ايران- منصوره مصطفي زاده: «دو سالانه طراحي پارچه و لباس» شايد اسمش تا حدي شبيه جشنواره زنان سرزمين من باشد ولي مرتبتر و باكلاستر است.
اين دوسالانه كه از هفته پيش در موزه هنرهاي معاصر برپا شده، شايد بتواند سليقههاي متفاوت و سختپسند را هم ارضا كند. ما اين جا لباس خاصي را پيشنهاد نميدهيم، فقط ميخواهيم تنوع را ببينيد و خودتان قضاوت كنيد.
چادر خیلی از این چادرها الهام گرفته از طرح چادر ملی هستند که البته بعضیهایشان كمي در اصل اولیه سادگی و پوشیدگی چادر دست بردهاند. مثلا در شکل 2 طرحهای آبي رنگ در سرتاسر چادر آن را جذابتر كرده.
هم اگرچه خیلی عجیب و غریب به نظر میرسد اما چادری است که برای کاربرد خاصی طراحی شده. آستینهای کشدار چادر برای این است که در موقع کار، آستینهای گشاد آن توی دست و پا نباشند.
خاص بعضی لباسها هم زیادی خاص هستند. اگر دوست داشته باشید شبیه یک بانوی قرن هفدهمی شوید، میتوانید شبیه عكس 1 لباس بپوشید.
هم به نظر میآید به درد خودسوزي بخورد! پشت این لباس که در بخش خلاقیت طراحی لباس شرکت کرده، یک ورقه فلزی چسبانده شده و چند شمع به آن وصل شده که میتوان آنها را روشن کرد! با این لباس اصلا نمیشود حرکت کرد چون ممکن است به قیمت شعلهور شدنش تمام شود!
مردانه طراحی لباسهای مردانه، معمولا از حد طراحی رنگ و بافت پارچه و دوخت فراتر نمیرود. خیلی از لباسهای موجود در دوسالانه هم لباسهایی بودند که تولید شدهاند و در بازار وجود دارند.
تیشرتها جوانانهترین بخش طراحی لباس برای آقایان هستند. بعد از آن طرحی که «نیما بهنود» در آمریکا ارائه داد (طرح مهر میرزا کوچکخان روی تیشرتها)، اینطور طرحها حسابی گل کرد. حالا انواع خطاطی را میشود روی تیشرتها دید، مثل شكل2شكل1 اما نوشته خاصي ندارد و بيشتر از طرحهاي ساده در جلوي سينه و سرآستينها استفاده كرده كه اتفاقا خوب هم از آب در آمده است.
مجلسي
يك لباس مجلسی که در عین پوشیده بودن، بیشتر به درد مجالس خانمها میخورد. در این لباس از مدل آستین «سمبوسهای» استفاده شده که در لباسهای سنتی کردی مرسوم است.طرح کارشده روی قسمت جلویی لباس هم از نقوش سنتی الهام گرفته شده است.
این عکس، یک لباس مجلسی است که ضمنا پوشیده هم هست. خوبیاش این است که با باز کردن یقه لباس زیری و برداشتن آستینهایی که ساق دست را پوشاندهاند، ميتوانيد در مجالس زنانه آن را بپوشيد؛ ضمن اینکه به خاطر نوع خاص چینها و شکل هفت و هشتی لبه دامن، لباس بیشتر از آن چيزي كه هست، چینچینی و پفدار به نظر میرسد.
هماهنگي ست کردن و هارموني رنگ پارچههای لباس، با کفش و کیف و حتی انتخاب رنگ مناسب برای هر کاربرد، کار سخت و البته مهمی است. لباس اگر یکرنگ باشد، اصلا دیده نمیشود. در شکل2 برای درآوردن لباس از یکرنگی یک عنصر ساده سنتی روی سینه لباس اضافه شده.
شکل1 ترکیب بسیار سادهای از رنگهای سیاه و سفید است. این2 رنگ هر دو به شدت خنثی هستند و ممکن است آدم را بیش از حد بیروح نشان دهند؛ البته تركيبش دركنار هم معمولا خوب از آب در ميآيد.
در ترکیب رنگها سلیقه حرف اول را میزند. همیشه هم رنگهای همخانواده یا مکمل نیستند که با هم جور میشوند؛ در شکل3 رنگ فیروزهای که هیچ ربطی به رنگهاي قهوهای و کرم ندارد، خیلی خوب روی لباس نشسته.
اسپرت عكس 1: اگر از آن تریپ اسپرتها هستید که عمراً دست از شلوار جین نمیکشید، بد نیست این مدل را هم ببینید. در این شکل، همان شلوارهاي جين و مانتوهاي خاکستری ساده معمولی با اضافهشدن گلدوزی و سوزندوزیهای سنتی، حسابی ایرانیزه شدهاند. با این کار، هم از راحتی شلوار جین استفاده شده و هم کمی از غربزدگی نجات پیدا کردهاید. عكس 2: این هم یک تریپ دیگر برای اسپرتها.
مدل جلیقهای که روی مانتو آمده، شبیه به کفش کتانی است و پوشیدنش با یک کتانی- که رنگش با جلیقه یا مانتو هماهنگ باشد - تیپ ورزشی را تکمیل میکند.
سنتي اگر طرفدار لباسهای ایرانی هستید و از پوشیدن محصولات چینی و اروپایی حوصلهتان سر رفته، بد نیست سراغ لباسهای سنتی هم بروید.
اين شکلهاچند مدل از لباسهای سنتی ایران را نشان میدهند. شکل1، لباس مردم قاسمآباد شمال است. شکل4هم کمی تا قسمتی شبیه لباس مردم کلات نادری است که البته خیلی سادهتر و سبکتر از اصل آن است. یک لباس ابریشمی دستباف محلی کلات، بین ۱ تا ۲ میلیون برای خریدارش آب میخورد که نشاندهنده زحمتی است که پای دوختش رفته.
شکل2، نوعی شلیته را نشان میدهد که در لباسهای محلی خیلی از مناطق ایران دیده میشود. شلیته بلند است و روی دامن میآید و البته به خاطر چاکهای دو طرف آن، جلوی حرکت را هم نمیگیرد.
شکل3هم یکجور استفاده از دامنهای چیندار است که بیشتر در لباس دخترهای ترک دیده میشود.
ساده مانتوی راسته و ساده، یک لباس همیشگی است كه هیچوقت نه مد میشود و نه از مد میافتد. این وسط، بعضیها برای اینکه اين مانتو را از سادگی و بیحالی در بیاورند، ايده نو میدهند.
سادهترین راهی که به نظر میرسد و خیلی هم استفاده میشود، دوختن نوار یا حاشیه دور لبههای آستین، یقه و تنه مانتو است که نمونهاش را در شکل1میبینید. اگر همین حاشیه یا تکهدوزی اضافه شده را از پارچههای سنتی انتخاب کنید، دوز سنتی بودن مانتو را بالا میبرد مثل شکل3.
در بعضی از همین مانتوها، طراحان به جای اینکه زحمت دوخت و استفاده از پارچه اضافه را به خودشان بدهند، با چاپ نقش و نگار یا گلدوزی روی بعضی از قسمتهای مانتو، آن را زیباتر میکنند. این بلا را خودتان هم میتوانید سر مانتوهای سادهتان بیاورید.
برای اینکه یک مانتوی ساده را کمی جذابتر کنید، همیشه هم نیاز به تغییر دادن خود مانتو نیست؛ با وسایل تزئیني هم میشود این کار را کرد. گاهي آویزهای بزرگ مسی و نقرهای، هم جای خالی تزئینات لباس را پر کرده و هم کلی ژیگولتان میکنند.
شكل 2 هم در اصل یک مانتوی ساده است که قسمت جلوی آن با یک لایه اضافه دوخته شده و حالت 2 تکه پیدا کرده. اینطوری در حالی که مانتو یک لایه بیشتر نیست، به نظر میآید یک مانتو و یک ژیله بلند به تن کردهاید.
ما از کجا، مد از کجا؟ ما که نديدهايم اما ميگويند آخر مد دنيا فرانسه است. با اين حال يکي از اساتيد طراحي لباس که دوره ارشدش را آنجا گذرانده، عقيده دارد قضيه آنطوري که ما فکر ميکنيم نيست.
خانم مقدمي ميگويد: «در فرانسه اصلا چيزي تحتعنوان پارچهفروشي وجود خارجي ندارد! کسي پارچه نميخرد. پارچه خريدن و لباس به خياط دادن، مال آدمهاي خيلي پولدار است.
اين در حالي است که ما اينجا براي پارچه پردهاي و لباسي و ملحفهاي ـ هر کدام ـ يک راسته جداگانه داريم. در فرانسه همه لباس آماده ميخرند».
دليلش چيز خيلي عجيبي نيست. در خيلي از کشورها تنوع لباسهاي آماده به حدي است که امکان انتخاب را براي خريدار فراهم ميکند. در حالي که اينجا کافي است گشتي در بازار مانتو بزنيد تا از ديدن مانتوهاي يکجور و يکرنگ اعصابتان خط خطي شود.
اما تمام مسئله هم اين نيست. آقاي جهانگيري که سالها در کار بازاريابي طرحهاي لباس بوده، اوضاع طراحي لباس در ايران را اينطوري توصيف ميکند: «در ايران بين صنعت و طراحان مد فاصله زيادي وجود دارد.
فکر ميکنيد چرا اين لباسهايي را که در اينجور نمايشگاهها ميبينيد، در بازار نميبينيد؟ چون يک لباس بايد صرفه اقتصادي داشته باشد تا به مرحله توليد برسد. توليد10هزار تا لباس هم صرفه اقتصادي ندارد.
توليدکننده بايد مطمئن باشد که اين لباس 100هزار تا ميفروشد تا برايش توليد آن لباس صرف کند وگرنه ريسک نميکند. حالا چرا توليدکننده سليقهاش را عوض نميکند؟
چون سالهاست همين مانتوي مشکي ساده را توليد کرده و ديده چند ميليون ميفروشد. خب، براي چي بيايد طرح جديدي توليد کند که نميداند فروش ميرود يا نه؟».
از طرف ديگر، کار تحقيقي روي مد در ايران، لوسبازي به حساب ميآيد. کسي از خريدار سؤال نميکند که چه چيزي دوست دارد و چه چيزي ميخواهد بپوشد. توليدکننده توليد ميکند و خريدار هم مجبور است به همانها تن بدهد. طراحان هم کاري بيشتر از اين نميکنند.
طراح لباس مينشيند در دفتر کارش و پشت درهاي بسته طرح ميدهد. نتيجهاش هم ميشود طرحي که خودش دوست داشته، نه طرحي که مشتري دوست دارد. اينطوري است که توليدکننده هم همانها را توليد ميکند و سليقه جامعه را خودش تعيين ميکند.
در فرانسه و ساير کشورهاي ديگري که مد تبديل به يک صنعت درآمدزا شده، چندين دهه است که اين سيستم تحميل سليقه صنعت به مردم ورافتاده و صنعت مد خودش را با سليقه مردم هماهنگ ميکند؛ يعني مطالعه ميکنند که مردم چه چيزي را دوست دارند و همان را توليد ميکنند، در حالي که سيکل ناقص طراحي و توليد در کشور ما اينطوري پيش ميرود؛ طراحي نادرست، توليد نادرست، خريد نادرست و بالاخره نارضايتي؛ مشتري يعني ما! |