مهد کودک
محمد صدرا تا حدود دو سال و نیمگی به شدت وابسته بود و معمولا در نبود من و پدرش حتی اگر چند دقیقه طول می کشید،بی تابی میکرد.تک نوه هم بود وبه شدت تنها..این بود که هرکس به من میرسید پیشنهاد مهد را میداد.
توضیح این که چرا مهدکودک را قبول ندارم در یک جواب کوتاه تقریبا غیر ممکن بود.شاید باید تمام مواردی را که در این پست آمده را می گفتم تا بلکه طرف مقابل اندکی از عقیده دیرینه اش کوتاه بیاید.
این که بچه ها حداقل تا 3 سالگی به طور فطری خانواده را به هر اجتماع دیگری ترجیح می دهند
این که تحمیل ساعت خواب و تغذیه و حتی آموزشهای مختلف به بچه با امیری 7 سال اول او در تناقض است
این که ساعتهای پی در پی مادری نباشد که در ناراحتی های کودک مادرانه- و نه لزوما منطقی- او را دلداری دهد
این که یک زن بدون حس غریزی مادری ساعتهای زیادی برای تعداد زیادی بچه مادری کند.(به قول خانم نیلچی زاده چند قلو زایی مدرنیته)
این که مادری نباشد که در هنگام نظافت بچه بی منت و بدون بروز اکراه کمک کند
این که در بسیاری از مهدها انواع موسیقی ها ،رقص ها و کارتونهای مورد دار و خشن را به اسم سرگرمی به بچه ها قالب می کنند
این که تقریبا هیچ بچه کوچکی عادت نمی کند که در گرما و سرما صبح زود از خواب بیدار شود
این که در روزهای سرد پاییز و زمستان، سرما خوردگی های پی در پی بچه های مهد کودک گاهی به عفونت های ریوی و کلیوی منجر می شود(به نقل از دکتر متخصص اطفال)
این که به شخصه حجم زیادی از کودکیم در مهد کودک تمام وقت سپری شد و هنوز هم خاطرات تلخ بی پناهی هایم دردعوا با بچه قلدرهای مهد در ذهنم مانده است
و...
خلاصه که معمولا لبخندی میزدم و میگفتم مهد خوبی پیدا نکرده ام
.
.
چند باری که محمد صدرا را یکی دو ساعت همراه خودم به مهدهای مختلف بردم این موارد را به عینه دیدم تا اینکه چند وقت پیش خانه بازی خوبی با مربی خوبی یافتم.حالا چند هفته ای هست که محمد صدرا با اشتیاق تمام 3-4 روز در هفته روزی دو ساعت به خانه بازی می رود.
فکر می کنم این 2-3 ساعت بازی با همسالان برای بچه های نسل ما که به شدت تنها هستند و خبری از مهمانی های پشت هم و بازی های پر نشاط انبوه عمه ، عمو ،خاله و دایی زداگان هم نیست،واجب باشد و البته به علت زمان بسیار کوتاه و ذات متفاوت خانه های بازی از مهد کودک های تمام وقت خبری از آن آسیب ها هم نیست .
شاید بتوان خانه های بازی را همان کوچه استریل شده کودکی خودمان تعریف کنیم که با بچه های همسایه صرفا شادمانه بازی می کردیم و درخلال این بازی ها انواع مهارتهای ارتباطی و کلامی را نیز می آموختیم،انواع خوبی ها و بدی ها ،انواع ظلمها و مهربانی ها و...
همین ها برایم کافی است.اگرچه میدانم که فرزندم در مقابل بچه های مهدکودکی شعرهای کمتری آموخته است،کاردستی های کمتری درست کرده است و آموزشهای کمتری دیده است اما این را هم میدانم که فرزندم به نسبت به بسیاری از بچه های مهدکودکی( تمام وقت) محبت،آرامش وکودکی بیشتری تجربه کرده است وهمین برایم کافی است چرا که تا سن آموزش او سه سال واندی باقی است...
پ.ن:منظورم از مهد کودک تمام وقت ، مهد کودک های بالای 3-4 ساعت در روز است که معمولا بچه ها در مهد ناهار میخورند و میخوابند.
مطالب مشابه :
شعرهای كوتاه همراه با عكس هاي عاشقانه
دانلود جدیدترین برنامه - شعرهای كوتاه همراه با عكس هاي عاشقانه - دانلود جدیدترین برنامه ها
سلیقهات خوبه؟
روزهای مادرانه - سلیقهات خوبه؟ دارد یکی از شعرهای توی موبایل من را میخواند.
یه شعر مادرانه از مادر مهربانم ......................
فرهاد گرگ زخمی - یه شعر مادرانه از مادر مهربانم - امروز زیباترین رنگ آبرنگم ، رنگ
عشق مادرانه
داستانک و متن کوتاه - عشق مادرانه - آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه نارونی تا ابدیت
عشق یعنی مادر
گلچین زیباترین شعرهای روز - عشق یعنی مادر - زیباترین عاشقانه ها،شاهکارهای ادبی و اشعار ناب
لالایی ها نخستین شعرهای نانوشته ی زنان ایرانی
زبان و ادبیات فارسی - لالایی ها نخستین شعرهای نانوشته ی زنان ایرانی - ( آریا ادیب )
قالب زلال عروضی
من در میان شعرهای زلال که دیده ام ، شعرهای جاندار و خیلی قوی و با سرود و شعرهای مادرانه
مهد کودک
مادرانه های من برایم کافی است.اگرچه میدانم که فرزندم در مقابل بچه های مهدکودکی شعرهای
بوسه مادرانه
عاشقا نه های غزل - بوسه مادرانه - دل سروده های سید محمود زینلی پیشواز(شعرهای قیصر)
برچسب :
شعرهای مادرانه