میکنه بشی مثل این دختر های تهرانی همه بهم نگاه کنن

افسانه شروع کرد به شونه کردن موهام بعد دست به قیچی شد وسط کار بهش گفتم داری چی کار میکنی اینجوری که خراب میشه اما اون گفت باید صبر کنی تا کارم تموم بشه بعد خوب میشه

40دقیقه ای گذشت دیدم رنگ افسانه زرد شده بود فهمیدم که خراب کاری کرده بعد خود افسانه افتاد به گریه و از من معذرت خواست و گفتش که خالی بند بوده چون اون رفته بود دوره آرایشگری اما فقط 3جلسه بعد ول کرده بود.

موهای بلند منو کوتاه و بلند کرده بو د وقتی که پشت سرمو تو آینه نشون داد از نارحتی قیچی را برداشتم یک دست از موهای پشت سرشو کوتاه کردم اونم شروع کرد به گریه کردن منم از عصبانیت شروع کردم به گریه کردن بعد نیم ساعت که تو حال خودمون بودیم افسانه خرابکار اومد معذرت خواهی و گفت که یک آریشگاه خلوت سراغ داره بعد من باهش کمی آشتی کردم.

رفتیم تو آرایشگاه کسی تو صف نبود فقط یه پیرزن چاق زیر دست آرایشگر بود

کار اون که تموم شد مغنه هامونو در آوردم ,آرایشگره گفت چه بلای سر موهاتون آورین

من براش تعریف کردم و اونم گفت به من که فقط با مدل کرنلی میشه این پستی بلندی ها رو صاف کرد منم که چاره ای ندارشتم شروع کرد به کوتاه کردن وقتی کارش تموم شد به خودم گفتم خیلی زشت شدی اما چاره چی بود .

نوبت افسانه شد آرایشگره گفت باید مدل قارچی برات بزنم و دور موهاتو با نمره چهار بزنم اون که بیشتر از دست خودش ناراحت بود تا من گفت باشه هرچی شما بگی کار اون که تموم شد حرصم گرفت آخه بهش میومد و آرایشگر که دید ما باهم قهریم مارو آشتی داد و گفت عیب نداره چند وقت دیگه بیاید پیش خودم تا مدلهای فشن براتون بزنم افسانه پول هردوتامونو حساب کرد م زیاد ناراحت نشدم چون از شر اون همه مو زیر این مغنعه کوتی راخت شدم احساس سبکی می کردم

End

نتیجه اخلاقی: به هر ناواردی اجازه ندید موهاتونو خراب کنه

یک نکته : البته در غرب کشور شرایط به این بدی که در داستان گفته شد نیست.

داستان کوتاه کردن موهای منیره لر و افسانه کرد

مطالب مشابه :

عکس های جدید مدل مو کوتاه مردانه سال ۲۰۱۳

مدل مو...

داستان کوتاه کردن موهای منیره لر و افسانه کرد

جدیدترین مدل و رنگ موهای بهار 89

مدل های موی مردانه ۲۰۱۰

مدل مو پسرانه